34
ﺷﻨﺒﻪ20 اردﻳﺒﻬﺸﺖ1393 ﺳﺎﻋﺖ:13:29 ﺗﻮﺳﻂ:ﺷﻬﻴﺎد اﻛﺒﺮﻳﺎن ﺑﺎ درود ﺑﺮ ﺟﻨﺎب ﻣﻮﻟﻠﻲ ﻋﺰﻳﺰ اﺳﺘﺎد ﻋﺰﻳﺰ در ﻛﺘﺎب ﺷﻤﺎ در ﻗﺴﻤﺘﻲ ﻛﻪ ﻗﺮون وﺳﻄﻲ و ﻣﺪرﻧﻴﺘﻪ را ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻛﺮده اﻳﺪ ﺗﻔﺎوﺗﻲ ﻣﻴﺎن اﻃﺎﻋﺖ و ﺗﺒﻌﻴﺖ و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻏﻴﺮ ﻣﻄﻠﻖ و ﻧﺎﻣﻄﻠﻖ ﻗﺮار داده اﻳﺪ.ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﻣﻦ در ﻓﻬﻢ اﻳﻦ ﻋﺒﺎرات دﭼﺎر ﻣﺸﻜﻞ ﻫﺴﺘﻢ ﻣﺜﻼ اﮔﺮ ﻏﻴﺮ ﻣﻄﻠﻖ را در ﻧﻈﺮ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ اﻃﺎﻋﺖ از او ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻟﻪ ﻓﻘﺪان و ﻛﻤﺒﻮد او ﻧﻴﺴﺖ؟ﭼﻮن ﺣﺘﻤﺎ ﭼﻴﺰي ﻛﻢ دارد ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ واﺑﺴﺘﻪ اﺳﺖ و ﺗﻔﺎوت ﺗﺒﻌﻴﺖ و اﻃﺎﻋﺖ ﺑﺮاﻳﻢ واﺿﺢ ﻧﻴﺴﺖ و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﭘﺲ از دﻛﺎرت ﻫﻢ ﻣﺜﻼ در ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻛﺎﻧﺖ ﻣﻴﺒﻴﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﮔﻮﻳﺎ اﻳﻦ ﻏﻴﺮ ﻣﻄﻠﻖ ﭼﻬﺮه ﺧﻮد را دوﺑﺎره ﻇﺎﻫﺮ ﻣﻴﻜﻨﺪ و آﻳﺎ ﻣﺴﺎﻟﻪ ﻧﺎﺗﻮاﻧﻲ ﻣﺎ در ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻧﻮﻣﻦ ﺣﺎﻛﻲ از وﺟﻮد داﻧﺸﻲ اﻟﻬﻲ و ﻣﻄﻠﻖ ﻧﻴﺴﺖ؟ وب ﺳﺎﻳﺖ اﻳﻤﻴﻞ ﻳﻜﺸﻨﺒﻪ21 اردﻳﺒﻬﺸﺖ1393 ﺳﺎﻋﺖ:17:28 ﺗﻮﺳﻂ:ﺷﻬﻴﺎد اﻛﺒﺮﻳﺎن از دوﺳﺘﺎن ﻋﺰﻳﺰي ﻛﻪ ﻣﻴﺘﻮاﻧﻨﺪ ﺟﻮاب ﭘﺮﺳﺶ ﺑﻨﺪه را ﺑﺪﻫﻨﺪ ﺧﻮاﻫﺸﻤﻨﺪم ﻫﻤﻜﺎري ﺑﻔﺮﻣﺎﻳﻨﺪ. وب ﺳﺎﻳﺖ اﻳﻤﻴﻞ ﻳﻜﺸﻨﺒﻪ28 اردﻳﺒﻬﺸﺖ1393 ﺳﺎﻋﺖ:15:20 ﺗﻮﺳﻂ:ﻋﻼﻗﻪ ﻣﻨﺪ ﺑﺎ ﺳﻼم دوﺳﺖ ﻋﺰﻳﺰ آﻗﺎي اﻛﺒﺮﻳﺎن ﻣﻨﺎﺳﺒﺎت ﻣﻄﻴﻊ- ﻣﻄﺎع- ﻣﺘﻤﺮد ﺑﺮﭘﺎﻳﻪ ﻧﺴﺒﺖ و راﺑﻄﻪ اﻳﺴﺖ ﻛﻪ" ﻣﻦ ﻧﻔﺴﺎﻧﻲ" ﺑﺎ ﻋﺎﻟﻢ وآدم در ﺣﻴﺚ ﺧﻴﺎﻟﻲ ﺑﺮﻗﺮار ﻣﻴﻜﻨﺪ ﺣﻴﺜﻲ ﻛﻪ ﻛﺎرﮔﺰاري آن ﻣﺘﻜﻲ ﺑﺮﻏﻴﺮ ﺗﺎم ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮ رواﻧﻜﺎوي ﻏﻴﺮ ﻓﺎﻗﺪ ﺑﺮ

13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

  • Upload
    others

  • View
    7

  • Download
    0

Embed Size (px)

Citation preview

Page 1: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

1393ارديبهشت 20شنبه

13:29ساعت: توسط:شهياد اكبريان

با درود بر جناب موللي عزيز

استاد عزيز در كتاب شما در قسمتي كه قرون وسطي و مدرنيته را با هم مقايسه كرده ايد تفاوتي ميان اطاعت و تبعيت و همچنين غير

عبارات دچار مطلق و نامطلق قرار داده ايد.متاسفانه من در فهم اين مشكل هستم مثال اگر غير مطلق را در نظر بگيريم اطاعت از او به منزله فقدان و كمبود او نيست؟چون حتما چيزي كم دارد كه به ما

وابسته است و تفاوت تبعيت و اطاعت برايم واضح نيست و همچنين پس از دكارت هم مثال در فلسفه كانت ميبينيم كه گويا اين غير مطلق

خود را دوباره ظاهر ميكند و آيا مساله ناتواني ما در شناخت چهره نومن حاكي از وجود دانشي الهي و مطلق نيست؟

ايميل وب سايت

1393ارديبهشت 21يكشنبه 17:28ساعت:

توسط:شهياد اكبريان

از دوستان عزيزي كه ميتوانند جواب پرسش بنده را بدهند .بفرمايندخواهشمندم همكاري

ايميل وب سايت

1393ارديبهشت 28يكشنبه 15:20ساعت:

توسط:عالقه مند

با سالم

دوست عزيز آقاي اكبريان

من "متمرد برپايه نسبت و رابطه ايست كه -مطاع -مناسبات مطيعبا عالم وآدم در حيث خيالي برقرار ميكند حيثي كه "نفساني

كارگزاري آن متكي برغير تام ميباشد. بنابر روانكاوي غير فاقد بر

Page 2: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

توهم كمال استوار بوده با نام پدر منافات دارد چرا كه نام پدر يعني نسبتي ترميزيست و "تبعيت"اينكه هيچكس صاحب ذكر نيست.اما

با زبان اين هيات تاليفي "فاعل نفساني"ت كه نشانگر رابطه ايسواجد نقصان دارد چرا كه هيچ كلمه اي در زبان تماميت نداشته و

همواره اين فقدان است كه از كلمه اي به كلمه اي ديگر حمل .ميشود

ايميل وب سايت

1393ارديبهشت 28يكشنبه 19:12ساعت:

توسط:شهياد

.گرامي و توجهي كه داشتيدبا تشكر از دوست

ايميل وب سايت

1393ارديبهشت 29دوشنبه 6:0ساعت:

توسط:عالقه مند

با عرض پوزش

جا افتاده است :بنابر "فقدان"در جايي از متن نوشته شده كلمه ...بر توهم كمال استوار بوده "فاقدفقدان"روانكاوي غير

ايميل وب سايت

30شنبه سه ساعت: 1393ارديبهشت

15:25

توسط:بهنود

دوست عزيز جناب شهياد

نظر من به كلي با نظر دوستمان تفاوت دارد و بدين صورت است كه اتفاقا اين اطاعت است كه نسبتي ترميزي و واجد پذيرش و تعهد

نسبت به آرزومندي است و تبعيت در معناي لكاني آن يعني من يك

Page 3: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

را جايگزين فقدان غير كرده ام و از قبول ميل و ايدآل و فانتزي آرزومندي دست كشيده ام.البته ناگفته نماند كه اطاعت در اينجا به

.معناي اطاعت محض است

ايميل وب سايت

31چهارشنبه ساعت: 1393ارديبهشت

21:0

توسط:كرامت موللي

است. همين زبان تكلم assujetti درنظر لكان فاعل نفساني تابعِتبعيت است كه تبعيتهاي ديگر ي بدنبال دارد كه مهم ترين آنها

تبعيت از قانون بطور كّلي و منع زنا با محارم بطور اخص ميباشد. گرفته ام servilitéكه من آنرا بيشتر در معناي servitude اطاعت

كه از اعتقاد به jouissance عبارت است از نوعي تمتع ناآگاهي مستبد و داراي قدرت مطلقه حاصل ميشود، امري كه آنرا موجود

ميتوان فرمانبرداري كوركورانه از رهبر دانست كه مورد اصلي مطالعة .قرار گرفته است» روانشناسي توده ها«فرويد در

آنجه را كه آقاي بهنود اطاعت مطلق ميخوانند احتماال به مقوله اي آنرا در اصطالح فقه تكليف اساسي در ايمان مذهبي اشاره دارد كه

.ميخوانند كه البته موجوديتي ترميزي دارد

ايميل وب سايت

1393خرداد 1پنجشنبه 15:26ساعت:

توسط:بهنود

با سالم خدمت استاد عزيز

با حرف شما كامال موافقم اما فكر ميكنم تفاوتي ميان تبعيت از آن جهت كه با پذيرش نام پدر همراه است با تبعيتي كه مبتني بر انكار

نام پدر است وجود دارد كه حالتي شبيه نفي نفي در فلسفه هگل دارد

Page 4: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

در حالت اول كه ميتوان آن را ويژگي سوژه نوروتيك دانست همواره ت و مرگ وجود دارد اما در حالت دوم چيزي به نام دال مسئله حقيق

اعظم يا غيري براي غير و به طور كلي غ وجود ندارد و ميتوان آن را آرزومندي براي آرزومندي دانست كه بي شباهت به ساختارشكني

.دريدا نيست

بنابراين بايد تفاوتي ميان قانون به طور كلي و منع زنا با محارم قائل ليكه دومي را ميتوان با عدم وجود رابطه جنسي يكسان بود در حا

.دانست اولي همواره بر توهم امكان آن استوار است

ايميل وب سايت

1393خرداد 2جمعه

11:1ساعت: توسط:كرامت موللي

آقاي بهنود عزيز

از پاسخ فاضالنة شما متشكرم. بااحترام

ايميل وب سايت

1393خرداد 10شنبه

19:7ساعت: توسط:روانشناس جوان

سالم اقا دكتر خسته نباشيد

ميشه مقداري از بيماري چند شخصيتي از ديد روانكاوي توضيح دهيد ؟

ايميل وب سايت

1393خرداد 11يكشنبه 21:5ساعت:

توسط:روانشناس جوان

يه سوال ديگه اينكه فرويد گفته غيري در كارست ادميت مان در گرو

Page 5: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

هست يعني چي ؟

ايميل وب سايت

1393خرداد 17شنبه

20:28ساعت: توسط:عالقه مند

سالم آقاي روانشناس جوان

Multiple" چنانچه خود مطلع هستيد اصطالح جعل شده

Personality Disorder" وارد 1980سالكه در DSM شده Dissociativeبه DSM5 در 1994بود در

Identity Disorder (DID هويت انفصامي تغيير نام ميدهد.گروه بندي و (بيماري(اختالل

نامگذاري مقوالت مرتبط با اختالالت رواني تحت عنوان بيماري توسط انجمن روانپزشكي امريكا و تاثير گروهاي توليد دارويي و

اقتصادي بر روند آن جاي پرسش و سواالت فراوانيست كه در منافع خصوص آنچه كه بيماري چند شخصيتي نامگذاري شده است

قابل توجه ميباشد "Sybil"در باره Herbert Spiegelمصاحبه بطوريكه اهميت منافع مادي را در نامگداري اين مقوله به مثابه يك

گار نويسندگان كتاب بيماري از طرف روانپزشك فرد و روزنامه نپرفروش ياد شده متوجه شد.آنچه را در اين خصوص ميتوان از

تعليمات روانكاوي ذريافت تظاهر به ماغير و فراموشي از خصوصيات طباع نفساني هيستريك است و شايد بتوان با اين جمله

مواجهه اي "بيماري چند شخصيتي"همسخن بود كه مطرح ساختن "تري ميباشدهيستريك با مقوله هيس

ايميل وب سايت

1393خرداد 18يكشنبه 10:50ساعت:

توسط:كرامت موللي

Page 6: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

آقاي عالقه مند عزيز

از پاسخ صائب شما بسيار متشكرم. اين مسأله كه اختالالت رواني

بدست شركتهاي بزرگ داروسازي افتاده كه از چهل پنجاه سال روانپزشكي را از مقام علمي گذشته عميقا بجهت منافع تجاري خود

مسأله ايست كه در ايران يعني كشوري كه -آن بيرون آورده اند درحال بلعيدن هرچيزي است كه از آمريكا ميĤيد درك و فهم نشده

است. اين امر و مسائلي ازين قبيل كه جاي تفصيل آنها در اينجا نيست باعث شده است كه نوعي عدم آگاهي تأسفباري درايران

جودآيد كه به محقق ايراني اين توهم را ميدهد كه درفضائي كامال بوعلمي غوطه ور است. اين عدم آگاهي را به روح تقلب و كاله برداري كه از اصول روابط اجتماعي در ايران است اضافه كنيد

.تصويري واقعي و غم انگيزي از اين اجتماع بدست خواهيد آورد

همين راه امرار معاش ميكنند حال متأسفانه اكثر روشنفكران ما ازآنكه وظيفة آنها ميبايستي بجاي تقويت خودشيفتگي ايراني و اين

روابط ناسالم درجهت آگاه كردن افراد اجتماع باشد. بااحترام

ايميل وب سايت

1393خرداد 25يكشنبه 22:11ساعت:

توسط:اكبريان

استاد گرامي

به نظر شما چرا بيشتر مترجمين در ايران سعي بر نوعي ترجمه با زباني بسيار سخت و صقيل دارند به طوريكه خواننده را در حيرت و

نااميدي فرو ميبرد به اين ترجمه توجه فرماييد(وجود حاضر كه كه خود نه _ه طريق به تحقق رساندن طرحوجود رو به مرگ است ب

قائم است به قيام _فقط حقيقي بل مجازي نيز هم تواند بودمرگ در گشودگي به (hereinstehen)خلش.(existiert)ظهوري

مباالت بازگشوده آمده الزم ذات گشوده است.خويشمندانه

Page 7: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

برونخويشانه بر گشودگي بازگشوده بودن متضمن باز گشوده بودن بر ....يز هستمرگ ن

ايميل وب سايت

1393خرداد 27سه شنبه 3:37ساعت:

توسط:سهند

جناب اكبريان: يك عده اي بيسواد و مغرض و راسيست با بيل و كلنگ و تبر به جان زبان فارسي افتاده اند كه كه ريشه اش اش را از

فكر بن بكنند و اين جنابت خفيف را با اعتقاد كامل با اينكه به هر روزه كلمات من در .تقويت زبان فارسي هستند انجام مي دهند

آورده و چعلي را وارد نوشته هايشان مي كنند بطوريكه حتي تحصيل .كرده ها نيز از دركش عاجزند. به اين كلمات توجه كنيد

فانتزي ==انگارش

پرانمايه= مدلول

فرا يافت= مفهوم

نره= فالوس

بهكردي=اتيك

نكامگي= اروتيسم تنانگي يا ت

فرتو= عكس

همستان ها= جماعت ها

community =باهمستان

personification =شخص وار

اوند= ظرف

اشكوب= طبقه

بنين= اصلي

تنخواه= اقتصاد

دستمايه= مواد اوليه

Page 8: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

شهريگري= تمدن

واالدگر= معمار ارشيتكت

ورنام= اسم مستعار

جامعه -اجتماع -همايش

طبقاتي همايش اشكوبي= جامعه

ايميل وب سايت

1393خرداد 28چهارشنبه

20:6ساعت: توسط:روانشناس جوان

سالم ممنون از پاسخ

ساله از اختالل چند شخصيتي رنج ميبره 40بيماري هست در حدود سالگي انها را رها كرده 5تا 3مادرش رسپي بوده و پدرش در دوران

ميشه گفت اختالل چند شخصيتي او به اين دليل بوده

تمايلي زيادي به توجه از سوي مادر و پدر 3تا 1كه بچه ها سنين د واگر محبت كافي به انها داده دارند يعني نوعي هيستريكي هستن

نشود ممكن است حالت هيستريكي انها بيشتر شود و چون بيمار توسط مادر و پدرش محبت را دريافت نكرده مطمئنا اين حالت او ادامه يافته و وقتي توسط مادرش رها شده شروع به دربافت تظاهر

به ماغير ميكند تا رنج بي توجهي را بر دوش بگيرد

ايميل سايتوب

ساعت: 1393تير 3سه شنبه 21:27

توسط:اكبريان

استاد گرامي

در مقاله شما به نام چگونه از هرج و مرج در زبان جلوگيري كنيم نكته اي وجود دارد(شماره يك)كه درباره ابداع كلمات گفته ايد كه اين كار بايد به تحول طبيعي خود زبان واگذار شود و مترجم بايد

Page 9: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

داراي حجيت و مقبوليت باشد اما نكته اينجاست كه اين حجيت را ميدهد ما افراد زيادي داريم كه از نظر سطح چه كسي به نويسنده

سواد بسيار باال هستند و افراد متشخصي هستند براي مثال استاد اديب سلطاني را همه هم ميشناسند و قبول دارند اما فكر نميكنم در اين كشور كسي توانسته باشد ترجمه هاي ايشان را بخواند از طرفي

رسي تنها در لغت نامه دهخدا ديگر اين افراد معتقدند كه زبان فاخالصه نميشود و چون اين كتاب بسيار قديمي است با نيازهاي

امروز مطابقت نداشته براي ترجمه نياز به واژگان جديد و نه لزوما .من دراوردي هستيم

ايميل وب سايت

1393تير 4چهارشنبه

11:8ساعت: توسط:كرامت موللي

آقاي اكبريان عزيز

.پرسشهاي شما بسيار متشكرم از

درمورد سؤال اول شما آنچه را كه من دراين باره گفته ام دعوتي است براي اينكه در مورد زبان و فرهنگ ايراني بتوانيم با خذوع و فروتني واقعي دست از تصرف شخصي در زبان برداريم. وقتي اين

ريازود با مسألة وضع كنوني زبان فارسي را مورد تأمل قرارميدهيم دياين امر مواجه ميشويم كه فرهنگ كنوني ما تا چه حد قرباني

تحوالت تاريخي و سياسي و اجتماعي شده كه زبان فقط وجهه اي امروزه دانشگاه هاي ما در اين توهم محض هستند كه .ازآنست

قادرند علم و معرفت بياموزند حال آنكه سطح علمي چندان نزول حقه بازي روشنفكران خلط و اشتباه شده كه پيدا كرده و با دوروئي و

امر برخود ما نيز مشتبه شده است و فكر ميكنيم واقعا كشوري پيشرفته هستيم حال آنكه درواقع مصرف كنندگاني بيش از غرب

نيستيم ولي مصرف كنندگاني كه كاالي مصرفي خود را تحريف و

Page 10: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

غرب بجلو مخدوش ميكنيم و به اين خيال باطل هستيم كه پابه پاي .ميرويم

ازاين گذشته بايد دانست كه دراين تحريفات و انحرافات و مخدوش سازي ها ميزان سواد و تحصيل نميتواند معياري موثق باشد. مسأله

برسر رابطه ايست كه ما ايرانيان درحال حاضر با خود و تاريخ و فرهنگ خود داريم. يك نوع خوودشيفتگي عميقي در ميان ما از زمان

ضا شاه جان گرفته (پهلوي، ايران باستان، فارسي سره، نفرت نسبت ربه اعراب و تركها ووو) كه نه تنها ما را از درك واقعي خود دوركرده بلكه آنرا كامال تحريف نموده است. ترجمه ها، تحقيقات دانشگاهي

همه غالبا از اين خودشيفتگي سهمي اساسي برده اند. ببينيد ، هند، تركيه يا حتي پاكستان داراي تعدادي كشورهائي مثل مصر

بيشماري دانشمند هستند كه در حوزه هاي علمي خود با كمال فروتني واقعي مشغول فعاليت ميباشند. تنها ما ايرانيان هستيم كه

بمحض موفقيت يك ايراني در چنين چنان حوزه اي ساز و دهل شور ما متحققين و بدست ميگيريم و آنرا افتخار ملّي ميخوانيم. درك

هنرمندان را نخبگان و فرهيختگان مينامد بدون اينكه از آن شرمي بخود راه دهند. اگر اينها نخبگان هستند پس بقية جمعيت ايران

!ميبايستي افرادي عبث و بيهوده باشند

حجيت و مقبوليت نياز بزمان دارد ولي در جامعه اي سالم و غير ي و كاله برداري يكي از ارزشهاي اعظم بيمار، درجامعه اي كه زرنگ

جامعه نباشد، در جامعه اي كه نسبت بهمنوعان خود فخر نفروخته ...بااحترام .نژادپرستي از پايه هاي اساسي آن نباشد

ايميل وب سايت

1393تير 4چهارشنبه

16:17ساعت: توسط:اكبريان

استاد عزيز

Page 11: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

من يك نظري دارم كه البته از خودم نيست و آن هم اينكه زبان ما به طور كلي مخصوصا از دوره حمله مغول به بعد دچار يك انحطاط شد و ان هم انحطاطي فكري بود كه در زبان شاعران ما از جمله

نوع زبان تمجيد و تكريم,زبان حافظ و سعدي مشهود است.يك ارباب دوستي و دوري از مردم و عرف جامعه,زباني متافيزيكي,و فكر

ميكنم انحطاطي كه در حال حاضر با ان مواجه هستيم ريشه در بكارگيري اين زبان بجاي زباني جدي و داراي ساختمان و منش

د بيشتر علمي است شما ببينيد چرا هايدگر اينقدر در ايران طرفدار داربراي اينكه افرادي نظير كربن و فرديد با زبان الهيات و عرفان با

انديشه ها بازي ميكردند و هنوز هم ادامه دارد.فكر ميكنم غالبا اين تالش براي دوري از اين زبان است كه موجب ساخت كلمات شده است همچنين بايد گفت كه اين زبان عرفاني و دور از عقالنيت در

.سالها تدريس ميشود و افراد با ان بار ميايندمدارس ما

ايميل وب سايت

ساعت: 1393تير 5پنجشنبه 11:55

توسط:اكبريان

در قسمت واژه نما كتاب شما عبارات جالبي هست من از شما ميپرسم چرا از كلماتي كه در فارسي هست استفاده نميكنيد چون اين

فارسي است كه متاسفانه از زمان هم نشانه يك جور تنفر از زبان .زمخشري تا حال ادامه دارد

را به محو شدن در حالي كه ناپديد شدن فارسي است fading:مثال

عدم اشتراك را بجاي نبود اشتراك؛تناقض ذاتي غير در حالي كه در عبارت فرانسوي نشاني از ذات و ذات انگاري مربوط به فلسفه هاي

اقض را از كجا آورديد؟ترجمه فارسي ارسطويي نيست و اصال تنميشود بي ثباتي ديگري يا غير؛عسرت زده درحالي كه بينوا بيچاره زار زبون همگي فارسي هستند؛معطيات حسي كه احتماال از بيت

نظامي اصل بد با تو چون شود معطي...كه اصوال معناي اعطا ميدهد و

Page 12: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

حسي كه در نيست ميتوانستيد به داده هاي data اصال به معنايكه كامال معنايي synchronyفارسي موجود است ترجمه كنيد؛

زماني دارد و چه زبطي به مقارنت دارد؟هم زماني صحيح است و a.مقارنت حتي در دهخدا هم اين معنايي كه شما ارائه داديد نميدهد

priori را هم ميتوان به پيشيني ترجمه كرد در حالي كه ماتقدم ديگرد.و همچنين كاربرد فراوان واژه حيث و عدم و غيره كه كاربرد ندار

اصوال مربوط به ادبيات انشا نويسان دوران قاجاريه است كه در ترجمه واژگان فرانسوي سعي در استفاده از نوعي ادبيات فاضالنه

.داشتند

ايميل وب سايت

ساعت: 1393تير 6جمعه

16:34 توسط:آرش سعيدي

با درود

ي رنجش نشود... هاي دوستان مايه اميدوارم دويدن من ميان حرف

ي جستاري كه گويا پاي ثابت اي درباره دوست داشتم چند كلمه .وگوها در اين سايت است چيزي بنويسم، يعني زبان فارسي گفت

گرامي اي كه دوست دانم از كجا آغاز كنم، شايد از همين نكته نمي

.دند بد نباشداكبريان به آن اشاره كر

توانم همه نمي نهم، اما با اين اي مي من به شما استاد موللي آزرم ويژه

هاي شما دربارة زبان فارسي خودداري كنم. از تازشي نرم بر انديشهوبوي همان سبكي را دارند كه راستي رنگ هاي شما به نوشته

نم، شايد دا نمي». فروشانه فضل«و » منشيانه»مان اكبريان گفتند، دوستدانم دانم. اما مي گردد كه بيرون از ايران هستيد، نمي اين به آن برمي

اي را به ي خودتان همان تيشه گفته انديشان شما نيز به كه شما و همكنيد، تنها از زنيد كه ديگران را بدان متهم مي ي زبان فارسي مي ريشه

Page 13: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

پرست بلكه رانيوار و اي اي خودشيفته شيوه اي ديگر، شايد نه به گونهراستي چه نيازي هست تا چنين پرستانه. به خودبيگانه و عربي

كار ببريد هاي خود به اي را در نوشته» قلنبه سلنبه«هاي ناهموار و واژهي فارسي هست؟ اين كار يا از ها برابرهاي پذيرفته كه براي همگي آن

ا شايد هم سر ناآگاهي است يا از سر بيزاري پنهان از زبان فارسي، يدوستان... مگر زبان فارسي واكنشي ناآگاهانه به تندروي برخي فارسي

و » دفع اميال«يا » تمنا«يا » غير«چه از عربي كم دارد كه براي نمونه، ها هزاران نمونة همسان ديگر در عربي را به برابرهاي فارسي آن

اي ديگر از نظر شما اين برخورد با فارسي آيا نمونه ايد؟ به برتري دادهزبان نباشيد خودباختگي نيست؟ و البته چه بسا شما ايراني و فارسي

تان اهميتي داشته باشد، كه اين موضوعي ديگر تا اين مسئله براي ...است

در » اطناب«همه درازگويي و به من بگوييد دليل شما براي اين

... تحت» «مورد ... واقع شدن يا قرار گرفتن«هايتان چيست؟ نوشتهها براي ي ديگر از اين دست، اي و هزاران نمونه» قرار گرفتن

ها و علت شناسيك اين درازگويي چيست؟ آيا اندكي به معناي روان ايد؟ ها انديشيده آن»! !! استعالمي«ي شما گفته شناختي يا به

چه فرصتي شد سخن بسي دور و دراز است... دنبالة گفتارم را چنان

.گذارم واميبه درنگي ديگر

با سپاس

ايميل وب سايت

ساعت: 1393تير 6جمعه

22:25 توسط:حسن

سالم

من هم با صحبتهايدوستانمان جناب اكبريان و آرش سعيدي كامال

Page 14: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

موافقم

واژه هايي كه شما در نوشته .1جناب موللي گرامي, بنظر من هم

هايي كه بر آنها خورده هايتان بكار ميبريد به مراتب بيشتر از ترجمه .ميگيريد با زبان فارسي ناهمخوان است

شما و ,زبان فارسي كه شما از آن دفاع ميكنيد زبان عربي است.2امثال شما دانسته يا ندانسته چنانكه دوستمان گفتند به سبك نامه

نويسان قاجار و فضل فروشان سطحي نگري كه گمان ميكنند اگر ,رند نشان از ژرف انديشي يا زبان داني استواژه عربي قلمبه بكار بب

.در حال تيشه زدن به ريشه زبان فارسي هستيد

اين تاختن شما بر روشنفكران ايراني نشان از چيزي جز عقده هاي .3

شما ندارد. اين يك انتقاد آكادميك نيست, اين بيشتر به كينه توزي .يه استيك پيرمرد جدا افتاده , يك تيپا خورده ي رنجور, شب

ايميل وب سايت

ساعت: 1393تير 9دوشنبه 13:56

توسط:آرش

ي زبان از هاي نادرست شما دكتر موللي درباره نظر من، ديدگاه بهبسا خورد كه زير تأثير كساني چون هيدگر و چه هايي آب مي انگاشت

رو ايد و به هيچ تفسيرگر ايراني او فرديد براي خود پروردهها درنگ كنيد، كساني كه براي زبان چيستي خواهيد اندكي در آن نمي

كه زبان گيرند، حال آن و سپند يا مقدس در نظر مي سري يا ماهيتي آنهاي زيست آدمي، از تن و كاركردهاي آن نيز همانند سراسر سويه

گرفته تا سامان اجتماعي و فرهنگي، ريشه در فرگشت ياتطور طبيعي زادگي دارد... گواه اين ي كنوني آدمي اي حيواني تا مرحلة او از پايه

شناسي در كتاب مباني د از زبان و زباني من چند مورد يادكر گفتهشناسي زبان«ها را امروز زير كاوي شما است كه همگي آن روان

Page 15: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

كنيد، مي» بيمار«ي ي واژه به ريشه اي كه نهند، مانند اشاره مي» عاميانهجايگاهي سپند » رمزي و اشاري«جا كه در پس پشت اصطالح يا آنشويد و يا تحول آن قائل ميي فرگشت سري براي زبان و شيوه و آن

گونگي فرگشت زبان آوريد كه چه پژوهش چنين بر زبان مي بياي از ابهام قرار دارد فارسي ساساني (پهلوي) به فارسي دري در هاله

كس هنوز نتوانسته فرايند اين فرگشت را روشن كند، و با اين و هيچهاي باني دانستهنماييد كه نه از تاريخ و دگرگوني ز روشني مي گفته به

چنداني داريد و نه از زبان پهلوي ساساني... و البته و انگشت ي كسي چون سسور از سوي گذشته هاي تاريخ گذاشتن بر روي گفته

شناسي لكان، دوري شما را از جستارهاي علمي و روزآمد در زبان ...اندازد هاي علوم انساني بر آفتاب مي همچون ديگر شاخه

با سپاس

ايميل ب سايتو

1393تير 10سه شنبه 8:8ساعت:

توسط:آرش

دوستان

اين باشد گرايش شما در زبان پارسي،

رساني به سازي و ياري هاي تازي و زنده كاربرد هرچه كمتر واژه هاي واژه

برند سر مي هاي تازي به ستيزي با واژه پارسي كه در هم

هاي باشد كه ما جوانان امروز اين سرزمين چون نسل

.فروش پيشين دچار از خودبيگانگي نگرديم زبان و فرهنگ

ايدون باد

ايميل وب سايت

Page 16: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

1393تير 10سه شنبه 9:42ساعت:

توسط:آرش

با درود

چه دوست داشتيد به اين پرسش من دكتر موللي، دوست داشتم چنان

.پاسخ دهيد

شخصيت «جاي برابرهاي زشت و نتراشيده و ناهمواري چون اگر به

انصراف از »!!! «مكانيسم دفع اميال»!!! «تظاهر به ماغير»!!! «انفصاميي زمخت و و هزاران نمونه» مقبوليت» «اطاعت و تبعيت»!!! «تمنا

وانمود به » «شخصيت شكافته«ريخت ديگر، براي نمونه، ناخوشفرمانبري و » «درگذشتن از آرزو» «سركوبسازوكار » «جزخودصورت برديد، آيا در اين كار مي را به» پذيرش يا پذيرفتگي«و » پيروي

ساحت قدسي و رمزي و «زديد يا ي زبان پارسي مي تيشه به ريشه ساختيد؟ كدام؟ دار مي فارسيِ بلعيده از سوي عربي را لكه» اشاري

با سپاس

ايميل وب سايت

1393تير 10سه شنبه 14:11ساعت:

توسط:علي

با سالم به همه دوستان عزيز

جناب موللي عزيز من قبال در اين وبالگ با شما پيرامون زبان فارسي صحبت كرده ام و جنابعالي هم از سر لطف و بزرگواري با شكيبايي

.پاسخ من را داده ايد

يت, شما حق استادي بر گردن من داريد و من هميشه شخص .بزرگمنشي و صداقت و پاكي نيت شما را ستوده ام

Page 17: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

از طرفي من با بسياري از صحبتهاي دوستمان جناب آرش همدل نيستم. به ويژه آنچه ايشان درباره هيدگر, دوسسور و لكان فرمودند.

نيز "پارسي"و از اينها مهمتر با رويكرد ايشان به زبان و فرهنگ خدمتتان عرض كردم من بيشتر اصال موافق نيستم. چنانكه قبال

گرايشات اجتماعي چپ دارم و نه وطن پرستي را قابل قبول ميدانم و .نه عرق ملي چنداني دارم

من نه گرايش به وطن پرستي دارم كه سينه چاك عده اي فرمانرواي جنگجوي خونخوار باشم كه هزاران سال پيش براين سرزمين حكم

و تختشان كپي برداري مسخره اي از ميراندند و كل فرهنگشان و تاجيونان و مصر بيش نبوده و نه شيفته ي فرهنگ پس از اسالم ايران و

مشتي فيلسوف مذهبي هستم كه اوال فلسفه را بصورت دست دوم از ترجمه هاي لنگ و لوچ عربي فالسفه ي يونان آموخته اند و ثانيا

هايت نه فلسفه چنان كالف مذهب و فلسفه را در هم بافتند كه در نشان فلسفه به معناي تفكر خودبنياد شد و نه ديانتشان دين به معناي

تعبد بي قيد و شرط.... ادامه در كامنت بعدي

ايميل وب سايت

1393تير 10سه شنبه 14:52ساعت:

توسط:علي

اينها را گفتم تا از قبل خودم را از معادله اي كه شما و جناب آرش ساخته ايد كه طبق آن آدم بايد يا وطن پرست شيفته ي زبان برقرار

پارسي باشد يا شيفته ي زبان عربي فيلسوفان مسلمان , بيرون .نگهدارم

من فقط برحسب عقل خودم بدون تعصب و عالقه به هيچ پيشينه ي

تاريخي باشد من -تاريخي ميسنجم. چه اگر بنا به شيفتگي فرهنگيساله شان و نيز عهد 50وكراسي كوتاه فرهنگ يونان باستان, دم

Page 18: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

.پريكلس را به كل تاريخ بشر ترجيح ميدهم

ازاينرو چيزي كه ميگويم صرفا نظر من درباره چند كلمه است كه .دوستانمان براي نمونه عنوان كردند

جناب موللي عزيز من هم كامال با جناب آرش درباره اين

بنظر من كه يك مخاطب .اصطالحات معادلي كه بيان كردند موافقمفارسي كامال بيرون از دعواي شما هستم واژه هاي پيشنهادي جناب آرش سازگاري بيشتري با روح زبان فارسي, زباني كه ما بدان سخن

ميگوييم دارند. البته من متوجه اين نكته هستم كه شما هم قطعا داليل تخصصي براي واژه هاي خود داريد كه در صورت پذيرش

هاي نظريتان موجه ميباشند. ولي به نظر من اگر پيشفرضمان پيشفرضحفظ زبان فارسي باشد, زباني كه ما با آن سخن ميگوييم, (نه زباني

كه چند قرن پيش عارفان شرح سير و سلوك و هپروت خود را با آن نگاشتند و بعدا اين زبان هيچ جايگاهي در تحول اجتماعي تاريخ ما

مدفون شده است) اگر دغدغه ي پالودن زبان نداشته و امروز كامال فارسي را داشته باشيم, زباني كه با آن تكلم ميكنيم و در زندگي

روزانه اجتماعيمان حاضر است, در اين صورت صحبت دوستانمان جناب آرش و اكبريان و حسن به عقل من بيشتر جور درمي آيد و

ن فارسي سازگارتر واژه هاي آنها پسنديده تر و عاقالنه تر و به زبا .است

با تشكر

ايميل وب سايت

1393تير 10سه شنبه 19:55ساعت:

توسط:مهدي

با سالم و احترام

جناب دكتر چگونه ميتوان زبان فارسي خود را بهتر گرد؟

.با تشكر

Page 19: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

ايميل وب سايت

1393تير 12پنجشنبه 18:17ساعت:

توسط:آرش

با دستوري (اجازه) از دكتر موللي من چند واژه در باره پرسش دوستمان مي نگارم

براي بهبود زبان فارسي به ديده ي من بهترين راه خواندن ترجمه

هاي مترجمان چيره دست و كاركشته است و پرهيز از خواندن هر ترجمه ي آهوناكي (معيوب) كه به دست مترجمان بيسواد امروز

و سپس خواندن متن هاي فارسي كالسيك به ويژه آن انجام شده,هايي كه در سده هاي چهارم و پنجم به نگارش درآمده اند و نثر

روان و ساده اي دارند, مانند قابوسنامه, تا اندازه اي هم تاريخ بيهقي و شايد ترجمه تفسير طبري, و به ويژه شاهنامه ي فردوسي؛ چرا كه

كاربرد از واژه هاي عربي خويشتن اين متن ها كمترين اندازه فرهنگ باز سده سپسين را دارند و -و-ناشناسان فضل فروش و زبان

درست از همين رو بسي بيشتر از متن هايي چون كارهاي سعدي يا ...حافظ و ديگران به زبان فارسي امروز مردم نزديك ترند

ايميل وب سايت

1393تير 12پنجشنبه 18:39ساعت:

توسط:آرش

دكتر موللي

به نظر من گرايش به زبان فارسي و فرهنگ ايراني, به وارون انگاشت

شما, هيچ با حقه بازي و فريبكاري كه به گفته ي شما از اصول روابط اجتماعي در جامعه ي امروز ايران شده است در پيوند نيست,

ران از بلكه چه بسا شايد تنها راه رستن جامعه و فرهنگ آشفته ي اي

Page 20: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

وضعيتي كه ,وضعيت گذاري است كه امروز آن را سپري مي كندآميختگي ناگواريده ي (هضم نشده) زبان و فرهنگ ناهمگن و

فرودست تازي با زبان و فرهنگ فارسي يكي از دليل هاي بزرگ پديدآيي آن است... شما تنها به پيش نهادن چند داو يا ادعا بسنده مي

فرضيه) ي جستارها يا بحث هاي خود )هاده كنيد و همان ها را زيرنمي نهيد, كه يكي از بزرگ ترين آن ها اين گفته است كه ايرانيان از عهده ي گوارش يا هضم فرهنگ فرودست تازي بيرون آمده اند و

پيوندي ترميزي با آن پيشه ساخته اند. اما من از شما مي پرسم بر پايه تيجه رسيده ايد؟ به وارون گفته ي كدام گواهي ها و دليل ها به اين ن

هاي شما, ايراني و فارسي زبان هيچگاه از عهده ي گوارش اين لقمه ي زهرآلود بيرون نيامده است وگرنه سده هايي چنين دور و دراز و

تا همين امروز اوغ نمي زد و پيوسته زهرآگيني آن را از دستگاه ...ترميزي گوارش خود بيرون نمي ريخت

.د دنباله ي گفتارم را پي خواهم گرفتاگر فرصت ش

با سپاس

ايميل وب سايت

ساعت: 1393تير 13جمعه

18:14 توسط:اكبريان

استاد عزيز

حرف هاي شما درباره نژادپرستي ما كه من اسمش را وطن پرستي مي گذارم تا حدودي درست است و من قبول دارم اما فكر ميكنم كه

استفاده ميكنيد تا با برخي ديدگاه ها و شايد افراد و شما از روانكاوي .تفكراتشان به مبارزه بپردازيد

چيزي كه روشن است اين است كه معموال اقوام و مللي كه در نزديكي هم به سر مي برند داراي حس رقابت و خودبرتربيني و تا

Page 21: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

حدودي نژاد پرستي هستند و شايد دليلش اين باشد كه راحت تر مي ند به هم آسيب بزنند.در اروپا هم اين مسئله هست و مثال توان

انگليسي ها و ايرلندي ها و يا الماني ها و هلندي ها اين احساسات .را به هم دارند

اما با اين همه شما مي بينيد كه در فرانسه مسلمانان شكايت دارند كه حقوقشان پايمال ميشو بنابراين نتيجه مي گيريم كه دوستي و

.ت ميان انسان ها حدي دارد و نمي توان از آن فراتر رفتصميمي

درباره زبان عربي هم مي توان گفت كه شما نمي توانيد اين نزديكي را به نهايت برسانيد و آن هم به اين دليل كه ساختمان صرف افعال در دو زبان كامال با هم تفاوت دارد و ناهمخوان است و با پذيرش

ي دهيد شما از واژه ديدگاه خرده مي يكي ديگري را از دست مگيريد و مي گوييد كه بايد از وجه نظر استفاده كرد اما اين اصال با

عقل جور در نمي آيد اخر چرا؟

رابطه فارسي با عربي مثل رابطه فرانسوي و انگليسي نيست و ما بايد .اين را بپذيريم و اينقدر لجبازي نكنيم

اورده شده و با آن انس گرفته و بسياري واژه هاي عربي به فارسي ... فارسي شده مثل فهميدن,رقصيدن,عملگرا و

به نظر من كساني مثل شما بيشتر در حالت ضديت با زبان عربي هستند چون تالش بي نتيجه و بي فايده اي ميكنند كه عربي را به

فارسي زبان زور چپان كنند.من وقتي كتاب شما را ميخوانم احساس كسي ميخواهد به زور تا آنجا كه ميتواند از كلمات عربي مي كنم كه

.به جاي فارسي استفاده كند و اين كار نشانه خوبي نيست

ايميل وب سايت

1393تير 17سه شنبه 17:3ساعت:

توسط:بهنود

دوست عزيز جناب اكبريان

Page 22: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

متاسفانه ما به دليل شرايط نامساعد اجتماعي و فرهنگيمان دچار يكنوع تعصب نسبت به همه چيز هستيم و اين به اميال و فانتزي هاي

ناخودآگاه ما كه به دليل سركوب حالت نوعي ديكتاتوري دروني پيدا كرده مربوط است.نام ديگر اين حالت در روانكاوي خودشيفتگي

است كه البته ميتوان گفت كه يكي از حاالت جدانشدني انسان است گر روزمرگي جزء جدانشدني دازاين است اما همانطور كه به قول هيد

روانكاوي هم به همين ترتيب توقع معجزه ندارد همين حالت براي زبان ما وجود دارد به نوعي كه اين پدرساالري و تعصب در شكلي جديد به صورت تنفر از زبان بيگانه و ادعاي برتري نژادي بروز و

.قل ميشودظهور ميكند و از يك ديكتاتوري به ديكري منت

ايميل وب سايت

1393تير 18چهارشنبه

12:52ساعت: توسط:علي

جناب بهنود عزيز

: من كامال با فرمايش شما موافقم , با اضافه كردن يك ضميمه به آن

اينكه رفتار جناب دكتر موللي نيز در قبال زبان فارسي و استفاده اصرارناموجهشان به توهين به افراطي ايشان از لغات بيگانه و

روشنفكران , وجوهي از همان تعصب,خودشيفتگي و ديكتاتور مĤبي .و فقر فرهنگي است كه جنابعالي به درستي به آن اشاره كرديد

ايميل وب سايت

ساعت: 1393تير 23دوشنبه 14:20

توسط:ن.ظ

سالم

) از تمايل والدين 31(آرشيو 92بهمن 2آقاي عالقه مند در تاريخ مامان و -ايراني به خطاب قراردادن فرزاندانشان با كلماتي نظير بابائي

Page 23: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

غيره ذلك صحبت كرده اند. من نه در آرشيو قبلي و نه در همان .آرشيو ادامه آن بحث را نديدم

عمه و عمه جون و دائي آيا امكان ندارد كه در لفظ بابائي و مامان وكه هريك از اين افراد فرد مورد نظر را با عنوان رابطه خانوادگي و جايگاه خود در آن ساختار مورد خطاب قرار ميدهند چيزي حذف

.پسرِ) مامان)شده باشد. مثالً (دخترِ) بابائي يا

كه بچه (منظور من اينه كه من نميتونم بپذيرم كه پدري (يا ديگرانبابائي خطاب ميكند هويت او را بلعيده و در جايگاه خود خود را

حل ميكند. نظر شما چيه؟

ايميل وب سايت

ساعت: 1393تير 23دوشنبه 14:35

توسط:ن.ظ

عذر ميخوام بااينكه نهايت دقت وبخرج دادم بازهم شماره آرشيو رو .هست 32اشتباه زدم. آرشيو

ايميل وب سايت

1393تير 24سه شنبه 6:25ساعت:

توسط:سهند

است كه در 31جناب ن. ظ. اوال: آن پيام جناب عالقه مند در ارشيو اولين پيامتان بدرستي اشاره كرده ايد. ثانيا: با اينكه من از محتواي پيام

هاي اقاي عالقه مند همچو برداشت شما را ندارم اما به عقيده من ناميدن بابايي يا ماماني هويت آنها بعليده همين برداشت شما كه با

مي شود بايد صحيح باشد. من در زير ادرس يك ويديو در يوتوب را درج مي كنم كه گوينده نه زبان شناس يا روانكاو بلكه مورخ علم و رياضيات است. بر نامه اي بغايت جالب در باره اهمين نامگذاري

وفترين رياضيدانان روسي و انسانها و اشيا. ايشان به گروهي از معر

Page 24: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

ناميده مي "ستايش كننده گان نام "فرانسوي اشاره مي كنند كه زمانيشده اند. اين رياضيدانان برجسته معتقد بودند كه قبل از شروع به

خلق مفاهيم و ابجكت هاي رياضي اول از همه بايد آنها را نامگذاري لج هاي رياضي در كنيم. اين رياضيدانان بعدا يكي از معروفترين كا

دنيا يعني مدرسه رياضي دانشگاه مسكو را بنيان نهادند. يكي از اين معروفترين شان به نام الكساندر گرودونديك است كه مدت طوالني

در فرانسه بود و االن در جنگل هاي بين فرانسه و اسپانيا دور از چشم مردم زندگي مي كند. اين رياضيدانان معتقد بودند كه نامها

داراي معاني رمزي هستند. در دقيقه چهارده و چهل ثانيه اين برنامه در باره اهمييت صدا زدن كودكان به مووضغ جالبي اشاره مي شود . كه اگر مادري مثال پسرش را با اسم كوچك و اسم خانواده گي اش صدا كند بار مثبت بيشتري خواهد داشت تا اينكه قط با اسم كوچك

عقيده من از آنجائيكه در جوامعي مانند ايران به .اش صدا كندفرديت چندان رشد نكرده و االنش هم والدين همانطوريكه صاحب

ماشين و خانه و اشيا هستند خودشان را را به نوعي صاحب بچه هايشان نير مي دانند و به همين خاطر با ناميدن ماماني و بابايي آن

وقتي اين برنامه را نگاه من .ارزش نام نمادين را پائين مي آورندكردم و تصور كردم كه اگر مثال كودكان را نه تنها با اسم كوچك

بلكه با اسم كوچك و نام خانواده گي صدا كنند كودك چه افتخاري .خواهد كرد. البته ممكن است برداشت من اشتباهي باشد

ادرس اين ويديو

Naming God, Naming Infinity: Religious Mysticism and Mathematical Creativity

https://www.youtube.com/watch?v=qhqbFwjLqzE

ايميل وب سايت

1393تير 24سه شنبه 11:45ساعت:

توسط:ن.ظ

Page 25: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

آقاي سهند

سوال من بيشتر برسر چگونگي معنايافتن اين كلمات بود. مثالً اگر كند و كسي اسمش حسن باشد نميتواند دوستش را حسن صدا

دوستش بسوي او برگردد يا اگر كسي فرمانده يك يگان نظامي باشد هرگز زيردستش را فرمانده خطاب نميكند كه اگر خطاب كند حالت

استهزاء بخود ميگيرد يا كاپيتان يك تيم فوتبال هم تيمي هايش را .كاپيتان صدا نميزند

چرا بابائي يا خاله جون باعث جلب توجه كودك ميشود؟ مثل برو اتاق رئيس «جمالتي كه حرف اضافه شان حذف ميشود:

زمستان امسال «از جمله حذف شده يا » به«كه حرف اضافه » دانشكدهاز ابتداي جمله حذف شده؛ احتماالً «در«كه » به مسكو خواهم رفت

چيزي از جمله حذف شده. تازه اين ميان تفاوت دستوريي هم بين و عمه و غيره وجود دارد. مامان و مامان و بابا از يكطرف و خاله

بابا درحالت صفتي هم بكار ميروند[ماماني و بابائي] درصورتي كه .عمه و خاله و غيره نه

اينكه صدازدن بچه ها با اسم و اسم فاميلي موجب احساس فرديت بيشتري شود شايد صحت داشته باشد(البته اين حالت يكي از قواعد

ت را زيرپا ميگذارد). چون عوامل زبان كه مصرف انرژي كمتر اسبسياري اين وسط دخيل هستند يكي اينكه آيا فرديت فقط از سوي

خانواده اعطاء ميشود يا دروهله اول جامعه بايد اين فرديت رو به اعضاء خانواده اعطاء كرده باشد تا آنها هم احساس فرديت كنند و

نه بدست آوردني آنرا منتقل كنند تازه اگر فرديت اعطاءشدني باشد وكه احتماالً هردوعامل دخيلند. موردبعدي اينكه اوائل كتاب منطق و توپولژي از ميل نفساني كودك به خود صحبت ميشود كه نتيجه ميل

حاال امكان ندارد اينجور صداكردن يكي از نمودهاي .مادر به اوست اين ميل به كودك باشد؟

.بابت معرفي اون رياضيدانان هم ممنونم**

Page 26: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

ايميل وب سايت

1393تير 24سه شنبه 17:14ساعت:

توسط:كرامت موللي

دوست عزيز آقاي ن ظ

قبل از هرچيز از دوستان را دعوت بمطالعة مقالة جالبي ميكنم از

در صفحة اول » زبان فارسي و فانتسمهايش«آقاي واقف كاشفي بنام همين سايت

ممكن اينستكه در زبان فارسي درمورد سؤال شما يكي از پاسخهايگاه مضاف و مضاف اليه حالت معكوس بخود ميگيرند يعني جاي

آنها پس و پيش ميشود مثال ميگوييم پير مرد ياپيرزن كه البته مراد زنِ پير و مرد پير است لذا بجاي جانِ پدر يا جان مادر براي

ب قرار تعزيزكودكانمان آنها را بصورت مادر يا پدر جان مورد خطا ميدهيم بااحترام

ايميل وب سايت

1393تير 26پنجشنبه 3:27ساعت:

توسط:اكبريان

يكي از ويژگي هاي استفاده از زبان و بيان منشيانه را ميتوانيد در مقاله مذكور مشاهده كنيد و اين ويژگي است كه باعث ميشود بتوانيد

با استفاده از اين نوع بيان بدون فكر كردن به حرفي كه ميزنيد صرفا .حرف هاي به ظاهر عميق و فاضالنه بزنيد

.مقاله نگاه كنيد 19دوستان لطفا به صفحه

اشان مي فرمايند كه چون پدر نادر دچار الزايمر است و چون همسرش به او مي گويد كه (پدرت كه تو را نميشناسد)بنابراين نادر

در جالب است كه گفته نادر در موقعيت بي پدري!!!قرار مي گيرد.چق

Page 27: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

در فيلم را هم مي آورند كه ميگويد با اين همه من كه خودم ميدانم .پسرش هستم ولي اين را به بي پدري ربط ميدهند

به نظر من همين كه نادر قادر به تشخيص پدرش هست يعني كه .پدرش هم او را ميشناسد

صدا بزند منزلت سوال اينجاست اگر پدري نتواند پسرش را ببيند يا و مقام او از بين رفته است؟ايا پدر يك شخص فيزيكي است يا

داراي يك مقام و جايگاه است؟متاسفانه ايشان اين دو را با هم قاطي .كرده اند

مي بينيد كه بدون هيچ دليلي حرفهاي نادر را به 23در صفحه پسر داستان رستم و سهراب گره ميزند درحالي كه در اين فيلم پدر و

چنانكه گفتم همديگر را مي شناسند و احساس مسئوليت نادر نسبت .به پدرش گواه اين مطلب است

ايميل وب سايت

ساعت: 1393تير 27جمعه

13:56 توسط:سعيد

استاد عزيز و گرامي

با سالم

آيا اين كمرنگ شدن نقش پدر يك مسئله جهاني است؟آيا روانكاوي براي اين مسئله دارد؟چگونه مي توان پدر را احيا راه حلي اساسي

كرد؟آيا اين به يك نوع بنيادگرايي نميانجامد؟

ايميل وب سايت

ساعت: 1393تير 27جمعه 17:3

توسط:كرامت موللي

آقاي سعيد عزيز

Page 28: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

حق باشماست بحران نام پدر و منزلت او بصورت پديداري عام و شانل درآمده است و تنها فرهنگهاي غني يعني فرهنگهائي كه داراي

ساختمان ترميزي محكمي هستند قادر به مقاوت در مقابل چنين فاجعه اي هستند حال آيا اين مقاومت دوام مي آورد يا نه مسألة

پاسخ داد اغلب كشورهاي آفريقائي را دشواري است كه نميتوان بدانميتوان جزء اين جوامع مقاوم دانست جراكه برخالف آنچه

نژادپرستان تصور ميكنند اين جوامع داراي استحكام و غناي فوق العاده اي هستند غنا و استحكام اجتماعي جندان ربطي به ترقي و

پيشرفت تكنولژي ندارد

داد از عوارض بالفصل نقض درهرحال حق باشماست افراط و استبنام پدر است امروزه اين انقراض همواره بصورت خودشيفتگي فرهنگي و اجتماعي ظاهر ميگردد حال چاره كدامست اين خود

مسألة الينحلي است كه فقط گذشت زمان ميتواند آنرا روشن كند بعيد نيست كه انقراض نام پدر آغازي براي اضمحالل كامل انسان بر

ارض باشد بااحترامروي كرة

ايميل وب سايت

ساعت: 1393تير 27جمعه

19:47 توسط:سعيد

استاد عزيز

آيا مي توان گفت كه در دنياي امروز جايگاه پدر به اشخاصي در جامعه يا فرهنگ اعطا ميشود.براي مثال امروزه برخي از افراد مشهور

گويا جايگاه پدر را در جوامع از هنرمندان تا ثروتمندان به نوعياشغال كرده اند و برخي از افراد جامعه به نوعي با نگاه به آنها حالتي از وجد و پرستش دارند البته اين عموميت ندارد اما من وقتي با اين افراد برخورد ميكنم احساس ميكنم توانسته اند به نوعي با اين ترفند

از اظطرابي از حالت رخوت خود بكاهند و زندگي راحت و دور داشته باشند.با تشكر از شما

Page 29: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

ايميل وب سايت

ساعت: 1393تير 27جمعه

23:12 توسط:بهنود

جناب سعيد عزيز

مقوله پدر در روانكاوي لكاني بسيار پيچيده است و توضيح برخي مطالب در اينجا و توسط من كه سواد و تخصصي در اين كار ندارم

.ميكنم بطور خالصه توضيحاتي بدهمسخت است اما سعي

اول از همه بايد گفت كه ميتوان نسبتي ميان تولد روانكاوي و آغاز عصر صنعت و شكوفايي تكنولوژي برقرار ساخت.اين عصر بر پايه نيهيليسم و خودبنيادي قرار دارد و نتيجه را ميتوانيد در تغيير جايگاه

رايي و دور از پدر به صورت پدري كه نه توسط يك قدرت ماودسترس بلكه توسط ارباب سرمايه دار و دانشمند و ديگران مقام خود

را كسب ميكند.در اين حالت كه ميتوان زميني شدن خدايان و مرگ خدايان ناميد پدر براي حفظ حيات ارباب باال دستي خود به پدري

بيمار و ضعيف تبديل ميشود و اين درمورد بيماران فرويد صدق ر دورا يك ناتوان جنسي است پدر گرگ مرد ماليخوليايي ميكند پد

است و پدر هانس يك نيمه روانكاو است كه از خانواده بدور افتاده و به قول فرويد بيشتر دوست هانس است تا پدرش.در اين حالت

پدر از ايدال من به من ايدال تنزل ميابد و همچون انعكاسي از تصوير anal fatherر جديد را با عبارتمن شخص درميايد.ژيژك اين پد

مشخص ميكند پدري كه مثل يك مزاحم است پدري كه همه جا را كثيف ميكند مثل پدر نادر در فيلم.اشكال ديگر اين موضوع به مسئله

نژادپرستي هم ميرسد اين پدر ديگر يك فرد ظالم نيست بلكه به ن صورت فردي دموكرات درميايد ديگر نميتوان با او جنگيد چو

ناتوان است و صلح طلب و در يك كالم دچار آلزايمر.اينجا ممنوعيت تمتع به شكل خاصي درميايد چون ممنوعيت از بين رفته

است قانون بصورت دخالت در امور خصوصي مردم,انواع اعتيادها و

Page 30: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

بسياري ديكر درميايد.تشويق به حداكثر رساندن لذت جنسي از ارد است تشويق به پرخوري و طريق داروها از جمله ديگر اين مو

مصرف حتي خود روانشناسي جديد هم از دسايس اين نظام سرمايه داري و بروكراسي است شما ميبينيد كه با گسترش روانشناسي در ايران و زيادتر شدن مراكز درماني بيماريهاي رواني بيشتر و بيشتر

.ميشود

ايميل وب سايت

ساعت: 1393تير 28شنبه 0:35

توسط:سعيد

جناب بهنود گرامي

چرا پدر در عصر حاضر به قول شما براي حفظ مقام باالتر يا ارباب خود به پدري بيمار تبديل مي شود؟

روانكاوي چه كمكي به افراد جامعه مي كند؟

ايميل وب سايت

ساعت: 1393تير 28شنبه 4:24

توسط:بهنود

همانطور كه گفتم مساله را بايد در رابطه با تغيير نسبت انسان با امر متافيزيكي دانست و تغييري كه در رابطه ارباب و رعيت ايجاد شد به

طوريكه آنچه در روانكاوي لكاني بدان مازاد لذت ميگويند اينبار وجهه انساني پيدا كرد.موضوع را بايد در رابطه فرد هيستريك و پدر

كرد همانطور كه ميدانيد روانكاوي همواره مطلوبات رانشها جستجو را بصورت جزئي در نظر ميگيرد اين حالت و فقدان حاصله از آن كه

اساس هرگونه دوگانه انگاري و تعيين هويتي براي انسان است در مورد فرد هيستريك بصورت قانوني در ميايد كه آرزومندي را ممكن

ه صورت اين و نه آن است(شاهد آن ميسازد اين قانون همواره بنيست كه مويي و مياني دارد بنده طلعت آن باش كه آني دارد)همين

Page 31: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

موضوع را لكان در يكي از سمينارهايش با بررسي قوانين حاكم بر مراسم قرباني كردن در قبايل بدوي توضيح ميدهد بدين ترتيب كه

مورد كه توضيح بدن قرباني بايد عاري از هرگونه خالي باشد در اين مبسوطي ميطلبد ميبينيد كه قانون به صورت تفاوت ساحت خيالي و

اشاري درآمده است.به بياني ديگر قانون راهي براي كاله گذاشتن سر غ است و مقاومت در برابر آرزومندي او و به قولي ديگر حفظ

ژوييسانس و دوري از آن.اين قانون در برخي موارد حاد پسيكوز به يب رساندن به خود يا ديگران درميايد.فرد هيستريك در صورت آس

انطباق هويتش با پدري بيمار سعي در حفظ اين توازن دارد توازني كه هر آن ممكن است به هم ريخته فرد را غرق در رنج و عذاب كند.همين نسبت را ميتوانيد در رابطه پدر و پسر در فيلم جدايي

كه او دارد و حتي دلش به مشاهده كنيد.پدري كه تنها چيزيست همان چند كلمه اي كه ميگفت خوش بود.البته ناگفته نماند كه در

پس چهره بيمار پدر چهره ديگر آن يعني پدري ظالم پنهان است كه يا در حاالت نفساني خود پدر نمايان است و يا به صورت فردي

.ديگر و يا در اين فيلم خودخواهي پسر و افراد جامعه

وال دوم شما تنها ميتوانم بگويم كه روانكاوي راهي است درباره سبراي اعتالي نسبت انسان و پدر به صورت تجربه اي يگانه و منحصر

.بفرد براي او.در يك كالم پايان روانكاوي يعني مرگ/پدر آگاهي

ايميل وب سايت

ساعت: 1393تير 28شنبه

10:34 توسط:آرش

با درود

دكتر موللي و دوستاني كه دوستدار روانكاوي هستيد, آيا شما مي

توانيد به كنشي از آدميزادگان اشاره كنيد كه در آن خودشيفتگي كارگزاري نداشته باشد؟ در گفته هاي شما دوستان از خودشيفتگي

Page 32: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

چنان ياد ميشود كه گويي نه شوپنهاوري در كار بوده است و نه نيچه بساط زهدفروشي و رياكاري را بر هم زند... اي و نه فرويدي كه

آخر چه گونه ميتوان از چيزي عيب و آهو گرفت كه جوهره آدميزادگي را بر پا مي دارد (و به واژه هاي عربي دوستان شما, مقوم

انسانيت انسان است)؟

پيوسته از نظر فرويد در روانشناسي توده هاي

(Massenpsychologie) در پي چندين دست او ياد ميكنيد كهبه دست شدن چهره اي كژ و كوژ يافته و با آن چه خود وي در

رساله اش گفته فراوان فاصله دارد, و نيك مينمايد كه جز آوردن گفته هاي ديگران در اين باره كاري نميكنيد... كجاي آن رساله, يا اصال

كجاي يكي از اثرهاي خود, فرويد خودشيفتگي را, آن هم در اندازهنكوهيده است كه امروز شما كاسه داغتر از ,هاي بزرگتر توده اي آن

آش شده ايد و هر آن كسي كه دم از ميهن دوستي ميزند را به اين چوب ميرانيد؟

به وارون پندار شما فرويد در اين اثر خود تنها به اين اشاره ميكند كه

ر از خودشيفتگي تكي, و چونان ميوه آن, خودشيفتگي گروهي دچهره هايي گوناگون كه يكي از آنها ميهن دوستي است, گريزي

...ذره اي هم افسوس نميخورد (fact) نيست و حتي از اين بوده

دوستان خودشيفتگي و خودخواهي جوهره آدمي است, تنها ميتوان

آن را در پرتو خرد و مردمي كرانه مند ساخت و نه آنكه آن را از بيخ بنظر ميرسد آرزوي دكتر موولي چنين باشد... و بن بركند, چنانكه

پس بياييد دستكم ما كه اندكي از انديشه بهره برده ايم بجاي بازگشت واپسگرايانه به انديشه هاي سده هاي ميانه, هرچند جامعه

با خوش ,كنوني ايران هم اگنون سده هاي ميانه خود را سپري مبكندهان بنگريم و نگذاريم بيني نخست به آينده اين سرزمين و سپس ج

انديشه هاي تيره كساني كه از فرط درگيري با بيماران رواني مغز و

Page 33: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ

...دل خود را تاريك ساخته اند در ما اثري داشته باشند

ايميل وب سايت

ساعت: 1393تير 28شنبه

11:26 توسط:آرش

مينوشتيد دكتر موللي بنظر من اگر بخش پاياني جمله خود را اينگونه :بسيار بهتر بود

(اضمحالل االنسان الكامل علي كره االرضيه (و نه العرضيه ...

و حتي چه بهتر كه كارهايتان را بزبان عربي بنگاريد, چه در اين

صورت گستره خوانندگان شما بسي افزونتر خواهد شد, اين تنها يك يد و به شوخي نيست, چه بنظر ميرسد دلبستگي فراواني به عربي دار

اصطالح كاريش نميشود كرد. و تا آنجا كه من ميدانم آثار درست و .درماني هم بزبان عربي درباره لكان در كار نيست

ايميل وب سايت

توسط:آرش 11:45ساعت: 1393تير 28شنبه

هستم و نه ميهن (پرست), اما با روي و ريا (و من نه نژاد(پرستانكار نميكنم كه همهنگام نژاد(دوست) و ميهن (دوست) هستم, و با

اين همه اين سبب نشده است كه دوستاني از نژاد سامي و عرب (girlfriend)نداشته باشم, چنانكه به وراون يكي از دوستان دختر

چ چيز ديگري دليل من عرب يمني بوده است, اما نه اين و نه هينميشود كه در حق زبان مادري فارسي خودم آنگونه كه از فردوسي

آموخته ام ناسپاسي كنم و مرزهاي زبان ها را بمانند شلخته ها و .ولنگاران در هم بياميزم

پدرود و پدرام باشيد

Page 34: 13:29 33 Copy.pdf · 1393 20 13:29 : : ˘ ˘ ˇˆ˙ ˝ ˛ ˚ ˜ ˜ ˜ ! " #˝ ˇ$ % ˇ!&'% & ˛ ! ˘ ˘ ! ( ) *&+ , - ˝ ˇ