اصول مديريت اسلامي و الگوهاي آن

Preview:

DESCRIPTION

اصول مديريت اسلامي و الگوهاي آن. حجت‌الاسلام دكتر ولي‌الله نقي‌پورفر. تهيه كننده: دكتر ميرزا حسن حسيني. كليات درس. - PowerPoint PPT Presentation

Citation preview

اصول مديريت اسالميو

الگوهاي آن

حجت االسالم دكتر

ولي الله نقي پورفر

تهيه كننده:

دكتر ميرزا حسن حسيني

كليات درس

اين بحثها، در بر گيرنده سه مقدمه، و پنج

اصل از اصول مطرح شده به همراه

الگوهاي آنها مي باشد كه تالشي است در حد

بضاعت ناچيز در استخراج اصول مديريت

اسالمي و شناسايي الگوهاي آنها در سيره

انبيا و اوليا.

سير اجمالي مباحث مقدمات و اصول

سير اجمالي مباحث

بحث »اصول مديريت اسالمي و الگوهاي

آن«، نيازمند طرح بحثهاي مقدماتي است

كه، فهرست آن، ارائه مي شود.

مقدمه اول

( نقش»زمان و مكان« در فهم و تحقق 1

دين

( نقش ديدگاه» واليت فقيه« در فهم و 2

تحقق دين

مقدمه دوم

( مديريت از ديدگاه قرآن و معصوم )ع(1

( رابطه دين اسالم و علم2

مقدمه سوم

( مباني پزوهش در قرآن1

( منابع تحقيق در مديريت اسالمي2

* پس از طي اين مقدملت به بررسي»

اصول مديريت اسالمي و الگوهاي آن« مي

رسيم:

ترتيب اصول

( اصل عدم تقدم بر خدا و رسول1

( اصل آخرت گرايي2

( اصل وحدت و هماهنگي3

( اصل اعمال مديريت بر اساس اختيار 4نيروها

( اصل اعمال مديريت بر اساس بصيرت 5نيروها

( اصل تدبر و تدبير6

ترتيب اصول

( اصل مشورت7

( اصل تحزب و سازماندهي8

( اصل هدايت و رهبري9

( اصل مسووليت متقابل 10

( اصل ابوت و بنوت11

( اصل امر به معروف و نهي از منكر 12

ترتيب اصول

( اصل مراقبت و محاسبه13

( اصل بشارت و انذار14

( اصل اصل حضور و شهود 15

( اصل اختيار و مسووليت 16

( اصل اصل سلسله مراتب مديريت17

ترتيب اصول

( اصل قسط و عدالت 18

( اصل مدارا و تقيه19

( اصل قاطعيت در طرح و اجرا20

( اصل آموزش مستمر21

22... )

بخش مقدمات

مقدمه اول

مقدمه دوم

مقدمه سوم

نقش » زمان و مكان« در فهم و تحقق دين

هرموجودي در عالم طبيعت، موجودي زماني-

مكاني است؛ پس براي مطالعه وجه مادي هر

پديده بايد به زمان و مكان آن پديده عنايت

نمود؛ از اين رو، توجه به زمان و مكان در

درك شأن قرآن و سنت معصوم )ع( از حيث

چگونگي صدور، ويزگيها و چگونگي فهم و

عمل به آنها، بسيار ضروري مي باشد:

فهم قرآن كريم

- مطالعه تاريخ صدور قرآن و كتابت و 1آموزش و كيفيت جمع آوري و تدوين آن،

يكي از مقدمات ارزشمند در فهم پيام قرآن مي باشد.

- توجه به ويزگي نظارت قرآن بر نهضت 2اسالمي پيامبر)ص(، در عين ابدي بودن آن، خود يكي از مظاهر اعجاز قرآن را براي ما

آشكار مي سازد.

-توجه به امر مكي و مدني بودن آيات3

فهم قرآن كريم

ما را به دو دوره بسيار مهم نهضت اسالمي

پيامبر)ص(، واقف مي گرداند:

الف- دوره قبل از حكومت اسالمي

ب- دوره بعد از حكومت اسالمي

فهم قرآن كريم

دوره اول، دوره كادر سازي و تربيت نيروهاي

مكتبي كارآمد، و دوره دوم، دوره تشكيل

حكومت و بكارگيري نيروها و چگونگي اداره

نظام اسالمي، مي باشد.

فهم قرآن كريم

- توجه به ترتب نزول آيات و سور، شأن 4

نزول و شأن جري تطبيق در آيات، فضاي

اجتماعي زمان نزول آيات و جو بين المللي

زمان نزول آيات، ما را با حقايق مكنون

بسياري در امر مديريت و رهبري، و فهم و

اجراي» وحي الهي آشنا خواهد نمود.

فهم قرآن كريم

- توجه به ويزگي تربيت اعتقادي و معنوي نيروها 5

و مراحل آن، در دوره اول، و نزول تدريجي حجم

كثيري از آيات احكام عبادي، اجتماعي، سياسي و

حكومتي، در كنار آيات اعتقادي، اخالقي و تربيتي،

در دوره دوم، سياستگذاريهاي خرد و كالن الهي، و

نحوه مرحله بندي روند اجتماعي در مسير حركت

بر اساس ارزشهاي الهي را براي ما آشكار مي

نمايد.

فهم قرآن كريم

- توجه به زمان و مكان صدور آيات محكم 6

و متشابه، عام و خاص، مطلق و مقيد،

مجمل و مبين، ناسخ و منسوخ و غيره، ما را

در نحوه تقنين قوانين و اجراي آن، توانا مي

گرداند.

فهم قرآن كريم

- معاشرت با اقشار مختلف، و تجربه 7

مستقيم موضوعات و مسائل قرآني در حوزه

هاي مختلف فردي و اجتماعي، ما را با

خصوصيات موضوعات واقف نموده، فهم

صحيح احكام آنها را از قرآن و سنت معصوم

)ع(، برايمان ميسر مي نمايد.

فهم سنت معصوم )ع(

سنت معصوم )ع(، مجموعه سخنان،

عملكردها و سكوتهاي معني دار مي باشد كه

به »قول فعل و تقرير« موسوم است.

فهم سنت معصوم )ع(

همه ويزگيهاي مورد عنايت به قرآن، در

سنت معصوم )ع( نيز بايد مورد مالحظه قرار

گيرد؛ عالوه برآن درفهم وعمل به نكات زير

بايد توجه نمود:

- ميزان فهم مخاطب، در كيفيت و سطح 1

صدور سنت، بسيار قابل توجه است.

فهم سنت معصوم )ع(

- قصد و غرض مخاطب معصوم )ع(، 2

بخصوص مخاطبين اهل بيت )ع(، در اعتبار و

عدم اعتبار حديث بسيار دخالت دارد كه در

اصالح به آن»جهت صدور حديث« گفته مي

شود؛ صدور احاديث تقيهاي از اين قبيل مي

باشد كه عمدتا به دو دوره اهل بيت )ع( بعد

از پيامبر)ص(، تعلق دارند.

فهم سنت معصوم )ع(

- ضرورت اداره حكومت3

- جواز پديده »نقل به معنا«4

- پراكندگي صدور احاديث5

تحقق دين

»تحقق دين« با توجه به عوامل زير حاصل مي شود:

- علم به زمان1

- دادن توان فكري، رواني به جامعه2

- ضرورت ارزيابي دقيق جوامع اسالمي، 3نسبت به ميزان قرب و بعد آنها به ارزشهاي

اسالمي، و تفكيك آنها از يكديگر

- ضرورت »تدريج در اجراي احكام قرآن«4

تحقق دين

- ضرورت تاكيد و پافشاري بر تحقق عدالت 5اقتصادي

- گزينش و نصب كارگزاراني امين و كارآمد و آخرت 6گرا در مصادر امور

-قاطعيت در برابر تخلفات مسوولين رده باال و ميانه7

- ضرورت كنترل جدي مسئوالن رده باال و ميانه8

- ضرورت تربيت نيروهاي فرهنگي عالم متدين جهت 9هدايت سطوح مختلف

- ضرورت ايجاد پايگاههاي مردمي در خارج از 10كشور

جهت تحمل مشكالت و سختي هاي عمل به دين

خدا، كه از دو عامل اساسي زير، حاصل مي شود:

الف( آموزش صحيح ارزشهاي قرآني به جامعه، از

طريق تبيين نظري، و معرفي اسوه هاي انبيا و

اوليا.

ب- عمل به ارزشها توسط مناديان فرهنگ الهي

در جامعه.

نقش ديدگاه »واليت فقيه« در فهم و تحقق دين

»واليت فقيه«، يعني؛ حكومت و رهبري دين

شناس مدير عالم به زمانه، تصورش مساوي

با تصديق آن است، و شبهه در آن، همچون

شبهه در بديهيات، مي باشد.

نقش ديدگاه »واليت فقيه« در فهم و تحقق دين

بر اساس اين ديدگاه، بايد به سيره

پيامبر)ص( و اهل بيت)ع(، از منظر اجتماعي

و حكومتي نگريسته، و آنان را به عنوان

راهبران جامعه اسالمي، به سوي نظام

اسالمي و تشكيل حكومت اسالمي، مورد

عنايت قرار داد.

هجرت به حبشه

علت هجرت به حبشه را كه در دوران مكه

بدستور پيامبر)ص( و رهبري جعفر بن ابي

طالب، انجام گرفت، معموال، به جهت مصون

ماندن از تعرض و آزار و اذيت مشركان،

تفسير مي كنيم

هجرت به حبشه

حضرت جعفربن ابي طالب به همراه كاروان به

جاي رفتن به گوشه اي از مملكت حبشه، مستقيما

به مركز حكومت نجاشي رفته، از او تقاضاي ديدار

مي نمايد؛ و در اين ديدار با برنامهاي از پيش

طراحي شده، آ ياتي در شآن حضرت مريم)ع( و

عيسي)ع( را مطرح مي نمايد و با زيركي خاصي،

غيرمستقيم، با طرح مباحث كلي اعتقادات و احكام،

اورا منقلب كرده،به دين اسالم دعوت مي نمايد.

هجرت به حبشه

استقرار در حبشه و عدم هجرت به مدينه، حتي بعد از

تشكيل حكومت اسالمي تا سال هفتم هجرت، مقارن

فتح خيبر، داليل روشني است كه در امر »هجرت به

حبشه« هدفي فراتر از مصون ماندن ازدست دشمن،

مطرح است كه در طرح مديريت الهي، حضرت جعفر

به عنوان پيك مخصوص پيامبر)ص( جهت ايجاد پايگاه

اسالمي در خارج از سلطه مكيان و به عنوان مبلغ

رسالت الهي در قلب آفريقا مي باشد.

هجرت به حبشه

انواع توطئه ها بر ضد جعفر بن ابي طالب

انواع تهمتهايي همچون دزدي، آدمكشي و زنا،

كه توسط »عمر و عاص«، به حضرت حضرت

جعفر در حبشه زده شد، و طرح مسموم كردن

وي كهبه عنايت خدا خنثي شد و توطئه هايي

ديگر، نشانگر شدت توفيق »جعفر« در تحقق

رسالت الهي اش مي باشد.

هجرت به مدينه

جدا شدن افرادي همچون »عثمان بن

مظعون« و »مصعب بن عمير« از پايگاه

حبشه، و اعزام »مصعب« به مدينه، يكسال

و نيم قبل از هجرت به مدينه، به عنوان مبلغ

دين خدا، گوياي طرحهاي وسيع و مرحله

بندي شده مديريت الهي مي باشد كه يكي

پس از ديگري با دقت؛ به اجرا در مي آمد.

پايگاه ابو بصير

»ابو بصير« از فراريان از مكه، پس از تحويل او

به نمايندگان مكيان، يكي از محافظين خود را

كشته، در مسير كاروان قريش به شام، بيرون از

حيطه حكومت پيامبر، پايگاهي نظامي ايجاد

نمود؛ پيامبر )ص( به طور رسمي، با زيركي

خاصي اعالم نمود: »واي بر مادرش اگر ابو

بصير، مداني مي داشت، جنگ براه مي انداخت«

پايگاه ابو بصير

اين سخن به گوش مسلمانان و فراريان از مكه

رسيد، بسرعت به ابو بصير ملحق شدند، و گروهي

نيرومند و فدايي را پديد آوردند كه بي مهابا، به

كاروان دشمن حمله كرده، كاروانيان را كشته و

اموال آنان را مصادره مي نمودند، كار به آنجا رسيد

كه قريش با فرستادن پيكي و قسم دادن پيامبر )ص(،

خواستار لغو اين فقه از معاهده و احضار »گروه ابو

بصير« به مدينه شدند.

ليله المبيت

پيامبر )ص(، پيشاپيش از طريق وحي، از

طرح ترور خويش آگاه بود، حتي از آيات

سوره نمل، مي توان احساس كرد كه

مسلملنان نيز، از طريق گزارش طرح ترور

حضرت صالح )ع( در جريان امر واقع شده

بودند.

وجوب حنا بستن

در سنت پيامبر )ص(، آمده است كه: »پيري

خويش را با حنا بستن تغيير دهيد و خود را به

يهود شبيه نكنيد«

فهم قرآن كريم

باتوجه به ديدگاه »واليت فقيه«، بخشي از فرامين قرآن، متوجه مقام حكومت اسالمي بوده، وظيفه او را در قبال جامعه، بيان مي كند، نه اينكه صرفا، دستورالعملي فردي به

تك تك مومنين باشد؛ از اين جمله است، آيات دستگيري و مجازات تبعيد و اعدام مزاحمين

نواميس مومنان، آيات جنگ با دشمنان، و موارد بسيار ديگر كه دستورالعملهايي با مقام

عهده دار نظام اسالمي است.

مديريت از ديدگاه قرآن و معصوم )ع(

مصلحان جامعه

فرمودند: »دو صنف هستند كه هر گاه صالح

باشند، امت صالح خواهد بود و هر گاه فاسد

شوند، امت فاسد خواهد شد، سوال شد: يا

رسول الله اينها چه كساني هستند؟

فرمودند: علماو اميران جامعه«.

مديريت از ديدگاه قرآن و معصوم )ع(

حوزه و دانشگاه خاستگاه مديريتها

اين افراد يعني؛ عناصر مديريتهاي فرهنگي و

اجرايي، به طور مشترك، از حوزه و دانشگاه بر

مي خيزند؛ پس بايد، اين دو مركز را مورد توجه

جدي قرار داده، پيوندي سالم ميان آنها برقرار كرد؛

محور اين پيوند، اسالم و قرآن است؛ ئو طبيعتا، بايد

زبان مشتركي از طريق قرآن بين اين دو گروه پديد

آورد.

قرآن كريم زبان مشترك و عامل وحدت

از آنجا كه قرآن، كتاب آسماني همه دست

اندركاران نظام است، اين كتاب، عامل

وحدت و زبان مشترك حوزه و دانشگاه مي

با شد؛ بايد فرهنگ دانشگاه و حوزه، فرهنگ

قرآني باشد؛ و كم و كاستيهايي كه هر كدام

نسبت به قرآن دارند، بر طرف شود.

شرايط اساسي اصالح

- مسلح به فرهنگ قرآني باشند1

- مصمم به پياده كردن اين فرهنگ در 2

جامعه باشند

تمسيك

در مفهوم »تمسيك«، »تدبر« هم نهفته

است؛ يعني؛ درك عميق قرآن بهمراه اقدام

به عمل.

زمينه هاي اصالح مديريت

»مرور مكرر قرآن«، و »رجوع مكرر به

قرآن«، از زمينه هاي اساسي توانمندي

مديريت اسالمي، جهت تمسك به قرآن مي

باشد كه مفهوم اول، به انس عميق با قرآن،

و مفهوم دوم، به مرجعيت قرآن در حوزه

نظر و صحنه عمل، اشاره دارد و اين هر دو

معني، در تعبير »درس قرآن« مندرج است.

دين اسالم و علم

تمسك به كل قرآن نه بخشي از آن

قرآن كريم، مجموعه اي فراگير از اعتقادات، اخالق

و احكام، در حوزه فردي و اجتماعي مي باشد كه

همه و همه، بايد مورد التزام قرار گيرد؛ التزام به

بخشي از قرآن، و عدم التزام به بخش ديگر، در

واقع، عدم التزام به كل قرآن مي باشد، كه ذلت و

خواري در دنيا، و اشد مجازات در آخرت، در پي

خواهد داشت.

دين اسالم و علم

قرآن كريم نسخه كامل دردها

قرآن كريم، نسخه كامل دردهاي بشريت

است؛ و هر بخشي از اين نسخه كنار گذتشته

شود، تاثير بخشهاي ديگر را مختل كرده؛ در

نهايت گمراهي و هالكت را بدنبال خواهد آورد

دين اسالم و علم

ادعاي اقتضايي بودن قرآن

اخيرا گروهي از روشنفكران مدعي فهم قرآن، ادعاي اقتضايي بودن بخشي از قرآن را مطرح

نموده اند.

اينان بر اين باورند، كه هر آنچه در قرآن مطرح شده است، لزوما ديني نيست؛ جوهر دين،

مطالبي است كه به امر تزكيه و تهذيب نفس، و اصالح امور اخروي، مي پردازد؛ بنا بر اين، آن

مقدار از قرآن ، موضوع تدين ماست كه، به امر آخرت مربوط است؛ و ما بقي قرآن، از حوزه

ديانت ما، خارج است، و هيچ ضرورتي در التزام به اين گونه مباحث قرآني، نيست.

ادعاي اقتضايي بودن قرآن

ادعاي اقتضايي بودن قرآن ، در سه حوزه

مطرح شده است:

الف- حوزه تكوينيات )هست ها(

ب- حوزه تشريعيات )بايدها(

ت- حوزه گزينش مطالب و مثالها

حوزه تكوينيات

در اين حوزه، مقصود از اقتضايي بودن، همنوايي

قرآن با دستاوردهاي علمي تجربي بشري زمان

خويش، مي باشد كه با گذشت زمان، آن

�، بطالنش به اثبات رسيده است؛ دستاوردها، بعضا

خمچون نظزيه افالك نه گانه بطلميوس، كه با

بطالن هيات بطلميوسي، مطالب نجومي قرآن

باطل شده است!؛ و ديگر معني ندارد كه به اين

گونه مطالب قرآن كريم، ملتزم شويم!

نقد و بررسي

� به حق نازل كرده �، خداوند قرآن را تماما اوال

� متلبس به حق در � و تماما و قرآن نيز صرفا

عالم طبيعت محقق شده است.

نقد و بررسي

�، بر اساس حق و �، سخن خداوند، تماما ثانيا

حقيقت و صداقت استوار است، دروغ را به

قرآن راهي نيست.

حوزه تشريعيات

از نظر مدعيون، نه تنها حوزه علوم تجربي،

خارج از حوزه التزامات ديني است؛ و لو

قرآن از آن سخن گفته باشد؛ بلكه، حوزه

علوم انساني نيز، كه دست اندكار حل و فصل

معضالت دنيايي بشر است، از دخالت دين

� اين مسووليت حل و بيرون است! و صرفا

فصل معضالت، بر عهده عقل و تجربه است.

حوزه تشريعيات

خالصه ادعا اينست كه : » دين عهده دار امور

اخروي است و بدون دين، مي توان دنيا را

آباد كرد!«

نقد و بررسي حوزه تشريعيات

�؛ انسان وجودي است داراي سه بعد اوال

مادي، رواني و معنوي كه در كليت شخصيت

واحد انساني را با يكديگر تعامل دارند و بر

يكديگر موثرند، و نمي توان بعدي را مجرد از

رابطه اش با ابعاد ديگر، به درستي مورد

مطالعه قرار داد و آن را شناختو برخورد

مناسب با ان نمود

نقد و بررسي حوزه تشريعيات

�؛ سير تكامل علوم انساني نشان مي دهد كه ثانيا

هنوز، ابعاد و ويژگي هاي وجودي انسان، به درستي

شناخته نشده است؛ و انسان موجودي است

ناشناخته، در حوزه علوم انساني؛ بنابراين هر نوع

سخن از اين موضوع ناشناخته، از ضعف و نقص و

ابطال پذيري برخوردار بوده، هيچگاه عقل و تجربه،

در شناخت انسان و اصالح امر او، بي نياز از هدايت

وحي نخواهد بود.

نقد و بررسي حوزه تشريعيات

�؛ دين، به دنيا و آخريت، هر دو كار دارد؛ ثالثا

و بدون دين، دنيا هرگز آباد نشده و نخواهد

شد!

نقد و بررسي حوزه تشريعيات

رابعا؛ قرآن كريم، در ضمن بيان حل و فصل

مواردي از امور دنيوي، همچون، ارث، طالق،

جنگ، شايعه پراكني و غيره ، با تاكيد ياد آور

مي شود كه شما هيچ نمي دانيد و اين خداست

كه همه چيز مي داند!

ارث

»اينان پدران و فرزندان شمايند كه به

درستي نمي دانيد كه كداميك در نفع، به شما

نزديكترند، اين حدود ارث، واجبي است

الزم االجراء از جانب خداوند، چرا كه، خدواند

بسيار آگاه بسيار با حكمت است.

طالق

» هرگاه زنان را طالق داده، پس مهلتشان به

سرآمد، پس آنان را با ايجاد سختي مانع نشويد از

اين كه با شوهرانشان ازدواج نمايند هرگاه كه ميان

خود، توافقي رضايتمندانه و نيكو برسند؛ آن حكم را

به موعظه مي پذيرد آن كه به خدا و روز نهايي

ايمان داشته باشد، به رشد و تزكيه و طهارت،

نزديكتر است؛ چرا كه خداوند، و خدا هر چيزي را

مي داند و شما هيچ نمي دانيد!

جنگ

»جنگ بر شما واجب شد، حال ان كه براي

شما ناگوار است؛ و چه بسا كه چيزي را

ناخوش داريد، حال آن كه براي شما مايه خير

و خوبي است؛ و چه بسا چيزي را دوست

داريد، حال آنكه براي شما مايه بدي است، و

خداوند هر چيزي را مي داند و شما هچ

نمي دانيد«

شايعه پراكني و اشاعه فحشاء

» به يقين، كساني كه دوست دارند نسبت

فحشلء و منكرات، در ميان كساني كه

ايمان آلوردند، شيوع يابد، يكسره برايشان

عذاي بسيار دردنامي در دنيا و آخرت،

مستقر مي باشد؛ چراكه، و خدواند هرچيزي

مي داند و شما هيچ نمي دانيد«

نماز

» پس هرگاه ايمن شديد، پس خدا را ياد

كنيد، همانگونه كه به شما آموخت، آنچه را

كه خود ، توان يادگرفتنش را نداشتيد«

حوزه گزينش مطالب و مثال ها

بعضي را نظر بر اين است كه، خداوند عالم

در گزينش مطالب، همچون سيره انبياء و يا

مثال نعمتها همچون شتر و يا توصيف بهشت،

همچون نهرهاي جاري در پاي درختان و ميوه

هاي دنيوي و بهشتي همچون انجير، انار،

انگور، خرما و غيره، مالحظه منطقه نزول

خويش )يعني خاورميانه( را نموده است.

نقد و بررسي حوزه گزينش مطالب و مثالها

اوال؛ بر فرض صحت ادعا، اين سخن با ابدي

بودن و جهاني بودن قرآن، منافاتي ندارد؛

چرا كه، اين موارد از قبيل مثالها و الگوهايي

براي حقايق ثابت و ال يتغير قرآني است؛ و

حقايق را دگرگون نمي كند.

نقد و بررسي حوزه گزينش مطالب و مثالها

ثانيا؛ اين سخن نيز مردود است؛ چرا كه

قرآن كريم در امر سيره انبيا، مهمترين و

برجسته ترين موارد را گزارش مي دهد.

قبض و بسط معرفت ديني

آنجا كه سخن از هستي اشيا است، معرفتها

مي تواند متفاوت گردد.

عوامل قبض و بسط

امر قبض و بسط، و يا ابطال معرفتهاي ديني

سابق، از عوامل زير پديد مي آيد:

عامل اول، ميزان آلودگيهاي نفساني و يا

ميزان تهذيب نفس مومن به دين، مي باشد.

عوامل قبض و بسط

عامل دوم، ميزان آگاهيهاي سابق ديني، در

حوزه هاي مختلف دين، و ميزان احاطه

نظري بر مباني استنباط، و نحوه بكارگيري

آن است كه در كيفيت و سعه و ضيق

استنباطات، دخالت شديدي دارد.

عوامل قبض و بسط

عامل سوم، ميزان معرفتهاي انساني سابق

بر دين مي باشد؛ كه در نوع نتايج، مي تواند

موثر باشد، ليكن اين تاثير، كلي و دائمي

نيست.

عوامل قبض و بسط

عامل چهارم، ميزان شناخت موضوعات

احكام ديني مي باشد كه در درك چگونگي

احكام آنها، بسيار موثر است. شناخت

موضوعات و خصوصيات آن، از تجزيه

مستقيم موضوعات در ظرف زمان و مكان

آنها، پديد مي آيد.

اثر وحي بر عقل و تجربه و عرفان بشري

از آنجا كه وحي الهي، معرفتي يقيني است؛

بر همه دستاوردهاي بشري اعم از فلسفه و

عرفان و علوم تجربي و نقلي سيطره

داشته، بر آنها نظارت مي كند و به آنها مدد

فكري مي دهد.

نظارت وحي

نظارت وحي، بدين معني است كه در هر

حوزه اي از حوزه هاي پزوهش بشري، كه در

قرآن كريم و منابع متقن ديني، بياني وارد

شده است، آن تبيين، به عنوان اصل راهنما

و هدايتگر، براي پزوهشگر مسلمان در حوزه

پزوهشي اش خواهد بود.

وحي

»وحي« بر »علوم بشري« از چهار طريق تاثير مي گذارد:

- هستي شناسي و تبيين مبدا و منتها و غرض خلقت 1

جهان

- انسان شناسي و تبيين نيازها و اهداف خلقت انسان2

- تبيين احكام ارزشي پديده ها 3

- تبيين حداقل، بعضي از احكام جزيي يا كلي تجربي، 4

نقلي، عقلي و قلبي.

مباني پژوهش در قرآن -1

يكي از مفاهيم اساسي ارتباط با قرآن،

مفهوم تدبر است كه مهمترين مفهوم، در

ميان مفاهيم انس با قرآن و اساسي ترين

عاملي است كه ما را با حقيقت قرآن آشنا

مي كند و در واقع، جانمايه مفاهيم ديگر

است.

تدبر در قرآن مجيد

امر تدبر در قرآن مجيد، در چهار آيه مطرح

شده است و دو مفهوم را در بر دارد:

الف- ژرف انديشي و ژرف نگري

ب- عاقبت انديشي و عاقبت نگري

درك اعجاز از راه تدبر

داشتن اين دو خصلت، براي مؤمن بسيار

مهم است، زيرا زمينه مساعدي را فراهم

مي كند تا انسان، به روشني و به سهولت،

بتواند ملكوتي بودن قرآن را درك كند.

چرا مسلمانيد؟

معموال اگر سؤال شود: شما براي چه

مسلمانيد؟، يا به دليل دين شما بر حق

است؟، استدالل مي كنيم: »چون اسالم،

آخرين دين است، و قرآن كتاب خدا و حجت

خداست«.

سطحي نگري مانع تدبر

دو نكته »ژرف انديشي و ژرف نگري« و

»عاقبت نگري و عاقبت انديشي« كه در امر

تدبر مطرح است.

عوامل سطحي نگري

- پيروي از هوي و هوسها1

صرف توجه به هوسها و اميال نفساني ما را

در محدوده زندگي دنيوي سير داده اجازه

نمي دهد فكر و عقل ما به عمق مسائل

توجه بكند، به ديگر سخن، ما را قشري و

ظاهري مي پرورانند.

عوامل سطحي نگري

- ارتكاب معاصي2

انعطاف تدريجي در برابر معاصي و اميال

شيطاني، باعث قفل دلها و بسته شدن راه

نفوذ حق و مانع تدبر در آيات و در نهايت،

موجب برگشت از حق به سوي باطل مي

باشد كه در آيه تدبر در سوره محمد )ص(

آمده است.

عوامل سطحي نگري

- مشغله هاي دنيايي3

اميال نفساني، ما را به زندگي حقير دنيا

مشغول مي كنند، و شيفته آن قرار مي

دهند.

الحيوه الدنيا

»الحيوه الدنيا« يعني »زندگي حقير و پستي

كه ارزش دلبستگي ندارد، كه منظور زندگي

اين جهاني نيست، بلكه »دنيا« صفت »حياه«

است، نه مضاف اليه آن، پس معني آيه چنين

است: »اينها به اين زندگي بسيار پست و

حقير، راضي شده اند و سخت بدان دلبسته

اند«.

خصوصيات متدبر

- توجه به باطن امور1

هر مساله اي كه بر ما عرضه مي شود، بايد بر

ظاهر امر، به باطن آن هم، توجه كنيم و ببينيم،

اين ظاهر با باطنش چه نسبتي دارد؛ گاهي رابطه

ظاهر با باطنش، معكوس است؛ آنچه در ظاهر،

آشكار است، غير از آن است كه در باطن جاري

است؛ كه معموال، معصيتها اين چنيني هستند.

- توجه به عاقبت امور2

نتايجي كه از عملكردهاي انسان به دست

مي آيد، محصول جريان باطني امور است.

عوامل توان تدبر

- انس و رفاقت با قرآن1

يكي از قوي ترين عواملي كه مي تواند عمق

نگري و عاقبت انديشي را در ما پديد آورد و

قوت بخشد، »رفاقت با خود قرآن و تذكر از

آن است«.

عوامل توان تدبر

- اقامه نماز2

نماز در كنار قرآن، دو منبع اساسي ئ بي بديل، براي رشد معنوي روح انسان، مي باشند.

در روايات، نماز به »آب و غذاي روح« و »چشمه آب گرم تطهير كننده جان آدمي« و به

»وسيله اساسي تقرب به خدا« و به »نردبان عروج به ملكوت اعلي« و باالخره به »ستون دين«، تشبيه شده است كه جايگاه و اهميت

محوري اين عمل عبادي بسيار مبارك و عجيب را نشان مي دهد.

عوامل توان تدبر

- انفاق و حسن خلق4و3

بخل و بداخالقي، هرگز در وجود مؤمني جمع

نمي شود.

عوامل توان تدبر

- اعمال صالح5

هر يك از تكاليف و وظايف الهي مؤمن، در

جهت رشد معنوي، نقشي ويژه را بر عهده

دارد كه همه در قوت تعقل و تدبر، به سهم

خويش مؤثرند، چرا كه رسالت الهي، احيا

جانها و سرشار كردن آنها از ارزشهاي متعالي

است.

عوامل توان تدبر

»هر كه از مرد يا زن، عمل صالحي انجام

دهد در حالي كه مؤمن است پس مسلما او

را حيات طيبه و متعالي خواهيم بخشيد«.

عوامل توان تدبر

- ابتالئات6

»بال«، پيك ويژه رحمت خداست؛ آنجا كه،

ديگر عباديات و اعمال صالح صادر شده از

فرد، كارايي مطلوبش را از دست مي دهد و

يا ضعيف مي شود، عرصه حضور بال، جلوه

گر مي شود.

عوامل توان تدبر

- پيامدهاي عمل7

در جهان خلقت هر حركتي، پي آمدي

متناسب خويش دارد كه همه عرصه هاي

فعاليت انساني، از فكر و نيت گرفته تا تحقق

عمل را در بر مي گيرد.

عوامل توان تدبر

»بگو هر تك تك افراد، بر اساس شكل

حاصل از اعمال سابق خويش، عمل مي كند.

عوامل توان تدبر

- ياد مرگ و اهل قبور8

ياد مرگ، يادآور مسووليتها و تكاليف، و

عامل اساسي در فهم و تذكر به پيام قرآن

مي باشد.

سير كلي مباحث و مراحل مقدماتي پژوهش در قرآن

انس با قرآن و پژوهش در آن، و بهره گيري

دائم از رهنمودهاي آن در همه حوزه هاي

فكري و اجرايي زندگي فردي و اجتماعي

نيازمند طي مراحلي است كه، فهرست وار

به آنها اشاره مي شود:

سير كلي مباحث و مراحل مقدماتي پژوهش در قرآن

- شناخت شان قرآن و معصوم )ع( در 1

هستي، در ميان بشر و در عالم آخرت

- شناخت مفاهيم ورود به قرآن و نحوه 2

بكار بستن آنها

- شناخت زمان، مكان و حاالت مناسب و نا 3

مناسب پژوهش در قرآن.

سير كلي مباحث و مراحل مقدماتي پژوهش در قرآن

- شناخت شرايط علمي- تخصصي و 4

شرايط روحي- علمي پژوهش در قرآن.

- شناخت اصول اساسي و قواعد برداشت 5

از قرآن

- شناخت شيوه ها و مراحل برداشت از 6

قرآن

منابع تحقيق در مديريت اسالمي

منابع تحقيق در مديريت اسالمي

قرآن

قرآن كريم بطور عام، و قصص قرآن و

موارد بحث از اعمال مديريت الهي و

كارگزاران عالم در قرآن، بطور خاص حوزه

هاي تحقيق قرآني مديريت اسالمي مي

باشند.

احاديث ذيل آيات

احاديث وارده در تفسير آيات فوق منبع غني

ديگري در پژوهش هاي مديريتي مي باشد.

سيره نظري و عملي معصومين )ع(

بخشي از احاديث، در حوزه سيره نظري و

عملي چهارده معصوم )ع( بخصوص و سيره

نظري و عملي انبيا و اوصيا الهي بطور عام

مي باشد كه قسمتي از آن در تفاسيرروايي

آمده است.

سيره نظري و عملي معصومين )ع(

»نهج البالغه«: سيد رضي؛ و »غرر الحكم«:

آمدي؛ در بيان سيره نظري اميرالمومنين )ع(

و در »تحف العقول«: ابن شعبه بحراني؛ در

بيان سيره نظري معصومين، از منابع بسيار

ارزشمند مي باشند.

تفاسير معتبر

رجوعبه تفاسيرتحليلي قرآن، منبع غني ديگري است كه حاصل

دستاورد مفسرين در طول تاريخ تفسير مي باشد؛ از جمله

تفاسير ارزشمند: »الميزان في تفسير القرآن«؛ عالمه

طباطبايي؛ »مجمع البيان في تفسير القرآن«: طبرسي؛

»تفسير نمونه«: مكارم شيرازي و همكاران؛ از منابع شيعه؛ و

»في ظالل القرآن«: سيد قطب؛ »المنار«: محمد عبده؛ »روح

المعاني«: آلوسي؛ و تفاسير ديگر مي باشد.

معجم هاي قرآن و احاديث

استفاده از معجم ها در يافتن حوزه هاي

بحث، بسيار مفيد مي باشد؛ اين معجم ها،

معموال، بر اساس الفاظ قرآن و حديث، و يا

بر اساس موضوعات، تنظيم گشته اند كه

اخيرا بسياري از اين معجم ها، در ديسكتهاي

كامپيوتري فراهم شده است.

معجم هاي قرآن و احاديث

از معجم هاي معروف، »المعجم المفهرس

اللفاظ القرآن«: فؤاد عبدالباقي؛ »المعجم

المفهرس اللفاظ نهج البالغه«: محمد دشتي-

كاظم محمدي؛معجم الفاظ اصول الكافي«:

عليرضا برازش؛ و معجم هاي ديگر مي

باشند.

اصول مديريت اسالمي و الگوهاي آن

- اصل عدم تقدم بر خدا و رسول1

- اصل آخرت گرايي2

- اصل وحدت و هماهنگي 3

- اصل اعمال مديريت بر اساس اختيار نيروها4

- اصل اعمال مديريت بر اساس بصيرت نيروها5

«اصل اول »عدم تقدم بر خدا و رسول

اصل اول »عدم تقدم بر خدا و رسول«

اطاعت پيامبر از خدا

»اي پيامبر بر ضابطه و حكم و دستوري كه

خداوند داده است، بايد صبر كني و مانند رفيق

ماهي نباش!«.

»من از چيزي جز آنچه كه وحي مي گويد، تبعيت

نمي كنم«.

»من تربيت شده خدا هستم و در چارچوب و

ضوابط الهي كه او تعيين كرده، رشد كرده ام«.

اطاعت پيامبر از خدا

خداوند در سوره هود، خطاب به پيامبر مي

فرمايد:

»آنطور كه به تو دستور داده شده است،

استقامت كن )نه آنطور كه دلت مي خواهد و

خودت تشخيص مي دهي!(«.

اطاعت مؤمنان از پيامبر و خداوند

وقتي اطاعت پيامبر، اينگونه است، در رابطه با

مؤمنان، به طريق اولي، مطرح است.

وقتي پيامبري كه از عصمت برخوردار است، بايد

اينطور بي قيد و شرط، در چارچوب ضوابط

الهي حركت كند، غير معصوم، جاي خود را دارد

و مي بايست به گونه اي كه خدا و معصوم، نظر

داده اند، عمل و حركت كند و حق رأي هم ندارد.

كيفيت تبعيت و اطاعت

در مورد چگونگي تبعيت از خدا و رسول، تذكرات

آمده است65قابل توجه و مهمي، در سوره نساء/

قدم اول: قبول حكميت پيامبر است

قدم دوم: قبول حكم پيامبر بدون دلتنگي است

قدم سوم: اجراي حكم، بدون چون و چراست

كيفيت تبعيت و اطاعت

سوره آل عمران

»اي پيامبر به مؤمنان بگو: اگر شما واقعا

مدعي عشق به خدا هستيد، بايد از من پيامبر

اطاعت كنيد، و اثر اطاعت از پيامبر اين است

كه، محبوب خدا مي شويد«، و وقتي انسان

محبوب شد، آن وقت، خدا دوست دارد با او

سخن گويد و نجوا كند.

الگوها

- ابراهيم )ع( و ذبح اسماعيل )ع(1

نمونه بارز و گوياي اين مساله، داستان ذبح

اسماعيل )ع( است: فرمان خداوند به

ابراهيم )ع( صادر مي شود كه، فرزند را ذبح

كند!

ابراهيم )ع( و ذبح اسماعيل )ع(

با اينكه ابراهيم )ع( از خداوند حكم ذبح دارد،

با فرزند مطرح مي كند كه: »فرزندم در

خواب ديدم كه در حال ذبح شما هستم، در

اين مورد دقت كرده و فكر كن و نظرت را

بگو!«. سوره صافات

ابراهيم )ع( و ذبح اسماعيل )ع(

در اينجا، اطاعت بايد به چه صورتي باشد؟:

اطاعت اسماعيل، به صورت تعبد محض

است: »اي پدر هر چه را كه ماموري، انجام

بده« )يعني اگر چيز ديگري هم هست كه به

من نگفتي، آن را هم انجام بده!(.

ابراهيم )ع( و آتش نمرود

در جريان به آتش انداختن حضرت ابراهيم

)ع(، وقتي ايشان را با منجنيق به طرف آتش

پرتاب مي كنند، )در روايت داريم كه( بين

زمين و آسمان، جبرئيل )ع( به سراغ ايشان

آمده، عرض كردند كه آيا به كمك من احتياج

داري؟، مي فرمايد: »اما به تو نه، من به

شما محتاج نيستم!«.

يونس )ع( و خروج بدون اذن

حضرت يونس )ع( در هنگامي كه قوم خود

را رها كرده و در حال خروج است،سخت

مورد مؤاخذه قرار مي گيرد.

يونس )ع( و خروج بدون اذن

»يونس از پيامبران بود، مثل يك عبد فراري

از خدا فرار كرد! و به كشتي پناه برد، پس

خودش قرعه كشيد )به عنوان يك فرد

نوراني و خدايي كه مي شد به او اعتماد كرد

و كار قرعه كشي را به او سپرد؛ پس قرعه

به نام خودش در آمد!( پس از افتادگان

شد!«

سه عامل در شتاب حضرت جهت خروج مؤثر بود

الف- تحقق آثار عذاب بر قوم كه گوياي قطعيت

عذاب بود؛

ب- عدم توبه هيچ قومي در طول تاريخ تا زمان

حضرت يونس هنگام ظهور عذاب؛

ت- تلقي عدم فايده در حضور ميان قوم، هنگام

عذاب، بلكه دلخراش بودن صحنه عذاب او را به

شتاب مي خواند.

لوط)ع( و فرمان خروج

قوم لوط در فساد و تباهي غرق هستند،

مالئكه عذاب آمده اند، اما حضرت لوط،

جرات خروج از شهر را ندارد، چون هنوز

حكم خروج، صادر نشده است! مالئكه

شبانگاه فرمان مي دهند: اهل بيتت را بردار

و شبانه حركت كن و از شهر خارج شو؛

كسي هم جا نماند جز همسرت!

لوط)ع( و فرمان خروج

آنطور كه به تو دستور داده شد، حركت كن!

از كجا بروي، از چه منطقه اي خارج شوي،

بايد همانطوري باشد كه ما به تو گفتيم!

موسي و فرمان خروج

در نظام فرعوني و دوران نبوت موسي )ع(،

فشارهاي سخت و عجيب و غريبي به ياران

حضرت وارد مي آيد؛ از اين رو، دائما به

موسي فشار مي آورند كه پس نصرت خدا

چه وقت فرا مي رسد؟؛ كي نجات پيدا مي

كنيم؟؛ وعده هاي شما چه زماني محقق مي

شود؟.

موسي و فرمان خروج

سوره اعراف

»اي مردم به خدا متكي باشيد و به او توكل كنيد«، ما فعال وظيفه داريم كه در اين حوزه و در اين وضعيت، با فرعون درگير باشيم و

به رسالت خود عمل كنيم؛ حضرت دعوت به صبر مي كند، ولي قوم او عصباني است؛

مي گويند: »تو آمدي و ما را به دردسر انداختي!، وقتي نبودي، اذيت مي شديم، حاال هم كه آمدي، باز هم اذيت ميشويم!؛ پس چه

وقت نجات پيدا مي كنيم؟«.

فشارهاي رواني

فشارهاي رواني، شدت دارد، ولي حضرت

محكم ايستاده است و به شتاب نيروها،

حاضر به شتاب نيست؛ حضرت مي داند كه

كوچكترين تخطي از حكم خدا، برخورد

سختي را به همراه دارد؛ باالخره، زمان

موعود فرا مي رسد؛ دستور مي آيد كه: بني

اسرائيل را بردار و از شهر خارج شو.

پيامبر )ص( و سران قريش

در حوزه اي كه وحي جاري است، اعمال

راي پيامبر، به نيت هدايت نيز، جائز نيست!

مگر آن كه پيامبر مطمئن گردد كه، خداوند

به او اختيار عمل داده است، مي تواند اعمال

راي نمايد.

پيامبر )ص( و سران قريش

سوره كهف

»صبر كن به همراه وجودهاي مؤمني كه

مخلص هستند و ارتباط محكمي با خدا دارند و

دل به خدا سپرده اند و طالب ارزشهاي الهي

هستند، مبادا حشمت را از اينها برداري و به

ديگران متوجه شوي، گويا قصد زينت دنيا مي

كني!

پيامبر )ص( و سران قريش

سوره عبس

»كسي كه با جديت به سراغت آمده است و

دل ترساني دارد و خداشناس است، تو از او،

رو بر مي گرداني؟«

پيامبر )ص( و سران قريش

سوره حديث

»هرگز عملي كه با تقوي همراه باشد از

لحاظ كيفي كم نيست«؛ خداوند عملكرد

نيروهايي را كه بر اساس تقوي حركت مي

كنند، قبول مي كند و روي همين ميزان، مي

توان عملكرد امام علي )ع( را بعد از پيامبر

)ص( فهميد و به سر آن پي برد.

علي )ع( و پيشنهاد ائتالف

ابوسفيان به علي )ع( پيشنهاد مي دهد: »اگر

مي خواهي، مدينه را از سواره و پياده پر

كنم تا ابوبكر را كنار بزني و به حكومت

برسي!«. حضرت قبول نمي كند، چرا كه

اينها افراد باتقوايي نيستند و كيفيت الهي

ندارند؛ وقتي حضرت به حكومت رسد، مي

بايست به اينها، سهم دهد!

علي )ع( و پيشنهاد ائتالف

رد اين پيشنهاد، در حالي است كه حضرت در

غربت است و تنها؛ در فكر است كه آيا با

دست بريده و بدون ياور، قيام كند يا در

وضعيت ظلمت زايي كه پير را از پا در مي

آورد و بچه را پير مي كند، صبر كند؟!.

علي )ع( و پيشنهاد ائتالف

سوره هود

كمترين انعطاف در مقابل امثال ابوسفيان، عذاب را به جان خريدن است و نظام به

انحطاط كشيده مي شود؛ انقالب و نهضت از مسير خودش خارج مي شود؛ اگر نيت ائتالف هم حق باشد، چون نيروها متقي نيستند، اثر

مثبتي نخواهد داشت؛ همانطور كه پيامبر نيتش حق بود ولي نيروهاي هدايت شونده، مستعد و اهل تقوي نبودند، بنابراين، مسير تبليغ و طرح

انعطاف، غلط است و خير و بركتي نخواهد داشت.

علي )ع( و پيشنهاد ائتالف

اطاعت از امر خدا به شيوه الهي، توان

عظيمي را مي خواهد؛ و امام مامور به اين

گونه اطاعت است، و به عنوان رهبري الهي،

نمي تواند سر خود، كاري كند و تصميم

بگيرد.

علي )ع( و پيشنهاد ائتالف

بعدها، كساني چون معاويه، امام را مورد سرزنش

قرار مي دهند كه، تو همان كسي هستي كه

ريسمان به گردنت انداختند! و كشان كشان براي

بيعت به مسجد بردند!؛ اين سرزنش و تمسخر،

براي امام چقدر سخت است!، كسي كه عاشق

شهادت است و پهلواني است دلير، چگونه تن به

اين ذلت ظاهري مي دهد؟!؛ صحنه اي كه دل

دشمن را شاد مي كند و دوست را غمگين.

علي )ع( و پيشنهاد ائتالف

تكليف امام، قيام نيست، از اين رو، بايد صبر

كند و به امر خدا، اين ذلت ظاهري را بپذيرد

كه او بنده خداست.

علي )ع( و پيشنهاد ائتالف

اين اطاعت از امر خدا كجا، و آن اطاعت

اسماعيل )ع( كجا؛ ذبح فرزند و يا خود ذبح

شدن، كاري است كه از حسين )ع(، فرزند

شير خدا به سادگي، سر مي زند؛ اما اين

جا،ايستادگي و مقاومت در مقابل نفسي است

كه حاضر است كشته بشود، ولي اينچنين ذلتي

را نبيند، اطاعت سختر، اين جاست!

سقيفه

سقيفه، يكي از امتحانات سخت امام علي

)ع( است، اين صبر و تحمل، دليل عصمت

امام است؛ دليل عظيم الشان بودن و

سيداالوصيا بودن امام است؛ خود حضرت مي

فرمايد:

»خاشاك در چشم و استخوان در گلو صبر

كردم!«

صبر فاطمه )ع(

در سيره حضرت فاطمه )س(، اطاعتهايي

ديده مي شود كه از افراد عادي، امكان

صدورش نيست.

صبر فاطمه )ع(

بعد از مرگ پيامبر )ص(، به مقام واليت

تهاجم سختي شد، و ايشان را كنار گذاشتند؛

ياور راستين و درجه يك امام، حضرت فاطمه

)س( است، عصمت او، سند تفسير اسالم و

قرآن است؛ به همين سبب، بايد خودش را

خرج كند تا علي )ع( تثبيت شود، به چه

قيمتي؟

صبر فاطمه )ع(

اين صبرها، نتيجه شان عظيم است، از اين

رو بر نفسشان، مهار زدند و بسيار رنجها را

به جان خريدند، تا براي ما الگو باشند و راه

هدايت و شنيدن حق، بسته نشود؛ و اينچنين

است كه نه قيام مي كنند و نه از واليتشان

استفاده مي نمايند.

صبر حسين )ع( و زينب كبري )س(

امام حسين )ع(، به راحتي، شهادت ياران و

فرزندان را پذيرفتند؛ اما آزمون ديگري در

پيش است كه از هر آزمون و امتحان ديگري،

سخت تر است؛ و آن، قبول اسارت اهل بيت

)ع(، و قبول برداشته شدن روسريها، از سر

نواميس پيامبر )ص( است!.

صبر حسين )ع( و زينب كبري )س(

در كربال دست نا محرم به سر و صورت

نواده هاي پيامبر خورد! سيدالشهدا و زينب

كبري، اين ابتال را نيز بايد بپذيرند تا اين

نهضت، در تاثير، تمام عيار شود و صاليش تا

قيامت، طنين انداز گردد.

صبر امام حسين )ع(

در اطاعتها، مهم اين است كه، فرد تا چه حد

بايد، خودش را خرج كند، از نظر مال، از

نظر جان تا چه حد بايد، از خود مايه گذارد.

علي )ع( و صلح حديبيه

مورد ديگر، اطاعت امام علي )ع(، در صلح

حديبيه است؛ يكي از مفاد اين صلح نامه اين

بود كه: »اگر مسلماني از مدينه به مكه فرار

كرد، مسلمانان، حق بر گرداندنش را ندارند؛

اما اگر مؤمني از مكه به مدينه فرار كرد،

مشركين، حق استردادش را دارند!«

مالك اشتر و علي )ع(

اطاعت مالك اشتر از امام علي )ع( هم، عجيب است؛

در صحنه اي كه قرآنها بر نيزه است و ولوله ايجاد شد،

مالك تا پشت خيمه معاويه پيش رفته و چيزي به

پيروزي نمانده است كه، مسلمانان كوردل، امام را به

بازگشت مالك مجبور مي كنند؛ امام پيام مي فرستد كه

مالك برگردد؛ مالك، قرب پيروزي را تذكر مي دهد؛

براي بار دوم، امام پيام مي فرستد كه، اگر مي خواهي

من را زنده ببيني برگرد! و او فوري بر مي گردد.

مالك اشتر و علي )ع(

لذت پيروزي، براي يك فرمانده، وصف

نشدني است! اما در مقابل امر امام )ع(،

تسليم محض است و با دردمندي بر مي

گردد.

مالك اشتر و علي )ع(

»چه كسي توان توصيف مالك را دارد! به

خدا قسم اگر مالك مثل كوهي مجسم مي

شد، كوهي عظيم و منفرد بود كه پرنده را

توان رسيدن به قله اش و چهار پا را توان

قدم نهادن. بر فرقش نبود!«.

اثرات اصل اول

الف- ثبات بر يقينها و استحكام نفساني

مديريت الهي در دل بحرانها، نيازمند آن است

كه، از حيث روحي، مستحكم و مستقر باشد؛

تا بتواند با اعصابي مسلط، تصميمات الزم را

در حوزه مديريت، اتخاذ كند و بر اساس مباني

و ضوابط دين خدا، عمل نمايد.

ثبات بر يقينها و استحكام نفساني

نخستين اثر اصل اول، اين است كه، ثبات بر

يقين و ايمان افراد را فزوني مي دهد، به

دنبال آن، استحكام نفساني پديد مي آيد.

قضاوت داوود )ع(

حضرت داوود )ع(، در قضاوت ميان دو نفر،

خطاي بسيار ساده اي را مرتكب مي شوند؛

وقتي به عوامل صدور حكم خطا، پي مي

بريم، متوجه مي شويم كه مطلب پيچيده تر

از آن بود كه در ابتدا، به نظر مي رسيد.

قضاوت داوود )ع(

حضرت اوقات خويش را از حيث حكومت و

قسمت تقسيم كرده بود:4مديريت، به

زماني را جهت رسيدگي به امور مردم،

اختصاص داده بود؛ و زماني را براي رسيدگي

به حل و فصل دعاوي؛ و زماني ديگر را، براي

رسيدگي به امور خانواده؛ و زماني را هم،

جهت فعاليتهاي فردي.

قضاوت داوود )ع(

بواسطه يكي از اين عدم اطاعت از امر خدا،دو مورد، پيش مي آيد:

- ممكن است امر خدا را درست نفهميده 1باشيم كه در اين صورت، بايد دوباره برگشت

و اور خدا را دريافت.

- يقين به امر خدا داريم، ولي ميل نفساني 2و يا جو و زمانه، تاثيرش شديد و اسارت آور

است كه بايد با توسل به اسما و صفات

يوسف )ع( و همسر وزير

ب- عنايت ويژه الهي در بن بستها

در دل بن بستها، به فرد مخلص مؤمن، الهام

مي شود تا بتواند امورش را حل و فصل كند

و خود را نجات دهد

نمونه آن، حضرت يوسف است.

اصل دوم

»آخرت گرايي«

الگوها

- برخورد خداوند، با قارون و ثروتش1

»در آنچه كه خدا به شما داده، دار آخرت را

طلب كن«؛ يعني در مصرف امكانات، آخرت

را مد نظر داشته باش؛ به بيان ديگر، هر

مصرفي از اين ثروت، يك ارزش اخروي را،

نتيجه دهد.

برخورد موسي )ع( با گوساله سامري

- برخورد موسي )ع( با گوساله سامري2

برخوردي مشابه اين برخورد خداوند، در

ميان بني اسرائيل، مطرح است و آن برخورد

حضرت موسي با گوساله سامري است.

برخورد موسي )ع( با گوساله سامري

سامري با طال و جواهراتي كه مردم از

فرعونيان جمع كرده بودند، يك گوساله

زريني، جهت عبادت مردم، ساخته بود! كه از

نظر خزانه داري يك مملكت، شمش طال

است و پشتوانه ارز مملكت است.

دنيا طلبي و نيازهاي انسان

انسان مؤمن بايد به اين نكته توجه داشته

باشد كه: چه كساني ثروت او را مصرف مي

كنند؟

آيا اهل دنيايي كه به واسطه آن ثروت،

پروارتر مي شوند، يا مؤمني كه از اين ثروت

استفاده مي كند و قوي تر، در مسير الهي،

حركت مي كند؟

پيامبر )ص( و زينت دنيا

مثال، پيامبر را مي بينيم كه وارد خانه يكي از

همسرانش مي شود، او پرده رنگي آويزان

كرده بود؛ پيامبر مي فرمايد: اين پرده را از

جلوي چشم من دور كن، مرا به ياد دنيا مي

اندازد!

امام حسن )ع(

»در زندگي معيشتي نگاهتان به فقرا و

زيردستان باشد تا ضرورتها درست تشخيص

داده شده، خياالتي برخورد نشود، اما در

مسائل معنوي به اولياءا... نگاه كنيد تا شما

را غرور نگيرد«.

پيامبر )ص( و مشركان

منع حضور كفار از حرم الهي

يكي از دستوراتي كه بعد از تسلط پيامبر

)ص( به جزيره العرب، به ايشان داده شد،

منع حضور مشركان در مكه معظمه بود.

پيامبر )ص( و مشركان

اين دستور، تبعات اقتصادي داشت و يك

سري ضرر و زيان بر تجارت مسلمانان وارد

مي كرد، كه قرآن خود، اين معنا را منعكس

كرده است كه »حكم ممنوعيت مشركان از

مكه صدمه اقتصادي را در پي دارد«.

پيامبر )ص( و مشركان

»اي كساني كه ايمان آورده ايد: مشركان

نجس و پليدند و از امسال به بعد، هيچ

مشركي حق ندارد در اين منطقه وارد شود

و ورودشان به اين منطقه ممنوع است«.

پيامبر )ص( و مشركان

پس در سياست گذاريهاي مسئوالن نظام

اسالمي، اصل، فرهنگ و معنويت و آخرت

گرايي است و نمي شود به واسطه نفع

اقتصادي، ارزشهاي متعالي را زير سؤال

ببريم و به آن بي اعتنا باشيم.

برخورد حضرت امام با سلمان رشدي

حكمي كه حضرت امام در مورد سلمان

رشدي دادند، محدوديت اقتصادي پديد آورد و

دشمنان، محاصره اقتصادي را عليه نظام،

تدارك ديدند.

حفظ حرمت مسلماني

»و اي مؤمنان به كساني كه شهادتين را

جاري مي كنند، نگوييد: مسلمان نيستيد«

دنبال سند و دليل نگرديد، همين قدر كه

اقرار به مسلماني مي كنند از آنان بپذيريد،

مبادا انگيزه اين حركت مادي باشد!«.

از علل عدم گسترش اسالم

يكي از علل عدم گسترش مطلوب اسالم،

نداشتن نگاه آخرت گرايي در خلفا اموي و

عباسي بود.

از علل عدم گسترش اسالم

استمرار وجود مسيحيت و يهوديت در داخل

اسالم براي حكومتهاي مدعي اسالم، نفع

اقتصادي داشت و اگر اينها مسلمان مي شدند

جزيه نمي پرداختند اين بود كه »خلفا انگيزه

ايجاد زمينه براي مسلمان شدن اهل كتاب

نداشتند، تا هميشه بهانه براي جزيه گرفتن و

اين منفعت اقتصادي، وجود داشته باشد!«.

پيامبر )ص( و گرفتن اسير

در سوره انفال آمده است: در گرما گرم

جنگ، كسي حق گرفتن اسير ندارد، مگر

جايي كه غلبه لشكر اسالم آشكار شود.

پيامبر )ص( و گرفتن اسير

»هيچ پيامبري حق ندارد اسير بگيرد! تا اين

كه در جنگ به شدت خونريزي كند و غالب

شود؛ آيا به دنبال كاالي فاني دنيا هستيد؟ در

حالي كه خدا آخرت طلب است و خداوند،

بسيار عزيز و حكيم است«؛ اين كه اسير مي

گيريد، ريشه در مسائل دنيا طلبي شما دارد!

پيامبر )ص( و گرفتن اسير

از آيه بر مي آيد؛ مسلمانان اسير را بعد از

جنگ، به قيمت گزافي به دشمن مي

فروختند؛ اين مبالغ مي توانست از مشكالت

نظام بكاهد؛ نظامي كه سخت دچار مشكالت

اقتصادي است؛ ولي خداوند با قاطعيت از

اين كار نهي كرده، متخلفان در اجراي حكم

الهي را، به عذاب سختي هشدار مي دهد.

پيامبر )ص( و گرفتن اسير

»اگر حكم و تقدير و اجل الهي نبود، به

خاطر مبالغي كه دريافت كرديد، عذاب

عظيمي شما را فرا مي گرفت!«

مسلمانان و جنگ بدر

در جنگ بدر، خداوند وعده داده بود كه با كاروان

تجاري و يا با لشگر نظامي روبرو خواهيد شد.

اكثر مسلمانان دوست داشتند با كاروان روبرو

شوند، تا ثروتي بدست آورده، وضعيت

اقتصاديشان بهبود يابد، در حالي كه خداوند به

آخرت نظر دارد و غرض، قطع ريشه كفار است.

پيامبر و اجراي حدود

اصل آخرت گرايي، قاطعيتي در مديريت

اسالمي پديد مي آورد كه هر نوع انعطاف بي

جا را منتفي مي كند و اجازه نمي دهد ذره

اي از حدود الهي كوتاه بيايد؛ ولو نسبت به

نزديكترين وابسته مديريت اسالمي باشد.

پيامبر و اجراي حدود

زني از اشراف، در زمان پيامبر )ص( دزدي

كرده بود، وقتي جرم ثابت شد، پيامبر حكم

قطع يد را دادند؛ وابستگان متنفذ او سعي

كردند به طريقي شفيعي پيدا كنند كه پيامبر

از اين حكم بگذرد، به »اسامه« متوسل

شدند كه او نزد پيامبر شفاعت كند.

آخرت گرايي و بهره مندي از الگوها

از الگوهايي كه خداوند براي تبعيت مردم

ارائه مي دهد، كساني بهره مند مي شوند كه

ايمان به آخرت داشته باشند.

توجيه گري

»آنهايي كه عشق به آخرت ندارند، اعمال

بدشان را برايشان زينت مي دهيم )يعني

توجيه گر مي شوند، اعمال زشتشان را زيبا

مي بينند، در نتيجه خودشان را اصالح نمي

كنند( پس در فضاي ظلمت و حيرت، حركت

مي كنند«.

تنفر از حق

كسي كه عشق به آخرت ندارند، نه تنها حق

را نمي پذيرد، بلكه از حق متنفر است.

استكبار و انكار حق

»كسي كه عشق به آخرت ندارد، دل منكري

دارد و زير بار حق نمي رود و حالت

استكباري هم پيدا مي كند«.

خروج از راه خدا و سقوط

و نتيجه استكبار و انكار حق، خروج از صراط

مستقيم و سقوط است.

سلطه شيطان و تبعيت از او

»و ابليس را بر آنان سلطه اي نيست مگر به

جهت اينكه، عاشق به آخرت را از كسي كه

از آن در شك و ترديد بسر مي برد، به علم

جدا نماييم«.

آلودگي تمام عيار

» الگوها و خصلتهاي زشت از آن كساني

است كه عشق به آخرت ندارند )عدم ايمان

به آخرت، سر منشا گناهان!، مثل السوء؛

يعني الگوي آلودگي( و الگوهاي ارزشمند و

متعالي، از آن خدا و پيروان راه خداست و او

يگانه خداي با عزت و حكمت است«.

عذاب و گمراهي و گرفتاري شديد

»آنهايي كه عشق به آخرت ندارند، در عذاب

و ضاللت بسيار شديدي بسر مي برند«،و اين

عذاب قبل از آخرت، از همين دنيا شروع مي

شود.

شاخصهاي نظام اسالمي در مسير آخرت گرايي

شاخصهاي نظام اسالمي در مسير آخرت

گرايي

ساده زيستي و زهد مديريت

رهبري و مديريت نظام اسالمي، در مصرف

امكانات، مسووليت سنگيني دارد.

نوع و چگونگي مصرف مديريت از امكاناتي كه

در اختيارش مي باشد، اولين شاخصه نظام

اسالمي است و محكي روشن در اينكه ببينيم

چه ميزان در مسير آرمانهاي اسالمي حركت

مي كنيم؟ و چقدر با مشكل مواجهيم؟!

همسران پيامبر و زينت دنيا

مديريت، و حتي وابستگان نزديك آن، از الگو

دهي شديدي براي نيروها برخوردار است؛ از

اين رو، قرآن مطرح مي كند: همسران

رهبري و مديريت اسالمي، نمي توانند آزاد و

هر طوري كه دلشان مي خواهد مصرف

كنند!

همسران پيامبر و زينت دنيا

»اي پيامبر به همسرانت بگو: اگر طالب

زندگي حقير دنيا و زينت آن هستيد، پس

بياييد تا شما را بهره اي دهم و به زيبايي،

رهايتان سازم!«.

كارگزاران علي )ع(

در زمان حضرت امير )ع( هم مي بينيم كه

شريح، قاضي القضاۀ� امير المؤمنان، خانه اي

را به هشتاد دينار، خريده است كه، با

مؤاخذه شديد حضرت روبرو شد.

جاري بودن فرهنگ انفاق در جامعه

اگر در جامعه اي، فرهنگ انفاق، رو به

گسترش بود، نشاندهنده اين است كه

مديريت نظام، در مسير آخرت گرايي پيش

مي رود؛ وگرنه، عدم جريان اين فرهنگ در

جامعه، مساله دار بودن جامعه را مي رساند؛

و اعالم خطري است كه بايد، سخت ما را به

خود آورده، جهت عالج، به تكاپو وادار شويم.

جاري بودن فرهنگ انفاق در جامعه

خداوند در اواخر سوره بقره، اول فرهنگ

انفاق را مطرح مي كند، بعد معضل ربا را

آيه پياپي در مورد انفاق، 14حل مي نمايد؛

آيه، براي حل مشكل ربا قرار مي 7مقدمه

گيرد.

جاري بودن فرهنگ انفاق در جامعه

نظام اسالمي، براي رسيدن به اهداف

متعالي، ناگزير از رياضت اقتصادي است،

وقتي مديريت حاضر نباشد رياضت بكشد و

اين بار را به دوش قشر متوسط و پايين

جامعه بيندازد، هرگز مردم، رياضت را

نخواهند پذيرفت.

حل مشكل ازدواج

اين شاخصه به تبع شاخصه اول و دوم

مطرح است و در واقع، نمودي است كه

مشخص مي كند: شاخصه هاي قبلي در

جامعه جاري است يا نه.

حل مشكل ازدواج

عدم امكان صحيح ازدواج در جامعه، نشانگر بحران

ارزشها در جامعه مي باشد و اينكه جامعه در خروج

از آخرت گرايي است! بسياري، معضل اقتصادي را

بهانه عدم امكان ازدواج قلمداد مي كنند؛ و اينكه

مشكالت و انتظارات از پس ازدواج، امري نيست

كه بخصوص، جوانان از پس آنها بر آيند؛ در نتيجه،

بايد سن ازدواج باال برود و يك برنامه هايي بچينيم،

تا جوان مشغول شود و دولت نفسي تازه كند!

بسيج ازدواج

با بسيج ازدواج بايد به داد جامعه رسيد تا

طهارت و قداستش به شدت حفظ شود.

با زمينه پاكي، طهارت و قداستي كه خصوصا

در موجود است، مي توان ارزشهاي متعالي را

در وجود جوان و در پي آن در جامعه، جاري

كرد؛ وگرنه، در بستر آلوده نمي شود كاري

انجام داد.

بسيج ازدواج

آيه سوره نور، در كنار تذكر به عنصر توكل و

كم كردن توقعات و سهل گرفتن امر ازدواج،

دستور به تحقق فراخوان عمومي و »بسيج

ازدواج« مي دهد!؛ يعني؛ كه اين، معضلي

ملي-ديني و استراژيك مي باشد كه، به طور

جد، همه بايد در اصالح امر مجردان، سهمي

بر عهده گيرند!.

بودجه اصالح امر ازدواج

»هر كه ازدواج كند، پس بواقع، نصف دينش

را مصون داشته است، پس بايد در نصف

ديگر دينش تقواي الهي بخرج دهد«.

نهاد ازدواج

طراحي و پي ريزي نهادي براي اصالح امر ازدواج،

بخصوص، در مراكز آموزشي حوزوي و دانشگاهي،

و مردمي كردن اداره آن، از طريق شناسايي افراد

متاهل صالح، براي اداره آن، در زمينه معرفي

مورد، آموزش فرهنگ ازدواج و مشورت دهي جهت

مسائل قبل و هنگام و بعد ازدواج، از جمله

تالشهاي مبارك، در جهت اصالح اين امر مقدس،

خواهد بود.

سالمت و طهارت خانمها در جامعه

شاخص ديگري كه براي سالمت يك نظام

مطرح است، قشر بانوان آن نظام است.

در واقع، و از نظر قرآن، سالمت اخالقي هر

جامعه اي در درجه اول، در گرو وضعيت

زنان آن جامعه است، نه مردان جامعه.

:از نكاتي كه قرآن تذكر مي دهد اينكه

»اگر از خانمهاي پيامبر چيزي را درخواست

مي كنيد، از پس حجاب برخورد كنيد، رو در

رو نشويد، چرا كه آن، براي دلهاي شما و

دلهاي آنان، به طهارت نزديكتر است!«

بانوان و بحران ازدواج

نكته اي كه در ارتباط با شاخصه قبلي، قابل

ذكر است اينكه در جامعه، تعداد خانمها

بيشتر از مردهاست، پس همسر بطور

مساوي وجود ندارد؛ پس آن بخشي كه

همسر نمي يابند، چگونه مشكلشان را حل

كنند؟! چه راه حلي برايشان داريم؟

بانوان و بحران ازدواج

صرفا با ازدواج موقت؟!! اين انحصار، نه

تحليل قرآني درستي دارد، و نه واقعيت

اجتماعي، اجازه يك چنين طرحي را مي دهد،

پس چگونه بايد اين مشكل را حل كنيم؟

راهي به غير از »تعدد زوجات« داريم؟

حل مشكل اشتغال

تامين نياز معيشتي، امري است ضروري و بي

چون و چرا، و براي عموم مردم، مايه حيات و

كسب عزت انساني است؛ بيكاري و بطالت،

استعدادها را به هرزه داده، فساد و تباهي را

دامن مي زند؛ كار مفيد، مايه كسب هويت و

مقدمه جدي آراسته شدن به كماالت معنوي مي

باشد؛ بلكه، همچون جهاد في سبيل الله است.

توزيع عادالنه ثروت

نظام عالم بر عدالت استوار است و خداوند

بر قسط و عدل فرمان مي راند و به قسط

و عدل فرمان مي دهد.

حرمت انسانها و امنيت رواني جامعه

پاسداري از حرمت انسانها و برخورد با خدشه دار

كنندگان اين حريم، رسالت اسالم و نظام اسالمي

است.

هتك حرمتها، امنيت رواني جامعه را زايل كرده، بي

اعتمادي را دامن زده، نفاق و دورويي و تفرق و گروه

گرايي و تعارضات و تزاحمات را سبب شده، در

نهايت، از هم پاشيده شدن شيرازه نظام و سقوط

ارزشها و نظام اسالمي را در پي خواهد داشت.

آزادي بيان

انسان موجودي عاقل و متفكر است، و

عملكردهايش مبتني بر انديشه ها و تعقل

هاست، پس ضرورت حيات اجتماعي،

ضرورت تعامل فكري را در حيات جمعي،

مطرح مي كند.

اصل سوم

»اصل وحدت و هماهنگي«

امامت الهي محور اساسي وحدت

در سوره انبيا، وقتي سلسله انبياء را مطرح

مي كند، تذكر به اين وحدت را اساس قرار

مي دهد.

امامت الهي محور اساسي وحدت

»اين امت، بايد امت واحده باشد، من هم

خداي واحد قهارم، پس در ضمن امت

واحده، مرا بپرستيد«.

امامت الهي محور اساسي وحدت

»و اين امت، امت واحده است و من رب

شما هستم، پس از من تقوا بگيريد«.

52مؤمنون/

امامت الهي محور اساسي وحدت

در سوره حجرات، كه تنظيم روابط اجتماعي

و سازماني را تذكر مي دهد، چند اصل مهم

مطرح است.

مؤمنان موظف اند ما بين يكديگر را اصالح

كنند )كه يكي از وظايف مهم سازماني است(

يعني؛ اجازه ندهند انسجام جامعه مؤمنان، به

هم بخورد و ناهماهنگي پديد بيايد.

امامت الهي محور اساسي وحدت

»چون صرفا، مؤمنان با يكديگر برادران،

هستند )و بين برادر اختالف و نا هماهنگي و

در گيري، معني ندارد( پس وظيفه اصالح

داريد«.

10سوره حجرات/

امامت الهي محور اساسي وحدت

شكل بگيرد؛ »بترسيد از اينكه تفرقه بينتان

چرا كه، هر كس در جمعيت مؤمنان، تكروي

كرد، طعمهشيطان است؛ همانطوري كه

گوسفند خارج از گله، سهم گرگ خواهد

بود!«

127نهج/

امامت الهي محور اساسي وحدت

»بهوش باشيد! هر كس به تفرقه دعوت

كرد، او را بكشيد!؛ اگر چه آن كس، زير

عمامه من باشد!«

حوزه هاي وحدت

وحدت در قانون و اجزاء آن )هماهنگي در

نظر(، وحدت در رهبري؛ وحدت در عمل،

وحدت در روش، وحدت در تعامل )انسجام و

هماهنگي در عمل( و وحدت در جهت و

هدف، حوزه هاي مختلف امر وحدت است

كه فقدان هر يك، كليت امر وحدت را خدشه

دار خواهد نمود.

وحدت در قانون و اجزاء آن

وحدت در قانون، نظر به محوريت قانون به

عنوان مبناي نظر و عمل مطرح دارد كه در

اصل »عدم تقدم بر خدا و رسول«، مطرح

گشت و وحدت در اجزاء توصيفي و تقنيني

قانون با يكديگر دارد.

وحدت در قانون و اجزاء آن

- هماهنگي دروني اجزاء توصيفي با يكديگر 1

)انسان شناسي، جامعه شناسي، علم تاريخ،

جهان شناسي، خداشناسي-آخرت شناسي و ...(

- هماهنگي دروني اجزاء تقنيني با يكديگر 2

) مجموعه احكام فرد و جامعه: عبادي، اخالقي،

و حقوقي، قضايي و جزايي، و اجتماعي،

فرهنگي، و اقتصادي، سياسي و حكومتي و ...(

وحدت در قانون و اجزاء آن

- هماهنگي اجزاء توصيفي با اجزاء تقنيني، 3

و ابتناي عقالني و حياني دومي بر اولي.

-هماهنگي قانون، با واقعيتها و ضرورتهاي 4

طبيعي و انساني

وحدت در رهبري

از نظر قرآن كريم، وحدت در فرماندهي و

مديريت، وحدت شخصي در فرماندهي

است؛ نه وحدت كلي جمعي كه شوراي

رهبري را هم، شامل شود؛ شورايي كه هر

تك تك اعضاء آن، حق راي داشته باشد و بر

اساس معيار اكثريت، تصميم گيري شود.

وحدت در رهبري

سوره آل عمران

»و در حوزه فرماندهي با آنان به مشورت

بپرداز، پس هر گاه خود بشخصه، تصميم

گرفتي پس بر خدا توكل كن، چرا كه خداوند

اهل توكل را دوست دارد«.

وحدت در عمل

كه مقصود، التزام جدي آحاد سازماني، به

انجام وظايف مقرر مشترك و مختص، مي

باشد.

وحدت در تعامل

كه مقصود، انسجام و هماهنگي در عمل،

ميان سلسله مراتب مديريت و زير مجموعه

آن و زير مجموعه با يكديگر مي باشد.

»هماهنگي« به معناي هماهنگ شدن، شان

افراد زير مجموعه با يكديگر و با مديريت و

رهبري است.

وحدت در روش

كه مقصود، يكساني رويه هاي عملي و روش

تطبيق اجراي قانون بر واقعيتها، مي باشد كه

عمدتا، در تعامل اجتماعي مطرح است؛ نه در

حوزه فردي شخصي؛ كه هر كس را در چهار

چوب ضوابط و قوانين، ذوقي و سليقه اي

است كه با وحدت در رويه اجتماعي منافاتي

ندارد و بلكه، بايد محترم شناخته شود.

وحدت در جهت و هدف

سمت و سوي حركت و مقصد حركت، بايد

واحد باشد كه در اصل اول: عدم تقدم بر

خدا و رسول، و اصل آخرت گرايي، قدري

مورد بحث قرار گرفت.

الگوها

سيره امير مؤمنان علي )ع(

الف- دوران حكومت خلفاء: )ابوبكر، عمر و

عثمان(

يكي از عوامل اساسي كه حضرت علي )ع(

را به سكوت و مدارا با خلفا وادار كرد، حفظ

جامعه اسالمي بود.

سيره امير مؤمنان علي )ع(

سوره نهج

»در وضعيتي صبر كردم كه گويا، لحظه به

لحظه خاشاك در چشم فرو مي كردند و

استخوان در گلوي من گير كرده بود«

سيره امير مؤمنان علي )ع(

ب- دوران حكومت خويش

در برخوردي كه با لشگر معاويه پيش مي آيد، و مساله حكميت مطرح مي شود، يك

عده خوارج نادان، مطرح مي كنند كه: حكميت قرآن را بپذيريم؛ حضرت، علي رغم

اينكه با فرياد تذكر مي دهند: »من قرآن ناطق هستم و شما به قرآن باالي نيزه توجه

كرده ايد؟! حقيقت قرآن من هستم كه صراط مستقيم را به شما نشان مي دهم«؛

با اين وصف، مردم نمي پذيرند.

سيره امير مؤمنان علي )ع(

در مساله صلح امام حسن هم، همين مساله

حفظ وحدت يكي از عوامل اساسي بود كه

باعث شد امام به اين صلح تن در دهد.

سند اين سلوك اميرمؤمنان )ع( و امام

حسن )ع(، در سنت انبياء )ع( است.

هارون )ع( در غيبت موسي )ع(

در دوران حكومت اسالمي، حضرت موسي

)ع(، جهت لقاء الله به كور طور رفت؛ و

هارون )ع( را در ميان قومش، جانشين

خويش قرار داد.

تا حضرت رفت و برگشت، »سامري« در

كمتر از ده روز، مردم را گمراه كرد و آنان

گوساله پرست شدند!

مقام واليت فقيه و مردم

از جهت الگوي رفتاري براي نيروهاي مؤمن در

نظام واليت فقيه، الگوي بسيار مهم و حساس،

سيره علي )ع( در ارتباط با خلفاي ثالث، مي باشد.

»ابوبكر و عمر و عثمان« از نظر بخش عظيمي از

جامعه مسلمانان آنروز، و حتي هم اكنون، بعنوان

مقام واليت فقيه مي باشند؛ و بلكه باالتر، سيره

آنان را، به غلط، در كنار سيره پيامبر )ص(، تلقي

كرده و تلقي مي كنند!

مقام واليت فقيه و مردم

جامعه تحت حكم مقام واليت فقيه، دو دسته

اند:

- عموم مردم، كه حكمشان با توجه به اصول 1

و الگوها بسيار روشن مي باشد.

- فقهاء و مراجع تقليد، كه رابطه شان با 2

مقام واليت فقيه، نيازمند تبيين بيشتري مي

باشد.

فقهاء و مراجع و مقام واليت فقيه

فقها و مراجع تقليد، از حيث استنباط احكام

شرعي، چه از نظر فردي و چه از نظر اجتماعي و

حكومتي، جواز شرعي دارند؛ اما از حيث بيان آن

بطور مستقل، جهت عمل مقلدين در حوزه

اجتماعي و حكومتي، شرعا، آزادي عمل ندارند؛

چرا كه، مسووليت اداره كل نظام، بر عهده ولي

فقيه است و بايد احكام اجتماعي و حكومتي، در

نهايت، به اذن مقام واليت، صادر شود.

فقهاء و مراجع و مقام واليت فقيه

با توجه به گستردگي و پيچيدگي فوق العاده مسائل اجتماعي و حكومتي، و با توجه به جايگاه محوري

مقام واليت فقيه، ضرورت دارد كه:

اوال؛ فقاهت و اجتهاد به رشته هاي تخصصي ويژه، تقسيم شود، تا هر فقيه طراز اولي در يك حوزه

خاص، به استنباط بپردازد و از جهت شناخت موضوعات، كارشناساني ورزيده را نيز، به خدمت

گيرد.

ثانيا؛ اين استنباطات تخصصي ويژه فقهاء و مراجع طراز اول، بايد در چهارچوب شوراي افتاي رهبري، به

بحث گذاشته شود، و در نهايت، با تصويب مقام واليت، به اجرا در آيد.

اصل چهارم

»اعمال مديريت بر اساس اختيار نيروها«

«اعمال مديريت بر اساس اختيار نيروها»

»تمام هستي موظفند كه با ميل و رغبت، يا

به كراهت، در تحت فرمان الهي، انجام

وظيفه كنند«، مخلوقات در پاسخ به خداوند،

چنين عكس العمل نشان مي دهند:

»همه مخلوقات يك صدا اعالم مي كنند: ما با

ميل و رغبت در تحت اطاعت شماييم«.

الگوها

در اين جا سه قسم الگوي رفتار سازماني

مطرح است:

الف- رفتار سازماني معصوم با معصوم

ب- رفتار سازماني معصوم با غيرمعصوم

ت- رفتار سازماني غيرمعصوم با غيرمعصوم

)واليت فقيه با مردم(

رفتار سازماني معصوم با معصوم

-خضر )ع( با موسي )ع(1

حضرت موسي )ع( ماموريت داشت كه در خدمت خضر )ع( قرار گرفته، او را شاگردي كند.

، نه از خضر اطاعت مي كند و 9حضرت موسي )عنه همراهي و مساعدتي دارد! و نه اينكه، حضرت

خضر به او فرماني مي دهد. از طرفي، توبيخي هم از جانب خداوند، نسبت به موسي نمي بينيم؛ با

وجودي كه اين معلم بزرگوار، از جانب خدا معرفي شده است و حضرت موسي، به حكمت و مديريت

خضر )ع( شك ندارد، با اين وجود، از همراهي و كمك به او خودداري كرده، حتي اعتراض هم مي كند!.

ابراهيم )ع( با اسماعيل )ع(

حضرت ابراهيم )ع( در خواب مي بيند كه

فرزند را ذبح مي كند؛ و اين رويا، چند بار

تكرار مي شود؛ حضرت يقين مي كند فرمان

الهي است، كه مي بايست، انجام شود؛ با

اين وجود، به مشورت، موضوع را با فرزند

در ميان مي گذارد.

ابراهيم )ع( با اسماعيل )ع(

صافات

تعبير »اني اري« نشانه مكرر بودن خواب است، نكته اينجا است كه حضرت مي

فرمايد: »فانظر ماذا تري«؟: با دقت بنگر، رايت چيست؟: اسماعيل )ع( مي بايست با اختيار بپذيرد؛ اجباري در كار نيست؛ ابراهيم

)ع( نمي فرمايد: من مامور به اين كار هستم، و تو به ناچار بايد از من تبعيت كني، بلكه مساله اختيار فرزند را مطرح مي كند،

و نظر فرزند را جويا مي شود.

رفتار سازماني معصوم )ع( با غيرمعصوم

- موسي )ع( با بني اسرائيل1

حضرت موسي )ع(، حكومت اسالمي را موقتا در

صحراي سينا تشكيل داده است؛ پايگاه اصلي كه

بايد مستقر شوند، فلسطين است؛ در فلسطين قوم

جباري حكومت مي كردند كه، مشرك بودند؛ حضرت

مامور است تا به همراهي بني اسرائيل به فلسطين

يورش برد و بر آنجا، استيال يابد؛ سوره مائده از اين

جريان گزارش مي دهد.

دعاي حضرت موسي )ع(

مائده:

»خدايا من جز مالك خويش و برادرم، مالك

ديگري نيستم، و ما جز بر خودمان بر كس

ديگري فرمان نمي رانيم؛ )نمي توانم بر اينها

الزام كنم(، پس خدايا، بين ما و اين قوم

فاسق جدايي بيفكن«.

پيامبر )ص( با نيروهاي تحت فرمان

نساء

خداوند به پيامبر )ص( دستور مي دهد: »در

راه خدا به جنگ بپرداز؛ )اما متذكر باش( چرا

كه جز خودت نمي شود بر كسي الزام شود

)تو مسئول اعمال خود مي باشي و نمي

تواني بر ديگران، تحميل كني(«.

پيامبر )ص( و جنگ احد

تنگه معروف به تنگه احد، يك منطقه

تير 50استراتژيك نظامي بود كه، پيامبر به

انداز دستور داده بود تا از اين تنگه مراقبت

كنند، كه مبادا دشمن آنها را دور زده و از

پشت سر حمله كنند؛ با اين تاكيد كه حتي

اگر كركسها بر جسد ما نشينند، گلوگاه را

ترك نكنيد.

پيامبر )ص( و جنگ احد

همين كه سپاه اسالم پيشروي كرد، و در مرحله اول

پيروز شد؛ اكثر اين افراد، به طمع جمع آوري غنايم

منطقه را ترك كردند؛ و در واقع، از فرمان پيامبر،

سرپيچي كردند.

نفر از مسلمانان را 70دشمن از همانجا نفوذ كرد، و

شهيد كرد؛ پيامبر )ص( زخمي شد؛ و كار به آنجا رسيد

كه، حتي پيامبر )ص( را تنها گذاشتند؛ حمزه شهيد

شد؛ لشكر از هم پاشيد و اكثريت لشكر فرار كردند.

امير مؤمنان با نيروهاي تحت فرمان

امام علي )ع( به جهت آمادگي براي جبهه و

جنگ، اقدام به بسيج نيروها مي كنند؛ مكرر

موعظه مي كنند؛ تشويق مي نمايند؛ از بابت

عدم اطاعت از مقام واليت، هشدار مي دهند

)همان برخورد حضرت موسي )ع( با بني

اسرائيل(، و در برابر بهانه جويي مردم، امام

مي فرمايد.

امير مؤمنان با نيروهاي تحت فرمان

»من به خوبي مي دانم كه چگونه شما را از

چموشي بيرون آورم، و چگونه كجروي شما

را اصالح كنم!؛ اما مساله اينجاست كه، اين

كارها باعث مي شود كه خود، فاسد شوم!؛

مرا از سالمت اعمال مديريت، بيرون مي

آورد و تباه مي كند«.

امام حسين )ع( با ياران با وفا

در قضيه كربال، امام حسين )ع( سعي دارد كه

افراد، با اختيار خويش قدم به صحنه بگذارند؛ به

همين سبب، شب عاشورا مطرح مي كند كه:

فردا مساله شهادت است و بال شك همه كشته

خواهند شد؛ هر كس كه نمي خواهد، مي تواند از

تاريكي شب استفاده كرده و همراه با خانواده،

صحنه را ترك كند و جبري در كار نيست.

اصل پنجم

»اعمال مديريت بر اساس بصيرت نيروها«

مستندات اصل بصيرت

ذات مقدس الهي، عين علم است و نسبت

به خاليق، بصيرت دارد.

همانگونه كه خداوند بصير است، مخلوقاتش

هم بصير هستند، و خداوند آنها را با اين

ويژگي خلق كرده است، و آنها بر اساس

علم و بينايي، خداوند را اطاعت مي كنند.

مستندات اصل بصيرت

سوره اسراء

»فرعون! تو به دو چيز يقين داري: يكي اينكه،

اين كتاب از جانب خداست؛ و دوم اينكه،

محتوايش بصيرت و بينايي به مردم مي دهد«؛

ولي تو بنا داري كه مردم را كور كورانه به

دنبال خود بكشاني؛ و به همين خاطر است

كه، مانع و سد راه شده اي.

بصيرت خداوند

بصيرت از صفات فعلي خداوند است

)مجادله(

بصيرت طبيعت

عالم خلقت نيز، بر اساس بصيرت گام بر

مي دارد

(41 )نور/

بصيرت كتب آسماني

قرآن و كتب آسماني داراي محتوايي است

كه بصيرت آور است

(104 )انعام/

بصيرت انسان

انسان نيز بصير است و مي بايست با

بصيرت طي طريق كند

(2 )انسان/

»ما انسان را از نطفه آميخته اي خلق

كرديم، براي اينكه او را امتحان كنيم و

بيازماييم.

اساس دين مبتني بر تفكر

آياتي بسيار، ارزش تفكر و بكار انداختن عقل

را مطرح مي كند كه بيانگر آن است:

اساسي تدين، بر شعور و تفكر و تعقل

استوار است.