Upload
britanni-kinney
View
59
Download
3
Embed Size (px)
DESCRIPTION
بررسی معنوي و عرفاني. فرقههاي نوظهور. 1- عرفان حقيقي شناخت شهودي خداي متعال، اسماء، صفات و افعال او. تعريف اصطلاحات. 2- عرفان کاذب هر نوع عرفاني که هدف آن چيزي غير از قرب الهي باشد و راه سلوکي آن نيز مورد تأييد دين نباشد. - PowerPoint PPT Presentation
Citation preview
بررسیبررسی
معنوي و عرفانيمعنوي و عرفاني
- عرفان حقيقي1اس�ماء، متع�ال، خ�داي ش�هودي ش�ناخت
صفات و افعال او
- عرفان کاذب2هر نوع عرفاني که هدف آن چيزي غير از
قرب الهي باشد و راه سلوکي آن نيز مورد تأييد دين نباشد
اصطالحي جديد است؛ ( spiratuality): -معنويت3معاني بسيار متفاوت و حتي متعارض دارد.
از ديدگاه غربيها، معنويت هر چيزي است که »شادي، آرامش و اميد به زندگي« را به
ارمغان بياورد
و 1. راي!!انه اي بازي ه!!اي از اس!!تفاده کارتون هاي کودکان:
نظ!ام ب!ه ش!کل دهي در ب!ازي و ه!نر نقش ب!ه )توج!ه ارزشي و فکري جامعه:
رفت!!!ارگرا، روان شناس!!!ان افالط!!!ون، رواي!!!ات، واتسون، ...(
هاي سينمايي: هاي سينمايي: . استفاده از فيلم. استفاده از فيلم22 معنوي هاليوود؛ سينما ماوراء،فيلم هايفيلم هاي
ورزش، 3 از بهره گ!!!!!يري .ورزشکاران:
ف!الون(، )ج!وآن داف!ا ف!الون يوگ!ا، . استفاده از نمادها و مدها:4کاباال )قّبDاال(
شيطان پرستي، گروه هاي مسيحي،
. استفاده از ادبيات مکتوب: 5داس!!تان هاي و رم!!ان عرص!!ة در رم!ان کوئلي!و، کتاب ه!اي عرف!اني:
هري پاتر
تعداد و تنوع عرفان هاي نوظهور.آمار دقيقي از تعداد آنها وجود ندارد :2500دائ!رة المع!ارف ادي!ان جدي!د، چ!اپ انگلس!تان
دين جدي!د را !ک!ه دار!اي پ!يروان! ش!ناخته! ش!ده هس!تند م!ع!رفي !ک!رده ا!س!ت. ب!رخي از! آن!ا!ن بس!يار ف!عال ان!د اينت!رن!تي ! و ب!يش!تر !در !فض!اي !مج!از!ي و! !ب!رخي
فعاليت دارند.بيش )جامعه ش!ناس مش!هور دين(: م_لک̂لم هميلت!ون
از پنج هزار آيين ديني جديد! م!يزان و اي!ران در ظه!ور ن!و فرقه ه!اي تع!داد
: آم!ار د!قيقي! وج!ود ن!د!ارد.! ام!ا فع!ا!ليت م!وف!قيت آ!نه!اآنها در حد بسيار وسيعي است.
هاي معنوي ترين فرقهمهم فعDال در ايران
اديان سنتي: يهوديت، مسيحيت، زردشتيت، صابئينبابا ساي )اوشو )باگوان شري راجينش)اکنکار )سفر باستاني روح( )پال توئيچل؛ هارولد کلمپ)سرخپوستي )کارلوس کاستاندا)فالون دافا )لي هنگجي)دااليي الما )دااليي= اقيانوس؛ الما= پيرالله )پيمان فتاحي؛ با اسم معنوي م. م. رام الله(رام)عرفان کيهاني يا عرفان حلقه )محمدعلي طاهريپائلو کوئليو)مديتيشن متعالي )تي. ام( )ماهاريشي ماهاش يوگي
فرقه هاي صوفي فعال در ايران
فرقه هاي اهل سنت:حسيني )در حال حاضر شيخ يحيي حسيني: در شهر بانه، خانقاه قادريه(
مرکزي آنها قرار دارد( کسنزاني )بنيانگذار سيد محمد کسنزاني و رهبر فعلي سيد نهرو کسنزاني، نجاريه )شيخ عبدالقادر نجار، االن ماموستا شيخ
محمد نجار؛ در شهر پاوه(شمسيه )سيدعبدالله نقشبندي مجددي؛ مشهد، تايباد، ترتبت نقشّبنديه(
جام، سرخس، بجنورد، گنبدکاوس، آزاد شهر، بندرترکمن، ...(شاذليه
فرقه هاي شيعي:گناباديه )پرطرفدارترين فرقه در ايران؛ نورعلي تابنده(، نعمت اللهيه( :
مونس عليشاهيه )نورعليشاه: نوربخش(، صفي عليشاهيه، کوثرعليشاهيه(احمديه )دزفولي ها: دکتر گنجويان(، مهدويه )محسني((ذهّبيه( ( 3( دوده معصومعليشاهي، )2( جاللي غالمعليشاهي، )1 ))خاکساريه
( دوده عجم( 4دوده نورائي، )نادرعلي عنقا در آمريکا(اويسيه( کميليه
هاي بررسي مشخصههاي معنويت ها و عرفان
کاذب
تعرف!!وا لن انکم واعلم!!وا الرش!د ح!تي تعرف!وا ال!ذي ترک!ه الکت!اب بميث!اق تأخ!ذوا لن و ح!تي تعرف!وا ال!ذي نقض!ه و لن تمس!کوا ب!ه ح!تي تعرف!وا ال!ذي من ذل!!ک فالتمس!!وا نّب!!ذه عنداهل!ه ف!انهم عيش العلم و
(147موت الجهل )نهج، خ
: توجه بس!تر ب!ر همگي نوظه!ور مدرنيت!ه و فرهن!گ عرفان ه!اي
روئيده ان!د؛ ب!ه همين دلي!ل ب!ا مّب!اني و اص!ول اين فرهن!گ غ!رب کامالu سازگارند:
دين ستيزي؛ شکاکيت معرفت شناختي؛ناواقع گرايي معرفتي و ارزشي؛ کثرت گرايي معرفت ش!ناختي و دي!ني؛سکوالريسم و اين جهان گرايي؛ليّبراليسم جنسي؛
ناديده گرفتن اعتقاد به خدا و يا انکار . 1 وجود او
در عرفان اوشوخدا گوين!!د م!!ا آرزوي جس!!تجوي آين!!د و مي »م!!ردم ب!!ه ن!!زد من مي
گ!و!يم در !اين ب!اره ب!ا من ص!حّبت خد!اون!د را دا!ريم. من ب!ه آنه!ا !مينکني!د!. اين! مقول!ه! را ب!ه ب!حث نکش!يد، ه!ر گون!ه! ص!حّبتي درب!ارة
فا!ي!ده اس!ت.! هيچ م!عن!ا و !مفه!ومي در آنچ!ه جس!ت!جوي خ!دا بي!»کلم!ة! خ!دا فق!ط ي!ک بهان!ه! اس!ت. اب!زاري گوي!ن!د ني!س!ت.« مي
اس!ت ب!را!ي اب!ر!از احساس!ات !م!ا ب!ه! کل!. در و!اق!ع !ک!ل هس!تي !الهي ا!س!ت و وق!تي! ش!ما! ل!ّب!ريز احس!اس ال!وهيت خد!اس!ت. ک!ل!،
ش!ويد،! ب!ا ک!ل !هس!تي! يکي خواهي!د! ش!د. ر!اه ح!ل مش!کل ش!ما اي برس!د ر!س!يدن ب!ه !آن وح!دت اس!ت! ... ه!ر گ!اه ا!نس!ان ب!ه نقطه
ک!ه خ!و!دش !را ک!امالu خ!ا!رج ا!ز ذهن! بّبين!د، آن و!قت انس!ان خ!دا ش!د!ه اس!ت.«! ».!.. خ!دا!ي من! ح!تي ي!ک ش!خص ن!يس!ت!، ب!لک!ه ي!ک حض!ور! اس!ت. .!.. خ!داي من چ!يزي! عي!ني، آنج!ا، !نيس!ت!. خ!د!اي من
اين!جا.«! هم!ان ذهنيت ا!ست،
خدا در عرفان اکنکار عرف!ان ا~ک_نک!ار ه!دف اص!لي تمرين!ات معن!وي
ن!ور و ص!وت و مواجه!ه ب!ا خ!ود را خداشناس!ي ام!ا خ!داي م!ورد نظ!ر اکنک!ار ب!ا .مي دان!د خداون!د
uخ!داي ادي!ان الهي متف!اوت اس!ت. اين!ان بعض!اتأکي!د مي کنن!د ک!ه خ!دايي ک!ه ادي!ان الهي و ح!تي uب!رخي از ادي!ان هن!دي مّبل!غ آن هس!تند، اساس!ا
ساختة خود آنان است. ووجود ندارد
ب!ا زي!رکي بيش!تري درب!ارة خ!داي ادي!ان ديگ!ر بعض!ا uکنن!د ک!ه ، ادع!ا ميآنگوين!د. ب!ه ج!اي انک!ار س!خن مي
ادي!ان ديگ!ر، غ!ير از اکنک!ار، همگي محص!ول خ!داي ن!!!د ک!!!ه آن را ا طّبق!!!ة پ!!!ايين و طّبق!!!ة فيزيکي
نيرانج!!!ان« ي!!!ا »س!!!لطان نيروه!!!اي منفي« »ک_لنامند. مي
شخص!ي و س!ليقه اي ام!ري را خ!دا ديگ!ر ج!ايي در »خ!دا آن اس!ت ک!ه ه!ر روحي ب!اور دارد ک!ه مي دانن!د:
باشد.« خداي ي!ک مس!ت اليعق!ل هم!اني اس!ت ک!ه او ب!اور دارد
و خ!داي ي!ک ع!الم ب!زرگ ن!يز هم!اني اس!ت ک!ه ب!اور دارد. ه!ر دوي آنه!ا درب!ارة خ!دا درس!ت مي انديش!ند! کس!ي ک!ه در جس!تجوي ش!ادي اس!ت، چ!را ک!ه خ!دا هم!ان ش!ادي اس!ت. اين دو هيچ تف!اوتي ب!ا هم ندارن!د. ح!تي ممکن اس!ت آن مس!ت ب!ه خ!دا نزديک ت!ر باش!د. آنچ!ه ک!ه مهم اس!ت اين اس!ت ک!ه اوالu باي!د ب!ه مطل!وب خ!ود، ه!ر چ!ه ک!!ه مي خ!واه!!د !باش!!د، عالقه! من!!د !باش!!ند و ث!اني!!اu،! تم!!ام
تمرکز خود را بر روي جستجوي خود بگذارند.
هدف . شادمانگي به عنوان 2يغاي
:ش!ادي هدف اص!لي بس!ياري از عرفان ه!اي نوظه!ور«و آرامش و اميد«
.... از مکاتب سنتي: لذت گرايان و کلّبيان و اپيکوريان:من ب!ر اين ب!اور هس!تم ک!ه ه!دف اص!لي دااليي الم!ا:دااليي الم!ا«
ج!س!ت ام!ري زن!دگي اي!ن خوش!ّبختي !اس!ت. وجو!ي ب!د!يهي !اس!ت!.! اينک!ه !م!عتق!د ب!ه د!ين !ب!اش!يم ي!ا نّباش!يم، !و زي!ادي ! تف!ا!وت هس!ت!يم!، م!ذهب ا!ين!ک!ه !پ!يرو !ک!د!ام
چ!ي!زي ن!م!ي د!نّب!ال ب!ه زن!د!گي !خ!ود د!ر کن!د؛! !هم!ة !م!ا! گ!ر!د!يم. !ب!ه ه!مي!ن دلي!ل!، ب!ه ن!ظ!ر! من! ح!رکت مط!ل!وب م!ي!
ز!ندگي رو به! سوي! خوش!ّبختي و! شادما!نگي است«
م!!أموريت من اعط!!اي ش!!وق و ش!!ادي ب!!ه ::بابابابا سايساي«شماس!ت ک!ه از ض!عف و ت!رس دورت!ان کنم. م!أموريت من پراکن!!دن ش!!ادماني اس!!ت از اين جهت هميش!!ه
ام مي!ان ش!ما بي!ايم ن!ه يکّب!ار دوب!ار ي!ا س!ه ب!ار ه!ر آم!ادهزم!ان ک!ه ش!ما م!را بخواهي!د. اس!مم س!اتيا من راس!تي هس!!تم اعم!!الم س!!اتيا جالل و ش!!کوه من س!!اتيا تنه!!ا آرزوي من ش!ادماني شماس!ت. ش!ادي ش!ما ش!ادي من اس!ت ش!ادماني ج!دا از ش!ما ن!دارم. ق!درت من غيرقاب!ل
گيري اس!ت تول!د من غ!ير قاب!ل توض!يح و غ!ير ان!دازهقابل درک و پيمايش است.«
:کنن!دة ف!الون داف!ا تمرينانگ!يزة اص!لي فالون داف!افق!ط باي!د تزکي!ة ذهن و ب!دن باش!د. ام!ا ه!دف از
گوي!د، ب!ا تزکي!ة ذهن و ب!دن چيس!ت؟ لي هنگجي ميتوان!د رنج و تزکي!ة ذهن و ب!دن اس!ت ک!ه ف!رد مي
س!ختي خ!ود را از بين ب!ّبرد. و زن!دگي او ت!وأم ب!ا آرامش و شادي باشد.
نفي عقالنيت و فلسفه و منطق. 3هاي ب!!ا الف!!اظ مختل!!ف و ب!!ه مناس!!ّبتاوش!!و
گون!اگون! علي!ه عق!ل و ذ!هن و من!ط!ق و! فلس!فه گوي!د.! و !ب!ه ج!اي !آن !ب!ر پ!يرو!ي ا!ز اس!تاد س!خن! مي!
ک!ند.و! سرسپردگي !دربرابر ا!و تأکيد مي من ص!احب هيچ نظ!ام فلس!في نيس!تم. ... من ح!تي«
ام. ب!ه اي!ن موض!وع اص!الu دانم ک!ه دي!روز !چ!ه گف!تهن!ميام. من! کنم. م!ن فق!!ط! پاس!!خگوي اي!ن لحظهفک!!ر! نمي
ه!!اي د!ي!!روز !نيس!!تم!. ب!!رو از دي!!روزي پاس!!خگ!وي حر!فu پي!!د!اي!ش ن!خ!!و!اهي! ک!!رد!.! ف!!رد!ا ن!!يز !م!!را بپ!رس.! قطع!!ا!نخ!و!اهي ي!ا!فت. ن!ه! دي!رو!ز!ي !وج!و!د دار!د! و !ن!ه ف!ردا!يي
تن!ها همي!ن لحظه! است! که واق!عيت دارد«
بررسي و نقد
اگ!ر کس!ي م!دعي باش!د ب!ا اص!ول فلس!فه و • رازه!!ا !و توان!!د !هم!!ةمنط!!ق !و عق!!ل !مي
ح!ق!ايق ع!الم! را کش!ف نماي!د، ر!وش!ن! اس!ت نايافتني ک!!ه! !اد!ع!!ايي !بلندپروا!زان!!ه و! !دس!!ت
دا!رد. در! عين ح!ال، !اگ!ر !کس!ي گ!م!ان! کن!د ک!ه ا!عتن!!ا!ي!ي !ب!!ه! !عق!!ل و !منط!!ق ن!!يز! ب!!ا! بي
تو!ان!د! !ب!ه! !ح!ق!اي!ق دس!ت !ي!اب!د، !ا!و !ن!ي!ز د!ر! م!ي! برد!.خي!الي خ!ام به س!ر مي
عرف!!ان حقيقي، »عرف!!اني عقالني« اس!!ت. ن!!ه •ني!ت س!!ازگار اس!!ت ک!!ه هم!!ر!اه آن تن!ه!!ا ب!!ا عقال!ا!س!ت. !عرف!ان ب!دو!ن عقالنيت،! عرف!اني انس!اني نخواه!!!د ب!!!ود ه!م!!!انطور !ک!!!ه عقالني!ت م!نه!!!اي عر!ف!ان،! از! انس!ان، م!وج!و!د!ي ت!ک س!اح!تي و خ!ش!ک
س!!از!د. !انس!!ان کام!!ل،! !از دي!!د!گاه و خ!ش!!ن مياش اس!الم!، ا!ن!س!اني !اس!ت ک!ه ه!م!ة ابع!اد! !وج!و!دي
هم!ا!هن!گ ب!ا !هم!، پي!ش!رف!ت !نم!اين!د.! هيچ ب!ع!دي ر!ا فد!اي بعد ديگر !نکن!د.
تذکر:•ه!اي عقالنيت م!ورد تأيي!د ب!رخي معنويت•
اينجه!اني و م!ادي عقالني!تي نوظه!ور دلي!ل عقالني!تي منه!اي ب!ه همين اس!ت. دين و ناس!ازگار ب!ا دين و م!دافع تس!اهل
و تسامح است.
. مخالفت با اديان الهي4 :مش!!!کلي ک!!!ه ماهانت!!!ا دارد چ!!!يره گي اکنک!!!ار
آموزش ه!اي غلطي اس!ت ک!ه روح س!ابقاu در م!ورد اينک!ه، روح الق!دس چيس!ت، خ!دا چيس!ت، و خ!دا چ!ه چ!!يزي نيس!!ت، گرفت!!ه اس!!ت. تم!!ام اين تص!!ورات
روحاني نم!ا گفت!ه ...اش!تّباه باي!د کن!ار گذاش!ته ش!وند اس!ت، ش!ما باي!د اين ک!ار را انج!ام دهي!د، اگ!ر اين ک!ار بخص!!وص را انج!!ام ندهي!!د، اگ!!ر تقاض!!اي بخش!!ش نکن!ي!د و! ي!ا اگ!ر د!ر م!راس!م م!ذهّبي ش!رک!ت نکني!د،
ح!ال! بيش!ت!ر اف!ر!اد ب!ه .!..روح جهنمي !خوا!ه!د ش!د. اين! دلي!ل در! انج!ام س!فر رو!ح مش!کل !دار!ن!د ک!ه تم!ام اي!ن مف!اهي!م غل!ط، محکم! توس!ط ذه!ن نگ!ه! داش!ته
)ش!ده اند. اک پنه!ان حکمت راه ه!اي عن!وان ذي!ل ،.(14ماهانتا، ص
مدعي ان�د ب�ا وج�ود ماهانت�ا، ديگ�ر ني�ازي ب�ه تع�اليم س�ايرا�دي�ان وج�ود ن�د�ارد.� »ماهانت�ا در �ه�ر عص�ر�ي ب�ا� ش�کو�ه و ج�الل ت��ازه اي �ظ��اهر مي �ش��ود و در� بين م��ردم ام��روز ق�دم م�ي �زن�د. �علم و� حک�م�تي ک�ه ا�و اس�تطاع�تش را دارد�، بس�ي�ار پي�ش�رفته ت�ر از �دک�ترين �ه�ايي� اس�ت �ک�ه ا�دي�ا�ن �پ�ر �
ط�رف�دار� ج�مع آور�ي �ک�رده �ا�ن�د،� �زي�را �م�أمو�ري�ت او آم�وزش .15، صحک�مت اک دا�دن تک�نيک ه�اي س�فر� روح� است.«�
مدعي ان�د ف�رد مي توان�د يه�ودي ي�ا مس�يحي ي�ا مس�لمانبا�ش�د و ب�ه �تع�الي�م اک�نک�ار عم�ل �کن�د. �در ع�ين ح�ال، تأکي�د م�ي کنن��د ک��ه »اکنک��ا�ر م�س��تقيم ت�رين م�س��ير ب��ه س��وي
(16)همان، ص جهان هاي بهشتي سوگماد است.«!
مي گوي�د: »ه�ر دي�ني را ک�ه ام�روزه توئيچ�ل از زب�ان ربازارت�ارازدر� ق�درت اس�ت� ن�ام ب�بر �و من� ب�ه ت�و نش�ان �خ�واه�م داد ک�ه فق�ط و� فق�ط زائي�د�ة ي�ک� وج�دان� اجتم�ا�عي ا�س�ت؛ �ن�ه حقيق�ت�ي ک�ه از ج�ا�نب س�وگماد �آم�ده� باش�د.� هم�ة �آن قواني�ني ک�ه �ب�ه عن�وان ق�و�انين الهي �ش�ناخ�ته �ش�ده �اند، �چ�يزي نيس�ت ج�ز� ي�ک وج�دان
ن�يز� مي گوي�د ا�جتم�اعي مت�ح�ول ش�ده� اد�ي�ان د�رب�ا�رة م�حت�واي »»مگ�ر� نمي� کنن�د� ب�ازگ�و مح�ت�واي�ي �را هيچ� ب�زرگ � ادي�ا�ن ا�ين� ق�ش�ر �ر�وح�ا�ن�يت � ج�ان�ب� ا�ز ک�ه مق�ررا�ت و� ا�حک�ا�م پ�يک�ري �از تن�ظيم� پي�روان ش�ا�ن داش�ت�ن نگ�اه کن�تر�ل ب�راي �تح�ت رس�م�ي ش�ده اس�ت� ت�ا �ب�د�ان و�س�يل�ه ع�ن�ان س�ياس�ي و� اقت�ص�ادي� ت�وده ه�ا�ي
.20، صسرزم�ين هاي د�ورمر�دم �را �به دست� گيرند�.«
ستيزي در آيين اوشودين ارض!اء ش!ود احتي!اجي ب!ه آن uاگ!ر مي!ل جنس!ي ت!و واقع!ا«
ات هاي! پ!!وچ ن!!دا!ري، !چ!!ون ب!!ه !خواس!!تهه!م!!ه وع!!ده!اي. اگ!ر مي!ل جنس!ي! ت!و !نک!وهش!، س!رکوب و رس!يد!ه
ن!!ا!بود ش!!و!د، اگ!!ر ت!!و را م!جّب!!ور ک!ردن!!د از اين! ب!!ابت توان!د احس!ا!س گن!اه ک!ني!، آن وق!ت موه!وم پ!رس!تي مي
ب!را!ي هميش!ه ب!ه حي!اتش! اد!ام!ه ده!د.! ب!ا! اين! ترفن!د اس!ت ک!!ه م!وه!!وم! و م!وه!!وم پرس!!تي! ان!!ر!ژي !خ!!ويش !را از
وي دين !را !س!اخته و آورد!«خود!کش!ي ت!و! ب!ه د!س!ت مي!گوي!د روحاني!ان چ!ون دان!د و م!يپ!رداخ!ت!ة روحاني!ان مي
ش!ا!ن در ت!روي!ج دين نهفت!ه اس!ت، د!ين ر!ا س!ر پ!ا نگ!ه ناناند و !اال ادي!!ان ب!!ه !خ!!ودي! خ!!ود هيچ ج!!ذ!ابيتي داش!!ته!(.!38-37طالئي، صص آ!ينده )ن!دارن!د!
اوش!و »گن!اه« را س!اخته و پرداخت!ة روحاني!ان ب!هگوي!!د: دان!!د و ميه!!ا ميمنظ!!ور تس!!لط ب!!ر توده
ترفن!دها ب!راي س!لطه ب!ر »گن!اه يكي از ق!ديميم!!ردم اس!!ت. آنه!!ا در ت!!و احس!!اس گن!!اه ايج!!اد
هايي بس احمقان!ه ب!ه خ!وردت كنن!د. آنه!ا اي!دهميدهن!د ك!ه ق!ادر ب!ه محق!ق س!اختن آنه!ا نيس!تي. مي
آي!د و همين ك!ه گن!اه ب!ه س!پس گن!اه ب!ه وج!ود مياي. گن!اه راز كاس!ّبي وج!ود آم!د، ت!و ب!ه دام افت!اده
هم!ة ب!ه اص!طالح ادي!ان تث!ّبيت ش!ده )بني!ادگرا( (.258، صهاي اشوالماس )است.«
مخالفت با احکام قضايي دين تنّبي!ه اين ي!ک واقعيت علمي م!ّبرهن و مس!جDل اس!ت ک!ه »اکن!ون
ک!ردن!~ ه!ر کس ب!ه خ!اطر! جن!ايتي ک!ه م!رتک!ب ش!ده، حم!اقت محض م!ان!د ک!ه کس!ي ر!ا ب!ه خ!ا!طر مس!لول اس!ت. اين درس!ت ب!ه اين م!ي
زن!دان ب!ه ر!ا دا!رد !او س!رط!ان چ!و!ن ي!ا و کنن!د! تنّبي!ه! ب!ودن! ا!دام!ه م!ي در ا!ي!دهبيند!ازن!د!.«اوش!و در! جامع!ة دادگ!اهگوي!د آل من!،
ن در آن داد!گاهدان!وج!ود دارد ام!ا حق!وق ه!ا ج!ايي ندارن!د؛ ه!ا و وکيال!گ!وي!د ک!س!ي ک!ه! دس!ت! ب!ه! تج!ا!وز ا!ن!د.! اوش!و !ميشن!اس!ان ه!م!ه !ک!ارهژن
ت!وا!ن او را! واق!ع!اu مس!ؤو!ل !چن!ان زن!د،! !ب!ه ه!يچ! !وج!ه! !نميج!نس!ي !م!يها! و ادي!ا!ني !ک!ه رف!ت!ار!ي د!انس!ت! !او ي!ا! ب!ه! د!لي!ل پ!ي!رو!ي از! !کش!ي!ش
دهن!د ب!ه چ!ن!ين ک!ا!ري !مّبت!ال ش!د!ه اس!ت و ي!ا !ب!ه ع!زو!بت! !را ر!واج! مي!ه!ا!ي جنس!ي در! ب!دنش! ب!ه! ن!اچ!ا!ر! ب!ه !چ!نين! ع!ملي دل!ي!ل و!ج!ود! !هو!رمو!ن
گوي!د: »م!ردي ک!ه از ک!ش!يد!ه ش!د!ه اس!ت.! !اوش!و !در هم!ين زم!ي!ن!ه !ميه!اي !ج!نس!ي !بي!ش!تري برخ!ورد!ار !اس!ت! باي!د! زن!ان! ب!يش!تري هو!رمون!
.117-116، !صآ�يند�ه طلا�ييد!ا!شته ب!اشد.! در! مو!رد !زن ه!م! همين!طو!ر.«
هم!ة عرفان ه!اي دروغين و معنويت ه!اي uتقريّب!انوظه!ور )ح!تي اگ!ر ب!ا اص!ل دين مش!کلي نداش!ته مّب!ارزه ش!دت ب!ه آن فقهي بع!د ب!ا باش!ند(
مي کنند. صوفيان مسلمان و نفي شريعتپاره اي از ◦ اكنكار و نفي شريعت◦ کوئليو و نفي شريعت◦ اوشو و نفي شريعت◦
:ه�اي ه�اي ک�اذب، اعم از آيينهم�ة عرفاننکت!ة اولس��نتي و جدي��د، عل��يرغم انک��ار ش��ريعت، خ��ود داراي
آيين اوش�و و اکنک�ار و ش�ريعت وي�ژة خ�ويش هس�تند. هاي رفت�اري خاص�يکوئلي�و تع�اليم فقهي و دس�تورالعمل
اند. و ي��ا ه��اي اوش��و همگي از اين س��نخ مراقبه.دارن��ده�اي العمل ه�اي معن�وي اکنک�ار چ�يزي ج�ز دس�تورتمرين
رفت�اري نيس�تند. اينه�ا خ�ود ب�ه ي�ک معن�ا ايج�اد مح�دوديت براي افراد است.
:اگ!ر عرف!ان راهي اس!ت ب!راي رس!يدن ب!ه نکت!ة دوم ج!!ز ب!!ا عم!!ل ک!!ردن ب!!ه پس خ!!دا و تق!!رب ب!!ه او،
دس!!تورات خداون!!د، وص!!ول ب!!ه چ!!نين ه!!دفي امک!!ان :ندارد. خداي متعال نيز فرموده است
»قل ان کنتم تحّبDون الله فاتDّبعوني يحّبّبکم الله«. ◦ بن!ابراين راهي ب!راي وص!ول ب!ه ه!دف ج!ز پ!يروي از
ک!ه از ناحي!ة خداون!د ب!راي دس!تورات فقهي اس!المي، اند، وجود ندارد.بشر ارسال شده
هيچ انس�اني ب�ه درج�ة معرف�تي و م:س!ونکت!ةش�هودي پي�امبر اک�رم و امام�ان معص�وم نرس�يده اس�ت و نخواه�د رس�يد و اين حقيق�تي اس�ت ک�ه م�ورد اتف�اق هم�ة ص�وفيان مس�لمان اس�ت. ام�ا
اي از عم�ل ب�ه دس�تورات آن ان�وار قدس�يه لحظه شرعي فروگذار نکردند.
:وص�ول ب�ه بي نکت!ة چه!ارم x نه�ايت معن�ا و مفه�وم ن�دارد. اص�والب�ه �تعب�ير� �مرح�و�م ع�الم�ة �محم�دت�قي �جع�ف�ري، ا�ز �ش�ارحان� بن�ام �
مثنوي معنوي: داريم و کوچک�ترين هر ق�دمي ک�ه مط�ابق دس�تور الهي ب�ر مي
ز�داييم، ب��ه هم��ان ان��دازه� از حقيقت گ��ردي� را از� آين��ة دل ميش�و�يم ..�. پاي�ان اي�ن س�ير و س�لو�ک را مانن�د مط�ل�ق برخ�وردار مي
س��ير �ط��بي�عي و� ح��رکت مع�م��ول�ي ف��ر�ض ک��رد�ن، ا�ز �نه��ايت نه�اي�ت، خ�بري� �اس�ت؛� زي�را �تص�ور� پا�ي�ان و� آ�غ�از �و وس�ط� �در بي�بي�
اس�ا�س اس�ت �ک�ه ف�رو �رفت�ن در ت�ن�اقض� ... ل�ذا �اين �آن� ان�داز�ه �بيل گوي�د�: »�ل�و ظ�ه�رت ا�لحق�ائق �بطلت �ال�د�ي�ن مي�مطلب �ک�ه� جال�
ا�لش�رائ�ع« ب�ه ب�از�يگري ذه�ني �و �روا�ني �م�ا بي�ش�تر� مر�ب�وط اس�ت �ت�ا (119-118، صص11،! محمدتق!ي جعفري،! جتفسير !و ن!قد و! تحليل م!ثنوي !)!يابي� ما�.�ب�ه و�اقع
. تک ساحتي ديدن انسان6ه!اي ت!وان در بس!ياري از عرفان اين وي!ژگي را ن!يز مي
و در ب!رخي ه!اي هن!دي، ب!ودايي ش!رقي، اعم از عرفاناز جمل!ه باس!تان يون!ان از مک!اتب اخالقي و عرف!اني از ب!رخي ک!رد. مش!اهده وض!وح ب!ه کل!ّبيون مکتب
م!اني آيين آيين باس!تان همچ!ون اي!ران کم!ا ه!اي ن!يز ن!يز بودن!د. در عرف!ان مس!يحي اي!ده اين بيش م!دافع
اين مسأله به قوت مطرح است. داس!تان ش!کايت س!ه تن از زن!ان مدين!ه از همسرانش!ان
در نزد پيامّبر در اين باره مشهور است.باقر امام با متّبتله زن گفتگوي
ب!ه يکي ديگ!ر از ام!وري ک!ه بخش!ي و نادرس!ت نگ!اه ه!اي دروغين عرف!اني نش!ان مک!اتب و آيينانس!ان را در
اين!!ان نش!!يني اس!!ت. ده!!د، مس!!ألة ان!!زوا و گوشه ميغالّب!اu اين ک!ار را ب!ه ه!دف کس!ب توج!ه و تمرک!ز، الزم
ه!ايي توج!ه و تمرک!ز و دانن!د. اص!ل در چ!نين عرفان ميمديتيش!ن اس!ت. ل!ذا ه!ر چ!يزي ک!ه م!وجب تق!ويت اين ح!الت ش!ود، »خ!وب« و ب!ا ارزش و ه!ر چ!يزي ک!ه م!وجب
ارزش تلقي »ب!د« و بي ض!عف در تمرک!ز و توج!ه گ!ردد، گردد. مي
ب!ه انس!ان يکي ديگ!ر از ش!واهد نگ!ري ت!ک س!احت ت!وجهي آنه!ا ب!ه ه!اي ک!اذب، مس!ألة بي در عرفان
مس!ائل سياس!ي و حکوم!تي و نفي سياس!ت و پلي!د ه!اي ک!اذب ب!ه ي!ک معن!ا دانس!تن آن اس!ت. در عرفان
گرايي ف!ردي اس!ت. اص!الت ب!ا فردگ!رايي و ل!ذتآنچ!ه ک!ه ب!راي آن!ان مهم اس!ت س!عادت س!الک و ع!ارف اس!ت و ل!و ب!ه قيمت مش!اهدة ظلم و س!تم
بر مردمان باشد.
نقد و بررسي:تعارض!ي مي!ان بع!د م!ادي و بع!د روحي نکت!ة اول
انگ!يزة تق!ويت و ت!وان ب!ه وج!ود انس!ان نيس!ت. نميمن!دي س!عادت يکي، ديگ!ري را نادي!ده گ!رفت. بهره
ن!!ه تنه!!ا تع!!ارض و جس!!ميهاي مش!!روع از ل!!ذتتض!ادي ب!ا معن!ويت و عرف!ان ن!دارد؛ بلک!ه ش!رط تکام!ل معن!وي انس!ان و يکي از به!ترين اس!ّباب و
وسايل وصول به سعادت واقعي است.
نش!يني عارف!ان دروغين م: در نق!د گوشهدونکت!ةح درون مي گ!وييم ح!ق! آن اس!ت ک!ه ب!ر!اي !اص!ال!
ت!وان از اص!الح ب!رون غا!ف!ل ب!و!د. ب!ه ه!مين نم!يد!لي!!ل ع!ارف!!ان حقيق!ي اف!!زو!ن ب!!ر مّب!!ارزه! ب!!ا دش!!من در!و!ن، !ب!!ا دش!م!نان ب!!ير!ون!ي ن!!يز !مّب!!ارزه !
کنن!!د و اين! م!ّب!!ارزه !را! ب!!را!ي حي!!ا!ت! معن!!و!ي مي!ز!م !مي د!انن!د!. ه!ر !چن!د !مّب!ار!زات !دروني را انس!ان ال!
تر از !مّب!!!!ارزات ب!!!!ير!وني دش!!!!وارتر و س!!!!خت دانند. مي
م: راه اص!!لي وص!!ول ب!!ه ه!!دف عرف!!ان، س!!ونکت!!ة»بن!دگ!ي« خ!داون!د! اس!ت.! بن!دگ!ي ب!ه! معن!اي! ع!ام. بن!د!گي
هاي وج!ودي ا!نس!ا!ن. ه!ر ي!ک !از در !هم!ة ار!ک!ان و س!احت!دوس!!!تي و! غرا!ي!!!ز انس!!!اني، !از جم!ل!!!ه غري!!!زة ن!وع
دي!گرخ!وا!هي ن!يز بن!دگي خ!اص خ!ود را دارن!د.! ع!ار!ف ابع!!اد ح!قيق!ي کس!!ي اس!!ت !ک!!ه ح!!ق !بن!!دگي! هم!!ة
ت!وان ادع!اي! محّب!ت خ!دا !کن!د. نمي اش را !ادا مي وج!ودي!و !عش!!ق !الهي د!ا!ش!!ت !ام!!ا !نس!!ّبت! ب!!ه م!خل!وق!!ات او
اعتن!!ا ب!!ود !و در! !سياس!!ت و م!!ديريت و! ت!!دب!ي!ر ام!!ور! ب!ي بندگان الهي هيچ دخالتي نکرد و خود را کنار کشيد.
م: درب!ارة رابط!ة معن!ويت و سياس!ت نظري!ات متع!ددي چه!ار نکت!ةدر دو طي!ف گس!تردة »نظري!ة آنه!ا را ت!وان هم!ة ميک!ه مط!رح ش!ده
ج!دايي! مع!ن!ويت از !سياس!ت« و »ن!ظري!ة تعام!ل! معن!وي!ت و س!ياس!ت« ج!اي !داد.! نظري!ة ج!دايي! مع!ن!ويت و س!ياس!ت دو دس!ته م!داف!ع دارد: از
ه!اي هاي عرفان گ!راي!ان !دروغين و س!رک!ر!ده ط!رفي! ب!رخي! از معن!ويتخوا!هن!د آن را ا!ز! سياس!ت دور ک!اذب ب!ه! پن!د!ار دف!اع! ا!ز !معن!و!ي!ت مي!
گراي!ان !نگ!ه !دارن!د و !از ط!رف! دي!گ!ر! ب!ر!خي از! !سيا!س!ت!مداران! و! !ق!درته!ا و ه!اي م!ادي و !اج!ت!م!اع!ي !از تو!ده بردا!ري !غ!ير ال!هي ب!ه! !م!نظ!ور بهره!
بازگ!ذاش!تن دس!ت! سيا!س!تمداران ب!ر!اي حف!ظ ق!درت! !و سياس!ت !خ!ود!، دان!ند. س!احت! سياست !را! !جداي !از !ساحت !عرفان! !و !معنوي!ت! مي
حق آن اس!ت ک!ه اين نظري!ه، از ط!رفي ناش!ي از ع!دم درک درس!تعرف!ان و !معن!ويت ا!س!ت و ا!ز ط!رف دي!گ!ر معل!ول بر!داش!ت ناد!رس!ت
از سياست است.
ت!وان م: نفس ق!درت و سياس!ت را نميپنجنکت!ةخ!وب ي!ا ب!د دانس!ت. اگ!ر هم!راه ب!ا معن!ويت حقيقي و در راس!تاي تحق!ق مع!ارف الهي و خ!دمت ب!ه خل!ق خ!دا باش!د، ج!زء به!ترين کارهاس!ت. ام!ا اگ!ر م!وجب
بي!!ني و س!!تم ب!!ر زيردس!!تان و غ!!رور و خودبزرگتج!اوز ب!ه حق!وق و مق!ررات الهي باش!د، ب!د اس!ت.
ورزي و بن!!ابراين باي!!د دي!!د ک!!ه ه!!دف از سياس!!ت گرايي چيست. قدرت
ت!!رين طراح!!ان معن!!ويت و ش!!م: بزرگشنکت!!ة ءعرف!ان در بين بش!ريت، يع!ني پي!امّبران و اولي!ا
دين، همگي ب!!!راي اس!!!تقرار نظ!!!ام سياس!!!ي و ه!اي زم!ان و ب!ا طاغوت حک!ومت دي!ني تالش ک!رده
اي در مّب!ارزه ب!ا ظلم و و لحظه خ!ويش درافت!ادهاند. ظالمان کوتاهي نکرده
:هفتم ه!اي ک!اذب ه!ر چن!د در هاي عرفان س!رکردهنکت!ه ان!د و پ!يروان خ!ود ظ!اهر ب!ا سياس!ت و سياس!تمداران مخالف
ر!ا ب!ه ع!د!م د!خ!الت !در سياس!ت و !مس!ائل !اجتم!اعي !دع!وت کنن!د، ام!ا ترد!ي!دي ني!س!ت ک!ه !ه!دف! اص!لي و !پنه!ان آن!ان مي!
!ا!ز س!!وي ل!!ذاا!ي ه!!دفي !س!ياس!!ي! ا!س!!ت!. ا!ز !چ!!نين !توص!!يهق!درت!من!دا!ن و س!ياس!ت!مداران! غ!رب!ي ب!ه !ش!دت !م!ورد! !تّبلي!غ و
اي ت!وان !ب!او!ر ک!ر!د !پدي!ده! گ!يرن!د!.! چگو!ن!ه مي ح!م!ايت! ق!را!ر مي! ا!ز س!!و!ي سي!اس!!تمد!ارا!ن و ک!!ه م!خ!!ا!ل!ف !سيا!س!!ت! باش!!د!،!
قدرت!من!دان ت!ّبلي!غ ش!ده !و از ه!ر! !گون!ه حم!ايت!ي !برخ!ور!دار ه!ا! از س!وي !ارباب!ان! زر و ه! ه!ا و ت!ف!ريحگا !گ!ر!دد؟ !به!تر!ين مکان!
زور !و سياست! !در اخ!تيار آنا!ن قرا!ر گيرد؟
. کثرت گرايي سلوکي7به سوي كعبه راه بسيار است
)قاآني( من ز دريا شوم تو از خشكي
ه!ا ب!ه تع!داد انف!اس خالي!ق اس!ت. هيچک!دام ت!رجيحي راهبر ديگري ندارد. مهم نتيجه است، نه وسيله.
سماع و رقص عارفان!ه ب!ه هم!ان ان!دازه درس!ت اس!تکه عرفان اسالمي مّبتني بر شريعت.
ه!اي هن!دي و ش!رقي و غ!ربي و امث!ال آن، ب!ه عرفانمي نتيج!ه ب!ه را م!ا ان!دازه عرف!ان هم!ان ک!ه رس!انند
مّبتني بر وحي.
و مختلفي هس!تند، آدم ه!اي جه!ان اين »در الم!ا مي گوي!د: دااليي باوره!اي مختلفي دارن!د. پنج ميلي!ارد انس!ان روي ک!رة خ!اک زن!دگي مي! کنن!د و من! معتق!دم م!ا !ب!ه پ!نج !ميلي!ارد دي!ن مختل!ف ني!از! دار!يم، چ!را ک!ه د!ر ب!ر!داش!ت ها و! !تفک!رات! انس!ان ه!ا ت!ن!و!ع بس!يا!ر گس!ت!رده ا!ي وج!ود دا!رد. ب!ه! اعتق!اد! م!ن ه!ر ا!نس!ان!ي ب!اي!د! ا!ز !ي!ک مس!ي!ر معن!وي عّب!ور !ک!ن!د ک!ه !ب!را!ي ا!و !و د!ر! ن!س!ّبت! ب!ا! باو!ره!ايش، !به!ت!ر!ين !باش!د!. ..!. من فک!ر م!ي! کن!م ک!ه !اگ!ر! م!ا! تن!ه!ا !ي!ک !دي!ن د!ا!ش!تيم،! ط!و!لي! نم!ي! ک!ش!يد ک!ه آ!ن د!ين! !گ!رهي! !از! ک!ار ف!ر!و! بس!ت!ة ب!ش!ر! نمي! !گش!ود. !اگ!ر ي!ک! ر!س!تو!ران دا!ش!تيم و آ!ن! رس!تو!ر!ان! ت!ن!ه!ا ي!ک! ن!وع! !غ!د!ا د!اش!ت-! !ه!ر ر!و!ز، ي!ک! ن!وع غ!ذا-! پس !از م!دت!ي، چ!ن!د م!ش!تري! م!ي! !داش!ت؟! انس!ا!ن ها! ب!ه وج!و!د !تن!و!ع در! غ!ذاي! خ!ود !ن!ي!از !د!ا!ر!ن!د؛ !چ!را ک!ه !س!الئ!ق! مخ!ت!ل!ف!ي دا!رن!د. !ک!ار ا!دي!ان !ه!م! ت!غذ!ي!ة! معن!وي !ب!ش!ر اس!ت!، !و ب!ه گم!ان! م!ن !هم!ة !م!ا مت!وج!ه! ه!س!تيم !
.!295-294،! !صصهنر! ش!ادم!ا!نگيکه! ت!نو!ع !اديا!ن! به! !نفع ما!س!ت.«!
(1نقد و بررسي )رس!يدن ب!ه م!نزل مقص!ود و برخ!ورداري از ق!رب الهي . 2
ک!ه اوج !اه!داف عا!رف!ان !اس!ت، ،!و !مق!ام !فن!اي حقيقيراهي طلّب!د؛ !ب!ا را!ه وي!ژة خ!ود را مي! ت!و!ان ب!ه ن!ميه!ر
را الهي ق!رب وفن!ا!رس!ي!دن ب!ه مق!ا!م ا!ين ه!د!ف رس!يد!. و ب!ه دس!ت آورد! چگون!ه ممکن ات!وان ب!ا نافرم!اني نمي
ه!اي محّب!وب و معش!وق اس!ت ب!ا نادي!ده گ!رفتن فرمان؟ ي!!ک عاش!!ق حقيقي فتبت!!وان ب!!ه بارگ!!اه او راه ي!!ااي! از ي!!ا!د ده!!د ک!!ه لحظه !ه!رگ!!ز! ب!!ه خ!!ود اج!!ازه ن!مي
معش!!و!ق غاف!!ل ب!مان!!د؛! در ه!م!!ة حرک!!ات !و س!!کن!ا!تش همواره به دنّبال رضايت معشوق است.
(2نقد و بررسي ). هيچ کس توان!ايي رس!يدن ب!ه اوج معن!ويت پي!امّبر اس!الم و امام!ان 3
معص!وم را ن!دارد. آن!ان ب!ا ب!اال رفتن از نردب!ان ش!ريعت ب!ه آن مق!ام اي در ان!د. پي!امّبر ت!ا آخ!رين س!اعات عم!ر لحظه رفي!ع دس!ت يافته
مؤمن!ان در مح!راب نم!از انج!ام دس!تورات الهي کوت!اهي نک!رد. اميرب!ه ش!هادت رس!يد و ام!ام حس!ين در س!اية عم!ل ب!ه فريض!ة ام!ر ب!ه
معروف و نهي از منکر به آن مقام بزرگ دست يافت.ترين وس!!يلة کنن!!د ک!!ه به!!ترين و ص!!ائب عق!!ل و ش!!رع حکم مي. 4
حقيقت ب!ه آنبلک!ه تنه!ا وس!يلةوص!ول ، مت!ابعت از ش!ريعت باش!د تري ه!اي به!تر و س!اده وحي!اني اس!ت. چگون!ه ممکن اس!ت راه
ام!ا خداون!د آن را از بن!دگان دري!غ نماي!د؟ اگ!ر حق!ايقي ب!اطني ب!راي وص!ول ب!ه آنه!ا وج!ود دارد، وج!ود دارن!د ک!ه دارن!د و اگ!ر راهي
اين راه منحصر در راه شريعت است و بس.
. نفي واقع گرايي ارزشي8عارف!ان اک در پاس!خ ب!ه اين پرس!ش ک!ه آي!ا اکنک!ار ب!ا س!قط ج!نين ي!ا همجنس ب!ازي مخ!الفت مي کن!د؟ مي گوين!د: »اکنک!ار موض!وعاتي از قّبي!ل س!قط ج!نين، طالق ي!ا گ!رايش جنس!ي را ب!ه عن!وان تص!ميماتي شخص!ي در نظ!ر گرفت!ه و ب!ه عن!وان
يک سازمان نظري نمي دهد.«ترويج تساهل و تسامح از سوي پائلو کوئليو:نقد و بررسي
بر اس!اس نظ!ام ارزش!ي اس!الم، ارزش ه!ا ريش!ه در واقعيتالمفاس!!د و للمص!!الح ت!!ابع الش!!رعية »االحک!!ام دارن!!د.
الواقعية«
. پيروي از استاد9 ،پ!ير اس!تاد، قطب، مي ش!ود: نام گ!ذاري مختلفي نام ه!اي ب!ا که
ماهانتا، ناوال و امثال آن. جايگ!اه اس!تاد در اين تلقي در حقيقت جايگ!اه پي!امّبران و بلک!ه
جايگ!!ا!ه خ!!دا !اس!!ت.! زي!!را! پي!!ام!ّبران !ج!!رأت و ج!س!!ارت تخل!!ف از دس!!تورات خ!داون!!!د ر!ا ندارن!!!د و !خ!!!ود را فق!!!ط! واس!!ط!ة ابالغ دس!تورات! و خواس!ته ه!اي الهي ب!ه ب!ش!ر مي دانن!د و! خداون!د ن!يز اخ!تي!اري ج!ز !ابالغ دس!ت!ورا!ت او را! ب!ه آ!ن!ان ن!داده !اس!ت: »و م!ا علي
غ«؛ الرسول !اال !الّبال! ام!ا اس!تاد و پ!ير در تص!وف و عرفان ه!اي ک!اذب ح!ق~ ه!ر گون!ه
دخ!ا!لت و! تص!رفي د!ر احک!ام ال!هي را دارد. ب!ه همي!ن دلي!ل ممکن اس!ت ب!ه !س!ال!ک د!س!تور! د!ه!د د!زد!ي کن!د. و !ا!و ن!ه تنه!ا ح!ق !س!رپ!يچي
ا!ز! اين دستو!ر را !ندا!رد؛! ب!لکه حق چو!ن و! !چر!ا هم ن!دارد.
در عرفان اکنکار به جاي توسل به خدا براي حلمشکالت، بايد به پير يا ماهانتا که رهّبري اکنکار را بر
عهده دارد متوسل شد. ه!ر کس!ي ک!ه تمرين!ات معن!وي اک را انج!ام ده!د متوج!ه«
مي ش!ود ک!ه !زن!دگ!ي او! ب!ه خ!وبي! اد!اره مي ش!ود. اي!ن ب!دان س!ّبب ا!س!ت ک!ه! !ادا!ر!ه ک!نن!دة حق!يقي !زن!دگي ا!و ما!هانت!ا اس!ت.«»!اگ!ر! !کس!ي! ان!تظ!ا!ر! دا!رد !س!فر! روح ک!ن!د،! باي!د !ب!ا اي!د!ة و!ج!و!د !ا!س!ت!اد! زن!دة! !اک م!ش!کلي! ن!داش!ت!ه با!ش!د !زي!را !اس!ت!اد و!س!يلة !ر!س!يد!ن !ب!ه س!رز!مين! ه!اي! !خدا!ون!د! اس!ت! ک!ه
»در ! رو!ح ا!لهي !آن !را در !اختي!!ار !م!!ا ق!!رار !داد!ه اس!!ت.«!مد!رس!ة ا!ک هيچ ر!وزنه! !اي !وج!ود ن!دار!د ک!ه! ي!ک! !بچ!ه! !ب!ت!وان!د!
ب!ه و!س!يلة! آن !از !ديد! !است!اد بيرون !رفت!ه! و !گم! شو!د.«
در عرف�ان س�احري نقش ن�اوال ي�ا پ�ير آنق�در برجس�ته مي ش�ود ک�همعتقدن�د س�الک ب�راي مواجه�ه ب�ا او باي�د تمرين ه�ا و رياض�ت هاي ش�ديد و آموزش ه�اي ط�والني و دراز م�دتي را تحم�ل نماي�د. و اال اگ�ر س�الک ب�دون تم�رين و رياض�ت ک�افي، ب�ا ن�اوال رو ب�ه رو ش�ود، بالفاص�له خواه�د م�رد. ک�ارلوس کاس�تاندا م�دعي اس�ت »ب�دون ي�ک آم�وزش ط�والني هيچ انس�اني ق�ادر ب�ه روي�ارويي ب�ا ن�اوال نيس�ت. اگ�ر ي�ک انس�ان معم�ولي ب�ا ن�اوال مواج�ه ش�ود بي درن�گ خواه�د
.62، کارلوس کاستاندا، صگزيده مجموعه آثار مرد.«
دامن زدن به مسائل . ليّبراليسم جنسي: 10جنسي
:آش�نا کوئلي!و ن�يرو اين ب�ا باي�د تش�رف، تحق�ق »ب�راي ش�وي. بقي�ه چيزه�ا ن�يروي جنس�ي س�احران، ب�ه اس�تادان آش�نا آنه�ا ب�ا مراس�م از پس و دارد تعل�ق ب�زرگ مي ش�وي. پس چط�ور ب�ا آن رو ب�ه رو ش�وم؟ ي�ک فرم�ول س�اده اس�ت ... فرم�ول اين اس�ت در تم�ام م�دت رابط�ة در اگ�ر کن. اس�تفاده پنجگ�انه ات ح�واس از جنس�ي، لحظ�ة اوج ل�ذت جنس�ي، هم�ة اين ح�واس ب�ا هم از راه
(.193، 192بريدا، ص )برسند، براي تشرف پذيرفته مي شوي.
س��کس را ام��ري مق��دس و مهم ت��رين ن��يروي زن��دگي اوش!!ودا�نس�ته و ه�مگ�ان را �از نک�وهش س�ک�س ب�ر �ح�ذر �داش�ته و معتق�د اس��ت� �ک��ه ه�م��ة �د�گرگ�و�ني �ه��اي �زن��د�گي از� طر�ي��ق اي�ن �ن��يرو رخ�
س�ک�س �را مقدم�ة ع�ب�ادت� مي دان�د. �البت�ه ن�ه ه�ر س�کس�ي �مي �ده�د.را؛� بل�ک�ه سکس�ي� ک�ه� �از� �روي �ش�ور و �سرخ�وش�ي ب�اش�د�! چ�نين سکس�ي �اس�ت ک�ه مو�ل��د �عش�ق� اس�ت �و عش�ق� ن�يز� مو�ل��د� عب�ادت ص�ه اس�ت�. اوش�و، س�کس� را �تن�ه�ا د�ر ا�رتب�اط� �ب�ا غ�ي�ر هم� جنس� خال�نمي� کن�د�؛ بل�ک�ه هم�جنس� ب�ازي �را ن�يز �تق�ديس مي ک�ن�د. �و� به�ترين مک�ان �ب�راي دي�ن شناس�ي� و� خ�داشناس�ي را �ک�اباره ه�ا� مي� دان�د و ن�ه
(.126. و ص383الم�اس ه�اي� اشو، ص) کل�يساها �و� مسا�جد!�
عن�وان ب�ا ترکي�بي ق�الب در را اي�ده آل انس�ان اوش�و مع�رفي مي کن�د. زورب�ا شخص�يتي اس�ت »زورب�اي ب�ودايي«
ام�ا و� جس�ماني، دني�وي اه�ل خو�ش�گذرا�ني هاي و� زم�ي�ني ب�و�دا مظه�ر �عرف�ان و مع�ن�ويت �و زه�د و �کن�اره گي�ري از دني�ا
هم�ة ت�الش من ب�ر �ي�ک »اس�ت. وي در اين ب�ا�ره م�ي گوي�د: چ�يز� متمرک�ز اس�ت�: آ�ف�ري�نش انس�ان�ي ن�و�ين مث�ل »زرب�اي ب��ود�ا« در� ي��ک کم��ون نمو�ن��ه ه�م��ة اف��راد� از �ه��ر دوي �اين
«کي�فيت ه�ا برخورد�ار خواهند بود
انکار معاد و طرح مسألة. 11تناسخ
ه!اي ش!رقي و غ!ربي و وج!ه مش!ترک هم!ة عرفانام!ر سرخ اين مس!أله، الّبت!ه اس!ت. پوس!تي همين
ه!اي مش!هور ادي!ان جدي!دي نيس!ت. تناس!خ از ويژگيآيين از و و باس!تان يون!ان در اس!ت. هن!دي ه!اي
سوي فيثاغوريان هم مطرح شده است.
دهي به مشکالت تناسخ و پاسخروحي
اگ!ر م!ا در زن!دگي هاي گذش!ته م!ورد آزار ق!رار«گرفت!ه و ت!رس را تجرب!ه ک!رده باش!يم، احتم!االu هن!وز اين عواط!!!ف را در حافظ!!!ة رواني خ!!!ود حف!!!ظ ک!رده ايم و ش!ايد ب!ه همين دلي!ل در زن!دگي کن!وني
باس�تاني )از احس!اس ترس و تنش در عذابيم.« اکنکار حکمت (.40-39، صصبراي عصر حاضر
تناسخ و حل اختالفات شخصيتي والدين و فرزنداناستدالل ديگر آيين اکنکار:
ج!ز از راه را اختالف!ات شخص!يتي وال!دين و فرزندانش!انتناس!خ نمي ت!وان توجي!ه ک!رد. چط!ور مي ش!ود ک!ه وال!دين ي!ک ک!ودک هيچ عالقه اي ب!ه موس!يقي ندارن!د، ام!ا فرزن!د آن!!ان ن!!ه تنه!!ا عالقمن!!د ب!!ه موس!!يقي مي ش!!ود بلک!!ه
استعدادي درخشان در موسيقي هم دارد؟ »ش!ايد او اين اس!تعداد را در زن!دگي قّبلي پ!رورش داده و خ!اطرات
ضعيفي از آن دوران دارد.«
استدالل از راه تجربة شخصي .اوشو و تناسخ: تمسک به تجربة شخصي
«ام ک!ه اي رس!يده ام. من ب!ه نقطه من مراقّب!ه ک!ردههاي قّبلي خ!ود را ب!ّبينم و ت!وانم زن!دگي از آنج!ا مي
همين بره!ان بس!نده اس!ت. اين ش!ناخت من اس!ت. اين تجرب!ة من اس!ت اين ب!ه م!يراث هن!دوان، باوره!ا ي!ا هيچ چ!يز ديگرش!ان ربطي ن!دارد. من ب!ر اس!اس
(46اي کهن، ص اينک برکه )گويم« اختيار خود سخن مي
ها و تحمل سختيتناسخ :دااليي الما
،دارن!د ب!اور تناس!خ ب!ه ک!ه در مص!يّبت کس!اني uاص!ال ي!ا ها نم!ي د!وس!تان !و رن!جي و !ج!داي!ي تح!م!ل! مص!يّب!ت ي!ا! و برن!د
ف!رد س!رنوش!ت! اس!ت!. ب!راي !او !خي!لي !آس!ان ع!زي!زان الم!ا يي! داال! د!ارد.! او ب!ه !رفتار!ه!اي !خ!ود وابس!ت!گ!ي !ت!ا!م
کوش!د! ب!ه! پ!يروا!نش ب!ّباور!ان!د! ک!ه! ا!عتق!اد ب!ه !کار!م!ا !نّباي!د ميب!ي! و ر!ک!و!د چ!ون! ب!ا!عث! ک!ن!ن!د گم!ان و ش!ود! آ!ن!ان تح!رک!ي!
کن!وني پي!ش! رقم! خ!ور!ده !ا!س!ت! پس !نّب!اي!د ! !ز!ن!دگي! ا!ز ش!ا!ن هيچ! ح!رک!تي! ب!ر!اي !اص!الح !وض!ع م!وج!و!د! د!ا!ش!ته با!ش!ند. وي! از
ا!ين س!از!د! و مي! ک!ا!رم!ا !ب!او!ر!ي ف!ع!ال! !مي! ت!و!ج!ه !ب!ه ب!ا! گ!و!ي!د ب!او!ر! !باي!د! د!ا!نس!ت! !ک!ه !زن!د!گ!ي! !آي!ن!دة! !م!ا !د!ر !د!س!ت! !خ!ود !م!ا! !اس!ت
ش کنيم. ! آي!نده !پ!س! بر!اي !بهتر! ش!دن! ز!ندگي م!ان !بايد ت!ال!
نقد و بررسينقد و بررسي تناس!خ ب!ه اين معن!ا ک!ه مک!اتب هن!دي و ب!ودايي و آيين ه!اي
نوظه!ور! معن!وي !مث!ل او!ش!و و !اکنک!ا!ر و کوئل!ي!و مي گوين!د قطع!اu ب!اط!ل ا!س!ت. هم! از !نظ!ر فلس!في و! هم ا!ز نظ!ر ديني.
ام!وري از قّبي!ل توب!ه، اس!تغفار، عف!و تناس!خبر اس!اس ،الهي، احّباط عمل، و امثال آن هيچ جايگاهي ندارند.
گوي!!د من خ!!ودم وجوده!!اي اين اس!!تدالل اوش!!و ک!!ه ميام مع!ل!!وم! اس!!ت ک!!ه هيچ ارزش !س!!ابقم! را مش!!اهده ک!!رده
ت!وا!ن !منطقي و !عقالني ن!دارد.! در مق!اب!ل! آن ب!ه س!ا!دگي مي.اند هاي ن!داشت ها نفر دي!گر چ!نين ت!جرب!ه ادعا! کرد که! مي!ليون!
اين س!خن ک!ه ب!ا تناس!خ بخ!واهيم علت اختالف!اتشخص!!يتي فرزن!دان را وال!دين توجي!!ه ک!!نيم، ن!يز واض!ح الّبطالن اس!ت. اين ح!اکي از نادي!ده گ!رفتن اختي!ار آدمي!ان در ش!کل دهي ب!ه شخص!يت خودش!ان و ناش!ي از جه!ل نس!ّبت ب!ه عوام!ل ش!کل دهي ب!ه
شخصيت انسان است.
مدافعان تناس!خ، اعتق!اد ب!ه آن را ب!ه معن!اي دادنفرص!ت ب!ه انس!ان ها ب!راي تکمي!ل شخص!يت خ!ود مي دانن!د. ام!ا اين ن!يز آرزويي بي م!ورد و بي وج!ه اس!!ت. خداون!!د اب!!زار و وس!!ايل دروني و ب!!يروني ه!دايت را در اختي!ار هم!ة آدمي!ان ق!رار داده اس!ت: عق!ل ب!ه منزل!ة پي!امّبر دروني و ه!زاران پي!امّبران ب!يروني. در ق!رآن ک!ريم از زب!ان ب!رخي از جهنمي!ان آم!ده اس!ت ک!ه آرزوي بازگش!ت مج!دد ب!ه اين دني!ا را
اما به آنان فرصت داده نمي شود.دارند
علت تأثيرگذاري عرفان هاي کاذب
علت اص!لي جه!ل اف!راد اس!ت: )عام!ل اص!لي هم!ة 1.انحراف!ات در ت!اريخ اس!المي را مي ت!وان جه!ل نامي!د:
دعاي اربعين امام حسين(پايّبن!دتر 2. و دلّبس!ته تر فرقه ه!ا اين اعض!اي uمعم!وال
هستند.مخفي ک!اري آن!ان اين ح!الت را در ذهن خيلي اف!راد 3.
ايجاد مي کند که حتماu چيز مهمي دارند ...غ!ذا، 4. ن!وع از مري!دان زن!دگي ج!وانب هم!ة کن!ترل
محل مسکن، همسر، لّباس و ...استفاده از موسيقي، مد و نماد5.
آالم 6. تس!کين مس!کن، ش!غل، وع!ده محّبت: بمّب!اران الع!الج ج!س!مي، ! ي!ا ص!عب ا!م!راض !م!زم!ن به!ّب!ود روح!ي، ي!!اران ص!!ميمي، !!ي!!افتن محيطي د!ر گ!!ر!فتن ق!!ر!ار
شفيق ... ادع!ا مي کنن!د ک!ه راهي س!ريع، مرحله بن!دي ش!ده و قاب!ل 7.
اج!ر!ا ب!ر!اي ر!س!يدن ب!ه حقي!قت دارن!د. ک!ه! ني!ا!زي ب!ه عم!ل! به دستورات ديني ندارد.
معن!وي 8. تجربه ه!اي دادن جل!وه دس!ت رس در و ساده جديد
کم ک!اري عالم!ان و مّبلغ!ان دي!ني در ارائ!ة مع!ارف معن!وي9.
نقش سياست بازان در ترويج عرفان هاي کاذب
بهره برداري از برخي آموزه ها1. مثال آم!وزة درون گ!رايي اف!راطي و گوشه نش!يني و
آموزة تناسخ در اغلب آيين ه!اي جدي!د اعتق!اد ب!ه تناس!خ ک!ه ب!ه گ!ونه اي
م!الزم ب!ا ج!ّبر اج!تم!ا!عي و سي!اس!ي هم هس!ت!، وج!ود دارد. ح!ت!ي در ع!رف!ان اکنک!ا!ر آمريک!اي!ي اين ا!عتق!اد جا!يگ!اه بس!يار و زورگوي!ان! دس!ت در ا!ب!زار !خ!وبي و !اين د!ارد. ب!االيي از اعتق!اد مي ت!وا!ن جل!وي خيلي اي!ن ب!ا س!تمگران اس!ت. ش!ورش! هاي اج!تم!اعي !و سياس!ي را گ!رفت. و اف!راد را ب!ه
اميد! زندگي بهت!ر در م!رحلة بعدي! ساکت نگ!ه داش!ت.
ايجاد پايگاه:2. پي!دايش در روس!ي، ش!اهزادة دالگ!ورکي، کيني!از نقش
رش!تي س!يدکاظم درس در ش!رکت به!ايئت. و ب!ابيت آش!نايي ب!ا س!يدعلي محمد ش!يرازي. معت!اد ک!ردن او و الق!ا انديش!ه هاي خ!ود ب!ه او. کم کم ب!ه س!يد گفت ش!ما نماين!دة ام!ام زم!ان هس!تيد و من ب!ه ش!ما و مق!ام بس!يار وااليت!ان واقفم. خ!ود س!يد هم ب!اورش ش!د. ام!روزه ف!رقه اي ش!ده مس!لمانان علي!ه و اس!تکّبار اختي!ار در uک!امال ک!ه اس!ت
اقدام مي کند.
مقابله با معنويت اسالم شيعي:3. اس!الم سياس!ت. منه!اي و ف!ردي اس!الم تق!ويت
منه!اي روح!انيت، اس!الم منه!اي م!ديريت. ب!ه عن!وان ب!ه بع!د مي بي!نيم 42مث!ال در اي!ران اس!المي از س!ال
ش!اه درب!ار ب!ا خ!وبي رواب!ط ص!وفيه مش!ايخ ک!ه داش!تند. ب!ه مقام!ات ع!الي مي رس!يدند. در زم!ان دک!تر
اقّبال خانقاه ها رشد کردند.
مهار قدرت مرجعيت: 4. نقش م!رجعيت را در خن!ثي ك!ردن توطئه ه!ايش
اين ب!ر ديده ان!د. اخ!ير س!ده هاي در وض!وح ب!ه اس!اس ب!ا ت!رويج چ!نين فرقه ه!ايي، ب!ه مح!وريت حقيقت در اس!!تاد و پ!!ير نقش ب!!ه دادن
مي خواهند بديلي براي مرجعيت ايجاد كنند.
هاي مقابله هاي مقابله راهراههاي علمي: راه
هاي کاذب شناخت عرفان حقيقي و عرفان1.ت!رين عام!ل اثرگ!ذاري علم مقدم!ة عم!ل اس!ت. اگ!ر جه!ل مهم
اين ن!وع مک!اتب اس!ت، نخس!تين گ!ام ب!راي مقابل!ه، ش!ناخت و آگاهي است.
طراحي مهندسي اخالقي و تربيتي در سطح خرد و کالن2.اي. پرهيز از نگاه بخشي و جزيره
تأکيد بر عقالنيت و پرهيز از امور خرافي:3.فريب رؤي!ابيني، بيش!تر هس!تند. زن!ان عرص!ه اين خوردگ!ان
و بي!ني، س!نگ بيني، کف بيني، ط!الع ف!ال درماني و فرادرم!اني سحر و جادو و احضار روح و ...
وي!!ژه ب!!ه عزاداري ه!!ا. در خراف!!ات نف!!وذ از جلوگ!!يري عزاداري هاي خانگي!
هاي عملي راهو 1. اف!راد مي!ان در حساس!يت ايج!اد و افش!اگري
ها خانوادهه!اي خزن!دة دش!منان و ته!اجم جلوگ!يري از فعاليت2.
اخالقي و معنوي آنان مج!الس م!ذهّبي و خ!انگي و اس!تفاده از ظ!رفيت3.
هاي بسيج براي معرفي عرفان حقيقي پايگاه ،فاطمي!ه عاش!ورا، اخالقي و عرف!اني ابع!اد احي!اي
شعّبانيه، دهة فجر، هفتة دفاع مقدس و امثال آن.
. ارائة الگوهاي عيني:4داس!تان هاي عارف!ان و عالم!ان راس!تين؛ داس!تان هاي
شهيدان.سازي: . خودسازي به منظور جامعه5
الگ!وي عي!ني و متح!رک ارزش!ي مي توانن!د نيروه!اي ارزش ها و اخالقيات اسالمي باشند.