شکور قباد

ضدکمونیستی اخالقیات و کمونیستی اخالقیات

بزرگتری عطف نقطه پاریس، کمون و فرانسه کبیر انقالب از بعد روسیه اکتبر کبیر انقالب. گشود خوشبختی و رهایی سمت به کشورها کلیه انقالبیون برای را راه که بود بشر تاریخ در

کامیابی با روسیه انقالب گفته‌ای تمام بنابر برای اساسی درسی کتاب شکستهایش و هابه استثمار از عاری جهانی ایجاد و استثمار دفن خواهان که رود می شمار به رنجبرانی

. همدستان و امپریالیست‌ها و سرمایه‌داران ً طبیعتا که امریست این اند کارگران گردانندگی . از آنان وحشت هراسند در آن از و یابد تحقق نمی‌خواهند آنان غیر‌مذهبی و مذهبی

از ا‌ی درجمله ها توده بر عصرما اجتماعی ی اندیشه نافذترین و اثرگذارترین این مارکسیزم " : " سال " صد حتی گذشت با که است تر عجیب هم عجیب از پیداست زونتگ ام ولت نشریه

". نویس زندگینامه و کاتولیک ایوکالویز، ژان بمیرد نیست قرار مارکسیزم مارکس، از: " ،مارکس چالش یک مثابه به مارکسیزم به که است کسی ما معاصران بین آیا پرسد می

باشد؟ نهاده نه را سوالهایی او برابر در مارکسیزم و در " ننگرد چه هر دشمنان رو، این ازکمونیز برضد دروغ آن مچنته جاذبه میدان از را ها توده تا دهند می اشاعه مجدانه دارند

و ارتداد گریزی، سیاست انفعال، به را آنان آفریده، یٔاس انقالبیون دل در ساخته، دور . بکشانند معامله‌گری

کوشیده‌اند خودفروخته، روشنفکران گرفتن خدمت به با مذهبی ارتجاع و امپریالیزم همچنیناعالم با نمایند؛ برخورد وانکارکاملش تخطئه تحریف، یا سکوت توطئه با مارکسیزم مورد در

" را" فاتحه‌اش و کرده برپا را سوسیالیزم بر سرمایه‌داری نهایی تفوق جشن تاریخ پایان " " " را " مارکسیزم و لنین برابر در را مارکس ، پیر مارکس برابر در را جوان مارکس بخوانند؛

پرستی، ... نژاد ساالری، دین با کمونیستی، ضد کارزار این و و دهند، قرار لنینیزم برابر در. باشد می عجین مردمی ضد گرایش‌های وغیره قوم‌پرستی

. نبوده‌اند مصون پست‌ بهتانی و دشنام هیچ از مبارزه آغاز همان از لنین و انگلس مارکس،

در و " 1919لنین نامیده دموکراتیک ضد و تروریست را شوروی قدرت جهانی بورژوازی گفت ". ضد تبلیغات شکل عمده‌ترین لنین، درگذشت از پس اما سازد خفه را آن خواهد می

. و امپریالیزم علیه مائو و استالین پرچم با که انقالبیونی است بوده استالین به حمله کمونیزم،می دشنام ایران جنایتکار رژیم منجمله کمونیزم ضد کمپ سوی از رزمند، می سگ‌هایش

" و. " سازشکاری به عموما پاشند، می لجن مائو و استالین بر که هایی مارکسیست خورندسلطه تداوم نافی چون پذیرند می آنان نوکران و امپریالیست‌ها که چیزی می‌غلتند، رفرمیزم

. به آیند جورمی آنان نوکران و امپریالیست‌ها با ها رفرمیست نهایی تحلیل در و نیست آنانبا اند، چاکران و امپریالیزم سرنگونی خواستار کشورما در که روشنفکرانی جهت همین

انجام به چشم که جیره‌خور روشنفکرانی ولی بود خواهند مواجه دار و شکنجه و سیاهچال - قرار دشمن مرحمت و حمایت مورد دوخته‌اند، مافیایی جهادی رژیم چوب چهار در اصالحاتی

1

" و " شاعر روغن و رنگ با بنیادگرا دژخیمان و امپریالیزم تعلیمی سگان مثابه به و گرفته. " " " می‌شوند" وچ ها کمونیست علیه ، هنرمند و نویسنده

که اند مبتذل و سطحی آنقدر مارکسیست‌ها و مارکسیزم به فاشیست مذهبیون حمالت . و جهادی وحوش اعمال داد نخواهد و نداده خود به را آنها به پاسخ زحمت کسی مدتهاست

. است بوده علت بر مزید نیز است برداشته پرده آنان انسانی ضد ماهیت از خود که طالبی

" " " نهاده " بی‌افتخار عرصه‌ی این در پا ظاهرشاهی و ملی عبایی با که وطنی نفسان تازه از - . است، ستوده بسیار آنالین جرمن افغان سایت که نوشته‌ای در او است بارز نعیم آقای

! . چاره‌ چه داد آن به پاسخی الزمست که بسته مارکسیست‌ها و مارکسیزم به زیادی افترائاتو طالبی جهادی، محصوالت و متحدان و امریکایی اشغالگران توسط ما مردم که وضعیتی در

از دفاع به باید اند، موحش گرفتارگردابی و شده پاره و تکه روحا و جسما آنان، مذهبی غیردشمن یگانه بحق را آن اش غیردینی و دینی گوناگون عوامل و امپریالیزم که برخاست مکتبیخرند می جان به را مرگی و شکنجه هر اصیلش پیروان که مکتبی انگارند؛ می ناپذیر آشتی

بحران که مکتبی نمی‌آرند؛ سرفرود غیردینی و دینی دژخیمان و برابرامپریالیزم در ولیصحه آن با مبارزه چگونگی و ضرورت و داری سرمایه از تحلیلش درستی به جاری اقتصادی

. نیست بهترممکن دنیایی به نیل شدنش، ه را چراغ بدون که مکتبی گذارده؛

ساختن متشکل و آن ترویج ازمارکسیزم، دفاع ترین کاری که باورم این به قویا من معذلک،و سازشکاران مرتدان، دشمنیاران، با انتها بی بحثهای نه و است مردم وسیع های توده

. عمل بی لفاظان

»! افغانستان » در آن منفی اثرات به اشاره و کمونیستی اخالقیات عنوان زیر بارز نعیم آقای . ضد ی کینه است نموده خالی داشته، کمونیستها و کمونیزم علیه تنگش دل در هرچه

» گروههای » بر که بودند شوروی پیرو کمونیستهای میگوید که است چنان وی کمونیستی ! جاری فاجعه خالصه و کشانده جنایتکاری به و گردانیده بیراه را آنها و گذاشته بد اثر اسالمی

!30از » است » خلق و پرچم های کمونیست حکمروایی مدت محصول اینسو به سال

... کره نابسامان وضع اصلی دلیل و مائو و استالین و لنین و مارکس به او اشاره لحاظ به و! است کمونیستی اخالقیات و کمونیستها همین دست از ما خاکی

» « » دموکراسی » و تروریزم علیه مبارزه نام زیر را افغانستان امریکا که شرایطی در راستی » گروه » گروه القاعده، و طالب تروریستهای کشتن جای به و درآورده اشغال به زنان آزادی و

بدل شکن کمر عزایی به را شان کوچک خوشیهای و میکشد را ما نگونبخت و فقیر مردم » میدارند، » روا مردم بر را ها ستم ترین خوفناک کرزی دولت و شمال ائتالف مافیای و میکند

سیاه صفحه کمونیستها ضد بر چرا چسبد؟ می را کمونیستی اخالقیات گریبان بارز نعیم چراجبهه " جالدان دیگر و مسعود احمدشاه بر پشک و سگ مدفوع پرتاب با آنکه جای به مینماید

و" افغانستان دولت ملی در ها مافیایی علیه مردم نفرت و خشم از تا برود آنان پپشواز بهنماید؟ افشا را شان مالکان و آنان دایما اروپا مساعد شرایط از استفاده با و کند نمایندگی

» خلق » و پرچم میهنفروشان نامیدن کمونیست که داند می طلب، سلطنت یک عنوان به او آیا » است » بنیادگرایان برای گری عشوه همه از قبل شوریدن، کمونیستی اخالقیات بر آنگاه و

» چین » روسیه، در منفی چیز هر دادن نسبت با که داند می آنان؟ با ضدیت ادعای علی‌رغم

2

نوکر... ناخواسته و خواسته و فکر پوسیده مبتذل، عامی، قلمزنی سطح در مارکسیزم، به و» ملی» ائتالف »1جبهه ایران« و خاین شاه پسر از حتی وضعیت این با که میکند؟ تنزل شمال

تا اند امریکا دامن به دست هرچند که میماند عقب ایران طلبان سلطنت و شاه محمدرضابه رفتن عجالتا شده که هم تظاهر به نشاند، تخت بر را آنان و برانداخته را مالیان جمهوری

» کمونیستی » اخالقیات ای را جنگ جدی و رزمنده کمونیست حزب هیچ البته دانند؛ می ابلهی . دست سرش بر نیز ظاهر مصطفی گذاشت نخواهند وقعی تاجدار ساواکیهای بازی این به

! » « » کمونیستی » ضد چارج است ساخته ملی جبهه ، کمونیستها با او کشید؛ نخواهد نوازشیک از ای مقاله کرده گرده و دل که است شدیدتر نیز نوری احمد ولی آقای از حتی بارز

! ) مینماید ) نقل آنالین جرمن افغان در را درخشان آذر ایرانی کمونیست

! خانواده اعضای از تن پنج حتی که زمانی سهانوک کجا سهانوک نورودوم و کجا بارز نعیم وبه فروتنانه و نماند پا وجدانش بر بود، شده کشته کامبوج کمونیست حزب حاکمیت تحت اش

. نمود تعظیم حزب آن رهبری وطنپرستی

اخالق؟ کدام

کمونیستی اخالق پرچمی، و خلقی جهادی، خاینان امپریالیستها، اخالق عوض به که نویسندهظاهرشاه دوران در کشور رویایی تکامل سد و الفساد ام چین 2را و روسیه بدروزیهای و

: آورد... می تعریف اخالق از مینماید تلقی ودر» را اجتماع و فرد های قضاوت ترین عمیق جوهر که انسانیست ارزشهای مجموعهء اخالق

... سازد می هم قبالاست... عدالتی بی و ستم و ظلم اسارت و قید از انسان رهایی و آزادی موجد «.اخالق

. . نظر نیستند یکسان همه برای و زمان هر و جا هر در که حیف اما اند زیبایی های واژه . " تاسیس " حق داران سرمایه برای است متضاد انسانی ارزشهای مورد در مختلف طبقات

. " میل " ما وطن در است اخالقی ارزش یک ستاند، بهره کارگران عرق از که موسسه‌ای " برای " خاین مسئول مقامات سایر و قومندانان پارلمان، اعضای والیان، سفیران، وزیران،

باالترین داشتن مقرر وسایل، و موتر‌ها گرانترین کردن وارد بانکها، تاسیس زمین‌ها، غصب "... و انسانی ارزشهای و خارج سفرهای شان، خود نفع به قوانین تصویب امتیازات، و معاش‌ها

" . ارزش‌های" و نابخشودنی خیانتهای جز ما مردم برای حالیکه در می‌شوند پنداشته اخالقی . " پول دالر بیلیونها کشیدن و مجازات محاکمه، ما، مردم برای نیستند دیگری چیز اخالقی ضدآنان، ی سلطه علت به ناآرامی و خوف احساس بدون زندگی ادامه و مذکور خاینان حلقوم از

. " میباشد" مطالبه ترین اخالقی

1 » این » تقبیح در او و دارد آن در تاللویی پر حضور ظاهر جان مصطفی زیرا نمیداند عار را ملی جبهه در عضویت بارز آقای. است ننوشته ای کلمه خلقی و پرچمی اخوانی، میهنفروشان با شهزاده ی خاینانه همدستی

2 »! و » حضوری چمن در سرخ و سبز چراغهای و خوریها خربوزه یاد به شاه ظاهر محمد آفرین غرور دوران نوشته بارزدر جناب . روشنفکر یک وقتی است انگیز رقت بسیار که افتد می ملوکانه ذات برابر از گذشت را فرانسهرسم ظاهرشاه دوره نشین،

در طالبان دوره در که بشرمند دردناک ادعای این از چرا شان عربی و پاکستانی اربابان و وسطایی قرون طالبان کند، تصویر تالیینمیشد؟ دراز دزدی دست هم افتاده سرک بر الماس و تال به که بود حاکم امینت چنان افغانستان

3

داران سرمایه و زمینداران و طالبی، و خلقی و پرچمی و جهادی سران یکطرف افغانستان در . از خون از دریایی با که صف دو این محروم توده‌های دیگر طرف در و دارند وجود کمپرادور

. " دادفر " رنگین کرزی، باشند همگون اخالقی ارزشهای دارای نمیتوانند می‌شوند، جدا هم ... همدستی خاطر به همگنان و دو هر به مردم اما شمایند اخالقی سرمشق و پهلوان و سپنتا

" و " طلبان سلطنت همراه ولو می‌فرستند نفرین ای آی سی از تبعیت و جهادی جانیان با " : داشته حوصله و گذشت که کنید پف شان گوش در روز و شب ها ضدکمونیست جمیع

" " " " انتقام" " از ؛ برانداخت اینکه نه و ساخت باید را نظام ؛ اند دادگان خدا ها جهادی ؛ باشیدمشکالت" " بر میتوان محترم رهبران با مسالمت و تفاهم با و داریم دولت خدا شکر ؛ بپرهیزید

... " و کرد غلبه

مردم درک با ربانی، مالعمر، خلیلی، عبداله، فهیم، سیاف، بوش، درک آیا تر، ساده زبان به » « » « » اخالق » نتیجه در و است مشترک ضمیر بیداری و بیعدالتی و آزادی از ما ستمکش

حامل اخالقی از ناشی انداخته، راه افغانستان و عراق در امریکا آنچه دارند؟ همسانی » « » است؟» افغانها و عراقیها برای عدالت و آزادی

مرگ دستجات در را شیعه و سنی های لومپن و کشته را نفر هزار صدها عراق در امریکاقشر این از را کشور عراق، معتبر فرهنگیان و روشنفکران ترور با تا کرده سازماندهی

. جمعی کشتار سالحهای دروغ محور بر عراق به تجاوز که بود نخواهید منکر و سازد محروماز هم هیچگاه امپریالیستی ی حمیده اخالق با اش اداره و بوش که شد آغاز حسین، صدام

. که بود دروغ این افغانستان به تجاوز پیشدرامد همچنین نشوند سرخ دروغ، این رسوایی . » « » « » رژیمی » که دیدیم ولی آورد خواهد ارمغان به را بازسازی و دموکراسی و آزادی امریکا

» و » جنایت و خیانت در که آورد رویکار را ای آی سی عوامل و اسالمی شریران ترین خبیث از . میگیرد پیشی طالبان بربریزم از فساد

امریکا امپریالیزم اخالق از افغانستان مردم معنای 3اگر اینسو به سال هفت از بودند شنیده » « را عدالتی بی و ستم و ظلم و اسارت قید از انسان رهایی و آزادی بر دایر امریکا ادعای

. که تبلیغ و کتابها نه و یافتند دست آگاهی این به واقعی زندگی از مردم کردند تجربه و دیدند. نیست آن از اثری ً تقریبا ما کشور در خانه 4متاسفانه نه که همقطاران و بارز آقای شما البته

نگران نه و نشیند می خون به تان فرزند عروسی نه و میگردد منفجر بمباران با تان هستی وشوند، چور طالبی یا ها جهادی توسط خانه از بیرون و مکتب راه در که هستید تان اوالد و زن

تکان تان اخالق و وجدان مردم عذابهای از سیاسی، موضع بنابر و ندارید را تجربه اینرا اخالقش و میدانید افغانستان منجی داشته، دوست را امریکا امپریالیزم طبعآ نمیخورند،

. میروید کمونیستی اخالق جنگ به داده قرار متکا و العین نصب

3 ? " " » توصیف » جهان در تکان را اوباما پیروزی آن غیر در میداند واهی را آن و بوده متنفر امپریالیزم اصطالح از حتما بارز آقایضد بر امریکا ی گرانه توطئه و تجاوزکارانه سیاستهای داری، سرمایه ی استثمارگرانه مناسبات اوباما که میدانست و کرد نمی

عدالتخواهانه دولت ‌مبارزات ی بوگرفته اعضای دعاگوی و افغانستان شغال ا موید دهد؛ تغییر تواند می نه و میخواهد نه را، دنیا درنخستین " را آن و کرده دلخوش کودکانه فاسد، استخوان مغز تا و جاسوس وزیران جابجایی از که میکشید خجالت و بود نمي

-- " است" -- " راه در دیگرش های شهکار البد کرزی حامد شهکار . نهد نام

در 4 را کشور در آزادی‌مطبوعات نشانده،‌ دست ر‌‌‌ژيم و امريکا و آمدند وجود به بيشماري هاي رسانه افغانستان، ازاشغال پس " " " " ! الوسع حتی و ، موجود نظام اشغالگر، نيروهاي حضور توجيه شرط به اند آزاد ها رسانه واقعا خوانند مي فرد منحصربه جهان

. جهادی جنايتکاران از بردن نام بدون طالبان عليه نوشتن

4

. عناصر و رژیمها ترین خاین از حمایت و طلبی، توسعه غارت، تجاوز، جنگ، یعنی امپریالیزمتاریخ « 100در « . که نبود ای آی سی مگر ببینیم ایران در فقط را آن نقش امریکا اخیر سال

» و » مخوف ساواک با را محمدرضا رژیم که برانداخت؟ عواملش توسط را مصدق ملی دولتایران، مردم دست به آن شدن واژگون با و بود کرده تحمیل ایران مردم بر قوی بسیار اردوی

نیروهای توسط قدرت کسب مانع تا کرد پشتیبانی بنیادگرایان از مختلف انحای بهشود؟ سوسیالیستی

تجاوز مثال دهها از یکی به توجه با تنها که بارز آقای است انسانها در هم هایی اخالق و خصالیا ابوغریب، زندان داستان یا و آنان خانواده کشتن و عراقی دختران به امریکایی عساکر

انسانیت امریکا، امپریالیزم با مخالفت بدون که میگیرند نتیجه فلسطین در اسرائیل جنایتهای‌و عراقی ی شده بدر در و زخمی و کشته میلیونها به رسد چه میرود، سوال زیر شرافت و

می امپریالیزم سرشت به نسبت را ها اخالق و ها وجدان کورترین ی دیده که فلسطینی . پرتو. در که آنانی اما اند نشده آگاه مائو و استالین و لنین آثار پرتو در افراد اغلب گشاید

و زورگویی، تهدید، سالوسی، جنایت، از پر کارنامه بشناسند، را امپریالیزم مارکسیزم،کره روی از فجایع امحای برای که بینند می آن تولیدی مناسبات در را آن پروری بنیادگرا

ماهیت ها، استراتژی و ها حکومت و جمهور روسای تغییر با برود؛ بین از باید زمین،. شود نمی متحول امپریالیزم

انگلیسی امپریالیست یک حرف به که لنین به نه امپریالیستی، دولت یک واقعیت درک برای: » نمایید » دقت ، داری سرمایه مرحله باالترین مثابه به امپریالیزم در شده نقل

ما» بار، هالکت داخلی جنگ از متحد پادشاهی کشور جمعیت میلیون چهل نجات برایزاد ما تا یابیم دست ای تازه های سرزمین به باید مستعمره صاحب کشور سیاستمداران

ها خانه کار در که کاالهایی فروش برای ای‌ تازه مناطق و دهیم جای آن در را خود جمعیت . مسئله امپراتوری که ام گفته همیشه من آریم بدست میشود، استخراج معادن از و تولید

». . شوید امپریالیست باید نیستید، داخلی جنگ خواهان شما اگر است شکم

نیستند؟ شان انگیسی پدر سیاست و اخالق خلف پیروان اروپایی، و امریکایی دولتمداران آیانیاورده، کنترول تحت پوشالی حکومتهای ایجاد و خون و آتش با را مختلف مناطق آنان آیاچپگرا دولتهای و ها جنبش سرکوب صدد در همواره و چاپیده نه را آنها زیرزمینی منابع

5نیستند؟

را شان ی تبهکارانه مقاصد و نگرفته کار به را انگلیسی ناصح زبان امپریالیستها معموال اما» « ، جهانی جامعه پرده « زیر «، « ... دموکراسی « » می» و تروریزم با مبارزه ، زنان حقوق

. اند شده آشنا خوبی به دردناک شوخیهای این به ما مردم که پوشانند

از استرحام با آزادی به نیل ندای که اند معتقد دموکرات میهنپرستان و ها کمونیست . و جنایتکارانه سرشت مورد در نباید ای لحظه است عوامفریبانه و خاینانه ندایی امپریالیزم

با که افتاد ورطه این به نباید هرگز افغانستان در ً مشخصا شد؛ توهم دچار امپریالیزم شیطانی . امریکا، بزرگ انقالبی رید جان یافت غلبه طالبان بر میتوان امپریالیزم که ۹۰کمک پیش سال

5 " از " اضافه با امریکا کند خیال که باشد دو طاقت به احمق یا ای آی سی مزد کم مبلغ باید نفر ارزش 700یک به نظامی پایگاهتامین 700پولی بلکه آقایی خاطر به نه جهان، سراسر در عمله هزار صدها و نظامی پرسنل ملیون نیم و دو حدود و دالر بیلیون

. است فعال جهان در صلح

5

نمیتوانست، همسری برتانیه با جهانخوری در امریکا امپریالیزم شرق هنوز خلقهای کنگره در: داد هشدار باکو در

قدرتهای" بزرگترین از یکی این امریکا متحده ایاالت انقالبی کارگران از اینجا در من. میکنم نمایندگی میدارد، روا ستم و استثمار مستعمرات خلقهای بر که امپریالیستی

. که شما نکرده‌اید تجربه را امریکا حاکمیت کنون تا آسیا خلقهای شرق، خلقهای شما ً احتماال دارید نفرت آنان از و شناخته را ایتالیایی و فرانسوی بریتانیایی، امپریالیست‌های

" آزاد " را مستعمرات خلقهای بود، خواهد بهتر آزاد امریکای حاکمیت که کرد خواهید تصور. شتافت خواهد آنان از حمایت و کمک به و ساخته

زندگی. که می‌دانند کارائیب جزایر و مرکزی امریکای خلقهای فلیپین، دهقانان و کارگران خیر". " چه " یعنی آزاد امریکای یوغ زیر

حکومتی و رهانیده ارتجاعی انقیاد از را کشوری امپریالیستی، دولتی که نشده دیده

. تا بفرمایید دارید سراغ را جایی اگر بارز آقای باشد کرده جاگزینش را مستقل و دموکراتیکواقعیت یک الاقل از امپریالیستی، سیاست و اخالق و امریکا امپریالیزم به شما پناه که ببینیم

. میخورد آب تاریخی

و کمونیستی های جنبش مقابل در امپریالیزم که را تروریست و بنیادگرا مذهبی جریانهایاز بهتر اخالقی واجد دارد، آغوش در را آنها مهربان ای دایه همچون و آورد میان به دموکراتیک

» ارزش » این بلکه نبوده بیعدالتی و ستم از انسان رهایی و آزادی موجد و خود ی آفریننده . به گذرا نگاهی اند سوزانیده خود وحشت آتش در سالهاست را تبهکاریهای 30جلیل سال

الجزایر و فلسطین و لبنان در هایش زایده و القاعده طالبان، و جهادی باندهای ایران، رژیم . » برد... » پی آنها بودن بیعدالتی و ستم از انسان رهایی و آزادی موجد حدود به تا کافیست و

" . و قید از انسان رهایی داشت امید آنها کشیدگان دربند از نمیتوان را عدالت و آزادی تامینمبنی..." ها توده خواست ستمگران زیرا قهرآمیز؛ ای مبارزه است، میسر مبارزه با اسارت

تانک و توپ از استفاده از هیچوجه به و گیرند می استهزا به را قدرت مسند از شدن پائین بر . انتخاب ندارند زور به توسل جز راهی ها توده بنابرین نیستند؛ روگردان قدرت حفظ برای

. میگذارد را مردم جهادی غیر و جهادی مافیای آیا شود می تعیین حاکمان سوی از واقع در قهر " " شوند؟ پا به اینان اسارت و قید از رهایی منظور به

" " " بیگانه " تحریک ، بغاوت را مردم قیام آنان که دانست و رفت پیشتر باید باشد، نه پاسخ اگر ( " قضا، " پارلمان، خود سرکوب ماشین به مراجعه و آرامش به را مردم و نامیده غیراخالقی و . صف( توده‌ها برابر در شان، طبقاتی اخالق و منافع از حرکت با یعنی می‌کنند دعوت حکومت

" " - اسارت و قید مفهوم ً اوال مافیایی جهادی مزدوران و امپریالیست‌ها نزد یعنی می‌کنند؛ آرایی - روز و شب رسانه‌ها که همانست بلکه مافیایی جهادی اراذل تسلط نه پرفاجعه، دیار این در

... : در ً ثانیا ؛ و ترافیکی چراغهای خرابی شهری، ترانسپورت هوا، آلودگی نمایند می برجسته " به " التجا به را مردم است، بیشرافتی و اسارت و قید هر مرادف شان دولت و خود حالیکه

" " ! را نظام ساختن واژگون نیز همفکران و بارز آقای شما مگر می‌خوانند فرا آنها " امریکا،" اشغال ادامه در سرپرستان و دولت منافع با شما منافع بینید؟ نمی غیراخالقی

" نیست؟" یکی برانداختنش، از مردم بازداشتن و نظام حفظ

6

ولی نمایید را اوباما و بوش سر دعای دارید حق کمونیست ضد یک عنوان به شما " خاتمه " را راه ترین اخالقی و یگانه توده‌ها، منافع از عزیمت با انقالبی های مارکسیست

مذهبی پادوان جباریت امپریالیستی، اشغال دموکراسی 6بخشیدن استقرار و آن غیرمذهبی و . کمونیست اخالق و راه و شما اخالق و راه بین ماهوی فرق می‌دانند افغانستان در عدالت و

. است همین ها

ها مارکسیست دید از اخالق

کردند می تصور فیلسوفان و بودند ایدالیستی اخالقی، دکترینهای مارکسیزم از پیشمطلوب اخالق تا یابد تغییر حکومت شکل یا و ارتقا روشنگری و بشر آگاهی سطح کافیست

. آموزگار بلکه نه اخالقیات معلم و عالم که لنین و انگلس و مارکس اما گردد حاصل آناناجتماعی و اقتصادی نظام را اخالق که اند داده نشان بودند جهان تغییر چگونگی و ضرورت

پیشبرد و سیاست خدمت در وقتی وتا است تاریخی ای پروسه کند، می تعیین ملت یک. ماند می باقی ارزش بی نگیرد قرار طبقاتی 7مبارزه

از 6 هیچوجه به و ست سرمایه‌داری و فئودالیزم طرفدار و زن ضد دموکراتیک، ضد ارتجاعی، ً عمیقا گرایش اسالمی بنیادگرایی- . اقتصادی ساخت بنابر اگرچه اسالمی بنیادگرایی نمی‌کنند نمایندگی فقیر بورژوازی خرده و بینوایان دهقانان، کارگران، منافع

. خصوصی، مالکیت از حراست می‌باشند مشابه هم با سیاسی و ایدئولوژیک نظر از اما اند، متفاوت هم از کشورها اجتماعی: . می‌دهد پیوند کمونیزم ضد و امپریالیزم با را بنیادگرایی اجتماعی، وعدالت کمونیزم با خونی دشمنی و سرمایه‌داری، و استثمار

" از " دفاع کلفت ی رشته اند، آنها مقاصد اجرای وآلت آی اس آی و امپریالیزم مخلوق آنکه بر عالوه جهادی و طالب آدمکشان " " . طالبان، ی طلبانه استقالل امروزی کشمکش سازد می بدن یک در روح دو امپریالیزم با را انان فئودالیزم، و داری سرمایه

. سرمایه طرفدار نیروهای داشت خواهد پی در را مردم بر وحشیانه استثمار و ستم تشدید و امپریالیزم با دوباره وصلت فردایشده کشانده هم با گرم نزاع به گاهی هم هرچند کند عاق را آنها میخواهد امپریالیزم نه و اند طالق خواهان امپریالیزم از نه داری

. است. خانوادگی نزاعی نهایی تحلیل در آنها نزاع باشند

" دانند " می پشتیبانی درخور و امپریالیست ضد را آزادیکش و مرتجع استخوان مغز تا طالبان که دیگر نیروی هر و ها ترتسکیست . هرگونه ی اماده امتیازاتی اندک گرفتن با بنیادگرایان پاشند می خاک ً عمال افغانستان مردم چشم به هم و خود مردم چشم به هم . سخن این در استقالل از آنان واهمه اند شان خود از جنایتکارتر و تر فاسد دولتی درهر شرکت و امپریالیزم با خاینانه ی معامله« : " مردم " راند زبان به بود پرتگال مستعمره هنوز موزامبیک وقتی که هویداست پریرو الوم کستادیو اسقف شان مسیحی برادر

و است احترام مورد مردم حقوق و شده تامین آزادیها انجامد؛ می کمونیزم به فقط این زیرا بخواهند استقالل نباید موزامبیک». شود تامین افراد همه اجتماعی پیشرفت و رفاه میشود کوشش

7 " برای " و همیشه مردمی ضد دولتی براندازی و قتل و گفتن دروغ ً مثال براینکه دایر هم را کانت اخالقی مطلقیات مارکسیزم، . دیگری، یا خود از دفاع برای قتل است ممکن چطور و چرا نمود ثابت واهی است، غلط و اخالقی غیر مکانی و زمان درهر و همه

مستبد، و استثمارگر و فاسد دولتی براندازی و مردم، و انقالبی امری سود به و دشمن برابر در " دروغ " " باشد؟" بد و اخالقی غیر

" . . تحوالت کتابش در که است نمایان وطنی بنیادگرایان مفتیان از شناس حق ن داکترش وجیزه این بودن مسخره نحو همین به: " فرموده افغانستان جهاد سیاسی

آن" خلقت مایه در همه خطا، و صواب نفس، و خودخواهی آز، و حرص که است مرکبی معجون آدمی سرشت و فطرت ً اصوال . و میبرد بیراهه به را خود مرکوب نگردد، رام نفسانی ریاضت و اخالقی تربیت با وحشی، و سرکش دیو این هرگاه و است عجین

. . و نیست ای ساده و سهل کار مادی جهان کشش و افسون از رهایی و نفس بر سلطه آورد می ببار را هائی لغزش و خطرات". بماند امان در روی آدم شرغوالن از و بگذرد سالمت به خطرگاهها از تا میخواهد خاصی ریاضت و تربیه و استعداد و ظرفیت

" " -- " مستی" و جانورمنشانه سرشت و فطرت و گفت نمی دروغ باید نمیداشت فئودالی بورژوا اخالق اگر جهادی پرداز نظریه " خلیلی،" محسنی، عبدلله، محقق، قانونی، سیاف، ربانی، سرورانش و خود درون در فقط و فقط را وحشی و سرکش دیوهای

" " " تسری ... " همگان به را روی آدم غوالن این جهادی ی پیشه جنایت قیادیان پلید ذات و دید می و محمد عطا اسماعیل، دوستم،. " کرد " نمی توهین طورکلی به آدمی به و داد نمی

" با " و مشهور آوازخوان و سرود نمی بود، نمی جهادی وحشی و سرکش دیو تسخیر در شاعربدمسلک ی روده و دل اگر هکذا و." سازمت " / / می خودم آخر سازمت می هم فردوس ساختم جهنم گر که خواند نمی گیرایش صدای و آهنگ با را آن شعورجهادی،

7

. مردم جمعی و مشترک منافع ساختن برآورده از عبارتست اخالق اجتماعی کامال از ماهیتبلکه نه عام منافع، این دارند وجود متضاد منافع با گوناگون طبقات جامعه در که آنجایی

. طبقه رود حساب به طبقات ماورای و عام ارزشی نمیتواند هم اخالق نتیجتا و است طبقاتیاخالق و میباشد تاریخ پیشرفت مخالف و خودگرایانه اخالقی نماینده کلی طور به ارتجاعی ای

میباشد مترقی ً بنا و بوده تاریخ پیشرفت بر مبتنی و جمعگرایانه انقالبی ای طبقهبرای مبارزه خدمت در آنچه هر و پرولتاریاست طبقاتی مبارزه منافع تابع اخالق لنین قول به

جامعه ایجاد و کهن استثمارگر جامعه انهدام منظور به پرولتاریا دور به زحمتکشان کلیه اتحاد

. است اخالق باشد، کمونیستی بناء 8نوین . "... " اخالق این باشد و قید از رهایی موجد میتواند پرولتری اخالق ً صرفا ها مارکسیست باور به

ظرفیت دارای نهایتا و بشریت منافع ترجمان مترقی، زیرا است دیگر طبقات اخالق از برترپرولتاریای تنها اقشار و طبقات تمام بین زیرا بود خواهد بشری واحد اخالق به شدن بدل

. در انسانی واحد اخالق ایجاد است خودش بشمول طبقات و استثمار خواستارالغای انقالبیواحد ای طبقه در طبقات سایر بقایای با پیشاهنگ ای طبقه که بود خواهد ممکن صورتی

. طبقه چون بیند نمی مصلحت به را امر این استثمارگر ای طبقه هیچ شود مستحیل انسانی. باشد اجتماعی طبقات امحای ناظر آنی خواهد نمی و دارد ضرورت استثمار برای را دیگری

. دارد را داعیه این حق پرولتاریا تنها.

دگرگون جامعه سیاسی و اقتصادی شرایط تغییر با و نبوده ابدی و عام اخالقی های ارزشتملک. حق به احترام با انطباق در که آمد پدید اخالقیاتی خصوصی مالکیت ظهور با میشوند

. . ظهور با ولی بود نیک و حق داشتن برده داری، برده جوامع دراخالق بود افراد خصوصیمنسوخ و غیراخالقی دیگر، متعدد ارزشهای و حق آن جدید، اخالق و جدید اقتصادی مناسبات

. سپری نظامهای به مربوط که بسازند جامعه در اخالقیاتی با نمیتوانند انسانها شدند اعالم . در مرد و زن حقوق نابرابری و داری برده سال، خرد دخترکان با ازدواج زنی، چند باشد شده . و خردساالن، با ازدواج امروز، اما میشد محسوب افتخار حتی و عادی امری زمانی اسالم،» « » ناموسی » قتلهای و ، دادن بد و دخترفروشی انسانی ضد و ناشرافتمندانه شنیع، که) رسم

) و مذموم ما افغانستان حتا مردم از بخشهایی بین است ناموسانه بی عملی خود واقع در . شد خواهد انداخته دور بکلی آینده در داری برده همانند یقین به که میگردد تلقی بیغیرتی

. همین از میگیرند قرار تضاد در اخالقی اصول از بسیاری با الجرم اند جزمی که دینی اصولاز کامل ای مجموعه را دین و دین غلط به را اخالق منشاء اسالمی، تئوکراتهای که جاسترا بنیادگرا رژیمهای و باندها خیانتهای و ستمکاریها تا دانند می سیاسی و اجتماعی دساتیر

و قرآن با ضدیت شمشیر با را مخالف صدای هر و توجیه را آنها خوانده، دین از منبعث . سازند مرعوب را همه و خفه شریعت

. چرا " در " شاعر اگر و سازند نمی جهنم و ویران سرشان بر را کاشانه و خانه و نکرده خون حمام غسل خود دست به مردم که -- -- گذار مرهم فرشتگان به هرگز نامبرده آشامان خون که بداند ، است برآمده که باشد برآمده جهادی اراذل از سخنگویی مقام

. شد نخواهند بدل ما مردم و وطن های زخم انتخاب 8 طوری باید وسیله‌ اما می‌نماید، توجیه را وسیله هدف اگرچه که اند آن بر لنین و مارکس آموزش کنه درک با ها کمونیست

. نباشد مقدور آن از مرجحتر ً اخالقا چیزی به توسل که گردد

8

( . ضرورت‌های و نیاز‌ها اخالق حقیقی منشٔا انسانها آنجاییکه از نیست دین اخالق منشٔا اما . ) دادند ربط آسمانی احکام و دین به را آن نمی‌شناختند، را شان اجتماعی

. نقش در دین که گفت باید فقط میگذرم بحث این از نکرده، مکث مسئله روی بارز آقای چون . اسالم و مسیحیت است بوده محکومان مقابل در حاکمان منافع حامی همواره اش اجتماعی

. میدانند بندگان وجیبه را ازحاکمان 9اطاعت

" گرهردو " توجیه دین که ایده و قوه با یعنی کشیش و ژاندارم با حاکم طبقه لنین تعبیر به

. می‌کند حکومت 10است،

به اخالق و دین از کمونیستی، ضد مبارزه اقتضای به هم امپریالیستها بنیادگرایان، از غیر . و رمضان رسیدن فرا ما مردم فریب برای بوش که داریم یاد به میکنند استفاده حربه عنوان

سفیر میکند؛ دعوت دیانتداری به را ها چینی چین، به سفر در و میگوید مبارکباد را عیدهاحادثه از بعد میگیرد؛ روزه رمضان ماه در پاکستان در همکارانش 11امریکا و بوش سپتامبر،

« ... مقابل در ما اندکه فوستردالس حکم پیرو خالصانه ها امپریالیست و میآورند رو انجیل بهکمونیزم تا کنیم استفاده اخالقی و روانی سالح از باید بلکه بنشینیم عقب نباید کمونیزم

». دهیم شکست را جهان سوم یک بر مسلط

» اسالمی » احزاب پروراند، را الدن بن ای آی سی چگونه که است آفتابی واقعیتی هم این و. میداد سهم بقیه از بیشتر بنیادگرایش سرسپردگان به چگونه و آورد وجود به را افغانستان

بنیادگرایان مالی سفیدهمذهبی جریانهای و احزاب با تنها نه ایدئولوژیک و اخالقی نظر از امپریالیزم و استعمار

کشورهایی در و کرده تجهیز سکوالر و انقالبی نیروهای علیه را آنها بلکه است داشته همنوایی. است رسانیده قدرت همدلی 11به علت به لی و نیست پوشیده بارز نعیم آقای برای موضوع

. خود این سطحی، و عامیانه تحلیلی سوای آورد نمی رویش به امریکا امپریالیزم با اشو فاشیستی ذات در نه را افغانستان اسالمی باندهای شناعت و ددمنشی او که میشود موجب

» خلق » و پرچم احزاب کمونیستی اخالقیات اثربخشی در بلکه آنها بودن امپریالیزم عاملبجوید:

9 " از " بدتر که خونخور ی امیرالمومنین برد، فرمان عمر مال جناب از که باشد زده فلک سیاهروزو شوربخت، باید چقدر ما وملت. است فرهنگ و علم ی خورده قسم دشمن ها سقوی

10 . گمان به نسازید متهم مختلف ادیان در روحانیون برخی مترقی نقش ندیدن و ستیزی دین به مرا حرفها این دیدن با بارز، آقایاز ) سرسختانه دفاع جدی کار از فرار و سیاسی الابالیگری بلکه نه انارشیزم افغانستان، در ستیزی دین حاضر حال در من

. ) است آنان واژگونی و چوبدستهایش و امپریالیزم برضد زبان و قوم و دین هر از ستمدیدگان ساختن متشکل و ومتحد سکوالریزم. دارد صراحت دین به ها کمونیست برخورد پیرامون لنین آموزش

که باشد می غیرواقعبینانه و همانقدرکوردلی ها، کشور برخی در بخش رهایی و کارگری مبارزات در روحانیون مثبت نقش انکار وسایر و ایران و افغانستان در بنیادگرایان انکارجنایتهای و ها فاشیست با آن همکاری و علم با کلیسا ضدیت انکارانکیزیسیون،

. نژاد احمدی سبک به انکارهالوکاست که است نازیستی و احمقانه وهمانقدر کشورها؛امريکا 11 و اسرائيل توسط عربي کشورهاي ديگر و الجزاير و لبنان فلسطين، در غيره و اله حزب و حماس بنيادگراي احزاب ايجاد

. سکوالر و مترقي نيروهای عليه

9

دولت» و احزاب به وابسته اسالمی گروههای و شوروی پیرو های کمونیست رفتار و دید طرزاسالمی گروههای افراد و رهبران گذاشت، برجا منفی تاثیر بسیار نیز ایران و پاکستان های

های سنت و عادات و اسالمی ارزشهای و ملی نوامیس به مقدار یک شوروی تجاوز از قبل کهیا قدرت به رسیدن و ثروت اندوختن انگیزه به نیز آنها داشتند پابندی افغانی جامعه خوب

از بیشتر مراتب به افغانستان دشمن دولتهای خواست به دادن تن و بیگانه از پیروی». دارد ادامه هم هنوز تا که شدند خیانت و جنایت مرتکب شوروی ی سرسپرده کمونیستهای

» باز » میداشتند، رفتار مردمی و خوب شوروی پیرو های کمونیست گیریم که نمیداند او آیامصمم امریکا زیرا میکردند پیشگی رذالت امپریالیزم چوبدست مثابه به اسالمی احزاب همگواتیماال و چلی و کنگو در که چونانی کند سرنگون شده رنگی هر به را چپگرا دولتهای‌ که بود

کرد؟... و

: یپردازیم بارز کمونیستی ضد توپ صداهای شدیدترین از تا چند به اکنون

قبول» هم ما که میشوند مدعی گریخته، و جسته بطور کمونیستها و کمونیزم مکتب هرچندما کردار و گفتار در فرعی نواقص و مشکالت و نیست درست ما های گفته همه که داریم

های گفته و ها نوشته که است ساخته ثابت تاریخی و عینی های واقعیت ولی داشته وجودو عدالت علمی، اخالقیت هیچ به و بوده ادعا این فاقد دیگران و مائو استالین، لنین، مارکس،

». است نیانجامیده آزادی

استالین " " لنین، انگلس، مارکس، های نوشته که ساخته ثابت تاریخی و عینی واقعیتهای کداماست؟ » « ادعا این فاقد مائو و

« » اخالقیت » هیچ به تن پنج آن های گفته که ساخته ثابت تاریخی و عینی های واقعیت کدام و». ) است) نیانجامیده آزادی و عدالت علمی، خالقیت؟

کارگران حکومت را تزاریزم نکبت جای که روسیه در اکتبر انقالب تاریخی و عینی واقعیتگرفتن قرار و بیسوادی امحای فقط درنظرداشت با هم بورژوازی مورخان حتی گرفت؟

آزادی و عدالت ترقی، شوروی، حاکمیت که دارند می اذعان قدرت راس در عادی کارگران . میدانید؟ لنین رهبری تحت شوراها حکومت از برتر را تزاریزم بارز آقای شما آیا آورد بار

و اخالق تبلور عالیترین ها بلشویک و لنین های آموزش و مارکسیزم در روسیه مردم اگروصف با و واداشت انقالب انجام به را آنان طلسمی چه دیدند، نمی را آزادی و عدالت

تهاجم و سفید گاردهای مقابل انقالب از دفاع به دشواریها ترین کشور 14سهمگینمیهن، از دفاع استالین دوران شوروی مردم برای اگر و برانگیخت؟ روسیه به امپریالیستی

دادن با که داشت وا را آنان طلسمی چه نبود، مطرح سوسیالیستی آزادی و عدالت اخالق،از گیرند؟ 20بیش دوش به را نازیزم شکست اصلی بار قربانی، ملیون

10

مظهر چینی میلیون صدها برای دون مائوتسه و چین کمونیست حزب اگر ترتیب همین بهکمونیست ضد چانکایشک ی دسته و دار که افتاد اتفاق چه بود، نمی عدالت و آزادی و اخالق

بایستند؟ ها کمونیست رهبری تحت رژیمی کنار در و رانده را امریکا غالم و

نمیدیدند، کمونیست حزب پیروزی و رهبری در را واقعی آزادی و عدالت ویتنام، مردم اگرامپریالیزم پوزه و برخاسته خود میهن از دفاع به نظیری کم قهرمانی با بود ممکن چگونه

هیچ به کشورها سایر و چین و روسیه در کارگری های انقالب اگر بمالند؟ خاک به را امریکا » علیه» توطئه از ای لحظه ها امپریالیست چرا بود، نیانجامیده آزادی و عدالت علمی، خالقیت

نکردند؟ غفلت آنها

» صحه » تاریخی و عینی های واقعیت کدام بر نیپال در ها کمونیست ظفرمندی اکنون هماگر و است مطرح ستمکشان برای کماکان مائو به تا مارکس های اندیشه اینکه به میگذارد؟

به یا شود می منجر کمونیست حزب پیروزی به یابد تلفیق کشور یک مشخص شرایط در» ؟ » است نیانجامیده آزادی و عدالت علمی، خالقیت هیچ به اینکه

سخت - تحت آنها از ای عده در و کشورها تمامی در لنینیست مارکسیست احزاب مبارزهکه میسازد ثابت خود وغیره، چین و روسیه در کمونیست احزاب زوال علیرغم و شرایط ترین

و رهایی راه ها خلق باشد، داشته وجود طبقاتی استثمار و ستم و امپریالیزم مادامیکه. جست خواهند مارکسیزم تعالیم در را شان رستگاری

زلزله‌های از خبر و کرده بلند آسمان به را داران سرمایه زوزه که جاری اقتصادی بحرانمهر داری سرمایه غیرانسانی سیستم از مارکسیستی های پیشبینی بر می‌دهد، تباهکن‌تر

. تا داشته وا نیز را بورِِِژوازی شناسان جامعه و دانان اقتصاد حتی واقعیت این گذارد می تاییدنمایند اعتراف امپریالیزم و سرمایه از مارکسیستی تحلیل پهنای و ژرفا صحت، به البته. 12با

" . " و " صد مناسبت به نوشته‌ی از جمله‌هایی نیست نو چیز مارکس ارزشمندی به اعتراف: " است " جالب محیط، مرتضی داکتر از کمونیست بیانیه انتشار سال پنجاهمین

وال " بزرگ موسسات از یکی گذاری سرمایه استراتیژی‌های تعیین مسئول کسیدی جاناست کار به مشغول استریت وال در باالتر مقامی در که اقتصاد‌دانش دوست از استریت،

گفت او به خطاب که می‌کند :نقل" درست مارکس کارل که می‌شوم قانع بیشتر می‌مانم استریت وال در بیشتر هرچه

و… کند زنده دوباره را مارکس نظریات که است کسی منتظر نوبل جایزه یک می‌گفت … که شده‌ام قانع قطع بطور من درآورد هم به پیوسته مدل یک صورت به را آنها همه‌ی

است ممکن شیوه‌ی صحیح‌ترین سرمایه‌داری، به مارکس برخورد ".شیوه‌ی

: می‌دهد ادامه کسیدی جان

اقتصاد " 12 را چیز همه زیربنای که اینهایی فرموده خمینی رهبرش که سروش کریم داکتر ایران رژیم پرداز نظریه میان این در" ... ، است اقتصادش چیزش همه زیربنای هم االغ میدانند حیوان را انسان میدانند،

!" را: " مارکسیزم وغیره زریاب رهنورد پدرام، لطیف مثل بدنامش واواکی مقلدان و جست ها موزه در باید را مارکسیزم میگوید ! " درستی" به زیرا اند بجانب حق افغانستان، و ایران در مسلط تبهکاران نوکر دینی روشنفکران این مینمایند اعالم مرده

. -- " " " اند -- " داده تشخیص باشند شده بندی بسته امروزی و مدرن هم هرقدر شان نظرات افشاگر و کننده پاره را مارکسیزم

11

دهه‌ی" سالهای در که چرا بودم شده شگفت‌زده دوستم سخنان از راستی به هم ١٩٨٠من باتٔاثیر تحت سخت دانشگاه فکری جو موقع آن در و بودیم خوانده درس اکسفورد در

» و » پیچیده نیرنگ و فریب مشتی را مارکس نظرات که بود کینز مینارد جان نوشته‌های". » می‌دانست » انسان شعور به توهین را کمونیسم

و او قدیمی دوست معلومات با کسی اگر که می‌رسد نتیجه این به نویسنده همه، این بادر ارزش با چیزهایی گلوبال، اقتصاد با او عمیق آشنایی و استریت وال در وسیع‌اش تجربه‌ی

. . بیارزد خواندنش به باید آثار این باشد یافته مارکس نوشته‌های ) ی ) مجله که آورد درمی ای مقاله صورت به را مارکس آثار مطالعات این نتیجه کسیدی، جان

" : شماره " در مارکس کارل بازگشت آینده متفکر عنوان زیر را نیویورکرآن اکتبر 2، 27پرتیراژ ( . تنها من که آورم زیرمی در را فوق ی مقله از وسیعی بخشهای من و رساند می چاپ به خود

:) میکنم اکتفا آن از پرگرافی اوردن به

. بسیاری" کرد قضاوت او درباره‌ی مفهوم این به باید و بود سرمایه نظام پژوهشگر مارکس،اصالح دولت‌های و کرد مشاهده ویکتوریایی نوع سرمایه‌داری در او که را تضادهایی طلب از

تغییرشکل ویروس‌های همچون دوباره بخشند، التیام یا کنند جابجا را آنها توانستند بعدی . درباره‌ی جمالتی نمی‌کند، خسته را خواننده که جاهایی در مارکس اند آورده بر سر یافته‌ای

فرهنگ سقوط تکنولوژیک، پیشرفت انحصار، سیاسی، فساد نابرابری، سرمایه، شدن جهانیخود جای در را انسان که می‌نویسد مدرن عصر خردکن اعصاب زندگی و بشری جامعه‌ی

اینکه بدون کنند می فکر آنها به دارند تازه امروز اقتصاددانان که مسائلی می‌کند؛ میخکوب". دارند برمی قدم مارکس پای جای در تازه کنند درک

" : سنین در دیگر، متفکرین از بسیاری مانند مارکس می‌دهد ادامه سپس ٣٠تا ٢٠نویسندهاین گسترش و تکامل صرف را خود عمر مابقی و یافت دست خود اندیشه‌های به سالگی

". کرد اندیشه‌ها

مارکس » شقه‌ی دو به را مارکس درستی به و واقع‌بینی با بورژوا نویسنده این که است جالب » پروهش‌‌های« » که است آگاه واقعیت این بر بلکه نمی‌کند تقسیم سالمند مارکس و جوان

دهه‌ی اواسط سالهای از بنیانی ١٨۴٠مارکس دیدگاه‌های گسترش و تکامل برای بعد به است بوده او جوانی ".دوره‌ی

حقیقت کشف و مارکسیزمکشف» شده دیده جائیکه تا اما بوده دیالکتیک روش و ریالیزم علم، از دفاع مبلغ که مکتبیروس کمونیستهای چنانکه اند، داده حواله و و و استالین لنین، مارکس، آثار به را حقیقت

را مخالف نظر هر و طرد مارکسیسم با وی نبودن موافق بخاطر را انشتین نسبیت سالها». اند شمرده ارزش بی و رد فرعیات در حتی

قدرتی به توکل بدون میتوانند رنجبران و است پذیر تغییر چیز همه که آموزاند می مارکسیزمفرا مستبدان وسیله به شان سرنوشت تعیین و زور برابر در تمکین به را آنان که نامرئی

. شریعت مارکسیزم برسند خوشبختی و رهایی به متشکل ای مبارزه طریق از میخواند،

12

رفته پیش زندگی همپای که پویا و خالق یابنده، رشد است علمی بلکه نه متحجر و تغییرناپذیر. یابد می غنا علوم دستاوردهای آخرین با و

حل علمی بررسی و تحقیق با باید جهان در حقیقت غیر و حقیقت که آنست بر مارکسیزم

. را. زیادی حقایق آنان بودند اسلوب این پیشگام مائو و استالین لنین، انگلس، مارکس، شود» « . حقیقت کشف که اند نگفته جایی هیچ در هیچکدام اما گذاشتند بنیاد را انقالب علم و کشف

. بلکه جامد احکامی نه مارکسیزم اینکه بر همیشه آنان جست آنان آثار البالی در باید را. اند ورزیده تاکید است، عمل راهنمای

به تا مارکس زبان از که آن لحاظ به ً صرفا چیزی پنداشتن حقیقت ها، مارکسیست نظر از

. بر نظر تجدید و ایراد هر عینحال در ولی دارد مباینت علمی برخورد با است، شده بیرون مائو . خاین رویزیونیستهای حساب دانند نمی مجاز دادند، ارائه آنان که را ای پایه اصول و کشفیات

. هردو دگماتیزم و رویزیونیزم با ها مارکسیست جداست کامال انقالبی مارکسیستهای از . به فقط دهند، می تقلیل مذهب یک حد در عمال را مارکسیزم علم که کسانی اند مخالف

. ارزند می تمسخر

شرایط در باید که است نوین جامعه بنای علمی تئوری و چهان شناخت علمی متد مارکسیزم . و میدهد دست به را راهنما اصول تنها مارکس تئوری لنین گفته به یابد تلفیق کشور هر خاص

. است دیگر کشورهای از متفاوت روسیه در آن کاربرد به چگونگی

» « » به » باید لنین میدانست، کالسیک آثار به دادن حواله را حقیقت کشف راه مارکسیزم اگرفلسفه و اندیشید نمی مانده عقب روسیه در و کشور چند یا یک در پرولتری انقالب امکان

. و آمد نمی وجود به لنینیزم و نداده تکامل عصر تغییرات درنظرداشت با را مارکسیزم " " » استالین » و لنین و مارکس آثار دادن حواله به را حقیقت کشف اگر هم دون مائوتسه

« » تحت » انقالب ادامه و روستاها طریق از شهرها محاصره راه تئوری به باید نمود می خالصه. » داد نمی ارتقا مختلف ساحات در را لنینیزم مارکسیزم و رسید نمی پرولتاریا دیکتاتوری

... تنها نه امروز ولی دادند تکامل و نهاده بنیاد دانشمندانی را و بیولوژی و فزیک طوریکه همانگفته برخی بلکه دارند ناشده حل بیشمار مسایل علم، بودن ناکامل و بیکرانی به علوم اینفخامت به آنکه بی باشند شده ثابت نادرست است ممکن هم انها پیشکسوتان بزرگترین های

نه را حقیقت معیار و است یابنده تکامل هم مارکسیزم علم آید، وارد ای خدشه آنان تاریخیتفکر شیوه را حقیقت ساختن مطلق و دیده پراتیک در بلکه پرولتاریا رهبران متون در

. میداند دیالکتیک ماتریالیزم مغایر و متافزیکی

و مکانی شرایط از مستقل و نهایی تغییرناپذیر، علمی حقایق که را دورینگ نظر این انگلس . را اکتبر انقالب اساسی وجوه از ای پاره آنکه با لنین میگیرد انتقاد باد به اند زمانی

به خطاب و گذاشته تاکید کشور هر شرایط تفاوتهای به امعان بر میدانست، جهانشمول . : مسکو از نباید ما نمیتواند شده تحمیل زور با کمونیزم میگفت کشورها سایر کمونیستهای

. نتایج و پیدایش شرایط مختصات، از تحلیل به بلکه نکنید تقلید ما های تاکتیک از دهیم فرمان. بپردازید آنها ماهیت و روح به بلکه نه ها درس ظاهر به و آنها،

13

. زمانی او دید می پراتیک و واقعیات البالی در بلکه رهبران قولهای نقل در نه را حقیقت مائوکمونیست نمایندگان : " به مکانیکی طور به را دیگری کشور یا چین مبارزات گفت چلی های

- را لنینیزم مارکسیزم و بیاندیشید خود مغز با بجنگید، روانه دنباله گرایش هر علیه نکنید، کاپی ". کنید پیاده تان کشور مشخص درشرایط

: ها کمونیست و انشتینموافق » بخاطر را انشتین نسبیت سالها روس کمونیستهای که است محض کذب ادعا این

. » اند پنداشته مطرود مارکسیزم با وی نبودن

» « » قرار » روس کمونیستهای محکومیت و غضب مورد نبودن مارکسیست سبب به انشتین . نداشت؛ قبول را غیرمادی جوهری اش جهانبینی اساسی اصول در انشتین است نداشته

نظر از میدید؛ علمی وابستگی بهم در را طبیعت های پروسه تمام و شناختنی را جهاناز – استفاده و گری نظامی اجتماعی، ستم مخالف و سوسیالیزم طرفدار سیاسی اجتماعی

نوشت؛ می سوسیالیزم از دفاع در و بود جنگی مقاصد برای اتمی حزب 13انرژی فراخوانرا هیتلری حاکمیت تحت آلمان کرد؛ امضا فاشیستی ضد جبهه ایجاد برای را آلمان کمونیست

" عضو " ، آی بی اف تحقیقات اساس بر کند؛ مبارزه فاشیزم علیه تا گفت گروه 36ترک « : که میدانستم اگر گفت عمرش آخر سالهای در کرد؛ می کمک انها به یا و بود کمونیستی

». ؛ نمیکردم کاری هیچ امر این پیشبرد برای شد، نخواهند موفق اتمی بمب ساختن در آلمانهافزیک تکامل خصوص در لنین ارزیابی و دیالکتیک ماتریالیزم با نسبیت تئوری فلسفی نتایج

- انرژی‌ و ماده ناپذیری‌ جدایی‌ خصلت دیالکتیک ماتریالیزم فلسفی بنیادی حکم تائید و معاصر" - تغییر بر مبنی را نیوتنی علم بقایای آخرین و بود تطابق در ماده موجودیت از شکلی انرژی‌ و

" در انشتین میریخت؛ درهم طبیعت مطلق علوم 1927ناپذیری اکادمی افتخاری عضویت بهدر و .1947شوروی آمد در شوروی المللی بین دوستان شمار در

خوانده اگر بورژوایی و الیستی ایده را انشتین معین نظریات شوروی دانشمندان از ای عده

. " است " نبوده وی تئوری طرد و نابغه آن به دادن بها وکم خصومت مرادف این باشند،

سالهای در را عام و خاص نسبیت تئوری است 1906و 1905انشتین طبیعی و کرد فرمولبندیکشور چهارده تجاوز و انقالب ضد حمالت سپس و انقالب توفان در روسیه که سالهایی در که

بپردازند نسبیت تئوری بررسی به باید که آنطور نتوانند دانشمندانش میبرد، بسر امپریالیستی . تئوری آن شوروی، جوان کشور دانشمندان اینهم با داشت فراخی فلسفی و علمی ابعاد که

از حاکی زیادی آثار و گرفته بحث به علم در جاری انقالب و دیالکتیک ماتریالیزم پرتو در را . تئوری که داشتند اعالم بیشتر تحقیق و تعمق با بعدی سالهای در ولی نگاشتند آن رد یا قبول

. میآید حساب به مارکسیزم های سنگپایه از واقع در 14نسبیت

13 ? ) و ) بری بارز نعيم وی ستيزی‌ کمونيزم از که بفهمد بتواند بارز آقاي تا کرد می باید چه فرهیخته انديشمند آن نيست معلوم بنابرين

. " " . کردند نمي طرد روس کمونيستهای را وي نسبیت تئوري شده که هم خاطر همين به و يود اجتماعي عدالت طرفدار کافي حد به14 . کشفیات و اطالعات جاگزین دیروز کشفیات و اطالعات است پایان بی کائنات، بیکرانگی میزان به بلکه نه بسته نظامی علم،

. بخشید، غنا را دیالکتیک ماتریالیزم نسبیت، تئوری همچنانکه ساخت خواهند آشکار را جدیدی تضادهای و شد خواهند امروزین » ماتریالیزم » اصول درستی بر نیز ذرات دهنده شتاب نیرومندترین وسیله به سویس در بشریت تاریخ علمی آزمایش بزرگترین

14

عفونت و سلطنت از خون بوی نیست قادر خود که کسی که است شرافتمندانه چقدر حاالدر علمی ی پیچیده و نوین تئوری یک روشن سیر از کند، حس را ها سپنتا رنگین و کرزی

ها؟ مارکسیست و مارکسیزم بر حمله برای بسازد محملی نیز شوروی

: چین فرهنگی‌ انقالبسرمایه راه رهروان و ها رویزیونیست علیه بود انقالبی که چین فرهنگی انقالب دوران در

سوسیال کشوری به سوسیالیستی کشوری از چین نشدن تبدیل تضمین برای و داریعظیم محبوبیت از استفاده با تا خواستند بیائو لین نظیر گرانی توطئه و خاینان امپریالیستی،را انقالب آن آماج و ماهیت داده اشاعه را دون مائوتسه کیش ها، توده بین دون مائوتسه

. از تاریخ در بزرگ انقالبی هر مانند چین فرهنگی انقالب این، بر مضاف سازند مخدوش . ی توپخانه باروت به نباید آن کمبودهایی به اتکا با ولی است نبوده امان در کمبودهایی . بین انقالب آن در نمود نشخوار را ارتجاعی دروغهای و اتهامات و شد بدل امپریالیستی

داری سرمایه عوامل و طرف یک از چین دولت و حزب مارکسیستی ماهیت حفظ طرفداران « . می مطرود و ملعون کسانی و داشت وجود بندی صف دیگر طرف از امپریالیزم سوسیال و

» او« » مشی با مخالفت خاطر به بلکه نه مائو جمله هر صحت نپذیرفتن خاطر به اما ، گردیدنداحیای) – از جلوگیری خود، از انتقاد و انتقاد عمل، و تئوری پیوند لنینیزم، مارکسیزم از دفاع

. ) بود سوسیالستی های دستاورد حفظ و افتاد اتفاق شوروی در آنچه نظیر داری سرمایهبا ها لنینیست مارکسیست ضد و نیافت ادامه پروسه این دون مائوتسه مرگ با متاسفانه

دوست دیگر که کنند تبدیل کشوری به را چین توانستند دولت، و حزب رهبری غصب. باشد ارتجاعی و امپریالیستی کشورهای دوست بلکه نه جهان در انقالبیون و ها کمونیست

» شدن » مطرود و ملعون کار ماندن تمام نیمه ً یقینا برگشت و شکست این دالیل از یکی. بود چین دولت و حزب در داری سرمایه راهرو عناصر

: شخصیت کیشرا» کننده کند و تیز نقش فقط فرد و شخصیتهاست سازنده تاریخ است مدعی که مکتبی

و کاسترو فیدل سونگ، ایل کیم و مائو تا گرفته استالین لنین، از عمل در اما کند ایفاء میتواندو فرعون پرستی شخصیت کیش که اند ساخته ای خداگونه خطاناپذیر ناجیان دیگر، پیشوایان

. مینماید بیرنگ آنان برابر در روم سزار

برابر)...( در را فرد نقش سو یک از که کجاست؟ در هوا دو و بام یک تفکر این ریشه پسارزش موارد همه در کمونیست رهبران برای دیگر سوی از و میدانند ناچیز بسیار جامعه

اند؟ قایل ای خداگونهعلمی ًمدعی اوال که نیست نهفته کمونیزم بزرگان های نوشته همان در گویی تناقض این آیا

» اند؟ خویش مکتب خطاناپذیری و بودن

در آنان طالبی و جهادی مزدوران و امپریالیست جنایتکاران و علم دشمنان دست عصای ً مطمئنا و گذارد خواهد صحه دیالکتیک. شد نخواهد افغانستان

15

. دارد وضاحت فرد نقش از ها کمونیست درکو سیاسی احزاب ً معموال را طبقات و میشوند تقسیم طبقات به ها توده که است گفته لنین

نمایندگان و سیاسی رهبران بدون ای طبقه هیچ تاریخ در و میکنند رهبری رهبران را احزابحکومت به نتوانسته اند، داشته را آن هدایت و نهضت دادن سازمان لیاقت که خود پیشرو

برسد.

. محبوب کارگران، رهبران میروند شمار به خود طبقه اصیل نمایندگان برجسته، رهبرانو ستمگران محبوب ارتجاعی و استثمارگر طبقات رهبران و اند رنجبران و کارگران

معین. کشوری به محدود مائو و استالین لنین، انگلس، مارکس، به احترام و عشق مرتجعان. دارد جا جهان در نفر ملیون صدها دل در شان خاموشی از پس چه و زندگی در چه بلکه نبوده

بودند هایی نابغه لنین و انگلس و مارکس که داشت نخواهد لزومی‌ باره این در قلمفرساییسازماندهی را پرولتری های جنبش بلکه بخشیدند تکوین را پرولتاریا رهایی فلسفه تنها نه که

. این مکتب و مبارزه مجد رسانید پیروزی به را بشر تاریخ در بیسابقه انقالبی لنین و میکردندهمیشه قرن نیم و یک طی را آنها زنجیری سگهای و امپریالیزم و بورژوازی خواب تن سه

. اند جهان در مبارز ملیونها بین آنان های ایده ی فزاینده جاذبه ناظر زیرا نگهداشته آشفتهسر از و کورکورانه و مذهبی محبتی جهانی، رهبران به ملیونی های توده ی صادقانه محبت

. آزادی نبرد در آنان آموزشهای بر تکیه در شان ی‌ اراده تجسم از عبارتست بلکه نه ترس

» لجن » در را مهمی جای و شده زده حرف کم لنین و انگلس مارکس، شخصیت کیش از« . کیش متاع مائو، ضد و استالین ضد بازار در اما نمیدهد تشکیل مارکسیزم به پاشی

. ای« جمله بود نخواهد قادر وی از کالنتر راستگرای هیچ نه و بارز آقای نه است گرم شخصیت .» از » حاکی فراوانی شواهد انکه حال فرد کیش تایید از حاکی بیابد را مائو به تا مارکس از

در که نمود ارائه میتوان دانستن، مارکسیزم با متضاد را آن و فرد غلوآمیز تمجید از آنان تنفر. ورزم می اکتفا هریک از موجز عباراتی ذکر به تنها اینجا

« : نوع هر از انزجارم سبب به نوشت آثارش و آرا به طرفدارانش برخورد با ارتباط در مارکسمن از ستایش حاوی بیشمار پیامهای از یک هیچ چاپ به اول انترناسیونال زمان در فرد کیش

. مگر نمیدادم هم پاسخ حتی آنها به اغلب نکردم موافقت میرسید، مختلف کشورهای از که . ناپذیر تخطی شرط این با من و انگلس نمایم ابراز آنها نویسندگان به را ام رضایی نا اینکه

از باشد، صاحبنظران از کورکورانه پیروی مفهوم به آنچه هر که پیوستیم کمونیستها انجمن به». گردد حذف اساسنامه

« : مهم، موارد در جز افراد، افتخار به تظاهراتی نوع هر با همواره من و مارکس نوشت انگس . افتخار به تظاهراتی‌ چنین باشد قرار اگر ویژه به داریم، را نظر این هم هنوز ایم بوده مخالف

». گیرد صورت حیاتمان زمان در و ما

» ! از » شوروی روسیه در لنین کیش است زنده لنین کتاب در را مسئله به لنین برخورد: ببینیم کمونیست ضد ای نویسنده نیناتمارکن

. مورد» در او میشد منزجر و ناراحت فرد از غیرمارکسیستی و آمیز اغراق تمجید از لنین . " : در آنان است آور شرم آنها خواندن گفت میکردند پر را نشریات صفحات که هایی تعریف

16

. . علیه زندگی تمام در ما میخوانند ویژه شخصیت نوعی و نابغه مرا مینمایند غلو چیز هر". کردیم ایدئولوژیک مبارزه فرد از ستایش

. پنجاهمین مناسبت به بلشویک حزب شود متوقف وی از سرایی مدیحه چاپ تا خواست لنیندر وی تولد رهبران 1920سالگرد از بسیاری آن در که داشت برپا مسکو در را ای گردهمایی

. لنین اما بگیرند سبقت دیگر یک از لنین تحسین در میخواستند استالین شمول به بلشویک . عصبانیتش او بود یافته پایان اشعار و ها سخنرانی که یافت حضور گردهمایی در زمانی فقط

را " او اینکه از و شان های تبریک خاطر به حاضران از تشکر با طمطراق پر های تکریم از را " در شخصی یادبودهای که نمود پیشنهاد صراحت با و بیان داشتند معاف آنها به دادن گوش از

». شوند برگزار مناسبتر های شیوه به باید آینده

به دشمنان تا گرفته آنان زنجیری سگهای و امپریالیستها از و کرده کر را فلک گوش آنچه اما . » « » که » است حدی در این است مائو و استالین کیش نمیشوند، خسته تکرارش از چپ ظاهر

استالین به حمله در را ها امپریالیست با شدن آواز هم که هایی مارکسیست از شماری حتیمی دو آن از دفاع و نام ذکر از باشند، غربیها شان مخاطب وقتی میدانند، خیانت مائو و

! » « انگیزند نه بر را مخالفتی صدای و آراسته جماعت رنگ هم را خود تا پرهیزند . نکته چند فقط بنابراین گنجد نمی مقاله یک در استالین بحث که بود خواهید موافق بارز آقای

خواهید خبر بی آنها از خود مائویی ضد و استالینی ضد اظهارات در که دهم می تذکر را ای» واقعی. » کمونیست ضد یک زیرا نمیخورد تغییر مسئله باشید، داشته هم اطالع اگر البته بود

چین، و روسیه تاریخ از طوالنی هایی دوره های واقعیت دستکاری یا انکار با که است کسی . ادعایی هر رغم به ها کمونیست انتی که است ترتیب بدین نماید نفی را مائو و استالین

. » اندرز» به بنا یابند می مشترک وجه شان اربابان و طالبی و جهادی مافیای با ، دموکراتیکو سیاسی مذهبی، اخالقی، وعده و گفته و لفظ هر پس در نتوانند که زمانی تا انسانها لنین،

و فریبگری لوح ساده قربانی همواره دهند، تمیز را طبقات آن یا این منافع اجتماعی، . . اسبق خارجه وزیر دالس مگر است طبیعی مشترک وجه این و بود خواهند و بوده خودفریبی

« : ضد بر امریکا متحد بهترین اسالم است نگفته دنیا های کمونیست ضد پدران از و امریکا « : اسالمی « بنیادگرایی افزود نه بعد سالها معروف برزنسکی و ؟ است آسیا در کمونیزم

» ؟ بگیرد را کمونیزم جلو میتواند

انحا از نحوی به میتوانند و میخواهند آنان بنیادگرای مذهبی یاران و ها امپریالیست حتی امروز » بنامند، » مارکس کننده تحریف را لنینیزم و لنین و زده حرف مارکس از تنها که را کسانی

و شده دیوانه برآیند، مائو و استالین بخصوص و لنین از دفاع به که مجردی به اما کنند تحمل « . کمال و تمام کمونیستی نمیتوان مائو و استالین نفی بدون میخورد تور شان جنایتکاری رگ

. » بود اخوان و امپریالیزم برای بدردخور و

حق موضعی هر از و ناکس و کس هر که است تاریخ در ای‌ چهره استالین آیا که این پیرامونو ها امپریالست اش شبح نیز اکنون هم که توانایی‌ رهبر یا بفرستد نفرین و لعن او به داردرا کمونیست ضد چند از هایی گفته به اولترنگاهی اندازد، می لرزه به را رنگارنگ مرتجعان

. می‌دهم ترجیح

17

: ها کمونیست غیر و ها کمونیست ضد برخی و استالین » کتاب » تاریخ دادگاه در در جانشینان، و خروشچف ایدئولوگ چاپ )773مدودف ای صفحه

جهان( های استالین ضد تمامی مقدس کتاب که اش ساختگی منابع و جعل از پر فارسی: که است معترف باشد، داشته بغل زیر را آن هم بارز آقای باید و است

از» ) دوره . 1953تا 1939این قاطع( نقشی شوروی اتحاد بود بزرگ کارهای تحقق دوره البته ، . داشت مشارکت جهانی سوسیالیستی بلوک آوردن بوجود در کرد بازی فاشیسم شکست در ... تضاد در استالین کیش داد سامان و سر بود، شده متزلزل جنگ اثر بر که را خود اقتصاد وادامه موجودیتش به توانست اینهمه با سوسیالیسم اما داشت، قرار سوسیالیسم با آشکار ... زنده نشد؛ نابود اما داد، دست از را خود خون حزب کند حفظ را اساسیش اصول و دهد

». داد ادامه مردم هدایت به و ماند

رهبری به حزبی چگونه و چرا که دهد توضیح نمیتواند ها کمونیست ضد کلیه مانند مدودف اما « » قرار » سوسیالیسم با آشکار تضاد در اش کیش که استالین نام به ی آدمخور یکچنان

همین« قلب اینکه همه از تر عجیب و دهد نجات فاشیزم چنگ از را بشریت توانست ، داشت» « » « » سامان» و سر و بزرگ کارهای تحقق برای دلش شده، لنین حزب رهبر که عفریت

» تپید؟ » می شوروی متزلزل اقتصاد دادن

لنین » آنچه نگذاشتند و کاستند استالین کیش دامنه از که بودند نیروهایی که دلیل این به شاید» ؟ برود میان از بودند، آورده بوجود انقالب و

. » باشد » باندش و خروشچف آنها این از یکی باید ً منطقا اما نمیگیرد نام نیروها این از مدودف. کرد احیا شوروی در را داری سرمایه استالین، نفی با که

» خروشچفی » بود؟ نیروها آن سرکرده خروشچف آیا که شما با اش محاسبه بارز نعیم آقای » « » را » استالین نمود، پخش جهان سراسر در را آن ای آی سی که اش سری گزارش در که

» « » « » « » « ، مخوف ایوان نوع از مستبد ، بازیگر ، جزایی متهم ، قاتل قبیل از هایی لعنت باد به « ) » « ( » تاریخ» در دیکتاتور بزرگترین ، مینامید خردمند را کنیدی‌ و ور آیزنها حالیکه در ابله

... گرفت؟« و روسیه

. ستود می را استالین هرکس از تر پرحرارت و بلندتر خروشچف بود زنده استالین که زمانی: گفت استالین دشمنان ی باره در او

به» حمله و کارگر طبقه به حمله ما، همگی به حمله معنای به استالین رفیق به آنان حمله . و انگلس مارکس، آموزش به حمله معنای به استالین رفیق به آنها حمله است زحمتکشان « » « » « ». و آموزگار ، نابغه بزرگترین ، کبیر لنین نزدیک همرزم و دوست استالین و است لنین

. » « » « » « » میباشد خودش تنی پدر و مردم صادق دوست ، پیروزمند کبیر مارشال ، بشر پیشوای

18

: گفت انقالبی ضد عناصر تصفیه به راجع ودسته» و دار تمام و شکسته درهم را خاین راهزنان بندی گروه بیرحمانه ً مسلما ما حزب .... کمیته – استوار رهبری این ضامن انداخت برخواهد زمین روی از را راست تروتسکی

.... بدون را دشمنان کلیه ما میباشد استالین رفیق ما پیشوای پایدار رهبری ما، حزب مرکزی». داد خواهیم باد به را شان خاکستر و سوزانده را آنان اجساد برد، خواهیم بین از استثنا

سوی " به را ما که پیشوایی و بشریت نابغه بزرگترین بار‌ها را استالین که بود خرشچف …" : . " به می‌دهیم اطمینان ما افزود مسکو مشهور میتنگ در و نامید می‌کند رهبری کمونیزم

استالینیستی – مرکزی کمیته صدیق حامی مسکو بلشویکی سازمان که استالین رفیق توو – برکنده بن از را زینویفی ترتسکیستی بقایای برده، باالتر را خود استالینیستی هشیاری

استالین و استالینیستی مرکزی کمیته دور به را حزبی غیر و حزبی بلشویکهای صفوف". ساخت خواهد فشرده پیش کبیربیشتراز

در شورا‌ها کنگره هشتمین در باید ١۹٣۶او شوروی نوین اساسی قانون که کرد پیشنهاد". " است" شده نوشته استالین رفیق خود توسط زیرا شود نامیده استالینیستی اساسی قانون

. خروشچف نداد تذکری اساسی قانون تسوید در استالین خاص نقش از مولوتوف که حالی در. " آورد " زبان به را استالینیزم اصطالح کنگره درهمین

ویجی -- بنابرنوشته که خروشچف گونه از شیادانی که کند قبول میتواند سلیم عقل کدام حاالاوایل در او که است شده آشکار اکنون بود 1920سنگ، تروتسکیستی اپوزیسیون اعضای از

» باشد؟-- » مدودف ادعایی نیروهای از

» نقش. » به بهادادن کم برای اند واهی نیروهایی مدودف ی نیروها که اینست واقعیت خیر. سوسیالیزم ساختمان و حزب داخلی و خارجی دشمنان با مبارزه در استالین رهبری

قلب در جایگاهش و استالین ابهت به اعتراف آنها البالی در که هایی جمله مدودف کتاب در: میرویم دیگران نظر سراغ به تا دو فقط آوردن با که نیست کم میباشد مکنون شوروی مردم

می» گسترش روستا طرف به شهر از نمیرفت، پیش شهر سمت به روستا از استالین کیشبویژه... – کرد رشد بخصوص استالین کیش که بود کارگران میان در سی، سالهای طی یافت

علی جدید، نسلی روشنفکران در و بود پیوسته حزب به که کارگر طبقه از قشری در». داشتند دهقانی و کارگری منشا که کسانی الخصوص

» بین » نه و بود مسلط شوروی مردم اکثریت بین استالین کیش که بارز آقای دارید توجه. چاپلوس بروکرات و فاسد مشتی

و:در» را رهبران که داشت پی در کوتاه، چنان زمانی در نکردنی، باور چنان تغییراتی انقالب

. رساندن به ها توده گرایشهای واقع در درآورد گر معجزه انسانهایی بصورت مردم نظر . تظاهر، این میکند بروز ای توده انقالب هر در خودانگیخته بطور افتخار، اوج به خود رهبران

به نسبت آنها شناسی حق و شان، غرور احساس ها، توده بزرگ هیجان و شور بیان واقع در ». اند کشیده زحمت اینهمه آنها رهایی برای که است این رهبرانی از یکی استالین و

. بود رهبران

19

: فیورو سیمون » مورد » در نفرت و دروغ از مملو کتابی در فیورو مونت سباک سیمون انگلیسی تاریخدان « » خودش » خودش که انقالب چهره بی متکبر این ترتسکی که آنطور که نگارد می استالین، » فوق استعداد دارای برعکس است؛ نبوده معتاد بروکرات استالین ، دانست می نابغه را

. چیز همه وی است بوده عجیب حافظه قدرت و ذاتی، تحلیلگرانه روحیه سازماندهی، العاده ... با استالین گرفت می تصمیم فراوان تعمق با و کرد می ریزی برنامه جریان خردترین تا را

. نشریه با مصاحبه در فیورو کنند فرو ما مغز به کنون تا کنند می سعی که بود آن از استعدادتر « : » کرده» نقاشی تروتسکی که است تصویری داریم استالین از ما که تصویری گوید می ولت

راه بروکراسی که است خوب آن برای که بیسواد یک دهاتی، یک بیرحم، آدم یک تصویر است، . استثنایی. استعداد سیاستمدار بمنزله است پیچیده شخصیت یک استالین ً واقعا لیکن بیاندازد

.» دانست. می بسیار و کرد می مطالعه وقفه بی بود، خودآموخته مردی وی دارد

: چرچیل وینستونو» خردمند فرماندهی آزمونها، ترین سخت سالهای در که بود بزرگ سعادتی روسیه برای

. برجسته، شخصیتی وی کرد می رهبری را آن استالین ویساریونویچ یوسف ناپذیر، تزلزلکه مرا حتی که شخصیتی بود، گفتگو هنگام چه و کار حین در چه بیرحم زمان، تحسین مورد

. چنان استالین در نیرو این نبود برابرش در مقابله یارای ام شده تربیت انگلیس مجلس دربنظر خلقها همه و زمانها همه رهبران میان در همتا بی شخصیتی همچون وی که بود عظیم

. . یالتا کنفرانس برگزاری روزهای در بود العاده فوق مردم بر وی نفوذ و تاثیر رسید میبر جا از تیم یک همچون گوئی همگان شد می وارد کنفرانس سالن به او که هنگامی

. منطقی ژرف، خردمندی دارای استالین ایستادیم می خبردار بحالت آنکه شگفت و میخاستیم . چاره از رفت برون راه یافتن همتای بی استاد او بود هراس هرگونه از فارغ هوشمندانه،

... می نابود خویش دشمنان بدست را خویش دشمن که بود انسانی او بود اوضاع ناپذیرترین. بجنگیم ها امپریالیست با که نمود می وادار نامید می امپریالیست آشکار که را ما و کرد

. استالین درباره که همه هرچه گذاشت جای بر اسلحه با و گرفت تحویل خیش با را روسیه او.» برد نخواهند یاد از را اشخاصی چنین مردم و تاریخ بگویند،

. در. مسکو در امریکا سفیر دیویس ا :1943ج

» سالهای » های اعدام که شود می متذکر مسکو در ماموریت کتابش 38تا 36درمردم یاری با بود واکنشی بلکه نه شوروی مردم ارعاب منظور به و شده پالن . می استالین شخص باره در و شوروی دولت ضد های توطئه مقابل شوروی

است، » نویسد: هدفمند و پرهیزگار فروتن، کند، می زندگی پاکیزه که است مردی استالینپرولتاریا ارتقای و کمونیسم به نسبت اش عالقه و آرزو که یکسویه ای اندیشه با مردی

. . است، زیرک دارد بزرگی روح و است زیرکانه مشربی خوش دارای وی است معطوف . کنی ترسیم را شخصیتی تو چنانچه داناست من بنظر چیز هر از قبل و دارد موثری هشیاری

می تصور به استالین مخالفین دلترین کور که است آنچه هر عکس ً کامال ها زمینه تمام در که.» بود خواهی دارا را مرد این از تجسمی تو آنگاه آورند

20

زینویف :15الکساندر » نویسد » می واژگون جهان یک شناسی جامعه اثرش در . را" وجودم سراپای استالین به سوءقصد بودم بیقرار استالینی ضد یک سالگی هفده سن از . » « . مرا اگر کردیم آغاز را آن عمل و بررسی را قصد سوء یک فنی امکانات ما بود گرفته فرا

سال . 1939در کردم برنامه را استالین ترور من بود درستی اقدام کردند می محکوم مرگ به . را مسایل این من بود زنده هنوز استالین زمانیکه نه؟ مگر شد می محسوب جنایت یک این و

: استالین گویم می بیندازم، نگاهی قرن تمام بر توانم می که اکنون ولی دیدم می دیگری طور . اتخاذ بر نباید شخصی سلیقه بود سیاسی نابغه بزرگترین و قرن این شخصیت بزرگترین

". اپوزیسیون سرکردگان از اعتراف این مشابه افگند سایه افراد ارزیابی در علمی موضعی: . نمود اقرار مسکو محکمه در کامنف است زیاد هم

. بودم" رسیده نتیجه این به من میشد رهبری ترتسکی و زینویف من، توسط تروریستی توطئه

پیروزی آن پیروزی، از منظورم و بود شده پیروز رهبری سیاست و حزب سیاست کهسیاست این اینکه یعنی است پذیر امکان سوسیالیستی کشور یک در که است سیاسی‌ای

. رهبری در انشعاب یک امکان بر مبنی ما امید می‌گیرد قرار زحمتکش توده‌های قبول مورد . کرده حساب تومسکی و بوخارین ریکوف، راست گروه روی ما بود شده آب بر نقش نیز

مسدود. را امکان این مردم مقابل در آن شدن بی‌حیثیت و رهبری از گروه این برکناری بودیمحساب. نمی‌توانست شود، رهبری سقوط به منجر می‌توانست که جدی مشکالت ساخت

کردن کلکتیویزه و کشور کردن صنعتی یعنی را دوران مشکل‌ترین رهبری که چرا کرد، : . مبارزه مطلق خاتمه یا می‌ماند باقی راه دو فقط بود گذاشته خود سر پشت را کشاورزیسیاسی، پالتفرم بدون توده‌ای، حمایت کوچک‌ترین بدون بار این ولی آن ادامه یا‌ و حزب علیه

". . برگزیدیم را دوم راه ما فردی ترور وسیله یعنی پرچم بدون

... از گریان و نهاده و گلبدین کانکویست، برزنسکی، ی سینه به سر بارز آقای این، وجود با ( " : برای حقی عمال منطق همین به اتکا نویسد می نگرانه ساده اپوزیسیون، خردشدن اندوه

) کمیته اعضای درصد نود استالین که بود غیرخودی گفتار در حقیقتی ندیدن و نشدن قایل غیرنظر اختالف عملی و تئوری مسایل بعضی سر بر فقط چون رساند، قتل به را مرکزیخوانده"! را اپوزسیون با بحث در استالین نوشته یک حتی رود نمی گمان که او از داشتند

مسایل " بعضی سر بر فقط نظر اختالف داشتن مسئله، بداند که است بیهوده توقعی باشد، " و سالح خلع بکلی را اپوزسیون سیاسی، و تئوریک رهگذر از استالین نبود؛ عملی و تئوری

. بود شوروی اتحاد صیانت مسئله بود؛ نموده بیچاره

: انگلیسی نویسنده ولز جی اچمی» تصور شدم، روبرو استالین با سوءظن نوعی و ذهنی سابقه با من که کنم می اقرار

آدم با و وارسته مستبد با داند، می عالم ناف را خود که دار خویشتن متعصب یک با که کردم . مقابل در که داشتم گرایش شد خواهم طرف درآورده خود انحصار به را قدرت که حسودی

. همیشه برای را تاریک و تلخ افکار او با گفتگو دقیقه چند از پس بگیرم را ترتسکی طرف او . . تسلط ببینم نهان او در را ای شده پنهان عاطفی های تنش که نبودم آن در دیگر کردم رها

زینویف ) ? 15 ندر ( 2006- 1922الکسا در( ) که کمونیست ضد ای نویسنده و فیلسوف دان، منطق ، نشود اشتباه زینویف گئورکی باتا 1978 و شد تبعید آلمان .1999به زیست آنجا در

21

قدرت از ناشی نه و اوست فضائل این مدیون روسها بر او گفتگوی بی و العاده خارق.» است نهفته او در که اسرارآمیزی شیطانی

علت این به گرفته قرار موقعیتی چنین در او اگر که کردم می تصور ببینم را او اینکه از پیش . آن از ناشی درست او موقعیت که فهمم می امروز اما ترسند می او از دیگران که است

.» کنند می اعتماد او به همه و ندارد ترسی او از هیچکس که است

: استالین از خصمانه ای زندگینامه در نگار روزنامه لوین دان . . تظاهر» مخالف او است متنفر دبدبه و شکوه از او نیست افتخار و شهرت تالش در استالین . بزرگ کشوری درون در را رسمی شوکت و شان هرگونه میتوانست او است عامه برابر در

» میدهد ترجیح را پرده پشت او اما باشد داشته

: قیشر لویی: گوید می امریکایی دیگر متخاصم منتقد

. تماس» – در او با که کسانی میباشد حزب الهامبخش خود آرامش و اراده قدرت با استالینهای مسوده و پیشنهادات تصحیح در را مهارتش و شنیدن به او توانایی و حوصله اند، بوده

». ستایند می زیردستانش الیقترین

: لیونز یوجن » : استالین » ساده زندگی مورد در روسیه سراسر تزار استالین کتابش در امریکایی نویسنده

مینویسد: . ساده» آنقدر روزمره زندگی در او کند می زندگی اتاقه سه معمولی آپارتمانی در استالین ... سنگدلی به را او و داشته نفرت ً شدیدا وی از که کسانی حتی نماید می زمخت گاه که استننموده متهم خصوصی زندگی در روی زیاده به را او هیچگاه سازند، می متهم سادیستی ای

» های... » کشتی و دالر ملیونها داشتن شان برای موفقیت سنجش معیار که کسانی اند ... رفتار و نگاهها کنند درک سادگی در را قدرت لذت است مشکل هاست، معشوقه و تفریحی . هویدا که موقر و گرم سالمند مردی نبودند تصنعی و متظاهرانه اطوارش و دیومانند هرگز او

. باشد صمیمی بود، پذیرفته حضور به سالها از پس که ای خارجی نخستین با است مایل بود.» است داشتنی دوست ً واقعا فردی استالین که اندیشیدم حیرت با بودیم نشسته که همانجا

کتابش در بود استالین دشمن رویزیونیستی موضعی از که فنلندی تومنین آرفو

: » مینگارد» کرملین زنگهای

قدرت» کمونیزم، از فقط بلکه خود از نه هیچگاه هایش نوشته و ها سخنرانی در استالینو اندیشه نماینده ً صرفا که داشت می ابراز موکدا و گفت می شوروی قدرت و حزب

. سراغ استالین در خودستایی و تفرعن از نشانی‌ ً ابدا من بیش نه و است تشکیالت

22

هیوالیی... و واقعی استالین میان تفاوت از همیشه مسکو در اقامت مدید سالهای طی نکردم». میشدم درحیرت بودند، تراشیده وی از که

سویتالنا:: » گوید » می دوست یک به ها نامه کتاب در استالین فراری و خاین دختر الیولیوا سویتالنا

خدا»... را خودش بود مایل ً عمال پدرم که خوانم می یا شنوم می آنجا و اینجا وقتی امروزچیزهایی چنین توانند می چطور شناسند می خوب را او که کسانی که میکنم تعجب بشمارد،

». ... در استالین تجمل بی زندگی به راجع و انگاشت نمی خدا را خودش هرگز او آرند زبان بر: » نویسد» می داچا

. به» او بود داده اختصاص کارهایش همه برای که داشت اتاق یک داچا تحتانی منزل در پدرم». خوابید می آوردند، می در خواب تخت صورت به را آن شبها که ای چوکی کوچ روی

: دوستانه دیدی از استالیندیدگاههایی از گذرا طور به خصوصیاتش و استالین با که بارز آقای بدهید اجازه اکنون

» می » حمایت آن از و بود راضی اش شخصیت کیش از وی آیا که ببینیم و شویم آشنا دوستانهیا فقیه والیت سوم درجه تروریست یک با حتی او زندگی شیوه و شخصی دارایی نیز و کردذکر من که آورد مطلب صفحه دهها شد می مورد این در خیر؟ یا است مقایسه قابل جهادی

دارد، وا استالین درباره مجدد غور به مآخذی را شما اگر زیرا میدانم، کافی را نمونه چند. وی برله نه و بود خواهند استالین علیه مآخذی

: آلمانی ی نویسنده فیختوانگر لیونمسخره» را آن بیگاه و هرگاه و برده رنج ً واضحا اند، ساخته کیش وی از اینکه از استالین

. با. من است آنان ترین پیرایه بی استالین شناسم می که قدرتمندی مردان تمامی از میکرد . نظر به پذیرفت صمیمانه او که کردم صحبت او با وی کیش افراط و ابتذال درباره صراحت

اعتبار بی را او وسیله این به تا باشند خرابکاران شخصیت، کیش پشت است ممکن استالینسازند.«

باربوس:: نگارد می استالین تجمل بی زندگی محل تشریح ضمن فرانسوی نویسنده باربوس هنری

ماهانه» معادل ) 500استالین ( 25و 20روبل معاش حداکثر که دارد می دریافت انگلیسی پوند ... ... ... مثل و است ساده مردی درخشان و گو رک مرد این میباشد کمونیست حزب کارمندان

نه جورج، لوید ... 32آقای پیشرفتهای کلیه افتخار استالین دارد سکرتر یک فقط بلکه سکرتربر او خود به افتخار از بزرگی بخش حالیکه در میدهد نسبت لنین به را آمده دست به

میگردد.«

: بئاتریس و سیدنی

23

» : که » را ادعا این نوین؟ تمدنی شوروی کمونیزم شان ماندگار اثر در وب بثاتریس و سیدنی « : تمام که شود می تصور گاه کنند می رد ً قویا دارد، می اعمال را مستبدانه قدرتی استالین

. موسولینی، خالف که دانست باید اول میشود اداره استالین جوزف شخص، اراده با کشور. نیست برخوردار شهروندان بر قدرتی هیچ از ً قانونا استالین معاصر، دیکتاتوران سایر و هیتلر

جمهور رئیس هر به سال چهار برای امریکا اساسی قانون که است وسیعی قدرت فاقد او ... کمیسار حتی او نیست و نبوده شوروی اتحاد جمهور رئیس هیچگاه استالین میدارد، تفویض ... . شوروی اتحاد در کمونیست حزب میباشد حزب جنرال سکرتر او نیست کابینه عضو و خلق

. اعتبار شخصی تصامیم نیست جایی فردی دیکتاتوری برای آن در که دارد ای اساسنامه ... تصامیم مجری فقط که است داشته اظهار ً مرتبا استالین میشود جلوگیری آن از و نداشته

... اتحاد اداره بر مروری که اینست ساده حقیقت میباشد کمونیست حزب مرکزی کمیتهعمده تصامیم در که آنست بیانگر استالین دیکتاتوری اصطالح به گذشته دهه در شوروی

. های بحث آنقدر از پس ً معموال حزب اقدامات برعکس ندارد وجود دیکتاتوری از ای ممیزه». هویداست اطمینان عدم و تردید عالیم آنها در که شده اتخاذ شدید و داغ و طوالنی

کروپسکایا:

. سندی اینک ولی بود استالین مخالف لنین همسر کروپسکایا که بارز آقای بود خواهید شنیده: اپوزیسیون برابر در وی قاطع موضع از حاکی‌ یافته انتشار متعدد سایتهای در

نهاده» آلمان فاشیزم دست در دست شان باند و جنایتکاران تمام و زینویف کامنف، ترتسکی، : . سگهای این کشور در همگانی خواست ازینجاست شدند همکار آلمان مخفی پلیس با و

. ! خواستند می آنان کنند ایجاد اغتشاش ها توده بین خواستند آنان شوند تیرباران باید دیوانه . . اراذل باند خوردند شکست آنان برسانند قتل به را انقالب مغز و قلب استالین، رفیق

. استالین به آنان وفاداری زدند؛ حلقه مرکزی کمیته دور به تر فشرده ها توده شد تیرباران». است پیش از پابرجاتر

:» « » ایران» کار حزب ی نشریه توفان

. امر» این البته گذرد می استالین با ضدیت کانال از کمونیسم با ضدیت بورژوازی آۀ�نهبرایمظهر استالین مردم، های توده ذهن در که داند می بخوبی بورژوازی که چرا نیست، تصادفی . قابل و تاریخی است واقعیتی استالین ولی مجرد، است ای ایده کمونیسم است کمونیسم

ایده. این که چرا است ممکن غیر کمونیسم ی ایده با مستقیم مبارزه بورژوازی برای لمسمردم قلوب و اذهان از آنرا توان می مشکل و است انسانی آرمانهای عالیترین حامی

. است امری دادن جلوه دگرگون را تاریخی وقایع بخصوص را، واقعیت ولی زدود زحمتکش . جهت بدین دارد خود انحصار در را جامعه تبلیغاتی وسائل تمامی ایکه طبقه برای ساده بسیار

. است داده تشخیص استالین با ضدیت را، کمونیسم با ضدیت راه بهترین درستی به بورژوازیاز عظیمی موج آید می بمیان استالین نام وقتی بورژوازی جوامع در امروزه که جاست این از

». میسازد مشغول بخود را شنونده ذهن شده صادر قبل از احکام

24

" که» " وی شخصیت کیش از باید بود شوروی مردم قلوب محبوب که را استالین شخصیت . معیارهای از افتادن دور مفهوم دو این کردن مخلوط کرد جدا بود، بوروکراسی تبلیغات

... است ماتریالیستی

داد، بروز را خود شخصیت نقش سوسیالیسم ساختمان دوران در که بود بزرگی مرد استالین . شخصیت اند داده را سوسیالیسم ساختمان بزرگ معمار لقب همواره بوی سبب همین به

مجسم مظهر صورت به که بود شوروی های انسان ی همه جمعی خالقیت محصول استالین . را دشمنان متمرکز ی توطئه که شوروی مردم کرد می بروز آنها حماسی آرزوهای ی همهو داشته را شوروی به سفید گارد و امپریالیستی کشور چهارده تجاوز ی تجربه دیدند، می

به غرب امپریالیسم دیدند می که مردمی کشید، می زجر تزاریسم عفونت بوی از مشامشانکند می تبلیغ را پرولتاریا دیکتاتوری با مقابله برای اقتدار ی ایده و رود می قدرت تمرکز سوی

کار سر بر مجارستان تا پرتگال از خود نامحدود قدرت با را انقالب ضد ای افسانه دیوهای ومی خود قهرمانان خلق به کشند، می تنوره دموکراسی و آزادی ی جنازه باالی بر که آورد می

. کشند خاک به بیرون و درون در را آشام خون دیوهای این ی پوزه باید که قهرمانانی پردازد،». . است استثنائی شرایط در استثنائی قهرمان یک وی است قهرمانی چنین استالین

ماریااولیانووا " بیانات " بر اش ازمقدمه دربخشی انقالبی دموکراسی سایت مسئول مدیر سنگ ویجی

در بار اولین که لنین خواهر "1989اولیانووا . . . " ش ا ک ح مرکزی کمیته نشریه ایزویستیا در: می‌نویسد یافت انتشار

. یادآور کردند آماده چاپ برای را مربوط اسناد سایر و سند این که استپانف و و مورین یودر نظارت مرکزی کمسیون و مرکزی کمیته مشترک پلنوم بیانات، پسزمینه که 1926میشوند

. باشد میمباحثات و استالین و بوخارین ترتسکی، زینویف، لنین، نامه‌های خواندن از پس اولیانووا

پلنوم شده‌ی نویس تند گزارش ضم که داشت اظهاراتی مرکزی، کمیته پلنوم در آنها پیراموناند:

کمیته" در اپوزیسیون اقلیت توسط استالین رفیق بر سیستماتیک زنی تهمت داشت نظر در بااحساس استالین، و لنین بین مناسبات خوردن لطمه مورد در همیشگی ادعای و مرکزی

پایان تا من زیرا بگویم واستالین لنین بین روابط به راجع کلمه‌ای چند است الزم می‌کنم . بودم او کنار در ایلیچ والدیمیر زندگی

دومین نیز و حمله نخستین هنگام در که اندازه‌ای به بود؛ قایل استالین به بزرگی ارزش لنینوی به را وظایف محرم‌ترین و می‌خواست را استالین فقط اصرار با مغزی،او سکته حمله

می‌سپرد.

مرکزی کمیته اعضای از هیچکدام با نبود مایل بیماری‌اش مدت تمام در لنین کلی طور به . مناسبات بربدبودن دایر حدسیات همه‌ی بنابرین خواست می نزدش را استالین تنها و ببیند

". است حقیقت با تباین در ً کامال دیگران به نسبت استالین با ایلیچ والدیمیر

" و " استالین بین که برخوردی که است معتقد اولیانووا استالین، بودن خشن به راجع ." بر " استالین نداشت سیاست به ربطی و بود ًشخصی کامال ای مسئله افتاد اتفاق کروپسکایا

25

کرده کسب وخامت لنین بیماری که درهنگامی داشت مسئولیت مرکزی کمیته تصمیم اساس . را تصمیم این که کروپسکایا برسد او به سیاسی خبری هیچ نبایستی داکتران هدایت طبق بود

از استالین طلبی پوزش خواستار لنین ً متقابال که گرفت قرار استالین انتقاد طرف کرد نقض. شد کروپسکایا

متفاوت " برخوردی قضیه به شاید نمی‌بود جدی لنین بیماری اگر که بود آن بر الیانووامی‌داشت."

با شدن فلج صورت در که رسید تصمیم این به لنین وقتی که درمی‌یابیم اولیانووا بیانات از . ی نکته این شد کمک طالب استالین از بخشد، خاتمه زندگی‌اش به سیاناید پتاسیم خوردن

استالین که ترتسکی مفتضح اتهام به است پاسخی زیرا است بزرگی ارزش واجد بیانات " ص ) " دوم، جلد استالین ترتسکی بود داده را لنین ساختن مسموم لندن 199ترتیب چاپ

غرب(. 1969 در غالب عقیده این لنین، به استالین بودن نزدیک زیاد مورد در اولیانووا گواهی " لنینیزم " و لنین وارث واقع در و لنین به فرد نزدیکترین ترتسکی که می‌سازد ثابت پوچ نیز راروشن. ترتسکی، به راجع استالین و لنین بحث‌های از اولیانووا مستقیم گواهی اساس به بود

. بود نزدیک بسیار استالین به لنین قفقاز، مسئله روی دو آن اختالف وصف با که می‌شود

منشویک به مالی کمک ارسال سر بر استالین از لنین نارضایتی مورد در اولیانووا توضیحاستالین برخورد درستی به بلکه لنین سیاسی تصمیم درستی به نه را بسیاری مارتف مهاجر

کارگران دشمن آن به پول ارسال به مایل اگر گفت لنین به که سازد می متقاعد مسئله به. بیابد حزب برای دیگری منشی باید 16است،

نداشت وثغوری حدود او طلبی جاه و خودخواهی که اینست استالین بر ها تهمت از دیگر یکی » به » و بود نظیر بی تاریخ مستبدان بین او خودکامگی بود؛ اش کیش دهنده اشاعه خود و

. نهاد نمی ارزش پشیزی خود از انتقاداست؟ چنین ً واقعا آیا

: وی از ستایش به استالین برخورد " دشمنان " نهایی تحلیل در و استالین دشمنان برای ، روس بلشویک های‌ کمونیست بنابر

استالین واالی شخصیت ی منزله به روشنی و ناپذیر انکار پدیده لنین، و انگلس مارکس، » « . که است بوده وی شخصیت کیش داشته وجود شان کور دید از آنچه است نداشته وجود

و سفاهت یا و استالین شخص بینی بزرگ خود و تحکم به نسبت حصر و حد بی میل با آنهم. گردد می توصیف وی بیمارگونه آدمکشی و مالیخولیایی جنون

: میگفت که بود بزرگی رهبر استالین اما

16 . . تحلیل و تجزیه نوشته، استالین از انتقاد در که را مرگ ی آستانه در لنین های نامه زخارف، ا و تاریخی علوم کاندید اخیرا. " " . است شده چاپ مولنیا کارگری نشریه در او تحقیقات نتایج ندارند تعلق لنین به آنها که گرفته نتیجه و کرده

26

طبقه» این سوسیالیستی دولت تحکیم و کارگر طبقه اعتالی راه در من که گامی هر اگرصورت آن در بخشد، بهبود و تحکیم را کارگر ی طبقه وضع که نباشد جهت آن در برمیدارم

». دانست خواهم بیهوده را خود زندگی

آهنین » انضباط اندکی ولو هرکس که ماند وفادار لنین آموزش این نیز و شعار این به آخر تا او ) به ) پرولتاریا علیه عمال آن دیکتاتوری دوران در ویژه به کند سست را پرولتاریا حزب

». قرار سوسیالیستی کشور افتخارترین پر و بزرگترین راس در او رساند می یاری بورژوازی . نزدیکترین مثابه به او ورزیدند می عشق وی به اعتماد عمیقترین با شوروی مردم و داشت

» شخصیت » کیش به نیازی بلشویک حزب رهبران ترین برجسته از یکی و لنین همرزمنداشت.

. اند وی از آمیز اغراق بزرگداشت از استالین بیزاری و مخالفت گویای ذیل های گفته

در :1928استالین شد یادآورو» شود، قطع ها توده با شان رابطه و برسند مراتب سلسله ی قله به رهبران که امر این

جدائی خطر تواند می فقط باشند، داشته انتقاد جرات که آن بی بدوزند آنها به چشم ها توده . وخامت است ممکن حتی خطر این باشد داشته دنبال به را ها توده از رهبری افتادن دور و

را خود و شوند سرمست وضع این از رهبران که است هنگامی آن و کند پیدا ای العاده فوق . نگاه باال از را ها توده اند شده دچار خودپرستی به که رهبرانی چنین از کنند تصور خطاناپذیر

حزب، برای مصیبت جز وضعی چنین است بدیهی است؟ ساخته خوبی کار چه دیگر کنند، می». داشت نخواهد بر در دیگری ی نتیجه

:1930در نویسد می شوروی دولت عالیرتبه کارمندان از شاتونفسکی به ای نامه در

. " در» " تصادفی طور به نکته این شاید رانید می سخن من به وفاداری از خود ی نامه در شما ... . از دهم اندرز شما به مایلم نیست، تصادفی کلمه این اگر اما شاید باشد آمده شما ی نامه . . " ی" طبقه به وفادار نیست بلشویکی ای شیوه این بکشید دست اشخاص به وفاداری اصل

. . به وفاداری با را آن اما است مفید و خوب امری این باشید آن دولت آن، حزب کارگر،». ننمائید خلط مغز سبک روشنفکران ی بیهوده و عبث ی بازیچه این یعنی اشخاص

: " 1931در فقط من خودم، مورد در گفت آلمانی نویسنده لودویک امیل با مصاحبه‌ای ضمن ... هیچوجه به مارکسیزم باشم وی خوب شاگرد که اینست زندگیم هدف و هستم لنین شاگرد

. به تنها بزرگ شخصیت‌های اما گیرد نمی‌ نادیده را خلق تاریخساز و برجسته افراد نقشستایشی هر درخور کنند درک درستی به را آن تغییر نحوه و شرایط بتوانند که مقیاسی همانخیره. خود خیاالت پایه بر آن برابر در بخواهند و دریابند را شرایط نباشند قادر آنان اگر اند

. همیشه ً تقریبا یا همیشه فردی تصامیم شد خواهند کیشوت دن وضع دچار بایستند، سرانه ... شان نظر روی که داشت خواهند وجود کسانی جمعی، هر در بود خواهند یکجانبه تصامیمی

". شود حساب باید

27

بنگاه 1937در به را زیر ی نامه کنند، منتشر وی کودکی از داستانهائی خواستند وقتی: » نوشت » دتژیز کودکان کتاب انتشاراتی

. " اشتباهات» " کتاب این در مخالفم ً کامال استالین کودکی ی درباره هائی داستان انتشار با من . را نویسنده است فراوان ناشایست تمجیدهای و تعریف و ها مبالغه ها، دروغ وقایع، ی درباره

)" طلبان ) " فرصت و نیت حسن با گویان دروغ شاید گویان دروغ پریان، های قصه دوستداران . . ولی اند واقعیات همان واقعیات اما است، تاسف جای نویسنده، برای این و اند کرده گمراه . خلق به که دارد وجود گرایشی کتاب در که اینست عمده مطلب نیست این در عمده مطلب

) القا ) را خطاناپذیر قهرمانان و رهبران شخصیت کیش ها خلق به کلی طور به و شوروی " " . نیست،. بلشویکی ها توده و قهرمانان تئوری است زیانبخش و خطرناک کار این میکند

. است انقالبی های سوسیالیست به متعلقی » توده سازند، می را خلق که اند قهرمانان گویند می انقالبی های پست بسوسیالیست

« : ». را قهرمانان که است خلق گویند می ها بلشویک اما کنند می مبدل خلق یک به را مردمان ». بلشویکی آرمان به و ریزد، می انقالبی های سوسیالیست آسیای به آب کتاب این سازد می

». . سوزاند را آن باید من ی عقیده به زد خواهد لطمه ما ی همه

های سال وی 30در ی باره در کتابی باید یاروسالوسکی و گورکی ماکسیم پیشنهاد به که. نمود مخالفت استالین شد، می منتشر

که بوده میان در استالینی جبری و استبداد آیا کنید کشف که بارز آقای شما عهده به باز وبین محبوبیتش یا انداخت می وی درباره کتابها تهیه فکر به را گورکی مثل بزرگ هنرمندانی

بود؟ آمده پدید آنان زندگی بهبود در که ای کننده خیره تغییر سبب به شوروی مردم

» استالین » وفادار شاگرد را خود خود، از انتقاد ضمن مولوتوف وقتی پلنوم جلسه یک در . . « : ی همه ندارم شاگردی هیچ من است معنا بی این گفت دویده حرفش بین استالین خواند

». هستیم کبیر لنین شاگردان ما

» ایزنشتین » وقتی ، مخوف ایوان فلمش درباره دیگران و ایزنشتین سرگئی با صحبتی پایان در « : » به » من میدهد پاسخ استالین نیست؟ مخوف ایوان فلم مورد در دیگری دستور پرسد می

». مینمایم بیان را تماشاچی یک نظر فقط بلکه ندارم دستور شما

استالین ) با دیدار در امریکایی نظامی افسر : 1933روبنس بسیار( من برای میگوید وی به - - - و یکجا را استالین لنین استالین، لنین استالین، لنین نامهای روسیه سراسر در که است جالب

. : . مقایسه لنین با توانم می چگونه من است مبالغه هم این میگوید استالین و یافتم باهمشوم؟

جنرال وارنیکیف باالخره 79والنتین و تحصیل به استالین دوره در که زحمتکش طبقه از ساله: آرد می یاد به رسید، ارتش در بلند مقامی به

28

. ... دانستند» می مردم بودند عزادار روسها اکثر بود سختی بسیار روز استالین درگذشت روز . دارید خاطر به نداد انجام نزدیکش بستگان و خود برای کاری و زیست آنان برای ً واقعا او که : جای بر هستوی سالح با را آن ولی گرفت تحویل خیش با را کشور استالین گفت چرچیل که

گذاشت.

سالهای... در عظیمی دستاوردهای شاهد و 30روسها علم در آور حیرت دستاوردهای بودند؛. نداشت مانند بشر تاریخ در که تربیت و تعلیم

: . تعدادی گرفت صورت هم اشتباهاتی بلی نبودم فردا نگران هرگز من استالین، دوران در . در استالین اشتباهات اما بودند شده متهم شریر عناصر توسط که دیدند آسیب بیگناه افراد

. نمیتوانند آبی صاف آسمانی در کوچک ابر پاره سه دو اند هیچ او بزرگ کارهای با مقایسه». بپوشانند را آفتاب

ژدانف :83یوری میدارد ابراز علوم اکادمی عضو ساله . استالین» با ریستبا جهیل در دوم جنگ از پس که آید می یادم بود فروتنی شخص استالین

" روزنامه. " یک از گزارشی آن در که آوردند را پراودا روزنامه که میخوردیم صبحانه ما بودم " : . باز مینویسند؟ چه اینان پرسید استالین بود شده درج المللی بین ای کنگره از روسی نگار

" دور " کرده چملک را روزنامه او استالین؟ رفیق جهان، خلقهای کبیر رهبر باد زنده هم». بود. شخصیت کیش برابر در او واقعی موضع این انداخت

در که ١۹٣۵استالین نو سال جشن تومنین در اغراق آرفو تعریفهای است، کرده ثبت را آن ! " : پدرساالر، سالمتی به بیایید رفقا گرفت استهزا آمیزبه کنایه اینچنین را خودش از آمیز

آن ) در که را القابی تمام استالین سوسیالیزم معمار ملت‌ها، کننده آزاد خورشید، و زندگی . ) امیدوارم و بنوشیم استالین ویساریونویچ جوزف ، کرد ذکر پیهم می‌چسباندند، او به روزها

". باشد نابغه آن برای امشب سخنرانی آخرین و اولین این

. گذاشت می ارج خود از انتقاد و انتقاد سالح به پرولتری رهبر یک مثل استالین

به 1920در دیگری ی نکته هر جای به لنین تولد سالگرد پنجاهمین مناسبت به ای سخنرانی در . کنفرانس در اول نماید می اشاره مورد دو در لنین انتقادپذیری در 1905روحیه بلشویکها

. میکرد طرفداری انتخابات در شرکت از و بود مخالف آن با لنین که دوما تحریم به راجع فنلنداکنون که گفت و برخاسته لنین تحریم، طرفدار نمایندگان استدالل و بحث شنیدن از پس اما

. داشت اعالم تحریم از را اش طرفداری و بوده اشتباه دچار می‌یابد در

مهار خاطر به ها منشویک و ارها اس و کرنسکی بورژوایی دولت که بود زمانی دوم موردبورژوایی، مشروطیت راه به شوراها انقالبی راه ساختن منحرف و انقالبی موج کردن . کنفرانس که گرفت تصمیم بلشویکها مرکزی کمیته کرد دایر را دموکراتیک کنفرانس

29

قیام به و دعوت را شوراها کنگره کوشیده شوراها تقویت برای و نزده برهم را دموکراتیک . پتروگراد در که لنین باشد می دولتی قدرت ارگان شوراها کنگره که نمایند اعالم و زده دست

. وقتی اما بود دموکراتیک کنفرانس زدن برهم خواستار و ورزیده مخالفت تصمیم این با نبود.» « : بود شما با حق میرسد بنظر آری، گفت مرکزی کمیته اعضای به رسید پتروگراد به لنین

« : قبول از لنین رفقا، مینویسد استالین سپس . و را ما او شهامت و تواضع ترسید نمی اشتباه». بود ساخته اش شیفته

در لنین به شکوه با ای هدیه‌ چه و زند می موج صراحتی و صداقت چه استالین خاطره در! استالین سوی از تولدش سالگرد

درس لنین ی نمونه ارائه با که همانطور استالین مغرضانه، و خاینانه تبلیغات تمامی خالف. نداشت باک آن از هم خودش داد، می را انتقاد پذیرش در شجاعت

در ای نامه در :1930او نوشت گورکی ماکسیم به

. از» انتقاد بدون ماکسیمویچ الکسی داریم نیاز قطع طور به داریم، نیاز خود از انتقاد به ماطبقه ی خالقانه ابتکار تضعیف و بوروکراسی، رشد دولت، و حزب فساد و رکود بروز خود

. . در شما حرف داد خواهد دشمن به مستمسکی خود از انتقاد البته بود خواهد حتمی کارگر . طبقه ی سازنده انرژی کردن رها برای ما، پیشرفت برای اما است درست ً کامال خصوص این

) می ) فراهم انگیزه مواد هم وغیره ضربتی بریگادهای برای رقابت، شکوفایی برای کارگر،». است. تر سنگین که دارد قرار آن مثبت جنبه خود از انتقاد منفی جنبه برابر در آورد

در هجدهم 1938استالین کنگره به گزارش در و پرداخت ها تصفیه در اشتباهات اصالح برایدر . 1939حزب اعاده شماری حیاتش زمان در کرد اعتراف حزب تصفیه کار در اشتباهات به

نتایج و نگردید اجرا درست و کامل این اما یافتند رهایی قید از کسانی و آمد عمل به حیثیت . سو مورد مزورانه را آن وی، درگذشت از پس خروشچف اینکه جمله از داشت ای منفی

. پاشید لجن لنینیزم و مارکسیزم و استالین به و داده قرار استفاده

. چین انقالب پیروزی از پس اما داشت آمیزی اشتباه عقاید چین انقالب درباره استالین. پذیرفت را اشتباهش

. بپوشانند اند کوشیده پیوسته مرتجعان و ها امپریالیست را استالین شخصیت از جهات این

« » بلشویک » انقالبی های کمونیست بنابر بلکه نه استالین کار ، شخصیت کیش واقع در ) ی« " ) نماینده هر که است بوروکراسی کیش درجه عالیترین به تکرار و ساده تکرار شوروی

» « . » بوروکراسی » علت را شخصیت کیش ها اپورتونیست بود شخصیتی خودش دفتر در آن . » بودند » ها بوروکرات است بوروکراسی معلول شخصیت کیش که آن حال و دهند می جلوه

تشریفات صورت به آنرا که طریق این به ساختند پایمال را استالین به نسبت خلق عشق که

30

به امر این که زیرا نکردند عمل خودخواهانه های حساب بدون کار این در و درآوردند مکانیکی. شود گرفته پیش در روشی چنین نیز آنها خود به نسبت بخواهند که میداد امکان آنهاخویش خودمانی محافل در بردند می آسمان به را استالین مردم نظر در که ها بوروکرات

. وی که زیرا داشتند تنفر استالین از آنان کردند می یاد تنفر به او از و رفتند می غروچه دندان . ولی گرفت می خلق از را خود صالبت و قدرت و بود سوسیالیستی دولت مرکزی ستون

. به کوشند می ها بوروکرات اگر ندارد تعجبی بودند دولت ی پوسیده اجزاء ها بوروکرات . در واقع در ها بوروکرات بدهند دموکراتیک و هومانیستی شکل استالین علیه بر خود ادعاهای

وجود اثر در که پرولتاریا دیکتاتوری به نسبت را خویش ی کینه استالین از انتقاد نقاب زیر. ریزند می بیرون بودند، آن خدمت به مجبور 17استالین

وجود به بوروکراتیک قشر یک تدریج به خلق و انقالبی مرکز بین بوروکراتیسم، رشد اثر در . دستگاه که استالین کنند عمل کامل وحدت با که شد مانع و ساخت جدا هم از را آنها که آمد

. میداد انجام مهمی بسیار کار تاریخی لحاظ از طریق این به و میکرد تحکیم و ایجاد را دولتبر نمود، تامین سوسیالیسم های پایه ساختمان راه در را ما اقتصادی های کامیابی که استالینو کرد می مبارزه آن با دستگاه همین کمک به داشت، قرار بوروکراتیک دستگاه این ی زمینه . که را سرهائی که آن با او گردد پیروز آن بر قطع طور به توانست نمی که است علت این به

. بود بوروکراسی این رشد شاهد میزد بیرحمانه روئید می آن روی بر

از است ممکن که بود عیوبی مادی تجسم خودش که بوروکراسی هم استالین مرگ از پستوجه و دهد نسبت استالین به را عیوب این تا برد کار به داشت قوه در آنچه شود حاصل آن

» « . برعکس، بلکه، نیست استالین های شیوه شخصیت کیش برگرداند او از را زحمتکشانرا شوروی ی جامعه واقعیت نیز استالین زمان در که است بوروکراسی خود های شیوه

». ساخت می مسموم

» اناستاز » و خوشچف رادک، کارل را استالین شخصیت کیش ایجاد عمده مسئوالن ها برخی. میکویان . از رادک لحن مورد در دیدیم را خروشچف مداحی دانند می

: بشنویم مدودف " در" " پراودا شماره فراوان ١٩٣٤نخستین ستایش حاوی رادک قلم به صفحه‌ای دو مقاله‌ای

. بود دار عهده را اپوزیسیون رهبری سالها که سابق ترتسکیست داد انتشار را استالین ازاستخوانش، " استخوان لنینستی، حزب نمونه لنین، شاگرد ترین شایسته را استالین اکنون

" : ". "... رفیق علیه دست کردن بلند با نیز و مینامید و لنین همانند دوراندیشی خونش، خونچراکه کردند؛ بلند بشریت های سرمایه‌ بهترین علیه را شان دست واقع در آنان استالین،

. استالین است مترقی بشریت تمام راهنمای مشعل او آرزوست؛ او است؛ امید استالین"! ! ! ماست پیروزی استالین ماست اراده‌ی استالین است پرچم

" : توده‌ها حق بر خواست به لبیک با ما گفت استالین تولد سالگرد پنجاهمین در میکویان ) زحمتکشان ) تمام و حزب دسترس در را آن و شروع را استالین او زندگینامه‌ی کار باالخره

". داد قرارخواهیم کشورخویشسالهای 17 از ای، نوشته حزب – 1920بنابر های سازمان درون در بورژوازی مظهر را آن استالین که شوروی بوروکراسی بعد به

پرولتری -- انقالب خصم به ای فزاینده صورت به و دهقانان و کارگران مافوق حاکم نخبگان به اداری ماشین یک از خواند میشد .دگرگون

31

مناسبت به بعد، دهسال علمی " ۶۰و زندگینامه یک تهیه بر مکررا استالین، تولد سالگرد مین " " . در" استالین مختصرجوزف حال شرح سرانجام ورزید اصرار شش ١۹۴٧استالین توسط

. را آن چاپ و نوشتن حزب، بیستم کنگره در خروشچف اما یافت انتشار و تالیف نفر " : تواضع از نشانی فقدان و خودپسندی بارز ازمثالهای یکی خواند استالین خود کار بیشرمانه

". ... " است " خودستایی از زشت ای نمونه کتاب این است مختصر حال شرح نشر او در

به او نام حالیکه در روز هر گذشت با زیرا بتازند استالین به باید همدستان و ها امپریالیستمبارز میلیونها سرمشق و آموزگار و نظامی نبوغی با بزرگ اندیشمندی و رهبر یک مثابه

تا گرفته پوتین و گورباچف و خروشچف از دشمنانش شود، می حک تاریخ در جهان انقالبی. شوند می تثبیت خاینان و دلقکان مثابه به آنان مذهبی متحدان و امپریالیزم سران

استالین اشتباهاتچین، کمونیست حزب سند یک قول به که شد اشتباهاتی مرتکب استالین گفتیم، آنچه سوای

. اصولی، استالین اشتباهات از بعضی داشتند تاریخی و اجتماعی و ایدئولوژیک های ریشهبرخی و ناپذیر اجتناب اشتباهاتش از برخی عملی، کارهای جریان در اشتباهاتش از بعضی

آنها از اجتناب پرولتاریا دیکتاتوری نمونه فقدان شرایط در که بودند اشتباهاتی هم اشتباهات. بود مشکل

قابل بارز آقای مثل مارکسیزم به ناآشنایان برای که مینمایم نقل را سند از قسمتهایی آن. بود خواهد فهم

دارای» که را تضاد نوع دو مسایل بعضی در گاهی حزب برونی و درونی مبارزه در استالینحل ناهمگون طرز و مردم درونی تضاد و خودی و دشمن بین تضاد یعنی است، ناهمگون جنبه

. تحت که انقالبی ضد عناصر تصفیه خاطر به مبارزه در کرد می مخلوط را تضاد دو اینشدند، می مجازات باید که انقالبی ضد عناصر زیادی تعداد حق به گرفت، انجام وی رهبری

. . های سال در ساخت محکوم ً اشتباها را بیگناه اشخاص برخی همچنین ولی شدند مجازات. 1938و 1937 وی بود آمده بوجود انقالبی ضد عناصر تصفیه خاطر به مبارزه در افراط اشتباه

. گردید اشتباهات بعضی مرتکب برادر کشورهای و برادر احزاب مناسبات حل زمینه در . این داشت آمیزی اشتباه عقاید بعضی همچنین کمونیستی المللی بین جنبش در استالین

». است رسانده هایی زیان کمونیستی المللی بین جنبش و شوروی اتحاد به اشتباهات

. میباشد کوچک اشتباهاتش و بزرگ خدماتش اشتباهاتش، و استالین خدمات بین مقایسه دراستالین خدمات دون مائوتسه ی گفته اشتباهاتش 70به و را 30درصد کارش و زندگی درصد

. میدهند تشکیل

چین حزب روی » نظر را استالین اشتباهات حزب این که دارد اهمیت جهت آن از ً مخصوصا». است کرده حس خود پوست و گوشت

32

حمله یک با خواستند امپریالیستی کشور چهارده یافت، تولد شوروی روسیه آنکه محض به )» «( . برای را سفید گارد شان مزدوران آنگاه نشد که سازند خفه نطفه در را آن دستجمعی

. وقتی شدند مواجه شکست با مجددا که کردند تمویل و تجهیز شوراها حکومت سرنگونیامپریالیست ایستاد، پا به سوسیالیستی قدرتمند کشوری مثابه به استالین رهبری به شوروی

آن عوامل و هیتلری فاشیزم توسط که داشتند امید « 18ها را » شوروی دولت ، اپوزیسیون درکنند دشمنان. 19سرنگون مرگبار حمالت از را شوروی باید استالین که بود موقع این در

« . . کمونیست قول به نشد اشتباه دچار نبود ممکن شرایط آن در میکرد حفظ داخلی و خارجی « » ی محاصره شرایط دشوارترین در گان دیده ستم اینکه ، شوروی بلشویک انقالبی هایی جامعه ساختن به مخرب، جنگی تهدید معرض در ضروری، مادی منابع بدون اقتصادی،سفید های دستکش با و اشتباه بدون را کار این که میشود خواسته آنها از اند پرداخته خویش . از پس که بورژوازی خاطر به ستمکاران، خاطر به میتواند فقط توقعی چنین دهند انجام

». " کند " خطور است شده اخالق پاکی و هومانیسم راه مبارز خویش ناگهانی شکست

نمیداد اجازه بنابرین و بود آگاه شوروی داخل در همدستانش و فاشیزم خطر از استالین . ی گفته این در را شوروی بر تجاوز او گردد نیست جهان سوسیالیستی کشور نخستین

. باید » ما هستیم عقب پیشرفته کشورهای از سال صد یا پنجاه ما که کرد پیشبینی مشهورش». . کرد خواهند خرد را ما آنان یا میکنیم را کار این ما کنیم پر سال ده طی را فاصله این

» ستون » واقع در چپ و راست اپوزیسیون ، شوروی بلشویک انقالبی های کمونیست تائید بهآن باید استالین و بود شده موفق دیگر کشورهایی و ناروی و اسپانیه در که بود ها نازی پنجم

. مبارزه آن میتوانست استالین چون رهبری ی اراده و درایت کرد می پاشان روسیه در را . پرولتاریای مبارزه این در او گاه تکیه راند پیش به پیروزمندانه را ساز سرنوشت و خطیر

. آنها هدف بلکه نبود پرولتاریا خورد صدمه ها تصفیه و تعقیبات از که ای طبقه بود شوروی . است روشن بناًء بود روشنفکران از بخشی و استثمارگر طبقات بقایای بروکراتیک، دستگاه

" های » " توده چرا و شدند ور حمله شخصیت کیش بر سبعیتی چنان با قشرها این چرا کهاعجاب موجب که میدهند نشان استالین ی خاطره به ای عالقه چنان ما کشور زحمتکش

« ». در ویژه به و هاست . 1936-1937اپورتونیست ی آستانه در آیا بود یافته افزایش جنگ خطرهیتلری آلمان با شوروی اتحاد خواستند می ها امپریالیست که جنگی ی آستانه در جنگ،

کرد؟ پاک خطرناک و مردد عناصر ی کلیه از را جبهه پشت دیگر بار که بود الزم شود، درگیربندرها روسیه، در ها والسف را جواب " 20این در " که کریمه، در گران مجازات و اوکرائین در

!«1937سال اند داده نشدند، تیرباران

که شرایطی در بود، افتاده انفراد به شوروی که شرایطی در ها، بلشویک قول به بدینترتیباز و خارج از محاصره شرایط در نداشت، وجود سوسیالیزم ساختمان برای مهمی پایگاه

18 « : سرمایه صورت ترین متشکل فاشیزم ما تصور به گفت انگلستان در شوروی سفیر زمانی و ترتسکیزم لیدران از سوکولنیکف ». . ماهیت تنهایی به جمله این بیاییم کنار آن با است بهتر پس کرد خواهد خفه را ما و گرفته را اروپا که بود فاتح داری

. » نماید» می برمال را اپوزیسیون19 « : بازنده که طرفی هر کمک به باید امریکا که بود امریکا جمهور رئیس ترومن حرف این ها امپریالیست تمام نیت و حال زبان

. . بنابرین و کنیم کمک آلمان به باید باشد برنده روسیه اگر کنیم کمک روسیه به باید است برنده آلمان که ببینیم اگر بشتابد باشد ». بکشند را یکدیگر میتوانند هرقدر آنها بگذار

میهن 20 به و همکاری آنها با شوروی در ها فاشیست اشغالی اراضی در که بودند اوکرائینی و روسی خاین دو بندر والسف،. » « . بودند دشمنیاران گونه همین از گروهی نیز کریمه گران مجازات کردند خیانت خود سوسیالیستی

33

نظارت تحت کشاورزی که شرایطی در حزبی، ضد رنگارنگ خاینان و مرتدان وسیله به داخل... و میشد موجب را پرولتاریا از بخشی فسادپذیری و احتکار ناگزیر این و بود پراکنده بلکه نه

انقالب کار، در سخت انضباط و پوالدین سازمان شدید، کنترول با که بود مجبور استالین. » گفت » می اپوزیسیون که آنطور دموکراتیک اقدامات با نه و بخشد نجات را سوسیالیستی

. برخورد طرفدار حزب اعضای اکثریت میکرد عمل میگرفت حزب از که قدرتی با استالین . میخواهند اپوزیسیون اعضای که حالی در پانزدهم کنگره در بودند اپوزیسیون با قاطع

کنگره اند، نظر تبادل خواستار فقط و شود مراعات آنان با برخورد در ابتدایی دموکراسی». « : استالین باد زنده اپوزیسیون، اعضای باد مرده میکشید بر فریاد

استالین دوران های تصفیه واقعیتاداره ) مخفف روسی، به گوالگ در که اند مدعی ها کمونیست ضد بسیاری و مدودف

) بین غیرسیاسی، مجرمان احتساب بدون ، تاءدیبی کار موجود 13تا 12اردوگاههای نفر ملیونتنها آنجمله از که سالهای 12بود بین .1953و 1939ملیون شدند کشته استالینیزم با

» تعداد » کانادا، در روسیه سفیر و پروستروئیکا پدر ، ای آی سی عامل یاکولف الکساندررا عالوه 35کشتگان به میگوید تن 12ملیون میلیونها و شدند کشته گوالگ در که ملیون

حدود ً جمعا یعنی !49ناپدیدشدگان نفر ملیون

"21کانکویست بزرگ " ترور کتابش «20از در بزرگ » های درتصفیه استالینیزم ی کشته میلیونبه را رقم این کتابش چاپ چهلمین در ویکیپیدیا بنابر اما زد می پائین 15تا 13حرف میلیون

! است اورده

» دارند » خوش تایمز نیویارک و ها، امپریالیست معبود و سوسیالیزم دشمن 20سولژنتسین! باشد شان تخمین ملیون

: که اند هیتلر آدولف شعار پیرو ً دقیقا شرکا و دروغگویان این

». شود» تمام دشمنان سود به اگر ً مخصوصا باشد حقیقت خدمت در نباید تبلیغات

. داشت پنهان آخر تا نمیشود را حقیقت اما

در شوروی اسناد به که دوگین و زمسکوف روسی با 1990مورخان بودند، یافته دستکه رسیدند انتظار غیرقابل ای نتیجه به بودند دیده را گوالگ روی که کسانی تمامی محاسبه

. زندانیان تعداد مورخ دو این نماید می برمال را فوق های کمونیست ضد ارقام نادرستی

متولد ) 21 کانکوست رابرت از( 1917داکتر بیش اداره 20نویسنده خدمت به ، بریتانیا کمونیست حزب ترک با شوروی، ضد کتاب . اسحق حقیرترش مینوت با شباهتی چه کرد جاسوسی مترقی و کمونیست عناصر و سازمانها علیه و درآمد استخباراتی های

ایدئولوگ منحیث اکنون و بوسید را عمر مال پاهای بعد پیوست، جنایتکار اسالمی جمعیت به برید، مارکسیزم از که نگارگر . پراکند می مارکسیزم ضد بر است ساخته اش کله از هرچه دینی جنایتکاران

34

در را را 170000و 127000بین 1934سیاسی غیرسیاسی و سیاسی زندانیان دقیق تعداد و510207. میکنند ذکر نفر

زندانیان 1939تا 1936از درگذشتگان 477789تعداد تعداد و .115922بود است شده ثبت

سالهای به 1942و 1941در زندانیان واقعی از 500000تعداد که رسید 315000تا 236000می. میدادند تشکیل سیاسی زندانیان را آنان

« 1951در به » سیاسی زندانیان و 579878شمار بودند نازیها عوامل آنان اغلب که رسید می334538. بودند شده محکوم خیانت به آنان تن

پروفیسر از یادآوریست شایان نیز دیگر کتاب یک به دوگین و زمسکوف تحقیقات بر عالوه« . . منشاء. اثرش در او بورژواست دانشمندی بلکه کاذب مارکسیستی نه هم باز که گتی ای جی

: شوروی کمونیست حزب بازنگری بزرگ های بیشمار،« 1938- 1933تصفیه اسناد مبنای برسالهای « 30واقعیت ضد » متخصصان اکاذیب و نهاده خواننده چشم پیش را شوروی اتحاد در

مرکز و کانکویست، روبرت زبگنیوبرزنسکی، منشویک، نیکالوسکی بوریس مانند کمونیست. میسازد افشاء را هاروارد پوهنتون روسی پژوهشهای

. کشفیات و اطالعات جاگزین دیروز کشفیات و اطالعات است پایان بی کائنات، بیکرانگی میزان به بلکه نه بسته نظامی علم، . بخشید، غنا را دیالکتیک ماتریالیزم نسبیت، تئوری همچنانکه ساخت خواهند آشکار را جدیدی تضادهای و شد خواهند امروزین » ماتریالیزم » اصول درستی بر نیز ذرات دهنده شتاب نیرومندترین وسیله به سویس در بشریت تاریخ علمی آزمایش بزرگترین

در آنان طالبی و جهادی مزدوران و امپریالیست جنایتکاران و علم دشمنان دست عصای ً مطمئنا و گذارد خواهد صحه دیالکتیک. شد نخواهد افغانستان

های شیوه به ً عموما حزب متوسط سطوح رهبری که دریافت حزب مرکزی رهبریمشغول کار به که مناطقی از و داشته روایی فرمان حزب اعضای بر کرده، عمل بوروکراتیک

» « . » تا » متوالی ی ها تصفیه هدف کنند می رهبری استبدادی های شیوه به که 1936اند بود این » اتوریته » و حرمت به که حزب متوسط سطوح رهبران ی بازانه دسته و دار فرمانروایی به

پایان میشد، آن تصامیم اجرای مانع و میزد صدمه غیرحزبی مردم و حزب صفوف بین حزب » در. » امر این به که آنقدر و بود پائین از انتقاد مشوق صمیمانه مرکزی کمیته 1935بخشد

. نداشت سابقه گذشته در میشد تاکید

: سازد می ثابت گتی تحقیقات هکذادسامبر - در کیروف وغیره 1934قتل مدودف ها، ترتسکیست خروشچف، ادعای خالف

. نداشت استالین به ربطی هیچکه - شد ثابت مسکو محاکمات در میدانستند، استالین کار که هم را گورکی قتل

طرفدار » اینکه جرم به را گورکی راستها و ها ترتسکیست بلوک ها، امپریالیست

. » یاگودا، های اعتراف کشتند بود حزب عمومی مشی و استالین رهبری سرسخت

. دارند وضاحت زمینه در بوخارین و بسینوف

35

بودند - درست ً عمدتا محاکمات در شرکا و بوخارین کامنف، زینویف، 22اتهامات

های - توطئه که یافت انجام زمانی دیگران و حزب رهبران اعدامهای و ها دستگیری اکثر

. گردید کشف آلمان ارتش با تبانی با توخاچفسکی مارشال رهبری به نظامیاز - پس ها دستگیری نتیجه در کشتگان حداکثر و حزب از شدگان اخراج کامل شمار

جون در توخاچفسکی قوی 1937محاکمه ظن آن 100000به از کمتر خیلی بسا چه و

بود.

» که » بودند کور ترور ها تصفیه نبود، خبری طلبی استیناف از اینکه رد در گتی پروفیسر: مینویسد میشد، عملی دادخواهی بدون و دیوانه دیکتاتوری توسط

پلنوم» از پیش تعداد 1938حتی شده 53700این نظر تجدید خواستار شان اخراج علیه نفراگست در و به 1938بودند تعداد مجموع 101233این از موقع آن در رسید، 154933نفر

به حزبی های کمیته تجدیدنظر، میان 85273درخواست آن از و کرده رسیدگی آنها 59تای. شدند پذیرفته حزب به دوباره درصد

پ: برد می پایان به جمله این با را کتابش گتی روفیسر

" . " بزرگ» " های تصفیه شوند بررسی نو از سر باید بزرگ های تصفیه که اند آن بر دال مدارکنه افراطی انقالبیون و ناراضیان نابودی و سرکوبی برای وحشتناک ای بوروکراسی حاصلضد بر آمیز جنون حتی و رادیکال واکنش که کرد ادعا میتوان شواهد مبنای بر برعکس بلکه

. پاکیزگی و گرایی اراده از سرکش موجی در پائین و باال از رسمی مقامات بود بوروکراسی». رفتند بین از انقالبی 23طلبی

. » و » گرفت انجام قدیمی های بلشویک نابودی قصد به ها تصفیه که اینست دیگر اتهامات ازضد جهانی معلمان از استالین، هواخواه یا بیطرف منابع به استناد جای به هم مورد این در

: » « . نویسد می بزرگ شکست کتابش در او بشنویم ها کمونیست

حزب 1934در» " 182600در در " که اعضایی یعنی قدیمی پیوسته 1920بلشویک حزب به . در داشتند وجود آنان 1939بودند . 125000تعداد یعنی اعظم بخش در 69بود هنوز آنان درصد

. به تعداد این سال پنج آن طی داشتند وجود یعنی 57000حزب . 31نفر پاره یافت تقلیل درصد . تعداد تصفیه جریان در اگر اعدام ای پاره و شدند اخراج ای پاره مردند، طبیعی مرگ به ای

مسکو، 22 محاکمات حاضردر خارجی های دیپلمات همه ً تقریبا که داد گزارش امریکا خارجه وزیر به مسکو در امریکا سفیر دیویس. شکست درهم را نازیها پنجم ستون شوروی واقع در و بودند مقصر متهمان که شدند متقاعد

23 « . » توطئه » آنها، مهمترین از یکی اند دسترس در اینترنیت در استالینیزم و استالین درباره دروغها افشاگر کتابهای بارز، آقای ») است« » ) برقرار توفان ایران کار حزب سایت در ماکان ی ترجمه کان البرت و سیرز مایکل از .بزرگ

36

" " " به" بلکه بودن قدیمی بلشویک خاطر به نه محققا این یافت، کاهش قدیمی های بلشویک». بود شان سیاسی کردار خاطر

زیاده مانع االمکان حتی میخواست او بود؟ چگونه ها تصفیه در رویها زیاده به استالین برخورد. گردد رویها

ها تصفیه دوران در آنکه علت به فقط کرد اعدام را پژوف داخله امور کمیسر استالین. بود داده خرج به بوروکراتیزم

نوامبر در مولوتوف و :1938او شد می گفته آن در که نمودند امضا را دستوری

این» به تنها مدافع وکالی و داخله امور خلقی کمیساریای کار در قبول غیرقابل ً کامال خطاهای " . . . از " و کرده نفوذ مدافع وکالی شعب و د ا خ ک در خلق دشمنان که یافتند وقوع امکان دلیل

" . . . استفاده " حزبی ارگانهای از مدافع وکالی و د ا خ ک کار انشقاق برای ممکن شیوه هرفعالیتهای ادامه برای را راه بتوانند بالنتیجه و گرفته را حزب رهبری و نظارت جلو تا جستند

. سازند هموار شان نوکران و خود شوروی ضد

» . . . « ) دفترهای ) کارمندان و د ا خ ک به بلشویک شوروی اتحاد کمونیست حزب مرکزی کمیتهدولت و حزب هدایات و شوروی قوانین از تخطی کوچکترین که دهد می اخطار مدافع وکالی

». شد خواهد مواجه قانونی شدید اقدام با باشد، کی هر کارمند، هر سوی ازبود، تاریخ خونخور هر و هیتلر از بدتر استالین اگر مارکسیزم، و استالین دشمنان زعم به

حزب سرنگونی برای مغتنمی فرصت را کشور بر فاشیزم حمله چرا شوروی مردمتحمل با و ساخته خود پرچم را استالین برخالف، بلکه نشمرده وی رهبری به کمونیست

به تولید افزایش و کار برای دادند، می تشکیل پارتیزانی گروههای ناپذیر، وصف قربانیهای» چرچیل » قول به که سرخی ارتش پیوستند می سرخ ارتش به و آوردند می رو ها کارخانه

کشید را ورماخت لچک و کرد؟ 24روده فتح را برلین سرانجام و

عوارض و اغراض از که مردمی عادی، مردم . توفان از حرکت با آنان دارند توجه زندگی ی ساده واقعیتهای به برند، نمی رنج روشنفکری

از عادالنه جنگی در را شان فرزندان مائو و استالین می‌یابند در همینکه مادری، و پدری عشقنگذاشتند، جا به خود از شخصی کاخی و تفریحگاه هیچ و بانکی حساب هیچ نیز و دادند دست

. شوند می دو آن صداقت و عظمت مفتون

. نازیها اسارت در او که زمانی رسید قتل به بعد و رفت جبهه به دوم جنگ در استالین پسر . شوروی دولت اما کنند معاوضه شوروی در شان اسیر جنرال یک با را او خواستند نازیها بود، « : سرباز یک با را جنرال یک ما بود این اش پاسخ و کرد رد قاطعیت با را تقاضا آن استالینی

»! کنیم نمی مبادله سادهارثیه به و سوسیالیستی وطن راه در شان فرزندان از مائو و استالین گذشتن من نظر به

تاریخ شخصیت‌های ازبزرگترین تن دو منحیث آنان ارزیابی برای خود، از ثروتی هیچ نگذاشتن

24 » جنگی » های ماشین لچک و روده که بسا چه زنده، دیگر صباح چند استالین و ماند می بلشویکی شوروی، اتحاد حزب اگر. شد می کشیده متعددی امپریالیستی

37

. نیست کننده . 25بشرتعیین عقده اگر ولی سنجید اینها از باالتر معیارهایی با باید را آنانباید بارز آقای شما برای فوق معیار داشت، نمی چنگال در را تان وجدان ضدکمونیستی

ارجمندی که نیست اسالمی یا امپریالیستی کشوری هیچ رهبر که ً مخصوصا داشت می اهمیتشک کی شود، گرفته گروگان اش خانواده عضو اگر و باشد فرستاده جنگ جبهه به را اش

داد؟ خواهد ازایش به را کشور کل که دارد

» مائو» کیش

. این بدیهیست آمد میان به بیائو لین دارودسته توسط مائو شخصیت کیش فرهنگی، درانقالب . لین باند بود نمی چین مردم برای تاریخ رهبر ترین محبوب دون مائوتسه اگر نبود ممکن امر

» شوم » های نقشه تحقق برای را راه تر، زننده هرچه اشکال با مائو کیش گستراندن با بیائو . با نیز ها امپریالیست کرد می صاف شوروی حمایت با قدرت غصب و مائو قتل سرحد تا خود

بندی سرهم فرهنگی انقالب علیه را شان دروغهای و اتهامات نقیصه، این ساختن برجستهپرولتری دولتی و حزب از چین دولت و حزب تغییر از جلوگیری هدفش که انقالبی کردند می

. بود پرولتری ضد به

کمونیست حزب لنینیستی مارکیست موضع و دون مائوتسه اندیشه که بود فرهنگی انقالب با . تمامی – و گرفت فرا را دنیا شوروی حزب لنینیستی مارکسیستی ضد موضع برابر در چین

. از که امپریالیزم شدند جدا شوروی حزب رویزیونیستی خط طرفداران از کارگری احزابانقالب شناخت، نمی پا از سر مارکسیزم به خیانت منجالب به شوروی حزب شدن غرق

. اصلی جنبه همین یافت می اش سینه در تیری را دون مائوتسه اندیشه اشاعه و فرهنگی« . کیش گرفتند می دست به محکم را آن جهان های کمونیست که بود چین فرهنگی انقالب

. تکیه« با که بودند ها کمونیست ضد تنها دهد قرار الشعاع تحت را جنبه آن نمیتوانست مائو » « ( » و » عزیز چین کمونیست حزب و مائو نداشت وجود مائو کیش اگر گویی مائو کیش روی

)! را مائو و بیاالیند را آن کاسته، فرهنگی انقالب عظیم اهمیت از کوشیدند بودند شان اکرم « » آدم» استالین و هیتلر از بیشتر که دهاتی کمونیست ، تاریخ جنایتکار و هیوال بزرگترین

. ... بنامند« و کشت

مورد های خواندنی از که دون مائوتسه بر کثیف پراکنی لجن از مملو کتابهای آخرین از یکی » جان » و چانگ جونگ کمونیست ضد زوج یک از ناشناخته داستان مائو، بود، بوش جورج عالقه

از بیش القلب قسی مائوی میشود، گفته آن در که است و 70هالیدی کشت را چینی ملیون ! ً ضمنا کند عمر او از بیشتر الی چوئن نمیخواست زیرا شود مداوا الی چوئن سرطان نگذاشت

! بگیرد انتقام لبوشاوچی از تا خواست مائو که بود آن فرهنگی انقالب اصلی علت

شخصیت کیش و دون مائوتسه. بود حزم با بسیار گرفت می ارتباط او شخص و نام به آنچه بزرگنمایی با مائو

25 . " اکثر " مرض همان واین می‌گیرند هیچ به را مائو و استالین شخصیت و زندگی حقایق آن که اند هم ی منتقدان اصطالح به. است دیگری بحث که می‌باشد عملی و فکری بی‌بضاعت و معامله‌گر روشنفکران

38

تبلیغ 1943در و تولدش سالگرد پنجاهمین از تجلیل به تصمیم حزب اعضای از ای عده که .» « » نامه» در و مائو اندیشه طرح با نه و کرد موافقت تجلیل آن با نه او گرفتند، مائو اندیشهدر – هنوز اش لنینیستی مارکسیستی نظریات که نوشت حزب تبلیغات شعبه رئیس به ای

. تبلیغ نه و دارد قرار آموزش مرحله

« 1948در تغییر » مائوئیزم به را مائو اندیشه میخواست که حزب رهبران از یکی به پاسخ در. » ندارد » وجود مائوئیزم نام به چیزی و است نامناسب بیانی این که گفت دهد

هم او اینکه به اشاره با حزب سرتاسری کنگره هفتمین به مربوط سندی در دون مائوتسه « : و سیاسی نظامی، های زمینه در متعددی اشتباهات دچار من گفت شده اشتباهاتی مرتکب

». ... ام کرده اشتباهاتی من که اینست واقعیت ام شده حزبی مسایل

. انقالب بدو در بود مخالف زدند می دامن را شخصیت کیش که دیگران و بیائو لین با اودر . 1966جنوری 25فرهنگی " : باید منبعد نمایید توجه ً لطفا نوشت سند یک بر ای تبصره ضمن

". » در » شود اجتناب عالی رهنمود قله، ترین، خالق عالیترین، چون کلماتی کاربرد به 8از: » 1968جنوری در مائو صدر کلمات کشید چلیپا زیر سطرهای بر خبری متن یک بررسی طی

« » « » او جمله یک و است حقیقت مائو صدر جمله هر ، باشد می قدرت بزرگترین عالی سطح». جمله هزار ده با است برابر

کشوری از چین اش، رهبری تحت که فردی به نفر ملیون صدها سرشار احترام و عالقه اماو صنعت با و باسواد و سربلند کشوری صورت به شده تحقیر و تریاکی و گرسنه و مستعمره

و رهنمودها صدور با را آن بتوان که نبود ای مسئله بود، برافراشته قد پیشرفته زراعت . این و داشتند دوست وجود تمام با را دون مائوتسه چین، مردم کرد حل آسانی به دستورها

. " چین " به فرهنگی انقالب اوج در که غربی خبرنگار یک نداشت شخصیت کیش به ربطیشخصیت کیش معنی به مائو ستودن گفت می مردم به وقتی که نوشت بود کرده سفر

! شیادانی ولی باشد گریخته دارالمجانین از گویی که میکردند نگاه او به طوری مردم میباشد،. کردند مسخ را مائو به ها توده عشق این بیائو لین مثل

استادان، غیره و محقق زرداد، سیاف، دیوانه، شفیع سطح در که کسانی گفت، باید هم حاال » که » زنند می تهمت و فرستند می مائو به ناشناخته داستانی مائو، کتاب نوع از هایی هتاکی

انقالب اشتباه آن و این یا و سنجید، می ریخته که خونی مقدار با را شخصیت یک بزرگی اواگر برسند، ها کمونیست و مارکسیزم علیه استنتاج به آن از و بخشیده تعمیم را فرهنگی

! " " » باشند » دارالمجانین ساکن باید نباشند واواک یا ای آی سی گیر مواجب

قایل » ای خداگونه ارزش موارد همه در کمونیست رهبران برای ها کمونیست که گفته این. است« افتاده پا پیش اتهامی نیز اند

می مارکسیستی ضد را رهبران حد از بیش تبجیل و اند ماتریالیست ها کمونیست بارز، آقای " شان. " شرق نابغه با خلقی میهنفروشان آور عق بازیهای دیگر و کردن شانه کاکل اگر دانند

" پاسخی " سکوت از غیر و است تان استدالل با خودتان عشق همان این بیاورید، حجت راندارد.

39

مائو » ) استالین، آنان برابر در روم سزار و فرعون پرستی شخصیت کیش که نویسید می». نماید( می بیرنگ وغیره

که فرانکو و موسولنی و هیتلر نام بگذریم، که فرعون و سزار از است؟ قرار چه از واقعیت » زباله » از مگر را آنان ی خاطره و شد گم شان مرگ با نامیدند، می مردم ی پیشوا را خود

. زنده مائو و استالین و لنین و انگلس و مارکس اندیشه و نام ولی کشید بیرون تاریخ داناستثمار و ستم تا و باشد می جهان انقالبی و کمونیست میلیونها شمشیر و درفش و است

و ستم از فارغ دنیایی به نیل برای توانند می آنان آموزش با فقط رنجبران است، باقی. کنند درو را ها امپریالیست و مرتجعان سرهای 26استثمار،

» « " خورد، " نمی چشم به آن در مائو کیش پدیده و آورد نمی بدشانسی چین تاریخ اگر راستیهای کمونیست و مائو به توهین کردید؟ می دفاع مائو رهبری به چین حزب دستاوردهای از آیا

انگاشتید؟ می مذهبی فاشیستان و ها امپریالیست به خدمتی و ننگین را چین

پرولتاریا دیکتاتوری

. . » باشد » نمیتوانست این جز و است رسیده هم پرولتاریا دیکتاتوری حساب به بارز آقایهجو و نفی بدون مائو، و استالین نفی بدون که همانطوری کمونیستی ضد ای بیانیه صدور

. » تنها» که شنیده را لنین سخن این هم او گویی بود خواهد بریده دم نیز پرولتاریا دیکتاتوریداشته قبول پرولتاریا دیکتاتوری سرحد تا را طبقاتی مبارزه که است مارکسیست کسی

باشد!

اساسی» اصل این پیرو و تابع دیگری چیز هر و بیان و عقیده آزادی درباره فریاد و داد تمام بافرد و طبقه از را آن ابزار خویش مکتب پیروزی برای باید قیمت بهر ها کمونیست که هستند

اعمال را پرولتاریا دیکتاتوری و کنند قبضه انقالب با را قدرت جبر و زور به نهایت در و گرفتهدر. باشد، قیمت بهر پرولتاریا دیکتاتوری و انقالب و تاریخ جبر حکمش که مکتبی پس نمایند

» بیند؟ غیرخودی گفتار در را حقیقتی و باشد قایل غیر برای حقی میتواند چگونه عمل

دانند می سیاسی ای مبارزه را آن نهایت و دارند باور طبقاتی مبارزه به ها کمونیست که این . " خاص " این اما است درست میشود قبضه دیگر ای طبقه توسط طبقه یک از قدرت که

. سیاسی های جنبش و احزاب نهایی هدف کشور هر در بارز آقای نیست ها کمونیست . ضد مثل هم ها کمونیست است سیاسی قدرت کسب بلکه نه ورزشی دوستانه مسابقات

. طبقات آرند دست به رنجبران نفع به را سیاسی قدرت تا کنند می مبارزه ها کمونیستدیگری » چیز هر و بیان و عقیده آزادی درباره فریاد و داد تمام با دو هر انقالبی ضد و انقالبی

. » برسند قدرت به که هستند اساسی اصل این پیرو و تابع

26 ». « : کرد درو را ثروتمندان سرهای برابری داس با تا است الزم است گفته فرانسه کبیر انقالب برجسته رهبران از روبسپیر

40

. ارتجاع و بورژوازی است پرولتاریا دیکتاتوری کمونیستی دولت که اید گفته درست هم باز و » و » اهریمنی چیزی را آن و بترسانند پرولتاریا دیکتاتوری از را مردم اند کرده سعی همیشه » « » و » است دیکتاتوری ها کمونیست دولت که دهند نشان و گفته دموکراسی مقابل نقطه

ضد و فاسد هم مغزاستخوان تا دولتی و استثمارگر طبقات دولت ، ها ضدکمونیست دولت!» دموکراسی » بر متکی است دولتی امپریالیزم، طرفدار و پوشالی و مردمی

. » « » دست » یک در دولت هر ندارد یاد به دموکراتیک یا دیکتاتوری صد در صد دولتی تاریخ، ولی» « . ، پرولتاریا دیکتاتوری دولتی را دموکراسی گل دیگر دست در و دارد را دیکتاتوری گرز

. » زحمتکشان» « » برای جامعه اکثریت برای را گل و دارد استثمارگر طبقات برای را گرزکردن جاگزین جامعه، روبنای و زیربنا ای ریشه دگرگونی جهت را دیکتاتوری پرولتاریا،

تمام تا دارد نیازد مترقی فرهنگ و سیاست و اقتصاد با ارتجاعی فرهنگ و سیاست اقتصاد،را ... کشور و ببرد بین از را و اقوام و ها ملیت و مرد و زن بین نابرابری و طبقاتی نابرابریهای

. کند حراست خارج از سرمایه حمله و داخلی انقالب ضد مقابل

ماهیت ها کمونیست که اینست دولت درباره ها کمونیست ضد با ها کمونیست نظر بین فرق ) می ) – را آن ها کمونیست ضد ولی پوشانند نمی را دولت دیکتاتوری دموکراسی ی دوگانهآزادی باالی بلند شعارهای اقتصادی، عدالت تامین بدون که معتقدند ها کمونیست و پوشانند؛

شمار به ارزش بی و تهی میان شعارهای محروم، اکثریت برای امثالهم و رای حق و بیانمیروند.

در بوش جنگ علیه غربی کشورهای در مردم از نفر ملیون دهها که بارز آقای بودید شاهدوجود دیکتاتوری جنبه فاقد دموکراتیک دولتهای کشورها آن در اگر که درآمدند حرکت به عراق

راءی به آنها از هیچکدام اما آوردند می فرود سر مردم ی خروشنده رای به باید داشت می . و کارگران جنبش سرکوب دارید تشریف فرانسه در که شما نشدند قایل وقعی مردم

دولت غریب و عجیب هواخواهی انگیزتر نفرت آن از اید؟ ندیده را دولت توسط محصالنادعاهای نافی ً دقیقا او، به نوبل جایزه اعطای برای تالش و مسعود احمدشاه از فرانسه

جنایت سرباند و باند یک از پشتیبانی نیست؟ کشور آن در دموکراسی مورد در پرطمطراقامپریالیستی مقاصد به نیل برای و مخالفان برای را اش دیکتاتوری دولت، این که یعنی پیشه

» و » داخل در ها کمونیست ضد و بورژوازی برای را اش دموکراسی و دیگر ملتی علیه اش . حال عین در و بود معتقد ناب دموکراسی به است ممکن چگونه کند می اعمال فرانسه خارج

دولت است ممکن چگونه داد؟ ترجیح را مذهبی فاشیستی دیکتاتوری سوگوار، ملتی برای » ی » زاینده حال عین در ولی باشد دیکتاتوری بدون و معصوم و دموکراتیک صد در صد امریکا

» ؟ » ملی جبهه و طالبان و القاعده تبهکاران

یا افغانستان ایران، ً مثال رقم به نه داری سرمایه کشورهای در سانسور و گری پلیسی . را سیستمی غرب در بورژوازی حکمفرماست تری ظریف و زیرکانه صور به بلکه عربستان،

اکثریت که داده ترتیبی بسازد، محدود خیلی را بیان آزادی آنکه جای به که کرده برقرار– – . امریکا غرب نگین در آیا کنند بلند موثری نحو به را شان صدای نتوانند جامعه زحمتکش

را جایی بتوانند که اند برخوردار انتخابات، در ملیونرها امکانات و وسایل یکصدم از کارگرانچرا است؟ دیده را امریکا سنای روی کارگران از ای نماینده آیا کنند؟ اشغال عامه افکار در

خاطر به اند شده مجبور امریکایی امپریالیست ضد و کمونیست فرهنگیان و فعاالن برخی

41

و ملی رژیم دهها خونین شدن سرنگون آیا برند؟ پناه دیگر کشورهای به شان کار ادامه » ویتنام، » در ویرانگر جنگهای و ای آی سی توسط التین امریکای و افریقا آسیا، در مردمی

افغانستان، در جهادی جانیان احیای و سابق یوگوسالویای عراق، کامبوج، گرانادا، الئوس،است؟ بیان آزادی و دموکراسی به امریکا اعتقاد و احترام نشاندهنده

: است گفته امریکا امپریالیستی سیاستهای نامدار منتقدان از چامسکی نوام

آنگاه» بیاید، صحنه روی کارا فاشیستی دیکتاتوری یک باشد قرار اگر که ام اندیشیده همواره». بود خواهد امریکا سیستم انتخابش

» فقط » که سوم جهان کشورهای از بسیاری در و غرب های دموکراسی بین که است واضح » « . شده آورده دموکراسی هم افغانستان در دارد وجود تفاوت اند، دموکراسی از کاریکاتوری

با و چکد می گندیدگی و چرک و خونابه آن از که جنایتکاران برای ای دموکراسی است، . مردم مبارزه که هنگامی که برد یاد از نباید منتها نیست مقایسه قابل غرب در دموکراسی

و چنگ مذکور دموکراسی دیکتاتوری جنبه آنگاه اندازد، خطر به را غربی بورژوازی بنیاد. بود خواهد ملموس هم انسانها ترین بیحس برای که نمود خواهد عیان را دندانش

» لیکن » است قیمت هر به پرولتاریا دیکتاتوری و انقالب و تاریخ جبر حکمش مارکسیزم آری . پیش اکنون هم داری سرمایه و امپریالیزم اما فرودستان و ن نادارا رسیدن قدرت به برای

» به » ، ببیند خودی غیر گفتار در را حقیقتی و باشد غیرقایل برای حقی اینکه بدون ما چشمملل » نام زیر تا زند می دست دیگر مناطق به لشکرکشی و گری توطئه مداخله، کودتا،

) ( » « » « » مالک« » و دار سرمایه مشتی دیکتاتوری ، زنان آزادی و آزادی ، دموکراسی ، متحد . : . کیست شرقی اروپای کشورهای و عراق و افغانستان نمونه کند نصب را خود به وابسته

پرچم با غربی قدرتهای مزدوران و ثروتمندان دیکتاتوری کشورها این در که نداند. » دارد» بیداد کف، در دموکراسی

. در و بینید می را دیکتاتوری اولی در که شوید می نابینا آنجا شما و بارز آقای الفباست این » تقدیس » شود، پرداخت باید که دموکراسی بهای عنوان به را آن ببینید هم اگر و نه دومی

. کرد خواهید

... » در » کمونیست احزاب چون که گفت باید و مائو و استالین دوران در قتال و قتل مورد درتا اند صدد در پیوسته ارتجاع و بورژوازی و باشند می خارجی و داخلی دشمنان محاصرهپرورش – – آنها سطوح عالیترین در بهتر چه و احزاب درون در خرابکاری برای را شان عمالموثر ) بردن پیش به واقع در و عناصر آن نفوذ برکندن برای پرولتری احزاب اینرو از دهند،

. ) تجربیات آنان کردن نیست به سر جز ندارند ای چاره دشمنان با زندگی و مرگ مبارزه. ببلعد را آنها شده موفق دشمن اند، نکرده چنین که احزابی داده نشان تاریخی بیشمار

. طبقات زیرا نیند مواجه خرابکاریها و ورزی کینه یکچنان با بورژوایی و ارتجاعی احزابپیش همدیگر نابودی حد تا خود بین رقابت در که افتد می اتفاق کم استثمارگر و ستمگرمورد. ارتجاع و داران سرمایه سوی از ارتجاع و داری سرمایه منافع مدافع احزاب بروند

! نمیگیرند قرار نابودکننده حمله

42

های دولت با حتی که بود ای حزبی ضد گران توطئه استالین های تصفیه آماج که گفتیم . با شوروی به فرار جریان در بلکه نکشت مائو را بیائو لین بودند کرده برقرار تماس خارجی

. سالهای در سوخت اش طیاره کمونیست 70سقوط حزب و مائو به حمله با البانیا کار حزبگام انحطاط راه در بورژوازی، روی به کشورش های دروازه گشودن با زمان عین در و چینیا رسید قتل به محمدشیخو که نشد تثبیت و گردید مغشوش هم حزب درون در وضع نهاد،

. کرد انتحار نمودند اعالم حزب و انورخوجه که آنطور

آنها داخلی ی مسئله اشتباه، غیر چه اشتباه چه باشد گذشته فوق احزاب در هرچه حال هر بهکه بودند شوروی دست در هایی گک گدی که خلق و پرچم سران و احزاب نظیر و بوده

. نداشت میهنفروشی و وابستگی در ریشه نصب، را دیگری و کشت می را یکی عنداللزوم ) اوست ) به ای مغرضانه توهین مائو و استالین به رسد چه انورخوجه با میهنفروشان مقایسه

. است داشته درخشانی رویزیونیستی ضد و فاشیستی ضد مبارزات که

: میدهد ادامه بارز

کشت» عمل انجام و قدرت جابرانه تصرف فرمان یا کلی حکم از که است واضح ترتیب بدینو گذارد می جا بر کمونیستی ناخودآگاه ضمیر عمق در بنیادی تاثیر قدرت حفظ برای کشتار و

. و اقدام صدها در تئوری این است علمی و صحیح اش منطق و درک که نماید می باور ویفرد و شود می تبدیل اخالق به عادت و عادت به کردار باالخره شده، تطبیق ها پروژه

دانسته، حقیقت و منطق از عاری را دیگران و دانسته خود شخصی خانه را حقیقت کمونیستها خوبی و ارزش فاقد را دیگران روش و راه و مکتب و خوب چیز همه شامل را خود مکتب

». بیند 27می

» علوم » همانند که دانند می صحیح را شان منطق و درک دلیل آن به ها کمونیست خیر،لنینیزم – – مارکسیزم صحت است، رسیده ثبوت به آزمایشگاه در آنها درستی که طبیعی

. است شده ثابت تاریخ و جامعه آزمایشگاه در نیز دون مائوتسه اندیشه

» در » و بودند کشته نفر چند قدرت حفظ برای اکتبر انقالب از قبل لنین و انگلس و مارکس » که » نمودند باور آنان پیرو میلیونها بعد که بود شده تطبیق ها پروژه و اقدام صدها کدام

» است؟» علمی و صحیح آنان منطق و درکدر و یافت اعتال طبقاتی مبارزه که آن دنبال به سالهای در و رسید پیروزی به که اکتبر انقالب " " . » و » عادت از این ولی داشت وجود هم کشتار و کشت خاستند، پا به کارگران کشور دهها

. نمی ترک را صحنه خود دلخواه به که حاکم طبقات بلکه شد نمی ناشی کمونیستی اخالقباید ناگزیر . منحلگفتند این از پس که است قانونی این یابد پایان آنان جباریت تا شدند می

و امپریالیزم دالالن علیه رنجبران انقالب از و نیاید خوش را شما ولو بود خواهد مرعی هم27 " : " نورمان " توماس استالین از دفاع در اش سخنرانی در ایران کار حزب جانباخته رهبران از چیتگر حمیدرضا ی جمله این یادآور

در خود قدرت و حزب جز را چیز هیچ و نبوده پایبند اخالقی اصول هیچ به ها کمونیست که است مدعی وقیحانه بورژوازی متفکر". ندارند نظر

43

. برمانید هم را مردم و برمید آنان فئودال همیشه 28متحدان رنگارنگ مرتجعان و امپریالیستها . » « » آنان » آدمخور دیوهای را ها کمونیست و داده جلوه مظلوم و معصوم را خود اند خواسته

و عراق در زنان به تجاوز و نفر هزار صدها کشتن خود جهانگیر های رسانه به اتکا با » « » دهند، » می لقب زنان آزادی و دموکراسی برقراری و تروریزم علیه جنگ را افغانستان

» « » خرابکار » و تروریست را وغیره پیرو هندوستان، نیپال، در انقالبی کمونیست احزابنامند... می . 29و » نمایند » می تئوریزه و توجیه را اراجیف آن هم شان روشنفکران و

را طالبی و جهادی نه و را ایران نه بینید می را امریکا جنایتهای نه که بارز آقای تان خدای نام « » « » عمق » در حد چه تا کشتار و کشت که پردازید می آنها از روانکاوانه های تحلیل به نه و

» « » « ... » اخالق و عادت کشتار و کشت که دهید می فتوا ولی و کرده کار آنها خودآگاه ضمیر،! باشد می ها کمونیست

. جع " " . مگر است ها جهادی و غرب استخبارات پیش نمایی سفید ملزومات از این نیست یب » سیاف، » رسول توسط وزارت برای اش دستاربندی روزهای اولین در دادفرسپنتا رنگین

محقق راکتی، مال یزدانپرست، قدریه الماس، حاجی کوفی، فوزیه بلخی، عالم ربانی، قانونی، » نکرد؟ » چنین ، جهادی نستوه رهبران 30وغیره

. دو بین جدال این گویند می را حقیقت اند مدعی نیز ها کمونیست ها، کمونیست ضد همانند . مگرامپریالیستی دارد بازتاب ملی و جهانی عرصه در طبقاتی مبارزه در ایدئولوژی، و بینش

» از » برتر را کمونیستی اصول از اصلی و نپنداشته خود شخصی خانه را حقیقت که هست » ندیده » خود شخصی خانه را حقیقت خلیلی کریم یا عمر مال آیا بخواند؟ داری سرمایه اصول

اگر خود شما است؟ بهیمانه و تبهکارانه آن یکی شان اعتقادی اصل هزار از که اند معترف و » ایدئولوژی» چشم به و نشمرده خود عمل و اندیشه انحصار در و شخصی خانه را حقیقت

» « » خود » به چطور انگاشتید، نمی ها خوبی و ارزش فاقد را ها کمونیست روش و راه خود،چنین متوکل مال و نگارگر مال و ربانی و سیاف گونه به و کنید نویسی مقاله دهید می حق

هیچ بارز، آقای بتراشید؟ انسانی ضد مکتبی آن از و برده یورش مارکسیزم به غالظ و شداد » خانه » را آن نصف و خود شخصی خانه را حقیقت نصف که شد نخواهد پیدا جمعی و فرد

. چشم با نیز ها کمونیست خواهید می که اینست شما مشکل بداند دیگری یا شما

28 " مقامات تمامی فساد یا خلقی و پرچمی و جهادی جنایتکاران یافتن برائت یا کودکان و زنان به تجاوز تنها امروزی افغانستان در . نشده،" چنین اینکه علت اما کنند آویز حلق را اصلی جنایتکاران و خاینان زبرکن، و زیر خشمی با مردم که کافیست مسئول

مارکسیزم به مسلح حزبی نبود و ، شان نیروی به اتکا ی معجزه به مردم نبردن پی از هم –لنینیزم –صرفنظر یکی مائو، اندیشهطی که . 30اینست دالالن که همانطوری اند گرفته خو کاری محافظه و طلبی تسلیم خیانتکاری، به روشنفکران اخیربسیاری سال

« » پست » و مدرن مذهبی شیوه یک و هزار با نیز ایران رژیم و امپریالیزم فرهنگی دالالن وسیع قشر داریم، را امپریالیزم اقتصادی. » « » « نمایند« تصویر فاجعه را آنان وقیام داده سمت نظام و جنابتکاران برابر در تمکین و بردباری به را مردم کوشند می مدرن

" ٢٠٠١در 29 داشت، " شرکت افغانستان در شوروی ضد جنگ در که ای آی سی عضو مالینوسکی مایکل نیپال در امریکا سفیرجنک " " اصطالح به یا مائوئیزم پوشش با تروریست‌ها این که گفت نیپال مائویست مبارزان به اشاره با هند دولت با همزبان

. " " " " " " " ندارند" " فرقی القاعده و سرخ خمر‌های ، سیاف ابو ، درخشان راه تروریست‌های با ً اصال توده‌ایفرانکفورتی " ? 30 جهان " » مکتب سپنتای های گله شعار واری روسپی استهزای با شد؛ اش بلوغ دوران در بودنش ای شعله منکر ،

» گرفت؛ پس را الجورد قاچاقبران درباره حرفهاییش گشود؛ عبداله داکتر از تملق به زبان داد؛ را کمونیزم شکست و شوید متحدبا داد؛ انجام آنان اشاره به را کشور خارج در مقرریها اغلب جهادی، جنایتکاران فرمان به گوش سگ همچون هراتیگری، اضافه به

ملل در نماینده را میهنفروش طنین ظاهر و اش کاره همه و سخنگو را بهین احمد سلطان خادی آدمکشی نظیری کم بیشرمی " " ... جنایتکاران و ای آی سی پای زیر را خود اوکه و نماند پس عبداله از تا داد فرمایش خود برای مودل موتراخرین ساخت؛ متحد

. بماند وزیر تا است حاضر لئامتی هر به دادن تن به هم حاال شود وزیر تا انداخت

44

» « » و » ها خوبی و ارزش فاقد را شان روش و راه بارز، نعیم و بنیادگرایان و امپریالیستها . ) ( » آن» غیر در ببینند بارز نعیم و بنیادگرایان و امپریالیستها آنان شخصی خانه را حقیقت

چیست؟ برای ها کمونیست از شما شیون و شکوه

» آنچه » که زنند می جار پنداشتن خود شخصی خانه را حقیقت با چاکران و متحدان و امریکادر را اثباتش اآلن و اندیشیدند می که است همان درست انعکاس گذرد، می افغانستان در. » بودند » حقیقت و منطق از عاری اندیشیدند، می آن خالف که کسانی و اند شاهد عمل

شوم های توطئه و مقاصد دنبال به کاری هر در امپریالیزم که گفتند می ها کمونیست اما . به را افغانستان امریکا، است نیاورده بار به مصیبت، و مرگ جز ای منطقه هیچ در و استکرده بدل ایران و مرکزی آسیای های جمهوری گاز و نفت ذخایر کنترول برای تجاوزش پایگاه

جاسوسان و جهادی جنایتکاران بر اش، نقشه نهایی و تر راحت تحقق منظور به و » تا» بیاید کنار هم اش گلبدینی و طالبی مخلوقات با خواهد می و داشته تکیه اش تکنوکرات

. » راستا » این در آنچه و باشد داشته کشور در را اش منافع پاسدار ثبات با و یکدست دولتی . اگر است طالبی و جهادی مافیای یوغ از مردم آزادی و دموکراسی ندارد بها ای ذره برایش

نظر درستی میسازد؟ ثابت را چه سال هفت گذشت کنیم، قبول عمل را حقیقت معیارتا است نیاز دیگر سال هفت آیا را؟ چاکرانش و امریکا یا را عدالتخواهان و ها کمونیست

از هالکتبارتر وبایی و ریم و چرک وباست، و ریم و چرک امریکا حضور که بارز آقای دریابیدطالبان؟ و ها جهادی

: کند می تکرار بارز نعیم

سلطه» و رود پیش به وی فکر راستای در باید جهان و چیز همه خواهد می کمونیست فردو گردد نابود باشد او مخالف که دیگری سیاسی جریان هر و شود، برقرار چیز هر بر او فکری

. روحیه این بپذیرد را او هژمونی است مجبور نکند فکر او مثل یا و نباشد او همراه هرکهروح میشود، بیان دیگر طبقات بر پرولتاریا رهبری بنام تشکیالتی صورت به که هژمونیستی

او احساس بی ماشین یک شکل به و کرده بیدار کمونیست کارکشته فرد در را طلبی سلطهاو بیند، می اش مکتب در را خود وجود و خود وجود در را کمونیست مکتب او آورد، می بار را

است عدالت و انسانیت ضد پس است، کمونیسم مخالف وی مخالف که میکند فکر صادقانه. میکند نابودش ً روحا و ً جسما ای دسیسه و تهمتی به نماید نابودش نتواند ای گلوله با اگر لذا

ای ذره طوریکه به است، قدرت تصرف ضرورت کمونیسم، آموزش از هدف نیز سیاست درگویا قدرت در کمونیست غیر شرکت زیرا گیرد، قرار غیر دردست نباید سیاسی قدرت از

». میشود محسوب دوباره هستی به تاریخ ضد عنصر ورود

. ابدی. ها حکومت نیست ثابت چیز هیچ و بوده تغییر در جهان گویند می ها کمونیست بلی . را این بگیرد را عدالتی بی جای عدالت و یابند تغییر استثمارشوندگان مراد به باید و نیستند

. کند فکر دیگری طور میتواند اقلیت طالبند ما غمبار جامعه منجمله و جامعه هر مردم اکثریتدستش باید آورد رو اکثریت حاکمیت براندازی برای توطئه به اگر اما بماند باقی مخالف و

. گردد کوتاه

45

» « » ضد » طلبی سلطه روح آنگاه باشد نداشته انقالبی کمونیست اگر را طلبی سلطه روح این . خود افغانستان به شد خواهد رنجبران اقتدار ضد بر دسیسه و خیانت صدد در کمونیستی

. بیندازیم نظر

« » چیز » همه که خوانند می مردم اراده مظهر اند ساخته که را مافیایی نظام شرکا، و امریکا .» « » « » این شود برقرار چیز هر بر باید آن فکری سلطه و رود پیش آن راستای در باید جهان و » یک » حتی تهیه با که است سست آنقدر بندش منتها دارد هم دموکراسی گویا مافیایی نظام) کامبخش ) جوان یک توسط زنان حقوق به راجع جهادی جنایتکاران ایدئولوژی ضد مطلب

می چهره کامبخش حبس سال بیست یا اعدام حکم با اش دیکتاتوری روی و شده دریدهآن. در بارز آقای شما محال فرض به اگر که طوریست جهادی و اشغالی دموکراسی نماید

" نظام " واژگونی خواهان نمایید، افشا نام با را جنایتکاران و داده خرج به جرئت ابحار سویبه تان گذار روزی و بگیرید بحث به ما دنیای با را دینی حکم یک ی ناسازگار یا و شوید شان

خان امراله نکشید، بینی خط اگر و کرده تان گرفتار خاد محترم ریاست بیفتد، افغانستان . درز مسئله و داشتید خواستگری باز اگر بعد سپرد خواهد باندهایش از یکی به را شما صالح،

که داشت خواهند اعالم حمیدزاده همایون یا بشری زمری مثل بچگانی جاسوس نماید،نیست" معلوم اش زنده و مرده که شد ربوده ناشناس مسلح افراد توسط بارز، نعیم اسامی "! تان خدمت به ای گلوله با اگر ها، خادی و کند می کار مسئله روی شک بدون پلیس ولی

. » کنند » می تان نابود ً روحا و ً جسما ای دسیسه و تهمتی به نرسند،پیش » به وی فکر راستای در باید جهان میخواهد آن غیر چه و کمونیست چه دولتی هر پس

رود«.

. » پندارد » می عدالت و انسانیت ضد را مخالف هر کمونیست که است پایه بی هم فتوا اینکه رساند فرجام به را انقالب تواند می زمانی کمونیست حزب که آنند بر ها کمونیست

. در این سازد متحد خود با را آزادیخواه روحانیون شمول به سیاسی نیروهای و ها توده حداکثر . حزب است نمایان رسیدند، قدرت به زمانی که کشورهایی تمامی کمونیست احزاب تاریخ

برای آنان مادامکه فقط و شد متحد ارها اس و ها منشویک با لنین رهبری تحت بلشویکدولت از کردند، سوءقصد لنین جان به حتی و گماشتند همت شوراها حکومت سرنگونی

. شدند اخراج " شان " دولت گذاشتند می ها بلشویک که بود آن معقول و پسندیده بارز، آقای شما نظر به

» وامروز » کنند کمایی کلیسا و بورژوازی سوی از را دموکراتیک دولتی لقب تا شود واژگون ) عنصر » ) ورود گویا قدرت در را کمونیست غیر شرکت ها کمونیست که نبندید اتهام هم شما

» کنند؟ می محسوب دوباره هستی به تاریخ ضد

نیرویی هر و ملی بورژوازی جلب برای مائو رهبری به چین کمونیست حزب سیاست ازحزب دست به زنده چانکایشک که دانید می خورده؟ تان گوش به چیزی طلب، استقالل

نکرد؟ اعدامش جاپانی ضد وحدت مصالح خاطر به اما افتاد چین کمونیست

با اند توانسته که است زیاد هم افریقا التین، امریکای آسیا، در کمونیست احزاب از ها نمونه. سازد می طوالنی خیلی را گپ آن شرح که یابند پیوند غیرکمونیست وسیع های توده

46

به اما نیست بیگانه چندان ها کمونیست غیر با ها کمونیست وحدت امر از بارز آقای ً ظاهراوقت » آوردن بدست برای و مجبوریت روی از را آن اش، کمونیستی ضد هیجانهای علت

! » یعنی نماید می تفسیر سیاسی رقبای نهایی نابودی برای مساعد شرایط به رسیدن و بیشتر! » « » بیندازند » دور را آنها ، استفاده از پس تا دهند می فریب را دیگر نیروهای ها کمونیست

بعد و گرفته خلقی و پرچمی میهنفروشان همتراز را مائو و استالین لنین، که کسی » « » یا» خاینان ملی جبهه بازیهای با را کمونیست احزاب کار یا ببارد، آنان بر را اش انتقادات

مال درک سطح در ها کمونیست متحد جبهه از درکش هم باید نماید، قیاس مافیایی، دولت. باشد دیوانه شفیع یا راکتی

با اتحاد صدد در که بوده قدرت موضع از همواره مارکسیستی احزاب که داند نمی بارز آقایتشکیالتی موقعیت و مردم بین نفوذ لحاظ از کمونیست حزبی اگر که اند؛ برآمده نیروها سایر

جبهه ایجاد صالی نرود، حساب به سیاسی نیروهای ترین فوی از یکی یا ترین فوی نظامی، ومی متحد کمونیست حزب یک با که ای سیاسی نیروهای که گرفت؛ نخواهد را جایی متحدش

از که بود نخواهند سفیه او ی اندازه به نگرفته 150شوند، درس کمونیست احزاب تاریخ سال » « » و » سازند؛ گرفتار ها کمونیست دام در را خود و خورده فریب بار یکمین و هزار برای و

باشند می برخوردار جذابیتی و حقانیت آن از کمونیست احزاب شعارهای و پیکار که نمیداندتوده بین باشد، خصومت ادامه و منفی متحد، جبهه در آنها دعوت به دیگر احزاب پاسخ اگر که . با ها کمونیست همکاری گشت خواهند نیرومندتر ها کمونیست مقابل، در و شده تجرید ها

»... « » بلکه » نه و بیشتر وقت آوردن بدست برای و زنی جان به دیگر، های تشکل و عناصر » گاه » تکیه یگانه که هاست، توده اکثر حد جلب هدف به مبارزه و وحدت مهم اصل بر قایم

. اند آنان راستین فداییان یگانه ها کمونیست و ها کمونیست

نمیداشت، فوران حد از زیاده ما مدعی کمونیستی ضد آتش اگر شد گفته آنچه ی عالوه بهکمونیست احزاب با اتحاد با غیرکمونیست احزاب که گفت می سخن هم احتمال این از باید

. » « ) نظر ) به زیرا گوید نمی اما دهند قرار استفاده مورد را کمونیست احزاب آنها است ممکنچینی توطئه میسازد، خرسند را مذهبی ارتجاع و امپریالیزم اش، کمونیستی ضد جهاد با که او

» « ... ضد قاموس در جایی و بوده ها کمونیست اخالق جزء و طلبی فرصت و دغلکاری و! ندارند ها کمونیست

» ها» کمونیست یابی قدرت راز

به ها توده به اتکا خاطر به رسید، خواهند یا بودند رسیده قدرت به چگونه و چرا ها کمونیستجانبازیهای – خاطر به شرایط؟ از لنینیستی مارکسیستی تحلیل خاطر به پرولتاریا؟ رهبری

شان؟ ای اسطوره

« . راز نیست ها کمونیست یابی قدرت رمز اینها از هیچکدام نه، ما کمونیست ضد نظر ازکار به خویش حاکمیت تداوم و تصرف برای که است وسایلی کثرت در کمونیستها قدرتیابی

درد به کنند احساس که را هرچیز و نگرند می خویش کار ابزار عنوان به چیز هر به و برند می

47

. زخارف دکتور چون دنیا دانشمندان بزرگترین ً مثال شوند می متنفر و منزجر آن از نمیخورد». افگنند می زندانش به و نگرند می تحقیرش بدیده نشود آنها با همکاری به حاضر اگر

» خبرگی » بیانگر همه از قبل حاکمیت تداوم و تصرف برای وسایل حداکثر گرفتن کار به . حداقل ها کمونیست که است تر سنجیده و بهتر که اینست او توصیه آیا هاست کمونیستوسایل کثرت گرفتن کار به ارتجاع و بورژوازی شیوه آیا گیرند؟ کار به مبارزه در را وسایل

» نیست؟» حاکمیت تداوم و تصرف برای

» شرطی » به نگرند می خویش کار ابزار عنوان به چیز هر به ها کمونیست که است درست . ها امپریالیست ضد بر افغانستان در انقالبی جنبشی اگر ً مثال باشد انقالب و مردم سود به که

بین تضاد از ها کمونیست است ممکن گیرد، جان آنان غیرمذهبی و مذهبی چاکران واستفاده امریکا امپریالیزم روی تمرکز نفع به اروپایی های امپریالیزم و امریکا امپریالیزم

یا. برتانیه امپریالیزم بر بستن امید و استقالل نهادن پا زیر ی معنا به نباید این ولی کنند . ... اش جانشین دیگری امپریالیزم و برود کشور از امریکا اگر باشد آنها دالالن و یا و فرانسه

. همین به حساب داد خواهد قرار اش مبارزه آماج را آن بالفاصله انقالبی جنبش گردد، . منافع اقتضای به ها کمونیست اگر پندارید می که اشتباهید در شما بارز آقای سادگیست

» بین » قراردادی گویا داشتند مشخصی برخورد مشخص شرایط در طرف آن و این به انقالب، " ببینند " ها کمونیست ولو شود نقض نباید قیمتی هیچ به اخالقا که شود می منعقد طرف دو

. » بهتر » فهم برای اند برخاسته انقالبی جنبش علیه بودند گرفته کار به که را ی وسایل که . به بنیادگرایی ضد و امپریالیستی ضد جنگی در شما بفرض بزنیم مثال را تان خود موضوعکه دریابند ها کمونیست اگر جنگ پایان یا جریان در اما میدهید، تن ها کمونیست با همکاری

روی به دارید انتظار آنان از کنید، می خبرچینی بنیادگرا گروه یا امپریالیزم آن یا این برای شما » ننمایند؟ » تان افشای و نشده منزجر و متنفر شما از نیاورده، خود

به ها کمونیست برخورد حساب به نباید را زخاروف داکتر به ها امپریالیست سوسیال برخورد . کمونیست احزاب حمایت شوروی، حزب رهبران با زخاروف مخالفت گذاشت دانشمند یک

. نخستین زیرا میکردند پشتیبانی وی از ً مخصوصا افغانستان های کمونیست و داشت خود با را . این که بدیهیست ولی گشود زبان افغانستان به کشورش تجاوز ضد بر که بود روس دانشمندو شب ولی رود شمار به دوران اعجوبه که چه نوبل جایزه برنده که هنرمند یا دانشمند آن یا

) با ) را ها کمونیست حمایت نمیتواند سولژنتسین مثل بنویسد انقالب و کمونیزم علیه روز . تخصصی رشته در کمال بر افزون که است آن در نابغه یک واقعی ارزش باشد داشته خود

. و ها توده برای آن غیر در باشد داشته موضعگیری بیعدالتی و ارتجاع و امپریالیزم علیه اش،نخواهد بیش سمی ای میوه بسا چه و خاصیت وبی بو بی ولی خوشرنگ ای میوه جز مبارزان

سیدج. آقای که شنیدم . لبود نبوغش اما است جمهوری ریاست کاندید هم نابغه کریم الربانی، که است دورانداختنی همانقدر او ما مردم برای اجتماعی و سیاسی لحاظ از یکسو،

پدرام، لطیف جبارثابت، احمدزی، غنی اشرف ظاهر، مصطفی تنی، شهنواز تنویر، حلیم . سیدج آقای زیرا دیگر جاسوس و خاین هر یا جاللی کوفی، جالدان لفوزیه علیه فقط نه ال

داشت، نمی راه عربستان رژیم دل با دلش اگر بلکه نکرده باز لب از لب امریکا و جهادی. توانست نمی تحمل را رژیم آن برای نبوغش داشتن ارزانی سالها

. بیگمان نابغه، یک ارتجاعی سیاسی موضعگیری اما نیست بودن سیاستمدار بودن نابغه الزمه . . و رحیمی عتیق مثال افراد اعتبار و شهرت است همینطور میزند لطمه سخت را او منزلت

48

. اند یافته دست افغانستان تاریخ در نظیر بی جهانی های جایزه و نشان و نام به حسینی خالدامریکایی ولینعمتان و جهادی جانیان برضد مبارزه در را خود عالمگیر حیثیت و هنر چون لیکن

ها، عثمان اکرم ها، باختری واصف برای شان وجودی ارزش گیرند، نمی کار به آنان ایرانی وو نویسندگان و شاعران سایر و ها زریاب رهنورد ها، باختری منیژه حامدها، سمیع

ایران، رژیم هواخواه و طلب تسلیم مرتد، و 31روشنفکران ها بحث و تفاخر مایهزجر مذهبی جالدان ساطور زیر که ما مردم برای اما بود خواهد پایان بی قلمگردانیهای

. و شعور ای پیمانه به برجسته اهنگساز و شاعر آن وقتی یا ندارند درخوری بهای میکشند،آهنگ و شعر ساختن که بود می آن ما مردم به خدمت بهترین دریابند که باشند نداشته حیثیت

" هنرمندان " داغ درستی به نمایند، اعالم پستی را مزدوران و جنایتکاران ملی سرود برای. خورند می را شده سرکاری و آموز دست

دانشمندان و استالینو لنین شوروی دوران تمام بر ناظر زخارف، داکتر مثال از بارز نعیم مقصود تردید بدون

. سوسیالیستی کشوری در انسانی و خوب چیز چه کمونیستی ضد دیدی از است استالینباشد؟ داشته دانشمندان به برخورد که باشد داشته میتواند وجود

از شوروی برخاستن به توجه صرفا با غرض بی و مرض بی فرد یک خاکستر ظولی و لماتحزب که گیرد می نتیجه باسواد، صد در صد و اتمی و صنعتی کشوری صورت به تزاریزم

علم شالوده بر و شده زاده علم از کمونیزم درآورده، مردم خدمت در را علم کمونیست. یابد می تکامل

با دانشمندان نبود الزم استالین و لنین زمان در کمونیست، غیر نویسندگان حتی تایید به . و علم ها بلشویک کنند ادا سهم شوروی اتحاد برای تا باشند موافق ً کامال حزب سیاستهای

. طبیعی علوم دانشمندان دانستند می حیاتی سوسیالیزم برای را اکادمیک آزادیهای و فرهنگآنان و نبود اجباری این لیکن شدند می ترغیب فلسفه و علم زمینه در پژوهش به اگرچه

. غیر آثار و داشتند را خود انجمن حتی ها مارکسیست ضد نباشند مارکسیست میتوانستند . در شدند می چاپ دولتی چاپخانه در علم فلسفه درباره صدهزار 1936مارکسیستی از بیش

. رفت فروش به روسیه در کانت آثار از نسخه

نمی زندان راهی را آنان و نداده بها کم را دانشمندان ها کمونیست اینکه از هایی نمونهکردند:

. شوروی. فزیکدانان اتحادیه ارشد عضو اش بلشویکی ضد اعتقادات حفظ با جوفه ف الفهمراه و داشت لنین با شدیدی مشاجرات که بگدانف کرد؛ دریافت ها جایزه و بود

» را » لنین و کرد می تبلیغ را خداسازی مارکسیستی ضد فلسفه دیگر ای عده و لوناچارسکیو 31 شده گرفته مارکسیزم به اروپا بخصوص دنیا روشنفکران گرایش موج جلو اجبار و اغوا تطمیع، با تا شد تالش سرد جنگ طی

. مختلف های شیوه به البته جریان این گردد شان آمال غایت گریزی سیاست و خوشباشی اندوزی، ثروت فردگرایی، عوض، در . در ارتجاعی افکار با روشنفکران آلودن اگرچه درافغانستان دارد امریکا )30ادامه هجوم از اما بوده اخیرمتبارز این( 2001سال به

... میکروب با ما روشنفکران کردن حقنه که است و خارج در کار و سفرها انگلیسی، زبان ترویج دالری، معاش اینجوزدگی، و سو. است کرده کسب بیمانندی حدت و ابعاد جویی عافیت و گری معامله سیاست، از تنفر خیانت، ارتداد،

49

و» استقالل مانع و مکد می را کارگران خون که دراکوال نظیر خواهی تمامیت و خطرناک آدم » اتحاد اجتماعی علوم اکادمی رئیس و پوهنتون استاد خواند، می است شان فرهنگی بلوغ

بود؛ شوروی سفیر و تربیه و تعلیم و فرهنگی امور مسئول لوناچارسکی شد؛ تعیین شورویبه. اما شد دستگیر سفید گاردهای شکست با و بود بلشویک ضد که شناس زمین ورنادسکی و

فیدئیزم قهار مبلغ و فزیکدان خوالسون شد؛ آزاد لنین در 32دستور ،1926» کار » قهرمان لقب» معاصر » تاریخ در بیمانند تاریخی جنایت را اکتبر انقالب که معروف اکسلرود گرفت؛ را

... و شد؛ پذیرفته پوهنتون در تدریس برای مینامید

و » استالین کتاب به اشاره دانشمندان و دانش به آن برخورد و استالینی شوروی درباره » سال چاپ امریکایی کمونیست ضد یک پوالک اتن از شوروی علمی مفید 2002مبارزات

. بود خواهدوارونه را آن گسترش و علم از استفاده برای استالین شخص و شوروی اتحاد تالشهای او

» « » و » شوروی علم حتی گفته، طبقاتی را علم شوروی رهبران که بندد می افترا و داده نشان » طور» به اند داشته سو نیات عالم و علم آن و این از حمایت در و نموده، مطرح را غرب علم

توسط جاپان اتمی بمباران از پس که بود آن خاطر به ً صرفا فزیک پیشرفت از حمایت مثالدر را خود سر هم فزیکدانان ورنه دانست، می اتمی بمب محتاج را خود شوروی امریکا،

... ! و دادند می دست از گوالگ

بر شوروی رهبری تاکید و علم شکوفایی بر دال است فراوانی شواهد حاوی کتاب الوصف مع. استالین مرگ تا دوم جنگ پایان از بخصوص آن

درگیر ً شدیدا الرغم علی استالین شخص و شوروی اتحاد رهبری که میشود گفته کتاب در . در استالین است نبوده غافل علوم به پرداختن از هیچگاه المللی، بین مسایل در 67بودن

درتاریخ هگل نقش درباره شوروی، اتحاد فیلسوف ترین برجسته به جنگ، از خسته و سالگی . در داشت شرکت فزیک تا گرفته فلسفه از گوناگون مباحثات در و داد می درس مارکسیزم

مصروف 1948 استالین آلمان، بحران سر بر امریکا و شوروی مناسبات تالشی بحبوبه در . در بود ژنتیک روی بنیاد 1950بحث از دفاع به نوین، چین با پیمان انعقاد جریان در

درسی کتاب یک با ارتباط در و نوشت می زبانشناسی درباره و پاولف نظرات ماتریالیستیمشاجرات در شرکت برای و نشست می گفتگو به اقتصاددانان با دایما سیاسی، اقتصاد

. گذاشت می زیادی وقت اکادمیک

. بود داده تمرکز علم ترویج بر دیگر کشور هر از بیشتر شوروی اتحاد استالین، رهبری تحت ... کمیته و استالین و فعالیتهایش علمی بنیان و منطق بر بود مبتنی حزب سیاسی قدرت

. بودند علمی مباحثات گسترش خواستار مصرانه مرکزی

استالین، به حمله وجود با کتاب همین از ای بررسی در دیگری کمونیست ضد ایزنهاور سوزانو » درک را فنی کارشناسان و دانشمندان نقش درستی به استالین حکومت که پذیرد می

کشور اولین در را فنی و علمی پیشرفتهای و کشفیات ثمرات که بود آن پی در ً شدیدا». گیرد خدمت در جهان در سوسیالیستی

ها کمونیست گذشتگی جان از32 . ندارد وجود تعقل و دانش برای جایی آن در و است مطرح ایمان تنها دین در است معتقد که الیستی ایده مکتبی

50

به» معتقدین از کثیری تعداد اینکه علت به ها، کمونیست گذشتگی جان از و فداکاری مورد درکشیده کمونیست احزاب به طلبی عدالت و خیرخواهانه نیت با اول وهله در کمونیسم

بطور و مجموع در اما اند، ساعی و فداکار که جوانی در افراد ً مخصوصا مورد این در میشوندبر جان کار اول همان در یا باشند، شده یاد خوب صفات به آراسته و مزین ً جدا افرادیکه کلی

». برند می کمونیسم از یا و میدهند دست از هدف سر

. تشکل هر در که این میشود بدل وجدان بی یک به کمونیست، ضد یک از بارز آقای اینجا درسیاست و خاین و طلب تسلیم پیری یا جوانی در آن رهبری سطح در حتی تعدادی کمونیستیمبارزه و طبقات تا و بوده چنین کنون تا مارکسیزم ظهور از و داشته واقعیت میشوند گریز . جنبش در اصلی جریان امروز، تا دور سالهای از آیا ولی بود خواهد چنین باقیست، طبقاتی

گذشتگی » جان از و فداکاری اکنون هم آیا است؟ داشته را روال همین کشورها کمونیستی » « » سازد؟ نمی شرمنده را او دنیا مختلف نقاط در آخر وهله و اول وهله در ها کمونیست

. میکوبد امثالش و بارز نعیم روی بر سختی های سیلی دنیا در کمونیستها پیکار تاریخ

» در » تزاری روسیه در خوب صفات به آراسته های کمونیست همه که است صحیح اگر » انقالب » و یافت ادامه مبارزه چگونه پس ، بریدند می کمونیسم از یا دادند می جان سایبریا

شد؟ پیروز اکتبررا نیرویش صد در صد چانکایشک خیانت اثر به تاریخش از برهه یک در چین کمونیست حزببا » های کمونیست تمام تقریبا خون یعنی داد دست از روستاها در را درصد نود و شهرها در » عده و ریخت زمین به خوب صفات به آراسته و مزین ً جدا و طلبانه عدالت و خیرخواهی نیت

» دوباره » حزب که بارز آقای شد چطور ولی بریدند کمونیزم از و شده ناامید و ترسیده هم ایو رانده بیرون را چانکایشک دولت و جاپانی تجاوزکاران میلیون 22برخاست، دادن با بعد سال

رسید؟ پیروزی به قربانی ها . با چرا بود تابیده آنها در سوسیالیزم خورشید که وغیره البانیه ویتنام، در است همینطور و

» نمناک » را وغیره ویتنام و چین سرزمین خوب صفات با آراسته افراد ملیونها خون آنکه » ادامه » را شهیدان راه ارتداد، و طلبی تسلیم طرد با نگرفته درس دیگر میلیونهای ساخت،بریدند؟ کمونیزم از نه و هراسیدند نه شدند، خالص نه چرا بارز، آقای تئوری بنابر یعنی دادند؟

یا خود ی آئینه در را ها کمونیست ی روحیه اگر توانست می درک هم بارز نعیم را اش دلیل . هزاران کمونیست، هر خون زدن فواره از که اینست اش دلیل دید نمی بزدالن و مرتدانشکستن راه تنها را کمونیزم زیرا خورند می سوگند او از انتقام و پیروی به و بالند می دیگر

. نخستین همان از کمونیست یک دانند می غیرمذهبی و مذهبی ارتجاع و امپریالیزم زنجیرهایکوه برکندن راه در میداند که چرا کند می تصفیه مرگ و شکنجه با را حسابش مبارزه روز

و شکنجه و مرارتها فرساترین طاقت که گذارد می گام کشورش در ارتجاع و امپریالیزم. بود خواهند اش کمین در مرگ

اختناقی های رژیم تحت ً مخصوصا انقالبی های کمونیست اکثر بارز آقای تز خالف هم باز ویا و زندان و شکنجه در یا را شان زندگانی سالهای پربارترین و جوانی غیرمذهبی، و مذهبی

» آرمان » به و ساعی و فداکار مرگ تا و پیری تا اما اند کرده سر به شرایط دشوارترین

51

طلبی تسلیم خیانتکاری، ارتداد، علیه شان مبارزه اصلی جهت یک و مانده وفادار کمونیستی » « . ققنوس خاکسترش از که اند ققنوس واقعی مصداق کمونیستها است بوده سازشکاری و

. کودتای در که بگویم اندونیزیا کمونیستهای هزار صدها از نمیخواهم میبالند بر دیگر هایدر شان تن هزاران که ترکیه کمونیستهای از یا رسیدند؛ شهادت به امریکا نوکر سوهارتو

هزار دهها یا باختند؛ جان امپریالیزم به وابسته دولت توسط نبرد میدانهای در یا زندانها » هزاران » یا شدند؛ سالخی ای آی سی به وابسته کودتاچیان توسط که چیلی کمونیست

فلیپین، کلمبیا، کمونیستهای از یا شدند؛ نیست به سر صدام دست به که عراقی کمونیستکمونیستهای از یا اند؛ پیکار در امریکا ی حمایه تحت های دولت با اکنون هم که پیرو

دور روستاهای در چه و گاهها شکنجه در چه آنان از دسته دسته خون روز هر که هندوستان . » و » کمونیستها این از تعدادی میریزد زمین به جهان دموکراسی بزرگترین توسط افتادهکار » اول همان در است ممکن افریقا و التین امریکای آسیا، در شان همزنجیر هزار صدها

» و راسختر انتقام در را شان رفیقان ی اراده این، ولی بدهند، دست از هدف سر بر جانترتیب، این به و یابد می ادامه مبارزه و سازد می و ساخته افتخارتر پر را شان سرخ بیرق

» می » برابر خاک به ، کمونیزم از بریدن برای را ها کمونیست ضد همه و شما دعای و تمناکنند.

" " ، نقد نوشتن در که یابم نمی واقعگرا و صادق ای نویسنده را شما زیرا نمیگویم آنان از بلیکه بلرزد تان دست و نموده احساس کوچک را خود ها، کمونیست صالبت شکوه برابر در

" " " . نا و بیخبری ی بهانه رد جهت ولی نمایید کتمان سبکسرانه را آنان حماسی مقاومتهای. همزبانیم" و ماست همسایگی در که دارم ایران کمونیستهای به گذرا ای اشاره شما، آشنایی

ی لحظه در و شکنجه زیر در آنان افسانوی ایستادگی خبر که کرد باور است مشکل اگرچهبه را خود ولو باشد ننموده متاثر را تان گوش و چشم اسالمی، رژیم و شاه زمان در اعدام

. باشید بوده زده کری و کوری

خسرو شناسید؟ می را اسالمی جمهوری اوایل در رهبرانش خیانت از پیش ایران توده حزبخواسته آنان از وقتی که اید شنیده را حزب این به وابسته آزادیخواه افسران گروه و روزبه

نام » نوشتند؟ چه و گفتند چه برهانند، مرگ از را خود ای، نامه ندامت نوشتن با تا شد» ایران خلق فدایی این 33چریکهای فداکاریهای مدیون ً عمدتا ایران انقالب پیروزی که را

خرم احمد حمیداشرف، احمدزاده، مسعود نامهای اید؟ شنیده بود، خلق مجاهدین و سازمانهمایون ابراهیمی، مهرنوش سلطانپور، سعید دهقانی، بهروز اسکویی، احمدی مرضیه آبادی، ... خورده تان گوش به و گلسرخی خسرو مومنی، حمید جزنی، بیژن نابدل، علیرضا کتیرایی،

سالهای از ایران کمونیستی جنبش شهدای از دیگر تن هزاران و اینان کنون، 1340است؟ تاسر » بر جان کار اول همان در آنان اغلب که بارز آقای میروند شمار به ایران کبیر فرزندان

و« درس شما و من از بیشتر مراتب به آنکه با مخفی پیکار سالها از پس بلکه ندادند هدفبر داشتند، را فرحت و پرنشاط و مرفه زندگی امکان و کرده ترجمه و نوشته و خوانده کتاب

شیخی و شاهی زنجیرهای از را خلق تا نهراسیدند اعدام و شکنجه از زدند، پا پشت چیز همهجبهه. پشت و پیشرفته، ایران، افتاد، می آنان توانای و پاک دست در دولت اگر برهانند

گروههای کثافت و زهر از هم ما ی برگشته بخت افغانستان و میشد جهان انقالبیون مطمئن . ای پارگی چشم راستی به بود می امان در فقیه والیت رژیم مزدور روشنفکران و بنیادگرا

واصف سپنتا، دادفر رنگین نگارگر، اسحق دادفر، اعظم با را ها پرومته ن آ که میطلبد خاص33 " " " " " " " جاسوسی " به تا خیانت در توده حزب مانند آن اکثریت که شد منشعب اقلیت و اکثریت به انقالب از پس سازمان این

. است جنایت رژیم با مماشات جارزنان از امروز و رفت پیش انقالبیون علیه

52

... روز هر فواحش همچون لنین قول به که و سرورآذرخش سیماسمر، روئین، رزاق باختری، ». برند » می کمونیزم از که گرفت نتیجه و سنجید میکنند، عوض مشتری

که میماند در انسان فقیه، والیت ساطور زیر مبارزان های حماسه از هایی نمونه گزینش در . تابستان در سیاسی زندانی هزاران کشتار از بارز آقای بیاورد را کدام توسط 1367اولتر

می کمونیست اسیران از اسالمی دژخیمان که میدانید اید؟ خوانده چیزی خمینی رژیم " هماندم " را آنان شنیدند، می مثبت جواب چون و هستید؟ خود موضع سر بر پرسیدند

» از » گفتند، نه جالدان برابر در ایرانی کمونیست هزاران بدینگونه، و کردند می تیرباران » سنتی» تاریخ در بار یکمین و هزار برای خود سهم به خویش، خون نثار با و نبریدند کمونیزم

. ماند نخواهد رهرو بی گیتی کل در کمونیزم تابنای که گذاشتند جا به کمونیستی روحیه ازکشتار بازماندگان از ای عده و ایران کمونیستی جنبش گوشه 1367خوشبختانه گزارش ،

تقریبا -- را آن بورژوایی های رسانه که را بیست قرن جنایات هولناکترین از یکی این از هاییبی -- و شریف فرد یک بر آن از آگاهی اثر کمترین که ساختند منتشر نگهداشتند مسکوت

. باز اما کمونیستهاست انگیز اعجاب ایستادگی به او عمیق احترام برانگیختن مرض، و غرضرا ها کمونیست انگیز شگفت جانبازی دهید می جرئت خود به که بارز آقای شما آفرین هم

« » بر » جان کار اول همان در اگر آنان از کثیری تعداد که میگیرید نتیجه القیدانه و نموده ملوث ». « » و زشتی به هرزه و زشت اهانتی این، برند می کمونیزم از ً بعدا ندهند دست از هدف سر

» شهید » کمونیست میلیونها به وطنی جنایتکاران و اسالمی جمهوری ، ای آی سی زبان هرزگی . باشد می جهان و ایران رزم حال در و اسیر و

و امپریالیزم با مبارزه تشدید ضدکمونیست، مفتریان همه و شما تنبیه راه ترین سزاوار باری،. است سگهایش

( . مادر سعیدی فاطمه ی نامه که مدتیست رفتم دور بارز، آقای تئوری رد در میکنم فکر . به( فرزندانش همراه که است شیرزنی او است یافته انتشار متعدد سایتهای در شایگان » شهادت» از آگاهی بخصوص و شکنجه و زندان بوته از و پیوست ایران خلق فدایی چریکهایی

. افشای ضمن نامه در او گردید تر آهنین مبارزه ادامه در عزمش و برآمد سرفراز پسرش سه » ی » جانباخته رهبران از حمیداشرف از دفاع به ، واواک از سندی در منتشره اتهامات سایر

. » شود » می معرفی نوجوانش فرزند دو قاتل سند، در که برخاسته چریکها

از کم یا برید می کمونیزم از باید روزها این قبل، سالها نه اگر سعید فاطمه بارز، نعیم دید از . یاوه دهان بر است لگدی او نامه کشید نمی زبانه دلش در اینچنین مبارزه و امید ی شعله کم

. تئوری تعمیم از آن خواندن با آیا خواند؟ خواهد را آن بارز نعیم آیا کمونیست ضد گویانشد؟ خواهد خجلت دچار کمونیستها تمام بر اش ارتجاعی

. که آگاه ً نسبتا ایرانی هر از اروپا در را او حکایت است دهقانی اشرف دیگر، درخشان گواه . و برادرش خون های طشت دیدن به زندان در را او کرد خواهد بازگو تان برای بپرسید

با اشرف ولی بشکنند را او نکردندتا دریغ ساواکی ای شکنجه هیچ اعمال از و بردند رفیقانشبا کند؛ فرار زندان از توانست سازمانش ی نقشه با و کرد غلبه دشمن بر پوالدینش ایمان

نبرد راه یگانه را مسلحانه مبارزه که بود کمونیست انقالبی نخستین خمینی، رژیم استیالیخون، به تشنه فقیه والیت کرد؛ رهبری مسیر این در را سازمانش و داشت اعالم آن برضد

حماسه » اش آوازه پر کتاب رسانید؛ شهادت به را خواهرش منجمله عزیزان نزدیکترین

53

. است« داشته واالیی اثر نیز ما میهن انقالبیون مبارزاتی اراده تقویت و پروراندن در مقاومت. رزمد می ایران خیانت و خون رژیم علیه ناپذیر، تسخیر و الهامبخش کماکان دهقانی اشرف

زنان ایران از بیشتر خیلی ما افغانستان در زیرا کردم یاد باال شخصیت دو از ً عمدا من. » میشوند» انگاشته آوردن بچه ماشین و 34عاجزه

» روزی » و هاست ستاره این از پر ایران ی غمزده آسمان که دانست باید آن غیر در. درنوردند را جانی مالیان رژیم تومار و درآمده آتشینی گرز بسان که رسیدنیست

و از « رهبران ای » شعله مختلف های سازمان داوود اعضای بهمن، بشیر یاری، اکرم نظیرنادر، دادگر، کاظم داکتر لهیب، حیدر دادکلکانی، الله آزاد، انیس کلکانی، مجید سرمد،

فتاح بریالی، دالور انجینیر احمد، داکترفیض اکبری، انجینیر درانی، صمد داکتر داوود، محسن، ... و یا ودود، و خلقی و پرچمی عمال یا روسها دست به روسی ضد جنگ جریان در که

رسیدند شهادت به نبرد میدانهای در چه و پلچرخی پولیگونهای در چه بنیادگرا های تروریستترجیح پوشالی رژیم با همکاری بر را مرگ که آنان از زیادی ی عده که دارید خبر دارید؟ خبر

ربانی، مسعود، گلبدین، که میدانید شدند؟ محکوم طوالنی های حبس یا اعدام به دادند » اما » میبردند، حظ شکنجه زیر ها ای شعله نزع از بیمار، جانیان غیره و خلیلی سیاف،

» در » داغی نشاندن از غیر تا انداختند می تف آنان روی به ای شعله دالوران این از بسیاری » با » توانستند می آنان که دارید خبر بکشند؟ درد کمتر ایران، رژیم و ای آی سی مزدوران دل

بایسته را مرگ اما دهند نجات را خود جان بنیادگرا، جالدان یا پوشالی رژیم برابر در انعطافیدانستند؟ قیمت آن به زندگی از تر

کارگر ویلونوف میخائیل با دیدار اولین در شد 26لنین او آگاهی و خصال مجذوب چنان ساله « : روسیه در دمکراسی سوسیال انقالب پیروزی ضامن میخائیل رفیق نوشت گورکی به که

است.«

کارگری رزمنده و بزرگ های جنبش وجود از صرفنظر امروز روشنفکری و تنها و ایران، درسعیدی فاطمه الهامبخش حضور و ایران قتلگاههای در انقالبی اسیران مانند کوه ایستادگی

کل در که ایران در فقط نه سوسیالیزم پیروزی به آدم که کافیست ها دهقانی اشرف و هادیگر و چین و روسیه در خیانت استیالی وجود با که دریابد و شود مطمئن ما ی سیاره

نشسته نه پا از ها کمونیست مارکسیستی، جنبش در بحران و سوسیالیستی ً سابقا کشورهای. برند نمی کمونیزم از و

ماندند می زنده اگر اینان که کنید می صادر حکم تجربه کدام و چه روی از بارز آقای شمااز مرتدان، و خاینان دیگر و باختری واصف دادفر، اعظم سپنتا، رنگین نگارگر، همچون

پیدایش سپردند؟ می پستی به تن بنیادگرایان و امپریالیزم لیسی کاسه با و بریده کمونیزم . برچسب اما است مفهوم و عادی امری انقالبی، هزاران و صدها بین خاین و مرتد مشتی

تعلیل در شما درماندگی گواه کمونیستی، ضد احساسات از غیر ها، کمونیست ی همه به شما» « : » گذشتگی» جان از و فداکاری یکجانب از ست ها کمونیست گذشتگی جان از و فداکاری

می خود مقدس وظیفه جانبی از ولی بگیرید نادیده صد در صد توانید نمی را ها کمونیست " ناپایدار " و جوانی احساسات را، ها کمونیست در انسانی جوهر شکوهمندترین این تا دانید

است 34 هم بودن مارکسیست مدعیان دامنگیر انسانی ضد فکر طرز این عالیم .متاسفانه

54

» که » سالدار و سن ندادند، دست از هدف سر بر جان کار اول همان در اگر که دهید نشان! » برند » می کمونیزم از و نمانده باقی ساعی و فداکار شدند،

» که » باشد تامل قابل ای لحظه برای توانست می زمانی ناشیانه و وقیحانه استدالل اینفلیپین، پیرو، در ها کمونیست های گلوله صفیر و نیپال در کمونیستی پرچم اهتزاز از گذشته

مبارزه از افغانستان، در حتی و فرانسه همان در قاره، پنج در هندوستان، کردستان، کلمبیا، . بود نمی خبری ها کمونیست

از » بریده افراد تعداد اکنون هم شما قانون مبنای بر که بدهید جواب باید نیز را پرسشها اینضد« به پیوستن و کمونیزم از بریدن که هایی کمونیست یا است بیشتر ها کشور در کمونیزم

چگونه جهان های کمونیست که چیست شما معیار و میدانند؟ سیاسی فحشای را کمونیزمضد حکم تا کنند یا کردند می مقاومت چگونه و کنند یا کردند می پیکار وقف را خود زندگی

بفرمایید؟ اعالم نانجیبانه و آلود غرض دروغ، را، تان کمونیستی

» در» بارز نعیم که دارد هم دیگر بزرگ ی جنبه ها کمونیست گذشتگی جان از و فداکاری : گذارد می مسکوت را آن اش نوشته

فاشیزم تا سازند می منفجر را خود که وغیره طالبان اله، حزب حماس، القاعده، افرادو دلگرمی این شود، امیرالمومنین مالعمر، یا اسامه آقای و مستقر زمین ی کره بر مذهبی

. هر در مذهبی های تروریست گیرند می را اش اجر بهشت به رفتن با که دارند را ایمان » معامله » نوعی وارد اند، اخالقی ضد و انسانی ضد و کور چقدر آنکه از گذشته عملیاتی،

. وعده و زمین در متولیانش و خدا مقابل بیچارگی و ترس احساس با آنان میشوند خدا با گریبه بستن بمب را شان میمون عینحال در و برگشت و بر بی تقدیر آخرت، در غلمان و حور

» « . نیست ها توده برای گذشتگی جان از و فداکاری ی روحیه نمودار این بینند می هدف .خود « ) جان ) از و فداکاری روحیه ، جامعه در وسطایی قرون استبداد احیای بنیادگرایان غایی

. میسازد« ثابت آلود خون و منفور ای، توده ضد را آنان گذشتگی

« : یا تنبیه از ترس به منحصر آدمی رفتار اگر است فرومایگی نهایت است گفته انشتین حتی . » « ». مردم راه در ها کمونیست ندارند ها کمونیست را فرومایگی این و باشد پاداش به امید

. پرویز امیر فدایی چریکهای شهید قهرمانان از دیگر دنیای در پاداشی امید بدون می‌بازند جان « : کسانی هستند نوشت بود، روا کاری هر نمیبود خدا اگر که داستایفسکی نظر رد در پویان،

». اخالقی اصول همین به متعهد ها کمونیست و نمیدانند روا را کاری هر نباشد هم خدا اگر که " " » بر » سر، باال قدرتی از ترس و اجر به چشمداشت بدون که اصولی اند، انقالبی معنویت و

. میباشد استوار بنیاد ترین انسانی و ترین جامع ترین، عادالنه نگرترین، آینده

. " کمونیست " اکثر که این به من دانم می خطاناپذیر را ها کمونیست که نکنید تصور بارز آقای » « » ضد » بهتان چند رد به و برند نمی کمونیسم از و مانده ساعی و فداکار دم آخرین تا ها

اخالق مذهبی، خاین آدمکشان کثیف زبان غلظت به نباید که این نیز و ام پرداخته کمونیستیجلوه انسانی ضد و آلوده خلقی، و پرچمی میهنفروشان از آوردن مثال با را ها کمونیست

55

» گفتم » چنانچه که بزنید گپ افغانستان در کمونیستی اخالقیات منفی اثرات از و داده. » آنان » با مخالفت گیری قیافه وصف با است بنیادگرایان برای 35دلربایی

استقبال افغانستان ً مشخصا های کمونیست به شما برخورد از توانستم می خود نوبه به . به شما کاش نباشد سگهایش و امپریالیزم آسیاب به ریختن آب معنای به که طوری نمایم

و بنیادگرا چاکران و امپریالیزم به نسبت ها، کمونیست با ضدیت صدم یک اندازهضد ای زاویه از و شریفانه واقعبینانه، تان، انتقادات تا داشتید می خصومت آن غیربنیادگرای

. بود می پادوان و ایران رژیم ضد و امپریالیستی

: که بشورید افغانستان انقالبیون بر داشت جا من نظر به

به - جهان، نقاط اقصی در فایده بی یا ربط بی ی مسئله هر پیرامون حرافی جای به چرا

شهادت به ربانی و سیاف گلبدین، باندهای توسط که شان رفیقان از گیری انتقام

؟ خیزند برنمی اند، رسیدهتحرک - جای به که پرداختند علنی کار به قسمی جانبه، همه تحلیل بدون ای عده چرا

دشمن به را خود اوضاع، سختترین برای نیروها دادن سازمان و بسیج و مبارزه بیشتر

شناساندند؟جای - به که میشوند ظاهر پسند سرکاری و خنثی طوری ها رسانه در آنان از برخی چرا

برد؟ می استفاده آنان از رژیم تحلیل آخرین در ، ها رسانه از انقالبی استفادهآزادی »- و علنی شرایط از استفاده نام زیر آنان از شمار انگشت چند هر تعدادی وقتی

تسلیم« و تبانی این به دیگران چرا خزند، می رژیم دامن در آرامی به ، مطبوعات

کنند؟ نمی درخور برخوردیزن- به مربوط مسایل و زن به برخوردها ترین زننده هنوز مارکسیست انقالبیون بین چرا

است؟ حاکم- " انگیزی، " کراهت جبن با و کرده حج رفتگی، ایمان سبب به ها ای شعله از بعضی چرا

» اند؟» ساخته شان نام پیشوند را الحاجدر - و فروخته رژیم به را خود انقالبی، و چپ گذشته‌ی با فرهنگیان از زیادی تعداد چرا

اند؟ کرده اختیار را خاصیت بی و ضرر بی لحنی مذهبی قصابان با برخورد

35 " : تحصیل لیسان کاسه جز چیزی ً عمال موارد اکثر در امروزین جامعه در فلسفه پروفیسرهای مینویسد دیتسگن از نقل به لنین. " نیستند دینی خرافات کرده

56

دریافت - خاطر به که میشوند غرور بی آنقدر بودن، انقالبی مدعیان از شماری چرا

» « می در جهادی و خادی ، ای آی سی نامی عوامل استخدام به باالتر، معاش مقداری

آیند؟برنامه - با احزابی ایجاد به و نشده اعتنا جنبش بر مارکسیزم سیادت و گستراندن به چرا

سیاست و جز ها که اند زده دست رنجاند، نمی را مرتجعان که مانده عقب هایی

" ندارد؟ " سودی هیچ ها ای شعله سیاسی وقار ساختن دار خدشه- " بهانه‌های " به و افتاده قوم‌پرستی و ناسیونالیزم ننگین دام در هایی شعله‌ای چرا

" هواخواهی " غیرمستقیم یا مستقیم ، قومی تبهکار یا تاریخی فاتح آن و این از مضحک،

میکنند؟و...

از ملهم کمونیزم ضد از حرکت با و پندارید می ملجا و منجی را امریکا که بارز آقای شما اماوارد آنان بر فوق ایرادات که کسانی به فقیه، والیت و طالبی و جهادی خونخوران امپریالیزم،

! : نهاده قدم ای عاقالنه راه چه در به به که ستود نخواهید زنان کف را آنان نگفته، تهنیت اند، " "... که شوید منور و سپنتا و دادفر اعظم و نگارگر مثل و ببرید کمونیزم از و بروید پیشتر اید،

غرب؟ در دایمی اقامت هم و دالر هم و زند لبخند تان روی به چوکی همرا خلقی و پرچمی میهنفروشان بازهم چون نیست اعتنا قابل بارز نعیم ی نوشته ی بقیه

: . » « » جمله» ان از است نشسته آنان اخالقیات از انتقاد به آنگاه و نامیده کمونیست

خصایل» و دهند نمی فرا تبلیغات به گوش چندان کارگرها آنجائیکه از است داده نشان تجربهشکل به پرولتری انترناسیونالیسم به عشق ً بنا شود نمی پدیدار آنها در انقالبی اصطالح به

تجلی کوبا و ویتنام چین، سابق، شوروی چون جهانی کمونیسم قدرتهای به عشق و پرستش . عمل در دهند می سر جا همه در را نظرانه تنگ ناسیونالیسم طرد شعار آنهائیکه یابد می

شده وغیره ویتنامی چینی، روسی، طلبان عظمت ناسیونالیسم و شوونیسم پرست بد مداح». اند نگریسته تفاوتی بی به خود ملی منافع به نسبت و اند،

حزب یک از میتوانید نباشد، مریض کمونیست ضد یک سبک به دروغبافی و افترا این اگربت " مداح انترناسیونالیزم، از وار خلقی و پرچمی درکی با که ببرید نام مارکسیست انقالبی

باشد؟" بوده وغیره چین روسیه، " پرست آنها، " وامثال نیپال فلیپین، کمونیست احزاب بت آیابه " امریکا امپریالیزم با بودن ناپذیر آشتی سبب به احزاب این آیا و چین؟ یا باشد می روسیه

تفاوتی بی به خود ملی " منافع ؟ فئودالیزم بساط برچیدن سبب به یا اند نگریستهدرخشان " مدافع تان طلبی سلطنت و خواهی امریکا با شما بارز، آقای زیباست چه واقعا

" به را امپریالیزم به وابسته فئودالی شاهی رژیم که نیپال کمونیستهای ولی هستید ملی منافع ! " اند " ملی منافع به تفاوت بی فرستند، می تاریخ ی مزبله

یا

57

به" تبدیل را حزبی عضو زمان مرور به آن از منتج اخالق و ارزشهاست همه معیار حزبو دیموکرات دیگر روز و باشد کمونیست یکروز که کند می فکری بی و اندیشه بی موجود

از و خود هموطن کشتار و افگندن زندان به و خیانت از آنکه بدون مجاهد، و مسلمان باالخره". باشد شرمسار خود گذشته

می مدنظر را ای شعله مرتدان و ستمی و خلقی و پرچمی میهنفروشان بارز آقای اگرکه اند شرفباخته آن از بیشتر مزبور خاینان بلی که باشد موافق او با میتوانست هرکه داشت،

. " هم " کالن شرمساری یک ولی باشند شرمسار شدن ای آی سی و بنیادگرایان پشک از . که دنیا زنجیر بی یا زنجیر در های کمونیست مقاومت از شرمساری اوست خود حال شامل

" خم " سر اما روند می مرگ و شکنجه و دشواری هر استقبال به کمونیزم باد زنده شعار با . پله یک در سیاسی فواحش و انقالبیون نهادن با مگر بارز؟ آقای است درست کنند نمی

... و زبونی احساس و ایران پیرو، ترکیه، هند، های کمونیست خون و خروش برابر در ترازو،کنید؟ می شرمساری

: مقاله جمله آخرین اما

و» نشده غرق گوناگون فساد به و ویران مدنیت عصر این در ما کشور اندازه به کشوری هیچ» شد؟ خواهد چه ملت و ملک این سرنوشت که نیست معلوم

" " " را " ملت و ملک این سرنوشت ، نظام حفظ با شما نیستید؛ کرده گم راه چندان شما نه، . لیکن بماند باقی آنان امریکایی صاحبان و اسالمی گروههای دست در کماکان خواهید می

میآورد، بار اجتماعی توهمات وضع یک وقتی که لنین حرف این به توجه با ها مارکسیست " و " مافیایی نظام برانداختن در را خروج راه است، وضع خود تغییر آن از رستن راه بهترین

! . ها کمونیست اخالق و شما اخالق بین دیگر ماهوی فرق اینست و میدانند حامیانش

از وکالت به ظاهر مصطفی آقای از باید را ها خلقی و ها پرچمی بر تان انتقادات پاسخجبهه ... » در عضویت ی دعوتنامه ضمیمه به نمایید دریافت و علومی رنجبر، کبیر گالبزوی،

الخیر«. مع برای مشکلی چه تان حاد کمونیزم ضد و گرایی امریکا با شما ، راستی ملی » دارید؟ » ملی جبهه به پیوستن

به خاینان با کمونیست‌ها خلط با شما زیرا بجاست بارز آقای شما امثال و شما از پرسش اینضد نبردهای تاریخ در کمونیست‌‌ها سترگ نقش وار سیاف و وار محقق نفی و کمونیزم

که کنید می سقوط جایی همان به سرانجام امروز، و گذشته در ارتجاعی ضد و امپریالیستیکمونیست‌های ضد کلیه برای تازه‌ای روسیاهی آن، در زدن غوطه با ظاهر مصطفی

. " است" کرده کمایی مآب دموکرات

پایان

58

59