46
ن م ح ر ل ا م ا س ب م ی ح ر ل ا دگاه دی ر از ی د و غ! ت مما ه ی ا ل) ئ س م ن ن س! ب ع و ی1 س! ب ل ه ا ی ع از1 ه ش ب8 ی ط وم ن ا رکاز خ س: 1 ش1 ش و ک ه ب وی ب! ی ج م ر! کت وطه : د ن ر مِ اد! ئ س ا ی! ت1 س ه ب د ئ ه1 ش ان ئ گ ئ ه ر ف گاه1 ش ب دا هاز ب93 1

بسم اللّه الرحمن الرحیم

Embed Size (px)

DESCRIPTION

بسم اللّه الرحمن الرحیم. مسئله ی امامت و غدیر از دیدگاه اهل تشیّع و تسنّن. به کوشش : سرکار خانوم طیبه شارعی. استاد ِ مربوطه : دکتر مجتبوی دانشگاه فرهنگیان شهید بهشتی بهار 93. فهرست عنوان و صفحه - PowerPoint PPT Presentation

Citation preview

Page 1: بسم اللّه الرحمن الرحیم

1

�ه بسم الّلمسئّله ی امامت و غدیر از الرحمن الرحیم�ن �ع و تسّن به کوشش : سرکار خانوم دیدگاه اهل تشی

استادِ مربوطه : دکتر طیبه شارعیمجتبوی

دانشگاه فرهّنگیان شهید بهشتی

93بهار

Page 2: بسم اللّه الرحمن الرحیم

2

فهرستعّنوان و صفحه

3مقدمه-امامت و غدیر------------33 چّند سؤال پیرامون غدیر---------

4نتایج اختالف اهل سّنت و شیعیان-----�ت------------- 34 دالیل اهل سّن

5امامت بالفصل حضرت عّلی )ع(------36 غدیر از زبان اهل سّنت---------

6 سوره ی مائده----------67تفسیر آیه تفکر طرفداران مکتب خّلفا--------

36 9تفسیر آیه ی والیت--------------

37 تفکر طرفداران مکتب اهل بیت----- 11مفاد و هدف آیه ی والیت----------

39 چرا باید عّلی )ع( را خّلیفه بّنامیم؟------ 26واقعه ی غدیر از دیدگاه مفسران-------

43 راویان غدیر---------------- 29تحقیق لغوی واقعه ی غدیر----------

46 مّنابع-------------------

Page 3: بسم اللّه الرحمن الرحیم

3

تشیع اهل و سّنت اهل بین اختالفی مسائل مهمترین از امامت،یکی مسئّلهو دارند خود ادعای اثبات برای دالیّلی فرقه دو این از کدام هر که می باشد ) ( اهل که است اختالف این ثمرات مهمترین از ع عّلی حضرت خالفت مسألهسّنت اهل می گیرند،اما استدالل عّلی حضرت امامت بر غدیر حدیث از تشیع

. می دانّند عّلی حضرت با صحابه محبت تأکید عّنوان به را آن

به اعتقاد بدون و می آید بشمار دین اصول از یکی تشیع،امامت اهل نزد : . است چیز پّنج آنان نزد دین اصول می دانّند ناقص را توحید- 1امامت،ایمان

معاد-5امامت- 4نبوت- 3عدل- 2ص ] المقبول العوام [18تحفة

عقاید جزء جماعت،امامت و سّنت اهل جمهور نظر از که درحالی . برای سّنت اهل نظر از می باشد شریعت احکام مهم،از حکمی نیست،بّلکهاست این مسّلمین عامه وظایف از اسالمی،یکی شریعت درآوردن اجرا بهداشته را رهبری شرایط سایر و اهّلیت،صالحیت که را خود،فردی میان از کهشریعت قوانین و احکام وی تا کّنّند انتخاب سرپرست و رئیس عّنوان به باشد

. نماید پیاده جامعه در فراگیر بطور را

غدیر و امامت

Page 4: بسم اللّه الرحمن الرحیم

4

مسّلمانان- 1 عموم طرف باشد،از الزم صالحیت دارای که اهل سّنت،شخصی نزد. است واجب خدا بر امام تعیین تشیع اهل نزد می شود،اما تعیین امام عّنوان به

الزم- ۲ عصمت اما است ضروری امام برای صالحیت و سّنت،اهّلیت اهل نزد. باشد! معصوم باید امام تشیع اهل نزد اما نیست

مشکالت- ۳ رفع برای مردم تا باشد ظاهر جامعه در باید اهل سّنت،امام دیدگاه ازمخفی مردم دید از می تواند امام تشیع اهل نزد کّنّند،اما مراجعه وی به خود

باشد.داشتن- ۴ اهل تشیع نزد باشد،اما حکومت و قدرت دارای باید اهل سّنت،امام نزد

. نیست الزامی امام برای اقتدار و حکومتعّنه- ۵ رضی الّله عّلی حضرت فضایل و اهّلیت به اعتراف وجود با سّنت اهل

که معتقدند و نمی دانّند وسّلم صّلی الّله عّلیه رسول الّله بالفصل خّلیفه را ایشانبودن بالفصل به قائل تشیع اهل دارد،اما قرار راشدین خّلفای چهارم رتبه در

. می باشّند رضی الّله عّنه عّلی حضرت خالفتثالثه- ۶ خّلفای با که را تابعین و صحابه تمام بیعت سّنت اهل

) و) است،صحیح گرفته صورت اجمعین الّله عّنهم ابوبکر،عمر،عثمان،رضیکّنّندگان بیعت و غصب نوعی را بیعت این تشیع اهل می دانّند،اما برحق

) (. ) بالّله) العیاذ می دانّند غاصب را صحابه

اختالف این نتایج

Page 5: بسم اللّه الرحمن الرحیم

5

) وسّلم ) عّلیه الّله صّلی رسول الّله آیا که است این موضوع این در ذکر قابل نکتهعّلی حضرت و کردند معرفی خودشان جانشین و خّلیفه را عّنه رضی الّله عّلی حضرت

می شود ؟ محسوب فصل بال خّلیفهمی گیرند،آیه استدالل آن از که آیه ای مهمترین موضوع،اهل تشیع این اثبات 67برای

: می باشد مائده سورهوالّله رسالته بّلغت فما تفعل لم ان و ربک من الیک انزل ما بّلغ الرسول أیها یا «

الکافرین« القوم الیهدی الّله إن الّناس من یعصمک

غدیرخم خطبه از قبل آیه این که آمده تشیع اهل تفاسیر در آیه این تفسیر درمورد. است شده نازل

دالیّلی،از  بّنابر سّلم و عّلیه الّله صّلی حضرت آن که است آمده تفاسیر این در همچّنینحضرت آن به و شد نازل آیه این ایّنکه تا داشتّند هراس عّلی حضرت امامت ابالغ

. لذا نماید اعالم مردم بین در را عّنه الّله رضی عّلی حضرت امامت که شد داده دستورتاریخ در آیه این نزول از بعد حضرت بّنام 18آن محّلی در هجری دهم سال الحجه ذی

. کردند اعالم را عّلی حضرت امامت خم غدیر

ص ] االسرار ص 164کشف الیقین [139حق

رضی‌الله‌عنه علی حضرت فصل بال  امامت

Page 6: بسم اللّه الرحمن الرحیم

6

و امامت برای ایشان صالحیت و عّلی حضرت فضایل همه به ایّنکه ضمن سّنت اهل شخصیتهای دیگر و صحابه و نشده غّلو دچار دارند،هیچگاه اعتراف مسّلمانان قیادتمعرفی و کرده،شّناخته معرفی را آنان حدیث و قرآن که چارچوبی همان در را دیّنی

می نمایّند.عّنه الّله رضی عّلی حضرت بالفصل امامت اثبات بودن زیر،نادرست نکات به توجه

: میکّند واضح آیه این از را ۱ . به- کّلی بطور بّلکه امامت از حرفی نه و است عّلی حضرت از ذکری آیه،نه دراین

هیچ از دین احکام تبّلیغ در که شده داده دستور وسّلم عّلیه الّله صّلی اکرم رسولهدایت زیرا باشّند نداشته کفار،هراسی تکذیب و تصدیق از و نورزند دریغ کوششی

. می باشد تعالی الّله دست در ضاللت ورسانیده- ۲ امت به پیامبر را عّنه الّله رضی عّلی حضرت بالفصل امامت اگر

از اختالف هّنگام به حداقل یا نکّند عمل حکم آن بر امت است ممکن باشّند،چگونهالّله صّلی اکرم رسول حضرت وفات از پس که نشود؟درحالی استدالل حکم آن

برای مختّلفی دالیل و آمدند هم گرد ساعده بّنی سقیفه در کرام صحابه وسّلم عّلیهدوران در و نکرد مطرح را امامت عقیده نص آنان از یک هیچ کردند،اما بیان خالفتاز نیز عّلی حضرت خود و گرفت صورت شورا با که نیز عّنهما عثمان و عمر خالفت

! نیامد؟ میان به امامت نص از ذکری هیچگاه بود آن اعضایاهل بیت،نه و صحابه از هیچکدام که است دلیّلی بدون و محض ادعا،ادعای این لذا

. آن ناقل نه و بودند آن به قایل

 اهل‌سنت دیدگاه از آیه تفسیر

Page 7: بسم اللّه الرحمن الرحیم

7

رازی،عالمه- ۳ فخرالدین ثعالبی،امام طبری،امام جریر ابن عالمه که روایاتی ازشفیق،حضرت بن عبدالّله حضرت از مفسرین جمهور و آلوسی عالمه قرطبی،

آیه این که می شود کرده اند،معّلوم ذکر عّنهم الّله رضی بن عباس عبدالّله و عائشه. . گفته اند مدنی را آیه این مفسرین اکثر است شده نازل الوداع حجة از قبل مدتها : در مسّلم امام که است آیه،روایتی این بودن مدنی دلیل می نویسد قرطبی عالمه

: می فرماید عائشه می کّند،حضرت نقل عائشه حضرت از خود صحیح : اصحاب از یکی کاش فرمودند شبها از یکی در حضرت آن مدیّنه به آمدن از پس

: . صدای هّنگام دراین می فرماید عّنها رضی الّله عائشه حضرت می داد نگهبانی : . هستید؟ که شما پرسیدند وسّلم عّلیه الّله صّلی اکرم رسول شّنیدم را شمشیرها

. الّله صّلی رسول الّله آمده ایم شما از نگهبانی برای و هستیم حذیفه و سعد دادند پاسخ . همین در می شد شّنیده ایشان خواب صدای که طوری به رفتّند خواب به وسّلم عّلیه

. ... شد نازل » الیک انزل ما بّلغ الرسول أیها »یا آیه زمان! : مردم ای فرمودند آورده بیرون پوستی خیمه از سر وسّلم عّلیه الّله صّلی حضرت آن

[. قرطبی تفسیر می کّند حفاظت مرا تعالی الّله زیرا [ 6/244برگردید : از  می نویسد خاتمه در غدیرخم خطبه مورد در طوالنی بحث از بعد آلوسی عالمه

 ) فقط، ) روایات آن صحت بالفرض می کّند آیه این نزول شأن بر داللت که روایاتیمومّنین محبوب عّلی حضرت که می شود ثابت رضی الّله عّنه عّلی حضرت فضیّلت

) فضیّلت ) هرکس بّلکه و نیستیم ایشان فضیّلت مّنکر هرگز اهل سّنت ما و است . میدانیم مّلعون را او کّند انکار را ایشان محبوبیت و عّلی حضرت

المعانی ] [6/197روح

Page 8: بسم اللّه الرحمن الرحیم

8

 الکافرین«- ۴ القوم الیهدی الّله ان الّناس من یعصمک »والّله تفسیر مورد در

: حفاظت بر که است بهترهمین آیه این مورد در می فرماید رازی فخرالدین عالمهو قبّلی آیات در شود،زیرا کرده حمل مسیحیان و یهودیان فریب و مکر از

. است مسیحیان و قرآن،یهودیان بعدی،مخاطبگرداند،ممتّنع مّنقطع و مّنفک سباق و سیاق از را آن که مواردی به آیه توجیه لذا

[. کبیر تفسیر می رسد نظر [12/50بهنزول شأن روایات و سیاق و الفاظ،ترجمه،سباق به توجه ایّنکه،با خالصهاین از رضی الّله عّنه عّلی حضرت بالفصل امامت عقیده نمودن آیه،ثابت

. می شود تّلقی کریم قرآن در معّنوی تحریف آیه،نوعیعّلی حضرت بالفصل برخالفت که آیه ای مختصر بررسی از بعد حال

موضوع این بر که روایاتی و شده،احادیث گرفته استدالل آن از رضی الّله عّنه. می دهیم قرار بررسی مورد و نقل را شده کرده حمل

حدیث شده گرفته استدالل موضوع این در که روایاتی بارزترین و مهمترین از. می شود یاد نیز مواالت« »حدیث بّنام که است غدیرخم

و ورود شأن معانی، سّند،الفاظ، لحاظ از را والیت مختصر،آیه مقاله این درقرار بررسی مورد مؤرخین و محدثین کالم و احادیث دیگر پرتو در آن تشریح

می دهیم.

Page 9: بسم اللّه الرحمن الرحیم

9

( . جّلد اإلتقان، اإلتقان در سیوطی است مدنیه های سوره جزء اتف�اق به مائده سوره) ۱۹،صفحه ۱ جّلد( المّنثور، الدر� المّنثور الدر� صفحه ۲و بن( ۲۵۳، محمد از عبید ابی از

جایی شد،و نازل مدیّنه و مکه بین ما الوداع حج�ة در مائده سوره که کرده نقل کعب ( جّلد اإلتقان، اإلتقان در صفحه ۱دیگر ابی( ۲۸، و ترمذی،حاکم،احمد از المّنثور الدر و

از سّنن در بیهقی و مردویه مّنذر،ابن نسائی،ابن و ناسخ در نحاس و فضائل در عبیدهاز و است مائده سوره شده نازل که سوره ای آخرین که کرده اند نقل عایشه

آخرین که کرده اند نقل عمر بن عبدالّله از بیهقی و مردویه احمد،ترمذی،حاکم،ابناست فتح و مائده سوره شده نازل که ) سوره ای

) مقصود ) نیست،بّلکه شده نامیده کبری فتح سوره که �ح�ّنا ف�ت �ا إن فتح سوره از مقصود. ) است ) موسوم صغری فتح سوره به که است �ح الف�ت و� الّله� �ص�ر� ن ج�اء� إذا سوره

که گفتّند دو هر که کرده روایت عطیه و ضمره از عبیده ابی از المّنثور الد�ر در و : ) و) است مائده نزول، جهت از قرآن آخر فرمود سّلم و آله و عّلیه الّله صّلی پیغمبر

. بّنا آیه نزول شأن و زمان و مکان است کرده نقل را مضمون همین نیز میسره ابی ازدر خم غدیر در کریمه آیه مفس�رین،این و الّنزول« »اسباب عّلماء از کثیری نقل به. ) است ) شده نازل السالم عّلیه عّلی المؤمّنین امیر شأن در الحج�ة ذى هجدهم روز

صفحه ) الّنزول، اسباب الّنزول« »اسباب در واحدی جمّله از( ۱۵۰از خویش سّند به )... ( : غدیر روز س�ول� الر� �ها أی �ا ی آیه این گفت که است کرده روایت خدری سعید ابی

. شد نازل عّلیه الس�الم طالب ابی بن عّلی شأن در خم

والیت آیه تفسیر

Page 10: بسم اللّه الرحمن الرحیم

10

صفحه المّنثور الدر� دوم جّلد در و ۲۸۹سیوطی مردویه حاتم،ابن ابی ابن ازابن از و است کرده روایت او از واحدی را آنچه سعید ابی از عساکر ابن

: گفت که است کرده نقل مسعود ابن از مردویه ) نحو ) این به را آیه این سّلم و آله و عّلیه الّله صّلی الّله رسول عهد در ما

: می کردیم قرائت�م� ل إن� و� الم�ؤم�ّنین� م�ولى � ع�ّلیا ان� �ک� ب ر� م�ن� �یک� إل �ز�ل� أن م�ا �غ� �ّل ب س�ول� الر� �ها ای یا

�ف�ع�ل ... تاست کرده نقل �ت سّن اهل محد�ثان بزرگان و عّلما از نفر سی از الغدیر در و ( عّلیه عّلی والیت تبّلیغ در خم غدیر در را آیه نزول خود کتاب های در همه که

نموده اند( روایت .السالم

Page 11: بسم اللّه الرحمن الرحیم

11

کریمه آیه و مائده سوره نزول زمان و مکان شد،یعّنی اشاره آن به را آنچه کس هر ) ( و اهمیت آن با السالم عّلیه عّلی والیت ابالغ و خم غدیر متواتر و تاریخی واقعه و

آن جمّله های و آیه مضمون در و کّند مالحظه را نشدنی فراموش تشریفات و تأکیداز غیر شده اشاره آیه این در آن نزول به آنچه که کرد خواهد تصدیق نماید دقت

) ( ای آیه چّنین نزول که دیگری موضوع و نبوده دیگری چیز السالم عّلیه عّلی والیتدر خم غدیر در و الوداع حجة سال در باشد مّناسب آن مورد در تهدید و تأکید این با

معّلوم ۱۸ ان مفسر� گفته های از نظر قطع با و است نبوده بین در الحجة ذىمأموریت بزرگ و مهم امری تبّلیغ به سّل�م و آله و عّلیه صّلی الّله پیغمبر که می شود

قرب الوداع حجة سال در و است بوده حضرت آن دعوت مهم ارکان از که یافته ) والیت،موضوعی ) و خالفت امر از غیر سّلم و آله و عّلیه الّله صّلی پیغمبر ارتحال

کرد نخواهیم پیدا باشد مّناسب آن به نسبت تأکید همه این .کهدشمّنان که بود آن اوایل یا هجرت از پیش و بعثت آغاز در آیه نزول اگر

) آن) با ظاهری قدرت و کوشش نهایت در وسّلم آله و عّلیه الّله صّلی پیغمبرداشت جا بود نشده تبّلیغ احکام اکثر یا تمام و بودند برخاسته مبارزه به حضرتابالغ یا و نبو�ت امر به قیام و رسالت و دعوت اصل به راجع آیه این بگوید کسی

. است دین مهم و عمده احکام

آیه هدف و مفاد

Page 12: بسم اللّه الرحمن الرحیم

12

همه شجاعت و استقامت کمال با پیغمبر و شده تبّلیغ احکام که الوداع حج�ة سال در اماتمام در و برده بین از را شرک و پرستی بت رسم و رسانده انجام به را رسالت وظایفرا آیّنده فتوحات زمیّنه و شکسته هم در و کرده سرنگون را بت ها عربستان جزیره شبهقوانین و احکام برابر در حضرت آن دشمّنان نیرومّندترین و ساخته فراهم خدا دین برای

همه جا یگانه خدای پرستش و توحید و اند گذاشته زمین بر اسّلحه و شده تسّلیم اسالماجرا و حدود،تبّلیغ و مات واجبات،محر� و فرایض نماز،روزه،حج،جهاد،زکات،سایر و رایج

راه نثار را خود مال و جان و کرده شرکت جّنگ ها ترین خطرناک در مسّلمین و شدهکه بود نمانده موضوعی خالفت، و والیت امر از غیر بودند نموده پیغمبر و خدا از اطاعتبه آن نرساندن و تبّلیغ عدم که باشد قدری به آن اهمیت و شود آن تبّلیغ به مأمور پیغمبر

باشد احکام تمام تبّلیغ عدم با مساوی .مردم ) این ) که موردی استثّنای به که می شود استفاده �ه �ت ال ر�س� �غ�ت� �ّل ب ف�م�ا �ف�ع�ل� ت �م� ل إن� و� جمّله از

) به ) اشاره موصول ی ما و کرده تبّلیغ را خدا رسالت کل پیغمبر دارد اشاره بدان آیهو لطافت بی باشد،معّنایش داشته الیه انزل ما عموم بر والیت اگر و است خاص موردی

بّل�غ که می شود این آیه بّنابراین،مفاد شد،زیرا خواهد قرآن بیان معجز مّنطق از دوراست این بر دلیل جمّله این سیاق ایّنکه حاصل و رسالته بّل�غت فما تفعل لم ان و رسالتک

از و است ویژه ای موضوع به مربوط و شده نازل الهی رساالت ابالغ پایان در آیه کهبه مأمور حضرت آن که موضوعی می شود استفاده �اس�« الّن م�ن� یع�ص�م�ک� �ه� الّل »و� جمّلهو مغرض مردم کارشکّنی ها،مخالفت معرض آن تبّلیغ که بوده موضوعی شده آن تبّلیغ

است بدیهی و است بوده حضرت آن نفیس نفس و گرامی جان به قصد سوء و تحریکاتباشد مّنحرفان و مّنافقان نیت سوء بروز و مخالفت معرض که موضوعی آن وقت در که

. است نبوده دیگری چیز خالفت مسأله از غیر

Page 13: بسم اللّه الرحمن الرحیم

13

آمده میان به سخن نعمت شدن تمام و دین شدن کامل آیه،از بعدی قسمت درکه. باشد؛چرا مادی نعمتهای آیه،نمی تواند قسمت این در نعمت از مّنظور است

هر و روز هر و بشوند تمام که نیستّند چیزی و هستّند جاری هم هّنوز مادی نعمتهایتمام کّلمه آنها باره در نمی توان و می شوند نازل مخّلوقات خداوند،بر جانب لحظه،از

. برد کار به را خداوند جانب از نعمت کردن

. ) بر ) است آیه نظر مورد مادی نعمتهای از مهمتر و باالتر مراتب به و دیگر نعمتی پس . نیز خداوند نیست امامت و والیت نعمت جز نعمت،چیزی آن غدیر،همانا واقعه طبق

و ستوده خویش نعمتهای برترین عّنوان به را امامت نعمت و رسالت نعمت قرآن در ) را ) است دشوار آن هضم و حمل که فرسا طاقت و سّنگین نعمت مّنت اصطالح

" . رسوال فیهم بعث اذ المؤمّنین عّلی الّله م�ن� لقد است برده کار به نعمت دو آن برایآنان بین از که هّنگام آن نمود عطا سّنگین نعمتی مؤمّنین بر خدا همانا انفسهم، من

”. کرد مبعوث را رسولیما " الوارثین، نجعّلهم و ائمة ونجعّلهم االرض فی استضعفوا الذین عّلی نمن ان نرید و

و بدهیم سّنگین نعمتی شدند، شمرده ضعیف زمین در که آنانی بر که کردیم اراده". زمین وارثان و دهیم قرار امام را آنان

زحمات و اسالم از پیش پیامبران تمام زحمات ایّنکه نهایت در صّلی 23و پیامبر ساله

. شد تمام انسان بر خداوند حجت و نشست بار به غدیر روز در سّلم و آله و عّلیه الّله

Page 14: بسم اللّه الرحمن الرحیم

14

 اسالم،کمتر تاریخ طول در که است ضروری نکته این ذکر نیز روایی لحاظ از

. در سجستانی ناصر ابن مسعود دارد غدیر سّند محکمی به سّندی واقعه ایکه والیتکده از 17کتاب را حدیث این است کرده 120جّلد نقل نفر

از. الخرقوضیه عّلی رد کتاب در طبری جریر ابن محمد طریق،ابن 75استاز را والیت،حدیث کتاب در .125عقده است داشته بیان راوی

" : دکان در بغداد در است داشته بیان او که است نقل جونی ابوالمعالی ازپشتش بر و بود کرده آوری جمع آن در را غدیر روایت که دیدم صحاف،کتابی

: »جّلد بود شده .”28نوشته مواله« کّنت من حدیث طرق ازفرق " از فرقه ای هیچ ما که است داشته بیان شافی کتاب در نیز مرتضی سید

". کتاب نهایت در و باشد غدیر حدیث اصل مّنکر که ندیده ایم را اسالمیاسّناد برای المعارف دائرة امیّنی،جامع ترین عالمه تألیف الغدیر ارزشمّند

. می باشد غدیر روایت . از نقل به مسّلم صحیح در روایتی در بزرگ عید این بزرگداشت ماست بر پس : : قوم ما بر اگر گفتّند دوم خّلیفه به یهود از جمعی است آمده شهاب بن طارق ) نعمتی ) عّلیکم اتتمت و دیّنکم لکم اکمّلت الیوم می شد نازل آیه ای چّنین یهود

قرار عید را روز آن است،حتمأ شده نازل روزی چه در که دانستیم می ما ومی دادیم.

Page 15: بسم اللّه الرحمن الرحیم

15

فراوانی مسائل ذی الحجه ماه اواسط در سال هر خم غدیر ی قضیه با رابطه درمطرح تشیع اهل دیدگاه از فقط حال به تا قضیه این چون و می شود گفته و نوشته

فاقد ) خواص حتی سّنت اهل عوام از گروهی برای همواره است گردیده بیان ودانستم( الزم اساس این بر است داشته پی در سؤاالتی و ایجاد ابهاماتی مطالعه

تحریر بابف این در را سّنت اهل نویسّندگان و عّلماء از برخی نظر بر مبتّنی تحقیقدهم قرار خوانّندگان اختیار در .و

زیرا می باشد تاریخ و حدیث کتاب های به مّنحصر قضیه ای چّنین به مربوط مّنابعو عیّنی شاهد پای نه و رفته آن از ذکری قرآن در نه است مسّلم و محرز که چّنان

ی قضیه فوق مّنبع دو از استفاده با سّنت اهل متفکران لذا است میان در غیب عّلم ) ( : هجری دهم سال در ص اکرم رسول حضرت کرده اند تحّلیل چّنین را خم غدیر

رمضان ماه در تاریخ کتب روایات به و حجةالوداع قصد به مکه به عزیمت از قبل ) و ) فرستاد یمن به مأموریتی به را رض ابی طالب بهار،عّلی ابن فصل با مصادفی درباره حدیث کتب شارحان و مؤرخین،مفسرین،محدثین نظریات و آراء ایّنک

اتفاق مطّلب اصل در ولی مختّلف موارد بعضی در آن،که پیامدهای و مأموریت این. دارند نظر

: رسول است نگاشته چّنین خود سیره ی کتاب در هشام ابن معروف نویس تاریخ ) ( ) ( ) فرستاد ) یمن شهرهای از یکی »نجران« به را رض طالب ابی ابن عّلی ص خدا

) ( ص خدا رسول نزد به و کرده جمع آوری را شهر آن نصارای ی جزیه و زکات تابیاورد.

Page 16: بسم اللّه الرحمن الرحیم

16

( ) برای ) مکه به حضرت آن عزیمت با بود مصادف آنجا از ع عّلی بازگشت زمان ) ( ) از( ) پیش ص خدا رسول دیدار برای و بسته احرام نیز ع عّلی رو این ،از حج

. مورخ این کرد مالقات احرام حال در را حضرت آن و آمد مکه به خود همراهان ) ( : به را مردی شد جدا خود همراهان از ع عّلی که هّنگامی می افزاید ادامه در

. یک لشکریان از یک هر عّلی،به رفتن از پس مرد آن بگمارد آنها بر امیر عّنوانمکه نزدیکی به چون و داد بودند آورده خود همراه به که پارچه ای از لباس دستلباس ها که کرد مشاهده و آمد بیرون مکه از آنها از استقبال برای عّلی رسیدند

: این تو بر وای گفت امیر آن به خطاب و شده ناراحت جریان این از پوشیده اند را : لباس مکه به ورود هّنگام خواستم داد پاسخ مرد کرده ای؟آن که است کاری چه ! : . رسول نزد به که آن از پیش تو بر وای گفت عّلی باشّند داشته تن بر زیبا و نو ! ) از) را لباس ها عّلی ترتیب بدین بیاور بیرون تّنشان از را لباس ها برویم ص خدا

. لشکریان،از که شد سبب ماجرا این بازگرداند پارچه ها میان به و گرفت پس آنها ) ( کّنّند شکایت ص خدا رسول به .عّلی ابن ابی طالب

: بن عّلی از شکایت مردم چون است کرده روایت خدری سعید ابو از اسحق ابنبرخواسته،خطبه ای ما میان از حضرت بردند،آن خدا رسول از پیش را طالب ابی ) که ) شّنیدم جمّله از و پرداخت سخّنرانی ایراد به امروزی تعبیر به و فرمود ایرادراه: ) در فرمود یا خدا درباره ی او که چرا نکّنید شکایت عّلی از مردم ای فرمود

. باشد( شاکی او از بتواند کسی که است آن از تر سخت خدا) باشد ) برانگیز شکایت که نمی دهد انجام کاری او و بوده درست او کار یعّنی

Page 17: بسم اللّه الرحمن الرحیم

17

رسول که است نّنوشته و نکرده دنبال این از بیش را موضوع هشام ابن ) آنچه ) و فرمود ایراد محّلی چه در عّلی از دفاع به را سخّنرانی این ص اکرم

با است،ولی بوده حج مراسم اتمام از بعد جریان این که این است معّلومچّنین لشکریانش و عّلی جریان به راجع وارده روایات مجموع به توجه

) ( بوقوع خم« »غدیر نام به محّلی در ص گرامی رسول بیانات که پیداستاست .پیوسته

) صدقات ) جمع آوری برای ع عّلی مأموریت به مختصر اشاره ی با خّلدون ابن ) در ) ص خدا رسول به پیوستّنش و بازگشت و نجران مردم ی جزیه و

. نمی دهد بیشتری توضیح و گذشته قضیه کّنار حجۀ¡الوداع،ازالّله« رسول »محمد کتاب در االزهر کتابخانه ی پیشین مسئول محمدرضا

) سواره: ) نفر سیصد با همراه را طالب ابی عّلی ابن ص خدا رسول می نویسددسامبر و بهار فصل با مصادف که هجری دهم سال رمضان ماه در نظام

.631سال ) فرستاد( یمن به مأموریتی بود،در م : دعوت اسالم به را آنها و رفت آنان میان به عّلی می افزاید ادامه در مؤرخ این

سّنگ و تیراندازی به گرفته،شروع موضع و نپذیرفتّند را اسالم ولی کرد،آنان جمع از »مذحج« قبیّله ی از مردی و نمودند ایشان سوی به پراکّنی

. او مصاف به خزاعی بن اسود طّلبید مبارزه به را مسّلمین و آمده بیرون. گرفت غّنیمت به را وسایّلش و کشت را او و رفت

سّنان بن مسعود دست به را کرده،پرچم صف آرایی آنان برابر در عّلی سپسو کشت را آنان از مرد بیست گرفت در آنان میان در که جّنگی در و سپرد

. خوردند شکست و شده متفرق آن از بعد

Page 18: بسم اللّه الرحمن الرحیم

18

که نمود دعوت اسالم به را آنها بعد و کرد خودداری آنان تعقیب از زمانی مدت عّلیاسالم دین بزرگانشان،بر و رؤسا از دسته ای و پذیرفتّند را اسالم سرعت به بار این

کردند بیعت .باعّلی ) یکی ) بر و نمود تقسیم قسمت پّنج به جمع آوری،و را جّنگی غّنایم رض عّلی سرانجام : قرعه کشی اولین با و انداخت خمس،قرعه تعیین برای و خدا« »سهم نوشت آنها از

) و ( نمود تقسیم لشکریان میان در را غّنیمت بقیه و شد مشخص خمس خدا سهم . در کرد مالقات بود آمده حج برای که را خدا رسول آنجا در و برگشت مکه به سپس ( ) به ) ) ولید بن خالد و ع طالب ابی ابن عّلی فرستادن عّنوان زیر بخاری صحیح کتاب

: است آمده زیر شرح به روایت دو الوداع حجة از قبل یمن ) ( : : : با مرا ص خدا رسول گفت که شّنیدم »براء« از شده روایت اسحق ابو از اول روایت

او به و ساخت مأمور خالد جای به را عّلی سپس و فرستاد یمن به ولید بن خالدمایل: کس هر و بماند شما با است مایل آنان از کدام بگو؛هر خالد همراهان به فرمود

عّلی با که بودم کسانی جزو من گفته براء برگردد، مدیّنه به نیست تو همراهی بهبرای ) وزن در واحدی اوقیه چّنین جّنگ این در و ( 5/7ماندم من نصیب طال مثقال

شد.

) ( : : عّلی ص خدا رسول می گوید یده �ر� »ب است آمده روایت همین از بعد که دوم روایتبه ) عّلی به نسبت من کّند، دریافت او از را غّنایم خمس تا فرستاد خالد سوی به را

: ) گفتم خالد به داشتم،لذا دل در کیّنه بود داده اختصاص خود به که سهمی خاطربرایش را ماجرا رسیدیم خدا رسول خدمت به وقتی است؟ کرده چکار عّلی نمی بیّنی

: : . کردم هستی؟عرض متّنفر عّلی از آیا یده �ر� ب ای فرمود خدا رسول گفتم باز ! خود. به آنچه از بیشتر زیرا مدار مبغوض می گویی آنچه خاطر به را عّلی فرمود بّله

. می گیرد تعّلق او به غّنایم داده،از اختصاص

Page 19: بسم اللّه الرحمن الرحیم

19

: آمده دیگری روایت در است نوشته بخاری صحیح حدیث شارح عیّنی عالمه ) ( : شدم قانع چّنان آن ص رسول حضرت فرموده ی این از بعد گفت یده �ر� ب که

. این جای به نامبرده شارح نبود عّلی از من،محبوب تر پیش احدی هیچ کهیده �ر� ب شکایت جواب در که می کّند نقل خدا رسول از دیگر روایت دو فرموده

: : فانه عّلی فی »التقع فرمود یده �ر� ب جواب در حضر که این یکی فرمود ایرادهستم او از من و من از او زیرا نکن بدگویی عّلی از مّنه« انا و .مّنی

: را من که کسی ولیه« فعّلی ولیه کّنت »من فرمود که این دیگر روایت. بداند خود دوست باید نیز را عّلی می پّندارد خود دوست

جریان این با رابطه در متعددی روایات الّنهایة« و »البدایة تاریخ در کثیر ابن )... دانسته ) و ضعیف یا غریب را برخی و صحیح را برخی که کرده ذکر

. کشید بیرون را بحث مورد مطّلب لب میتوان روایات مجموع از است،امامختصر مقدمه ای در بپردازد روایات ذکر به ایّنکه از قبل بزرگ مورخ این

) ( ) ج�حفه: ) خم،نزدیک استخر غدیر در که خطبه ای در ص خدا رسول می گویدبرخی پرداخت،زیرا عّلی ی تبرئه فرمود،به ایراد مدیّنه، و مکه میان در واقعو ) ستمکار غّنایم تقسیم در را وی بودند، او با یمن سرزمین در که کسانی از

) با حق که حالی کردند؛در متهم بی عدالتی به حسادت و بخل ورزی روی ازمهمی سخّنرانی ذی الحجة ماه یکشّنبه،هیجدهم روز در حضرت و بود عّلی

نزدیکی و عّلی عدل و داری فضیّلت،امانت جمّله از فراوانی مسائل و ایراددل در که را فراوانی گمان های وسیّله بدین و فرمود بیان را خودش به او

. کرد برطرف بود گرفته جای مردم از بسیاری

Page 20: بسم اللّه الرحمن الرحیم

20

دو همان است آورده مورخ این که روایاتی از روایت دو که است ذکر شایان. شد نقل هشام ابن سیره ی از پیشتر که است روایاتی

: به جهاد برای عّلی با گفت یده �ر� ب که می کّند نقل عباس ابن از دیگر روایتی درخدمت به که زمانی کردم؛لذا مشاهده عّلی از جفایی سفر این در و رفتم یمن

بیان را او عیب و کشیده میان به را عّلی بحث بازگشتم خدا رسول : ) ( یده. �ر� ب ای فرمود و شده دگرگون ص خدا رسول چهره ی که شدم متوجه کردم

رسول ای چرا گفتم نیستم؟ سزاوارتر خودشان از مسّلمانان برای من مگر : !) دوست) مرا که هر مواله« فعّلی مواله کّنت پ»من گفت سپس ص خدا

. بدارد دوست هم را عّلی پباید می پّندارد، ) ( : حجة سفر از ص خدا رسول با که شده نقل عازب ابن براء از دیگر فرازی در

فرمان و آمد مرکب،فرود از راه ی میانه در حضرت که می گشتیم بر الوداعبرای من آیا فرمود و گرفت را عّلی دست نماز ادای از بخوانّند،بعد داد،نماز

: . : هر برای من مگر فرمود چرا نیستم؟گفتّند خودشان،سزاوارتر از مؤمّنان : . انا من ولی »فهذا گفت سپس چرا نیستم؟گفتّند بهتر او خود مسّلمانی،از

) خود ) دوست مرا که است کسانی ی همه محبوب و دوست عّلی این موال«پسمی دانّند.

: و ) مواالت او با که کسانی با خداوندا عاداه من عاد و وااله من وال الّلهممی پردازند دشمّنی به او با که کسانی با و باش دوست می کّنّند برقرار دوستی

) کن دشمّنی

Page 21: بسم اللّه الرحمن الرحیم

21

) ( : ص خدا رسول با »حجةالوداع« در است کرده نقل چّنین براء از ثابت ابن عدی ) ص ) خدا رسول برای را درخت دو زیر رسیدیم خم« »غدیر به که بودیم،هّنگامی

را عّلی خدا رسول گردید صادر نماز خواندن دستور سپس کردند تمیز : من آیا فرمود ایستانید،بعد خود راست طرف در و گرفت را او فراخواند،دست

( : . : من مولی هذا فإن گفت چرا نیستم؟گفتّند بهتر و اولی خودش از فردی هر برای ) ( ) عّلی به اشاره شخص این پس عاداه من عاد و وااله من وال الّله مواله، أنا

هستم او محبوب و دوست من که است کسی هر محبوب و .دوست ) ( : این رسید عّلی به رض خطاب بن عمر که هّنگامی است آمده روایت این پایان در

تبریک و شادباش او به را مسّلمانی هر برای دوستی مقام به رسیدن و تبرئه. کرده اند. تّلقی ضعیف را روایت این راویان از برخی که است ذکر قابل گفت

) ( : شدیم پیاده مّنزلی در ص خدا رسول با می گوید ارقم بن زید ایّنکه دیگر روایتی ) ( . - را - نماز برپایی دستور ص خدا رسول می گفتّند خ�م دره ی خ�م« »ودای آن به که

یا پارچه انداختن با که سایه ای زیر بعد و نمود ادا نیمروز گرمای در را نماز و دادو پرداخت سخّنرانی به و گرفته قرار بودند کرده درختی،ایجاد روی بر لباس

بهتر: و سزاوارتر او خود از مسّلمانی هر برای من که نیست چّنین مگر فرمود… روایت آخر تا هستم؟و

) ( ج�حفه روز ص خدا رسول که کرده روایت پدرش از نقل به سعد دختر عایشه ) را) عّلی دست که حالی در است واقع آن نزدیکی در خم غدیر که مّنطقه ای

: یاور و دوست من که می دانید مردم ای فرمود و پرداخت سخّنرانی بود،به گرفته . و کرده بّلّند را عّلی دست سپس می گویی راست کردند هستم،عرض شما

من: معادی و وااله من موالی الّله إن و عّنی المودی و ولیی »هذا فرمودو دوست خداوند و است من جانب از کّنّنده ادا و من دوست شخص عاداه«این

دشمّنی به او با که است کسانی دشمن و دارند دوست را او که است کسانی یاور . می آورند روی

Page 22: بسم اللّه الرحمن الرحیم

22

: که دارم یقین و است حدیث،متواتر اول گفته روایت این به راجع ذهبی امام ) ( نقل که آخر بخش اما و است آورده زبان بر را آن ص خدا رسول

. و: است قوی آن سّند که آن با نیست متواتر آخر تا وااله« من وال »الّلهم کرده انداز پیش روز عرفه،چّند روز در جز دیّنکم« لکم اکمّلت »الیوم ی آیه خدا به قسم

است شده نازل خم غدیر .ماجرایآورده چّنین را روایت متن المحرقة« »الصواعق کتاب در هیتمی حجر ابن شیخ : . : ) من: ) قال و عّلی ید رفع ثم بّلی قالوا ؟ ثالثا انفسکم من بکم اولی الست استو أحبه من فأحب عاداه، من عاد و وااله من وال الّلهم مواله، فعّلی مواله کّنتدار حیث معه الحق أدر و خذله من اخذل نصره،و من انصر و إبغضه من أبغض

را) ) عبارت این مرتبه سه نیستم؟ خودتان برای شما از سزاوارتر و بهتر من آیا : ) هستم، او موالی من کس هر فرمود و کرد بّلّند را عّلی دست سپس نمود تکرار

. هستّند عّلی یاور و یار که باش کسانی یاور و یار پروردگارا اوست موالی نیز عّلیدوست را عّلی که کسانی و کن دشمّنی می ورزند دشمّنی عّلی با که کسانی با ومی گیرند دل در بغض و کیّنه عّلی به نسبت که را کسانی و بدار دوست می دارند

از که را کسانی و بده یاری می دهّند یاری را عّلی که را کسانی و بدار مبغوض) کن او همراه را حق باشد کجا هر عّلی و کن رها برمی دارند، دست وی یاری

از را حدیث و نقل روایت از را شیعه برادران برداشت و نظر که این از پس شیخ

به را آن و پرداخته تشیع اهل برداشت نقد به نماید می بیان سّند اخراج نظر: نماید می رد زیر دالیل

Page 23: بسم اللّه الرحمن الرحیم

23

باید امامت برای استّناد مورد حدیث که این بر دارند نظر اتفاق تشیع اهل ( نقل را آن جمعی دوره هر در که است حدیثی متواتر، حدیث باشد، متواتر

) که حالی در باشد محال حدیث جعل برای آنان تبانی احتمال که باشّند کردهاین غیره و الرازی ابوحاتم سجستانی، داود او جمّله از حدیث امامان از جمعیاستّناد حدیث این به عّلی امامت اثبات برای چگونه، پس نپذیرفته اند، را حدیث

نیست؟ متواتر که حالی در می نمایّند در نه و لغت در جانشین،نه »خّلیفه« و پیشوا »امام« معّنی به »موال« کّلمه ی

دوست و یاور معّنی به عبارت این در را آن باید و است نیامده شرع اصطالح ) (: کّنّنده،. آزاد سید معتق جمّله از است متعددی معانی دارای موال زیرا گرفت ) ( ) ( ) ( ) و) محبوب و ناصر کّنّنده تصرف متصرف شده، آزاد برده ی عتیق

جمّله از آن معّناهای از بعضی چون کرد حمل معانی همه ی بر آنرا نمی توانقابل دلیل بدون معانی از یکی تعیین نیز و هستّند متضاد هم با معتق و عتیقبعضی در و شده بغض و حب از بحث روایت دنباله ی در چون و نیست قبول

... به را موال باید آمده است دوست معّنی به ولی که » ولیه کّنت »من روایات (. این با است خواسته رسول حضرت که این خاصه گرفت یاور و دوست معّنیرا رفته بین از محبت و دوستی و کرده تبرئه شده وارد اتهامات از را عّلی بیانروز عداوت،به و بغض تاریکستان از را آنان و گرداند باز زنّندگان تهمت دلیل به

. نماید مّنتقل والیت و دوستی روشن ) را ) مولی کّلمه ی شرعی اصطالحات و لغات فرهّنگ به توجه بدون و � فرضا اگر

فصل بدون امامت بر را آن دارد لزومی چه بگیریم، خّلیفه یا امام معّنی بهکه هّنگام آن و آیّنده در امامت و مآل بر را آن می توان که حالی کّنیم،در حمل

) روایت،) صورت، این در و کرد حمل شد، انتخاب خّلیفه عّنوان به رض عّلیهیچ در نه و نص این در نه دلیّلی هیچ و می رساند را زمان آن در ایشان اولویت

ندارد وجود او بودن بالفصل امام بر دیگر .جای

Page 24: بسم اللّه الرحمن الرحیم

24

) عباس ) نه او، نه چرا رض عّلی بالفصل امامت در است نص فرموده این اگرشدیدی نیاز که گانه سه خّلفای انتخابات دوره سه آنان،در غیر نه و عمویشخالفت دوره ی تا و نّنموده استدالل آن به داشتّند، نصی چّنین به استدالل به ! عّلی خود که است حالی در این نیاوردند؟ میان به نص این از بحثی خودش

نرسیده: او غیر نه و او نه احدی هیچ خالفت،برای به راجع نصی هیچ می گوید.است

) ( نماید،چرا تعیین را خود جانشین و خّلیفه ،می خواست ص گرامی پیغمبر اگر : چرا و است من از بعد جانشین این بعدی« الخّلیفة »هذا نفرمود � صراحتا

! که حالی در برد؟ کار به ابهام آور و متعدد معانی این همه با را مولی کّلمه ی ) ( ابهام آو؟ بالغ نه است مبین بالغ به مأمور ص خدا رسول

) ( رسانده ص خدا رسول عرض به که شده روایت عّلی از مختّلف طریق به : فرمانروای: را ابوبکر اگر سازیم؟فرمود خود امیر تو از بعد را کسی چه شد

را عمر آخرت،اگر در راغب و دنیا در امین،زاهد است کّنید،شخصی خودهیچ سرزنش از خدا راه در و دار توانا،امانت است سازید،فردی فرمانروا

نیستم معتقد و کّنید خود امیر را عّلی اگر و ندارد هراسی سرزنش کّنّنده ایراست راه به را شما و می یابید مهدی و هادی را او بکّنید را کار این که

. می کّند هدایت : ) را ) کسی گفتّند بود خّلیفه که زمانی در عّلی به که آمده دیگر روایتی در

: ! رها حالتی بر را شما و کّنم نمی کار این فرمود بده قرار خودت جانشین . ) ( اگر کّنم می اضافه کرد رها را شما حالت آن با ص خدا رسول که می کّنم

) ( هّنگام به را مطّلب چرا داشتّند جانشین تعیین قصد ص گرامی پیغمبربه را آن و نکرد اعالم فراوان، جمعیت این حضور در و عرفات در سخّنرانی

) نمود؟؟) موکول کمتر مراتب به جمعیت میان به و خم غدیر

Page 25: بسم اللّه الرحمن الرحیم

25

به را حدیث صدر الّنبویة« �ة السّن مّنهاج من »المّنتقی کتاب در ذهبی عبدالّله ابومن وال »الّلهم می گوید که را آن دنباله ی ولی داده نسبت احمد امام و ترمذی

: چّنانچه... می گوییم ما می نویسد ادامه در و می پّندارد جعل و دروغ » وااله ) ایشان) مّنظور � قطعا باشد، آورده زبان بر را عبارتی چّنین غدیر روز در ص پیغمبربر ظاهر به که نمی شود یافت چیز حدیث عبارت در است،چون نبوده عّلی خالفت ... » آمّنوا الذین رسوله و الّله ولیکم »انما آشکار بیان با باید اهمیت این با مطّلبی

هستّند مؤمّنان و خدا رسول خدا شما، .ولی : یکدیگرند« اولیای مؤمّنین و هستّند خدا اولیای داران »ایمان است فرموده نیز و

(. دوستی معّنی به یعّنی است دشمّنی و »معادات« ضد پیامبر نص در مواالت پس ) خدا( ) مواالت طرف دو از یکی چّند هر طرفه دو است امری مواالت و است

) بّنده ) دیگر طرف مواالت و دارد تفضل و احسان ی جّنبه والیتش و بوده بزرگتر . موالی و ولی خدا که سخن این از مّنظور پس است عبادت و طاعت ی جّنبه دارای ) ( تمام موالی عّلی که این یا و است آنان موالی و ولی ص پیغمبر یا و است مؤمّنین

معادات، مقابل معّنای به می دانّند،مواالتی خود موالی را پیغمبر که است کسانی. ) است) دشمّنی

حکم این و هستّند رسولش و خدا ولی معّنی همین به نیز دیگر،مؤمّنین طرفی از : . بزرگان از یکی عّلی است چّنین نص معّنای پس است ثابت مؤمّنی هر برای

ردی نص این واقع ودر هستّند او دوست نیز آنان و بوده آنان دوست و ایماندارانموالیی عّلی جز به مؤمّنان که نیست این بر دلیل و نواصب و خوارج بر است

ندارند.

Page 26: بسم اللّه الرحمن الرحیم

26

الثقّلین فیکم تارک انا و فاجیب ربی رسول یأتی ان یوشک بشر انا الّناس أیهابه،فحث استمسکوا و الّله کتاب فخذوا الّنور و الهدی فیه الّله کتاب اولهما ! بیتی اهل فی الّله اذکرکم واهل بیتی قال ثم فیه رغب و الّله کتاب عّلی

... بیتی اهل فی الّله اذکرکم بیتی اهل فی الّله اذکرکم ! پیک بزودی هستم، انسان هم من مردم ای هان وسالم، حمد از »بعدچیز- - می گویم،دو لبیک را دعوتش من و رسد می فرا الموت مّلک پروردگار - - . و هدایت سراسر که قرآن خدا کتاب اول می گذارم شما درمیان را گرانبها : »و فرمودند سپس دادند ترغیب قرآن به نسبت را مردم آنگاه است« نور ! اهل درمورد باشید داشته بیاد را خدا بیتم اهل درمورد است بیتم اهل دو�می

! ! باشید داشته بیاد را خدا بیتم اهل درمورد باشید داشته بیاد را خدا بیتم : که هست عّنه الّله رضی ارقم بن زین حضرت از روایتی درترمذی ترمذی

مواله« فعّلی مواله کّنت »من فرمودند وسّلم عّلیه الّله صّلی رسول الّله : الّله رضی عازب بن براء حضرت از غدیرخم حدیث ماجه ابن در ماجه ابن : و ه عّلیه الل صّلی الّله رسول همراه ما می فرمایّند است شده روایت عّنهبعد و کردیم توقف نماز ادای برای راه میان برمی گشتیم،در حج سفر از سّلمالّله رضی عّلی حضرت دست وسّلم عّلیه الّله صّلی حضرت آن نماز ادای از : قال بّلی قالو انفسهم من بالمومّنین اولی »الست فرمودند گرفته را عّنهالّلهم مواله انا من ولی فهذا قال بّلی قالوا نفسه من مومن بکل اولی الست

  عاداه« من عاد الّلهم وااله من وال

مفسران دیدگاه از غدیر ی واقعه

Page 27: بسم اللّه الرحمن الرحیم

27

: عرض نیستم؟صحابه محبوبتر آنان نزد در مومّنان جان از من »آیا ترجمه : جانش: از مومّنی هر به نسبت من آیا فرمودند هستید،باز که البته کردند - - : عّلی این پس فرمودند هستید، که البته کردند نیستم؟عرض محبوبتر ! بدار دوست بارالها اویم، محبوب من که است کسی آن محبوب

را دشمّنانش بدار ودشمن را دوستدارانش " " : شده روایت زیر شرح به غدیر خطبه لّلّنسایی الکبری السّنن در نسایی

است: : وسّلم عّلیه الّله صّلی اکرم رسول که زمانی می فرماید ارقم بن زید حضرت : قد »کأنی فرمودند سپس آمده فرود غدیرخم برمی گشتّند،در الوداع حجة ازالّله االخر،کتاب من اکبر الثقّلین،احدهما فیکم ترکت فأجبت،انی دعیتیردا حتی یتفرقا لن فیهما«،فانهما تخّلفونی کیف اهل بیتی،فانظروا وعترتی : عّلی بید أخذ ثم مومن، کل ولی وأنا موالی الّله »إن قال ثم الحوض، عّلی

عاداه«: من وعاد وااله من وال ولیه،الّلهم فهذا ولیه کّنت من فقال - : ازقرب کّنایه نموده ام اجابت را دعوت و شده ام دعوت من گویا ترجمهیکی - که می گذارم گرانبها چیز دو شما میان در می باشد حضرت آن وفات : چگونگی مورد را،در اهل بیتم عترتم،یعّنی و خدا کتاب است دیگری از بزگترکه کوثر حوض کّنار دو،تا هر این باشید،زیرا مواظب من از بعد آنها با برخورد : . من محبوب خداوند فرمودند سپس شد نخواهّند جدا یکدیگر از برسّند من به . گرفته را عّلی حضرت دست سپس هستم« مومن هر محبوب من و! اوست،پروردگارا: محبوب هستم،عّلی او محبوب من »هرکس فرمودندمی کّند،تو دشمّنی او با هرکس کن،و محبت او با ورزد،تو محبت او با هرکه

  . باش دشمن او با نیز

Page 28: بسم اللّه الرحمن الرحیم

28

: اواخر در می باشد،می نویسد اهل تشیع محققین از یکی که مشکور جواد محمد دکتربرای یارانش از زیادی تعداد با وسّلم عّلیه الّله صّلی خدا پیامبر هجری، دهم سال ذی القعدهمأموریت یک از زمان این در که الّله عّنه رضی عّلی رفتّند،حضرت مکه به حج فریضه ادایخدا رسول گمارده،به خویش لشکریان بر خود جای به را شخصی بود، برگشته یمن از جّنگیغّنیمت،مقداری مال از شمرده مغتّنم را او بودند،غیبت آمده یمن از که پیوست،لشکریانی . را لشکریان چون و بازگشت عّلی حضرت حج مراسم ادای از پس پوشیدند و برداشته لباس : را ها جامه این من اجازه بدون ایشان چرا گفت خود جانشین وبه دید،برآشفت حال آن در : باشّند،حضرت زیبا و آراسته تا پوشانیدم برآنان را جامه ها این من کرد عرض پوشیده اند؟ویرضی عّلی حضرت از لشکریان کّنّند، بیرون تن از را ها جامه تا داد دستور عّنه الّله رضی عّلیفتّنه این فرونشاندن برای بردند،پیامبر خدا رسول پیش شکایت و برنجیدند سخت عّنه الّله : خدا به نکّنید، شکوه عّلی از مردم »ای فرمود میان آن فرموده،در ایراد خطبه ای و برخاستاو از بتوان که آنست از سخت گیرتر باشد حق راه در و خدا به مربوط که امری در وی قسم . سوی به خود اردوی با سّلم و ه عّلیه الل صّلی خدا حج،رسول مراسم ادای از پس کرد« گّله

. بازگشت مدیّنه

" بّنام " محّلی نزدیک که غدیرخم بّنام آبگیری راه،به در هجری دهم سال ذی الحجه هجدهم در ... " سپس" بیاسایّند چّندی تا آمدند فرود خود شتران از آنجا در رسید،مسّلمانان بود جحفه : »من فرمود رضی الّله عّنه عّلی حضرت حق در خطبه از بعد و فرمودند ایراد پیامبر،خطبه ای ) ( کرده اند،مّنتها نقل را حدیث این وشیعه سّنی خاصه و عامه همه مواله« فعّلی مواله کّنتثان محد و می دانّند او از عّلی لشکریان ناراضگی به مربوط را آن عامه، محدثان

. او جانشیّنی به شیعه،مربوط] اسالمی ] فرقه های و شیعه تاریخ

Page 29: بسم اللّه الرحمن الرحیم

29

فضیّلت وسّلم عّلیه الّله صّلی حضرت آن شده، ذکر غدیرخم خطبه آنها در که روایاتی در " " . " ولی " لفظ فرمودند بیان مولی اولی، ولی، مانّند الفاظی قالب در را عّلی حضرت . " "    " "  به عربی زبان در والیت شده اند گرفته والیت از سه ،هر اولی یا مولی یا باشد

] : [. اصفهانی راغب القرآن مفردات می آید دوستی و قرب،تعّلق معّنای " می رود " کار به نیز محبوب و یاور،دوست،محب معّنای به عربی زبان در ولی همچّنین . " الذین " ولی »الّله خداوند حق در قرآن در معانی این با »ولی« می آید اولیاء آن جمع کهرفته بکار یحزنون« هم وال عّلیهم خوف ال الّله اولیاء إن »اال مومّنین حق در و امّنوا«

است. " شده " استعمال مختّلف معانی مختّلف،به احادیث معانی،در کثرت سبب به مولی لفظ " لفظ. " توضیح در الحدیث غریب فی الّنهایة خود مشهور لغتّنامه در اثیر ابن عالمه است : الرب،والمالک، فهو کثیرة جماعة عّلی یقع اسم هو و می نویسد مولیوالجار،وابن والتابع، والسید،والمّنعم،والمعتق،والّناصر،والمحب،فی جاءت قد عّلیه،واکثرها العم،والحّلیف،والعقید،والصهر،والعبد،والمعتق،والمّنعم ... فعّلی مواله کّنت »من الحدیث ومّنه فیه الوارد الحدیث الی واحد کل فیضاف الحدیث

. المذکورة األسماء اکثر عّلی یعمل مواله« – -   مختّلف معانی بر که است اسمی مولی لفظیاور،محبت: کّنّنده، پروردگار،مالک،سردار،محسن،آزاد مانّندو شده، آزاد کّنّنده،داماد،غالم،غالم پیمان،عقد کّنّنده،فرمانبردار،همسایه،پسرعمو،هممطابق و است رفته بکار احادیث در معانی این بیشتر که می شود اطالق شونده احسانمواله کّنت »من حدیث در می شود،مثال گرفته مّناسب،مراد حدیث،معّنای آن اقتضای با

. می شود مذکوره،محمول معانی اکثر بر مواله« فعّلی

لغوی تحقیق

Page 30: بسم اللّه الرحمن الرحیم

30

. } { } { " " قرآن  در چّنانکه می آید حق دارتر أحق و قریب تر ،اقرب عربی در اولی معّنایوالّله امّنوا والذین الّنبی وهذا اتبعوه لّلذین بإبراهیم الّناس أولی »إن است آمده کریم . پیامبر این و وی از که ترند الیق و تر قریب ابراهیم به کسانی راستی به المومّنین« ولی ) مومّنین) دوست خداوند و می کّنّند پیروی آورندگان، ایمان و صّلی الّله عّلیه وسّلم محمد

. " نیست. " ممکن گرفتن، حاکم معّنای به را اولی آیه، این در است« " " و سباق گرفتن درنظر و احادیث و آیات پرتو در مولی لفظ معانی به توجه با لذاثابت را وخالفت جمّله،امامت این از توان نمی وجه هیچ به حدیث، ورود شأن و سیاق

نمود.غدیر حدیث نه ایّنکه بر است واضحی مستّند،دالیل و صحیح روایات و واقعات به توجهرا ادعا این رضی الّله عّنه عّلی حضرت نه و است عّلی حضرت بالفصل خالفت بیانگر

. اند داشته

مواالت،هیچ حدیث که می شود آمده،واضح بخاری صحیح در که روایتی از مثال بعّنوال : ! عّلی ان أخبره عباس بن عبدالّله إن آمده روایت این در ندارد خالفت مسئّله به ارتباطی   فیه توفی الذی وجعه فی صّلی الّله عّلیه وسّلم رسول الّله عّند من خرج ابی طالب بن : : بحمد أصبح فقال صّلی الّله عّلیه وسّلم؟ رسول الّله أصبح کیف الحسن أبا یا الّناس فقال : ألری إنی و العصا عبد والّله أنت له فقال المطّلب عبد بن عباس بیده فأخذ ،� بارئا الّلهبّنی وجوه ألعرف هذا،إنی وجعه من یتوفی وسّلم عّلیه الّله صّلی الّله رسول إلی   فی فّلّنسأله وسّلم عّلیه الّله صّلی الّله رسول إلی بّنا الموت،إذهب عّند عبدالمطّلببّنا،فقال فاوصی عّلمّناه غیرنا فی کان إن و ذلک عّلمّنا فیّنا کان االمر،إن هذا منالّناس:   یعطیّناها ال فمّنعّناها وسّلم عّلیه الّله صّلی رسول الّله سألّناها لئن والّله إنا عّلی

. وسّلم عّلیه الّله صّلی الّله رسول أسألها ال والّله إنی بعده،و

Page 31: بسم اللّه الرحمن الرحیم

31

: ترجمه  : عّلیه الّله صّلی الّله رسول الوفات مرض در می فرمایّند عباس بن الّله عبد حضرت ! : . حال   ابوالحسن ای پرسیدند مردم آمد بیرون حضرت آن نزد از عّلی حضرت وسّلم :   خوب لّله الحمد داد است؟جواب چطور وسّلم عّلیه الّله صّلی رسول الّلهعّنه. الّله رضی عّلی حضرت دست عّنه الّله رضی عبدالمطّلب بن عباس حضرت است ! : و می گیری قرار فرمانی نا مورد روز ازسه بعد تو که خدا به قسم گرفته،فرمود رانوادگان چهره من زیرا می کّنّند، وفات مریضی درهمین پیامبر می کّنم گمان مندر ایشان از و رفته پیامبر نزد می دهم،لذا تشخیص مرگ لحظه در را عبدالمطّلبحق واگر شد خواهد معّلوم که باشد ما حق خالفت کّنیم،اگر سوال خالفت امر موردخواهد وصیت آنها به ما درباره پیامبر و شد خواهد معّلوم هم باز باشد دیگران : از. موضوع این مورد در اگر قسم خدا به داد جواب عّنه الّله رضی عّلی حضرت کردبه را حق مردم،این هرگز آن از فرماید،بعد مّنع آن از را ما ایشان و کّنیم سوال پیامبر

نمی کّنم« سوال پیامبر از موضوع این درباره هرگز داد،لهذا نخواهّند ما

رضی عّلی حضرت و عباس حضرت گفتگوی که می شود معّلوم خوبی به حدیث این ازحالی است،در بوده صّلی الّله عّلیه وسّلم اکرم پیامبر رحّلت از قبل روز سه عّنهما، الّلهشده ایراد وسّلم عّلیه الّله صّلی حضرت آن وفات از قبل ماه غدیر،سه خطبه کهبه نیازی بود،چه شده اعالم عّلی حضرت بالفصل غدیر،خالفت خطبه در بود،اگرحضرت جواب در عّنه الّله رضی عّلی حضرت چرا بود،و عباس حضرت پرسیدن : به نیازی و شده اعالم غدیرخم در قبل ماه سه که من امامت و خالفت نفرمود عباس

! نیست؟ پرسیدن

Page 32: بسم اللّه الرحمن الرحیم

32

 اصل این خالفت،مؤید مسأله با غدیرخم خطبه ارتباطی بی اثبات ضمن گفتگو این

. می باشد امت عهده بر امام و خّلیفه تعیین که باشد می نیز سّنت اهل شد - - سوال ابیطالب بن عّلی بن حسن بن حسن مثّنی حسن حضرت از همچّنین ) حضرت ) خالفت امامت به تصریحی مواله« فعّلی مواله کّنت »من حدیث در آیا که : عّلیه الّله صّلی الّنبی یعّنی لو والّله أما فرمودند جواب در ایشان است؟ شده عّلیوسّلم عّلیه الّله صّلی رسول الّله فإن به، لهم ألفصح والسّلطان االمارة بذلک وسّلم : عّلیکم والقائم أمری ولی هذا الّناس أیها یا لهم لّلمسّلمین،ولقال الّناس أنصح کاناختارا رسوله و الّله کان لئن شیء،فوالّله هذا من کان واطیعوا،ما له فاسمعوا بعدی

. خطیئة الّناس أعظم عّلی لکان ورسوله امرالّله عّلی ترک ثم األمر لهذا عّلیا [ ص المحرقة ص 48الصواعق القواصم من العواصم حاشیه روح 168، ،

[195\6المعانی

- - : می بود، حکومت یا امارت خطبه این از اکرم رسول مراد اگر خدا به قسم ترجمهانسان خیرخواه ترین حضرت آن زیرا می فرمودند، بیان واضح صورت به را آن حتما ! : - - مردم ای می فرمود واضح صورت به آنان به حتما لذا بودند، مسّلمانان حق درگوش را حرفش پس بود، خواهد شما سرپرست و حاکم من، از بعد شخص این : - - . خدا به نفرمودند جمّله ای چّنین هرگز حضرت آن اما کّنید اطاعت او از کرده، - - انتخاب! خالفت امر این برای را رضی الّله عّنه عّلی ورسولش، خدا اگر قسمنادیده را رسول و خدا دستور رضی الّله عّنه عّلی هم باز این، وجود با و باشّند، کرده

) (. ذلک من الّله معاذ بود خواهد مردم خطاکارترین عّلی هرآییّنه باشد، گرفته

Page 33: بسم اللّه الرحمن الرحیم

33

که داشت خواهد دنبال به را شود،چراهایی حمل خالفت و امامت بر غدیرخم واقعه اگر: . مثال داشت حدیث،نخواهد ازاین سّنت اهل برداشت کردن قبول از غیر جوابی

 اهل- - ۱ عقیده بّنابر که را امامت مانّند مهمی حکم وسّلم عّلیه الّله صّلی اکرم رسول چرا

- بر بالغ جمعیتی مّنا،که روز دومین در یا عرفه روز در می باشد دین ازاصول یکی تشیعمی زد،اعالم موج وسّلم عّلیه الّله صّلی حضرت آن نفر،اطراف چهارهزار و بیست و یکصد

! بشّنوند؟ را آن قبایل همه تا نفرمود

معانی- ۲ دارای که الفاظی با را استخالف مهم حکم وسّلم عّلیه الّله صّلی خدا رسول چرا : حاکم،امیر،خّلیفه،والی مانّند الفاظی از آن جای به و نمودند می باشّند،بیان متعدد

! عّلی... »إنما خداوندی فرموده با پیامبر،مغایر کالم در وضوح عدم آیا نکردند؟ استفاده ونمی باشد؟ المبین« البالغ رسولّنا

که- ۳ دیّنا« اإلسالم لکم ورضیت نعمتی عّلیکم وأتممت دیّنکم لکم اکمّلت »الیوم آیه چرا! شد؟ وامام،نازل خّلیفه تعیین و خم غدیر واقعه از است،قبل دین تکمیل بیانگر

) نمی شود ) تکمیل دین امامت، بدون اهل تشیع عقیده مطابق

درقید- ۴ غدیرخم واقعه از بعد که ماه سه طول در وسّلم عّلیه الّله صّلی حضرت آن چرا ! نکردند؟ عّلی حضرت بالفصل خالفت به هم اشاره ای بار یک حتی بودند، حیات

سؤال چند

Page 34: بسم اللّه الرحمن الرحیم

34

واليت بر دال حديث اين که کرده اند استدالل غدير حديث سّنت،به اهل بزرگان و عّلماء آيا ) است؟ ) السالم عّليه المومّنين امير

: قزويّنی حسيّنی ازاستاد پاسخ

حديث که اند کرده نقل ها کتاب معتبرترين در سّنت اهل برجسته هاي شخصيت از برخي . ) ( حامد ابو دارد السالم عّليه المومّنين امير جانشيّني و خالفت و امامت بر داللت غدير - حجت اإلمام به ايشان از يافعي و برد مي نام اإلمام به ايشان از سيوطي که غزالي

. داند مي هجري پّنجم قرن مجدد را ايشان و برد مي نام االسالمحوادث الجّنان، مرآة ص - 505در لّلسيوطي، مائة كل رأس عّلى الّله يبعثه بمن -12التّنبئة

: گويد مي تمام صراحت با رسد، مي غدير حديث به وقتي ) از ) بعد دوم خّليفه و السالم عّليه المومّنين امير واليت بر است قطعي حجت غدير، حديث : ) لقد ) گفت تبريک ايشان به خالفت، براي السالم عّليه عّلي حضرت نصب و غدير قضيه بيان

. مؤمّنة و مؤمن كل مولى و موالي أصبحت. : تحکيم و رضا و تسّليم وهذا گويد مي غزالي ابوحامد که اين جالب

) ( راضي و تسّليم گويد،براي مي تبريک السالم عّليه المومّنين امير به دوم خّليفه که اين. ) امر ) اين بر کرد حکم و است السالم عّليه عّلي حضرت خالفت به شدن

) براي ) تبريک خواهد، نمي گفتن تبريک که ، السالم عّليه عّلي حضرت ياري و محبت مسئّله. است جديد موقعيت و مقام و انتصاب و جديد امر يک

آن جوابگويی به قادر شيعه كه دارند خود براي داليلی سنت اهل آيانباشد؟

Page 35: بسم اللّه الرحمن الرحیم

35

: گويد مي غزالي سپس. البّنود عقود و الخالفة عمود حمل و الرياسة لحب الهوى غّلب هذا بعد ثم

او تسّليم که را آنچه دوم خّليفه که شد طّلبي،باعث رياست و خواهي سپس،رياستخودش مخالفت و گرفت باال را خالفت پرچم و بگذارد کّنار خم، غدير روز در بود شده

. ) ص ) الغزالي، حامد ألبو العالمين سر� کرد اعالم السالم عّليه المومّنين امير با 483راالّنبالء،ج اعالم سير در کّند مي نقل را مسئّله اين وقتي ذهبي که اين 328ص 19جالب

: دارد را تعبير اينبحور من الرجل فإن الحق، تبع و عّنه رجع أنه الظاهر هذا؟و في عذره ما وماأدري

. أعّلم العّلم،والّلهاين از که است اين چيست؟ظاهر قضيه اين در غزالي حامد ابو عذر نيست معّلوم . . . يعّني است داناتر خدا است عّلم اقيانوس و غزالي،دريا حامد ابو است برگشته حرفشحديث دارد،آمده که عّلمي شخصيت آن با غزالي حامد ابو که کّند مي تعجب ذهبي ) ( امر اين بر دوم خّليفه تسّليم و السالم عّليه المومّنين امير خالفت بر دال را غدير . و است برنگشته خود سخن اين از غزالي حامد ابو گوييم مي ما است کرده معرفي . کدام در و کتابش کدام در است، برگشته اگر غزالي حامد ابو بر است ذهبي افتراء اين

است؟ آثارش

متوفاي - شافعي طّلحۀ¡ بن محمد نام به ديگري حق 652شخصيت در ذهبي که هجري: ميگويد او

(. . لّلذهبي،ج الّنبالء اعالم سير است بوده دهر يگانۀ¡ عالمۀ¡ األوحد ص 23العالمة ،293)

Page 36: بسم اللّه الرحمن الرحیم

36

: خّلفا مکتب طرفداران تفکر ) را ) زيادي غّنائم فرستاد يمن به وليد بن خالد فرماندهي به را سپاهي ص خدا پيامبر ) ( . اجرا را غّنائم خمس تا فرستاد را طالب ابي بن عّلي ص پیامبر آوردند دست به . نظر به خسته كه حالي در شد فارغ كار اين از او نمايد تقسيم را بقيه و كّندشتران. بر و بدهّند استراحت را خود شتران كه تا خواستّند او از همراهان مي رسيد . جانشيّني خود براي سپس كرد مّنع را آنان عّلي شوند شوار شده گرفته غّنيمت به

. برسد الوداع حجة مراسم به كه تا رفت زودتر خودش و كرد تعيين ) داد ) اجازه آنان به و داد كتان از لباسي يك همراهانش از يك هر به ع عّلي جانشين ) ( . از شدن فارغ از بعد ع عّلي شوند سوار شده گرفته غّنيمت به شتران بر كهنائبش بر و گرفت افراد از را شتران و بازگشت،لباس آنان نزد حج مراسم . ظاهر سپاه ميان در شكايت و گاليه كرد سرزنش كارش بر را او و شد خشمگينرفتار از را خود شكايت پيامبر به رسيدن هّنگام و پرداختّند مخالفت به عّلي با و شد . مّنتشر شاكيانش و عّلي بحث پيامبر همراهان ميان در ترتيب بدين كردند اعالم عّلي

. يافت افزايش پيامبر نزد عّلي عّليه سخن و شد : را او اشكاالت و كردم انتقاد عّلي كار از رسيدم پيامبر نزد وقتي مي گويد بريده : ) به ) نسبت مؤمّنين خود از من آيا فرمود و كرد تغيير ص پيامبر چهره ديدم تا گفتم : : ) ( من فرمود بّله،سپس گفتم أنفسهم من بالمؤمّنين اولي ألست نيستم اولي آنان : عّلي از مردم اي فرمود و شد بّلّند ما ميان در پيامبر پس مواله فعّلي مواله كّنت

. شود شكايت او از كه است آن از تقواتر با او خدا به نكّنيد،قسم شكايت

تسنن اهل زبان از خم غدیر ماجرای

Page 37: بسم اللّه الرحمن الرحیم

37

این به را غدیر حدیث پیامبر که بگویّند خواهّند می واقع در آورند می که را جریانی این ) ( و است شده زیاد گویی بد و انتقاد ع عّلی حضرت مورد در دیدند که فرمودند دلیل

دهّند پایان حرفها این به ایّنکه جمع 120برای خم غدیر صحرای در را جمعیت نفر هزاربد دیگر تا باشد می او دوست نیز عّلی هستم او دوست من کس هر گفتّند و کردند ) ( کتاب مولف محمدی ابراهیم چّنانکه یابد خاتمه ع عّلی حضرت پیرامون ها گوییبه بارها و باشد می شیعه عقاید رد در و باشد می تیجانی کتاب بر نقدی که عیانات

: گوید می است پرداخته شیعه و تیجانی عّلیه بدگویی و توهین ! نن( نننن نن نننن نننن ن ن مواله نن ننننن نننننن )ن عّلى فهذا مواله كّنت »من درايّنكهپیامبرصّلیالّلهعّلیهوسّلمچّنينجمّلهاى ) ( ! شك�ى فرموده،هيچ عّنه الّله رضي عّلي حق� «در عاداه من عاد و وااله من وال الّل�همروايات به بايستى واقع در فرمود؟و محل آن در را جمّله اين چرا كه ديد بايد ام�ا نيستنن نن ن نننننن نننننن ننن نن ننن باعثن نننننن ننننن كه بود آمده پيش وتواريخمعتبرومتواترمراجعهكردتاديدكهچهمسألهاى ) ( . ) در ) را وااله و وال واليت لفظ چرا و بگويد چّنين سّلم و عّلیه الّله صّلی گرديد،پیامبر

) داد؟؟ ) قرار عاداه و عاد عداوت برابر) البسه ) و غّنائم،اشتران،کّنیزک تقسیمِ جریان به اشاره

می اندیشی دگم و بیجا تعصب با که کسانی برای دارد تاسف بسیار و تعجب جای واقعأخواهّند می دلیل و تراشی بهانه هر با و نروند بزرگی این به حقیقت بار زیر خواهّندبی و خود عقاید عّلیه بر صحبتها گونه این که ناآگاهّند بسیار چه که بزند را حرفهایی : ابرو كه آمديد که حرف این واقعی مصداق به باشد می خودشان تفکرات به احترامی

!! كرديد كور هم را شخص چشم اما كّنيد درست را

البیت اهل مکتب طرفداران تفکر

Page 38: بسم اللّه الرحمن الرحیم

38

: و فقهي ،اصولي،تاريخي كتابهای در امروز كه شما مي كّنيم سؤال سّنت اهل ازداريد روايت هزاران الداري يهودي،تميم االحبار كعب ابوهريره، از تفسيريتان     شماست،مّنصور اربعه فرق از يكي مالك نداريد،موطأ روايتي هيچ عّلي از ولي ! : آنكه شرط به بّنويس كتابي مالك اي مي گويد مالكي ها رئيس مالك به دوانيقييك ببيّنيد،اگر را مالك موطأ كتاب باشي،شما نياورده عّلي از روايت يك آن در (( ! فقد � عّليا فارق من مصداق اين آيا كرديد پيدا السالم عّليه عّلي از روايت

)) نيست؟؟(( )) عاداه من عاد و وااله من وال الّل�هم و فارقّني

) ( كه ای ساعته یك خطبه از بعد غدیر روز در سّلم و آله و عّلیه الّله صّلی پیامبررا اوست« موالی هستم،عّلی او موالی من كه »هر معروف فرمود،جمّله ایراد ( . عّلیه عّلی كه آن از پس بماند تاریخ و مسّلمانان گوش در تا كرد تكرار بار سهو( نمود اعالم را عید روز،این همان كرد،در تعیین خود جانشیّنی به را السالمتبریك از خوشحالی با و نشست اش خیمه داشت،در پا به را مراسمش ! : بگویید تبریك من به بگویید تبریك من به فرمود آنها به و كرد استقبال گویّندگان

... است داده اختصاص امامت به را بیتم اهل و نبوت به مرا خداوند زیرا

) ( ) ( را روز این نیز السالم عّلیه اطهار ائمه دیگر و السالم عّلیه امیرالمؤمّنین. اند کرده ذکر بسیاری فضائل و اعمال آن برای و داشته گرامی

Page 39: بسم اللّه الرحمن الرحیم

39

 سّنگین بارهای و فشارها که این برای شده برانگیخته خدا طرف از که پیغمبریفرستاده را او خداوند و بردارد مردم دوش از را اجتماعی ناپسّند روش های و زندگی

گذارده؛ او عهده به را آسمانی جامع برنامه های آخرین تبّلیغ و باشد �مین� �ع�ال �ّل ل ح�م�ة� ر� تا . عّلمدار که پیغمبری باشد بشر حوایج گوی جواب نیز حکومت مورد در دیّنش بایدال أن �کم بیّن و �ّنا �ّن �ی ب واء² س� �م�ة �ّل ک إلی �ع�الوا ت ندای با و است بشر نجات و آزادی بزرگ ( آل الّله دون� من � اربابا � بعضا بعض�ّنا یتخذ ال و � شیئا به نشرک ال و الّله إال� �ع�بد ن

(۵۷عمران/را توحید عقیده و کرده آشّنا انسانی مساوات و آزادی مفهوم ترین عالی به را مردمرفع او آسمانی کامل و جامع آیین و فرموده فی معر� فضایل و حریت ها تمام مّنبعبیان از و کرده پیش بیّنی را تفرقه و نزاع اسباب ترین کوچک خوردن، آداب و مستحبات،مکروهات،اخالقیات،معامالتحتی بیگانه و خویش با سّلوک و مردم با خوابیدن،پوشیدن،نوشیدن،معاشرت ... را آنچه و نکرده خودداری و استحمام آداب و نقّلیه وسایط مرور و عبور مقرراتکه است داشته،محال بیان است اخالق و مّنزل تدبیر و مدن سیاست به مربوط کهرفاه و امّنیت و اجتماعی عدالت و احکام تمام کامل اجرای که بزرگی مسأله یک دردارد وابستگی آن به توحید کّلمه اعالء و اسالمی عّلوم و معارف نشر و عمومیقوله عم�ا رسوله و الّله تعالى و کال� و نماید،حاشا مسامحه آن درباره و ورزد سکوت

... � کبیرا � عّلو�ا الظ�المون

) بدانیم؟ ) پیامبر ی خلیفه را ع علی باید چرا

حکومت پیش بیّنىخدایى

Page 40: بسم اللّه الرحمن الرحیم

40

حکومت مشکل 

حاکم از را بشر افکار همواره که موضوعاتی مهمترین از یکی حال و گذشته درچگونگی و جامعه زمامداری و رهبری ساخته،مسأله مشغول خود به محکوم و

است دیگر بخش های و قضائی و نظامی تشکیالت امور، اداره حکومت،سیستمبّلکه بزرگ عّلل از یکی هم هّنوز و نشده هماهّنگ آن به نسبت افکار هم هّنوز که

بین صّلح که است موضوع همین و است جّنگ ها و اختالفات عّلت بزرگترینمتمد�ن اصطالح به دنیای همین در و است مخاطره در آن از همواره المّلّلی

وسایل و جهّنمی های اسّلحه ساختن صرف گزافی های هزیّنه ساعت هر ما،دریا آن باعث که می شود ها آبادی تخریب و بشر کردن نابود و اعدام و قتل

استثمار را مّلت ها که است خودسر و طّلب جاه زمامداران طمع و اختالف . نماید اداره را جامعه و دنیا باید که است حکومتی نوع در اختالف یا می کّنّند

 در همه این که با و بوده روبرو مشکل همین با دنیا هم اسالم ظهور موقع در

و نظام این نوع در اند داشته نظر اتفاق � تقریبا جامعه رهبری و نظام وجود لزوم . آیین یک که اسالم حال هست و بوده نظر اختالف رهبر گزیّنش و اداره روش

مشکل این است ممکن چگونه آمده بشر آخرت و دنیا اداره برای و است جهانی ! باشد نداده مجادل بشر این دست به را خدا برنامه و نکرده حل را

 برنامه های و احکام سایر نشود، پی ریزی صحیح اساس بر حکومت مسأله اگرحدودی در و شود نمی اجرا کامل طور به دین مدنی و سیاسی عّلمی،تربیتی،

. که است جهت این از بود نخواهد جانبه همه آن فواید می شود اجرا که هماساسی و پایه بزرگترین والیت و واجب وقت امام احادیث،معرفت برحسب

. دارد قرار آن بر اسالم که است

Page 41: بسم اللّه الرحمن الرحیم

41

اسالم در حاکم نصب 

) که ) ها حکومت عالیترین ادامه برای مکرر سّلم و آله و عّلیه الّله صّلی پیغمبراعظمقرآن احکام و می رساند ثمر به را اسالم دعوت و نموده دنبال را حضرت آن هدف هایو صّنفی و نژادی تبعیض که اسالمی جهانی حکومت یک طرف به را دنیا و کّند اجرا رادارند را رهبری این صالحیت جهت هر از که را دهد،کسانی سیر نباشد آن در طبقاتیبزرگترین در خدا فرمان مّنافقین،به سیاسی تحریکات تمام رغم عّلی و کرد معرفی

( عّلیه عّلی شکوه با بسیار مراسم با � صریحا و � رسما خم غدیر در اسالمی اجتماعو( کامل را اسالم دین و فرمود معین و نصب خود جانشیّنی و خالفت به را السالم

. گردانید تمام 

زمامداری و رهبری ادامه همان که اسالمی حکومت خالفت،نوع به عّلی نصب باکه متجاوز و ستمکار های حکومت شد دانسته � ضمّنا و گردانید معّلوم است پیغمبر

سیر اسالمی جامعه مصالح حفظ جهت در و گرفته دست به را مسّلمین امور زمامبّنی ستمکاران حکومت ایّنکه از اسالم و نیستّند االطاعة واجب و شرعی غیر نمی کّنّندبر را ظالم و عالم بر را جاهل و نماید تصویب و امضا را آنها امثال و عباس بّنی و امیه

. است مبرا دهد تسّلط و فرمانروایی فاضل بر را مفضول و مظّلوم... است جدا اسالم و دین حساب از خدانشّناس دیکتاتوران و مستبد زمامداران حساب

Page 42: بسم اللّه الرحمن الرحیم

42

 و روحانی رهبری از زمامداری و سیاست اسالم در که نماند گفته نا هم نکته این ) ( . باید سّلم و آله و عّلیه الّله صّلی پیغمبر جانشیّنان نیست جدا معّنوی و دیّنیمردم بتوانّند و باشّند پیغمبر عّلوم و فضایل و اخالق کامل ی نمونه و اعال �ل م�ث . عبارت به و کّنّند هدایت شرع احکام دقایق و دین حقایق جمیع به راو پیغمبر رهبری و عّلم،کمال،اخالق،هدایت ادامه پیغمبر،یعّنی دیگر،جانشیّنیهمان این و است دنیا و دین مصالح به راجع آنچه جمیع در ام�ت امور داری عهدههم مّنقطع و است باقی و نشده مّنقطع حال تا پیغمبر از بعد که است معّنایی

. شد نخواهد

دیانت و سیاست

Page 43: بسم اللّه الرحمن الرحیم

43

گرامی بیت اهل نام نخست مرتبه می نگریم،در غدیر حدیث راویان به که هّنگامی ) ( ) ( ،فاطمه السالم عّلیه عّلی امام یعّنی سّلم و آله و عّلیه الّله صّلی خدا رسول ) ( ) ( ) دیده ) السالم عّلیه حسین امام و السالم عّلیه حسن ،امام عّلیها الّله سالم زهرا

حدود نام بعدی مرتبه در و چشم 110می شود به اسالم پیامبر صحابه از تن: همچون صحابه میان از شاخص افرادی میان،نام این در که می خورد

ابی بّنت عفان،عایشه بن الخطاب،عثمان قحافه،عمربن ابی بن ابوبکربن عوام،عباس بن یاسر،زبیر غفاری،عمار فارسی،ابوذر بکر،سّلمانعبدالّله و انصاری،ابوهریره عبدالّله بن ارقم،جابر بن سّلمه،زید عبدالمطّلب،ام ... در آنان تمامی که می کّند جّلب خود به را آدمی توجه و الخطاب بن عمر بن . در سپس نموده اند نقل واسطه بدون را غدیر حدیث و اند بوده حاضر غدیر محل

از غدیر تابعین،حدیث آنان 83میان جمّله از که است شده نقل تابعین از تن: به می توان

نباته بن اصبغالخطاب بن عمر بن عبدالّله بن سالم

جبیر بن سعیدقیس بن سّلیم

) ( اموی خّلیفه عبدالعزیز بن عمر. نمود... اشاره و

غدیر راویان

Page 44: بسم اللّه الرحمن الرحیم

44

،سیزدهم قرن تا دوم قرن از تسّنن اهل عّلمای میان تابعین،در از تن 360پسکه نموده اند نقل خویش آثار در را غدیر سته 3حدیث صحاح صاحبان از تن

) ششگانه) این صحاح شمار در نیز تسّنن اهل فقهی پیشوایان از تن دو و. دارند جای بزرگان

کتب در را غدیر حدیث فراوانی افراد نیز شیعه عّلمای و محدثین بین در . اندیشمّندان این از نیست مشخص آنان دقیق تعداد که نموده اند روایت مختّلف

. ... نمود اشاره و مرتضی مفید،سید صدوق،شیخ کّلیّنی،شیخ شیخ به می توان از یکی می گردد آشکار خوبی گذشت،به که آنچه طبق بر و اساس این بر

عامه بین در که اسالم نشیب و پرفراز تاریخ وقایع مهمترینغدیر می گردد،واقعه تّلقی قطعی و شده مسّلم،پذیرفته مسّلمانان،واقعه ای

. است خم و مهم امر این ابالغ و نزول روز که نمیماند باقی تردیدی هیچ جای دیگر پس

محسوب پروردگار رضایت و دین اکمال واسطه،روز بدین که خطیر. بود خواهد مسّلمین میان در بسزایی اهمیت می گردد،دارای

Page 45: بسم اللّه الرحمن الرحیم

45

نوشته آنچه و بوده فراوان خم« »غدیر نص و ماجرا پیرامون بیان و بحثطور به پایان در و نگاشت زمیّنه این در می توان آنچه از است گوشه ای شده

مخّلصان و ارادتمّندان ما که می رساند حق جو خوانّندگان عرض به خالصه ) ( این به توجه با که معتقدیم دلیّلی هر از نظر صرف ص خدا رسول یاران

) مخّلص،مدت ) و بزرگ،شجیع صحابی این رض عّلی که پشت 25دالیل سالاداری مسؤلیت های آنها حکومت در و خواند نماز خودش از پیش خّلفای سر

از داشت،یکی همکاری و محبت کمال آنان با و پذیرفت را اجرایی و ) پسرانش ) از تا درآورد،دو رض الخطاب بن عمر ازدواج عقد به را دخترانش

) ( ) به ) صهباء همسرش از دیگری و مسعود دختر لیّلی همسرش از یکی را... میباشّند کربال شهدای جزو که نهاد نام عمر و ترتیب،ابوبکر

Page 46: بسم اللّه الرحمن الرحیم

46

منابع:

) آلوسی ) عالمه المعانی روح البالغة نهج) کثیر ) ابن والّنهایة البدایة) تیمیة ) ابن السّنة مّنهاج) عثمانی ) اشرف محمود موالنا غدیر وحدیث امامت) آزاد ) سّلیم محمد سّنت اهل ما و مؤمّنان غدی،موالی حدیث بخاری صحیح شرح القاری عمدة کثیر البن الّنهایة و البدایة الهیتمی حجر ابن لشیخ المحرقة الصواعق هشام ابن ی سیره رضا محمد تألیف الّله رسول محمد لّلذهبی الّنبالء اعالم سير پدیا ویکی آزاد ی دانشّنامه... و