103
1 رتباط ا میان آدمیان در جستجویدگی پیچی هایرتباط ا میان آدمیان نوشته: ریتا استین برگردان: نادرخالی پورخل

پیرامون ارتباط میان آدم ها

  • Upload
    nader

  • View
    85

  • Download
    18

Embed Size (px)

DESCRIPTION

برخی شیوه های پیشگیری از کج اندیشی ها٬ راه هایی برای پی بردن به خواست دیگران٬ روش هایی برای رسیدن به تقاهم.

Citation preview

Page 1: پیرامون ارتباط میان آدم ها

1

آدمیان میان ارتباط

آدمیان میان ارتباط های پیچیدگی جستجوی در

استین ریتا: نوشته

پورخلخالی نادر: برگردان

Page 2: پیرامون ارتباط میان آدم ها

2

درآمد پیش

. نامید ارتباط توان می ،میگذرد ها آدم میان در که را آنچه

آن بر ما که فرایندیست این و. هستند ‘گفتگو’ در هم با که ییها آدم: کرد تعریف چنین ای باره از توان می را آدمیان میان ارتباط

. داریم آگاهی

ما که فرایندی. باشد می گذاری تاثیر ارتباط از مراد نوشته این در. میرود ازاین فراتر خیلی ارتباط دامنه بگوییم است بهتر

به است تان دست در که ای هتنوش. میاید بشمار ذاریتاثیرگ بزرگ و پهناور فرایند یک خود زندگی. نیستیم آگاه آن از هم همیشه

پردازد می گذاری تاثیر این .

وابسته بهم ها آدم آن در که - گذاری تاثیر فرایند یا ها آدم میان ارتباط های بغرنجی و ها پیچیدگی روی که آنیم بر نوشته این در

نارسایی از ها آدم گشتن آگاه. است همدیگر درک از ها آدم آگاهی ،است چشمگیر پیچیدگی این در آنچه. بکنیم درنگی - هستند

.برد میان از آنرا شود می چگونه و خورد می آب کجا از ها نارسایی آن میدانند آنها اینکه ،میاید پیش فرایند این در که است هایی

آنرا چرایی ،کنیم پیگیری را ها آدم میان تفاهم سوء: باشیم کرده روشنگری مورد چند در که است بوده آن ما کوشش بیشترین

کنیم روشن امکان صورت در و دریابیم .

- منطقی دید از. هستند تاثیرگذاری فرایند همین سرگرم گوناگون جاهای در و گوناگون های بشیوه شبانگاه، تا دم سپیده از ها آدم

ارتباط فرایند در ،دادن ننشا خودی و خوردن جوش: راهنماست چراغ - خود راه یافتن و گروه با شدن همرنگ .

خواهد آدمیان میان ارتباط عملی های جبنه به مان نگاه واتسالویک شیوه از پیروی به ارتباط فرایند کوچک های بخش بررسی در

.بود

می اعیتد را جدیدی نظری دیدگاه ،ها آدم میان ارتباط گستره یا ،نو ای گستره در ها برداشت ای پاره گرفتن بکار با نوشته این

است داشته کشش زیادی خوانندگان برای که کند .

میاوریم ای نمونه زیر در شدن روشن برای .

گوید می ها آدم میان روابط های بخش زمینه در ،خود کتاب در واتسالویک :

نکیند برقرار ارتباط توانید نمی شما .

گوییم می چنین آنرا ما نوشته این در که :

باشید آگاه آن از است بهتر ،گذارید می تاثیر یا و پذیرید می تاثیر یا همواره شما .

میان واکنش و کنش توضیح به صرفا که نیست ارتباطی نظریه آنچنان سر بر ما بحث. پردازد می آگاهی همین به ،کنونی نوشته

دازدپر می من به ٬شما به ،ما به که گوییم می سخن یی گذاری تاثیر نظریه از ما. بپردازد ها آدم .

Page 3: پیرامون ارتباط میان آدم ها

3

نخست بخش

: گذاری تاثیر

زد باز سر آن از توان نمی

Page 4: پیرامون ارتباط میان آدم ها

4

سرآغاز .۱

درون

۱)

پیرامون در و میان در که میدهد دست آدمی به احساس این ،کنند می برخاست و نشست یا دارند ارتباط هم با ها آدم که هنگامی

از بکنار درونی بخش این: نامیم می درونی بخش را احساس این ما کار آسانی برای. میاید پیش گوناگونی های رویداد آنان

بخش. شود می هم ما های اندیشه و میدهیم بدانها ما که یی معانی ،کردن تجربه نحوه ،یافتن آگاهی برگیرنده در ،ها احساس

این اما. بگوییم دیگران به را چیزی چه ،کی دانیم می خودمان: است همین هم بهتر شاید. ماند می ناشناخته دیگران برای درونی

بگشاییم دیگری برابر در خواهیم می خود که آنچنان ،را مان دل راز توانیم نمی ما: دارد هم بدی یک کم دست کار .

است تاریک برایمان و بینیم می کمتر ،گذرد می دیگری درون در که نیز را آنچه .

نگریست آن در بیرون از بشود که نیست ای شیشه آنچنان ها آدم درون .

برون

۲)

دیگر آن درونی بخش به ما چه اگر .برون: کند می چگونه آنرا و ،کند می چکار وی که است این ٬بینیم می یکدیگر از ما آنچه

آن هم ،بیرونی شبخ. شویم می آگاه آن از خود های کننده دریافت با: داریم آن بیرونی بخش به اما ،نداریم دسترسی راست سر

. کنیم نمی یا ،کنیم می که را آنچه: بدن - زبان ،گوییم نمی زبان با که آنچه هم ،گوییم می واژگان با که گیرد می بر در را چیزی

پرداخت خواهیم بیشتر زبان این به دو بخش در .

فرارو

۳)

آن. گذاریم می دیگر آن روی مان عمل و کار با که است تاثیری حاصل ،انگیزد برمی دیگری آن در ما بیرونی بخش که را آنچه

گذارد می اثری ما روی نیز او کار .ما روی فرا: ماست روی پیش دیگر .

بیند نمی مرا درون اما ،بیند می مرا برون دیگر آن. شود می چیزی سرآغاز من درون در دیگر آن بیرون .

بینم نمی را وی درون اما ،بینم می را دیگر آن بیرون هم من .

و برون هم ،درون هم نم برای هم دیگر آن. او روی فرا نیز و برون هم ،هستیم درون هم دیگری برای نم ،بینید می که همچنان

است روی فرا هم .

. گذاری تاثیر های بغرنجی به پردازیم می ساده تعاریف ینا با اکنون

Page 5: پیرامون ارتباط میان آدم ها

5

متن

۴)

٬برون های واکنش و کنش روی را خود رنگ که :شود می رخنمون ای ویژه بافت در فرارو - برون - درون گذاری تاثیر این

نهد می فرارو و درون .

از و دور از دیگر کسی از که تعبیری شدن روشن برای: بریم می بکار آسانی برای ما را فرارو و برون ،درون نامگذاری این

آید می عمل به ای ویژه دیدگاه .

پرداخت نخواهیم بغرنج فرایند این در فرارو و برون ،درون یدایشپ و بالندگی ،پویایی به اینجا در .

Page 6: پیرامون ارتباط میان آدم ها

6

نمونه یک .۲

نخست رویداد :

یک: کنند می تر لبی هم با ای کافه در و اند آمده بیرو سینما از فیلمی دیدن از پس که هستند دوست هم با( ب) نر کا و( آ) میکه

کوتاه نگاه .

آ) میکه )

:درون

کند می فکر آن به و است فیلم درگیر سخت .

:برون

خودش توی. زند می آتیش سیگاری و گوید نمی چیزی

.است

:فرارو

( چیز کارن که شنود می(: بیند می .ب از .آ که را رفتاری

گوید می هایی .

:معنی

است زده ذوق خیلی کارن .

:درون

دوستانه

:برون

دهد می پاسخ کارن های پرسش به

ب) نر کا )

:درون

و است گذشته خوش بهش امشب. است سرخوش و شاد

بگذارد قرار بعدی فیلم دیدن برای خواهد می دلش .

:برون

های برنامه بلند و بلند و زند می ورق را سینما بروشور

خواند می را بعدی .

:فرارو

( هنشست خاموش میکه(: بینید می .آ از .ب که را رفتاری

.است

:معنی

است؟ نیامده خوشش میکه آیا

:درون

ترسیده

:برون

آمده خوشش فیلم از پرسه می میکه از

Page 7: پیرامون ارتباط میان آدم ها

7

دوم رویداد :

کوتاه نگاهی: برمیگردند بخانه بیمارستان در مادرشان دیدن از پس که برادرند دو( ب) اریک و( آ) لیو

.

آ) لیو )

:درون

بکنیم؟ باید چه ،بیمارستان در مان مادر شدن بستری از پس

به ببرم را او توانم نمی خانوادگیم وضع خاطر به که من

کند می احساس گنهکار اندکی را خود لیو. ام خانه .

:برون

برگردانده سری. رساند می ماشینش به را خود سکوت در

بزند او به سری تواند می پرسد می اریک برادرش از .

: فرارو

خوشی دل او از اریک(: فهمد می چه اریک رفتار از لیو)

. ندارد

:معنی

زندگی ما پیش ماردمان گذارم نمی من که این از اریک

است خشمگین ،کند .

ب) اریک ):

:درون

بازهم ها سر درد همه یعنی گوید؟ نمی چیزی لیو چی برای

خانه تو را مادرم توانم نمی که من من؟ گردن بیافتد باید

دارد بزرگی آن به خانه لیو. بدهم جا خودم کوچک .

:برون

لیو از. وی ماشین توی نشیند می و افتد می راه لیو پشت

برساند اش خانه تا را او راه سر خواهد می .

: فرارو

بیند می لیو رفتار از اریک که آنچه) ):

بروم همراهش خواهد می من از لیو .

:معنی

های کار همه: شوم دهن به دهن او زن با من خواهد می لیو

اونه هم خونه کالنتر ،کنه می اون را خانه .

Page 8: پیرامون ارتباط میان آدم ها

8

گذاری تاثیر .۳

نمودار در. باشد می فرارو و برون میان واکنش و کنش ،شود می یاد متقابل گذاری تاثیر بنام آن از ارتباط نظریه در که آنچه

نهایت در و یابد می پژواک درون در گمان بی گذاری تاثیر این. شود می داده نشان برون به برون گذاری تاثیر با مطلب این زیر

نهد می جای بر برون روی در را خود نشان نیز آن .

Page 9: پیرامون ارتباط میان آدم ها

9

من

دیگر آن روی تاثیر

برون

اندیشه ٬گشتن آگاه ٬معانی ٬احساسات

اهداف ٬ها

برون

بدنی و گفتاری زبان کاربرد

برون

درون

Page 10: پیرامون ارتباط میان آدم ها

10

اثر

تاثیر و پذیری تاثیر این. گذاریم می تاثیر برون با و پذیریم می اثیرت برون از ما ،است شده داده نشان نمودار در که همچنان

تاثیر هم و گذاریم می تاثیر هم زمان - هم فرایندی در ما براین بنا .پذیرد می صورت مشخصی متن در و سو دو هر از گذاری

گیرد می صورت برون طریق از که درون طریق از نه شده یاد فرایند. پذیریم می .

گذاری تاثیر

یکی دستکاری و آوردن فشار با گذاری تاثیر. شود می گرفته یکی قدرت اعمال یا دستکاری با گاه نادرست به گذاری تاثیر

. ندارد دیگران های خواست به ربطی آن: است گذاری تاثیر از سخن ،دارند برخاست و نشست هم با ها آدم که جا هر. نیست

آنکه بی ،کوتوله خیلی یا دراز خیلی آدم یک نمونه برای: نیست ساخته کاری هم کسی دست از ،باره آن در ،ها وقت خیلی

در را مورد این. گذاشت تاثیر قبلی نیت با شود می البته. گذارد می تاثیر ،کند تعیین را آن راستای بتواند آنکه بی یا ،بخواهد

کرد خواهیم بررسی ۷ بخش .

معنی

بسادگی توان نمی را گذاری تاثیر و تاثیر های پیامد ،دارند متفاوتی های برداشت و حساسیت معنی به نسبت ها آدم که آنجایی از

آنها درون با هم همیشه ما روی دیگر های آدم برون تاثیرات: است صادق نیز عکس جهت در مساله همین. کرد بینی پیش

ندارد همخوانی .

کنی نمی تعیین تو تنها( را آنها معانی و) تاثیرات: گیری نتیجه .

نمونه

می تالش و گیرد می حرصم آنان کار این از. کنند می گشادی دهان بهم اما ،باشم داشته دوستانه رفتاری خواهم می من

خیال آنها اما ،بودم گذاشته شان برای وقت هفته یک. کنند می ام مسخره و خندند می بهم اما ،دهم توضیح بهشان کنم

بود خودم رایب اش همه ،کردند می .

شدم متوجه حاال. زند نمی حرف من با دیگر که کردم فکر. کرد دعوت را دوستانش ،مفصل دعوای یک از پس شوهرم

بکند جبران را دعوا آن خواهد می و داده من خاطر برای را میهمانی آن که .

معلوم زدم زنگ بهش روزی ینکها تا. است رسیده بسر مان دوستی شاید کردم فکر. نبود خبری دوستم از بود ها مدت

است من جانب از خبری شنیدن منتظر ها مدت هم او که شد .

Page 11: پیرامون ارتباط میان آدم ها

11

شاخک: درون .۴

روی تواند می ما های احساس. دارد بزرگی پیامد ،کنیم می احساس که آنچه روی ،میدهد رخ گذاری تاثیر در که رویدادی هر

دهنده پیوند های پیکان که) ] [ ( ها نشانه این با نمودار در امر این(: بدنی انزب چه و گفتار چه ،بیان در) بگذارد اثر ما برون

چگونگی که دید شاخکی مانند توان می را ما درون اینرو از. است شده داده نشان ،دهند می پیوند درون با را برون به برون

که آنست برای نظر مورد شخص از ادهاستف جا این در. کند می دریافت را نظر مورد شخص روی گذاری تاثیر پیشرفت

از یکی برای تواند می مشخص متن یک در شخص دو میان ارتباطات زنجیره بدینسان. باشد می متفاوت بسیار ها آدم حساسیت

مه فشار اعمال ای بگونه توان می را گذاری تاثیر موارد گونه این در) باشد بدآیند بسیار دیگری برای و خوشایند بسیار آنان

.(دید

نمونه

ادامه خود زبانی بلبل به ،بگذارد او دادن گوش خوب بحساب را میکه خاموشی کارن اگر ،میکه و کارن داستان در در

شبی کارن برای آنشب گفت توان می نتیجه در. شود می خسته وی پرگویی از میکه ،بسا ای ،که حالی در... میدهد

بود دلگیر شبی میکه برای و دلنشین .

کسی برون گذاری تاثیر معنی از نشان ها آدم درونی بخش: کرد پوشی چشم سادگی به توان نمی مساله این اهمیت از

‘نادرستی یا درستی’از گفت سخن برای جایی چوب چهار این در. دارد دارد آنان روی بر ٬است آنان روی فرا که

نیست احساس .

حساسیت نوعی

دارد برون معنی و شده گذاشته تاثیر با تنگاتنگی بستگی ها احساس زمینه .

بود خواهد خوشایند شنونده برای زیاد احتمال به ،شود دریافت محتوی همان با تعریف این و بکنم تعریف کسی از من اگر .

ودبخ اعتماد کم دست ،گیرد نمی جدی را مان خشم ،کنیم گمان که باشد ای بگونه وی رفتار و باشیم خشمگین کسی دست از اگر

شود می تر زیاد هم ما خشم ،بشود تر طوالنی حالت این چه هر. دهیم می دست از را مان .

نتیجه

باشد می گذاری تاثیر شبکه معنی از درآوردن سر آن و دارد بزرگی شناسایی وظیفه یک ما درون .

Page 12: پیرامون ارتباط میان آدم ها

12

چیستان یک: دیگر آن درون .۵

زنی مانهگ

بر. نیست ای ساده کار دیگر آن درون از تصویری داشتن ما برای ،گیرد می صورت برون طریق از گذاری تاثیر که آنجا از

،من روی دیگر آن برون تاثیر به باتوجه. باشد مستعد مختلف تعابیر برای و پهلو چند تواند می ،بدن زبان که است روشن همگان

بکنم دیگری گمان دیگر آن درون درباره من که هست احتمال این .

تعبیر

) کند می کامل( برون به) بدان معنی دادن با را خود دریافت و مشاهده آدمی. نماید می سخت بسیار تفسیر و تعبیر بدون اهدهمش

وی درون از تصویری با اوقات اکثر فرایند این. است گذاشته من روی دیگری برون استکه اثری به بخشیدن معنا واقع در تعبیر

است همراه ).

باز سر کار این از آدمی که هنگامی تا. نماید می ناپذیر گریز( تاثیرات معنی یعنی) دیگر آن برون به دادن معنی هک نماند ناگفته

است خوب رفتاری چه دانست نخواهد آنکه برای: بکند رفتاری چه دانست نخواهد که افتاد خواهد گردابی در در ،زند .

شویم می روبرو گنگی ربسیا برون با استکه موقعی موارد گونه این نمونه .

بدخواهانه و نارو های زنی گمانه

میاموزد بما تجربه. گیرد می خواهانه بد و ناخوشایند رنگ بیشتر دیگر، آن درون باره در زنی گمانه آور، مالل های ارتباط در

احساس دیگر آن رفتار تاثیر هرگاه ،سخن بدیگر. خواند نمی دیگر آن برون با هم همیشه( دیگر آن درون زنی گمانه) این که

در درون هم دیگر آن برای نمودار در. گیرد می ناخوشایند رنگ نیز وی درون( احساس این دنبال به) ،برانگیزد ناخوشایند های

کند می... و ،احساس ،فکر نیز او که این برای. است شده گرفته نظر .

تجاس همین ها نفهمیدن درست و مشکالت از بسیاری چشمه سر .

:نمونه

وی برداشت ،است شده خشمگین او دست از آ که کند فکر ،است خشمگین .آ که بداند هم .ب ،شود خشمگین .ب به .آ هرگاه

است درست .

با اینجا در گفت توان می ،نباشد خشمگین .آ و( .ب روی .آ رفتار تاثیر معنی خاطر به) است خشمگین .آ که برد گمان .ب اگر

ایم کرده پیدا کار و سر رستناد های برداشت .

برآورد سر برون - درون کننده گم در سر مفاهیم همین از تواند می اولیه مسایل ای پاره .

گیری نتیجه :

تعبیر و معنی وی کار شود می سبب یا ٬کند می او که کاریست تاثیر حاصل ،کنیم کوتاه سخن اگر ،دیگر آن درون زنی گمانه

ندارد همخوانی دیگر آن درون با همیشه ها زنی نهگما این. بیابد آنچنانی .

Page 13: پیرامون ارتباط میان آدم ها

13

پایانه .۶

به هم این. نگذاری تاثیر توانی نمی تو: دارد همخوانی ارتباطات های نظریه از یکی اصول با فرارو و ،-برون ،-درون بازنمایی

تاثیر از ما اغلب. است کار در سو دو هر از که تاثیری. گذاریم می تاثیر همدیگر روی بر خود برون با ما که میرسد آنجا

هم نکته این روی ایم گرفته یاد کمتر. است کم خیلی مان اگاهی دیگران روی خود تاثیر از اما ،آگاهیم نیک خودمان روی دیگران

کنیم توجه .

اگر. کند می یشناسای را گذاری تاثیر پیشرفت که شود می دیده شاخکی مثابه به ،زیاد تجربی غنای با درون احوال این همه در

منفی رنگ درون ،نباشد مطلوب تاثیر اگر باشد؛ می خوشایند احساسات و گردد می مراد وفق بر چیز همه ،باشد مطلوب تاثیر

مطلوب گذاری تاثیر پیشرفت: کرد استفاده فشار واژه از حالت این در که بجاست. یابند می جوشش ناخوشایند احساسات و میگیرد

باشد نمی .

Page 14: پیرامون ارتباط میان آدم ها

14

دوم بخش

است گفتن سخن از بیشتر خیلی زبان

Page 15: پیرامون ارتباط میان آدم ها

15

آغاز سر .۱

) واتسالویک توسط زبان بندی بخش روی داشت خواهیم درنگی بخش این در. انگاشت آنها ‘زبان’ توان می را ها آدم برون

انالوگ زبان و دیجیتال زبان: ( ۱۹۷۰ .

معنایی نظر از اما ،دارد پیچیده و مانند بی ،منطقی بسیار بافتی دیجیتال زبان. انالوگ هم و دارند لدیجیتا ارتباط هم ها آدم

دید توان نمی بافت از نشانی آن در اما ،رساست معنایی انداز چشم از انالوگ زبان که حالی در ،) ...( نارساست ( ...)

عمل زبان’ :آید نمی ها آدم بچشم ،دیگر زبان که که دارد بلندی جایگاه چنان گفتن سخن: زیباست و پاک سخن ما فرهنگ در ‘.

بیابیم را عمل زبان جایگاه آن بدنبال تا پردازیم می انالوگ - دیجیتال زبان های تفاوت به نخست ما .

Page 16: پیرامون ارتباط میان آدم ها

16

گفتاری نا/ گفتاری و انالوگ/ دیجیتال زبان های ناهمانی .۲

برداشت که ،شود می انگاشته یکی واژگان بدون و با یا گفتاری-نا و گفتاری زبان با انالوگ و یتالدیج زبان چون هایی برداشت

نیست درستی .

قراردادی زبان

است شده پذیرفته قراردادی پیرو و توافق سرآن که است زبانی دیجیتال زبان .

: باشند دیجیتال توانند می هم گفتاری غیر عالیم ،اند هشد معین و تثبیت که نیست ‘دستوری قوانین’ و ‘واژگان’ تنها زبان این در

که دارد مشخصی و روشن مفاهیم ،نمونه برای ،کند می شرکت رانندگی در که کسی برای رانندگی راهنمایی عالیم. ها رمز

ندارد منافات رانندگی راهنمایی مقررات با ها آن معنی .

باشد می دیجیتال زبان از دیگری نمونه هم ها الل و کر زبان و مورس عالیم .

قراردادی غیر زبان

هایی زمینه به زبان این. است نگشته تثبیت و مشخص قرارداد طبق و نشده توافق آن روی که است زبانی قراردادی غیر زبان

ما ودخ را برونی های جنبه این. شود می مربوط... و چهره حاالت ،حرکات و بدن حالت ،صدا آهنگ بودن بلند و پست چون

بکنیم زیاد و کم توانیم می بدلخواه .

،بدن شکل ،وزن ،هیکل بزرگی ،جنسیت از باشند می عبارت ،دارند مهمی نقش گذاری تاثیر در که انالوگ زبان دیگر های جنبه

امکان ،گل ،دیهه دادن. ندارند هم ارتباطی ارزش آنها پس ،داد تغییر آسانی به توان نمی را ها جنبه این چون که نیست چنین...:

میاید بشمار انالوگ زبان زمره از نیز غیره و ٬لباس مدل و رنگ ،ماشین ،زندگی و خانه انتخاب .

( خالص) ‘پوریتان’ یا ‘ کار محافظه’ . دارد وجود انالوگ ارتباطی مفاهیم با نیز ‘واژهایی’ گفتاری غیر عناصر این کنار در

باشند داشته توانند می مختلفی معانی ها واژه گونه این. باشند می دست این از ای نمونه سیاست در بودن .

تفاوت

یادگیری. گشت خواهد نمایان بیشتر انالوگ و دیجیتال زبان میان تفاوت ،کنیم درنگ کمی بیگانه زبان یک یادگیری در هرگاه

زبان یادگیری. دارد بیشتر شتاب کنند می صحبت را خود زبان که کسانی صدای آهنگ و ،کردار ،رفتار ،دیدن با بیگانه زبان

رود می پیش تر کند رادیو طریق از یادگیری یا نوار به کردن گوش طریق از صرفا بیگانه های .

طرز باید حتی هنگام این در. گشت خواهد تر نمایان انالوگ و دیجیتال زبان میان تفاوت ،دربیاوریم را یکی ادای بخواهیم گاه هر

کنیم تمرین را او ،حرکات چگونگی و ،کردن اهنگ ،کردن صحبت .

Page 17: پیرامون ارتباط میان آدم ها

17

زبانی دستگاه هردو های ویژگی .۳

بافت

درجه با و گوناگون های بشیوه ،خود های بندی جمله با توانیم می: باشد می غنی بسیار( بافت) زبان دستور باره از دیجیتال زبان

بازآفرینی و زبانی/ مفهومی جزییات و ها ظرافت انتقال امکان ما به انم های جمله ساختار. کنیم برقرار ارتباط تجرید از باالیی

و گوینده جایگاه ،عاطفی و احساسی) رابطه زمینه در ،زبان همین اما. آورد می فراهم را زمان ساخت نیز ،مختلف معانی

باشد می بایسته( سمانتیک) ‘معنی’ از تهی.( م - شنود و گفت این در دو آن رابطه نوع ٬ شنونده .

سمانتیک

زبان طریق از ،پیام در رتمست.( م - عاطفی و احساسی ٬دوستی میزان ٬مریوس کی و است رییس کی) ای رابطه معنی دریافت

نماید می متعذر بسیار دیجیتال .

چون مفاهیمی. ندارد کافی بضاعت ،نیست دوپهلو که معنایی توصیف در زبان دستور و بافت ازباره انالوگ زبان هم یکسر از

زبان انالوگ زبان همه این با. داشت اظهار زبان این با توان نمی را ‘ نه’ و‘ شد چنین گاه هر’ ،‘ آن یا این یا’ ،‘ آنصورت در’

باشد می پیام معنی دریافت و رساندن ویژه .

انالوگ زبان ضرورت

وسیله به فقط خوشحالی پیام رساندن. باشد نمی رسا معنا رساندن برای ،زبانی دستور درست شکل در حتی ،واژگان کاربرد

نگاهی با و ،دلگیر صدایی با ،گرفته غم روی و سر با کسی را جمله این هرگاه. نیست پذیر امکان ٬‘ هستم خوشحال من’ کلمات

شود نمی رسانده پیام ،بگوید غمبار .

زبان این کار. کند می بازی معنی رساندن در زیادی همس و دارد وجود زبان این ،کرد پوشی چشم توان نمی انالوگ زبان از

شود می یکدیگر با ما گونه آدمک رفتار از پیشگیری .

اشاره زبان

زبان رشد ،اند شده کر کودکی از که هایی آدم زبان در حتی. ندارد زیادی آیی کار ای ویژه های گستره در دیجیتال زبان کاربرد

در تازگی به. ندفهم نمی را دیگر گوشه های کر زبان کشور از گوشه یک یها کر: نیست قانونی و قاعده طبق ها الل و کر

اند گذرانده را استاندارد ‘اشاره’ زبان آموزش دوره که اند شده تربیت مترجم وپنج بیست فالندرن زبان بخش .

زمان

و یگانه مفهوم هم همیشه ،نیست نالوگا زبان در و هست دیجیتال زبان در آن ساخت امکان که نیز زمان تصور و برداشت

گنجانیم می را زیر جمله ارتباطی متن یک در وقتی مثال. ندارد مشخصی :

کنم می را کار آن فردا .

فهمید چنین آنرا توان می که :

Page 18: پیرامون ارتباط میان آدم ها

18

میشه جور کار آن فردا که باشه تخت خیالت .

اوست های وعده از دیگر یکی هم این .

بکند باز شسر از را یارو که گفت را این .

سراغ به نخست ،گیرد می صورت ارتباط که متنی در باید آدم ،(کند می که کاری یا) گوید می یکی که چیزی معنی فهمیدن برای

پیوند در انالوگ زبان با هم این. میدهد بدان دیگر آن که برود معنایی سراغ به سپس ،میدهد آن به خودش که برود معنایی آن

.است

وزرم و رمز

) ها بیرونی برای اما ،باشد می( است شده سازش آن سر که چیزی) دیجیتال فهمند می آنرا رموز که کسانی برای ‘ زبان ’

باشد شده سازش آن سر که نیست چیزی اند، گرفته یاد آنرا تازه که آنهایی یا( ندارند آشنایی زبان آن با که کسانی .

کار دفتر به طریق چه به و چگونه که میدانند خوب بیمارستان یک از ای ژهوی بخش در بستری بیماران یا کارکنان

کار دفتر به آمد و رفت برای اما ،گیرند می احازه ،زنند می زنگ ها دکتر کار دفتر درون به رفتن برای. بروند یکی

بیرون میایی یا ،تو میری و پایین میاندازی را سرت ها پرستار .

: دکتر کار دفتر توی میرود جوری همین و پایین میاندازد را سرش - ندارد آگاهی رموز نای از که - وارد تازه یک

.است نگرفته یاد را آنهنوز

،دارد را خود همیشگی و ویژه جای کسی هر ،گردهمایی میز گرد گردا ،کنند می کار هم با که سازمانی همکاران برای

. میدانند آنرا هم همه و شود می اجرا ها سال ‘ آیین’ این

چیزی هیچکس: گیرد می شان خنده همه ،نشیند می رییس صندلی روی رود می جا همه از خبر بی واردی تازه وقتی

می نرسیده هنوز گوید” می ،شود می وارد تا هم رییس. تو بیاید رییس تا مانند می منتظر همه. گوید نمی وارد تازه به

سال گذشت از پس هم همکاران. گذرد می زمانی ،بشود مساله این توجهم جوان همکار تا “ بشینی؟ رییس جای خواهی

خندند می و گویند می بهم گاه را آمد پیش آن هنوز ها .

با که بیاندازیم نظری ده های انجمن در مراتب سلسله به است کافی. بپذیرند دگرگونی زمان گذشت با توانند می ها رمز گونه این

بر کاله هم سرشناس های آدم امروزه. هستند دگرگونی دستخوش ها این همه. آفتابگیر تاشو کاله و ینعرقچ ،شبکاله ،دار لبه کاله

ورزشی کاله یک مثال ،گذارند می سرشان .

Page 19: پیرامون ارتباط میان آدم ها

19

رمز زبان شدن سپرده فراموشی به .۴

عمل

می گفتن سخن صرفا را ‘رتباطا’ معنی مردم ها وقت خیلی. گذارند می زیادی ارزش ‘واژگان’ و گفتن سخن به ما فرهنگ در

عمل زبان’: مانند می توان نا دارد، اهمیت سان همان به کم دست که دیگری زبان دیدن از آنان رو این از. دانند ‘.

،کردن رسیدگی باغچه به ،بودن خانه آور نان ،پز و پخت: دارند قرار عمل حیطه در که هاییست کار همه عمل زبان از ما مراد

بدون چه و دستمزد برای چه کردن کار ،زیستن ،ماندن خانه در ،رفتن گردش به ،زدن رنگ ،زدن دیواری کاغذ ،نرفت خرید به

تلویزیون کردن تماشا و رادیو به کردن گوش ،خواندن کتاب ،کردن ورزش ،مزد .

: یافت خواهیم انالوگ زبان گستره در بیشتر آنرا ،بنگریم دیجیتال - انالوگ پاره دو به زبان بندی بخش دیدگاه از را عمل زبان اگر

ای ویژه های توافق و رموز عمل زبان این معنای سر هایی انجمن و ها گروه در هرچند. نیست قرارداد پیرو زبان این که چرا

شود می دیده .

نمونه چند

” = خوراک پختن. ) “فهمند می هم درست که ،لنگد می کار جای یک که فهمند می هایم ای خانه هم ،نپذم شام شبی اگر

ها ای خانه هم به کمک و یاری ).

” ما دیدن برای بخواهد بار هر چون. است کرده پیدا مشکلی که دانم می ،شود پیدایش ما خانه در ناگاه به دخترم گاه هر

دهآم پیش مشکلی= ناگهانی آمدن. نباش نگران= دادن خبر و زدن زنگ. ) “دهد می خبر و میزند زنگ نخست ،بیاید

.(است

” داشته بکارش کاری نباید که دانم می ،کند می مشغول سخت را خودش و کارش اتاق توی رود می شوهرم وقت هر

که ای مشغله. ) “بیابد آرامش خودش کردن سرگرم با خواهد می و است ناراحت چیزی سر حتما که این برای. باشم

یافتن آرامش= کند جمع را او حواس و هوش همه .

” خودم حال به مرا است بهتر که دانند می ،خوانم می لذت با و ام گرفته دستم کتابی که ببینند من های ای خانه مه اگر

باشید نداشته کارم به یکار= خوانم می کتاب وقتی. ) “بگذارند .

تفاوت

یک رمز: کنند تعبیر دیگر ای نهبگو آنرا است ممکن ،فهمند نمی را عمل زبان این و( دیگران) اند ایستاده گود بیرون که کسانی

ندارد را معنی همان ها گروه سایر یا بزرگتر های گروه برای مشخص جمع یا گروه .

خوانی کتاب و ،سرگرمی ،بازدید ،خوراک پختن باره در که را هایی نمونه عمل زبان معانی زیاد اختالف دادن نشان برای من

میکنم باز دیگری دیگاه از ،بودم آورده .

ونهنم

” ای خانه - هم برای ،نکند آشپزی روز یک او اگر: کند می فرق خیلی من با ،نکردن آشپزی روز یک دوستم برای

برداشتی وی های ای خانه - هم ،نکند آشپزی او اگر. بگذارند بنمایش را خود آشپزی هنر تا میاید پیش فرصتی هایش

Page 20: پیرامون ارتباط میان آدم ها

20

به دادن فرصت= او نکردن پز پخت. ) “من نکردن پز و پخت از من های ای خانه - هم برداشت تا کنند می دیگر

(. دادن دیگر آنهای

و دوستی نشانه فرزندانش سرزده آمدن او برای. شد زده شگفت ،گذاشتم میان در خواهرم با را مساله این وقتی

و میدارد برش شک ،بیایند دیدنش برای خواهند می گویند می و میزنند زنگ او دختر یا پسر هرگاه. ست آنها صمیمیت

قرار با او کردن مالقات او؛ کردن خوشحال= آمدن او دیدن به هسرزد. ) است آمده پیش مشکلی که یکند می یقین

تیز و تند های بحث بودن پیش در= قبلی . (

اریک دل و جان با تا میگذارد پیش گام وی که وقت هر. کند می سرگرم دستی هنر با را خودش هم من خواهر شوهر

که بار هر. کند جبران است کرده که را خطایی خواهد می راه این از او که میداند خواهرم ،هدد انجام خواهرم برای را

سرگرم سخت. ) شد خواهد بکار دست وی باز که فهمد می خواهرم ، ........ خواهرم شوهر یا ،شود می شان دعوای

خطا جبران= شدن کاری ).

،پروری تن یعنی خواندن کتاب او دید از. بگیرم دستم کتابی توانم نمی گاه هیچ ترس از ،بیاد نم دیدن برای مادرم اگر

کتاب به نگاهی گاهی از هر ،بخواند کتابی که ام ندیده امروز به تا. خانه های کار کردن باز سر از و ،وقت دادن هدر

باشد داشته فایده باید کتاب وا دید از. کند می ها کتاب قبیل این و دستی های هنر کتاب ،آشپزی .

کشی وقت و پروری تن= خواندن کتاب ) ).

در خانه جای همه نبودن رفته و شسته. دیگریست چیز من مادر دید از هم ‘ خانه کنار و گوشه همه کردن جارو و آب’ داستان

میزان از را میزبان خانم بویژه ،خانه صاحب نوازی میهمان. میهمان به ندادن اهمیت با است برابر وی مانند هایی آدم و وی چشم

فهمید توان می خانه چیز همه بودن مرتب و کردن تمیز تر .

همدیگر نفهمیدن خوب

گویند می که کسانی هستند نمونه برای. فهمند نمی خوب را همدیگر ،دارند عمل زبان از گوناگونی های برداشت که هایی آدم

چیزی چنین هم هیچ دارند باور هم کسانی. یکیست آن از ها برداشت و است روشن مگانه بر عمل زبان مز ر و عمل زبان

.نیست

نمونه

” . کند می ناله و آه درد کمر از خانم. یابد می کردن اتو سرگرم را خانمش ،برمیگردد کار سر از خانه مرد که هنگامی

ادامه کردن اتو به نشسته بتواند خانمش که کند می تنظیم طوری را اتو میز سپس. کنم می کمکت من گوید می مرد آن

فهمد نمی و کند می نگاهش درمانده و زده بهت مرد. کند نمی درک را او شوهرش گوید می و کند می گریه زن. دهد

بکند چی .“

خانه خانم برای. میاید بشمار وی ‘درک و همسرش به کمک’ (اتو میز کوتاهی و بلندی تنظیم) عمل زبان این رمز شوهر برای

بررسی این دنباله در. نیست ای ساده کار کردن اتو که دهد اهمیت و کند درک شوهرش خواهد می او: دیگریست چیز رمز

گردیم می بر مساله این به دوباره .

بفهمند را‘ نکردن عمل’ زبان که فهمند می خوب را‘ عمل زبان’ این هنگامی گاه مردم .

بینیم، می استکه چنین این. هست نظر اختالف مسایل از خیلی سر بینیم می همین برای. نیست کیی عمل زبان از همه برداشت

جور کامال که کسانی هستند حالیکه در دارند، آن از واحدی درک همگان و است روشن همه برای رمزی زبان این میگوید، یکی

کند می فکر باره این در دیگری .

Page 21: پیرامون ارتباط میان آدم ها

21

نمونه

” جریمه که کند می رضایت اظهار وقتی اون. میدهد کم نمره و میکند جریمه همیشه ،است کم باز ،کنیب کاری هر ما معلم برای

باشد خوب ات کارنامه های نمره همه و نشی “.

” را کار یک کنه می وادارت. فهمی می اینرا( رفتارش) کارهایش از اما ،نمیگه چیزی خودش: نیست راضی هیچگاه ما رییس

. است بوده درست کارم او بچشم که دانم می ،ندارم کاری دوباره که ببینم گاه هر... ،تراشد می کار برایت زیکری ،بکنی بار ده

کنم می پیدا دید ها چیز جور این به دارم کم کم “.

Page 22: پیرامون ارتباط میان آدم ها

22

آدمیان های ارتباط روی عمل زبان های پیامد .۵

بیشتر روشنگری

پس ،نیست گنگی از عاری و روشن و ،دارد زیاد اهمیت پیام( ای رابطه) عاطفی معنی انداز چشم از انالوگ زبان که آنجایی از

است نشسته کمین در دگران های گفته از نادرست برداشت و اندیشی کج به لغزش راه، این در که باشیم آگاه است بهتر .

شیوه به شود می را انالوگ زبان: دیگر سخن به. سازد می ناگزیر آنرا معنای بودن پهلو چند ،انالوگ زبان منطقی غیر بافت

کرد تفسیر گون گونه های .

کوتاه ای نوشته همراه به گل دسته یک

این: کرد دریافت توان می گل دسته خرید هنگام ها فروشی گل از که است هایی کارت اروپا در چشمگیر های نمونه از یکی

از گذشته خوشبختانه. است داده ‘کادو کسی’ را ها گل که ،باشد می انالوگ های نشانه و رفتارها گرفتن دیجیتالی رنگ ها کارت

گذاشته ‘جوری هممین’ برای هم جایی ،شود می داده غیره و ،‘زادروز سالگشت شادباش’،‘سپاسگزاری’ بنام که هایی گل دسته

میگذارند باز راز و رمز برای هم جایی گیرنده و دهنده هدیه آن در که ،است شده .

ها آگهی

نمونه گفتار این شدن روشنتر برای. باشد می انالوگ زبان گذاری تاثیر نیروی از هشیارانه گیری بهره ها آگهی سازندگان کار

کند می بازتاب انالوگ زبان ‘کردن قراردادی’ برای را اجتماع سازماندهی حال عین در که شود می آورده هایی .

ربایند می را جوان پسران و دختران دل و شوند می دلربا نوشان کوال ،نوشند نمی کوال دلربایان تنها .

برای همیشه کار این با که چرا. است کوشیده خود خانواده حفظ برای واقع در ،کند انتخاب را ام اس جی که کسی هر

باشد می دسترسی قابل آنها .

را همه احترام و شود می زیاد اش نفس به اعتماد ،ردبخ است شده متولد که برجی نماد با متناسب عطر یک هرکی

کند می جلب .

تضمین را اش خانواده خوشبختی و گذارد می احترام خانمش پسند به واقع در ،خرد می خاصی ماشین که مردی هر

کند می .

هزار هزاران خوشبختی شرکت برای خرد می بلیطی واقع در ،کند می استفاده ای ویژه آرایش وسایل از که خانمی هر

کنند می استفاده محصوالت آن از که خانمی .

میدهند زیاد اهمیت خود فرزندان تربیت به ،فرستد می مدارس گونه این به را شان های بچه که کسانی .

نادرست برداشت

دو اگر اما. ندمیز دامن زیادی های اندیشی کج به ،روزه هر های گو و گفت در ،آن بودن معنایی چند خاطر به انالوگ زبان

شود می منتفی مشکل این ،باشند داشته سازش باهم گفتگو طرف .

Page 23: پیرامون ارتباط میان آدم ها

23

٬بریزند دور آنهارا توانند نمی و ریزند می خود توی میاید، پیش که را هایی ناراحتی خود های دوستی در که کسانی هم سویی از

کنند می تلبنار را ها تفاهم سوء این .

رویداد: - شود نمی رانده زبان بر سخنی ها برخورد این در که باشید داشته توجه - میاوریم نمونه دو امر این کردن روشن برای

یان و کارن میان. ب ناخوشایند رویداد و. آ خوشایند .

:نمونه

کنند می زندگی هم با که شود می سالی یک اکنون یان و کارن .

رویداد متن :

نشا دوستان پیش روند می میهمانی برای آندو .

آ رویداد .

است سازگار و دارد همسویی باهم یان و کارن های دیدگاه .

می هم با ،اند نشسته میزی سر دوستانش با کارن: انداز چشم

آبجویی دوستانش با و است نشسته بار جلو یان. شنفند می و گویند

.میزند

آنان های برداشت :

آنها با سرش و کرد پیدا را دوستانش که بهتر چه: کارن

زدم گپی دوستانم با دغدغه بدون هم من و شد گرم .

من و بودند هم کارن دوستان که شد خوب خیلی: یان

بنشینم بار جلو ساعتی توانستم .

بهشان خیلی و کردند رقصی هم با دوبار یکی شب آن

گذشت خوش .

شب که گویند می بهمدیگر دو آن میهمانی پایان از پس

تگذش خوش و بود خوبی .

ب رویداد :

دارند تلخی های دعوا هم با ها روز این یان و کارن .

میهمانی همان: انداز چشم .

آنان های برداشت :

مرد تنها کند می خیال و بار جلو است نشسته باز: کارن

و نیستم من که انگار. اونه ،آدم همه این میان ،نامرد

را خودش اربگذ. خیالی بی آدم چه: بیند نمی مرا چشمش

می حال پیتر با میرم. نمیاورم خود روی به که من. کند خفه

.کنم

کنه می بدگویی دوستانش به من سر پشت نشسته حتما: یان

،بگوید خواهد می هرچه بگذار. بکنه سیاه آنها پیش منو تا

کنم می خوری باده بخواد دلم تا امشب هم من .

با را شب راسرس کارن. خورد نمی تکان بار ولج از انی

هم با میهمانی پایان از پس. او از غیر رقصد می همه

هم کارن. گوید می بیراه و بد یان و کنند می تندی دعوای

خوابد می نفره یک تختخواب روی دیگر اتاق در رود می .

Page 24: پیرامون ارتباط میان آدم ها

24

برخورد برای را خود ٬اردد دیگری از که برداشتی پیرو آدمی که شود می تفسیر ای بگونه انالوگ زبان آنرو از و برون اغلب

. ناپذیرند گریز آنها: بود نخواهد بند جایی دستمان ،ها زنی گمانه یا ها تفسیر و ها برداشت این بدون. است کرده آماده بدانگونه

دوستش که کسی دست از که هنگامی حتی. ناخوشایند های رویداد در بویژه. آیند درنمی آب از درست هم همیشه آنها که افسوس

این در که آنان اما. دارد همراه به دیگر آن به ما پیام از نشانی ،ما خواست از نشانی مان رفتار ،شویم می خشمگین خیلی ،داریم

تصور بعدا که( آن رموز و علل سر بر صحبت) آن کردن دیجیتال یا ٬رفتار توضیح و تشریح. بینند نمی آنرا ،درگیرند میان

کند می کمک روشنگری برای ،گیرد می .

Page 25: پیرامون ارتباط میان آدم ها

25

خطرات و ها نیازمندی: از گفتن سخن .۶

نام( گفتگو-فرا) شنیکامیونیک -متا با آن از که - کنند گفتگو ها دعوا و ها رنجش سر بر تا نشینند می هم با ها آدم که هنگامی

کامیونیکیشن-متا پس. گردد می بد از بدتر روابط نسا بدین. غلتد می تفاهمات سوء ،ها دعوا بستر همان در باز - شود می برده

یابد می را پیشین ارتباط سرنوشت همان نیز .

نمونه

.( ب رویداد) میهمانی فردای در کارن و یان

انداز چشم :

می نآسپری یک یان. خورند می قهوه دارند و اند تشسته هم با ،چیده کمد در ،کرده خشک را آنها کارن ٬شسته را ها ظرف یان

.خورد

نیست؟ خوش حالت: کارن

کند می درد سرم: یان .

خوری؟ می عرق زیاد بسکه: کارن

.نمیاد بدت که تو ٬هم شاید: یان

. دارم دوست آنرا و نمیاد بدم من که کنی می فکر تو نمیاد؟ بدم( ترکد می: )کارن ...

کافه به میرود و گیرد می را راهش یان ،تند مگوی و بگو کمی از پس .

کشد می دراز دیشبی تخت روی رود می هم کارن .

رود پیش دیگر ای بگونه توانست می گفتگو آن البته .

نیست؟ خوش حالت: کارن

کند می درد سرم ،نه: یان .

دیشبه؟ خماری از شاید: کارن

نیست آن هم اش همه: یان .

مانند می خاموش دمی دو هر .

هم با یکباره به) یان و کارن ):

Page 26: پیرامون ارتباط میان آدم ها

26

کنم می فکر دیشب به هنوز .

خنده زیر میزنند اند گفته را چیز یک همزمان که این از دو هر دیشب آمد پیش از ،است گرفته حالم کمی من: یان . .

هم من: کارن .

کنند می سکوت دو آن .

بود گرفته حرصم. بار جلو نشستی مدت همه آن چی برای دونستم نمی: کارن ...

بفهمند آن از چیزی دیگر اونای خواستم نمی و بود گرفته حالم ،داشتیم که دعوایی آن اطربخ منهم ،ا تو با حق: یان .

کردی فراموشش کردم فکر. نفهمیدم اونو من: کارن .

است گرفته هم تو حال هنوز که دیدم می من. فهمیدی نمی که معلومه: یان .

ها کار خیلی باید طرفین ها فهمی کج شدن روشن برای. نیست یا ساده کار ها تفسیر به بردن پی که میدهد نشان نمونه دو این

های گفته و ها کار به توجه با سپس ،بیایند کوتاه کمی ،بگذارند دیگری جای نرا خودشا کمی ،بشنفند را دیگر آن های گفته: بکنند

و دارند احساسی چه ،ببینند یدیگر ...

Page 27: پیرامون ارتباط میان آدم ها

27

انالوگ زبان کردن گفتاری در ناکامی .۷

انالوگ زبان کردن گفتاری

مانند ،دارد انالوگ زبان شدن دیجیتالی از نشان که هست ای آموزنده های گفتار :

شد؛ سیخ تنش بر مو

؛زد خشکش

ترکد؛ می سرم

گرفتن؛ بگردن

درآوردن؛ پای از را خود

نداشت؛ برداشتن قدم نای دیگر

استعارات

می را بدنی های تنش و ها آگاهی این. شود می استفاده بدنی های آگاهی ای پاره انتقال یبرا( استعاره) ها ساختار اینگونه از

مان برای توانند می آنها ،دهیم تشخیص بهنگام را آها بتوانیم گاه هر. انگاشت ارتباط یا گذاری تاثیر فرایند های نشانه مانند توان

نمی پیش ما آرزوی و خواست پیرو که دارند اشاره چیزی به ها کشاخ این. باشند داشته را( کننده دریافت) کشاخ یک کار

.رود

روانی – بدنی

برای. انجامد می بدنی های آسیب و درد به زمان گذشت با و کم کم که شود می زیاد چندان ها تنش اینگونه توالی و شدت گاه

٬گردد می ها درد آن موجب که مشکلی با ها درد گونه این میان پیوند اغلب. نامند می روانی - بدنی های درد را ها درد آن همین

نمی کسی دیگر پس این از. میرود پیش و یابد می را خود جداگانه راه بدنی های درد اندک اندک. ماند می می پنهان ها دیده از

(. انالوگ زبان) گیرند می چشمه سر کجا از ها درد آن داند

روانی های درد شدن بدنی

به روانی های درد که هنگامی: شود نمی دیده ها آدم میان های رفتار و روابط با پیوند در بعد به مرحله یک از دنیب های تنش

آنرا ٬نیز هستند رنج در آن از که کسانی حتی ٬ندارد خود با را شدن درک عدم درد از نشانی دیگر درمیایند بدنی های درد رخت

است بهتر ٬گفت بشود شاید ،است نشده یافته درد سرچشمه شدن روشن برای راهی که یهنگام تا(. ۱۹۸۳ ٬ماتیوس) بینند نمی

میاید بشمار انالوگ زبان تنها که چرا ،گرفت جدی خیلی را، روانی های درد پوشیدن بدنی درد رخت .

Page 28: پیرامون ارتباط میان آدم ها

28

آرامش بازیابی

که یی روانی های درد کاهش برای که ،را زدایی تنش و بخش آرامش های ورزش و ها نرمش که نیستیم برآن ما دیدگاه این از

بدانیم آنها درمان به جایگزینی ،میاید بشمار کمکی اند، درآمده بدنی درد برخت .

که بسا ای کار این با: شود عوض مشکل جای که دارد بهمراه را خطر این ،چیست ها تنش آن پیام بدانیم آنکه بی تنش زدودن

و درد زدایی تنش های نرمش که هست هم این. بدهد دست از را ها نشانه دریافت برای دخو کارآیی هم کنند دریافت شاخک

هر و نیست آسان زندگی: شود نمی مساله خود بخودی تنشی هر. کند می سبکتر است همراه بدنی های تنش برخی با که را تنشی

نیست امان در آن از هیچکس. باشد یم زا تنش باید که چندان گذاری تاثیر و ارتباط ،هستند هم با مردمی که جا .

Page 29: پیرامون ارتباط میان آدم ها

29

پایانه .۸

این. کنند می برقرار ارتباط دیجیتال و انالوگ های بزبان هم که هستند هایی هستی تنها ،است دانسته که آنجا تا ،مردان و زنان

که آنجا از انالوگ زبان. باشند می دیگرگونه ٬رنددا که هایی توانش باره از اما ،کنند می تکمیل را همدیگر چند اگر ها زبان

دارد زیادی اهمیت ،باشد می ارتباطی های پیام برای مناسبی حامل .

گویند می سخن زبان آن با بسیاری های آدم همه این با: شود می سپرده بفراموشی عمل زبان( معنای) ما فرهنگ در .

Page 30: پیرامون ارتباط میان آدم ها

30

۳ بخش

: نظر اختالف

ستیز یا دهی مانساز

Page 31: پیرامون ارتباط میان آدم ها

31

.۱ سرآغاز

گذاری نقطه

می تنش و کشمکش به که برمیاورد سر آنان میان نظر اختالف از آدمیان میان روابط کور های گره و ها سختی از بسیاری

،میاورد فراهم ها آدم میان گذاری تاثیر در ها نظر اختالف نشاندن برای پایی جای که ارتباطات تیوری ها منشور از یکی. کشد

۱۹۷۰ ٬واستالویک. ) باشد می گذاری نقطه اصل )

باشد می گذاری نفطه بکمک ساختن جدا معنی به که گویند می ویر کپون اینتر گذاری نقطه به التین زبان در .

دارد نظر اختالف به ربطی چه نوشتاری های نشانه کاربرد ،ببینیم اکنون .

خوانیم می نوشتاری های انهنش بدون را زیر گزاره نخست .

دارد زیاد روانی تنش و فشار بیمار گفت دکتر .

شود می عوض آن معنی که بینیم می گذاری نشانه با .

دارد زیاد روانی تنش و فشار بیمار: گفت دکتر .

یا

دارد زیاد روانی تنش و ارشف ،بیمار گفت ،دکتر .

کترد دوم گزاره در و دارد تنش بیمار نخست گزاره در .

کار آن نوشتن و خواند های نشانه از گیری بهره با جا این در ما. برمیگردد آن معنی ،دیگر ای بگونه گزاره دادن سازمان با پس

آورد بجای را گذاری نقطه کار تواند می واژگان جابجایی سخن دیگر به. کردیم را .

واقعیت سازماندهی

،کنند می آنچه به را خود که ،را روانی درمانگران همچنین ،است داشته سرگرم ار ها فیلسوف از بسیاری گذاری نقطه کارکرد

از جدا واقعیت آیا’: میرسد جا این به آخر سر ،میدارد سرگرم را آنان که پرسشی. میدارند سرگرم ،خویش اندیشیدن شیوه نیز و

این سر شورانگیزی های بحث ادبیات در. ‘ایم هپرداخت و ساخته خود ما که چیزیست واقعیت و است پوچ پرسشی چنین یا ماست

است درگرفته پرسش .

میاورد پدید را ها ایده ستیز و سازگاری بنیاد سازماندهی این و ،میدهد سازمان را واقعیت آدمی که برآنیم ما بخش این در .

ایده ناهمسانی با کردن سازش و آمدن کنار مرز دهیم نشان تا ،ستیز و نظر اختالف میان بکشیم مرزی کوشید خواهیم همچنین ما

کجاست ها .

Page 32: پیرامون ارتباط میان آدم ها

32

. ۱( گزینی - دریافت) دریافت گزینش و سازماندهی

گزینش های فرایند

گریز ،سخت ‘گزینش فرایند’ یک اینرو از. دارد حسی دریافت هزار ده ثانیه در کس هر گویند می ارتباطات رشته کارشناسان

شویم می ‘سرگردان’ ها دریافت بیکران دریای در و میرود در آدم دست از چیز همه وگرنه ،نماید می ناپذیر ..

یا ‘ گویند می ٬آید می شان زبان بر هرچه و’ و شوند می خشمگین خیلی که دید کسانی در توان می را خود کردن گم نمونه

هم که شوند می حساس زیاد یرویب های انگیزش به چنان آنان: ‘ وامیدهند’ شکن کمر روانی های فشار و تنش زیر که کسانی

این. شوند قایل تفاوت اهمیت بی و مهم های محرک میان توانند نمی دیگر و کنند می دریافت شماری بی های انگیزش زمان

کند می بازی نقش آن تعیین در متن زیادی اندازه تا و باشد نمی یکسان دیگر آدم به آدمی از گزینش فرایند .

کند می فرق خیلی دیگر کسان آن از با ،تن یک توسط شده ورچین تاطالعا گذشته این از .

۱نمونه .

گردهمایی که گوید می فراوان شور با یان. شان های خانه سوی میگردند بر ٬شبانه گردهمایی یک از پس همکار دو

پس. کشی وقت و بود آزارنده دل آن سراسر او دید از. کند می نگاهش زده شگفت پیتر. بود آموزنده و خوب براستی

بودند دیگر گوشه یک در تن ۲۵ با همراه یان ،گردهمایی آن در که شود می روشن جو و پرس کمی از .

شده دلگیر پاک خود گروه های آدم سخنان از پیتر. است نشینده چیزی وی های بری و دور و یان های گفتگو از پیتر

بود: یان جای دیگری نشسته بوده است، نه سخنان آنان را شنیده و نه دیده بود. بسادگی می شود از دیدگاه او به این

. برد پی نکته

در این بافت واژه دیدگاه را می توان کمبود اطالعات معنی کرد. چرا که در گوشه ای دیگر سخنان دیگری در میان بوده است و

است شده دیگری های گزینش .

۲ نمونه .

آن در هم با و اند نشسته آموزگاران با ها مادر و پدر گردهمایی از برگشتن از پس لهسا ۱۲ خانم دختر یک مادر و پدر

مردیست وی مادر بچشم اما. بیند می شایسته اموزگاری و زیاد بینش با مردی را آموزگار پدره. کنند می گفتگو باره

.آموزان دانش به توجه کم و احساس کم سرسخت، و خودبین

نخستین آنکه از پس: آموزگار گفته این از. است یافته دیگری معنای هرکدام برای ٬اند کرده ریافتد آنها که هایی داده

از دست اگر: است چنین پدر برداشت ،است اش چنته توی چی ،کی که شود می دستگیرم بگذرد درس آغاز از هفته

بردارند گوشی بازی !

گیرد می کم دست را ما ردخت وی: دیگریست چیز آن از مادر برداشت که صورتی در .

است گشته آن از شده یاد مادر و پدر متفاوت تفاسیر باعث آموزگار گفتن شیوه بیگمان .

جدا هم از را بخش چندین بایستی ،است استوار ها پایه کدامین بر ها آدم گوناگون های گزینش دربیاوریم سر بخواهیم گاه هر

:سازیم

است گذشته آنها از که تجربی های کوچه همه با...( ،وزشآم ٬تربیت) را کس هر سرگذشت. الف .

Page 33: پیرامون ارتباط میان آدم ها

33

را کس هر وضعیت. ب .

است خندان و شاد ٬است نگران ٬است خسته کسی آیا) را کس هر هوای و حال ).

شود می آن در گزینش که متنی. ج .

نیز گشتالت روانشناسی روش با گاهیآ یا دریافت ساختار. اند داشته بزرگی های دستاورد آگاهی و دریافت زمینه در پژوهشگران

کند می پیدا بستگی ها محرک کلی ساختار به آنها ویژگی که شد یافته ساختاری قوانین برخی روش این در. است شده بررسی .

که ای بگونه ،میاید بشمار متن - تصویر ساختار از بخشی ،آگاهی و دریافت از اندازی چشم هر ،گشتالت روانشناسی منظر از

در که نقشی به توجه با بخش هر ،گذشته این از. شود می مربوط تصویر به دیگر برخی و متن به آن در ها محرک از خیبر

دارد ای کننده تعیین نقش آگاهی و دریافت برای متن گفت توان می پس. گردد می دریافت ،یابد می کل ویژگی .

شود می دیده دیگری از تر بلند یکی دارند قرار متفاوت متن دو در چون. ندبرابر هم با ب و آ پهلوی دو نمودار این در .

a b

b

Page 34: پیرامون ارتباط میان آدم ها

34

درگیری و نظر اختالف میانفرق .۳

همچنین ،آره

می ها آدم میان ارتباطات از ای پاره نظر اختالف که باشد شده روشن خوانندگان برای پیشین های گفته به نگاهی با است امید

تفهیم نظر اختالف صورت به امر آن آیا که این. میاورد فراهم را متفاوت نظرات امکان که است گون گونه ها شگزین این. باشد

نظر اختالف مساله به طرفین برخورد طرز به دارد بستگی ،شود می تلقی و .

اما ،آره

پس. باشد جا نظرات آن از یکی برای نهات که میاید پیش هنگامی درگیری این. انجامد می درگیری به نظر اختالف ها وقت خیلی

از کدام هر ،میگیرد در تندی مگوی بگو. بیاورد خود براه را او و است درست او راه که کند حالی دیگری به کوشد می کسی هر

دلیل ،وندد می یکدیگر سخنان بمیان بدینسان. بنشاند بکرسی را ‘خود سخن’ تا بکند برمیاید دستش از چه هر شود می آن بر آنان

دلگیر ،روند می و کشند می را شان راه ،کنند می گریه که نیز کسانی هستند ،کنند می سرزنش را همدیگر ،میزنند داد ،میاورند

بگویند چیزی توانند نمی و ،کنند می غمباد ،شوند می .

کوشد می کس هر آنستکه نشانه ‘اما - آره’ آمدن بمیان. کنند می استفاده زیاد ‘اما - آره’ از طرف دو هر ها تندگویی گونه این در

. ‘چیست موجود حقیقت تنها’ کند قانع را دگیری

معنایی چندان آره که دید خواهیم ٬بکنیم درنگی ‘اما - آره’ معنای باره در اگر. است ‘جنگ یا درگیری’ از سخن مواردی چنین در

. کند می پیشتازی اما و ندارد

متفاوت های سازماندهی برای را راه و گردد می همراه فزاینده منفی احساسات ،تلخکامی با اییه درگیری چنان ،گذشته این از

میان از را سازی جدا یا بودن گونه دیگر دیدن امکان تند احساسات. میاورد بند سازی جدا و ها ناهمسانی دیدن برای هم کنار در

یا ،دیگری ایده شنیدن ،خود راه از برگشتن رو همین از. یگانه حقیقت راه: گیرند می پیش در دیگری راه احساسات. برد می

اندکی احساسات که شدنیست هنگامی تنها کار این. نماید می سخت بسیار ،احساساتی درگیری یک میانه در ،خود ایده تغییر

بشنفند را او انهجداگ ایده و دیگری آن توانند می طرفین که آنست از پس: یابند آرامش درگیر های آدم و کند فروکش .

شدنی کار این. است ارتباط فرایند در ها آن آوردن بمیان و دیگری های فتهگ شنیدن ،نظر اختالف با آمدن کنار و ساختن راه

صورت این در. چرخد می ها دیدگاه سر بر که ،واقعیت سر بر نه سخن جا این در. شویم کشیده درگیری به آنکه بدون ،است

جای برای راه گام این برداشتن با. نشاند هم پهلوی را آنها توان می: باشد داشته وجود تواند می مختلفی اتنظر و ها دیدگاه

گردد می هموار ‘اما آره،’ بجای ‘همچنین آره،’ گزینی .

آوریم نمونه دو می زیر در :

درگیری: ۱ انداز چشم

کنی می گیری خرده کس همه از و همیشه تو ،نیمشه پیدا جا هیچ خوب آموزگار ،تو چشم در: پدر !

یا کنند می گویی گنده که آدمهایی گذاری می تو. بدهند بخوردم را چیز همه که نیستم خام تو مانند من ،نه: مادر

بزنند گولت ،میزنند جا عالم را خودشان .

یباش داشته را مان دختر هوای بلدی تو فقط انگار. پیچانم نمی را چیز همه تو مانند من: پدر !

میگی؟ چی فهمی می خودت هیچ تو !

Page 35: پیرامون ارتباط میان آدم ها

35

کشند می داد همدیگر سر سپس .

۲ انداز چشم .

نظر اختالف

آره؟ ،نیامد خوشت زیاد آموزگار های گفته از انگا: پدر

پیشداوری بیشتر ها بچه روی بگمانم: درمیاورد سر چیز همه از زود خیلی که اش گفته آن از کمی: مادر

کنی؟ می فکر چی تو. کند می

میگی تو استکه همانی هم مساله طرف آن اما ،ایست کشته کار آدم آمد بنظرم: پدر .

است؟ کشته کار ،چه یعنی: مادر

کجاست مرزشان که میدهد نشان ها بچه به ،نیست ول و شل یا چلفتی پا و دست که این یعنی .

میدهی اهمیت ها چیز این به هم خودت تو ،اها: مادر .

می پیدا مشکل ها بچه با ٬ندارند را آنها از هیچکدام که آموزگارانی گویند می و خنده زیر زنندمی هردو سپس

.کنند

. نیست ای ساده کار آن کردن پیاده که دانست باید اما. یابند می خوشایند را ۲ شماره انداز چشم نیز خوانندگان بیشتر که پیداست

هست هایی ختیس و ها مرز ،نظر اختالف با آمدن کنار برای .

Page 36: پیرامون ارتباط میان آدم ها

36

۴ برمیاورد سر نظر اختالف از که هایی مرزکشی و ها سختی .

رابطه سطح در

۴.۱.

این: کند می فراهم نیز را دیگر های پیام گرفتن و دادن امکان پیام بودن الیه چند اما. میگردد بر محتوا در تفاوت به نظر اختالف

دیگر آن راندن یا پذیرفتن از نشان توانند می ها پیام این. برمیگردد رابطه آن در آنها گاهجای و طرف دو میان روابط به ها پیام

را آنها ایده تنها نه دیگری که یابند درمی طرفین ،نخست برخورد در. افکنیم می نگاهی دیگر یکبار پیشین مثال به. باشند داشته

(. درگیری) ردپذی نمی هم آدم یک عنوان به را آنها خود که ،پذیرد نمی

و پدر عنوان به را همدیگر و ،میدهند ارزش همدیگر درخشان های ایده به ،دارند می بزرگ را همدیگر طرفین دوم برخورد در

پرداخت خواهیم تاثیرگذاری های شیوه این به زیر در. دارند می گرامی ،کند می را اش بچه داری تیمار که مادری .

خویشتن بودن زشمند ار احساس

۴.۲.

خویش ارزش که هنگامی. ماند می باز دیگری های ایده شنیدن و دریافت برای میدان ،باشد کمتر خویش ارزش میدانداری هرچه

ها گزینش سازماندهی هرگاه. یابد می زیاد اهمیت خودمان های ایده( نشاندن بکرسی یا) شدن دانسته درست ،شود می دار میدان

ای هنگامه چنین در. گردد می سخت بسیار ،ها آن برای بازکردن جا و دیگری سازماندهی نیدن،ش و دیدن ،بینیم به ثابت را

باز جا و ،شنیدن ،دیدن در ناتوانی. دید خواهیم یکی ،آدم یک عنوان به خویش شدن پذیرفته با را خود دیدگاه شدن دیده راست

گیرد می مایه دیگران توسط هایمان گفته دریافت و شدن شنیده از ما اندک تجربه از ،دیگری سازماندهی برای کردن .

کند درنگ دیگری ایده شنیدن با تواند نمی آدمی چنین یک ،است پایین خویش ارزش ،سخن دیگر به ،است تهی انبان که هنگامی

جامدان می شکاف و درگیری به نظر اختالف که جاست این. ‘واقعیت به رسیدن’ شود می او برای چیز همه. بیاندیشد و .

نمونه

سیاهش تا وی گردن اند انداخته ناروا به را ها گناه. بیرون بیاندازند را یان خواهند می ورزشی های باشگاه از یکی در

درگیری میان در یان کله و سر ،اند داشته مگو و بگو و درگیری باشگاه ورزشکاران تا که است آمده پیش ها بار. کنند

که بینند می گیر ایراد و جو کینه ،بده گیر و سخت ،گشاد دهن آدمی را وی ،یان زشکارور دوستان. است شده دیده ها

کشوی ها کلید نگهداری برای پیتر. بگذارند کجا را کلید که بود این سر بر جنگ آخری بار. کند نمی گوش هیچکس به

بیراه و بد به کار. نگهمیدارد خودش یشپ آنرا ،نشود گم کلید که این برای ،میگوید و رود نمی بار زیر یان. است خریده

می مداخله او کار در بیخود و دربیاورد را سریی ادای وی برای خواهد می یکی آن ندویگ می دو هر ،کشد می گفتن

.کند

از ریگی خرده به همین برای ،میزنند بسینه را باشگاه در کار شدن بهتر سنگ آنان دو هر که اند نبرده پی هنوز پیتر و یان شاید

دادن نشان برای دو آن. شود می روشن دو آن برای ،این تازه آنها از کدام هر با جداگانه گفتگوی از پس. پردازند می یگدیگر

چه. دهند جلوه نادرست را دیگری و بشناسانند درست را خود ایده: دیدند می چیز یک در تنها را باشگاه به خود بیشتر دلبستگی

چون. چرخد می پاشنه همان روی بر همیشه در ها آدم گونه این برای ،دیگری چیزی هر سر بر چه و دباش کلید سر بر داستان

گوش یا دیگری ایده شنیدن تاب هیچکدام دوست ورزش دو آن پس ٬بود کرده پیدا رفتگی فرو اندکی آنها دو هر نفس به اعتماد

نداشتند را بدان کردن .

Page 37: پیرامون ارتباط میان آدم ها

37

پذیرفتن برابر در کارآیی

/۴ ۳

نظر اختالف باره در اندیشیدن و کردن درنگ برای سریع، های حل راه یافتن و شتابزده و تند های گیری تصمیم هنگامه در

خطر در جانش که کسی برای را پزشکی های مراقبت توان می باره این در گیری تصمیم توان می مثال برای. ماند نمی جایی

. شود می کشیده انسانی مناسبات از زیادی های گستره به کارآیی معیار بینیم می ٬چنینی این های عیتموق در. آورد نمونه است

سنگین سبک برای جایی شرایطی چنین در. گردند می حل راه دنبال ٬دهند هدر دمی آنکه بی ،کنند می پیدا نظر اختالف تا مردم

و چاره راه نیافت بسوی گشتن رهسپار. ماند نمی ،آن افتادن تاب و تب از تا داشتن شکیب یا ،گذاشتن دیگر روز یک برای ،کردن

برابر در ورزیدن درنگ. هستیم گو و گفت در او با که کسی گفته فهمیدن و دیدن تا ،یابد می بیشتری شتاب ،آنی تصمیم گرفتن

کند می اهمیت کم را ‘گیری تصمیم یا حل راه یافتن’ حدودی تا ،یکدیگر های ایده .

نمونه

مدرسته به را او خواست می پدر. داشتند درگیری هم با او تحصیلی پیشرفت سر ساله ۱۴ سرپ یک مادر و پدر

تا. گرفت باال آنان میان درگیری. نیست درد چاره دیگر مدرسه یک به او فرستادن گفت می مادر ٬بفرستد شبانروزی

و آموزش ،تربیت از خود برداشت آنها دو هر گذاشت آنها آشنای. نهادند میان در خود آشنایان از یکی با آنرا اینکه

آن در آنها آشنایان و ها همسایه که این همچنین ،بودند شده تربیت روش بدان خودشان که را روشی نیز خوب مدرسه

بهترین دیگر مادر و پدر آن برای ،شان شدن سبک و آنها گفتن از پس. بگویند راحت خیال با دارند، نظری چه باره

آمدند کنار هم با آسانی به ،مدرسه تخابنا سر و نداشت تیاهمی چندان مدرسه .

کار زمینه

۴.۴.

جایی تا ،همکاری بهتر پیشرفت برای اینرو از. بیابند راهی و بگیرند تصمیم هم با ناچارند و میکنند کار باهم ها آدم ،کار سر در

هر به گاه هر. گیرد می تصمیم ای زمینه چه در کی و ،چیست هرکس مسیولیت بدانند خوب طرفین است الزم ،ام دیده من که

که نیست معنی بدان سخن این. گردد می محال امر یک گرفتن تصمیم ،بکند انگشتی گیری تصمیم هر در شود داده میدان کسی

جوید بهره نیز آنها از خود تصمیم در و کند گوش را همه نظرات تواند می خویش تصمیم اتخاذ از پیش ،نظر صاحب شخص .

ارتباط اشکال

۴.۵.

مناسبات از بخش آن در. باشد می منتفی نظر اختالف به توجه امکان ها آن در که هست هم با همکاری های شیوه برخی

چنین یک در. یافت توان نمی نظری اختالف - نیست میان در ستیزی - باشد می همراستا هم با همواره ها آدم ندیشها که اجتماعی

آید نمی بمیان همچنین ٬آره از سخنی هایی جا .

نمونه

جلسه دستور نکات از یکی سر هم با ٬اند کرده شرکت پیوسته کارشان سر های گردهمایی در سالی چند که همکار دو

شوند می زده شگفت سخت ٬دارند متفاوتی نظرات باره آن در ٬که این از آنان. شود می شان بحث بعدی .

Page 38: پیرامون ارتباط میان آدم ها

38

! بودند شدهن موضوع این متوجه جلسه طول در

نظرات با که) را خودم نظر( خانه یا کار سر) بهشان و میایم در شان جلو بار این ،گویند می که ام رادیده زیادی های آدم من

کنند نمی را کار این اما ،گویم می( نیست یکی آنان .

داشتن هستی و بودن

۶/۴ .

اختالف گونه این. گذاشت شان پای زیر بسادگی شود نمی و هستند مهم خیلی ما برای که هست هم ها نظر اختالف از ای هپار

در هرگاه. غیره و ،مان روابط از ما دید ،مان بینی جهان ،مان سیاست ٬مان های باور مانند هایی ارزش به دمیگرد بر ها نطر

میرود ینب از همزیستی امکان ،شود تنگ اندیشی دگرگونه داشتن هستی و بودن برای جا یزیاد های زمینه .

نمونه

خوبی آغاز این ،کند فرق آسمان تا زمین رابطه آن از آنها بینش اما ،کنند قرار بر رابطه هم با بخواهند تن دو هرگاه

در مهم فرد را دیگری و باشند همدیگر برای صرفا طرف دو که باشد ای رابطه پی در یکی کنید فرض. بود نخواهد

آن بودن مهم و دارد بزرگی جای آن در ولنگاری و آزادی که بگیرد را ای رابطه بجان دیگری و ٬شماردب رابطه این

فرو در ای رابطه چنان های پایه بزرگی این به اختالف یک که بینند می خود گان خوانند. آید نمی حساب به زیاد دیگر

.میریزد

Page 39: پیرامون ارتباط میان آدم ها

39

پایانه

۵.

تنها) یک گمان بی ای ایده هر. برود را خود راه هرکدام بگذارد و نهد هم کنار ار همسان نا ایده دو بتواند که نیست کس هر کار

دانسته ارزشمند آنرا دیگران و است گرفته قرار تصویب و تایید مورد ها بار که تفسیری و برداشت: است تفسیر و برداشت( یک

.اند

آن سر بر که آنچه تا ،دارند نقش هم دیگری زیاد لعوام درگیری گستره در. است کوتاهی راه درگیری تا نظر اختالف از

سر واقعیت سر جنگ برای گوناگونی های دیدگاه که این: کنیم می روشن و باز را مساله این یپایان بخش در ما. هست اختالف

گذرد می اه آدم میان دیگری ها چیز ، ‘نظر’ یا‘ محتوا’ های تفاوت از گذشته که گیرد می سرچشمه آنجا از ٬برمیاورد .

Page 40: پیرامون ارتباط میان آدم ها

40

۴بخش

دیگر نگاهی با :

بیرون دیدن برای نو ای پنجره

Page 41: پیرامون ارتباط میان آدم ها

41

۱ سرآغاز .

متن و تصویر

دیگر های بخش تا نشانیم می دید جلو را واقعیت از دیگری بخش و چهره تازه سازماندهی هر با: شود می داده سازمان واقعیت

و عکس) بافت - دریافت - سازماندهی را شده گزینش دریافت اینگونه. نیاید بچشم زیاد( است دسترس در که هایی داده) آن

این به توجه با زیر های عکس در: دید ها نقاشی و ها پوستر در بسادگی توان می را دست این از هایی گزینش. گویند می( متن

دید هیمخوا جوان یا پیر خانمی ٬بگیرد قرار دید جلو چیزی چه که .

را مساله این. گردد می سخت متن و عکس منظر از ‘تفسیر’ یا ‘سازماندهی’ دیدن ٬است شخصی مسایل سر بر بحث که هنگامی

و التزام اشکال و داریم دیگری از که تصویری یا پندار ٬داریم خود از که تصویری یا پندار: داد خواهیم نشان ای پله سه تعدیل با

مردم با برخورد آور تقید .

Page 42: پیرامون ارتباط میان آدم ها

42

۱ دیدن دیگر دیدی با را ناخوشایند خویشتن - پندار .

زنی برچسب

تاثیر های فرایند دستاورد که رسد می دیگری و خود از ای ایده به کس هر ٬ها آدم میان ارتباط بهنگام ٬گذاری تاثیر فرایند در

ایده با معنا این. یابد می خاصی معنی متن آن در ٬کند می دیگری آن یا ٬کنیم می ما که کاری هر: باشد می پذیری تاثیر و گذاری

یابد می همبودی و شود می همراه داریم ها آدم باره در که هایی .

نمونه

نیست شنوی حرف بچه آن .

است خویی بد و سخت سر بچه .

نیست خودم دست ام بچه اختیار ٬رشمدما که من .

است درآورده امر حرص چرندیاتش آن با همسایه .

ناله و آه یا کند می غیبت یا همسایه .

نیستم ها حرف این اهل من اصال هم شاید ٬ندارم حوصله و وقت دیگران کردن ناله و آه یا غیبت برای من شاید .

( منفی های تاثیر با) ناخوشانید تکرار از بستری در که ٬دیگری آن نیز و خودمان باره در نکته چندین شدن روشن به فرایند این

از همگان های برداشت با: که چیزیست منفی. کند می کمک ٬ماند می برجای آن از ناخوشانید ای خاطره و شود می دیده منفی

است ستیز در ها آن با یا و نیست سازگار سازنده های کیفیت .

پیش خواهیم می ما که آنچنان گذاری تاثیر دگردن می موجب غالبا که است همراه ناخوشایند های احساس با منفی ‘زنی برچسپ’

.نرود

:نمونه

کریستین

خیلی مساله این گوید می خودش. است دلگیر سخت بکند صحبت دیگران با جمع در تواند نمی که این از کریستین

. میاید ندب نشزبا گویی ٬بزند حرفی تواند نمی هم کلمه یک دیگران پیش در که است رسیده بجایی کار و میدهد آزارش

شده هم همان که ٬بکند صحبتی نتواند باز است ترسیده می مدت تمام و است شده دعوت جمعی به که آمده پیش ها بار

نشان جمع در را خودش خواهد می دلش که آنطور نتواند هم باز ترسد می. رود نمی جمعی هیچ به دیگر حاال. است

.دهد

چون. است آمده گرفتار ٬‘خود - پیشگویی - کردن عملی’ بند در کریستین که دید توان می ٬بنگریم کریستین چشم با اگر را این

و کند باز را دهنش توانست نخواهد هم دیگر بار که کند می بینی پیش ٬است داشته منفی تجربه جمع در بودن از بارها کریستین

Page 43: پیرامون ارتباط میان آدم ها

43

هایش شانس همه که( رود می فرو خودش توی یا ٬دارد زیاد تنش) کند می رفتار ای بگونه پیشگویی این پایه بر. بگوید چیزی

دهد می دست از باطل دور این شکستن درهم برای را .

باید ٬باشیم نگفته ناراست سخنی که این برای. کنیم می تالش آن تحقق برای ما خود که: درمیاید راست آنرو از پیشگویی این

تشویق یا وادار دیگران با گفتگو و گرفتن گرم به را او که نیست چنان یزن جمع رفتار. نیست او بگردن تنها گناه همه که افزود

شکافت خواهیم بیشتر را پیوستگی این کتاب دیگر بخش در. کند .

خواهد تزاید به رو خاموشی ٬شود نشانده دید جلو در ٬ سکوت و خاموشی دهنده تشکیل منفی اجزا همه کریستین داستان در هرگاه

.گذاشت

دارد نیز دیگری سوی شیخامو این :

می پس را خود ٬میاید پیش ها گفتگو میانه که هایی موقعیت در ٬کند می واگذار دیگران به را صحبت امکان کریستین

کند می داری خود گفتگو از و کشد .

از گریدی چهره آن در که ٬گیرد می صورت درجه ۹۰ شده شناخته سازماندهی بروش ٬کریستین خاموشی به تازه نگرش این

٬بیاید رس دید در بیشتر گزیدن خاموشی هرچه. باشد می کننده دلگرم ای اندازه تا که میاید چشم جلو و گردد می روشن واقعیت

کند می گرفتار را ما و اشغال را ما ذهن بیشتر ..

است گیری تصمیم در او ناتوانی و کارل داستان به دوم نمونه .

:نمونه

کارل

وی ٬میاید بمیان عمل پای وقتی کند می احساس وی. بگیرد تصمیم تواند می بسختی وی که تاس این لکار مشکل

از گرهی آنکه بدون ماند می ها کار خانه در و نمیرود بکاری دستش. کرد باید چکار داند نمی و گردد می سرگردان

تا چند بین تواند نمی اما ٬کند نوار نو را اش آشپزخانه خواهد می وی که است آزگار سال سه. شود گشوده ها گره

هفته سه. دارد نیز مسافرت انتخاب سر سال هر ٬را مساله همین. کند انتخاب را یکی است گرفته نظر در که چیزی

یک ٬میرسد فرا تعطیلی که سال هر. برود جا ده به هفته سه این در خواهد می دلش اما ٬دارد تعطیلی مسافرت برای

را یکی کدام که گیرد می ماتم هم بعد. کند می جمع را مسافرتی های شرکت... و تبلیغ ٬کاتالوگ ٬بروشور عالمه

کند انتخاب .

شود می تر زیاد بروز روز گیری تصمیم در کارل ناتوانی .

نگریست نیز دیگری انداز چشم از توان می را کور گره این .

همه روی. بکند زده شتاب های گزینش نیست جبورم: دارد زیادی خیلی و خوب خیلی های انتخاب کارل پیداست آنچه

.باشد نزده آب به گدار بی تا ٬اندیشد می خوب چیز

:نمونه

مونیک

چند. باشد می جوشی زود و دربرخو خوش آدم گوید می خودش که( هسال ۵۰ تا ۴۰) است میانسالی بانوی مونیک

برای برای را راه او دوستی مردم و بودن برخورد خوش .ندارد بست و چفت زیاد دهانش که است برده پی گذشته مدت

به هم همیشه که ٬آورد می برزبان رسد می عقلش به که را هرچه ٬کند می باز بیگانه و دوستجلو دلش سفره کردن باز

Page 44: پیرامون ارتباط میان آدم ها

44

یشبرا پیش از بیشتر گذرد می که روز هر گرفتن گرم مردم با و بودن پیله شیله بی که بیند می اکنون. نیست او سود

میدهد نشان همه از تر شکننده و تر پذیر آسیب را خود و میگیرد بخود را چیز همه. دارد پی در سر درد .

یکجا را مردم با بودن برخورد خوش و خوشرویی و ٬کند باز مردم میان در را دهانش نتواند دیگر که آنست وی ترس

بدهد دست از .

که دهد رخ تواند می تغییراتی ٬رود نمی پیش طرفین های خواست با همسو که ٬ذاریتاثیرگ فرایند در میدهد نشان مونیک داستان

دست از را خود خوشرویی و و پروایی بی اگر که آنست - دارد هم حق که - مونیک ترس. نیست طرفین از هیچکدام خوشایند

داد خواهد دست از هم را دیگران با گرم و باز برخورد ٬بدهد .

می بیگانه درآوردن ادا و کردن وانمود با او. هست هم یکزبان و یکدل ها خوشبرخوردی و ییخوشرو آن در مونیک

که باشد می راست رو آدمی مونیک. است پیله شیله بی چقدر که دانند می ٬شناسند می را وی که هم آنهایی همه. باشد

او روی هم دیگران شده باعث او یایر بی و راست سر گفتار و رفتار. بافد نمی بهم را ریسمان و آسمان خودی بی

بکنند حساب .

خود رفتار این با یادبگیرد بتواند که است آورده فراهم برایش را موقعیتی ٬مونیک برخوردی خوش و پروایی پی گفت بشود شاید

تا بکند کار این است بهتر هم شاید. بچرخاند کمی را زبانش گهگاهی بگیرد یاد تواند می آسانتر اکنون. بیاید کنار دیگری بگونه

بگیرد گاز را زبانش نگردد ناچار .

Page 45: پیرامون ارتباط میان آدم ها

45

ندانستن دیگری چاره راه) همان از هم باز: زنی برچسپ .۳ )

یگانه های ایده

می گرهمدی از آنها برداشت به آخر سر نیز ها ایده این :میرسند هایی ایده به هم باره در ٬کنند برقرار ارتباط هم با مردمی هرگاه

خود نظر دیدن مطلق. بینند می کامل و مطلق آنرا بلکه ٬دانند نمی مرتبط متن به را خود برداشت و نظر مردم اغلب. میرسد

است چشمگیر ٬است مانده برجای آن از منفی ای خاطره که گذاری تاثیر های فرایند زمینه در بویژه .

نمونه

گیری خرده چیز همه از لیزبت. است دریده دهن لیزبت همکارش که دفهمی کارش سر در نخست دیدار همان از باربارا

رو و چشم بی اباربار دید از لیزبت همین برای. کرد گیری خرده وی کار از ٬دید را باربارا که نخست بار و ٬کند می

٬است شرایط خاطر به لیزبت رفتار این که یابد درنمی باربارا. بیند می پررویی را وی رفتار گونه هر پس ٬است

. کرد شروع را خود کار ای ویژه تاب و آب با ٬تازه همکار یک عنوان به لیزبت آن در که شرایطی

ها پیامد

خود تاثیر باز آنهم که میاورد بدنبال را ای ویژه برون نگرشی هر. گرفت نادیده را یگدیگر به تن دو نگرش های پیامد توان نمی

و نگرش پیرو بیشتر ها آدم ٬بگذرد بیشر زمان هرچه ٬است شده ثابت اما ٬نماید می سخت دنشکر باور هرچند. گذارد می را

توماس. .(م - شوند می خو هم ٬نگردند همرنگ اگر ٬ببندی هم کنار را اسب دو: ها ایرانی بگفته) ندنک می رفتار دیگران آرای

دهد می بدست زمینه این در هایی نمونه روانی رسانی امداد بخش در( ۱۹۷۹) شف .

دیگری آور شگفتی یافته به ٬بنگریم تاثیرگذاری دیدگاه از را( است چنین من بچشم دیگری) زنی برچسپ پدیده این گاه هر

.میرسیم

تاثیر به حساسیت

اشتهگذ تاثیری ‘چنان’ یک یا( اثر) من روی دیگر آن: باشد می تاثیرگذاری حاصل ٬میاورد بدست دیگری از آدمی که ای ایده

می کسی به که بدی یا خوب صفت هر پس.... ست آدمی ‘چنین’ او روست این از ٬(تاثیر) کند می رفتار‘ چنین’ من با و ٬است

دارد گذاری تاثیر آن از نشان ٬دهیم .

(. ۱۹۸۳ استین) بیابد متفاوت تعابیر و اوصاف ٬داشته ناهمسان تاثیرات تواند می همسان های زمینه در آدم همان سان بدین

کند می حکایت تاثیرگذاری به ما حساسییت میزان از ٬یکی باره در ما عقیده یا نظر گفت توان می اینرو از .

دیگر نگرشی

دیگری( نماهای) های چهره و ها جنبه بتواند که کس هر. اند ساده بسیار ٬دیگر نگرش احتمالی های پیامد ساز زمینه های ایده

خواهد دگرگون نیز دیگر آن ؛بود خواهد گونه دگر وی پذیری تاثیری آنرو از داشت؛ خواهد دیگری رفتار گمان بی ٬ببیند نیز را

بود نخواهد همان او رفتار( آنکس چشم در) پس. گشت خواهد تعبیر دگرگونه نیز وی رفتار ٬شد .

Page 46: پیرامون ارتباط میان آدم ها

46

.ماند می دریده دهن و پررو ٬بکند هم کاری هر لیزبت وی همکار باربارا چشم از که دیدیم لیزبت و باربارا نمونه در

ببینیم دیگر نگاهی با را لیزبت پررویی بگذارید اکنون .

این ترس از اما. میاید بشمار خجالتی و رو کم اش تازه کار سر در وی که بسا. گوست رک و روراست ٬پاکدل لیزبت

کند می گشادی دهان زود ٬همکاران از ترس آن کردن پنهان برای یا ٬نیاورد بحساب را او کسی که .

:نمونه

باز لج فریتس

با ٬کند می لج فریتس وقتی. شناسند می باز لج بچه یک عنوان به را فریتس همه کودکستانی های کالس از یکی در

. رفت وی دیگر همکار ٬رزالی بجایش ٬بود شده مریض کالس آن معلم خانم چون. کرد قانع را او توان نمی زبانی هیچ

چموشی بچه: تیزیست و تند بچه چه فریتس که کند می تعریف فریتس معلم خانم به روز چند گذشت از پس رزالی

است چاالک و چست و خواهد می چی داند می خوب ٬بخورند را حقش کالس های بچه گذارد نمی ٬نیست .

و سرسخت هنوز را وی ٬است شده رو این به آنرو از فریتس گویی ٬میرود کالس سر خود فریتس معلم خانم که روزی

بیند می چشمش جلو را وی از دیگری جنبه و چهره معلم خانم. بیند می یکدنده .

:نمونه

ورز رشک همسر

حسودی بسیار مرد کارل میگوید. میگذارد میان در سوفی دوستش با را ٬کارل همسرش با دلخوری ٬خود دل راز فمکه

می را وی چشمی چهار ٬کند می دعوت رقص برای را وی یا کند می صحبت وی با مردی بار توی که بار هر. است

همین برای. کند می خوری خود کارل وقت آن. است شده خوشگل یا زیباست بگوید او به مردی که بروزی وای. پاید

یادز کارل و اون پوچ و هیچ سر تا بماند خانه ها شب بیشتر میدهد ترجیح. برود بیرون کارل با زیاد خواهد نمی دلش

نشود شان دعوای .

وی چه هر شد؛ خواهد بیشتر کارل حسودی ٬زمان گذشت با ٬دهد ادامه کارش این به همچنان فمکه اگر: اندیشد می خود با سوفی

خوشی دل زیاد است برگزیده همسری به را او که این از ٬است دودل فمکه کرد خواهد گمان کارل ٬برود خودش الک توی بیشتر

گوید می دوستش به پس. کشد می پس ها میهمانی از را خودش و ندارد :

خیلی را تو ٬داند می خود همسر را تو او. بدهد دست از را تو خواهد نمی که بگوید خواهد می زیاد گری ناشی با کارل

و بود ماست مثل همسرش مردی که شنیدی؟ را داستان آن خواهی؟ می را او هم تو که نیست مطمین اما ٬خواهد می

زن که کرد می تعریف شوهرش وقتی حتی داد؟ نمی نشان( عالقه) حسادت ای ذره شوهرش به نسبت وقت هیچ

می نگاهش ماست مثل زنه ٬کشید می دست رویش و سر به یکریز و بشود خودمانی او با خیلی خواست می همسایه

برای. بکن خواستی کاری هر: بود این شوهر برای آن معنای و رفتار این. کشید جدایی به شان کار آندو سر آخر. کرد

کند نمی فرقی هیچ من .

رشک

کتاب ٬‘باز زناشویی و شدن یگانه’ های کاستی و ها برتری باره در. است داشته سرگرم را ها آدم اندیشه سال سالیان رشک واژه

ناکجا اندیشه این. بکن خواستی کاری هر: دکنن تفسیر چنین را زناشویی گونه این خوانندگان از برخی شاید. است شده نوشته ها

Page 47: پیرامون ارتباط میان آدم ها

47

. است شده هم تر سخت و داشت هایی سختی هم با شدن ندار و بودن وابسته. ورزید رشک نباید هم زیاد گوید می همچنین آبادی

که این به مردم باور کجاست؟ ٬نگذاشتن باز را ای روزنه و جایی ٬ندادن کشیدن نفس مجال ٬گرفتن خود چنگ در میان مرز

التزام مورد در را بسیاری مردم ٬ها ایده و ها کتاب برخی. دارد اجتماع متن به زیادی بستگی ٬باشد باید چگونه مردم میان روابط

اند کرده متزلزل رابطه به تعهد و .

Page 48: پیرامون ارتباط میان آدم ها

48

نهادن چشم بر دیگر آینکی پیوسته: وبرخاست نشست های شیوه .۴

آید نمی بچشم که عواملی

این. کند می پیروی ای ویژه های الگو از که برمیاورد سر خاستی بر و نشست های شیوه ٬میایند گرد هم با تن چند یا دو آن هر

سازی هماهنگ از پویایی. باشند می شونده دگرگون و پویا های تمامیت که ناپذیر دگرگونی و ثابت ها واکنش و کنش نه ها الگو

می تاثیر گروه آن های آدم یکایک روی ها رفتار این اند؛ آمده گردهمایی یک در که گیرد می شمهسرچ کسانی همه رفتارهای

و نشست های شیوه بجای رشته این ادبیات در. گیرد می شکل برخاست و نشست های شیوه پایه این بر. برعکس و گذارد

ها آن در هایی آدم بچشم که آنست خاست بر و نشست های شیوه این ویژگی. شود می استفاده ‘سیستم قوانین’ از بیشتر برخاست

نمود ٬ها هنجار ٬ها ارزش از ٬بازیگران آن های برداشت به توجه با ٬برخاست و نشست های شیوه این. آید نمی ٬ندتهس بازیگر

رفتار ونگیچگ ٬واقع در ٬برخاست و نشست های شیوه این. باشند می متنوع غیره و ٬صریح قوانین ٬یکدیگر بزرگداشت های

کنند می پیروی آن از همه و ٬دریابد آنرا کسی آنکه بی ٬میدهند سامان را بهمدیگر ما های .

آن های نیکی و سود

بینی پیش قابل آنان برای را یکدیگر به نسبت های آدم برخورد چگونگی آنها: دارد فراوان سود برخاست و نشست های نمود این

پیش امکان هیچگونه نداشتن ٬نیست ها آدم میان های واکنش و ها کنش و ها رفتار امکان برای یپایان جاییکه آن از. سازند می

های شیوه که هنگامی بویژه. شد خواهد ها برخاست و نشست و ها دوستی در آشفتگی و سردرگمی موجب ٬دیگران رفتار بینی

چهارچوبی در) بتوانند دارند بازیگری ها آن در هک کسانی تا ٬میاورد پیش را فراوانی های گزینش امکان برخاست و نشست

باشند داشته گزینش ‘فراوانی’ دیگر سخن به یا ٬بگیرند بهره زیادی های گزینش از( امن .

از پس.... ٬ترس ٬تنش ٬کنجاوی: شناسد می را ها احساس این است شده روبرو تازه و ٬ناآشنا شرایط با که کی هر

میگیرد یاد خرد خرد آدم. بندد می بر رخت کم کم ناخوشایند های تنش آن همه ٬( خوگرفتیم بدان) شد آشنا شرایط آنکه

٬کرد بینی پیش جایی تا شود می را دیگران رفتار پس آن از. است چگونه شرایط آن با آمدن کنار شیوه و کار خم و چم

کند رفتار چگونه خود میداند آدمی ٬پایه آن بر .

ناپذیری نرمش و یخشک

پیدا کار و سر آنها با که آنانی که شود می بسته بکار ناپذیر نرمش و خشک چنان گاه برخاست و نشست های شیوه این بختانه بد

جای یا ٬ماند نمی فردی های رفتار آزادی برای فراخی جای: که ٬تنگنا گوییم می رو این از. ندافت می ‘تنگنا’ در گویی ٬کنند می

: کنند می احساس آنرا( هستند مساله این درگیر) دارند آتش بر دستی نزدیک از که کسانی ٬آنگاه. ندما می فردیت برای اندکی

تحت ٬شده دریافت های نشانه این. رود نمی پیش ٬آنان خوشایند یا ٬آنان خواست پیرو ها کار ٬میدهد نشان آنان درون های دریافت

نیز بدنی های تنش صورت به را خود دارد امکان که باشد می هایی شتن حتی یا و منفی احساسات همان اغلب ٬شرایطی چنین

در که آنچه با فرد خود های تنش میان پیوند دیدن ٬دنآی نمی بچشم چندان برخاست و نشست های نمود که آنجایی از. دنده بروز

بیشتر ها رویداد گونه این در آنکه رت بد همه از. نماید می دشوار ٬هستند سهیم آن در آنان همه و ٬میگذرد کسان آن همه میان

اندازند می دیگری گردن به یا ٬گیرند می بگردن خود را گناه یا زود خیلی مردم .

ها نمونه

درون) باشد می ناتوان خود های ایده ابراز از ایکس شرایط در( ساله ۲۵) الس ).

هستند موافق ها آن با همیشه ٬همه که این برای: ایکس شرایط در برخاست و نشست محتمل های شیوه .

Page 49: پیرامون ارتباط میان آدم ها

49

می دوری درگیری از بتواند که جایی تا(. درون) شود می داغون اش اعصاب هم کوچک دعوای از( ساله ۱۸) پیت

.کند

در که هایی گروه ٬مدرسه ٬خانواده در مثال) گذشته در شرایط گونه این با پیت آمدن کنار احتمالی اشکال از یکی

خوب جوانان گروه یک و خوب مدرسه یک ٬خوب خانواده یک ما: باشد این تواند می( است بوده عضو آنها به جوانی

باشیم داشته آرامش خواهیم می و گردیم نمی دعوا و جنگ دنبال ٬هستیم .

خواهند می دیگر آنهای بیند می(. درون) بگوید مثبتی چیز یک تواند نمی هیچگاه ها خانم گروه در( ساله ۴۰) دنیزه

نگوید چیزی دیگران خوشایند برای آنها گروه توی است بهتر که برسانند بهش !

خواهیم خود های کاستی دیدن با تنها ما: که آنست ها خانم گروه این در برخاست و نشست های منشور از یکی شاید

بریم نمی بجایی ره بیجا های تمجید و تعریف با. کنیم بهتر را خود توانست .

برود یکبار شود نمی و تواند نمی اما. دارد پرخونی دل خیلی همکارانش از یکی های کار و رفتار از کار سر میالن

بگذارد میان در باهاش را آنها و وی پیش .

از تعریف ٬خوب همکاری به کمک و پشتیبانی برای ما هدف: که آنست کار این سر در برخاست و نشست شیوه شاید

است گفتن سخن مثبت و دیدن مثبت ما واستخ. باشد می یکدیگر مثبت نکات .

احساس ابراز ٬یکی کاری از کردن تعریف ٬اختالفات حل ٬آرا تفاوت) ها رفتار برخی برای جایی که دیدیم باال نمونه چهار در

پیش از آن در که ای شیوه. دارد بستگی برخورد بشیوه که ٬گردد می بر شخص خود به تنها نه ٬نتوانستن این. نیست( منفی های

شود می پرهیز رفتار آن آمدن .

نو آینکی

نرمش ٬خشک چندان که بسا ای ٬بنگریم دیگر دیدی با را باال در شده آورده برخاست و نشست شیوه چهار گاه هر

نیاید بچشم گیر نفس و ٬ناپذیر .

تا است باالتر انش برای بودن برابر و همداستان ٬همدل ٬همبستگی ارزش: هستند جان یک و یکدل هم با همه

دیگر های چیز .

بگو. بگذرد خوش بودن هم کتار در و هم با از ٬هم دیگران به داریم کوشش مان همه: هستیم خوبی گروه ما

نشود جدا گروه از کسی تا درنگیرد مگو و .

تک تک که دانیم می همه. نیست دیگری از کمتر هیچکس ارزش: کنیم نمی تمجید و تعریف کسی از ما

درنیایند پا از انتقادی با که هستند نیرومند و توان پر چندان گروه در مان اندوست .

است دیگران های کمک شمردن ارزشمند ما هدف: گوییم می سخن خوشایند و برتر های ویژگی از تنها .

Page 50: پیرامون ارتباط میان آدم ها

50

آن های پیامد و ها ناهمانی .۵

برخاست و نشست یها نمود گشایی راز

هاست کلید از یکی ها گروه میان ناهمانی ٬برخاست و نشست یها نمود به بردن پی برای .

۱ نمونه :

خانواده دو

گپ هم با زیاد تونی خانواده در. روند می همدیگر خانه به میهمانی برای گاهی از هر دو آن. دوستند هم با اریت و تونی

می مربوط کارکردن و کار به باشد حرفی هم اگر ٬زنند نمی حرف زیاد اریت خانواده در. ها بچه سر بویژه ٬ زنند می

: پرسد می چیزی وی برادراز ٬است رسم وی خانواده در که همچنان و ریتا خانه به میرود تونی روز یک. شود

تونی خانواده پیش ریتا بار هر. نشود دیده آنسو از تا میاورد پایین تلویزیون جلو را خود سر و گوید نمی چیزی برادره

از خواهد می - است معمول اش خانواده در که همچنان - وی که بار هر. دهد نمی گفتن سخن مجال هشب کسی ٬میاید

کند می دریافت ربط بی و کوتاه پاسخی آنی ٬آورد بمیان سخنی کار .

خواهند گمان ٬دو ره ٬ندارد آنان نپذیرفتن یا پذیرفتن به ربطی آنان های خانواده رفتار این اند نبرده پی اریت و تونی که هنگامی تا

ندارد قبول زیاد را او یکی آن خانواده برد .

۲ نمونه

کار تیم دو

است تیمی در وی کار. اند آورده گرد آن در را زیادی کاری های گروه که کند می کار بزرگی سازمان یک در آلکس

آنجا در آلکس: میرود پیش شخو و خوب چیز همه آ کاری شیفت در. میگرداند را ب کاری شیفت و آ کاری شیفت که

هر ب شیفت در. دارند را همدیگر هوای همکاران و است خوب دیگر کارکنان با همکاری ٬کند می را کارش راحت

این با ٬برود سرکار گردهمایی به خواهد نمی دلش هیچ: خورد می گره بیشتر آلگس برای ها کار ٬گذرد می زمان چه

گیرد می تنش بیشتر ٬ماند می ب کار سر بیشتر آلکس هرچه. میرود همه .

را شان حرف پیچاندن بدون و کنده پوست همه آ شیفت در دید خواهیم ٬کنیم بررسی را شیفت دو آن آلکس همراه اگر

می آهسته گویی و روند می راه عصا به دست همه ب شیفت در. گوید می چه یک آن فهمند می بسادگی همه. زنند می

آ شیفت از وی که نیست خود بی. دهد می رنج را آلکس که چهآن است این! نزند شان شاخ گربه که دمیاین آهسته و روند

میاید خوشش .

بسیار های آدم ب شیفت همکاران تک تک. نداریم پرسش این برای پاسخی ما: ‘کیست گناه آن ’ ٬اینجاست سخن جان

حال. هستند او برای کارشکنی پی که نماید می چنین لکسآ چشم در ٬میایند گرد یکجا آنان که هنگامی اما. هستند خوبی

است زیاد ٬بشکند وی سر را ها کوزه و کاسه همه و بیاورد گیر قربانی یک ب شیفت در آلکس که این احتمال .

کسی) قربانی گوسفند( کردن بجا جا یا انداختن بیرون) کلک کندن ٬کنیم می ما که چیزی ٬رود نمی پیش خوب کار که هنگامی

و نشست از نوی شیوه گاهی از ره. نیست درد چاره هم همیشه این که. باشد می( شده انداخته وی بگردن ها گناه همه که

برمیدارند گام پیشین فرسوده راه کوره در همچنان همکاران که شود می دیده اما ٬شود می آورده بمیان برخاست .

Page 51: پیرامون ارتباط میان آدم ها

51

دیگر اندازی چشم از را ب کاری شیفت بگیرد یاد وی که آنست ٬قربانی گوسفند کلک کندن بجای ٬آلکس برای بهتر راه یک

.ببیند

ب شیفت در کار سر .

کنند می احتیاط زیاد همکاران :

زند؛ نمی را دلش حرف کس هیچ که دید توان می بروشنی

هستند موافق یمتصم آن یا این با هم دیگران که شود راحت شان خیال کم کم تا پایند می را همدیگر ها مدت همه :

بماند عقب جمع از کسی خواهد نمی هیچکس دیگر سخن به .

نسبت را خود توانند می همکاری زمینه در ب شیفت همکاران که دید خواهیم کنیم پردازی خیال کمی آخری نکته همین روی اگر

ها روش به دارد بستگی هم این. نندک نمی کار شیفت آن در که باشند حال خوش و کنند احساس تر خوشبخت آ شیفت همکاران به

کرده رشد و بوده همراه ای ویژه برخاست و نشست های نمود با و دارد آنان گذشته در ریشه که ٬آنان خود های گیری خو و

‘نبود باهم’ که دهد می نشان ها ناهمسانی این. دانست و دید ناهمسان های سیستم های ناهمانی روی از توان می نیز را این. است

این بر است تاییدی نیز آخری نکته. آدمیان برخاست و نشست های شیوه است بیشمار چه و باشد می پیچیده و بغرنج اندازه چه تا

باید دیگر آینکی کدام هر دیدن برای: نهاد برابر دیگر سیستم با آنرا توان نمی و است یگانه( بودنی هم با یا) سیستمی هر که .

Page 52: پیرامون ارتباط میان آدم ها

52

پایانه .۶

پدیده همان از دیگری بهره و وجه که بار هر. شرایط و ها آدم دیگر وجوه کردن روشن و دیدن برای است کوششی ٬دیگر دیدی

چنین این ٬شود می احساساتی زیاد گذاری تاثیر فرایند در آدمی که هنگامی. بینیم می دیگر ای بگونه را آن ٬میاید دید جلو در

است شده افسرده خیلی برد می گمان که میاورم را خانمی سخنان زیر در ٬این دادن نشان برای. بندد می بر رخت ها بینی نازک

زدودن برای و است سیاه من آینک رنگ که چرا ٬باشی داشته زیاد خیلی ارغوانی رنگ وارم امید: گفت می خود درمانگر به و

بزنی رنگ الیه چندین شد خواهی ناگزیر آن سیاهی .

Page 53: پیرامون ارتباط میان آدم ها

53

۵ بخش

بودی - هم :

ناپذیر پایان های پیوند

Page 54: پیرامون ارتباط میان آدم ها

54

سرآغاز .۱

. شود می بیشتر نیاز این ٬بگردد ما بکام کمتر گردون چرخ هرچه. دارند نیاز توجیه و توضیح به واقعیات فهم برای ها آدم

هایی چیز به بردن پی برای استکه آموزشی چگونگی سر بر نسخ اینجا در. آشناییم کارها چرایی باره در پرسش با دیریست ما

به علی عوامل های سرنخ آوردن بدست برای کاوش طریق از تا ایم یافته ٬میاید خودمان سر یا ٬میدهد روی مان پیرامون در که

های وکنش و کنش در یرناپذ پایان های پیوند: باشد می مدور توضیح اصل ٬راه این در ها جایگزین از یکی. برسیم آگاهی آن

.پیوسته

Page 55: پیرامون ارتباط میان آدم ها

55

معلولی خطی های الگو .۲

برانگیخته - برانگیزنده

معلول - علت الگوی پیرو ٬مهم تبیین اصول از یکی. باشد می علمی های الگو تاثیرات دستخوش نیز سویی از ٬ ما های اندیشه

کند می عمل .

رددگ می آن علت دنبال ٬تب دیدن با دکتر .

کند می گریه چه برای بدانند خواهند می ٬کند می گریه شان بچه بینند می تا مادر و پدر .

اند آمده بدنیا برجی چه در بدانند خواهند می و هستند شناسی ستاره دنبال مرتب اقبال و فال کنندگان دنبال .

شده؟ چی بدانید خواهید می. شوید یم نگران ٬بکند دیر - میاید بخانه وقت سر معمول طبق که - تان همسر اگر

ها پیامد

با ٬یکدیگر با خود روابط در که تنی چند یا دو آن هر. باشد نمی تاثیر بدون انسانی روابط روی خطی تبیین اصل این های پیامد

دید خواهند رو در رو زیر حالت سه با را خود ٬بگردند علت یا انگیزنده دنبال ٬اند شده روبرو هایی سختی :

است؛ دیگر آن گناه یا

است؛ خودش گناه یا

ندارد ربطی دو آن از هیچکدام به که گیرد می سرچشمه عواملی از یا .

نمونه

این. شد شروع تنیس بازی از واقع در شان دوستی. کنند می بازی تنیس و دوستند هم با که هاست سال دنیس و لوکا

از پس. است آورده نیامدنش دلیل را زیاد کار ٬هم بار هر. است مدهنیا قرار سر هم سر پشت بار سه لوکا ها آخری

شنود نمی خبری دنیس از ها مدت لوکا ٬این .

Page 56: پیرامون ارتباط میان آدم ها

56

است کرده بازی نقش احتمالی های خیال و فکر چه تنیس بازی با آغازشده دوستی این در ببینیم حال :

دنیس

این یبرا: کند بازی تنیس من با خواهد نمی دلش دیگر لوکا

نیست خوب زیاد من بازی که .

حساب او حرف رو نباید: نیست قرار و قول پایبند لوکا

.کرد

نمی رسیدگی آنجا به کسی: خورد نمی بدرد تنیس کلوپ این

است چاله تپه اش همه بازی زمین و کند .

لوکا

من دلخوشی تنها ٬میگه راست اون: انداخته دست منو دنیس

است کارم .

من جای باید. گذره می چی من کار سر نداره خبر هک دنیس

میدید و بود ....

میشه پاپیچش: نمیزاره زنش ٬زنه نمی زنگ دنیس دیگه .

کیست گناه

دست به که هنگامی ٬را تنیس بازی به دوست دو آن رفتن داستان بینیم می اما. نه کی میگه راست کی که این به نداریم کاری

گنهکار که پرسش این پیامد. ‘گنهکار یک’ یافتن به یممیرس ٬کنیم تفسیر یا بنگریم خطی دید از گاه هر ٬تداف می سختی و انداز

این. دارد قرار مساله طرفین از بیرون که شود می عواملی سر ها کوزه و کاسه شکستن و آشنا گناه احساس برآوردن سر ٬کیست

دید خطی تفکر طرز پیامد توان می را گناه پدیده .

سر بدبختانه. کند می حکم گناه بی و گنهکار هبار در قاضی که است چنین. است استوار پایه همان بر ما اجتماعی زندگی سراپای

شود می برده بکار شیوه همان نیز روابط رسیدن بست بن به ٬ها شوهر و زن جدایی ٬ها بدبیاری .

Page 57: پیرامون ارتباط میان آدم ها

57

بودن باهم از ای گونه .۳ :

چرخشی فرایند .

دوسو اثیرت

چنان ما زبان حتی. نیست ای ساده چندان کار بدیگران پیام این رساندن و چرخشی های فرایند باره در نوشتن و از گفتن سخن

آ: ببریم بکار چرخشی های فرایند دادن نشان برای توانیم نمی نیز را خود زبان الفبای از هیچکدام که است هیافت خطی ساختار

میاید ۲ از پیش ۱: سان بهمان نیز ها ارهشم. میاید ب از پیش .

کنیم استفاده سیاه و سفید دایره دو از جا این در ناچاریم .

بافت

برون

برون

پذیرد می تاثیر از چگونه و میگذارد تاثیر ویر چگونه ببنیم اکنون .

پذیرد می تاثیر از چگونه و میگذارد تاثیر روی چگونه

) آن نماد گردنده ای دایره که پذیرد می صورت) ( ای ویژه بافت در و برون طریق از دوسو گذاری تاثیر این

باشد می( .

برد خواهیم ارکب را بهره و سهم یا تاثیر واژه ٬گناه واژه بجای پس این از فرایند این تعریف در .

آن نه و ٬شنفد می خبری آن از یکی این نه که داستان از بخش آن به ٬دنیس و لوکا: پیشین مثال به افکنیم می نگاهی دیگر یکبار

است اینگونه یچرخش گذاری تاثیر کارکرد. این از یک :

Page 58: پیرامون ارتباط میان آدم ها

58

نمونه

تنیس رویداد: بافت

دنیس لوکا

زند نمی زنگ= برون زند نمی زنگ= برون

درون

آورده ما الگوی این در درون. نمیاید بکار نچندا درون پس ٬گیرد می صورت برون طریق از دوسویه تاثیر چون که نیست چنین

است نشده .

خواند می( ۵.۲ به کنید نگاه) شده داده توضیح خطی احتماالت از یکی با لوکا و دنیس درون که کرد تجسم توان می .

یمنیاورد بشمار آگاهانه ٬میرود لوکا و دنیس از فراتر که را هایی بودن باهم امکان تفسیر و توضیح این در .

هست احتماالت این امکان باری :

است؛ خراب تو تلفن

بزند؛ زنگ بهمدیگر توانند نمی که است آمده پیش کاری دنیس یا لوکا برای

بکنند عقب و جلو را شان های قرار این کمی تا هستند راهی پی در هرکدام دنیس یا لوکا .

باشند داشته دیگری کار هب کاری خواهند نمی اند یافته راهی کدام هر دنیس یا لوکا .

دست این از هایی نمونه و .

فرایند

و دارد زمان گذر در تاب و تب از نشان ‘فرایند’. باشند می فرایند یک نمودار آنها چند هر ٬هستند ثابت ها پیکان کاغذ برگ روی

فرایند از تعریفی هر رو این از. دید یکی راآن توان می( پیوسته جنبشی) جنبش با که ٬پویا تمامیتی: باشد نمی یکی ثابت کلیت با

برنگی دم هر که هستند ای خورده گره درهم های جنبش زنجیره ها دایره: است لحظه آن از ما مشاهده( گردنده) چرخشی

گردند می دیگر زیاد بزرگتر های دایره از بخشی خود و ٬درمیایند .

Page 59: پیرامون ارتباط میان آدم ها

59

باز دید با چشمی

تر پیچیده آن از که ٬رود می فراتر ایم گرفته خو بدان که دیدی از تنها نه انسانی روابط توصیف و دیدن برای ‘دیگر دید’ داشتن

هست هم .

هستیم باز چشمی و بلند پایگاهی داشتن از ناگزیر هایی فرایند چنین دیدن برای .

- انگیزندهبر و عوامل ستایرا در نخست ٬آن تبیین برای آگاه ناخود ٬شد درگیر هایی واکنش و کنش چنان یک در آدمی اگر

برمیدارد گام برانگیخته .

با بتوان که این برای. است مان خود منفی بسیار احساسات گو اندرز بدترین از یکی گمان بی ٬همه سهم پذیرفتن و دیدن برای

بیافتد خروش و جوش از ها احساس بایستی نخست ٬دید را ها رویداد روند باز چشمی یا ٬‘دیگر نگاهی’ .

Page 60: پیرامون ارتباط میان آدم ها

60

چرخش ناپذیری پایان .۴

گوناگون های گستره

لوکا و دنیس تنیس بازی نمونه در که همچنان ٬فروکاست تن دو به توان نمی را بودن گردون و چرخشی و ٬همبودی و پیوستگی

را گستره و بافت آن بوی و رنگ ٬میدهد رخ ها گستره این در که آنچه. کنند می زندگی گون گونه های گستره در ها آدم. دیدیم

نامید افقی برش را این توان می. میدهد روی گستره آن در که گیرد می .

: نمونه

لوکا

دارد کار و سر گستره پنج با کم و بیش لوکا :

تنیس؛ کلوپ .۱

کارش؛ .۲

اش؛ خانواده .۳

دنیس؛ با اش دوستی .۴

دنیس؛ خانواده .۵

از بخشی لوکا که ٬هست نیز دیگر های گستره خیلی و ٬همسایگان ٬یان آشنا و اندوست ٬آشنا سترهگ پنج این از گذشته

باشد می آنها .

این. نهد می را خود رنگ نیز آنها از کدام هر گذشته و سرگذشت ٬میدهد رخ آدمی دو میان که آنچه هر روی ٬دیگر سوی از

سازد می روشن ٬دارد آنان از یک هر روی ٬گذشته که را خاصی معنای عمودی برش .

:نمونه

دنیس

روی اکنون و امروز آنچه به که است دیده را هایی چیز زندگی در و و گذرانده سر از را هایی رویداد گذشته در دنیس

بخشد می خاصی معنای ٬میدهد .

. است نداشته خوب ازیهمب یک آنها از هیچکدام در که است کرده بازی تنیس کلوپ سه در دنیس ٬گذشته سال ده در .۱

اوست خوب همبازی نخستن لوکا

به وی خانواده در. نکند دیر قراری هیچ سر و دهد اهمیت وقت به است یادگرفته خود خانواده در بچگی از دنیس .۲

دادند می اهمیت کارها دادن انجام خوب و داشتن نظم ٬دادن انجام را ها کار موقع به ٬بودن وقت سر .

بودند خندیده بهش است خشک بدنش و نیست ورزش اهل دنیس که این دلیل به ها بچه درسهم توی یکبار .۳ .

Page 61: پیرامون ارتباط میان آدم ها

61

داشت مگو و بگو کلی زنش با ٬ندارد سرگرمی یک که این سر دنیس ٬خود جازدوا اوایل در .۴ .

می حد چه تا گذاری تاثیر های چرخه که میدهد نشان ها این .دارد جایی هرکسی های ارتباط در ٬باال در شده آورده برش دو

است مساله همین گردانی ساده ٬گذرد می تن دو میان آنچه چرخشی توضیح. باشد گسترده و پیوسته بهم تواند .

بود خواهد چنین دهیم نشان پیوستگی بهم و همبودی آن از الگویی بخواهیم اگر :

میاید بشمار دنیس گذشته در مهم های پله ۴ ه تا ۱ ه و لوکا شده داده توضیح های گستره ۶چ تا ۱ چ اینجا در .

دنیس لوکا

اجتماعی بعد

تاثیر تواند می شخص دو میان روابط در که مهم بسیار جنبه از یکی ٬جا این در. باشد می اجتماعی بعد آن از گستره ترین پهناور

۱۹۹۰ و ۱۹۸۳ ماتیوس) باشد می اجتماعی بعد همان ٬بگذارد ).

Page 62: پیرامون ارتباط میان آدم ها

62

اجتماعی فشار .۵

شدنی دیده اجتماعی فشار

می اوقات غالب را اجتماعی فشار. ایم گرفته یاد را آن با آمدن کنار های شیوه و ایم داشته کار و سر اجتماعی فشار با ها ما مهه

دید آسانی به توان .

نمونه

نرویم توانیم نمی ٬ندهد دست از را کارش شوهرم که این برای: میهمانی آن به یریم ناگزیریم باز .

حوله کت با نه ٬کنم می زندگی که جایی آن. چیز همه از ٬ها بند و قید از رها و آزاد: کنم زندگی جااین توانستم می کاش

خیابان توی باغبانی رخت با نه ٬رفت راه اتاق توی میشه ای .

٬داریم آشنا و دوست ٬هستیم آدمی خودمان برای هم ما. کنند عروسی هایمان بچه بگذاریم جوری همین توانیم نمی که ما

شناسند می را ما مردم .

می زندگی آدم هم جا این دیدیم باالخره” گفت همسایه از یکی ٬بودیم کرده جارو و آب را مان خانه جلو حیاط که روزی

“. ندارد هم را خودش خونه اختیار آدم. کند

پنداری که کند می جارو و آب چنان را جا همه: کند می رو این به آنرو از را خونه زنم ٬بیاد ما خونه بخواد میمان اگر

بیاد میخواد شاه .

خزیده سایه در اجتماعی فشارهای

هم که هایی رویداد زنجیره از برخی در شود می ٬شوند نمی دیده همیشه برند می گمان ها آدم که را دست این از هایی فشار

کرد جمع فرضی طور به ٬میدهد رخ آنان میان جا این در و اکنون .

نمونه چند

٬دخترش عروسی جشن به لیزا خواهد نمی که گفت و زد زنگ بهش خواهرش ٬بود جدایی درگیر لیزا که ها روز آن

یک توی شان آب ٬آنها که ست ها سال اکنون. شود کشیده آنان عروسی به جدایی تلخی خواست نمی که این برای. بیاید

رود نمی جوب ....

. نیست مناسب کار سر برای وی لباس که میگوید زنش ٬برود بیرون در زا خواهد می کار سر رفتن برای مارتین تا

خود مرد ٬گوید می همین برای ٬هم زنش ٬بکنه راحتی احساس توش که داره دوست را لباسی میدهد پاسخ مارتین

.پرستیه

نخست که ادخو می ازش شوهرش ٬بیرون برود خانه از خواهد می که بار هر. درنمیاره سر شوهرش از دیگه آلکسیا

بکند آرایش خوب و برسد صورتش و سر به .

کرد فرضی توان می ٬گنگ اجتماعی فشار برای شده آورده های نمونه از یک هر باره در .

Page 63: پیرامون ارتباط میان آدم ها

63

لیزا

به ها بری و دور طرف از نبود حالیش لیزا: بود برده پی ٬میاید بیرون از که فشاری به کم و بیش لیزا خواهر

هنگامی. میاید بشمار خانوادگی عیب یک طالق لیزا خواهر دوستان جمع در. نکند دعوت را وی میاید فشار خواهرش

خواهرش نه دید می را این لیزا نه آمد پیش ها تندگویی آن که هم .

مارتین

چشم از ٬شوهر کردن خشک و تر. رسد نمی شوهرش به وی کنند خیال مردم نکند که آنروست از مارتین زن نگرانی

نمی امر این متوجه ٬نظر اختالف هنگامه آن در زنش و مارتین. آمدن بیرون خانه از مناسب وضع و سر اب یعنی مردم

آن که سازد متقاعد را زنش کند کوشش وی هست احتمال این ٬شود روشن مارتین برای مساله آنکه از پس حتی. شوند

ندارد اهمیتی برایش .

آلکسیا

چه با بدانند آنها که آنست ٬دارد خوشبختی زندگی چه که آن و این به دادن نشان برای ٬آلکسیا شوهر های شیوه از یکی

و است آراسته همیشه که زنی با زندگی کنند می گمان که است مردانی جرگه در شاید. کند می زندگی زیبایی زن

باشد می خوشبختی های نشانه از ٬میرسد بخودش .

.اندیشند می چه آن باره در یا بینند می آنرا که نیاورند خود بروی است بهتر ها آدم که هست هم اجتماعی های فشار برخی

اجتماعی فشار با آمدن کنار

٬شود می دریافت گونه بدین کم و بیش پیامی هر. هست اجتماعی های فشار با آمدن کنار برای گوناگونی های تیوری و ها شیوه

نه چه باشند هداشت آگاهی دریافت های شیوه آن به ها آدم چه .

آنجا قوانین و ها ارزش از باید جایی به بودن پیوسته برای: افتند می سختی به ٬شوند می دور جمع و گروه راه از که کسانی

کنند کج آنها از را خود راه یا ٬بخروشند آنها بر ٬بایستند قوانین و ها ارزش آن برابر در آسانی به توانند می کسانی. کرد پیروی

هویت زیادی اندازه تا و ٬اند کرده در رسمی و اسم خود برای آنجا در و هستند سازمان یا گروه آن های اندرونی از دانندمی که

میگیرند آن از را خود .

می شده آورده های نمونه از. یابند می راهی اجتماعی فشار یها پیام با آمدن کنار برای ها آدم از خیلی است داده نشان تجربه

پای به ها روی کج و ها درد ٬ها درگیری گناه ها آنها در که ناکی خطر های گرداب در افتادن از پرهیز برای که برد پی توان

باشیم آگاه اجتماعی های روش و ها دیدگاه این از است بهتر ٬شود می نوشته مربوطه طرفین یا اشخاص .

Page 64: پیرامون ارتباط میان آدم ها

64

پایانه .۶

پیوند آنها خصوصی روابط و ها آدم به ٬مردم بیشتر ٬میاورند در سر رتباطا بستر در که را هایی روی کژ و ها شدن شاخ سر

اما. باشد بدان باید پاسخی گمان بی که میاورد پدید ها اندیشه در را ای ایده الجرم ٬چیست آن انگیزه که پرسش این. دهند می

کوشش بخش این در. بنمایانیم کوشیدیم آن دهگستر همبودی و زنجیره در را واقعیت که است پیچیدگی و سختی بهمان پاسخ یافتن

بکشانیم اجتماعی پهناور گستره به را های آدم میان پیوند و همبودی داشتیم .

Page 65: پیرامون ارتباط میان آدم ها

65

۶ بخش

پایبندی و سرسپردگی :

نویسی سرگذشت بمانند گذشته

Page 66: پیرامون ارتباط میان آدم ها

66

سرآغاز .۱

٬شد دیده که آنچنان. دادیم نشان و کردیم باز را اکنون هم و جا همین در پایان یب های چرخش زنجیره یا همبودی پیشین بخش در

در ٬شود پرسیده که بجاست. نشیند می افقی تحلیلی کانون در ٬میگیرد میان در را رویدادی که تاثیری و گذاری تاثیر های فرایند

ود؟ش می چه - عمودی تحلیل - ها آدم سرگذشت یا گذشته جایگاه میان این

آن در ٬خاص تاثیرات آن همه با. گذشت چنان که ای گذشته. است گذشته آن سر یک از. آوریست شگفتی پدیده ها آدم سرگذشت

گیرد می اکنون رنگ و شود می نگریسته کنونی دید با ها رویداد آن هم سر آن از. بافت آن در و ٬هنگام .

دارد دنباله هنوز: ‘وزامر دید از ایست گذشته ’ یا ٬است گذشته’ ٬گذشته یا .

همین تاثیرات در و ماست همراه همواره گذشته. بخشد هستی را آنان کنونی همبودی از گیری چشم بخش تواند می های آدم گذشته

دارد بستگی متن به آن حضور سنگینی. دارد هستی( نشود چه بشود دیده چه) اکنون هم و جا .

Page 67: پیرامون ارتباط میان آدم ها

67

شدنی دیده و اشدنین دیده تاثیرات .۲

ناهمانی بمانند گذشته

به بستگی ٬یانه شد خواهد دیده آن که این. آید نمی بچشم هم همیشه ٬تاثیرگذاری های فرایند با تاریخ یا گذشته همراهی و همبودی

می مختلف معانی ویدادر یک به مردم بریم می پی آنجا از ما. باشد می دهی معنا های ناهمانی به بردن پی و دیدن در ها آدم توان

پیش اکنون هم و جا همین در چگونه تاثیرات همه همبستگی و همبودی و است آمده سرشان بر چه گذشته در ٬بدانیم که ٬دهند

شد خواهد پرداخته فردی خصوصیات باره در روشنگری به ٬رویداد بافت و همبودی این از بکنار ٬صورت این غیر در. میرود .

نمونه

٬کار نخست هفته از پس. است کرده پیدا کار جایی ٬کرده تمام را اش درس تازه که پرستاری یک عنوان هب کریستین

خوشنودی ٬وشادی شور بدون و خونسردی با مییا .دید می عجیب کمی را ٬همکارش ٬مییا رفتار و بود درگم سر کمی

یک ٬مییا ٬وی آنستکه نخست همان از ینکریست برداشت و دید. میاورد زبان بر را وی -پرستاری - کار از خود

و کمروست آدمی کریستین او نظر به .است ای بسته و تودار خیلی آدم کریستین است گفته مییا دیروز. هست چیزیش

است کم هم اش نفس به اعتماد .

داند نمی کمرو هم هیچ را خود ٬ندارد کسری و کم هیچ پرستاری کار در که دارد حتم کریستین .

چه روی ٬را برداشت این مییا پرسد می پس. باشد داشته گفتگویی آن سر مییا با وی تا میاید پیش فرصتی آنروز فردای

گم را پایش و دست خیلی وی ٬بکند تعریفی کریستین از است خواسته بار هر گوید می وی. است کرده وی از ٬حسابی

کند می .

سر کردن مالی شیره و چاپلوسی’ با است برابر کردن تمجید و تعریف وی برای. افتد می جا کریستین دوزاری تازه

بری و دور برای: گرفتند می ازش که بود هایی ایراد شیند می که چیزی تنها مدرسه و خانه توی ٬ گذشته در ؛‘یکی

نداشت گفتن به نیازی ٬میرفت پیش خوب که آنچه وی های .

سویه دو گذاری تاثیر

آنان گذاری تاثیر دیدگاه از اکنون هم و جا همین بار این ٬آمد پیش کریستین کار نخست هفته در ستینکری و مییا میان که را آنچه

کاری گوید می و کشد می پس را خود بیشتر وی ٬گوید می کریستین کار ارزش از بیشتر مییا چه هر. نگریم می همدیگر روی

با ٬است کم کریستین نفس به اعتماد چون ٬کند می خیال وی) ردمیاو پی در را مییا های تعریف تشدید هم این که ٬است نکرده

کند می کمک وی نفس به اعتماد شدن بیشتر هب کار این ).

همبودی به بردن پی

) همبودی این در ها آدم آن سرگذشت یا گذشته به نیز جایی است شایسته چرخشی رفتاری الگوی این معنای به بردن پی برای

بدهیم.( م - دو آن رفتار همراهی و همبستگی .

از بخشی بمانند وی گذشته پای پس ٬یابد می خویش سرگذشت با پیوندی خود ٬مییا با خود شنود و گفت در کریستین که آنجایی از

گردد می آشکار خروس دم و میاید بمیان همبودی این .

Page 68: پیرامون ارتباط میان آدم ها

68

یابد نمی راه آگاهی به که تاثیری

آمد نمی بچشم گذشته این تاثیر ٬هست چیزیش یک مییا کرد می گمان و بود سردرگم کریستین که مدتی آن در .

گشت می نخی سر دنبال وی خصال و ٬خوی ٬ها منش میان در وی رفتار از درآوردن سر برای آنروز که بود این .

Page 69: پیرامون ارتباط میان آدم ها

69

داشتن دلگرمی بمانند سرسپردگی .۳

برداشت و ایده

امی هم هلند در و کشیدند پیش اسپارک جرالدین با همراه ناجی - بوزورمنی بار نخستین را پایبندی و سرسپردگی ایده و برداشت

آسمانی هدیه یک برداشت این شدن کشیده پیش گویی(. ۱۹۸۳) بستند بکار آنرا بیمت ایرن دن فان ماری السه و هایوسدن فان

خود بینش و دید از هریک تا ٬اندیشیدند می ها سیستم با همسو و راستا هم که( هایی رسان یاری و) دانشمندانی برای بود

بتراشد آن برای محتوایی .

بافت و متن های الیه

بتوانیم تا کند می باز ما روی پیش را نوی های کاربرد و ها بینش از شماری ٬سرسپردگی برداشت گفت بارت ۱۹۸۴ سال در

و پرتو در رفتار همان اما رسید؛ نمی نظر به عاقالنه آدم یک رفتار که شده دیده. سازیم روشن را بافت بودن الیه چند برداشت

رسد می نظر به عاقالنه ٬است برخاسته آن از وی که ای خانواده و ها آیین مانند هایی بافت درون در .

وی سرگذشت پرتو در و افتب در ٬میدهد روی اینجا هم و اکنون هم که را آنچه ٬بیانگاریم متن و بافت را آدمیان گذشته هرگاه

یافت خواهد معنا .

به و کند عمل متن های داده بمانند تواند می وی گذشته ٬گذراند سر از مییا همکارش با خود کار سر کریستین آنچه در

بخشد به نوی بینش ٬میاید پیش پرستار دو آن میان که آنچه .

میاورد‘ پایبندی و سرسپردگی’ از نشان که هایی منشور .

می بهره.( م - ایم آموخته گذشته در که هایی هنجار و ها ارزش ٬مفاهیم به پایبندی) پایبندی و سرسپردگی برداشت از آنگاه ما

روی اینجا در و اکنون هم آنچه روش این با. آوریم بمیان همبودی در را ها آدم گذشته از هایی بخش پای بخواهیم که گیریم

زبان کاربرد کلی طور به. شود می آزموده ها آدم سرگذشت و زمان گذر پرتو در معنی: یابد می معناشناختی گسترش ٬میدهد

دهد نمی نشان بد را ‘پایبندی’ ایستکه بگونه .

آداب با همسویی و هماهنگی در هایی گام بمانند توان می ٬گیرد می سرچشمه( گذشته به) پایبندی و سرسپردگی از که را رفتاری

آشکار و روشن هم همیشه برخاست و نشست آداب این. یم ا گرفته خو بدان سو این به پیش ها سال از که یدد برخاستی و نشست

به خانوادگی تاریخچه یا سرگذشت ز من هدف اینجا در. بینند می ضمنی قوانین بمانند را آنها ٬ها آدم ها وقت خیلی. اند نبوده

هایی نمونه. باشد تر گسترده پایبندی و خچهیتار هم چندان هر ٬است برآمده دهخانوا آن از که میگردد بر کسی خانوادگی تاریخچه

اعتقاد در یا دانست ٬بود ورزشی و هنری کالس یک در ٬رفت می مدرسه پیاده پای یکی که هایی روز توان می را دست این از

دید ٬خود جهانبینی و دید به وی راسخ .

ها نمونه

کند می رد ٬دوبار کم دست ٬بیاورند شیرینی یا باده برایش و ودبر میهمانی جا هر آنتون( الف .

را خود توان و کوشش همه او. دارد مشکل خود روزانه برنامه در آور شادی های کار برای جایی یافتن با کاتلین( ب

. برود آنان همراه یکبار تا کنند خواهش و پافشاری کلی باید وی دوستان. کند می کار بکوب و کار روی است گذاشته

خوش و ٬نکنه کاری ٬بشینه آروم کمی تونه نمی اصال. بماند شده گفته آنچه از بیشتر کمی که است نشده دیده هیچگاه

.باشه

Page 70: پیرامون ارتباط میان آدم ها

70

هراسان ٬رسید خواهد دیر قراری سر بکنه احساس آن هر. میره تر جلو ساعت ربع یک هایش قرار سر همیشه کیم( ج

شود می .

برای گذشته در که - دیآ نمی زبان بر هرچند - باشد می برخاستی و نشست آداب به پایبندی و وگیریخ نشاندهنده ها داستان این

گمان دیگران خواهد نمی آنتون ٬گفت توان می. داشت اهمیت ٬شده آورده های متن در ٬کردیم یاد آنها از باال در که تنی سه آن

سخت های برادر و ها رخواه ٬مادر و پدر یشههم کاتلین. است زده لک باده پیاله یک یا ٬شیرینی تکه یک برای دلش که کنند

شان های قرار سر همیشه کیم مادر و پدر. نمرده کردن کار از کسی که شنیده گوشش پیوسته و است دیده چشمش جلو را کوشش

روبراه برای و نشینه نمی بیکار آنجا که دانست می ٬رفت می کلیسا به زودتر ساعت ربع یک مادرش گاه هر. رفتند می زودتر

کنه می کمک ها کار شدن .

در ٬میدهد روی اینجا هم و اکنون هم آنچه به آدمی که پیداست. کند می کمک پایبندی برداشت شدن روشن برای ٬نمونه سه این

بر و شود نمی دیده هم همیشه بودن مهم این. میامد بشمار مهم برایش پدری خانه در که نگرد می هایی آزموده آن راستای و پرتو

قوانین به ٬ناپیدا پایبندی گونه این. آورد درنمی سر آن از اما ٬کند می می احساس آنرا آدمی آنرا دیگر سخن به ٬آید نمی زیان

با همسازی و همسویی در کنونی رفتار که آن برای. شود آشکار و افتد برون پرده از تواند می ساده خیلی ما دید از ٬نانوشته

باشد می گذشته در مالوف رفتار .

Page 71: پیرامون ارتباط میان آدم ها

71

پیمان به سرسپردگی بمانند پایبندی .۴

ای رابطه مفهوم

را سرسپردگی و پایبندی برداشت توانست خواهیم ٬کرد جدا هم از توان می را زیادی های جنبه ارتباط فرایند در که بدانیم هرگاه

شود می. دارد ارتباط نوع از نشان محتوا الیه پس در که ای جبنه: باشد می عاطفی الیه در ها جنبه آن از یکی. دهیم گسترش

به بخشی معنا در را خود گذشته تاثیر و رنگ آدمی: کرد تعریف چنین مفارقت و مناسبت سطح در را دلبستیگی و پایبندی

نیاید بچشم و باشد ناپیدا گذشته رنگ این هم هرچندان. یابد می معنا اکنون هم و کند می اکنون هم که آمیزد می رفتاری .

٬باشد نداشته بدان پیوستگی از نشانی هیچ یا ٬باشد داشته بستگی و پیوند کمتر گذشته با کمتر نخست نگاه در رفتار این چه هر

در براند سخن بندی پای از محتوا سطح در تواند می آدمی مواقعی چنین در. بود خواهد تر سخت بدان بردن پی یا آن دیدن

شود می رخنمون ارتباطی سطح در( آن معنای و) رفتار در بندی پای که صورتی .

ها نمونه

وی. کند نمی پاش و ریخت و دارد را خرجش و دخل حساب که است جدی و هشیار خانمی زیادی های زمینه در اوا

نوشد نمی دهبا هرگز و خورد نمی زیاد ٬کند می انداز پس پول ٬گزیند می دوری سبک های دوستی از .

باالتر آموزش برای شانسی دیگر - آموزشی کارشناسان بگفته. برساند پایان به را متوسطه تحصیالت نتوانست هوگو

شد تانکر راننده و رفت رو همین از. نداشت .

و کند می پیدا مشکل هایش سری باال با همیشه. است کرده پیدا مشکل خود رییس با باز خود سوم کار سر امونیک

شود می درگیر .

کنیم می گمان و پردازیم می ٬همبودی انداز چشم از آنها ‘خانوادگی سرگذشت’ نمای روشنگری به اکنون :

اوا

و ها آشنا و دوست به فراوان های پاش و ریخت سر بر را شان ندار و دار وی مادر و پدر آنکه برای شد ورشکست اوا خانواده

دادند دست از ها رفتن میهمانی .

گوهو

روانشناسی رشته بود توانسته آسانی به خواهرش. بود دکتر مادرش. بود شده دار محضر خود که بود کارگری فرزند هوگو پدر

برساند بپایان خوب های نمره با را .

مونیکا

می کوچک ناکس و کس به را خود که ٬بودند کلفت و نوکر مانند و ٬وار برده ٬خاکی هایی آدم مادرش و پدر گوید می امونیک

.کردند

پایبندی خود کنونی های رفتار با آنان. خیلی که ما دید از دارند؟ پایبندی میزان چه تا دیدید باال های داستان در که را هایی آدم

اگر - میگذارند بنمایش ٬اند برخاسته آنها از که هایی خانواده در برخاست و نشست های شیوه و آداب به ٬خود گذشته به را شان

برد پی بدان شود می نه و دید شود می نه را پدری خانواده در برخاست و نشست های شیوه ٬گذشته با پیوند اوقات غالب در چه .

بزرگ پدر جای خواهد می هوگو شاید. شد نمی چنین مادرم و پدر نوشت سر خواست می دلم: دید چنین بشود را اوا خواست شاید

که بسا ای .کند می پرخاش خود بشیوه ٬بکشند باال را خودشان قیمتی هر به خواهند می که کسانی برابر در بگیرد؛ را کارگرش

Page 72: پیرامون ارتباط میان آدم ها

72

تا بچرخاند را خود زندگی اندکی انداز پس با و بسازد زیاد و کم با خواهد می و ندارد باکی بودن خاکی یا شدن کوچک از امونیک

کشد بچالش اکنون داشت پدری خانه در که را هایی احساس آن همه .

گذارد می بنمایش محتوا سطح از جدا ٬دیگری سطح در را پایبندی شده یاد نمونه سه .

کردن را ها چیز بعضی حساب

پای تواند می باز ٬میاید بشمار آشکار یا نهان پایبندی که نماید می چیزی آن از ‘جدای’ که نماید رفتار ای بگونه کسی گاه هر

باشد گرفته پیش در پیش از دگرگونه رفتاری وی چه اگر ٬است پیوند در اش گذشته با خود رفتار در آدمی. باشد داشته بندی .

Page 73: پیرامون ارتباط میان آدم ها

73

اکنون و هنگام آن: پایبندی ستیز .۵

کنون و گذشته: همساز نا مفاهیم

در گویند می صورت ینا در ٬نماید می ناپذیر آشتی نخست نگاه در که ٬فروماند دهی سازمان گونه دو گزینش میان کسی ٬آن هر

است کرده گیر پایبندی ستیز .

آن از آدمی که برمیگردد ای خانواده به عمودی پایبندی. انگاشت یکی توان نمی را افقی و عمودی پایبندی که نماند ناگفته

برادر و خواهر ٬رهمکا ٬شوهری و زن مانند ٬هست اینجا هم و اکنون هم که برمیگردد روابطی به افقی پایبندی. است برخاسته

و ٬بودن ...

. دید توان می آسانی به ٬میاید گرفتار آن در یکی که را تنشی گستره ٬شود می ناساز هم با افقی و عمودی پایبندی که هنگامی

میرود پیش سختی با و کند بسیار ‘پذیری دگرگونی’ که برد پی شود می تر ساده دیدگاه این از همچنین .

انسنی خانم و آقا: نمونه

را تلخی این گناه آنها دو هر: نیست شان بکام زندگی اما ٬هستند شوهر و زن هم با استکه سالی دو یانسن آقای و خانم

اندازند می یکی آن خانواده با خود روابط بگردن .

توی ٬ دارد کار خدا همیشه: ندارد ‘وقت’ برایش هیچگاه گفت بتوان شاید شوهرش که کند می ناله همیشه یانسن خانم

.بنشیند مبل روی او کنار بیاید هم یکبار شود نمی و است خودش

٬برمیاید دستش از خانمش خوشبختی برای که کاری هیچ از او: کند نمی درک را او خانمش که کند می گله یانسن آقای

درآوردن پول روی تاس گذشته را خود غم و هم همه. رود نمی کاباره و کافه به. نیست پروری تن مرد. کند نمی دریغ

آبرومندانه زندگی و خانه یک داشتن و .

اما و پیتر: نمونه

از یکی. اند کرده دعوت میهمانی برای را اما دوستان و( پسر دوست و دختر دوست) کنند می زندگی هم با اما و پیتر

کند می هایی سوال ازش ٬ندنشی می وی پیش رود می اما. خود مشکالت از کردن صحبت به کند می عشرو ها میهمان

از ٬پرسد می پیتر از دلخوری با اما ٬میهمانان رفتن از پس. گوید نمی چیزی پیتر. میدهد نشان همدردی باهاش و

اما. میایند آنها پیش کمتر اما دوستان پس آن از. نیاید خوشش چرا ٬نه گوید می پیتر آمد؟ نمی خوشش وی های دوست

و ایستد می خود حرف سر همچنان پیتر. گذارد می پیتر ‘اعتنایی بی’ و ‘نبودن نواز یهمانم’ حساب به را ها این همه

چشم روی شان پای ٬بیایند ما بخانه خواستند وقت هر اما دوستان: گوید می .

:نمونه

مارگریت و یوهان

‘زیاد فرزند داشتن’ ها آن در هک میایند پرفرزندی خانواده از آنها دو هر. است شان سال ۴۵ دو هر مارگریت و یوهان

و خواهر این همه. دارد برادر دو و خواهر دو مارگریت. دارد خواهر یک و برادر چهار یوهان خود. باشد می عادی

و خانواده نوه نخستین که ٬ها بچه این از یکی. دارند بچه پنج تا سه کم دست کدام هر و اند کرده جازدوا ها برادر

Page 74: پیرامون ارتباط میان آدم ها

74

به را زاده خواهر این وی نیز سویی از. کند می عروسی بزودی ٬است مارگریت خواهر گترینبزر فرزند بزرگترین

است پذیرفته خواندگی فرزند .

که این برای ٬دکنن می تندی دعوای دو آن ٬میروند آن به دیگر هفته دو تا مارگریت و یوهان که عروسی جشن این سر

هیچ یوهان. ایستاده بلند ساعت یک: داد خواهد آنها به او را کادو گرانترین و بهترین بود دررفته دهنش از مارگریت

آنرا از نیمی دو هر که را اندازی پس مارگریت ٬گفت می و دهد در تن دخترش دوست دلبازی و دست به خواست نمی

دلخور او خساست از و است خسیسی آدم او که گفت می هم مارگریت. میدهد هدر کتاب و حساب بدون ٬ ندا پرداخته

و شد می آتشی بیشتر وی گفته این شنیدن از نیز پسرش دوست. بود ....

تفاوت

اکنون های خوردگی گره و ها سختی به را خود رنگ چگونه عمودی پایبندی که میدهد نشان ٬شد آورده باال در که ای نمونه سه

.میزند

یانسن آقای و خانم

را همدیگر ٬زدن گپ ٬گرفتن گرم: یعنی ‘داشتن دوست’ آنها پیش که است شده زرگب ای خانواده در یانسن خانم نخست نمونه در

خانه در: است کشیده زیادی های سختی جوانی در شوهرش اما. کردن رفتار پیله شیله بدون ٬بودن خوش هم با و کردن بغل

و زن این. است( همسر به) عشق نشانه کردن کار او برای. بود یکی دعوا و گ جن ٬پولی بی ٬بدبختی با برایش بیکاری پدری

است کرده یر گ پایبندی ستیز در آنها دو هر پای: کنند برآورد را ری دیگ آن آرزوی دنتوان نمی هیچکدام ٬شوهر .

اما و پیتر

بدانیم که ٬دید بهتر وقتی را - دوست یک اینجا در - مردم مشکالت با برخورد گوناگون های شیوه توان می اما و پیتر داستان در

هم همیشه وی مادر. بگذارند میان در خانواده با را خود مشکل توانستند می همه آن در که است شده بزرگ ای خانواده در اما

مسایل باره در دادن آب گوش و سر است یادگرفته اش خانواده در خود گذشته از پیتر هم آنسر از. بود محل اندرزگوی و کالنتر

می داشت مشکلی کسی هر. گردند می ها سر درد گونه این دنبال ها چی انگلک و است دیگران کار ویت انگلک نوعی ٬مردم

توانا ها رفتار و مفاهیم آن ساختن دگرگون به اما و پیتر نیز ای باره از. بگذارد میان در خودش خانواده یا همسر با آنرا تواند

است دوانیده ریشه آنان گذشته در مفاهیم آن: نیستند !

مارگریت و یوهان

کرد بررسی چهارچوب این در نیز را کادو خرید سر بر مارگریت و یوهان زدن کله و سر شود می .

شان نیاز از بیش. خوردند نمی را پولی بی غم آنها. ارزید می شان تن به سرشان که مدآ می ای خانواده از مارگریت

٬میامد بشمار ٬بودن یکی و خودمانی ٬دلبستگی نشانه ٬آنها پیش ٬دادن ادوک. میدادند کادو بهمدیگر زیاد آنها. داشتند پول

پخش پول و کردن جیب به دست ٬مسیحیت به گرایش آیین یا ٬زناشویی جشن ٬زادروز جشن چون جاهایی در آنهم

همان با باز میدهی که دستی هر با ٬داد باید را پول’ ٬کرد می تکرار را پدرش گفته غالبا مارگریت. بود عادی کردن

گیری می پس هم دست ‘!

٬دادند می زیاد اهمیت خاص موارد در آنهم ٬‘خانوادگی های پیوند’ به آنها. بود هم دیگر چیز یک مارگریت خانواده در

فرزند به را ای بچه کسی اگر بود رسم آنها پیش. ها خوانده فرزند یا ها نوه با مادربزرگ ٬پدربزرگ میان دوستی مانند

های ارمغان دادن با هم را این آنها خانواده در. میداد نشان نیز را او به خود مهربانی و دلبستگی ٬پذیرفتمی یخواندگ

Page 75: پیرامون ارتباط میان آدم ها

75

به آنروز تا مارگریت و یوهان. بود میان در( آتی نسل) زناشویی جشن نخستین پای که بویژه. گذاشتند می بنمایش زیاد

بودند نکرده گفتگویی باره این در و نیاندیشیده این .

را شان شب نان بودند توانسته بدبختی هزار و ٬کردن انداز پس و فراوان کوشی سخت با آنها ٬یوهان پدری خانه در

پولی پشتوانه هم اندکی ٬مادی های نیاز به دستیابی و رسیدن مصروف آنها توان و زندگی همه: بخورند خود سفره سر

چشم در ٬چسبیدند می خود بکار و ٬بودند سختکوش ٬کردند ینم دراز ربیشت خود گلیم از را شان پای که کسانی. میشد

همین در آنها زندگی. میدیدند روزمره زندگی تامین در را پول مصرف و اهمیت آنها. داشتند بلندی جایگاه دیگر آنهای

بود مجالی نه و ماند می پولی نه دیگر های چیز برای: شد می خالصه .

و سخت کار یکسال پایان: سال پایان جشن ٬شد می گرفته یا داده کادو آن در که بود جشن یک تنها یوهان خانواده در

نمادی ارزش اما ٬نبود گران هیچگاه هم ها کادو. شد می گرفته جشن و میامد بسر کادو گرفتن یا دادن با فراوان کوشش

اما کهنه دوچرخه برای ٬دوچرخه پالم یک خود سالگی چهارده جشن برای که است نبرده یاد از هنوز پیتر. داشت

گرفت کادو ٬خود نشدنی فرسوده .

کادو داماد و عروس به. بود خردی کم از ٬یکی عروسی در حتی ٬دادن آن و این به گران های کادو یوهان خانواده پیش

های نیاز بدرد که بود لوکس کادو یک بزرگ ایستاده ساعت. بخورد شان زندگی و خانه بدرد که شد می داده هایی

چه اگر ٬خویشان از یکی به گران کادو یک دادن: بود مانده سایه در کمی که بود نیز دیگری نکته. خورد نمی زندگی

آنهای گرفتن کم دست و ها خویش و قوم از یکی تنها کشیدن باال خودی بی ٬شد می ات خوانده فرزند آشنا و خویش آن

و کم با ها کار گونه این بجای( دینی) خوانده مادر یا پدر که بود آن بهتر نآنا دید از. بود دیگر آنهای چشم در ٬دیگر

کشید می بیرون آب از را خود گلیم و ساخت می زندگی زیاد .

ها ناهمانندی از آگاهی

ها خانواده تباف در را آنها بتوان ٬ها ناهمانی برآوردن سر با که دید روشنتر توان می هنگامی را دست این از پایبندیی های ستیز

ندارد را معنی همان ضرورتا ٬دو آن های خانواده در ٬هدیه دادن که دیدیم مارگریت و یوهان داستان در .نشاند .

بودن یگانه

و ٬ها تنش ٬ها خواهی خیر ٬ها خواست متفاوت معانی این پس در. دارد را خود یگانگی ای خانواده هر در بخشی معنا گونه این

باشند دور هم از چندان توانند می ها آرمان و ها خواست. است آرمانی و خواست بدنبال ای خانواده هر. است هنهفت ها چشمداشت

دید را آنها نتوان دیگر که .

Page 76: پیرامون ارتباط میان آدم ها

76

اکنون هم و اکنون: پایبندی ستیز .۶ .

ر افقی ناپذی آشتی مفاهیم

برای ٬کنونی های نیاز و ها خواست و گذشته از مانده ایبج ساماندهی میان همسیزی عنوان به ٬ایبندیپ ستیز تعریف بیگمان

بدیگر یافت؛ خواهیم بدخواهانه کمتر را مان همسر یا همکار خواست ٬بنگریم که دیدگاه این از. دارد بیشتر مناسبت عملی کاربرد

بکاهد هست شخصی روابط در که ییتنگناها و فشار از تواند می ٬نو دید این. دید خواهیم بیشتر را آنها درماندگی و ناتوانی سخن

میان که هنگامی. بینیم می تعریف این در هایی کاستی ما اینهمه با. بیانجامد ها تفاهم سوء شدن کم به و( استین ٬ ۱۹۸۶)

شد خواهیم روبرو پایبندی ستیز با باز ٬آید پیش ناپذیری آشتی افقی های پایبندی .

شرایط

به که میزند آتشی و آب هر به را خود ٬ندارند خواراندن سر مجال کار زیادی از که هایی دوره در ها آدم از خیلی

.نشوند ناپدید یکباره به دوستان و همکاران جمع از یا و برسند شان خانواده

یا خانه حیاط به یا بزنند محلی انجمن به سری و بروند شان دوستان دیدن به هم کنند نمی فرصت ها هفته آخر ها خیلی

. بکشند دستی خانه بر و ردو

و انگیزه. دارند آشنایی ٬باشد می آنها همکاران با بیماران ناخوشایند آزمون پیامد که یی ها تنش با ها درمانگر از خیلی

بیگمان که ایستد می ایده این برابر در درست ٬کنند دفاع وی حق از و برسند بیمار داد به وامیدارد را آنها که فشاری

دارند هایی سختی رسانی کمک کار در هم آنها رسان کمک همکاران .

مرزکشی

را یکی بتوانی باید یا ٬کرد باید چه بدانی اگر: چون هایی شعار با شود نمی را آنها و آشناست ها خیلی برای شده یاد شرایط

سازگار هم با که زیادی های طرف منافع گرفتن نظر در اما ٬است ساده چاره راه آید بنظر شاید. کرد چاره... و برگزینی

نیست ساده برند می گمان مردم که هم چندان آن ٬نیستند .

در نوتن میان آن از ٬اند نوشته و اندیشیده زیادی کسان نکته این سر. کرد روشنی مرزکشی مواردی چنین این در است شایسته

نویسد می ها سیستم نظریه کنج از ۱۹۸۳ سال :

سختی میزان حدودی تا ها گفتگو و ها ارتباط که بود خواهد پسندیده مرزکشی از گفتن سخن هنگامی گفت توان می کلی طور به

می جامعه در کار و اجتماعی زندگی از از پاره ناکامی و ناامیدی باشند برده پی ها آدم که هنگامی باشد؛ کرده روشن را انتخاب

خود مرزکشی و انتخاب با که هایی ناکامی و ها ناامیدی هم و ٬کنیم می بهتجر خودمان که هایی ناکامی و ها ناامیدی هم. باشد

کنیم می مبتال بدان را دیگران .

Page 77: پیرامون ارتباط میان آدم ها

77

ها کاستی .۷

شود نمی محدود خانواده سرگذشت به تنها گذشته .۷.۱

خود خانواده از فراتر

از فراتر بسی گذشته. باشد می پدری خانواده اناهم ما مراد پندارند می ها آدم ٬شود رانده سخن سرگذشت و گذشته از که بار هر

میرود این .

بخش توانند می پیشین دوستان ٬جوانی دوستان. نیست کم بچه روی مدرسه تاثیر. دارد سرگذشتی و گذشته نیز یتیم بچه یک

است گذاشته ماندگار تاثیر ها خیلی روی بدری در و ٬سیاست ٬جنگ. باشند آدمی هر گذشته از چشمگیری .

. اند برخاسته آن از که ایست خانواده از بیشتر آنها سرگذشت یا گذشته که نیست دانسته ٬اندیشه و ایده این ٬همه برای هم سویی از

گفتگو این سر میگردیم بر دوباره ۷.۳ بخش در .

نمونه

پس. یافت کار شده ختهشنا المللی بین نان و آب پر بازرگانی بنگاه یک در ٬درمانی بخش کارمندان از یکی ٬اوا روزی

دوستش دیدن به رود می. بیند می کار سر های تنش از را ها بدبختی همه و است نمانده برایش اعصاب کار ماه سه از

کند باز او پیش را دلش سفره تا پیشین همکاران از ٬ایرما .

و کم کاری تسهیالت ٬کرد می کار دیزیا ساعات آنجا باید. نبود کم تنش ٬اوا ٬وی دوست قبلی کار در که بیند می ایرما

پیش روز هر باید: گوید می و برمیگرداند وی بسوی را رنگش بی نگاه اوا! بود رییس همه از بدتر و ٬بود زیاد بلبشو

بنمایش را بازرگانی کارمند یک تکبر و داری خویشتن ٬بپوشد خوب دامن و کت ٬بکند آرایش کار سر به رفتن از

همه که مایی ٬ام شرمنده خودم از من: گوید می راست رو ٬اوا میاید؟ بدت کار این چی از پرسد می ازش ایرما. بگذارد

! ماندم می کار همان سر کاش. گذشتم بیشتر درآمد برای آنها همه از من ٬میزدیم دم مردم با خود برابری و مردم از اش

ها دل درد این با. بود خوب چقدر کار آن که بینم می تازه. ایستد نمی باز گفتن از است شده باز دلش درد تازه که اوا

همکاران و کار با را خودم توانم نمی خوب ٬دارم که تربیتی بخاطر بردم می گمان ها اول آن. شود می سبک کمی دلش

دهم سازش تازه .

ارزش. داشت اهمیت مردم به دمتخ که ٬برق و زرق نه: بینیم می را پیشین کار به اوا دلبستگی و پایبندی باال کوتاه داستان در

و او ٬قبلی کار در که ارزشی آن ٬خود نوع هم به خدمت از تازه کار این با گویی. نبود بیشتر مردم به خدمت از دستمزد

است زده باز سر ٬کد می یکی را همکارانش .

۷ . ۲

نجات فرشته جایگاه در گاه و انداخت شود می وی بگردن را ها گناه همه که کسی جایگاه در گاه گذشته

گرایی جبر از پرهیز

. باشد می ای دایره تفکر طرز پیوستگی بهم سازی ناتوان ای بگونه ٬گذشته به رسیدن تا کنونی های گرفتاری و ها سختی پیگیری

همسازی کنونی تاثیرات با یکی گذشته اگر: است صادق ٬رود می پیش مراد وفق بر تاثیرگذاری که هم مواردی در امر همین

می اکنون هم و جا همین در ها آدم متقابل تاثیرات میدارد مشعول بخود را ما آنچه .چرخید خواهد بکامش گردون چرخ ٬دهد نشان

Page 78: پیرامون ارتباط میان آدم ها

78

را ها آدم میان تکراری های رفتار ای پاره تواند می که: میاید بشمار بزرگ زنجیره از ای حلقه تنها سرگذشت و گذشته. باشد

معلول و علت زنجیره یک به صورت آن در که چرا ٬بود نخواهد درستی کار گذشته کردن بزرگ و دنکر جدا. سازد می روشن

چنین اکنون که گذشته یکی سر بر چی گذشته در: نیست این برسر بحث. ندارد ای دایره تفکر طرز از نشان دیگر که رسیم می

کند؟ می رفتار

آنان تاثیرگذاری روند و کنونی های رویداد برای بافتی تواند می گذشته به آنان های پایبندی و ها آدم سرگذشت: که است این بحث

گرایی جبر از را ما ٬آنستکه در ای دایره تفکر طرز توضیح اصل سود و دستاورد کند؟ بازی آنها معنی در نقشی یا آورد پدید

کردن محدود با با که ایم دیده را هایی آدم نمونه وانفرا اندازه به ما همه. شد چنان ٬بود چنین چون: میرهاند کنونی آور خفگی

برهانند را خود گذشته به پایبندی های گرفتاری از اند توانسته ٬شود می شنیده و گفته اکنون هم و جا همین در آنچه به خود .

نمونه

مرا جا همه و همیشه: میاورددر سر کجا از کرد پیشبینی آسانی به شد می داشت مرا سرگذشت هم هرکسی: کرد چاق نفسی رز

جا همه و همیشه: چرخد نمی پاشنه همان بروی در دیگر گوناگون های برخورد در که بینم می کم کم اکنون. راند خواهند خود از

بامن هم آنها برخورد گویا و است شده عوض مردم با من برخورد. رانند نمی خود از مرا .

همسنگی

خواهند هنگامی کسان آن من بگمان. کنند ‘حساب تصفیه’ خود گذشته با خواهند می ٬گویند می ها وقت بعضی که هستند کسانی

و دید به توجه با ٬گذشته باشند برده پی ٬جا این در و کنونی گذاری تاثیر در که کنند ایجاد تعادل و توازن گذشته با توانست

هم و اینجا هم که ارتباطی به ماندن پایبند با شود می نگرش و یدد این روی. یابد می فراوانی های چهره ٬داریم آن از که نگرشی

دادن جای و پذیرفتن: یعنی گذشته کردن حساب تصفیه’ گفت توان می رو این از. داد تغییر آنرا و گذاشت تاثیر ٬گذرد می اکنون

خود یاد از ای گوشه در ناخوشایند و خوشایند های آزمون به

Page 79: پیرامون ارتباط میان آدم ها

79

۷ . ۳

اجتماعی های هدیدگا

هستم هم من

جدا گونه این دیگر های گروه از شود می ٬هستیم آن در که را گروهی. دارد را خود اجتماعی الیه فرهنگی هوای آب کسی هر

و هستم عضو انجمن فالن در و ٬هستیم فالن ٬شغلی ٬جنسی ٬سنی گروه در ما ٬کنیم می زندگی چنین خود زمین سر در ما: کرد

شناخت توان می نیز ٬کنند می تعیین را آدمی رفتار که - ناپیدا و پیدا - های نشانه شماری روی از را ها سیستم گونه این.... .

نمونه

بگذارد پا زیر را آنها تاوان دادن پس بدون تواند نمی مردی هیچ. داریم اجتماعی ‘های آیین’ یکدسته ‘بودن - مرد’ برای .

... و توالت به آنها بردن ٬دوش زیر آنها شستن و بردن. کند می تنهایی به را خود هبچ چهار کردن خشک و تر فابیان

می آشپزی پیشبند آشپزی هنگام نمونه برای. است شده فراهم هایش کار برای وسیله هم گونه همه. اوست دوش بر همه

پنجره روبروی که پشتی رد از ٬کسی بیند می یا شنود می و است آشپزخانه در پز و پخت گرم که یهنگام. بندد

درمیاورد را پیشبندش درنگ بی ٬تو بیاید خواهد می ٬است آشپزخانه .

: شود ماشین سوار شود می ناچار اما. شود اش دوچرخه سوار ده در بیمارانش پیش به رفتن برای خواهد می دلش تام

گذارند می او طبابت نبودن خوب حساب به را این بیمارانش که آن برای .

و آب را شان حیاط هفته هر. رسند می خوب شان باغچه و حیاط به همه: کند می زندگی آبرومند محله یک در کولنی

وی. یابد می کار سرگرم سخت را او و بدیدنش میاید سرزده نیکول دوستان از یکی. زنند می را چمن و کنند می جارو

می زندگی هم با قبال دوستانش و نیکول: که این برای. گشتی رسوم و رسم مبادی ٬شدی عوض چقدر: گوید می هوا بی

زندگی دیگری بشیوه خواستند می آنها. بودند اجتماعی های رسوم و رسم سرسخت مخالف که بودند جمعی در و کردند

.کنند

اجتماعی فشار

مربوط آدم خود زندگی به که را آنچه و است پسند مردم که را آنچه میان دلبستگی و پایبندی - ستیز ایم کوشیده باال نمونه سه در

در ها آدم که هست نیز این. دارد ها چیز خیلی به بستگی ٬درمیروند ها تنگنا این از چگونه ها آدم که این. کنیم روشن ٬شود می

می بندپیش که مردی’ مانند اجتماعی های فشار بار زیر از رفتن در برای. ندارند دیگری گزینه و چاره ها رویداد ای پاره

بداند و باشد برده پی خوب باید می آدمی نخست ٬‘کنن جارو و آب همسایه’٬‘شود سوار دوچرخه خواست می که دکتری’٬‘بست

می بازی چشمگیری نقش جا این در ها آدم سرگذشت و گذشته معنای. دارد پایبندی ها بدان و است دسته و گروه کدام در جایش

.کند

همواره ٬پدری خانواده کشیدن پیش به نکردن بسنده تنها و ٬سرگذشت و گذشته دادن گسترش که مکرد یادآوری ۷.۱ بخش در من

من. گیرم می جا ٬دارند ها سیستم تیوری بروش درمانی روان کارشناسی که ٬بالینی روانشناسان جرگه در خود من. آید نمی بچشم

بخودی ها سیستم گسترش. شود برگزار خانواده به پرداختن ونبد که ام ندیده را زمینه این در آموزشی دوره و گردهمایی هیچ

کار این به پرداختن زمان. بکوشند راه این در همکاران از درخوری شمار که شود می میسر هنگامی کار این. آید نمی پیش خود

ترس با که هستند کسانی ٬میایند نبمیدا نو های ایده با که اندیشمندانی. کند می تعیین اجتماعی های فشار را( ها سیستم گستردن)

دارند آشنایی دیگر همکاران توسط آنان نو های ایده نشدن یا شدن پذیرفته های لرز و .

Page 80: پیرامون ارتباط میان آدم ها

80

پایانه .۸

و ها گذشته در مفاهیم و معانی. دانست حقایق و ها رویداد انباشت تنها توان نمی را گذشته. ندارد هستی خود بخودی گذشته

آنرا چیستی که ماست نگرش و دید دریچه این. کند می خوش جا معانی این بافت روی بر گذشته. ددوان می ریشه ها سرگذشت

نیست روند این از جدای هم نویسی تاریخ. کند می تعیین .

راه یا ها دروازه از یکی. است زده را خود رنگ دم همین و جا همین در گذاری تاثیر به و بوده همیشه نگرش و دید دریچه این

شود می ای باره از. باشد می پایبندی برداشت ٬کند می باز ها زنی رنگ گونه این های روشن سایه به را ما چشمان که یهای

نامید ‘پیوند’ یا ‘آوردن بشمار’ آنرا .

و تاس سخت فرایندی پذیری دگرگونی که پذیرفت بایست می: کرد نرم کم کم توان می را پایبندی گونه این ابرام و اجبار سرشت

بود خواهد سخت .

Page 81: پیرامون ارتباط میان آدم ها

81

۷ بخش

جانانه پرسش یک :

هستیم؟ کی همدیگر برای ما

Page 82: پیرامون ارتباط میان آدم ها

82

سرآغاز .۱

راهکار .۱

سازد می جدا هم از ها آدم میان ارتباط در را پیام فرمان و محتوا الیه دو( ۱۹۷۰) واتسالویک .

میدارد مبذول ها انداز چشم سطح به تربیش ارتباط در را خود توجه( ۱۹۶۶) لیانگ .

کند می کار ها دیدگاه این دو هر روی( ۱۹۸۲) سماتیو .

دهنده پیوند های الگو

یا خوشایند بگونه و دهد می پیوند بهم را ها آدم ‘ ها دیدگاه’ یا ‘ها جهانبینی’ که است پیجیده بحث این سر بر سخن جا این در

میدارد بسته بهم ناخوشایند .

سازیم روشن روزه هر های ارتباط در را ها بستگی بهم این آور سرگیجه پیچیدگی که آنیم بر ما .

داریم بر ٬آدمیان میان فراوان نادرست های برداشت نپیشامد چگونگی راز روی از پرده بتوانیم گذر ره این از که واریم امید .

Page 83: پیرامون ارتباط میان آدم ها

83

محتوا الیه .۲

واقعی اطالعات

روی ها فرهنگ ای پاره در. شود می فرستاده اشاره بزبان یا نوشتار ٬گفتار با که پیام محتوای به میگردد بر ارتباط از بخش این

طور به(. دیجیتال زبان) دارند نظر اتفاق آن مشخص محتوای روی بر همگان ها فرهنگ آن در و هست گونگی - یک زبان این

کدامین رساندن پی در ٬همگانی شده پذیرفته های نشانه یا ٬گفتار دستاویز به ها مآد بگوید خواهد می آن گفت شود می مشخص

جا همه و ٬هنگام همه ٬همگان توسط که هست واقعی اطالعات دسته یک آنند بر ها آدم گفت توان می .هستند واقعی اطالعات

کنیم باز را نکته این بود برآن مان کوشش کتاب همین دو بخش در. شود می فهمیده سان بهمان .

مفاهیم

کم و بیش( خرگوش ٬کوچه ٬پنجره) هاست نام بردن از سخن که هنگامی تا. باشد می همراه سختی یک با مفهوم ماتیوس بگفته

لنگد می پندار آن پای ٬شود می کشیده بمیان انتزاعی های برداشت پای که هنگامی اما. هست نظر اجماع و توافق آنها روی .

مادر یا پدر یک از ای نمونه :

کودک برنامه چرا که این سر او کردن روشن اما ٬چیست تختخواب بگویم ام ساله چهار دختر به بود ساده خیلی برایم

داشت را خود های پیچیدگی و گرفتاری ٬ شده اعتصاب چون شود نمی داده نشان تلویزیون در .

( تصورات) خیال و اندیشه زاده های پیکره به آنها. ندارند کاری ٬دید شود می که هایی نشانه یا ٬پیکر ٬ریخت به ها برداشت

بلژیک نامه واژه در نمونه برای. نیست یکی احوال همه در گوناگون های آدم برای ٬اندیشه زاده های پیکره این. برمیگردند

شمار از ما. بودن نرم و گرم یا دنج با را گذشتن خوش برداشت و داند می یکی گذشتن خوش با را بودن راحت و دنج برداشت

سایه رنگ. نیست یکی گذشتن خوش و نرم و گرم ها خیلی برای که دیدیم. چیست واژه دو این باره در شان نظر پرسیدیم فراوانی

بود چشمگیر دیگر کس تا کسی از معنایی های روشن .

دو آن برای تواند می ٬گذشت خوش خیلی آنشب ٬که گفته این ٬باشند داشته را ایده همان گذشتن خوش شنیدن با تن دو اگر حتی

باشد داشته متفاوتی بسیار معانی .

موسیقی به کردن وشگ و کردن تماشا تلویزیون ٬ماندن خانه با است برابر داشتن خوشی شب: آ .

خوشگذرانی برای ٬خانه از بیرون بروی شبی خوب دوستان با است برابر داشتن خوشی شب: ب .

:معنی

‘عینی’ بازنمایی گرداگرد بر محتوا. ستمعنا سر بر سخن ٬دارند نظر اتفاق آن روی همگان که نیست زبانی سر بر سخن اینجا در

بافتی در ٬شده شناخته آدمی ٬که بدانگونه ٬برونی رویدادی توصیف به برمیگردد محتوا ٬چرخد نمی بیرونی رویدادی یا واقعیت

نشان و بازکنیم گذاری نقطه یا ساماندهی با ایم کوشیده چهار و سه های بخش در ما را دیدگاه نای. است دیده آنرا ٬شده شناخته

.دهیم

کند می کمک محتوا به بردن پی برای ٬میراند سخن ساماندهی کدامین پایه بر سخنگو آنکه دانستن ٬بینیم می سان بدین .

Page 84: پیرامون ارتباط میان آدم ها

84

نمونه

آنها بینم می آن از پس. چه یعنی ‘دارم دوستت’ پرسم می آموزان نشدا از گاه دبستانی های کالس و آموزشی های کالس در

شمارند برمی را بیشماری معانی .

بینید می زیر در را آنها از تایی چند :

هستی داشتنی دوست و مهربان تو

کنی می شاد مرا تو

کشد می پر برایت دلم

داشتی دوستم هم تو کاش

بمانم پیشت همیشه خواهد می دلم

بزنم را هایم حرف توانم می تو با

ندارم غمی هستم که تو پیش .

... و

٬خسته ٬باشکوه ٬دلپذیر ٬خوشبختی: درآورید چرخش به زیر مفاهیم باره در را خیال کمند توانید می هم خودتان

.ها این مانند و... ٬آزادی ٬گرفتن پنجه زیر ٬دلبستگی ٬کوشش ٬دلخراش ٬گوارا و دلچسپ ٬درستکار ٬پاکدامن

همان’ روی ها آدم که هنگامی اید دیده تاکنون بیگمان. بریم نمی بجایی ره ٬است نظر اتفاق زبان یمحتوا روی که برداشت این با

ها خم و پیچ چه ٬دارند اندیشی-هم و همدلی هم با میرود گمان نخست نگاه در که کنند می کارهایی یا ٬کنند می گفتگو باهم ‘چیز

آورد برنمی سر که ها اندیشی کج و !

Page 85: پیرامون ارتباط میان آدم ها

85

میرود؟ پیش کی چه گفته: فرمانرانی الیه یا رابطه تعیین .۳

رابطه تعیین

که ای الیه) اندازد می جا نیز را رفتاری هنگام همان در که ٬رساند می را( محتوا) پیام تنها نه ارتباط گوید می واتسالویک

نامند می ارتباط ‘فرمان’ و‘ گزارش’ های یهال را کنش دو این(. کیه به کی کند می روشن .

و کجاست رابطه این در پیامگیر و ده پیام جایگاه که این به برمیگردد آخر سر و شود دریافت چگونه پیام میدهد نشان فرمان الیه

۴۵ صفحه ۱۹۷۰ واتسالویک. ) است چگونه ).

میدهند نشان ٬‘میرود پیش کی حرف’ گزاره با ٬رابطه تشخیص و تعیین در را الیه این خانوادگی -درمان های نوشته در .

نمونه

٬دیرین دوستی که بود نشسته خانه تنها شوهر روزی. بود این شان داستان ٬رفتند می زناشویی درمانگر پیش که شوهری و زن

را روز چند آن گوید می دوستش به درنگ بی وی. میاید آنها آبادی نزدیکی به روزی چند ٬گوید می و میزند زنگ دور راه از

برای شوهرش دوست شنید می او اگر میدانست و نداشت همسرش باره در گمانی بد گونه چهی که این برای. بماند آنها پیش و بیاد

بماند آنها پیش بیاید خواست می او از نوازی میهمان و خوشرویی با ٬دارد کار آنها نزدیکی در روز چند .

و گفت در. دشو می مار زهر شان شیرین زندگی آنروز از ٬شنود می را داستان آن و گردد میبر بخانه وی همسر که هنگامی

پی که این از دو آن. است نبوده نابجایی کار هیچ ٬دوست آن از دعوت شود می روشن ٬داشتند درمانگر با دو آن که هایی شنود

اندیشی هم و همدلی هم با هم هایی باره از ‘٬هستند اندیش -هم و همدل هم با میهمان آن پذیرفتن سر یکسو از’ چند هر بردند می

رفتار به گشت می بر یکی. بود خورده گره هم با مطلب دو ٬داشتند دو آن که هایی مگو بگو در. بودند زده شگفت بسیار ٬ندارند

بر دیگری ؛) ...( دوست آن از دعوت باشیم گفته روشنتر ٬بینیم می خود برابر در را خاصی وضعیت که یهنگام ٬درست

کند دعوت را کسی ٬باشد برده آن از بویی دیگر آن آنکه بدون ٬سرخود دارد حق کی که این) ...( به میگشت ( ...).

۷۱ تا ۷۰ صفحه) ۱۹۷۰ واتسالویک )

است ‘بیمار’ رابطه یک نشانگر ‘ طرفین جایگاه یا رابطه زمینه در ستیز’ واتسالویک دید از .

Page 86: پیرامون ارتباط میان آدم ها

86

رابطه الیه .۴ :

ها آدم های نگری جهان و ها دیدگاه

ها نگری جهان و ها گاه دید .۱ .۴

دیدگاه تا دریافت از

الیه گوید می لیانگ خانم. است کرده فراهم( ۱۹۶۶) لیانگ از ای نوشته پایه بر که باشد می( ۱۹۸۲) ماتیو کار بخش این

کی همدیگر برای ما: که است پرسش این با ارتباط طرفین های دیدگاه لهمباد و آمدن کنار و ساختن چگونگی نمایشگر عاطفی

هستیم؟

راند می سخن ها آدم دیدگاهی-هم و همگون های برداشت و بینش از خود کتاب در لیانگ .

بیرون در چیزی به همواره دریافت یا برداشت. نیست ای بیهده کار نگری جهان یا دیدگاه به برداشت یا دریافت سازی دگرگون

آزمودن ٬چیزی از پذیری تاثیر یک از نشان دیدگاه. بینیم می هست که چیزی جای ٬کنیم می دریافت آنرا ما که ٬برمیگردد

دگرگون این ٬گذاری تاثیر تیوری چهارچوب در. ماست نگرش شیوه آن. دارد چیزی باره در اندیشدن ٬چیزی به نگاهی ٬چیزی

نماید می ناپذیز گریز سازی .

بر پیوسته روان جوی این. انگارند می ها جهانبینی و ها دیدگاه ناپذیر درنگ و روان جوی را ارتباط هردو ٬ماتیوس و نگلیا

بر “نیست گریزی داشتن ارتباط از را آدمی”. دشو می انباشته( ۱۹۷۰ واتسالویک) نخستین آشکار حقیقت آن های آموخته روی

تاثیرگذاری نظریه به ها نگرش و ها دیدگاه انداز چشم این. “بگیرند را هایشان دیدگاه مبادله لوج توانند نمی ها آدم”: به گردد می

باززنند سر نگرشی یا بینش آوردن بمیان از توانند نمی ٬همدیگر با ارتباط در ها آدم”: دمد می ای تازه جان “.

ارتباطات بندی رده در را مبادله این واتسالویک که رود نمی جوی یک به واتسالویک با شان آب باره این از تنها نگارنده دو آن

میاورد شناختی آسیب .

Page 87: پیرامون ارتباط میان آدم ها

87

شدن نگر جهان-هم یا دیدگاه-هم های گونه .۲ .۴

میدهیم نشان ای شده شناخته های گستره در را.( ب و. آ) کس دو میان شدن دیدگاه-هم های شیوه آسانی برای .

گستره

آ اندیشه از ای الیه روزه هر بزبان . ب اندیشه از ای الیه .

اندیشم می چنین خود باره در من. آ من: بینم می گونه این را خودم. آ .

دارم نظم

اندیشم می چنین خود باره در. آ .

اندیشم می چنین تو باره در من. ب آدم تو: بینم می گونه این را تو. ب .

هستی منظمی

شماندی می چنین تو باره در. ب .

من باره در تو کنم می گمان. ج

اندیشی می چنین

آدم مرا: بینی می چنین مرا تو. ج

بینی می منظمی .

من باره در تو کنم می گمان. ج

اندیشی می چنین .

من کنی می فکر تو کنم می گمان. د

اندیشم می چنین خود درباره .

را خودم من بری می گمان تو. د

من کنی می گمان: بینم می چنین

بینم می منظمی آدم را خودم .

من کنی می فکر تو کنم می گمان. د

اندیشم می چنین خود درباره .

من کنی می فکر تو کنم می گمان. ه

اندیشم می چنین تو درباره .

چنین را تو من بری می گمان تو. ه

آدم را تو من کنی می گمان: بینم می

بینم می منظمی .

من کنی می رفک تو کنم می گمان. ه

اندیشم می چنین تو درباره .

دیدگاه را این. ‘اندیشم می چه تو باره در’ و ‘اندیشم می چه خود باره در’( ای ویژه گستره در: ) است من آن از دیدگاه دو تنها

گرفته وام به ٬یشنداند می چه دیگران کنیم می گمان که این از را دیگر های دیدگاه همه. گوییم می( ب) و.( آ) سرراست های

دیدگاه رو این از. نامیم می فرادیدگاه یا -به مربوط های دیدگاه را ها این. دیگران های برداشت از هستند هایی برداشت آنها. ایم

ه(. )د(. )ج: )میایند بشمار دیدگاهی-هم مستقیم غیر های ).

۱۹۹۰ ماتیوسو) پرسید یگرید از آنرا باید ٬اندیشد نمی ما مانند دیگری بدانیم که این برای ).

نمونه

در دوستانم کند می فکر استکه من خواهر این گفت شود می ٬قایلند زیادی ارزش من دوستی به دوستانم که کند فکر خواهرم اگر

در ستانمدو که چیزیست آن نیز ٬اندیشند می چه من باره در دوستانم کند می گمان خواهرم آنچه ٬یا اندیشند؟ می چنین من باره

اندیشند؟ می من باره

Page 88: پیرامون ارتباط میان آدم ها

88

معنا و زبان .۳ .۴

چگونه

را آنها نیست چنین اما. کرد مبادله توان می واژگان با تنها را ها دیدگاه که برانگیزد را اندیشی کج این تواند می باال تعریف

کرد لهمباد شود می هم ٬بشناساند و کند آشکار را آنها که هایی شیوه یا انالوگ زبان زبان بکمک .

ها واکنش گوناگونی

یگانه - خود گمان به - پیام یک فرستادن برابر در ما که آنست ٬برمیخیزد شده آورده بمیان دیدگاهی-هم از که دیگری اندیشی کج

کنیم می دریافت گوناگون های واکنش آنرو از و گوناگون های گذاری تاثیر ٬است هدف یک پی در احوال همه در که .

که هنگامی. میدهد نشان عالقه مدرسه در آنها پیشرفت به و دارد دوست را خود دختر هردو ٬رو مدرسه دختر دو مادر

باالیی و بلند پاسخ فراوان تاب و آب با دخترها از یکی ٬بود چطور مدرسته امروز پرسد می خود دخترش از وی

کنی بازجویی من از همیشه باید”: ماند می یرانح او واکنش از ٬کند می دیگر دختر از را پرسش همان چون. میدهد “!

سیر از ٬است فهمیده را این چون اولی دختر. میگذرد چه آنها سر مدرسه در بداند دارد دوست دهد نشان که بود آن مادر خواست

تا بگیرد خود چنگ در را او خواهد می مادره کند می گمان دومی دختر که حالی در ٬کند می تعریف برایش را همه پیاز تا

برود کج راه به نگذارد .

چی خود باره در ببینیم بخواهیم دیگری چشم با چون ٬که این دانستن برای ٬ارتباطی انداز چشم و دریچه از اگر بگویم خواهم می

به مند عالقه ادرم یک جایگاه در من. شود نمی داده بیرون از ایده و دید روش این در. بنگریم او واکنش به باید نخست ٬ایم گفته

در. ایم وابسته بهم ما اینجا در. کنم تعیین آنرا تنه یک یا تنهایی به توانم نمی ٬دخترم چشم از ٬مدرسه در هایش دختر پیشرفت

کرد خواهیم باز بیشتر اینرا. ۴.۴ بخش .

Page 89: پیرامون ارتباط میان آدم ها

89

۴.۴ ها واژه کنش: ها نگری جهان-هم و ها دیدگاهی-هم با ارتباطی برخورد چگونگی .

ها مارپیچ

با پیوسته و ٬دیگر آن به هم و بخود هم ٬میدهند بهمدیگر را هایی دیدگاه ٬کنند می برخاست و نشست هم با ها آدم که هنگامی

میدهند نشان واکنش دیگر دیدگاه به دیگاهی .

٬یافتن نگرش شیوه یک ٬شدن دگاهدی-هم چگونگی ٬واژه-کنش سه با( ۱۹۶۶ ٬لیانگ ؛ ۱۹۷۰ ٬واتسالویک) رشته این ادبیات در

شود می داده نشان ٬داشتن بینش یک و :

پ. آ) پذیرفتن و یافتن آگاهی - .)

ن. آ) نپذیرفتن و یافتن آگاهی - .)

(: نه - آ) یافتن نه آگاهی .)

در آن های سختی و ها چیدگیپی همه با را ارتباط از بخش این کوشید خواهیم زیر در ما. نماید می ساده باال در شده آورده راه سه

دهیم نشان نموداری .

نمونه

کنند می زندگی باهم و دارند زناشویی زندگی باهم است سال ۱۰ که ٬هانس و دافنه زندگی از رویدادی .

می دلش که گوید می هانس شوهرش به و خانه برمیگردد ٬دارد زیادی های گرفتاری ٬اکنون هم ٬که دوستی بازدید از دافنه

بکند را کار آن یا این ٬دوستش به کمک برای هدخوا .

باره در من: است شده آورده. آ بخش زیر که است دیدگاهی این: است سرشتی نیک و درستکار آدم خودش که برد می گمان دافنه

زیر را دیدگاه این: دربیاورد سر چیز همه توی و ته از خواهد می دلش که است آدمی هانس میداند دافنه اندیشم؛ می چنین خود

اندیشم می چنین تو باره در من: ایم آورده. ب بخش .)

نکن درگیر را خودت ادیز ٬میشی مردم پاپی زیاد تو: هانس - .

ایم نشانداده ۳.آ و ۲.آ ٬ ۱.آ با را راه سه این نمودار در. کند برخورد هانس نگرش و دید با گوناگون راه سه به تواند می دافنه .

٬ ۳.ب با را این نمودار در. دهد نشان واکنش گوناگون های بروش تواند می ٬راهسه این از هرکدام برابر در ربراب در هم هانس

بینید می ٬ ۳. د و ٬ ۳. ج .

دافنه روی بر واکنش شیوه ۲۷ سان بدین. دهد نشان واکنش روش سه به تواند می دافنه ٬آمده پیش راه نه این از کدام هر برابر در

پیرو خودتان خواستید اگر شما. کنیم می پوشی چشم بخش این کردن باز از ٬نکشد درازا به سخن که این برای. شود می باز

بسازید خود برای آنرا ٬نمودار .

دادیم جای. ز و ٬.و ٬.ه بخش در آنرا نمودار در. میاید پیش بیشتر ٬ما دید از که ٬برگزیدیم را راه سه آن از حالتی نمونه برای ما .

Page 90: پیرامون ارتباط میان آدم ها

90

۱ شماره امکان

دافنه

هانس

دافنه

پ. آ - ۱. ه

پ. آ - ۱. ب . ن. آ - ۱. ه

ه

نه. آ - ۱. ه

پ. آ - ۲. ه

پ. آ - ۱. الف ن. آ - ۲. ب ن. آ - ۲. ه

نه. آ - ۲. ه

پ. آ - ۳. ه

گویی گزافه من کنی می گمان نه. آ - ۳. ب ن. آ - ۳. ه

نه. آ - ۳. ه ه

۳ ج آ نه

Page 91: پیرامون ارتباط میان آدم ها

91

۲ شماره امکان

دافنه

هانس

دافنه

پ. آ - ۱. و

پ. آ - ۱. ج ن. آ - ۱. و

نه. آ - ۱. و

پ. آ - ۲. و

ن. آ - ۲. الف ن. آ - ۲. ج ن. آ - ۲. و

نه. آ - ۲. و

پ. آ - ۳. و

نه. آ - ۳. ج ن. آ - ۳. و

نه. آ - ۳. و

ن. آ ۲. ا .

Page 92: پیرامون ارتباط میان آدم ها

92

۳ شماره امکان

دافنه هانس دافنه

پ. آ - ۱. ز

پ. آ - ۱. د ن. آ - ۱. ز

نه. آ - ۱. ز

پ. آ - ۲. ز

نه. آ - ۳. الف ن. آ - ۲. د ن. آ - ۲. ز

نه. آ - ۲. ز

پ. آ - ۳. ز

نه. آ - ۳. د ن. آ - ۳. ز

نه. آ - ۳. ز

نه. آ - ۳. الف

پ آ - ۱ ز

پ. آ - ۱د

نه گم؟. آ - ۳. الف ب دوباره گفتم که را آنچه

ن آ - ۱ ز

نه آ - ۱ ز

۳ آ نه. آ - ۳. الف - نه ن آ - ۲د ا آ - ۲ ز :

ن. آ - ۳. الف ن. آ - ۳. الف . آ - ۳. نه ه ه لف. آ - ۳. الف نه پ

نه نه. نه. آ - ۳. الف آ - ۳. نه الف. آ - ۳. الف نه خا. آ - ۳. الف آشپز نه. آ - ۳. الف به میرود

Page 93: پیرامون ارتباط میان آدم ها

93

گیر اندازه جایگاه در تاثیر

و ٬میرسد همسر به تاثیر مقام در کی پیام شود روشن خواننده برای تا اند شده گرفته بکار نه آ و ٬ن آ ٬پ آ بینید می نمودار در

بحث این سر دوباره چهار بند در. است دافنه یا هانس مراد که آنچه صورت به یعنی ٬درونی یا شده قصد ای مقوله عنوان به نه

گردیم برمی .

به دارد بستگی ٬گیرد می پیش در ناسازگاری یا سازگاری سر آن با ٬شود نمی متوجه را کسی بینشی و دید یکی که این سر

آن: باشد درونی مقوله یک تنها تواند نمی ها دیدگاه آن نشدن یا شدن جهمتو. یابد می گفتگو آنسوی در بینش و دید آن که معنایی

نه یا شدی متوجه آنرا تو بداند باید می هم دیگری .

نمونه

: میاید پیش ها وقت خیلی ٬آندریا و اسکار ٬شوهر و زن یک میان که آنچه از ای نمونه

جلوش و آورد می آبجو شیشه یک آندریا. ها مبل از یکی روی دزاندمی و خانه درسانمی را خودش ناله و آه با اسکار

.میگذارد

یک به نیاز و است کشیده ته او توان همه بیند می آدریا که باشد معنی این به به تواند می اسکار برای آندریا اینکار (۱

خستگی شدت از که بیند نمی اما ٬است خسته او بیند می همسرش که باشد این هم تواند می( ۲. دارد نیروزا نوشیدنی

از چی هیچ آندریا که باشد داشته تواند می نیز را معنی این اسکار برای( ۳. ندارد را چی هیچ خوردن یا نوشیدن نای

: کند می باز راه سه آندریا برابر در خود نوبه به اسکار واکنش. آورد نمی آبجو برایش وگرنه ٬بیند نمی وی خستگی

کند مخالفت یا موافقت آن با ٬نیاورد خود بروی آنرا .

اسکار که معناست بدان آندریا برای این آیا. چسبد می خوب ناال ٬گوید می و میدارد بر را آبجو اسکار کنید فرض

برای این آیا. بگذار راحتم لحظه یک زد داد و گرفت گاز را وی پاچه اسکار اگر. است متوجه او که است شده متوجه

و نشست همانجا و بست را چشمانش اسکار اگر. کند می مخالفت آن با اما است شده متوجه وی که معناست بدان آندریا

که معناست بدان آندریا برای این ٬ندارد اهمیتی هیچ اسکار برای آن و است کرده را کار این بیهده کرد احساس آندریا

بیند می را شوهرش خستگی او که است نفهمیده اصالن اسکار .

می راه خمی و پیچ پر ارتباطی های زمینه به که آورد نمودار روی را هایش دیدگاه با آندریا های واکنش توان می سان همین به

می دیده شده آورده نمونه در که همچنان. شود می داده نشان واکنش ها دیدگاه آن همه به و افتد می اتفاق همزمان امر این. برد

کنند می پیدا ها دیدگاه و ها نگرش شیوه که است معنایی سر بر بحث ٬نیست کسی هیج ‘خواست’ سر بر بحث ٬شود .

ها آفرینش

بستری و بافت ٬خود نوبه به نیز واقعیت این. آفریند می خاصی ارتباطی واقعیت ٬یکدیگر های دیدگاه با برخورد های روش این

بعدی رویداد برای شود یم .

آندریا که دارد را معنی این وی برای ٬گذاشت اسکار جلو آندریا که آبجوی. اسکار و آندریا داستان به برمیگردیم

. میرود در کوره از اسکار(. دوم حالت) نمیاورد خود بروی را آسودن برای وی نیاز اما ٬بیند می را وی خستگی

جا حالش کمی ارمبگذ بردارم سرش از دست باید میگوید خود با آندریا بار این. میاید پیش بساط همین باز آنروز فردای

دنبال میرود و خورد می را شامش آندریا. برد می خوابش هم اسکار. ریزد می گوارایی باده خود برای پس. بیاید

و است برده خوابش را غروب سراسر که کند می دلخوری کمی ٬شود می بیدار خواب از اسکار چون. سرگرمیش

است نکرده بیدارش چرا که کند می سرزنش را آندریا .

Page 94: پیرامون ارتباط میان آدم ها

94

می بهم آقا استراحت و آرامش ٬بیاورم آبجو برایت اگر. است کم تو برای بکنم هرکاری من: که درمیاید جلوش آندریا

نمیدانی هم خودت اصال تو کردی خراب مرا شب میگی ٬بگذاری هم رو چشم کمی گذاشتم و برد خوابت اگر. خورد

خوای می چی !

فهمی نمی واقعا هم شاید فهمی؟ نمی خوابیدن ساعت دو با را گذاشتن هم رو چشم فرق تو یعنی: اسکار .

کنی می فکر بخودت فقط تو. بگی ها یاوه این از داری هم حق: آندریا .

دست این از سخنانی و .

و تند آهنگ ها فهمی کج که میایند گرفتار گفتگویی شتابان فرایند در آندریا و اسکار ٬برود پیش جوری همین داستان این اگر

شود می گذاشته آنها دو هر نخواستن حساب پای و میابند آوری یجهسرگ .

بردن پی و فهمیدن

روی پیش و پس نیز و درهم ٬ها آدم دیگاهی - هم با همراه ٬برخورد شده یاد ارتباطی روش سه ٬مردم روزانه های ارتباط در

و است فهمیده را او مقصود دیگری آن استکه این یگرد طرف تجربه ٬پذیرفتن و یافتن آگاهی ٬نخست شده یاد حالت در. میدهد

دلنشین و خوشایند ها گفتگو گونه نیا رو آن از. شود می شان منظور متوجه یکی آن ٬کنند می احساس آنها. کند می تایید آنرا

.است

شدن بدتر و تند

در ارتباط گفت شود می ٬بشویم روبرو سخت مخالفت و شدن متوجه حالت با ٬ها گستره بسیاری و نخست گام در گاه هر

که کشد نمی طولی و میاید دعوا روی دعوا ٬زدیم آندریا و اسکار برای که مثالی مانند. است افتاده شدن بدتر و تندی سرازیری

گفتگو در توان می را شدن بدتر و تند این هانس و دافنه مثال در. کند می بیمار و آلوده را آنها زناشویی از زیادی های گستره

کرد دنبال. ۲ح و. ۲ز. ۲و. ۲ه. ۲د. ۲ج. ۲ب. ۲آ های .

بیگانگی کجراهه در

های احساس کم کم ٬شود نمی اعتنایی پیوسته و یکریز ٬آنان های دیدگاه به میکنند احساس طرفین که یی ارتباطی های فرایند در

. ۳د. ۳ج. ۳ب. ۳آ در را گردی بیگانه این هانس و دافنه نداستا در(. ۱۹۸۳ استین) میاورند برزبان را خود گشتن بیگانه و دور

یافت خواهید. ۳ز و. ۳و. ۳ه .

Page 95: پیرامون ارتباط میان آدم ها

95

پیچیده بسیار تیوری چنین یک دستاورد یا سود .۵

ها فهمی کج

با ها یدگاهد مبادله یا گذاری تاثیر. کنند خالی شانه شان های ارتباط و ها گفتگو در خود های دیدگاه آوردن از توانند نمی ها آدم

با میتواند ٬آورند می( بیرون) دیگران دید برابر در یکریز ها آدم که نگرش های شیوه یا ها دیدگاه این. گیرد می انجام برون

نیست چنین این هم همیشه اما. باشد داشته همخوانی دیگر آن درون .

اما. کند می تعریف وی از همین برای. است خوبی مندکار ٬داده رییس به را اش پروژه تازه که ریموند همکارش مارتین دید از

بابا کن ول: گوید می و برمیخورد ریموند به وی تعریف این .

. خواند نمی( نیست خوشنود خود پروژه از که) خود روی ریموند ایده با ٬گفته این پیداست آنچه. گفت می دل ته از را این مارتین

باره در مارتین. دارد خود از وی که دیدیست مخالف درست ٬دارد ریموند از مارتین که دیدی. گیرد نمی را وی پیام رو همین از

مارتین ٬برد می گمان که آنروست از. یابد می بیگانه آنرا وی پس ٬نیست آن برای جایی وی در که گوید می را چیزی همکارش

خندد می ریشش به .

می این به نبود؛ منظورش که است گفته چیزی ٬بنگریم که ارتباطی دید از ندریمو باره در بیافتد مارتین دوزاری باید می اکنون

بر تواند نمی جوری همین را( او درون) ریموند پروژه و کار دانستن ارزشمند که گیرد می یاد اینجا از مارتین. فهمی کج گویند

و خرد ٬(درون) دارد ریموند پروژه به که را ارزشی و بیاید دیگری راه از باید ٬بکند را کار این خواست هم باز اگر.آورد زبان

برون) بگوید خرد ).

شناسی گاه’ و گفتن خرد و خرد ‘

سازد می میسر را شده گیری هدف گذاری تاثیر که آنست در تیوری این خوبی و سود .

- باشد نشده ناامید وی از هنوز اگر - کند بیان را ریموند کار از خود تحسین خواهد می که دیگر بار مارتین سان بدین

دده نمی تاب و آب زیاد مثال ٬میراند زبان بر دیگر ای بگونه آنرا .

عوض آنرا آنکه بی ٬داد طرف بخورد خرد خرد را( درون) خود دیدگاه شود می ارتباط در که شود می داده نشان نمونه این در

.کرد

میدان ساختن فراخ و ارتباط در نگرش شیوه کردن مطرح برای هم ‘ناسیش وقت’ ٬دیدگاه دادن دیگری بخورد خرد خرد از بکنار

باشد می کارساز ٬گوینده دیدگاه شدن شنیده برای .

خاراندن سر فرصت سرپرست خود امروز. کند صحبت خود سرپرست با کارش زیادی باره در خواهد می کارمندی

و سرپرست سوی از آن شدن شنیده احتمال به امیدی ٬اردبگذ میان در وی با آنرا امروز درست بخواهد وی اگر. نداشت

در شناسی وقت! کمه کارم من مگه. آوردی گیر وقت هم تو ام کرده گیر بدبختی تو که حاال: نیست ٬برایش کاری انجام

اهدیدگ آنکه بی ٬کند انتخاب را دیگر روز یک است بهتر موضوع این سر صحبت برای ٬شده یاد کارمند آنستکه جا این

کند عوض را سرپرست توسط آن ندیدن و کارش زیادی باره در خود .

مشق معلم آنروز. بود عصبانی خیلی اش معلم امروز گوید می ٬خانه برمیگردد مدرسه از آنکه از پس ای بچه پسر

را اضیاعتر هیچ شنیدن حوصله موقع آن در معلم اما. میدهد تکلیف زیاد ٬بود گفته هم پسر آن و بود داده زیادی

.نداشت

Page 96: پیرامون ارتباط میان آدم ها

96

دربیافتیم یا دهیم سازش را خود

نشاند باالتر را دیگری همواره است بهتر بگوییم خواهیم نمی ما .

اگر. میافتیم در آنان با و خورد می بهم مان دوستی: بگیریم نادیده ٬میگذاریم دیگران روی که را تاثیری اگر ٬بگوییم خواهیم می

نگیریم نادیده را تاثیرات این و آوریم شمار در نیز را آنها ناگزیریم ٬برسد ندیگرا بگوش مان های فتهگ بخواهیم .

ها دیدگاه ناهمانندی

مارتین چون که نیست آن برسر سخن. ‘برسیم هستیم اش پی در آنچه به’ یا ‘دهیم جلوه محق’ را خود که نیست آن برسر سخن

ریموند: میرسند خود کام و خواست به پس ٬کند می شناسی وقت کارمند نآ چون یا ٬میدهد ریموند بخورد خرد خرد را خود دیدگاه

آن روی ٬کاری فشار کارگران سرپرست یا ٬بیند می( را وی پروژه) آنرا مارتین که بیند می گونه همان( را اش پروژه) را خود

کند می کم را کارمند .

کارگر آن و مارتین های گرفتاری آوردن کار سرپرست آن و ریموند چشم جلو و ساختن متوجه آورد بدست شود می که چیزی

.است

حق ٬کامند آن و مارتین نگری جهان و دیدگاه ٬کارکنان سرپرست آن و ریموند چشم در گفت شود می برسیم خواست این به اگر

یابد می داشتن هستی و بودن .

نشیند می کرسی به شما نگرش شیوه و اهدیدگ که نیست معنی این به هنوز ٬داشتن هستی و بودن حق آوردن بدست .

است ارزشمند وی پروژه براستی که بفهماند ریموند به بتواند مارتین شاید .

برداشته مارتین روی از بدگمانی. پذیرد می پایان فهمی کج. بندد برمی رخت ریموند دل خانه از ریشخند پس این از

در آنچه - خود دیدگاه روی همچنان اما ٬گردد می باز ٬اندیشد می مارتین که آنچه دیدن برای ریموند چشم: شود می

ایستد می - اندیشد می خود باره .

رو مدرسه بچه دختر دو آن مادر مثال به اندازیم می نگاهی دیگر یکبار .

گرفتن درچنگ یا داشتن دلبستگی

از اینرا مادرش بود برده پی که این برای. داد باالیی و بلند پاسخ - بود چطور مدرسه بود پرسیده که مادر پاسخ در - اولی دختر

دیگری واکنش مادر پاسخ در دومی دختر. میدهد مثبت پاسخ بدان و پذیرد می آنرا پس. پرسد می دلبستگی و مهربانی روی

را خود مادر. یردبگ مشتش توی را او خواهد می مادرش دومی دختر چشم در! بیاری؟ در سر من چیز همه از باید: میدهد نشان

این تواند می مادر. بیند می بپا و نگهبان بجای را وی هایش دختر از یکی اما. بیند می دخترانش زندگی در کنکجاو و دلبسته

آنی با بیند می چگونه را خودش او که این یابد درمی ٬آورد خود بروی آنرا اگر. بیاورد هم و نیاورد خود بروی هم را دوگانگی

آن از گریزی و ٬هست ناهمسانی این آمدن وجود به امکان که پذیرد می ما تیوری. نیست یکی ٬بیند می را او ومید دختر که

نخواهیم تیوری این بدون. آید نمی بزمین آسمان بیاید پیش روزی هم اگر اما ٬نیست خوشایند ها پیشامد گونه این چند هر. نیست

ها آدم: بینند نمی سادگی بهمین را ناهمسانی این عمل در ها آدم که میاموزد ربهتج. میگذرد چه دختر و مادر آن میان دانست

بینند می سخت سر و رو پر ٬آزارنده دل را دیگری .

از را این که دهم نشان ام دومی دختر به توانم می چگونه: بکند را پرسش این خود از تواند می مادر ٬تیوری این از آگاهی با

نیست مناسبی پرسش وی با صحبت سر کردن باز برای ٬بود چطور مدرسه امروز که این پرسیدن ؟پرسم می دلبستگی روی .

Page 97: پیرامون ارتباط میان آدم ها

97

بیماری بجای فهمی کج

پخش و ها پیچیدگی همه با را مردم های گرفتاری و امکانات بتوان آن در که میاورد فراهم را ای زمینه دیدگاه این گذشته آن از

کج انداز چشم از را مردم میان مشکالت بیشتر توانست خواهیم دیدگاه این با آنکه اصلح. دید ها گستره همه در آنها شدگی

۱۹۸۶ ماتیوس) روانی های آسیب یا و بیمارگونه های پدیده روزنه از تا بنگریم ها اندیشی ).

Page 98: پیرامون ارتباط میان آدم ها

98

بغرنجی یک .۶ :

نیست من هم همیشه من .

راست سر های دیدگاه

دار خم و پیج و

) خودم از من دید: باشد داشته را معنا این تواند می من نمونه برای. شوند می سردرگمی موجب گاه تو و من شخصی ضمایر

راست سر دیدگاهی ).

آدمی که گیرد می جان ما در هنگامی ‘کنم می پاش و ریخت زیاد’ یا ‘هستم منظم آدمی من مثال’ ٬دارم خودم از که دیدی این

این نیز دیگران که ببرد پی و( کند می پیدا دیر یا زود را چیزی دیگران با مقایسه در مثال) است نظم بی یا منظم شخصی دریابد

و پیوسته چنان ارتباطی ثبات نظر از: گفت توان می باره آن در که ما خود از ای پاره به برمیگردد این. بینند می او در

.ودش نمی کنده جا از بادی هر با که پابرجاست

(. دار خم و پیچ یا راست سر نا دیدگاه) ام شینده خود باره در دیگران از که باشد هایی چیز آن نماد تواند می ‘من’ دیگر سوی از

کاری هیچ’ مانند هایی گفته. کنم می گمان خودم باره در من که گیرد می را چیزی آن جای ٬اندیشند می من باره در دیگران آنچه

آنکه بی ٬اند گفته بمن ها بار دیگران که است هایی گفته حاصل بسا ای ٬‘برمیاید من دست از کار همه ’ یا ‘ایدبرنمی من دست از

را آنها ٬باشند کرده پژوهشی سخنان این ریشه باره در آنکه بی ها آدم. اند فتهگ کتابی و حساب چه روی از را این بدانم خودم

دیدگاه بدانند خواهند نمی حتی آنها. باشد می درست و راست حال همه در آنها برند یم گمان همه و پذیرند می منزل وحی مانند

. نه یا ماند می سان بهمان هم دیگر احوال و اوضاع در شان های

انالوگ زبان

مایینراه یک

مردم که ایست شیوه ٬نای به بردن پی های نشانه از یکی. نیست آسان هم همیشه ٬است نشسته چی بجای ‘من’ که این به بردن پی

گویند می سخن خود از شیوه بدان .

نمونه

. میزنند گپ هم با بازی آن سر و اند نشسته ای کافه در دوستانه بازی یک پایان از پس فوتبال ها تیم از یکی بازیکنان

خوشت من از ٬شده چی: لوکاس. نشیند می تر ور آن میرود و شود می بلند وی که بنشیند رمکو پیش میرود لوکاس

گوشه از گفت می را این رمکو که حال عین در. عزیزم ٬میشم دماغ موی زیاد من: میدهد پاسخ بلند خیلی رمکو نمیاد؟

بر را پشتش میگوید را این آنکه از پس وی. ببیند را دیگر آنهای العمل عکس تا کرد می نگاه راست و چپ به چشم

خواست می ٬فروخورده آهنگی و بزیر نگاهی ٬یکرنگی و پاکدلی روی از اگر که آنی با بدنی - زبان این. گرداندمی

از( دارد حساسیت زبان از جنبه این به ها ما همه مانند که) لوکاس. باشد نمی یکی ٬نیست خوشنود خود کرده از بگوید

: رمکو ام؟ شده کی ماغد موی من مگه: لوکاس. میدهد نشان واکنش آن روی و میگیرد را انالوگ زبان این غریزه روی

کنی؟ می رفتاری بد من با هم تو ببینم تا بنشینم تو پیش میام من شنفم؟ نمی من چرا پس: لوکاس. میگن اینو همه ٬همه

Page 99: پیرامون ارتباط میان آدم ها

99

هم با را ای دوستانه گفتگوی سر آندو پسس.... بروم تیم این از خواهد نمی هم دلم ٬ندارم دشمنی کسی با من نه: رمکو

کنند می باز .

بیافتد هم دیگری بستر و راه در توانست می ویدادر این :

برد پایان به را سخنش بدخواهانه های نگاه آن با رمکو آنکه از پس :

ام؟ شده کی دماغ موی من مگه: لوکاس

توانم نمی. کنند باز سرشان از مرا خواهند می مردم کنم می خیال همیشه. ام راحت اینجور من میدونی ٬هیشکی: رمکو

بخورم جوش خوب هاآن با .

کنیم تر لبی یک هم با اول خودت سالمتی به اول بیا کن ول رو چیزا این! رمکو ٬زنی می حرفیه چه این: لوکاس .

نمی پیدا باهوشتر من از”. باشد می راهنما چراغ انالوگ زبان ٬شود می گفته مثبت های چیز من از که هم جاهایی در همچنین

گفت گوناگون های روش به توان می را “شود .

آشفتگی و درگمی سر

هستم آسیمه سر و آشفته خیلی: گوید می که خانمی نمونه برای .

کوره از زود و ام شده رنج زود خیلی من گوید می مییا همسایه. دارد گفتگویی آنهاست همسایگی در که خانمی با مییا

خوری خود ٬آرامش داشتن هم اعصاب برای ماندر بهترین و است اعصاب از همه ها این میگوید مییا. درمیروم

ها چیز این به که بیکارم من کنی می خیال: میگوید و وی حرف میان دود می همسایه زن. باشد می استراحت و نکردن

شود می گرفته مییا حال! بگذارم وقت هم .

می چنین که ندارد هم گناهی وی. گیرد می خود از وی راست سر برداشت و دید بجای را همسایه خانم‘ من’ مییا جا این در

کشاند خواهد بکجا را سخن سر خود سخنان دنباله در همسایه داند نمی هنوز که این برای: بیند .

بچه به بار هر. گردد سر آسیمه و آشفته زیاد نباید گویند می بهش یکریز همسایه شوهر و ها بچه که فهمد می بعدا مییا

و خانه به اصال ٬بیعاریست و قید بی مرد که شوهرش. داغونه تو اعصاب گویند می نهاآ فوری ٬گوید می چیزی ها

و آه شده کارت ٬میدهد جواب او ٬برسد شان زندگی و خانه به کمی خواهد می شوهرش از که بار هر. رسد نمی زندگی

می تازه مییا. کمک برای مییا پیش بود آمده همسایه زن واقع در. میشی یایسه داری زیاد احتمال به: کردن غرغر و ناله

است آمده او نزد خواستن کمک برای وی واقع در و فهمیده نه درست را همسایه منظور که بیند .

و بکند خودش را ها کار همه تواند می نه وقتی همسایه خانم کند می گمان او. میگذارد میان در دوستی با آنرا مییا پس

در. خواهد می کمک وی از همین برای و ندارد اعصاب گویند می بهش ٬بکند ول داخ امان به را آنها تواند می نه

شود می چگونه ٬همسایه خانم خواست به بردن پی از پس ٬ مییا برخورد ببینیم داستان دنباله .

ای دهخانوا در من. بود من اندیشی ساده از ٬نکنید خوری خود و دهید آرامش تان بخود است بهتر گفتم که این: مییا

نمی را این تو بیرون از که بگویم توانم می قدر همین. باشم گرفته دوشم بر را نوجوان چند کردن خشک و تر که نیستم

دید شود .

است کرده النه من درون در آن: همسایه خانم .

است؟ کرده النه درونت در چی: مییا

بزنند مدار خواهند می خانه توی کنم می احساس لحظاتی که: همسایه خانم .

Page 100: پیرامون ارتباط میان آدم ها

100

و بگویند جوانان نبودن شنو حرف ٬ها مرد سرسختی از ٬بکنند دل درد ٬بخورند ای قهوه نشینند می آنها آن از پس

همسایه خانم اکنون بیند می هم مییا. کنند می عصبی و گیج مرا آنها ٬نیستم عصبی من: گوید می همسایه خانم. بشنفند

کند می دریافت کمک بمثابه هم را او کمک .

خوشرویی و خنده با را کارهایش همه او دارند انتظار اش خانواده شود می روشن همسایه خانم برای که گفتگوست دنباله در

و است همین سر هم وی ناخرسندی ٬شود می تا خانه بار زیر کمرش بینند نمی هایش ای خانه هم که برد می پی تازه. ببرد بپایان

کند ندیت شود می ناچار نیز گاهی از هر .

شگفتی

آشفته و درگم سر من’ چگونه که دیدیم مییا همسایه داستان در. جوش و جنب در و پویا فرایندی ٬است فرایند یک برداشت من

آشفته و سردرگم چگونگی از همسایه خانم آگاهی سایه در این.‘شوم می آشفته و سرگشته شرایطی تحت من’ به برگشت ‘هستم

باشد می خویش شدن .

بگیرد ‘ تو’ را‘ من’ جای گرا

دیگری به که دیدگاهی ٬باشد می ‘تو’ معنی به میدهیم ‘من’ با که پیامی گاه: کشیم می پیش هم را دیگر گرفتاری یک پایان در

رود می نشانه .

پختی مزه خوش آنرا تو= است مزه خوش( خوراک) یکی این من برای .

کردی هخست مرا تو= نمانده من برای جانی دیگه .

میاری درد را سرم تو= میگیره درد داره سرم .

بگذره خوش بهم که کنی می کاری تو= میگذره خوش بهم خیلی .

Page 101: پیرامون ارتباط میان آدم ها

101

میاید چشم به که آنچه .۷

بافت

بررسی جداگانه و افتاده تک پدیده یک بمانند را( نگری جهان یک و دیگاه یک به رسید) نگری جهان - هم و دیدگاهی - هم ما

برای. میدارد پنهان ما دید از ٬گیرد می جان آن در ارتباطی الیه این که را پهناوری بستر آن بررسی گونه این باری. کردیم

آورد خوهیم پارامتر یا برش چهار زیر در ها الیه و سطوح شدن روشن .

کی

هرگاه. بگیرم بغلش و نمک نوازشش و ناز خیلی باید ٬کند می زخمی را خودش او و هستیم خانه در پسرم و من هرگاه

ولم ٬بزار راحتم: گوید می مثال ٬میراند خود از مرا ٬میاید پیش همان و کنند بازی وی با تا میایند ما بخانه دوستانش

دهند می باد دل چیز همه برای ها زن ٬کن .

هستند حاضر جلسه توی همه که وقتی نه ٬گذارم می میان در همکارانم از یکی با تنها آنرا من .

چیزی باره این در مادرم و پدر جلو کنم می خواهش اما ٬بگو بهم هستیم هم به تا ٬هستم ای شلخته آدم من تو بچشم اگر

.نگو

گانه سه های تاثیر

خود آنکه بی ٬شوند می ناچار ها آدم ها آن در و برمیاورد سر تن دو از بیش حضور از که هایی سختی به پردازیم می جا این در

کنند مبادله را متعددی های دیدگاهی -هم ٬ببرند پی .

های بچه اما کنند تعریف ٬است کرده که خوبی کار خاطر به خود فرزندان از یکی از مادر و پدر ای خانواده در دارد امکان

چند چنبره در که کسانی. نیست این مادر و پدر قصد که صورتی در ٬است نبوده خوب آنها کار که برند گمان این دیدن با دیگر

مخاطب یعنی. شود می تر تند آنها آزردگی ٬کردی را کار آن یا این تو ٬شود گفته بهشان اگر ٬اند آمده گرفتار ناخوشایند یدادرو

دهد می شتاب آنان رنجیدگی فرایند به تو با آنها دادن قرار .

داشت توان در چی هر کارش ادند انجام برای گذشته ماه چند در که کند می تعریف دیگر آنها به همکاران از یکی کار سر در

کند می تایید را او گفته و شنود می را این وی سرپرست. است برده بکار .

خوردنه آب مانند ما کار یا کنیم نمی کار ما انگار: بگویند خود پیش این شیندن با دیگر کارکنان که زد حدس میتوان !

کی

باشه حواسم باید. نیستم خونه آن تو من که انگار ٬میده جوابی هن ٬میگه چیزی نه: زد حرف شوهرم با نمیشه ها صبح

می روب و رفت را خانه: شود می دیگری آدم هنگام شب اما. بگم بهش چیزی نه و بپرسم چیزی نه ٬درنیایم جلوش

و چیند می برنامه ٬کند می کمک پز و پخت در ٬کند ...!

: شد شروع دردسر ٬گذشت ماهی چند چون. میرفت یشپ خوش و خوب چیز همه ٬ما پیش آمد مادرم که اوایل

بود دعوا و جنگ چیز همه سر .

Page 102: پیرامون ارتباط میان آدم ها

102

کجا

بگو آنکه بی ٬کند می کمک و گیرد می را کار گوشه یک کی هر ٬میرود پیش راحت ها کار همه ٬تعطیلی میرویم وقتی

بود طور همین هم خونه کاش. بیاید پیش مگویی .

بگیرم را خودم جلو باید کار سر اما. گیرم می آرام بعد کمی و روم یم در کوره از گاهی از هر خانه توی .

احوال و اوضاع

کاری مشکالت دیگر روز یک تا کنم می صبر و پیچم نمی دمش به زیاد ٬ندارد خواراندن سر مجال رییسم ببینم اگر

بگذارم میان در وی با را خود .

و تر اینکه از. نداشتیم مگو و بگو هم با ٬کر شیطان گوش ٬وابیدخ می خانه توی و بود بیمار دخترم که هایی روز آن

کنه می سرکشی و کارشکنی باز ٬شده بهتر کمی که اکنون. بود سپاسگزار و خشنود کردم می خشکش .

در شده گرفته و داده های دیدگاه. میدهد روی آن در ارتباط که ای گستره و بافت بسوی ٬کند می باز راهی شده یاد پارامتر چهار

بیابد تواند می مختلفی معانی ٬آدم همان با ٬گوناگون های گستره و بافت .

اجتماعی بافت

. کنیم می زندگی و یافته پرورش آن در که است فرهنگی ٬فهمید و دید بهتر را برش این بشود که پهناور های برش از یکی

آنرو از. (۱۹۹۰ ٬ماتیوس) گرداند می ناشدنی را دیگر ای پاره و نیشد را ها دیدگاه ای پاره اجتماعی نمایندگان و ها نمایندگی

باشد می اجتماعی بافت به وابسته ها دیدگاه آن با مردم برخورد شیوه .

ها ناهمسانی

شیوه و ها نگری جهان ٬ها دیدگاه در ٬نیز فرهنگ یک درون در ٬دید شود می فرهنگ چند جوامع در تنها نه را ها ناهمسانی این

دید توان می را آنها با مردم متفاو بسیار برخورد ایه .

او دید از که گوید می دوستش به آنها از یکی. نیستند مدرسه یک توی هم با اما. دوستند هم با آموز دانش دو جایی در

گوید می نیز همه به مدرسه توی را این و ٬هستند چگونه و کی آموزگارانش .

دانش و ندارد جایی ها گفته این آنها مدرسه در: میدهد گوش وی به گشاد چشمان با و زده شگفت دیگر آموز دانش

اندیشند نمی چنین خود آموزگار باره در هیچگاه آموزان .

بندی جمع

های رویداد ٬سازد می توانا را ما ٬میاید در بنمایش مردم میان پیوسته روندی در که بدانگونه ٬ها دیدگاه های الیه نمایاندن

پرخاش یا میدهند کوتاهی پاسخ واکنش نخستین در ها آدم برخی چرا بریم می پی بدینسان. ببینیم تر روشن را مردم میان نهروزا

ای تراشیده باریک ها پیام با برخورد پیامد آنرا بلکه ٬بینیم می دیگری ‘باختگی خرد نه و بودن روانی نه’ را این دیگر. کنند می

های برداشت و ها اندیشی کج کاهش برای. درمیاورند بنوا را دیگری آن از ای ویژه های تار اطارتب آنسوی در که بینیم می

٬بگیرد باره این از را مان دست کم و بیش تواند می که چیزی. نیست ای پرداخته و ساخته راه یا دستور چنینی این نادرست

Page 103: پیرامون ارتباط میان آدم ها

103

) درون و.( م - احساسی بار) باردار ارتباطی الیه این پیوسته وجود از آگاهی با گرفتاری این مارپیچ مغاک به افتادن از پرهیز

. باشد می ها دیدگاه آن از آگاهی کنار در( میگذرد چی یکی درون در

یک ٬گروهی ٬گانه سه روابط باره در را فرایند همان که نکنیم فراموش. کردیم تن دو مورد در را مان بررسی جا این در ما

بست بکار شود می هم غیره و ازمانس یک ٬مدرسه یا کالس .

نکردیم مبادرت بدان کتاب از بخش این در که کاری .

آخر سخن

انداز بچشم ای روزنه گشودن در آنها ویژگی. ایم گشوده باز را ها آدم روابط پی های سنگ نوشته این گوناگون های بخش در

راهنما کتاب این های بخش پیوستگی. نماید می ناپذیر پایان نهاآ پیچیدگی و بغرنجی باره در پژوهش و کنکاش. است پهناور های

میسازد نمایان را بدان رسیدن راستای .