1 Khalaghiyat.com

مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

  • Upload
    -

  • View
    313

  • Download
    7

Embed Size (px)

Citation preview

Page 1: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

1 Khalaghiyat.com

Page 2: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 2

Page 3: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

3 Khalaghiyat.com

Page 4: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

دوره های مدیریت و کسب و کار92/06/31

فدی

ر

نام استادپیش نیازنام دورهمدت زمان دوره

)ساعت(

محل برگزاری

ایام ساعت برگزاریبرگزاری

تاریخشروع

تاریخپایان

شهریه) ریال (

20:3092/07/3092/08/282/680/000-16:30سه شنبهسعادت آباد20دکتر ابراهیم نژاد- مدیریت عمومی 1

2مدیریت منابع انسانی در سازمانهای

18:0092/07/1492/08/052/480/000-14:00یکشنبهسعادت آباد16آقای خلج-هزاره سوم

مدیریت مدیریت تبلیغات320:3092/06/1992/07/162/680/000-16:30سه شنبهسعادت آباد20دکتر اسدالهیبازاریابی

20:3092/07/1592/08/062/480/000-17:30دوشنبهسعادت آباد16دکتر اسدالهی-تحقیقات بازاریابی 4

مدیریت مدیریت برند520:3092/07/1592/07/292/400/000-16:30دو شنبهسعادت آباد12دکتر جاللیبازاریابی

20:3092/07/1892/08/302/680/000-16:30پنجشنبهسعادت آباد20دکتر جاللی -مدیریت بازاریابی 6

دکترحریرفروش-جامع مدیریت بازاریابي720:3092/06/1292/11/018/900/000-16:30سه شنبهسعادت آباد80آقای چایچیان

-مدیریت عملیات فروش 8دکترحریرفروش20:3092/08/0492/11/194/900/000-17:30شنبهسعادت آباد48آقای چایچیان

9)CRM(20:3092/08/1392/08/271/980/000-16:30دوشنبهسعادت آباد12آقای موالیی-مدیریت ارتباط با مشتری

-مدیریت موثر زمان10

دکترابراهیم نژاددکتر حریر

20:3092/07/3092/08/071/280/000-16:30سه شنبهسعادت آباد8فروش

11مهارتهای ارتباطی برای مدیران DISC 20:3092/06/2592/07/152/400/000-16:30دوشنبهسعادت آباد16مهندس شاهانی -اجرایی-به همراه تست

18:0092/06/2592/07/082/400/000-14:00دوشنبهسعادت آباد12دکتر فرهنگی-توسعه مهارتهای رهبری) دوره ویژه (12

مهارتهای مذاکره در مراودات کسب 13دکترمتولی-و کار

18:0092/06/1992/07/022/480/000-14:00سه شنبهسعادت آباد12 دکتر میرزاپور

14 )International(بازرگانی بین المللTrade

زبان 20:3092/07/0792/09/243/800/000-17:30یکشنبهسعادت آباد36دکتر متولی انگلیسی

استاندارد ISO90001ویرایش سال 1520:3092/07/0692/08/182/480/000-17:30شنبهسعادت آباد20آقای رفتاری -2008

16اقتصاد کالن و تاثیر آن بر بنگاههای

دکتر دانش -اقتصادی 20:3092/08/0492/08/252/480/000-16:30شنبهسعادت آباد16جعفری

17EFQM 20:3092/08/3092/09/071/280/000-16:30پنجشنبهسعادت آباد8مهندس نیکنام-آشنایی با مدل تعالی سازمانی

18:0092/05/3192/06/282/980/000-14:00پنجشنبهسعادت آباد20دکتر ابراهیم نژاد-استراتژي18

18:0092/08/1992/08/261/280/000-14:00یکشنبهسعادت آباد8مهندس نیکنا م-اجرای استراتژی های برنده 1920:3092/08/2192/09/051/980/000-16:30سه شنبهسعادت آباد12دکتر فرهنگی -جامعه شناسی سازمانهای ایرانی 20

دکتر ابراهیم -مدیریت در کسب و کارهای خانوادگی2120:3092/07/1692/07/302/480/000-16:30 سه شنبهسعادت آباد12نژاد

18:0092/08/0492/08/111/680/000-14:00شنبهسعادت آباد8دکتر ابراهیم نژاد-کسب و کارهای خانوادگی22

20:3092/08/2592/11/122/980/000-17:30 شنبهسعادت آباد36آقای چائی چیان -مدیریت فروش و رفتار با مشتری 23

20:3092/07/1692/07/231/980/000-16:30 یکشنبه سعادت آباد8دکتر ابراهیم نژاد-طراحی مدل کسب وکار 24

20:3091/07/1492/08/052/480/000-16:30 یکشنبهسعادت آباد16مهندس افرایی -اصول مدیریت پروژه25

18:0092/08/1392/12/2616/800/000-14:00دو شنبهسعادت آباد128جمعی از اساتید-مدیریت استراتژیک بازاریابی 26

18:0092/08/1392/12/2618/800/000-14:00دو شنبهسعادت آباد144جمعی از اساتید-مدیریت استراتژیک سرمایه گذاری27

28 Business( I زبان کسب کار)English

تعیین 20:3092/08/2692/12/042/870/000-17:30 یکشنبهسعادت آباد42آقای برقی سطح

برنامه کالس های دپارتمان مدیریت و کسب وکار

فخفی

ت

جهت ثبت نام در این کالس ها عدد 20 را به شمـــــــاره 100046446 پیامک کنید 20%

Page 5: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

5 Khalaghiyat.com

با خوانندگان

کارآفرینی

ارتباط

راه های مختلف سرمایه گذاری/4

بخشی از کتاب در دست انتشار دکتر علی اصغر جهانگیری/12/ نکاتی کلیدی در مورد اشتغال زنان/14/ درباره نکته ای پیچیده در آموزش بازار /16/ گفتگو با سعید منصور افشار/18/ 10 مهارتی که برای تبدیل شدن به کارآفرین بزرگ بعدی به آن ها نیاز دارید/20

ارتباطیادداشتی از دکتر علی شاه حسینی/6

گزارش ویژهویالهای میلیاردرهای دنیا /8

سرمقـاله

بازاریابی

نگاه ایرانی

فروشنده خالق

فکرخالق

کتابخانه کسب و کار

جنگ ثروت

khalaghiyat.comبا مشاوران ما متاس بگیرید

برندسازی چریکی/42/ فصل پنجم کتاب اثر مغز/44/

زباله ها را بیرون گذاشته ای؟/54/ من هستم به خاطر این که تو هستی /56

اشتغالزایي شگفت انگیز با بیمه /46/ رازی که به فـــــــروش موفق می رسد/50/ اشتباهات من در فروش بیمه/52

رازی که در تشکر وجود دارد/24/ انتخاب آزادی مالی به جای امنیت مالی/26/ یادداشتی از هاروی مک کی/28/ جدیدترین یادداشت جک کنفیلد /30/ 4 جمله بسیار موثر/32/ گزارش تصویری/34/ پدال گاز را فشار بده!/36/ یادداشتی از پویا ودایع/38/ کدام تبلیغ،

خالقانه تر است؟ /40

معرفی 5 کتاب روز کسب و کار، فقط در خالقیت با ژان بقوسیان/22

پاورقیمی دانید سرمایه واقعی شما چیست؟/58

16 نقل قول الهام بخش /60/ پرسش نامه »برنامه موفقیت« بنیاد ناپلئون هیل/61/ چگونه بر هنر فروشندگی تسلط پیدا کنیم /62

شماره مسلسل:122ثروتمند و موفق باشید

Creativity Viewmagazine

کدپستی: 157695361430009900007777:SMS

صاحب امتیاز و مدیرمسوول: محمدرضا جندقی زاده

شورای سیاست گذاری:محمدرضا جندقی زاده

حسین یاغچیآرش نصیری

محمد مهدی ربانیمدیر اجرایی: هایده شفیعی

مدیر هنری: محی الدین میرزاییویراستار: بهاره گائینی

دبیر عکس: کیارش رضوانیچاپ: امید نشر و چاپ ایرانیان

توزیع: شرکت نشرگستر 96861933تلفن: 88952139 | فکس: 88861933

آدرس: خیابان شهید مطهری. خیابان ترکمنستان. بن بست توسکا. پالک 10

دکتر روح اهلل ابراهیم نژادمهندس

سیده فاطمه مقیمی

ژان بقوسیان

حمید امامی

مهندس حمید سپیدنام

مهندس محمدمهدی ربانی

مهندس بهروز افشاردکتر علی شاه حسینی

مهندس سعید وفایی

مشاور فروشمشاور

کسب و کار

مشاور فروش

مشاور کسب و کار های خانوادگی مشاور امور اقتصادی بانوان

مشاور بازاریابی اینترنتی

مشاور بیمه

مشاور برندینگ اینترنتی

مشاور راه اندازی کسب و کار

[email protected]@khalaghiyat.com

[email protected]

[email protected] [email protected]

[email protected]

[email protected]

[email protected]

[email protected]

آن چه سبب توانگری ست

دوستی داریم که بسیاری از کتاب های حوزه ی کسب وکار را زیر و رو کرده است و هر کتاب مهمی

که چاپ می شود، هنوز به بازار نیامده، از طرف این دوست ما خوانده شده است. هرچند که این

شیوه ی او بسیار قابل احترام و ستایش برانگیز است، اما اتفاقی که بعد از این همه کتاب خواندن

در زندگی او افتاده این است که دستاورد چندانی در زندگی اش بعد از این همه کتاب خواندن عاید نشده است و خودش هم به این اذعان دارد و از این بابت، درگیری ذهنی پیدا کرده است. چند وقت پیش که او را دیدیم به نکته ای اشاره کرد

که به نظر می رسد به کار بسیاری از ما می آید که دغدغه ی پیشرفت و رسیدن به اهداف مان را در

سر می پرورانیم. این دوست گفت که ارزش آموختن علم کسب وکار، ارزشی ست بسیار باال که می تواند

تاثیری شگرف روی زندگی هر کسی بگذارد؛ اما در این جا یک »اگر« وجود دارد که باید آن را در نظر

بگیریم و غفلت از آن باعث می شود این علم اندوزی ارزشمند چندان به کارمان نیاید و تاثیری مشهود بر زندگی مان بر جا نگذارد. اگر بخواهیم این شرط

دوست مان را در قالب یک کلمه بیان کنیم آن کلمه »خودباوری«ست. خودباوری در این جا به

چه کاری می آید؟ به نظر می رسد این ویژگی مهم، زیرساخت هر نوع آموزشی ست که می تواند زندگی

شخص را متحول کند. در واقع این گونه می توان گفت که خودباوری، به شخص اجازه می دهد

اطالعات ارزشمند برای ارتقای سطح زندگی اش را در بخش هایی از مغز خود ذخیره کند که می تواند

سال های سال دوام آورد و در هر دوره از زندگی فرد به کارش بیاید.

این خودباوری، البته مفاهیم دیگری هم به دنبال خود دارد که شاید مهم ترین آن قدرت رویاپردازی و تصور ذهنی مثبت است. تصور ذهنی مثبت، خواب

و خیال نیست، بلکه قدرت تصور آن چیزی ست که ما برای روزها و سال های آینده مان می خواهیم

و از حاال خودمان را در آن جایگاهی که می خواهیم تصور می کنیم تا مغز به فرمان ما به حرکت درآید و آن چیزی را که می خواهیم محقق کند. در واقع اگر زیرساخت دریافت دانش در ذهن ما موضوع

خودباوری ست، تصویرسازی مثبت از شرایط آینده ی خود هم زیرساخت خودباوری ست. اما موضوع زیرساخت برای ساخت بهترین آینده

همچنان ادامه دارد. تمام این ها خالصه می شود در ضمیر ناخودآگاه شخص که شاید راز موفقیت و رسیدن به ایده آل ها در زندگی در همین عنصر

است و اگر چم و خم آن را به درستی دریابیم کاری کرده ایم کارستان که تحوالتی بزرگ را بر مبنای

آن چه می خواهیم به وجود می آورد. این گونه است که باید پیش یا در هنگام دریافت دانش، قله را تصور

کنیم؛ همان قله ای که باید اوج اش را در ذهن در خیال آوریم و رسیدن بدان را ببینیم، خیلی پیش تر

از آن که خودمان بدان جا رسیده باشیم.

Page 6: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 6

با خوانندگانWith Readers

بهترین توصیه به شما می تواند

کسب دانش بیشتر در زمینه فروش باشد و هر چقدر

که بتوانید این دانش را افزایش

دهید اثر مستقیمی در بیشتر شدن

درآمدتان خواهد داشت

0936659-02 نوش��ته اید: »سالم به بچه هاي مجله پربار خالقیت. خیلي خوشحال شدم نحوه نشان دادن قیمت مجله رو با یک نماد ساده نشان دادید. وقتي شما از مطالب خودتون استفاده مي کنید باعث تاثیرگذاري بیشتر براي ما خوانندگان مجله مي شه. از سیستم پیامکي که زمان انتش��ار مجله رو بیان مي کنه هم بس��یار

مچکرم. پیمان عسگري از تهران.«خالقیت: سپاس از شما و انرژی مثبتی که می دهید.

0936090-21 نوشته اید: »باعرض سالم و خسته نباشید کارشناس فروش یک ش��رکته تجاری هس��تم با حقوق ثابت 300ت و پورس��انت 5% برای پیش��رفت در زمینه

شغلیم راهنماییم کنید. متشکرم«خالقیت: بهترین توصیه به ش��ما می تواند کسب دانش بیش��تر در زمینه فروش باشد و هر چقدر که بتوانید این دانش را افزایش دهید اثر مستقیمی در

بیشتر شدن درآمدتان خواهد داشت.0912755-55

نوشته اید: »س��الم. لطفا راجع به افراد برجسته که از طریق بورس در ایران موفق ش��ده اند مصاحبه یا

مطلبي چاپ کنید. شیرمحمدي از کرج.«خالقیت: حتما این مجموعه مصاحبه ها انجام خواهد

شد.0919266-53

نوشته اید: »باسالم و خسته نباشید خدمت دوستان عزیزم در مجله خالقیت. می خواستم ببینم چطور می تونم شماره های 1 تا 32 مجله رو تهیه کنم. چون من از شماره 33با مجلتون آشنا شدم و دوس دارم خود مجله رو داشته باشم و به صورت DVD نمی

خوام. لطفا راهنمایی کنید. باسپاس.«خالقیت: ش��ماره های اول مجله، نایاب اس��ت، در مورد شماره های دیگر، می توانید با دفتر مجله تماس

بگیرید تا در خدمت باشیم.0935523-34

نوشته اید: »با سالم. لطفا همانند گذشته همراه هر شماره از مجله یک سی دی آموزنده از اساتید به ویژه دکتر احمد روستا، جناب معظمی یا سایر اساتید در

نظر بگیرید. با تشکر از شما.«خالقیت: در هر ش��ماره که اسپانسر مناسب برای تولید سی دی فراهم باشد، این کار را انجام خواهیم داد. از این که با نش��ریه خودتان در ارتباط هس��تید

صمیمانه سپاسگزاریم.

0935101-41 نوشته اید: »با سالم. بابت این شماره به ویژه مطالب تاثیرگذار آقایان حس��ین اکبری و شاهین شاکری از شما تشکر می کنم. فقط کمی بیشتر به موضوع ریسک پذیری و غلبه بر ترس در شروع کسب و کارها

بپردازید.«خالقیت: متشکریم از شما. به این موضوع به طور متن��اوب پرداخته ای��م و تالش می کنیم به ش��کل

پررنگ تری به آن خواهیم پرداخت.0935523-34

نوشته اید: »سالم و خدا قوت به تمام دست اندرکاران مجل��ه وزین و عزیز خالقیت. لطفا در صورت امکان در قالب مقاالتی ارزش��مند به طور کامل و جامع به موضوع فن بیان و راهکارهای بهتر صحبت کردن در

جمع بپردازید. با تشکر.«خالقیت: به روی چش��م، حتما به این موضوع هم

می پردازیم.0917914-91

نوش��ته اید: »با س��الم وتش��کر از مجل��ه خوبتون مي خواس��تم نظ��ر کارشناس��تون درب��اره نتورک مارکتینک در ایران که داري مجوز هس��تن س��وال

کنم وبدونم قانوني هستن.«خالقیت: این حوزه هنوز آمیخته به ابهاماتی س��ت و ایرادات قانونی فراوانی دارد. ضمن این که ش��بهه هرمی ب��ودن همچنان برقرار اس��ت و همان طور که می دانید بازاریابی هرمی بسیار آسیب زننده است، هم برای اقتصاد ملی و هم برای اقتصاد شخصی افراد؛ در ضمن آس��یب های اجتماعی فراوانی هم بر آن وارد اس��ت. بنابراین تا وقتی این شبهات برطرف نشود، ترجیح می دهیم به آن و در اشکال استانداردش هم

نپردازیم.0915477-00

نوش��ته اید: »سالم وقتتون بخیر ش��ماره 35 مجله خالقیت رو مطالعه ک��ردم. خیلی خوبه که راه های کس��ب و کار و... را آم��وزش دادی��د اما به این نکته باید توجه داش��ت هر فرهنگ��ی در جوامع مختلف روش فروش و برخورد با مش��تری فرق دارد. ش��ما از نویس��ندگان خارجی فقط تبلیغ کتاب های شان را داری��د در صورتی که فرهنگ ما ایرانیان از قدیم االی��ام فراتر از فرهنگ غرب بوده و هس��ت. خیلی از برخوردها، ژس��ت ها، رفتاره��ای آن ها را مردم ما نمی پذیرند. ان ش��ااهلل موفق باش��ید. مریم مشمول

بازاریاب بیمه.«

خالقیت: حرف تان درس��ت اس��ت و بر این اساس هم هس��ت که م��ا حجم زیادی از هر ش��ماره را به موضوعات داخلی ونویس��ندگان داخلی اختصاص می دهیم؛ ام��ا اطالع از موضوع��ات و مضامین روز جهان در حوزه کسب وکار، از مهم ترین مواردی ست که باید در مجله به آن توجه ش��ود و بر این اساس هم هست که مطالبی از این دست آماده و در اختیار

شما قرار می گیرد.0912683-33

نوش��ته اید: »سالم و خداقوت از اینکه چاپ مجله و توزیع آن را به صورت پیامک به مخاطبان تان اعالم

می کنید. خیلی ممنون. عزیزی. آمل«خالقیت: س��پاس از ش��ما که با مجله خودتان در

ارتباط هستید.0935101-41

نوشته اید: »با سالم. از چاپ مطالب ارزشمند دکتر روستا نهایت تشکر را دارم، ان شااهلل همکاری ایشان با خالقیت تداوم داشته باشد. لطفا در صورت امکان با کارآفرینان جوان بیشتر مصاحبه داشته باشید. با

آرزوی سالمت برای شما.«خالقیت: حتما. ما هم از شما سپاسگزاریم و آرزوی

سالمتی و شادمانی داریم.0912483-24

نوش��ته اید: »لطفا مطالب موفقیت ب��زرگان فروش داخل ایران را بیشتر در مجله ذکر کنید.«

خالقیت: به روی چشم. این روند را که پیش از این هم بوده است به ش��کل پررنگ تری ادامه خواهیم

داد.0930422-44

نوش��ته اید: »با س��الم ممنون از مجله خوبتان. من خانمي هس��تم داراي 2فرزند وسرپرست خانواده ام. لطف کنی��د براي درآمد و کس��ب و کار درمنزل و چگونه امور اقتصادیم را حل کنم راهنماییم کنید.

باتشکر از مجله خوبتان.«خالقیت: به شما پیشنهاد می کنیم اصول کسب وکار اینترنتی را یاد بگیرید و کس��ب وکاری اینترنتی را مرتب��ط با عالیق بانوان راه اندازی کنید؛ چرا که این ن��وع از کس��ب وکار، قابلیت اداره خان��ه را هم دارد. ضمن این که از همکارمان جناب ولی زاده ش��نیدیم که موسسه کار و تامین اجتماعی کتاب های کوچکی جهت آموزش کسب وکارهای خانگی منتشر کرده

است که می تواند برای شما مفید باشد.0938517-39

راه های مختلف رسمایه گذاریبا ما در تماس باشیدپاسخ به برخی از سواالت خوانندگان

3000 99 0000 7777

Page 7: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

7 Khalaghiyat.com

در مورد بیمه و بازاریابی هم

حدود 20 تا 25درصد مجله

را به این موضوع اختصاص داده ایم و در کنار آن فکر

خالق داریم و الفبای زندگی و نیز کارآفرینی و

ارتباط و... و تمام دغدغه مان هم

این است که نوعی توازن میان این

موضوعات برقرار سازیم. منتها

یادمان باشد که مجله خالقیت،

مجله ای در حوزه موفقیت مالی ست

و این حوزه هم با مقوله بازاریابی و مقوالتی از این

دست ارتباطی نزدیک دارد و از پرداختن جدی به آن ها گریزی

نیست

نوشته اید: »با عرض س��الم و خدا قوت، دی وی دی یا سی دی کارگاه های خوداشتغالی دکتر جهانگیری و کتاب های ایش��ونو کجا باید تهیه کنیم. سعید از

شیراز؟ با درود.«خالقیـت: با مراجعه به س��ایت ایش��ان به آدرس: jahangirifdn.com می توانی��د اطالعاتی را که

می خواهید دریافت کنید.0912759-67

نوشته اید: »با س��الم خدمت جناب مهندس ربانی. مجموعه بیمه س��امان قم ارادت روزافزونی خدمت شما دارد. باتشکر از اینکه درهیات تحریریه مجموعه

خالقیت حضور دارید.«خالقیت: ما هم از شما متشکریم.

0915126-98 نوشته اید: »سالم حمیدی هستم. از خراسان رضوی نماینده بیمه ایران در تایباد ضمن تشکر از مطالب کاربردی و خوب مجله و تشکر از جناب آقای امامی می خواستم بپرسم کالس های تخصصی بیمه توسط

آقای امامی برگزار میشه.«خالقیت: ای��ن کالس ها در س��ایت های اینترنتی مرتبط با فروش بیمه اعالم می شود که می توانید با مراجع��ه به آنها می توانید در جریان زمان برگزاری

کالس ها قرار بگیرید.0911311-88

نوش��ته اید: »س��الم خداقوت. لطف��ا از آقای دکتر جهانگیری درخواست کنید مصداق های عینی ازتهیه بذر گیاهان دارویی ونحوه فروش این گیاهان را هم

ارایه دهند. با تشکر. شعبان نیا.«خالقیت: پیشنهاد ش��ما را به ایشان ارائه دادیم تا

مدنظر قرار گیرد. سپاسگزاریم از شما.0915808-59

نوش��ته اید: »س��الم. من از خوانندگان دائمی شما هس��تم و می خواس��تم از مجله خوب شما تشکر و قدردانی کنم. همچنین اگر امکانش هس��ت شماره

تماس مهندس سلجوقی را می خواستم.«خالقیت: خوش��حالیم ک��ه به جم��ع خوانندگان خالقیت پیوسته اید. با دفتر مجله تماس بگیرید تا شماره مهندس سلجوقی را در اختیارتان قرار دهند.

0937376-31 نوشته اید: »سالم. مطالب دکتر روستا در هر شماره بس��یارعالیه و همینطور دکتر معدلی که شخصیت بسیار دوست داشتنی هستند. خدا خیرتون بده که

ماها رو آشنا کردید با این دو عزیز.«خالقیـت: م��ا ه��م از ش��ما تش��کر می کنیم که

نقطه نظرات خود را با ما در میان می گذارید.0912105-85

نوش��ته اید: »عنایت داشته باش��ید در فرایند رشد همه جانبه نمي ارزد به قیمت آس��یب به س��المتي چش��م، تکنیک هاي کارآفریني را فرا گرفت. فونت ریز، نقطه ضعف مهمي است که به مخاطبان آسیب

مي زند. با تقدیر و احترام، بهزاد صمیمي«خالقیت: حداکثر تالش مان این است که فونت ریز

نشود و اگر این گونه بوده عذرخواهی می کنیم.0919221-87

نوش��ته اید: »با سالم و ادب و احترام. ضمن تشکر از تمامی پدیدآورندگان مجله خوبتان، در صورت امکان در خص��وص معرفی کتب راجع به کس��ب و کار و دانش مالی به ترتیب از مقدماتی، پیشرفته، حرفه ای و رعایت پیش نیازها اقدام فرمایید. باسپاس فراوان.«

خالقیـت: در مطال��ب دکتر محمدی��ان و جناب

بقوسیان تالش می کنیم موضوعی را که می فرمایید دنبال کنیم و امیدواریم نظر شما را تامین کند.

0933977-44 نوشته اید: »با سالم. بنده در شهر اهواز یک کارآفرین می شناس��م که زندگی ایش��ان و نوع شخصیتشان می تواند الگوی بس��یاری از جوانان باشد در صورت تمایل می توانم با ایش��ان گفتگو کنم برای چاپ در

مجله.«خالقیت: بسیار استقبال می کنیم. با دفتر مجله در تماس باشید تا بتوانیم به شکل بهتری این موضوع

را پیش ببریم.0937228-70

نوش��ته اید: »سالم من بیس��ت و دو سالمه و هفت ملیون پول دارم مي خوام ثروتمند بشم چه کار کنم.

با تشکر.«نی��ز و اینترنت��ی کس��ب وکارهای خالقیـت: س��رمایه گذاری در ب��ورس، حوزه هایی س��ت که با بودجه های کم بازدهی خوبی دارند؛ منتها در صورتی که با کس��ب دانش مربوط به ای��ن حوزه ها وارد آن ش��وید. در غیر این صورت، س��رمایه گذاری بسیار

پرریسک خواهد بود.0936337-02

نوش��ته اید: »سالم. شماره مجله36 صفحه 36 پر از غلط امالیی هستش. )کاملن. قبلن. عمدن(«

خالقیت: این نوعی از رسم الخط است که غلط هم نیست و شماری از نویس��ندگان معروف و توانمند ادبی نیز چنین رس��م الخطی را در نوش��تن تنوین

رعایت می کنند. با تشکر از شما0919337-71

نوشته اید: »با سالم، راه ارتباطی با آقای نیما آزادی )تحلیلگر ارش��د بورس( چیس��ت؟ ش��ماره تماس یا ایمیل ایش��ان را لطف کنید و بفرستید. با تشکر

فراوان«خالقیت: ب��ا دفتر مجله تماس بگیرید تا ایمیل یا

شماره تماس ایشان در اختیارتان قرار بگیرد.0912561-46

نوش��ته اید: »از آن روزی ک��ه عال��م را نهادند به هر کس هر چه الیق بود دادند. تقدیم به بر و بچه های

خالقیت«خالقیت: سپاسگزاریم از شما و حسن سلیقه تان.

0938016-91 نوشته اید: »سالم. زندگی جاریست و تو ای خالقیت مان��دگاری چون ب��ه اطرافیانت ان��رژی و اطالعات

می دهی. پاینده و پابرجا بمانید.«خالقیت: تمام سعی ما این است که این گونه باشیم که ش��ما می گویید و سپاس��گزاریم که به ما انرژی

مثبت می دهید.0914984-69

نوشته اید: »با سالم و احترام. چند پیشنهاد و انتقاد داش��تم. ش��ما که این همه در مورد مدیریت زمان و نظم قل��م می زنید چرا مجل��ه خودتان هیچ وقت س��روقت حاضر نیست؟ اصال چرا اصرار دارید دیرتر پخش کنید. مثل مجل��ه موفقیت زودترهم پخش کنیدعیبی داره؟ نکته دو، من تجربه کردم که هرگاه نشریه ای افتاده به صرفه جویی و نزول کیفیت کاغذ، کیفیت مطالب هم میاد پایین. مجله ش��ما بیشتر شده مطالب بیمه و بازار که دل خوانندگان قدیمی و ج��دی رو به کل می زنه. هدفتون فراموش ش��ده نقش خانواده فراموش ش��ده. چرا بحث های تستی و تس��ت روانشناس��ی آخر این جور ضعیف از لحاظ

نگارش و محتوا چاپ می ش��ه؟ شایدبعضی موضوعا کوتاهش خوبه و اگه کش داده بش��ه تو ذوق می زنه یا مجله باهاش پر بش��ه باعث از دست دادن طیف عظیم خوانندگانی بش��ه که ب��ه این بحث ها عالقه ندارن. بهتراست شماکه مدارتون خالقیته از خودتون هم چند خالقیت نشون بدین. با تشکر. آزادعزیزی

بوکانی.«

خالقیت: دوست گرامی بوکانی، در موضوع تاخیر مجله در 2 ش��ماره اخیر، حق با شماست. متاسفانه ب��ه دلیل پ��اره ای ناهماهنگی ها از جمل��ه از طرف تحریریه، مجله با 2 روز تاخیر روی کیوسک ها قرار گرفت و از این بابت از شما و سایر خوانندگان گرامی، طلب پوزش و جبران داری��م. در مورد صرفه جویی که فرمودید باید به این نکته توجه داش��ته باش��ید که مجله خالقیت همزم��ان با تغییر جنس کاغذ، قیم��ت خود را ه��م به نصف کاه��ش داد و در این صورت نمی توان گفت که صرفه جویی صورت گرفته اس��ت؛ بلکه هدف اصلی این بود که نشریه به شکل راحت تری در اختیار عالقه مندان به ویژه مخاطبانی در شهرستان قرار گیرد. زمانی که کاهش قیمت در این ابعاد اتفاق می افتد نمی توان نام آن را صرفه جویی گذاش��ت. در مورد بیمه و بازاریابی هم حدود 20 تا 25درصد مجله را به این موضوع اختصاص داده ایم و در کن��ار آن فکر خالق داری��م و الفبای زندگی و نی��ز کارآفرینی و ارتب��اط و... و تمام دغدغه مان هم این اس��ت که نوعی ت��وازن میان ای��ن موضوعات برقرار سازیم. منتها یادمان باشد که مجله خالقیت، مجله ای در حوزه موفقیت مالی ست و این حوزه هم با مقوله بازاریابی و مقوالتی از این دس��ت ارتباطی نزدی��ک دارد و از پرداختن ج��دی به آن ها گریزی نیس��ت. در مورد تس��ت های روانشناسی هم انتقاد شما 2 بخش داشت. یکی این که چرا گاهی در چند قسمت منتش��ر می شود که در پاسخ باید گفت که این تست ها به اصطالح، »من درآوردی« نیست و از معتبرترین کتاب ها و منابع جهانی، انتخاب و ترجمه می شود و از آن جا که حجم آن ها گاهی متناسب با انتشار در یک شماره نشریه خالقیت نیست، بنابراین مجبوریم در چند قسمت منتشرشان کنیم. برای ما خیلی راحت است که تست هایی کم حجم و به دور از منابع معتبر در اختیار خوانندگان بگذاریم که در یک قسمت هم تمام می شود؛ منتها این را کم فروشی ب��ه مخاطب می دانی��م. بخش دوم انتقاد ش��ما به تست های روانشناسی، مربوط به شیوه نگارش آن ها بود که پیشنهاد می کنیم مصداقی صحبت کنیم که در کدام قس��مت، چنین عیوبی وجود داشته است؛ از س��ایر خوانندگان گرامی هم دعوت می کنیم اگر در ش��یوه نگارش این تست ها عیبی دیدند ما را در جریان بگذارند. چون تمام تالش ما این اس��ت که تا حداکثر امکان، مجله ای به ش��ما تقدیم کنیم که از جهت نگارش ادبی، پالوده و قابل فهم باشد و فکر می کنیم تا حدود زیادی این خواست، محقق شده اس��ت. از این که از بوکان با ما در ارتباط هستید و ما را دلسوزانه نقد می کنید، صمیمانه سپاسگزاریم.

0939211-14 نوشته اید: »سالم. مجله خالقیت، زندگی من را از این رو به آن رو کرده و توی مدت کمی تونستم کارهایی

بکنم کارستان. بهترین مجله اید.«خالقیت: از پیام ش��ما بسیار خوش��حال شدیم و

برای تان آرزوی موفقیت های بیشتر داریم.

Page 8: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 8

افراد وقتـی زندگی نامه موفق را می خوانیـم می بینیم

کـه یکـی از ویژگی های ایـن افراد پریـدن از شـاخه ای به شـاخه دیگر بوده

است بیشـتر این افراد بارها شغل عوض کرده اند و برخـی هم بارها شکسـت خورده اند ولـی تحقیقات

نشـان می دهـد که اکثـر این افـراد قبل از حدود سـن 35 سالگی تکلیف شان را با خودشان و شغل شان مشخص کرده اند و از

تجربیات تغییر شغل و بودن در محیط های گوناگون برای خود اندوخته اند که توانسته اند از گنج تجربه برای باال رفتن و پیشرفت در کسب و کار خود بهره

بگیرند.بـه راحتی می توانیم نمونه هایی را بین اقوام و آشـنایان پیدا کنیم که مکرر شـغل

عوض می کنند و درآمد خود را صرف هزینه های راه اندازی کسـب و کار جدید مثل دکوراسـیون، اجاره مکان مناسـب، تزیینات یا پرداخت هزینه هـای تعمیرات و...

می کنند.وقتی به آن ها اعتراض یا سـوال می شـود که چرا ثبات ندارید می گویند: آدم های بـزرگ این گونه بوده اند! درسـت مثـل افراد نامنظمـی که وقتی به آنـان اعتراض

می شود به اشتباه به هم ریختگی اتاق و ظاهر انیشتین را مثال می زنند!غافل از این که به هم ریختگی انیشـتین یک نظم در بی نظمی بوده اسـت و از شاخه به شـاخه پریدن افراد موفق نیز سـیر صعودی داشـته اسـت. یعنی پریدن از شاخه پایین تر به شـاخه باالتر نه تنها اشکالی ندارد بلکه از ضروریات پیشرفت است. ولی برخی این پریدن را در سقوط و پریدن به شاخه های پایین تر انجام می دهند که بسیار

جای سوال دارد.

ارتباطRelation

برای مدیریت مالیاز این شاخه به آن

شاخه بپرید...

یادداشتی از دکتر علی شاه حسینی

Page 9: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

9 Khalaghiyat.com

از یکـی یقینـا عوامـل موفقیت، داشـتن

مدیریـت در توانمنـد ذهـن امـور مالی سـت. گاهی تصور می شـود

کـه مدیریـت مالی فقط سـر و کار داشـتن با پول اسـت. ولـی مدیریت مالی یعنـی تبدیل منابع و

داشـته های گوناگون مثل زمان، فرصت، دوسـتان، رابطه ها، مهارت ها و... با پول اسـت. افرادی که دارای شـم اقتصادی هستند

و به قولی دست به خاک می زنند ، طال می شود یا از هیچ چیزی می سازند، عمدتا افرادی هسـتند که در انتخاب شغل، مکان، زمان، شریک، دوست و محل

زندگی فاکتورهایی را در نظر می گیرند که برای آینده خود و درآمدشان نقش به سزایی دارد. جوانی را دیدم که مشـغول دامداری بود وقتی از او پرسـیدم چطور از موبایل فروشی به

فروش لوازم منزل روی آوردی و بعد مصالح فروشـی و اکنون مشـغول دامداری هسـتی، در جواب گفت: این کار راحت تر است! وقتی تعجب را در چهره من دید، توضیح داد که همه آدم های بزرگ این گونه

بوده اند! یادمان باشد تجربه های کاری باید مرتبط و مکمل هم باشند؛ برای مثال کسی که مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترای مرتبطی دارد، شک نکنید که در عرصه های علمی دارای اعتبار بیشتری خواهد شد؛

اگر چه شاید زمان بر باشد. در حرفه ها و کسب و کارهای ماندگار بارها شنیده ایم که صاحب کار از دوران نوجوانی و جوانی خود در همین کار به قول خودش پادویی و شاگردی می کرده است و خاطراتی را تعریف می کند و ما بدون توجه

به راز این ماندگاری فقط داستان را با عالقه گوش می کنیم. در حالی که این فرد به این دلیل از پادویی به اینجا رسیده است که اوال در طی سال ها با سرمایه ای به عنوان آشنایان و صاحبان آن شغل ارتباط برقرار کرده است، دوم این که خم و

چم آن حرفه را در عمل آموخته است، سوم آن که معتمدین و غیرمعتمدین آن حرفه را شناخته است، چهارم آن که برای خود ذره ذره اعتبار جمع کرده اسـت و پنجم آن که با آن داشـته و حتی بدون داشتن مبلغ اولیه

توانسته است وارد آن حرفه شود و کسب و کاری را برای خود راه اندازی کند. برای مدیریت مالی موفق در خانواده و زندگی الزم است بدانیم و به فرزندان مان بیاموزیم که فقط با پول نمی توان در عرصه مالی

موفق بود؛ بلکه آن چه در متن باال گفته شد از ظرافت های موفقیت در مدیریت مالی ست که ما آن را نه تنها جدی نمی گیریم بلکه حتی آن ها را نمی دانیم. باورتان می شود که یک دختر خانم

15 ساله که در سن 11 سالگی با جدیت به کالس نقاشی رفت و امروز فقط با شاگردی مستمر یک سرمایه دار بزرگ شده است و مانند خیلی از 15 ساله های دیگر سردر گم نیست. وقتی

از او خواستم داشته هایش را لیست کند با غرور گفت در طی این 4 سال که کالس نقاشی می روم 12 دوسـت پیدا کرده ام که برخی از آن ها اسـتاد نقاشی شده اند و برخی در مسیر

استادشدن هستند. 4 استاد نقاشی می شناسم که به من می گویند می توانی نزد ما مشغول به کار شوی، 60 تابلوی نقاشی دارم که می خواهم به زودی در مدرسه مان اولین نمایشگاه

شـخصی ام را راه اندازی کنم. هدفم این است که به زودی یک نمایشگاه بزرگ دایر کنم و قصد دارم وقتی کمی بزرگ تر شدم در کشورهای دیگر نیز اقدام به برگزاری نمایشگاه

کنم و حتما قصد دارم یک آموزشگاه نقاشی نیز تاسیس کنم و... آن قدر گفت که من گفتم دیگر بس است. حتما شما هم غرق خواسته ها، آرزوها و اهداف این نوجوان 15ساله شده اید.

بله، همین طور اسـت. این یک فرد سـرمایه دار اسـت که در آینده ثروتمند هم خواهد شد؛ چرا که داشـته های او آن قدر زیادند که حتی می تواند به پول تبدیل شـوند و این داشـته ها

نتیجـه برنامه ریـزی ، هدف گذاری و هزینه کردن برای خود و مدیریت بـر خود حتی از دوران کودکی و نوجوانی ست که گاهی اوقات این مدیریت از وظایف والدین است.

آیا فکر می کنید این شـخص هیچ وقت بیکار خواهد ماند؟ راسـتی 15 سـاله های اطراف ما چه دارند؟ 15 ساله ها، 20 ساله ها، 30 ساله ها، اصال خودمـان چـه مهارت ها، توانمندی ها و سـرمایه های جنبـی داریم که امروز گله می کنیم و شـکوه که چرا وضع مالی ما این گونه اسـت؟ و با

اعتراض می گوییم آخر کدام دارایی را مدیریت کنیم؟و چرا باید مدیریت مالی بدانیم؟

آیا مدیریت مالی فقط مدیریت پول است؟داشته های من چیست؟

پس بیاییم :1. روی خود سرمایه گذاری کنیم.

2. پروژه زیبای توانمندسازی را برای خود پیاده کنیم.3. سرمایه های غیر پولی خود را افزایش دهیم.

4. بدانیـم کـه مدیریـت مالـی یعنـی حفـظ مدیریـت داشـته ها و داشـته های مان را طوری مدیریت کنیم که هر روز به آن ها اضافه شود

و به طور خودکار به پول و ثروت هم تبدیل شود.

Page 10: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 10

گزارش ویژهSpecial Report

ویالهای زیبای میلیاردرهای دنیا در گران ترین خط ساحلی دنیا؛ مالیبو

لطیـف احمدپور/ سـاحل کربن، در منطقه مالیبـو، گران قیمت ترین خط سـاحلی جهان است. موسسان مالیبو، خانواده ریندگز، خط ساحلی کربن را در سال 1930 تقسیم بندی کردند. امروز، هر متر مربع از این ساحل، ارزشی باالتر از دویست هزار دالر دارد. استفان شاپیرو از آژانس امالک وست ساید می گوید: خط سـاحلی کربن، خانه افرادی سـت که برای سـتارگان هالیوود، چک می کشـند. این خط ساحلی، از دسترسـی عمومی نیز برخوردار است. سـاحل کربن که برخی آن را سـاحل میلیاردرها هم می نامند، شامل هفتاد قواره زمین و حدود سه کیلومتر ساحل در امتداد خط ساحلی اقیانوس آرام اسـت. در این قسـمت، به معرفی برخـی از ثروتمندترین سـاکنان این خط

ساحلی می پردازیم.

مالک: جوئل سیلور، تولید کننده فیلم

قیمت خرید: سـال در دالر میلیـون 14/4

2003ماتریکس، صاحب تولیدکننده ملکـی بـه وسـعت 5600 فوت دو شـامل کـه اسـت مربـع دفترکار، یک اتاق بیلیارد، یک باشگاه ورزشی، یک استخر به همـراه دو جکوزی و یک زمین

تنیس است.

مالک: پل آلن، مایکروسافتقیمت خرید: 25 میلیون دالر در سال 2010

این عمارت U شـکل که از شیشـه و گچ ساخته شده اسـت شـامل پنج اتاق خواب، یک سـالن نمایش، یک اسـتخر و بالکنی به طول 80 فوت اسـت. چندی قبل، او یک جزیره شـخصی را در بازار واشـنگتن به فروش

گذاشت.

1

23

مالـک: جیمی مـک کارت، لس آنجلس داجرز

میلیون قیمـت خریـد: 27/3 دالر در سال 2007

ایـن عمـارت که توسـط جان التنر طراحی شـده اسـت، در حال حاضر در مالکیت همسـر سابق رییس قبلی داجرز یعنی فرانک مک کارت اسـت، که او آن را از بازیگر معروف کورتنی

کاکس خریداری کرده بود.

Page 11: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

11 Khalaghiyat.com

4

9

6

7

8

مالک: لری الیسون، اوراکلقیمت خریـد: 37 میلیون دالر

در سال 2012 این عمارت که از فوالد و شیشه ساخته شده است، تنها یکی از چندین دارایی او در این منطقه اسـت. الیسـون همچنیـن در سال گذشـته، ششمین جزیره بـزرگ هاوایـی را بـا قیمتـی در حـدود نیـم میلیـارد دالر

خریداری کرد.

مالک: دیوید گیفن، کمپانی گیفن رکوردز، دریم ورکز

قیمت خرید: حـدود 6 میلیون دالر

گسـتره ای به طـول 285 فوت اسـت که شـامل 9 پارکینگ و یک استخر بسیار مجهز است و گیفن آن را بر روی چهار قواره

از زمین های مالیبو ساخت.

مالـک: جیم سـابان، گروه سرمایه گذاری سابان

قیمـت خرید: 8/1 میلیون دالر در سال 1999

این عمارت که از گچ و سـنگ سـاخته شـده اسـت، دارای 9 اتاق خواب و 12 سـالن است و بر طـول 121 فوت سـاحلی بنا

شده است.

مالک: پیتر مورتون، رستوران هارد راک قیمت خرید: 3/4 میلیون دالر در سال 1998

مالک رسـتوران هـارد راک، یک عمـارت چوبی به مسـاحت 7000 فـوت مربـع را بر روی دو قـواره از زمین هایش بنا کرد و سومین قواره خالی را در سال

2008 به دیوید گیفن فروخت.

مالک: جرالد شوارتز، اونکس کورپوریشنقیمت خرید: 19 میلیون دالر در سال 2008

صاحـب این شـرکت خصوصـی، برای سـاخت این مجموعه چندمنظوره با مسـاحت 8156 فوت مربع،

سه خانه مجاور هم را کوبید.

مالک: آرنون میلچان، کمپانی فیلم سازی قیمت خرید: 7/3 میلیون دالر در سال 1998

این قصـر 9655 فوت مربعی، شـامل 6 اتـاق خواب و استخری 90 فوتی است. سـازنده فیلم »زیبایی«، یک سالن نمایش را نیز در این ویالی ساحلی ساخته است.

مالک: الی برود، سان آمریکاقیمت خرید: 5/1 میلیون دالر در سال 1999

ایـن عمارت کـه طراحی آن را ریچـارد می یر بر عهده داشته است، از شیشه های درخشان و آلومینیوم سفید سـاخته شده و با حیاطی پوشـیده از چمن مزین شده

است.

5

10

Page 12: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 12

وز در سایت موفقیت ما لی را هر ر khalaghiyat.com

مرور کنید

همه محصوالتی که درباره موفقیت مالی و کارآفرینی می خواهید در سایت

khalaghiyat.com

چگـونه پولساز شوید؟

Creativity Viewmagazine

Page 13: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

13 Khalaghiyat.com

وز در سایت موفقیت ما لی را هر ر khalaghiyat.com

مرور کنید

همه محصوالتی که درباره موفقیت مالی و کارآفرینی می خواهید در سایت

khalaghiyat.com

چگـونه پولساز شوید؟

Creativity Viewmagazine

Page 14: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 14

چالش های پیش رو که )در شـماره قبل( به اختصار با بخشـی از آن آشنا شدید نشانگر آن است که موانع و مشکالت عدیده ای در پیش روی سرمایه گذاران،

جوانـان و به طور کلی در فضای اقتصادی کشـورمان وجود دارد که نشناختن آن و آشنا نبودن به عبور از موانع، قطعا حاصلی جز

شکست در پی نخواهد داشت. همواره بر این نکته تاکید دارم که در دروس دانشـگاهی بحث چالش ها و راه

عبور از آن از ضرورت های آموزشـی کشـور اسـت تا در مواجهه با مشـکالت دچار

حیرت و ناامیدی نشـوند و از قبل آمادگـی پذیـرش آن و راه

مقابله با آن را دریافته باشند.

مشـکالت درمقابـل فرهنگی، اجتماعـی، عدیده اقتصـادی و ناهنجاری های موجود راهکارهایـی وجـود دارد کـه مـا را در رویارویـی بـا آن مقـاوم خواهد سـاخت که بـه اختصار و به شـرح زیر به پـاره ای از آن موارد

خواهیم پرداخت.1- شناخت جهان امروز: متاسـفانه جامعه ایرانی از تحوالت و رویدادهای جهان امروز در زمینه صنعت، کشـاورزی و بازرگانی بی خبر مانده اسـت و از تجارب مردم کشـورها که چگونه با خالقیت و کارآفرینـی ایجاد ثـروت و فرصت کرده اند اطالعی ندارنـد. جامعه ایرانی نمی داند کشـورهایی که فاقد ثروت های بـادآورده نظیر نفت و گاز بوده اند و گاهی مسـاحت آن ها چندین برابر کوچک تر از یک اسـتان ایران اسـت از درآمد سـرانه باال برخوردارند و زیرسـاخت های کشـور خـود را به نحو

شایسته ای به انجام رسانده اند.کشور هندوسـتان با 1/5 میلیارد جمعیت با ایجاد مراکز کارآفرینی، رشد 12/5 % را تجربه کرده و کشـور چین که جامعه ای فقیر، معتاد و بی سـواد بـوده یک باره از خواب بیدار شـده و بـه نام اژدهـای زرد در حال بلعیدن

تجارب قرن های بشری ست.خانواده ای که روی طناب رخت خود کیسـه های پالسـتیکی آویخته و در آن آب دریـا یـا آب معدنی می ریزد هفته ای 2 یا 3 بار جلبک اسـپیرولینا پرورش داده و کیلویی 100 دالر به بازار عرضه می کند یا به محصول نوشابه یا ماسک صورت یا قرص تبدیل می کند. این خانواده از طناب داخل حیاط

خود ماهانه 5تا 6هزار دالر درآمد ایجاد می کنند.یک کشـاورز با پخش کردن گاز اتیلـن در مزارع گوجه فرنگی هر زمان که الزم باشـد آن را به رنگ قرمز می آورد و روانه بازار می کند پیش از آن که گوجه های دیگر مزارع به رنگ قرمز درآیند. این شـیوه قطعا کشاورز را از خطر ورشکستگی نجات می دهد و چنان چه مایل به تاخیرانداختن رسیدن گوجه فرنگی باشـد کافی سـت گیاه خود را مجروح کنـد تا در مدت طول

گوجه سـرخ کردن درمان فرنگی را فراموش کند و پس

از بهبود کامل و زمانی که بازار از وفور گوجه خالی شده آن را در شرایط مطلوب تر روانه بازار کند.

اسـتفاده از ضایعات طبیعی کشاورزی و تبدیـل آن بـه ثـروت، پیشـرفت های

حیرت انگیز در صنعـت و خلق فرصت های جدیـد و تبدیـل زیـان به سـود و بـاال بردن

بهـره وری و کاهـش قیمت تمام شـده و هزاران تجربه کوچک و بزرگ جهانیان که امروز به رایگان

در اختیار بشـریت است بسـتر مناسبی برای اقتصاد و اشتغال فراهم می سـازد و نیاز به تجربه و خطا ندارد.

ولی آن چه مایه تاسـف اسـت دسترسی نداشتن جامعه با ایـن تحوالت و خالقیت هاسـت که تحـول در مراکز علمی و

دانشگاهی را طلب می کند.

یا راهی خواهیم ساخت یا راهی خواهیم یافت

کارآفرینیEntrepreneurship

ایده های خوداشتغالی دکتر علی اصغر جهانگیری- صنعت4

Page 15: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

15 Khalaghiyat.com

2- شـناخت ایـران: ایرانیـان بـه دالیل بی شـمار از جملـه درآمد نفتی و تحول نیافتن سیسـتم آموزشـی از منابع و مواهب کشـور خود بی خبر مانده اند؛ آن هم کشـوری که دارای اقلیم های متنوع، کشـورهای متعدد همسـایه، منابع طبیعی، معادن، ضایعات، نیروی انسانی، فرهنگی غنی و

باشکوه و توانایی های بی شمار دیگر است.الزم است در بخشی جداگانه خوانندگان عزیز را به پاره ای از این ارزش ها و توانایی هـا مطلع سـازم تا جامعه بـا فرصت های بی شـماری که در یک قدمی اش قرار دارد ولی قادر به تشـخیص و شناسایی آن ها نیست، آشنا

شود.3- روش های قرن بیست و یکم:

سرعت و پیشرفت سرسام آور جهان و خلق وابداع میلیون ها ایده کوچک و بزرگ و تغییر الگوها و روش ها که هر روزه شاهد آن هستیم روش های قرن بیسـتم را ناکارآمد و کهنه و غیرقابل اسـتفاده می کند؛ در حالی که جامعه ایرانی تا حدودی بی خبر از این تحوالت عمل می کند. از این روست که هرگز قادر به رقابت، صادرات واقعی یا خلق روش های مدرن یا حداقل

استفاده از تجارب جوامع بشری نبوده است.ایـن روش هـا در جهان صنعـت، تولید، کشـاورزی، فرهنگـی، بازرگانی و خدمـات چنان دسـتخوش تغییر شـده که الزم اسـت با دقـت و توجه

بیشتری به آن پرداخته شود.4- ایجاد مراکز مشاوره و راهنمایی

چنان چه مسووالن جامعه از ایجاد چنین مراکزی حمایت و پشتیبانی کنند به راحتی قادر خواهند شـد تا جامعه ایرانی را با تحوالت و پیشرفت های جهانیان آشنا سازند. این مراکز با انتشار مجالت یا بهره گیری از رسانه ها یا برگزاری سـمینارها مدیران کشـور را با شیوه های امروزین جهان آشنا

می سازند و...5- بازار مصرف: کشـور ایران عالوه بر 35اسـتان و 75 میلیون جمعیت با بیش از 2 میلیارد از جمعیت جهان را در همسـایگی خود دارد که اکثر این همسـایگان در شـرایط مطلوبی به سـر نمی برند و آشنایی نداشتن با بازرگانی هـای مدرن و نشـناختن این بازار بزرگ، جامعـه ایرانی را از این

فرصت طالیی محروم ساخته.6- حذف هزینه های سربار.

7- جایگزینی مواد اولیه. 8- تغییر خط تولید.

9- کشاورزی های مدرن. 10- ضایعات.

11- استفاده از ظرفیت خالی کارخانجات. 12- منابع عظیم فرهنگی.

مشـاغل -13خانگی.

بانـک ایجـاد -14اشتغال.

و مـوارد متعدد دیگری که به دلیل اهمیت آن الزم است

بـه تفصیـل بررسـی دقیق تری شود. در شماره بعدی، راهکارهایی

در مورد آن ارائه می شود.

پنجره خالقیت اول و نیمه هر ماه منتشر می شودشماره بعدی: اول بهمن

Page 16: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 16

1

2

3

نکاتی کلیدی در مورد اشتغال زناننوشـتاری از فاطمه دانشـور، بانوی برتر کارآفرینی و

نماینده مردم در شورای شهر تهران

واقعیتی که در مورد اشتغال زنان وجود دارد این است که درصد کمی از آن ها جذب بازار کار می شـوند و باز درصد بسیار کمتری از آن ها برای اشـتغال، مقوله کارآفرینی را انتخـاب می کنند. مطابق آمارها شـاخص حضور خانم هـا در فعالیت های اقتصادی حـدود 10درصد اسـت که این آمار در 40 سال اخیر، جهش قابل مالحظه ای نداشته است. از طرف دیگر، تورم مزمنی که در این سال ها در اقتصاد ایران وجود داشته باعث شده است که شکافی میان درآمد و هزینه ایجاد شود و خانواده ها مجبور به حذف مواردی نظیر تفریحات و مسافرت و... شوند و خود این مساله، نارضایتی هایی را در خانواده ها به وجود آورده که شاید یکی از عوامل موجده در پدیده هایی نظیر طالق و... باشد. این مساله را کنار یافته های پژوهشی میدانی بگذارید که در آن از خانم ها سوال شده بود که اصلی ترین انگیزه شما از کارکردن چیسـت؟ و 81درصد گزینه »تامین هزینه هـای زندگی« را انتخاب کـرده بودنـد. در واقع، فشـارهای اقتصادی به گونه ای بوده اسـت کـه این خانم ها به فکـر کار و ایجاد درآمد بـرای تامین هزینه های

خانواده افتاده اند.

آن هـا کارمنـدی را انتخاب کرده انـد؛ چرا که شـاید در مقام مادر خانواده مسـوولیت های دیگری را هم بر دوش داشـته اند و همین، فرصت ریسـک پذیری را از آن ها گرفته است. این در حالی سـت که ما در موضوع کسـب وکار، انگیزه های دیگری را هم مـالک عمل قرار می دهیم که فراتـر از انگیزه صرف تامین هزینه های زندگی ست.از سوی دیگر، حضور زنان در پست های مدیریتی کشـور، بسیار کمرنگ است. تجربه نشان داده که هر جا زنان، مدیر بوده اند، از نیروهای کاری زن، اسـتفاده بیشتری کرده اند و چون تعداد مدیران زن، بسـیار اندک اسـت، همین موضـوع، روی میزان اشـتغال زنان هم اثر می گـذارد. بنابراین اگر ما زنان کارآفرین بیشتری داشته باشیم، خودبه خود میزان

اشتغال زنان را هم افزایش داده ایم.

موضوع دیگری که در بحث نقش های اجتماعی زنان مطرح اسـت، موضوع اشتغال به تحصیل دختران در دانشگاه هاسـت. آمارها می گویند میزان فارغ التحصیلی دختران از دانشـگاه ها بیشتر از پسران است. خیلی ها این را ناشی از توانمندی دختـران می دانند؛ ولی واقعیت این است که پسران حضور در بازارهای کسب وکار را به حضـور در دانشـگاه ها ترجیـح داده اند و همین، آمـار حضور دختـران در محیط های

دانشگاهی را افزایش داده است.

Page 17: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

17 Khalaghiyat.com

4

67

8

آمـوزش موضوعـات کلیـدی برای کارآفرین شدن زنان ایرانی

با تدریس فاطمه دانشور بانوی کارآفرین برتر ایرانی

خانم هایـی که خواهان پیشـرفت مالی خود و خانواده شان هسـتند می توانند با ارسال عدد

92 به سامانه ی پیامکی 3000 99 0000 7777

در لیست ثبت نام ها قرار بگیرند

وقتی این موضوع را علت یابی می کنیم متوجه می شویم که جسارت و توان ریسـک پذیری دختران بسـیار پایین است که این هم ناشی از ترس از شکسـت و ترس از سرزنش شدن اسـت. به گمان من اگر بخواهیم به شـکل ریشه ای این مشکل را شناسایی کنیم مولفه های فرهنگی را در آن دخیل خواهیم دید. در واقع، مشکل اصلی در این مـورد که زنان جرات ورود به بازارهای کسـب وکار را پیدا نمی کنند، ناشی از عوامل بازدارنده فرهنگی ست. دختران در مقایسه با پسران از همان کودکی با نوعی ادبیات کالمی متفاوت مواجه می شوند. مثال خانواده ها می گویند: »دختر قشنگم/ پسر زرنگم« یا »پسرم مواظب خواهـرت باش« و... تکیه کالم های این چنین به شـکل ناخودآگاه به دختر این گونه القا می کنند که او باید آینه دسـتش بگیرد و مواظب زیباییش باشـد و بعدها وقتی این دختران بزرگ و بزرگ تر می شوند نتایـج این نـوع القائـات، در آمار شـگفت انگیز عمل هـای زیبایی، پایین آمدن سـن آرایش و... خود را نشان می دهند. این تکیه کالم ها دختـر ما را وابسـته و مبتال به ترس، بـار می آورد؛ تـرس از این که نمی تواند از عهده یک کار بزرگ برآید؛ چون ضمیر ناخودآگاهش به او می گوید که کارهای بزرگ را در خانواده از برادر او می خواسته اند و

نه او. همه این ها روی اعتماد به نفس یک دختر اثر می گذارد.

بـا این حال، تعدادی از آن ها هسـتند که به رغـم تمام این آموزه ها و الگوهـای تربیتی، جرات و جسـارت آغاز یک کسـب وکار مختص بـه خودشـان را پیـدا می کننـد و پـای در عرصـه ای می گذارند که اشتباه کردن در آن، بخشی از مسیر است و باید اشتباه کرد و آزمود تا در یک کسـب وکار، موفق شـد بـا این حال، وقتـی دختران ما در مسـیر فعالیت های کاری خود با اشتباهی مواجه می شوند؛ بیشترین سـرزنش را از نزدیکان خود می شـنوند که این هم به آن فاکتورهای فرهنگی که عرض شـد، ارتباط پیدا می کند. مثال ممکن اسـت چک او برگشـت بخورد یا در یک دادوسـتد تجاری، زیان ببیند؛ آن وقت تلخی های ناشـی از اشتباه و شکست به کنار، سرزنش های اطرافیان هم مزید بر علت می شود تا دختر را از ادامه راهی که در پیش گرفته

است، بازدارد.

در مقام مقایسـه، وقتی از این گونه مشـکالت بـرای یک مرد پیش می آید همه به یاری او می شتابند تا مشکل به وجود آمده نظیر چک

برگشتی و... را حل کنند.در این پدیده همان طور که اشاره شد، بخشی از خانم های عالقه مند به ایجاد کسـب وکار، از ادامه راه منصرف می شـوند و عطایش را به لقایش می بخشـند. در این میان، عده ای هستند که آن سرزنش ها را به جان می خرند و مسـیر را ادامه می دهند کـه تعداد این افراد، خیلی کم اسـت و در نهایت به این جا می رسـد کـه هر چند اهداف خود را محقق می کنند اما دیرتر از یک وضعیت طبیعی، این اتفاق، برای شـان به وقـوع می پیوندد. در این شـرایط، خیلی از خانم ها به گمان شکسـت از ادامه مسـیر بازمی ماننـد و نمی توانند تحولی را که مدنظرشان اسـت، محقق کنند. این گونه است که دختران ما در مقایسـه با پسران مان دیرتر و خسـته تر به اهداف خود می رسند و

بابت آن هزینه بیشتری می پردازند.بـه نظر مـن تاثیر بنیان های فرهنگـی به مراتب بیشـتر از موانع و محدودیت هایی سـت کـه در برخی مـوارد از دسـتگاه های دولتی مشـاهده می کنیـم. مـواردی مثـل محدودیـت در انتخاب رشـته یـا... هرچند تاثیـرات خاص خود را دارد؛ اما بـه مراتب کمتر از آن بنیان های فرهنگی ست که در این نوشتار به بخش هایی از آن اشاره

کردیم.

راهـکاری که در این میان می توان پیشـنهاد کرد پرداختن دوچنـدان بـه موضوع تقویـت اعتماد به نفـس در دختران اسـت که این در قالب هایـی نظیر الگودهی بـه خانواده ها و نیز اسـتفاده از تجربیـات زنانی که موفق بـه غلبه بر موانع شـده اند، قابل پیاده سازی سـت. در نوشـتار بعدی، به بیان برخـی نمونه هـا و نیز تجربه شـخصی خـودم در این زمینه

می پردازم.

مخصوص خانم ها

همایش

Page 18: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 18

درباره نکته ای پیچیده در آموزش بازار

دکتـر محمود محمدیان* به شـما می گوید که برای آموختن صحیح علم کسب وکار، کدام نوع کتاب ها را چگونه بخوانید

12

فرایند کالسیک آموزش را طی می کنند.که موضوع بحث ما این دسـته از افراد نیسـتند. چرا که آن ها آن چیـزی را کـه برایش کاربـرد دارد، برگزیند. طبیعی سـت این به عهده خود اوسـت کـه از میان مجمـوع این آموزش ها بخواند که کمی یا شـاید اصال به کسـب وکار مربوط نباشـند و درس های کامال مرتبط با رشـته را بخوانـد و هم درس هایی را آموختـه می شـود. البتـه در این میـان، فرد ممکن اسـت هم چارچوب روشـنی دارد و قدم به قدم درس هـای مرتبط با آن برگزیده اند. مسـیر کالسـیک، مسـیری فرموله شده است که در واقـع بـرای آموختن کسـب وکار، مسـیر کالسـیک آن را کسـب وکار نظیـر مدیریـت، بازاریابی و... تحصیـل کرده اند و نخسـتین گروه، افرادی هسـتند کـه در رشـته های مرتبط با شناسایی کرد که مشغول آموختن مفاهیم کسب وکار هستند. در مبحث آموزش کسـب وکار، سـه گروه از افـراد را می توان

گـروه دیگری هـم وجود دارند که رشـته های فنی- مهندسـی و... خوانده اند و تکنوکرات محسـوب می شـوند. این هـا در روند کاری خود به این نتیجه می رسـند که اگر بخواهند موفقیت شغلی کسب کنند باید مفاهیم بازار را درک کنند و راجع به کار در بازار، دانشـی بیفزایند و... این گروه هم معموال فوق لیسانس خود را در حوزه های MBA و مدیریـت اجرایی می گیرند و در واقع، گروهی هسـتند که آموزش را از مسـیر کالسـیک خود طی نمی کنند. می توان گفت که این ها در مقایسه با گروه اول که نام بردیم، یک مسیر نیمه کالسیک را می پیمایند. در این جا هدف ما این نیسـت کـه بگوییم کدام یک از این راه ها خوب اسـت یا کدام بد؛ ولی نکتـه ای که در مورد گروه دوم، یعنی گروه تکنوکرات ها وجود دارد این است که چون این ها از ادامه یک مسـیر آمده اند و بعد، درگیر بحث های آموزش کسب وکار شـده اند، قـدر و ارزش بحث ها را بیشـتر درک می کننـد. در مقام تشـبیه، شـما اگر به یک خاورمیانه ای از ارزش نفت سـخن بگویید شاید خیلی مجذوب بحث شما نشود؛ اما اگر ارزش نفت را با مردمان سـرزمینی در میان بگذارید که تازه به چاه نفت رسیده اند، آن وقت می توانید مطمئن باشـید که آن ها سخن شما در مورد ارزش نفت را به خوبی درک می کنند. در آموزش کسـب وکار هم به نظر می رسـد افرادی که از رشـته های دیگر به این رشـته آمده اند از شـوق زیاد غـرق در مباحث مختلف آن می شـوند؛ هرچند ممکن اسـت بعضی از آن هـا به عمق این مباحث نرسـند؛ آن هم بـه این خاطر که چون دیر به این جریان پیوسـته اند، بنابراین به نوعی از درک پایه ای این فهم کلیات رضایت می دهند. مباحث محروم می شـوند و روند برای آن ها به گونه ای می شود که به

Page 19: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

19 Khalaghiyat.com

3

54

در ادامه می توان از جریان سومی نام برد که یا رشته دانشگاهی کامال غیرمرتبطی دارند

یا حتی فاقد مدرک دانشگاهی هستند. در واقع، شاید یک بیزنس من محسوب شوند که

به این مباحث عالقه مند ش��ده اند. در این جا فرض را بر این می گذاریم که نمی خواهیم

به این گروه از افراد توصیه کنیم که بروند دانشجو شوند و در دانشگاه، دروس و مباحث

مربوط به این رشته را بیاموزند. به هرحال ممکن است این دسته از افراد شرایط حضور

در دانش��گاه را نداش��ته باشند یا اصال عالقه مند نباش��ند که بخواهند به دانشگاه بروند.

ش��اید فرد در محیط آکادمیک، آدم موفقی محس��وب نش��ود و اس��تعداد حضور موفق

در دانش��گاه را نداش��ته باش��د. در واقع ممکن است اس��تعداد و جلوه زیادی در محیط

بازار داش��ته باش��د که در محیط آکادمیک کامال فاقد آن است. مثال در درس بازاریابی

دانشگاه، نمره 15 بگیرد اما در بازار واقعی، نمره بازاریابی اش بشود 20.

این پدیده، ویژگی شـمار قابل توجهی از بزرگان کسـب وکار دنیاسـت. شـاید

خیلی از خوانندگان مجله یاد استیو جابز بیفتند که در خطابه معروف چند سال

پیش اش در دانشگاه استنفورد خطاب به دانشجویان آن جا گفت که تفاوت من

با شـما این است که من را سال ها پیش از این دانشگاه انداختند بیرون که این

خود نشان می دهد که کارآفرینی در حد و اندازه استیو جابز تا چه حد می تواند

در محیط آکادمیک، ضعیف و دسـت و پا بسته عمل کند. بارها به دانشجویانم

تاکید کرده ام که بین نمرات خوبی که ممکن است از من بگیرند و نمرات خوبی

که ممکن است در بازار کسب کنند، ارتباط مستقیمی وجود ندارد.

بر این اسـاس، سـوال این است که افراد این گروه سـوم که ویژگی های شان را

برشـمردیم چگونه در آموختن مباحث کسـب وکار می توانند موفق باشند؟ به

نظـرم باید این گروه سـوم را در قالب 2طیف دید. طیف اول، افرادی هسـتند

که اسـتعداد بازار را دارند و این اسـتعداد ممکن است یا به این خاطر باشد که

در خانواده ای بازاری بزرگ شـده اند یا مثال از بچگی در بازار کار کرده اند و شم

بازار را به دسـت آورده اند و... طیف دوم هم شامل افرادی را شامل می شود که فاقد فهم بازار هستند.

در ابتدا اجازه دهید به طیف اول بپردازیم.

در بین اطرافیان مان کسـانی را دیده ایم که به طور

مثال اسـتعداد فوق العاده ای در نقاشـی داشته اند

و تابلوهای زیبایی کشـیده اند. این ها ممکن است

حتی در جشنواره ها و اکسپوهای مختلف، توفیقاتی

را کسب کنند آن هم در حالی که از مکاتب نقاشی و

تاریخ آن چیزی نمی دانند. تجربه نشان داده توفیق

این افراد، زمانی بیشـتر است که با اصول کاری که

انجام می دهند هم آشنا شـوند. این توضیح را اگر

بخواهیم به بحث خودمان متصل کنیم باید نتیجه

بگیریم آن کسـی که در بازار به شـکل موفقی کار

می کنـد، وقتـی فهم علمی بـازار را هم به دسـت

آورد، شـتابی تصاعدی در رشـد کسـب وکار خود

پیدا می کند. در بازار تهران پیرمردهایی هسـتند

که کسـب وکار پررونقی راه انداخته اند و وقتی پای

صحبت شان می نشـینیم متوجه می شویم از صفر

و زیـر صفر شـروع کرده انـد و حاال بـه این جایی

رسـیده اند که هسـتند. آیا می توانیم بگوییم این

اشـخاص بـازار را نمی فهمنـد؟ اگـر چنین چیزی

بگوییم جز بی اعتبارکردن نظرات خود کار دیگری

نکرده ایم. اما نکته این اسـت که اگر این اشخاص با

مفاهیم علمی بازار آشنا می شدند، آیا سرعت شان

بسیار بیشتر نمی شـد؟ جواب من مثبت است. آیا

گسـتردگی عملیات تجاری شـان بیشتر نمی شد؟

بـاز هم جواب من مثبت اسـت؛ چون شـاید حتی

می توانسـتند کسب وکار خودشـان را در مقیاسی

جهانی گسترش دهند. بنابراین اگر آشنایی با اصول

صورت گیرد، آن وقت شـاهد آن پدیده ای خواهیم

بود که تحت عنوان جهش در کسـب وکار شناخته

می شـود. حاال این سوال این است که این اصول از

کجا باید فراگرفته شود؟ در نوشتار بعدی با پاسخ به

این سوال، بحث خود را ادامه خواهیم داد.

* عضو هیات علمی دانشگاه عالمه طباطبایی، عضو هیات مدیره انجمن

kafemarketing.com علمی بازاریابی ایران و عضو هیات موسس

Page 20: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 20

بازاریابی در دههشصتچگونه بود؟

گفتگو با سعید منصور افشار-بخش دوم

آرش نصیـری- شـماره قبل بخـش اول گفتگو با جناب سـعید منصورافشـار از نظرتان گذشـت. دکتر افشـار اصرار دارد کسی که به توان و خالقیت خود تکیه دارد احتیاجی به پیشـوند روی اسـمش ندارد، برای همین هم هسـت که می بینید جلوی اسـم ایشان عنوان دکتر نوشته نشده است. می گوید: »من در کارخانه بیسـت و یکی دونفر مهندس و دانشـجوی دکتری دارم، به آنها گفتم کسـی حق نـدارد به همدیگر دکتر و مهنـدس بگوید.« در شـماره قبل هم در این باره صحبت کرده بودیم و اینجا این بحث و داستان زندگی ایشان را پی گرفتیم. آن چه ایشان در این بخش درباره بازارشناسی به سبک ژاپنی ها گفته است نکته جالبی ست و فراموش نکنید که این ماجرا مربوط به نزدیک به سی سال پیش اسـت نه سـال های اخیر که مباحث مربوط به بازاریابی داغ شده اسـت. این صحبت ایشان مثال بومی سـازی مباحث علمی ست، جایی که بر اسـاس نیاز و با فکر و عمل به وجود آمده اسـت. در این بخش از گفتگو با آقای افشـار نکاتی از این دست آمده است

که می تواند برای مدیران و کارآفرینان الهام بخش باشد.

اجازه بدهید برگردیم به داسـتان زندگی شما. ما در این مجله داستان موفقیت انسـان های خودساخته را بررسی می کنیم و حاال هم می خواهیم داسـتان زندگی شـما را به عنوان یک کارآفرین موفـق بازخوانی کنیم. بخش اول را در شماره قبل خواندیم و حاال می خواهیم ادامه آن را داشته

باشیم...البت��ه من هنوز خ��ودم را موفق نمی دانم. به نظرم هرک��س که می خواهد همواره موفق ش��ود باید بتواند روحیه ش��اگردی اش را حفظ کند و همیشه شاگرد باشد. اگر ما مدرنیس��م را با بومی سازی خودمان آش��تی بدهیم خیلی موفق تر خواهیم بود. ما وقتی که بچه بودیم همه مردم بچه های ش��ان را در مغازه های فک و فامیل می گذاش��تند تا کار یاد بگیرن��د. من و برادرم در دوره دبس��تان در مغازه دایی ام

مسگری می کردیم و من االن هم خیلی خوب مسگری بلدم.

1

23 در کنارش درس هم می خواندید؟بله درس��م هم خیلی خوب بود. این ها که می گویم مربوط به تابستان هاست. ما در سه ماه تابستان کار می کردیم و این کار و کار کردن وارد روحیه ما شد. ما بزرگ تر که شدیم خجالت می کشیدیم از پدرمان پول بگیریم و فکر می کردی��م که باید خودمان کار کنیم و پول در بیاوریم. االن متاسفانه فرهنگ عوض ش��ده و بچه ها برزگ هم که می شوند هنوز از پدر و مادرش��ان پول می گیرند و فکر می کنند وظیفه شان اس��ت. ما یاد گرفته بودیم در کنار درس کارکنیم و بنابر این چهل سال پیش وقتی در دانشگاه پذیرفته ش��دیم و به تهران آمدیم، در کنار درس ش��روع به

کار کردیم.

کار پدرتان چه بود؟پ��درم نظام��ی بود. خدا رحمت��ش کند. عکس��ش را زده ام اینجا. دوماه پیش در هش��تاد و پنج س��الگی فوت کرد. ما خیلی مدیون خدابیامرز پدرمان هستیم. از ده سالگی برای کادوی تولد برای ما کتاب می خرید برای همین همه ما اهل کتاب خواندن ش��ده ایم. من به عنوان ش��اگرد همه خوانندگان مجله ش��ما این نکته ها را می گویم اگر دوس��ت داش��تند به آنها عمل کنند. من تجربیاتم را

می گویم.

Page 21: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

21 Khalaghiyat.com

4

5

6

اتفاقـا همیـن برای مـا و مخاطبان ما، خصوصـا جوان تر ها ارزشـمندتر اسـت چون این ها از جنس حرف نیسـت. این ها تجربیات یک مرد خودسـاخته و از نظر ما موفق است. همین که شـما می فرمایید از بچگی کار می کردید نکته ای سـت که شاید بیشتر از ده تا مقاله و سخنرانی ارزشمند است و اگر ما یـاد بگیریم این تجربه ها و شـگردهای پدران و مادران اصیل ایرانی را دوباره احیا کنیم قدم مهمی در راه تربیت نسل بعدی برداشـته ایم. فرمودید مرحوم پدرتـان نظامی بود و آن موقع نظامیـان طبقه متوسـط به باالی جامعه بودند و شـاید شـما آن قدرها نیاز به کار کردن نداشتید اما این کار را می کردید...

البته وضع ما معمولی بود چون پدرم درجه دار ارتش بود. اصل حرفم این است که آن موقع مد و سنت بود که بچه ها را بگذارند که کار و صنعت یاد بگیرند و بچه ها را هرجور که شکل بدهید شکل می گیرد. ماها با کار بزرگ ش��دیم و در دوران دانشگاه هم کار می کردیم. بعد از انقالب ما در ش��رکتی کار می کردیم که تولیدکننده سیس��تم های صوتی و آمپلی فایر بود. جنگ ش��روع ش��ده بود و در آن زمان نیاز به آمپلی فایر هم زیاد بود چون در جبهه ها زیاد اس��تفاده می کردند. ما با چند نفر از دوس��تان ش��رکتی را تاسیس کردیم که تولید کننده

آمپلی فایر بود و در عملیات های مختلف از آن ها استفاده می شد.

اینها مربوط به سال های بعد از دانشگاه است. درست است؟بله. این مربوط به س��ال 1360 هس��ت. من سال 57، قبل از انقالب به سربازی رفتم و افسر وظیفه شدم و مهر 57 طبق فرمایش حضرت امام)ره( از س��ربازی فرار کردیم و بعد هم که س��ربازی را یک سال اعالم کردند و سال 58 هم کارت پایان خدمت گرفته بودیم و کار می کردیم. یک مدت در نهادهای انقالبی خدمت می کردیم و بعد وارد شرکتی ش��دیم که در کار سیس��تم های صوتی بود و بعد از آن ش��رکت ایده گرفتیم و با همراهی چند نفر از دوستان برای اس��تفاده در جبهه ها آمپلی فایر و بلندگو تولید می کردیم. این ش��رکت ما یک سال و نیم دوام آورد چون متاسفانه وضعیت کار تیمی در کش��ور ما به این صورت اس��ت. بعد در یک پروس��ه دیگر در ش��رکتی دیگر کار می کردم و در نهایت در س��ال 1365 به الله زار آمدم و خودم یک ش��رکت تاس��یس کردم که پروانه تولید آن را هم به نام خودم گرفتم: »صنایع الکترونیک افش��ار«. از همان آمپلی فایر ش��روع کردیم و جنگ که تمام شد به سمت تولید البراتوار زبان رفتیم. هوراند هم نام برند ماست که در ایران، کانادا، آمریکا، آلمان و انگلیس ثبت کرده ایم. هوراند یک کلمه ترکی ست به معنی باشکوه و منطقه ای پشت قلعه بابک در آذربایجان و زادگاه ستارخان است. ما به احترام ستارخان و به خاطر زیبایی این اسم و معنی زیبای آن، اسم برندمان را هوراند گذاشتیم. کارمان را با آمپلی فایر شروع و بعد

با چند محصول ادامه دادیم.

با چند نفر شروع کردید؟با پنج نفر شروع کردیم و خودمان هم کار می کردیم. شما راه بیفت، خود راه می گوی��د ک��ه چگونه باید بروی. البته ای��ن کار و راه افتادن تو باید با پدیده ه��ا و روش های علمی توام ش��ود. یعنی چه؟ ما آن موقع از ژاپنی ها ی��اد گرفتیم که بازارشناس��ی کنیم ن��ه بازاریابی. آنه��ا در دوران جنگ ماش��ین های تویوتا لندکروز درس��ت کردند و کلی از آنها را به خاورمیانه و ایران فروختند. چنین ماش��ینی اصال در کل دنیا آن موقع نبود اما آنها با بازارشناس��ی آن را تولید و س��ود کالنی از آن بردند. ما هم از این روش اس��تفاده کردی��م. جنگ که تمام ش��د و بازار آمپلی فایر کم ش��د، ما به س��راغ میکروفون های کنفرانس رفتیم. آن زمان این میکروفون ها را وارد می کردند. ما بازارشناسی کردیم و خودمان آن را تولید کردیم. بعد از آن بازارشناسی کردیم و انواع البراتوار زبان را تولید و به بازار ارائه دادیم. این البرات��وار در آن زمان اصال به ای��ران نمی آمد و ما با تولید آن قدم بزرگی برداش��تیم. بعد انواع بلندگو، سقفی، دیواری و در شکل ها و طرح مختلف تولید کردیم چون بازارشناسی کرده و دیده بودیم که چقدر مشتری دارند. ما بازاریابانی را تربیت کردیم که مس��لط به علم روان شناس��ی اجتماعی بودند. دوستانی که می خواهند در بیزنس خالق باشند باید جامعه شناس باش��ند و تک بعدی نگاه کردن به بازار مطمئنا باعث شکست بیزنس شان می شود. اگر بر بنای عدم شناخت فضای پیرامون قصد توسعه بیزنس مان

را داش��ته باش��یم، شکس��ت خواهیم خورد. باید ببینیم نیاز ب��ازار و نیاز افراد چیست. روان شناس��ی فردی، روان شناسی اجتماعی، جامعه شناسی و اقتص��اد توس��عه می تواند خیلی موثر باش��د و اصوال برای پیش��برد هر بیزنس��ی الزمند. دید صرفا مهندسی به توس��عه دید غلطی ست. در دنیا کشورهای توس��عه بیشتری پیدا کردند که مسئوالن ش��ان اقتصاددان یا حقوقدان بودند. اش��تباه محض اس��ت که در راس یک بیمارس��تان یک پزش��ک و در راس یک کارخانه تولیدی یک مهندس را بگذارید. مهندس یک مدیر اجرایی ست. من اگر چه ضد مدرک هستم اما برای آن که دانشم را باال ببرم، بعد از مهندسی در رشته مدیریت صنعتی ادامه تحصیل دادم چون به تاثیر علوم انسانی و اجتماعی در کار وقوف پیدا کرده بودم. هنوز هم دارم تحصی��ل را ادامه می دهم نه برای مدرکش، برای دانش اش. من در کارخانه بیس��ت و یکی دونفر مهندس و دانش��جوی دکتری دارم، به آنها گفتم کسی حق ندارد به همدیگر دکتر و مهندس بگوید. گفتم شما نیاز به پیش��وند ندارید. بگذارید کس��انی از این پیشوند استفاده کنند که می خواهند از مزایای قانونی این مدرک در محیط کار و اداره دولتی ش��ان استفاده کنند. دکتری که بلد نباشد نیم ساعت به زبان انگلیسی صحبت کند چه دکتری س��ت؟ من ضمن آن که ضد مدرک هستم طرفدار مهارت

هستم و پرسنل من حتما باید کتاب بخوانند ...ادامه در شماره آینده. . .

پنجره خالقیت اول و نیمه هر ماه منتشر می شودشماره بعدی: اول بهمن

Page 22: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 22

مهارتی که برای تبديل شدن به کارآفرين بزرگ بعدی به آن ها نياز داريد

نویسنده: استیو توباکgozareha.com | ترجمه: علي نعمتي شهاب

10

تصویر دیـدن ـ یـک بزرگ ماجرا: وقتي با کسي مالقات

مي کنم که بازار، روش کارکرد ش��رکت ها و راه و رس��م کس��ب و کار را مي فهم��د � هر

کس��ي که باش��د� با خودم فکر مي کن��م: »این ف��رد پتانس��یل موفقی��ت را دارد.« در مقابل اگر تنه��ا چیزي که مي دانید و ب��ه آن عالقه مندید، حوزه محدود کاري خودتان باشد، این تصویر

کوچک، همه آن چیزي است که در طول مسیر شغلي تان آن را خواهید دید.

بـه اشـتیاق ـ دو به نتیجه ب��راي اگ��ر نتیجه گیـري:

رس��اندن کاره��ا زندگي مي کنی��د، اگر براي تحقق هدف ها زندگي مي کنید تا بتوانید در آخر

کار به پش��ت سرتان نگاهي بیاندازید و بگویید: »من ای��ن کار را انجام دادم« یا »من هم بخش��ي از این کار ب��ودم«، مطمئن باش��ید مدیران و اس��تخدام کنندگان هم این را خواهند دی��د. آن ها به دنبال چنین ویژگي در متقاضی��ان مي گردند. ای��ن ویژگي اگرچه براي

به س��رانجام رس��اندن کارها مهم است؛ اما در عین حال نقطه ش��روع بس��یار مناسبي

هم هست.

سه ـ شجاعت: اندکي از ما در زمان جواني اعتماد به نفس قابل

توجهي از خودم��ان به نمایش مي گذاریم؛ تنها به این دلیل ساده که ما هنوز تجربه کافي،

موفقیت هاي قابل توجه و شکس��ت هاي زیادي را که الزمه رسیدن به اعتماد به نفس هستند، کسب نکرده ایم. اما اگر حداقل جرات انجام کارهاي مورد عالقه ت��ان را دارید، همین ب��راي متقاعد کردن

کهنه کاران براي باور کردن تان و دادن یک فرصت به شما کفایت مي کند.

کارآفرین هر موفقي الزم اسـت یاد بگیرد چگونه یک مدیر عملیاتي عالي باشد. نکاتي که در این مقاله ارائه مي شوند، ویژگي هایي را نشان مي دهند

که به شما شانس تبدیل شدن به یک مدیر موفق را خواهند داد.اگر بـه موضوعاتـي مدیریتي عالقه مند نباشـید، هرگـز نخواهید توانسـت شـکار بزرگي را در طول زمان زندگي تان داشته باشید. و البته با این روش، هرگز شانس یادگیري یا صیقل دادن مهارت هایي را که به شـما امـکان مي دهند تا روزي کسـب و کار خودتان را راه

بیاندازید، نخواهید داشت.متاسـفانه بسـیاري از افـرادي کـه احتمـاال مي تواننـد تبدیل به کارآفرین موفق شـوند، هرگز شانس کشـف یا نمایش توانایي هاي خـود را نمي یابند. مي دانـم که کمي غیرممکن به نظر مي رسـد. اما

چاره اي نیست و راه دیگري وجود ندارد.ـ کساني مانند لري پیج )یکي از حتي کارآفرینان بزرگ هم عصر ما بنیان گذاران گوگل( و مارک زوکربرگ )بنیان گذار فیس بوک(ـ هم الزم اسـت یاد بگیرند چطور مدیران اثربخشـي باشند؛ چرا که در ـ گوگل و فیس بوک ـ به هیچ جایي غیر این صورت شرکت هاي آن ها نخواهند رسـید و باید بگویم اصال براي من مهم نیست نوآوري هاي

آن ها چقدر دوست داشتني اند.در این جا به مهارت ها و ویژگي هایي اشاره مي کنم که مدیران ارشد و رهبران کسـب و کار در نسل بعدي مدیران و کارآفرینان به دنبال آن هـا مي گردنـد. حتي اگـر برخي از آن هـا را دارید یـا مي توانید به شـکل مناسـبي وانمود کنید که آن ها را دارید نیز هم چنان براي متقاعدشـدن افراد قدرتمند دنیاي کسب و کار براي دادن شانسي

به شما، الزم است با مباحث مدیریتي آشنا باشید.در این جا به ده مهارت مدیریتي مورد نیاز براي تبدیل شدن به یک

کارآفرین موفق اشاره مي شود:

Page 23: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

23 Khalaghiyat.com

چهار ـ شایستگي هاي تخصصي: هر کاري که قصد دارید

انجام دهید، اگر مردم ش��ما را براي انجام کار، به اندازه کافي متخصص ندانند، بهتر است

فرام��وش اش کنید. این روزه��ا از مدیران انتظار مي رود تا در حوزه کاري ش��ان بهترین متخصص هم باش��ند. بهترین مهندسان معموال مجبورند تیم ه��ا را اداره کنن��د. بهترین مغزهاي مالي

مجبورن��د دیگران را ه��م کنترل کنند. دنیاي کس��ب وکار این گونه کار

مي کند.

و اولویت بنـدي ـ پنـج بده بسـتان: دنی��اي واقعي ش��بیه آن

چی��زي که در مدرس��ه و دانش��گاه ب��ه ما یاد مي دهند نیس��ت. در این دنیا هی��چ چیز، به صورت

مطلق س��یاه و س��فید و شس��ته و رفته نیست. به همین دلیل اس��ت که بخش بزرگي از شایس��تگي هاي یک مدیر، براساس توان او در اولویت بندي و بده بستان اثربخش با دنیاي اطراف اش قضاوت مي ش��ود؛ مثال: تصمی��م در مورد انتخاب گزینه س��اختن در برابر خرید ی��ک محصول، بودجه ریزي بر مبناي صفر یا کش��ف این که چه چیزي ضرورت دارد

و چه چیزي یک دس��ت انداز اساس��ي است. در هر مصاحب��ه مدیریت��ي حتما پرس��ش هایي در

ای��ن زمینه مطرح خواهند ش��د. حاال مي دانید چرا.

انگیزش بخشـي ـ شـش به دیگران: بعض��ي از افراد این توان را

دارند که با ایجاد هم دلي، افراد را به سوي تحقق یک ه��دف راهبري کنند. آن ه��ا مي توانند چیزها را

به ش��کلي بیان کنند که دیگران آن ها را درک کنند، این درک مش��ترک را انعکاس دهند و موج آن را تشدید کنند و از همه مهم تر هیجان زده ش��وند. شما براي این افراد، خود را به درون ش��عله هاي آتش هم خواهید انداخت. بله؛ ممکن است در واقعیت این گونه نباشد؛ اما حاال نکته را گرفته اید. این افراد توان مدیریت دارند. هر چند معموال مي گوییم

ک��ه آن ها مدیر به دنی��ا آمده اند؛ ام��ا در عمل، تنها تفاوت آن ها با دیگران، مهارت هایي س��ت که

در مسیر زندگي شان یاد گرفته اند.

هفت ـ تصمیم گیري: اگر از 10 نفر بپرسید تصمیم گیري یعني

چه، 10 پاسخ متفاوت دریافت خواهید کرد. معم��وال در تعیی��ن مرز میان اقت��دار و رهبري،

ابهام وج��ود ندارد. تصمیم گی��ري به معناي مقتدر و انعطاف ناپذیر بودن نیس��ت. ش��ما تنها الزم است بتوانی��د تصمیمات »درس��تي« بگیری��د. براي این منظ��ور نیازمند کاوش، گوش دادن؛ اس��تدالل و

درک این هس��تید که چه زماني باید به شهود دروني تان اعتماد کنید. انجام مناسب این

کار، به درس��تي مهم تری��ن جنبه مدیریت است.

تطبیق پذیري: ـ هشت ما در دنیایي بس��یار سریع و متغیر،

زندگي و کار مي کنیم. بنابراین مدیران الزم اس��ت انعطاف پذیر باشند تا بتوانند خود را براي

موج سواري روي رودخانه خروشان شرایط، تطبیق دهند. اگر تطبیق پذیر نباش��ید، از بین خواهید رفت. اگ��ر نتوانید بر موانعي غلبه کنید که بازار رقابتي در برابر ش��ما قرار خواهد داد، متاس��فانه باید به شما

خب��ر بدهم که اصال باقي نخواهید ماند و البته نمي توانی��د با گروه متنوعي از همکاران و

مدیران نیز به ش��کل اثربخشي کار کنید.

نه ـ پیـش گام بودن: من در دوران نوجوان��ي ام به عن��وان یک

سرپرست انتخاب شدم. بعدها در دهه بیست س��الگي ام یک مدی��ر میاني بودم و س��رانجام در

دهه س��ي زندگي ام، مدیر ارشد یک شرکت متوسط سهامي عام شدم. چگونه این اتفاق افتاد؟ بیش ترش به ای��ن دلیل بود که من فردي پی��ش گام بودم. من واقعا همیش��ه به دنبال س��خت ترین کارهاي ممکن بودم، به دنبال آن ها به همه جا س��رک مي کشیدم و بعد

هم پي گیر انجام ش��ان مي شدم. مدیران ارشد این ویژگي را دوست دارند.

ده ـ سـبک مدیریتـي از باال بـه پاییـن: س��بک هاي مدیریتي

فرماندهي و کنترلي این روزها خیلي پرطرفدار نیستند. هر نامي که خواستید روي این کار بگذارید:

انجام کارها نیازمند تعیین اهداف درس��ت، تش��خیص بهتری��ن روش براي دس��تیابي به آن ه��ا و مجبور کردن همه به اجراي این کارها اس��ت � جوري که احس��اس کنند زندگي ش��ان به آن وابسته است. من این را مدیریت از باال به پایین مي خوانم. زماني که جوان هس��تید، ما مدیران قدیمي دوست داریم که شما هر کاري بکنید تا کارها

انجام ش��وند. بعدها زمان کافي براي صاف کردن لبه هاي خشن ش��خصیت خود را خواهید

داشت.

Page 24: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 24

کتابخانه کسب و کارBusiness Library

معرفی 5 کتاب روز کسب و کار، فقط در خالقیت با ژان بقوسیان

نیم ساعت ارزشمند

کتابخانه موفقیت برایان تریسی – مدیریت زمان

نویسنده: برایان تریسیسال انتشار: 2014

تعداد صفحات: 138زمینه: بهبود فردی

برایان تریسی اولین کتاب سال 2014 خود را در آستانه سال جدید میالدی عرضه کرد. این کتاب چهارمین کتاب او از

مجموعه کتاب های »کتابخانه موفقین برایان تریسی« است که انتشار این مجموعه از سال 2013 آغاز شده است. این کتاب کوچک و کم حجم به ارائه 21 راهکار برای مدیریت

بهتر زمان می پردازد. البته کتاب بیشتر برای مدیران نوشته شده است و نکاتی مانند تمرکز بر موارد کلیدی کار، غلبه بر تعلل، واگذاری کارها و ... تاکید شده است. با اینکه این کتاب حرف جدید زیادی برای گفتن ندارد ولی بسیار ساده، روان و

کاربردی است و به مدیران توصیه می شود.

تغییرشناسی

نویسنده: جان سی نورکراسسال انتشار: 2013

تعداد صفحات: 272زمینه: بهبود فردی

کنفوسیوس می گوید، »فقط باهوش ترین و احمق ترین افراد هرگز تغییر نمی کنند«. با این حال، افراد سعی می کنند نگرش ها و رفتارهای شان را تغییر دهند. برخالف اغلب کتاب های محبوب روانشناسی در حوزه خودیاری، کتاب جان.سی. نورکراس از یک مبنای علمی قوی برخوردار است. نورکراس که روانشناس بالینی

و استاد است تاکید می کند که اگر از تکنیک گام به گام او برای تغییر استفاده کنید، می توانید زندگی خود را تا حد زیادی تغییر

دهید. در حالی که بخش اعظم برنامه او دانشی رایج و معمول است، اما برای طیف وسیعی از خوانندگان کاربرد دارد. این کتاب به کسانی توصیه می شود که مایلند عادات و رفتارهای منفی شان

را تغییر دهند.

A کدام کتـاب به نظـر شمـا کاربردی تر و مفید تر است. حرف التین کتاب مورد

نظر را به شماره 30009900007777 ارسال کنید.

B

Page 25: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

25 Khalaghiyat.com

فروش وایت بردی

نویسنده: کری سامرز و دیوید جنکینزسال انتشار: 2013

تعداد صفحات: 244زمینه: فروش

وقتی سخنرانی با پاورپوینت سخنرانی می کند، اغلب بهترین فرصت برای یک چرت سریع است، زیرا اسالیدها

منفعل هستند. فروش تعاملی با استفاده از ماژیک های رنگارنگ و وایت برد توجهات را به خود جلب می کند.

مخاطب سخنرانی فروش خود را در نظر بگیرید: فروشندگان با استفاده از داده های فراوان موجود در اینترنت درباره محصول و فروش، مدیران ارشدتر در

سازمان های موردنظر را هدف قرار می دهند تا راه حل هایی برای مشکالت بلند مدت به آن ها ارائه کنند. این کار

مستلزم سخنرانی پیچیده تر و روشی پویا و تعاملی است. کری سامرز و دیوید جنکینز کارشناسان فروش دلیل

مناسب بودن فروش وایت بردی در این شرایط را توضیح می دهند.

گفتگوهای موثر در فروش

نویسنده: نانس بلیکسال انتشار: 2013

تعداد صفحات: 240زمینه: فروش

آیا تاکنون تعجب کرده اید که چرا بعضی متخصصین فروش هر بار معامله های شان را به نتیجه می رسانند، در حالی که فروشندگانی که به همان میزان متعهد

هستند، تزلزل پیدا می کنند و در هم می شکنند؟ نانسی بلیک مشاور آموزش فروش مطالبی را توضیح می دهد که بهترین فروشندگان می دانند، اما شاید

شما ندانید. او به دقت نشان می دهد که چطور دانش، برداشت، بینش و مهارت های خوب برقراری ارتباط دست به دست هم می دهند تا گفتگوهای فروشی

متقاعد کننده ایجاد کنند و چرا باید هر بار از یک نوع گفتگوی خاص و متفاوت برای جذب خریداران استفاده کنید. بلیک مجموعه ای از اطالعات بسیار مفید ارائه

می کند، از جمله فرم آمادگی فروش دوصفحه ای به نام »ابزار آمادگی سریع« که در وبسایتش قابل دسترسی است.

CDE

قدرت نیم ساعت

نویسنده: تامی بارنتسال انتشار: 2013

تعداد صفحات: 226زمینه: بهبود فردی

در 30 دقیقه چه کاری می توان انجام داد؟ خیلی ها ترجیح می دهند با اینترنت سرگرم شوند، ناهار

بخورند و ... نویسنده معتقد است با صرف نیم ساعت در روز می توان زندگی را متحول کرد. کتاب بیشتر

به افزایش عملکرد و استفاده بهتر از زمان می پردازد و راهکارهایی ارائه می دهد تا در حوزه هایی مانند

هدف گذاری، بهبود شخصیت، شغل، ارتباطات، زندگی خانوادگی موفق تر باشیم. تمام این اتفاقات خوب فقط با صرف نیم ساعت وقت در روز پیش می آید. این کتاب در آخرین روزهای سال 2013 منتشر شد و جزو پرفروش ترین کتاب های آمازون

شده است.

Page 26: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 26

فکرخالقCreative Idea

رازی که در تشکر وجود داردجدیدترین یادداشـت های رابرت شمین، نویسـنده کتاب پرفروش »چرا این احمق

پولدار شد و من، نه؟«

ترجمه: افسانه محمودی یزدانیهمانگونه که ممکن اسـت حدس زده باشـید، این نوشـته قطعه ای سـت در مورد سپاسگزار بودن! )من گاهی دوست دارم قابل پیش بینی باشم، فقط برای این که شما را گیج کنم( بسیاری از ما زمان بسیاری

را صرف فکرکردن در مورد چیزهایی که در زندگی ما کارایی ندارند می کنیم. ما در مورد بسیاری از چیزهایی که نداریم فکر می کنیم و توجه کمی به چیزهای شگفت انگیزی که هر

لحظه به نفع ما کار می کنند داریم.

خوشـبختانه برای من و شـما پایان هر سـال از راه می رسـد تا به ما یادآوری کند که شکرگزار افراد و شـرایطی که زندگی ما را غنی می سـازند باشـیم! خوشـبختانه زندگی به بسـیاری از ما امکان داشتن زندگی با غذای کافی در سـفره و سـقفی باالی سـرمان را می دهد. ) بعضی از آن ها سـقف های بسـیار

زیبایی هستند!(.

آنچه که فراموش می کنیم این است که این یک امتیاز است و مفروض و مسلم نیست. فکر می کنم اگر می توانسـتیم نگاه خود را به سـمت سپاسگزاری بیشتر سـوق دهیم، هریک از ما می توانستیم زندگی ثروتمندتری داشـته باشـیم و کارهای بیشتری را به انجام برسـانیم. اما همین که یک روز با شکست

مواجه می شویم، به آسانی این امر را فراموش می کنیم. درمان سه مرحله ای زیر ارائه شده تا ما را در مسیر سپاسگزاری نگه دارد:

1. هـر روز صبح وقتی که دندان خود را مسـواک می کنید، به سـه مورد قابـل قدردانی در زندگی خود فکر کنید.

2. شـب هم همین کار را بکنید )حاال اگر این کار در مورد افرادی که به شـما نزدیک هسـتند یا با شما زندگی می کنند هم صدق می کند؛ ضرری نخواهد داشت اگر این جمالت را با صدای بلند بگویید.(

3. بنشینید و ببینید چه اتفاقی می افتد. آیـا تاکنـون دقت کرده اید که تا تصمیم می گیرید که برند خاصـی از اتومبیل یا محصولی را خریداری کنیـد، هر جا که می روید جلوی چشـم تان ظاهر می شـود؟ آیا این یک اتفاق جادویی سـت که از کاله شعبده بازی خارج شده یا به این خاطر است که نسبت به آن حساس شده اید؟ این کار به همین صورت در سپاسـگزاری و رضایت شـما از زندگی جواب می دهد. آن را امتحان کنید و تا سـال آینده چیزهای

زیادی برای سپاسگزاری وجود خواهند داشت. اگر سپاسگزار نیستید، نمی توانید ثروتمند باشید.

Page 27: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

27 Khalaghiyat.com

شام از چه می ترسید؟شـرط می بندم هر کـدام از ما می توانیم بدون این که زیاد فکر کنیم، لیسـتی بلندباال از ترس های مان ارائه دهیم. ترس از خطا، ترس از درآمد کافی نداشتن، ترس از دست دادن پولی که داریم، ترس از اشتباه کردن و... این لیست ادامه خواهد داشت. سوال این است: آن ترس ها تا چه اندازه واقعی هستند؟ آیا این احتمال وجود دارد که بیشـتر آن ها بیایند و بروند و صرفا ما خود و ذهن مان را بیهوده درگیر آن ها کرده باشـیم؟ شـگفت آور اسـت که یکی از رایج ترین انواع ترس، ترس از بد به نظر رسـیدن است. در حالی که شبیه موقعیت مرگ و زندگی نیسـت، ولی ذهن بسـیاری از ما را به خود مشـغول کرده و موفقیت مـا را در نطفـه خفه می کند. اما واقعا تا چه اندازه تهدیدآمیز اسـت؟ خیلی از ترس های ما به دوران کودکی مربوط می شـوند و هیـچ ربطی به امروز ندارند، اما با این وجود دوسـت داریم که آن ها را به امروز خود منتقل کنیم، انگار که اکنون در جریان هسـتند. اگر نگاهی دقیق تر به واقعیت آن ها داشـته باشیم، درمی یابیم که بسیاری از آن ها مربوط به این هستند: نگرانی. بنابراین، ما واقعا از چه می ترسیم؟ هیچ. فقط به آن فکر کنید. ترس از هیچ! حاال که فقط چیزی حدود یک دقیقه از این اطمینان یافتن می گذرد، شـاید اتفاق خاصی در شـما نیفتد، ولی وقتی تمام افکار خفه کننده سـر برمی آورند و خودنمایی می کنند.

آن وقت چه کنیم؟

در این جا تاکتیک های جنگی سریع با این حمالت ترس را بازگو می کنیم.

1. نفسی عمیق بکشید و از خود بپرسید: این ترس از کجا می آید؟

2. اولین باری که چنین احساسی داشتم، چه زمانی بود؟

3. آیا می خواهم که احسـاس دیگری داشته باشم؟ این را بدانید که افکار شما به خود شما بستگی دارند.

بـا خـود بگویید کـه این نامعقول اسـت و توجه خـود را به سـمت چیزی که می خواهید به دسـت آورید معطوف کنید. شما خود را در ترس های غیرخالق محبـوس کرده ایـد. بـه تمرکـز بر جایی کـه می خواهیـد برویـد و آن چه که می خواهید اتفاق افتد، بازگردید. توجه خود را به سـمت افکار مثبت معطوف

کنید و مهاجمان ترس زا را بیرون برانید.

پنجره خالقیت اول و نیمه هر ماه منتشر می شودشماره بعدی: اول بهمن

Page 28: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 28

چرا امنیت شغلی منجر به بدهی )قرض( می شود؟90درصد افراد به امنیت شـغلی بهای بیشـتری می دهند؛ دلیل آن هم آموزش هایی سـت کـه در دوران تحصیـل فراگرفته اند. پـس از پایان مدرسـه آن ها ممکن اسـت به دالیل مختلف مقروض باشند. پس برای

پرداخت این قرض ها مجبورند به دنبال شغلی با امنیت باال باشند.من اغلب جوانان زیادی را می بینم که همزمان با گرفتن دیپلم مجبورند هزینه های زیادی برای دانشگاه بپردازند. بعضی از آن ها به ما می گویند از این کـه می بینند هزاران دالر به دانشـگاه مقروض هسـتند بسـیار ناراحتند. اگر پدر و مادرشـان هم اقسـاط را بپردازنـد خانواده ها برای

چندین سال در مضیقه قرار خواهند گرفت.اکنون بیشتر آمریکایی ها برای مابقی عمرشان بدهی دارند.

1

2

چرا مردم دنبال امنیت شغلی هستند؟دلیل اصلی این که افراد زیادی به دنبال امنیت شغلی هستند، مربوط به آموخته های آن ها در خانه و مدرسـه است. هم اکنون میلیون ها انسان حتی در سنین بزرگسالی از آن نصایح پیروی می کنند. ذهن خیلی از ما از همان نخسـت به جای این که معطوف به امنیت و استقالل مالی باشد معطوف به امنیت شـغلی بوده اسـت و طبیعتا به خاطر این که بیشتر ما در خانه و مدرسـه چیزهای خیلی کمی درباره پول آموخته ایم، به جای این که دنبال استقالل مالی باشیم به امنیت شغلی اهمیت می دهیم. اما

پول درآوردن شامل هر دو بعد امنیت و استقالل می شود.

انتخاب آزادی مالی به جای امنیت مالی

رابرت کیوساکیترجمه: لیال طباطبایی

هردو پدر ثروتمند و فقیرم به من توصیه می کردند به دانشگاه بروم و مدرک بگیرم؛ اما درست بعد از گرفتن مدرکم توصیه های این دو پدر به دو شکل متفاوت بود.

بعد از فارغ التحصیلی، پدر ثروتمندم از من خواست تحصیل را با اشتغال به کارهایی که مبتنی بر یادگیری هستند ادامه دهم. او می گفت: »تو باید برای یادگیری کارکنی، نه برای پول درآوردن.« خواسـته او این بود که به کسـب و کار با ارزشـی بپردازم و مهارت هایـی را که برای تبدیل شـدن به یک کارآفرین موفق نیاز دارم، به وسـیله

تاکید بر کسب و کار و سرمایه گذاری به دست آورم.پدر تحصیلکرده و فقیر من دائم توصیه می کرد: »به مدرسه برو، نمره های خوب بگیر تا یک شغل بی دردسر پیدا کنی.« پدر تحصیلکرده من بیشتر نگران »امنیت شغلی«

بود نه »آزادی شغلی«.

چگونه به استقالل مالی می رسید؟

Page 29: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

29 Khalaghiyat.com

3

4

5

6

جست وجو برای آزادیاز این که بسـیاری از مردم به دنبال اسـتقالل و شـادی هستند مطلع هسـتم ولی مشکل این جاست که بیشـتر افراد به بعد استقالل در پول در آوردن که شـامل خویش فرمابودن و سـرمایه گذاری اسـت توجهی نمی کنند و بیشـتر برای یافتن »امنیت شـغلی« تعلیم دیده اند. بیشتر افراد به دلیل این که چنین آموزش هایی دیده اند و مقروض هم هستند، کمتر به دنبال استقالل مالی می روند. متاسفانه امنیت و آزادی مالی به

ندرت با پرداختن به این وجه )امنیت( حاصل می شود.

جست وجو برای استقالل مالیبسیاری از افراد برای یافتن امنیت و استقالل، مدام شغل شان را عوض می کنند که دور باطل سرشار از نارضایتی خواهد بود. به عقیده من، اگر شما ناراضی هستید به جای عوض کردن مدام شغل، به فکر شروع یک کسـب و کار و سـرمایه گذاری باشید. شما نگرشـی تازه و یک فرآیند

آموزشی جدید را پیش رو خواهید داشت.

الگویی تازه برای استقالل مالیبه جای این که تنها دلخوشی افراد برای آینده حساب بازنشستگی شان باشـد، باید به خودشـان در زمینه انتخابی شـان اعتماد داشته باشند. پیشـنهاد من این اسـت کـه همین طور کـه برای یادگیری یک شـغل خاص مطالعه می کنید، به ابعـاد دیگری هم بپردازید. افراد ثروتمند به طور متوسـط 70درصد درآمدشـان را به دلیل استقالل مالی و کمتر از 30درصد آن را به دلیل امنیت شـغلی به دست می آورند. من فهمیده ام که مهم نیسـت افـراد چقدر پول به دسـت می آورند، ولـی در صورت

پرداختن به ابعاد بیشتر، احساس امنیت بیشتری نیز خواهند داشت.

انتخاب راهدو پـدری کـه در ابتـدا راجع به آن هـا بحث کـردم در حقیقت بیانگر الگوهـای مالی مختلفی هسـتند که افراد انتخاب می کنند. متاسـفانه بیشـتر افـراد مسـیری را کـه به امنیـت شـغلی منتهی می شـود، بر

می گزینند.توصیه من این اسـت که حداقل در زمینه مالی مطالعاتی داشته باشید تـا بتوانیـد به شـغل و توانایی تان در سـرمایه گذاری در شـرایط بد و خوب اعتماد داشـته باشـید. به وسیله مطالعه، شـرکت در کالس ها و سـمینارهای مربوطه و یافتن یک مربی خوب در زمینه مالی، سرنوشت

خود را از نظر مالی در دست بگیرید.

پنجره خالقیت اول و نیمه هر ماه منتشر می شودشماره بعدی: اول بهمن

Page 30: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 30

ـــــــای طالیی خالق بودنراه هــ

ی از هاروی مک کی نویسنده یادداشت

کتاب پرفروش شنا با کوسه ها

ترجمه: نیوشا عاشورزادهاگـر طرفـدار ورزش دوو میدانی باشـید احتماال همه چیـز را درباره پرش فاسبری می دانید. داستانی که پشت اش یک دنیا خالقیت، پشتکار، تسـلیم ناپذیری و اشـتیاق به برنده شدن

نهفته است.

جملـه ایـن روزهـای مک کی: شاید نتوانید تمام دنیا را تغییر دهیـد، امـا حتمـا می توانیـد

دنیای خودتان را تغییر دهید.

Page 31: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

31 Khalaghiyat.com

دیک فاسـبری در سـبک پرش ارتفاع کارش را خیلـی خوب بلـد بود و به نظر می رسـید با توجه به سیسـتم بدنـی اش باالتریـن رکورد خودش را ثبت کرده اسـت و دیگر از این بهتر نمی توانـد بپرد. اما او هرگز درهای ذهن اش را به روی دنیا نبست و دست از تالش برنداشت. هر راهی را که می شـد با کمکش بلندتر پرید

آزمایش می کرد.روشـی که در انتها به آن رسید با تمام انواع و اقسـام پرش هایی که تا به آن روز کشف شده بود فـرق می کرد. در این روش ابتدا سـر و به دنبال آن بدن در حالی که از پشـت به شـکل کمانـی خم شـده اسـت از روی مانع گذر می کنند. اولین باری که مردم این

روش را دیدنـد بـدون کوچک ترین اهمیتی از کنارش گذشتند و برای فاسبری بیچاره تاسف

می خوردند.تا این که در المپیک 1968 مکزیک، فاسـبری بـا اسـتفاده از همیـن روش نـه تنهـا مـدال طـالی المپیک را برای آمریکا به دسـت آورد، کـه تمامی رکوردهای پیشـین را هـم در این ورزش شکسـت و به نام خـودش ثبت کرد. به ایـن می گویند غلبه ذهن خالق، اندیشـه نو و آزمایش های سرسـختانه یک انسـان بر افکار عمومـی و منسـوخ دنیـا. امـروز بسـیاری از قهرمانان این رشـته ورزشی با اصول و قوانین

پرش فاسبری کار و تمرین می کنند.پیتـر دراکـر از پیشـروهای مدیریـت دنیـا می نویسـد: »تجـارت فقـط دو مولفـه دارد: بازاریابـی و خالقیـت.« خالقیت چیزی سـت کـه امروز دنیـا را هدایـت می کند. به بزرگ تریـن شـرکت های دنیـا نـوآور

نگاهـی بیندازید: بیل گیتس، مایکروسـافت، اپل اسـتیو جابز و اسـتارباکس هوارد شولتز. این مدیران نوآور یک راه »جدید« یا در بعضی مـوارد »بهتر« برای انجـام دادن یک کار پیدا کرده اند. پیتـزای دومینو صنعت را با ایده های خالقانه اش حیرت زده کرد؛ ضمانت تحویل هر

پیتزا تا سی دقیقه یا تخفیف های سه دالری.دوسـت بسـیار خوبم دنیس ویتلـی می گوید: »نوآورهـا نیازها را پیش بینی می کنند یا آن ها را می سـازند و بـرای رفع شـان کار جدیـدی

می کنند.«اما با این همه، نوآوری همیشـه از شرکت های بزرگ سـر بر نمی آورد. تحقیقی را می خواندم که در آن فهرست 61 اختراع بنیادین را نوشته بـود و تنهـا 16 مورد آن توسـط شـرکت های بـزرگ معرفی شـده بـود. مثال ایـده اختراع گوش پاک کن زمانی به ذهن لئو گرسـتنزنگ رسید که دید همسرش با کمک خالل دندان و تکه های پنبه گوش بچه هـا را پاک می کند. یا سـت کـن خودکار را زمانی ـ چارلز استرایت تاختـراع کـرد که یـک رسـتوران نان

ـست اش را سوزاند. ت

اسـتی الودرهم اولین شـرکتی بود که به ازای هر خرید یک هدیه هم بعنوان اشـانتیون به مشـتری داد. این خالقیت شـان واقعا به رشد حیرت انگیزشـان کمـک کرد. حاال بسـیاری از شـرکت ها و مغازه ها ایـن کار را

می کنند و با کمک این روش فروش فوق العاده ای در بازار دارند.شرکت هیولت پاکارد معروف به اچ پی توسط ویلیام هیولت و دیوی پاکارد در یک گاراژ کوچک پایه گذاری شد و حاال یکی از خالق ترین و موفق ترین شرکت های جهان در زمینه تکنولوژی روز دنیاست. اما از همان زمان تا به امـروز ذره ای از اصالت و نگرش اولیه بنیان گذاران اش تغییر نکرده اسـت. طبق اظهار نظرات، این قوانین نوآوری از همان گاراژ کوچک به دنیا آمدند:

• باور داشته باشید که می توانید دنیا را تغییر دهید.• سریع و در هر شرایط زمانی و مکانی کار کنید.

• بدانید که دقیقا کی باید تنها کار کنید و کی باید با هم کار کنید.• ابزار و ایده های تان را به اشتراک بگذارید و به همکارتان اعتماد کنید.

• نه سیاستی در کار باشد و نه کاغذبازی . )که البته این یکی در گاراژ کمی مسخره است(

• مشتری راه درست را خیلی بهتر از هر مشاوری جلوی پای تان می گذارد.

• ایده های بنیـادی و پایه ای خیلی خوب هستند.

• روش های کاری مختلفی اختراع کنید.• هـر روز یک چیزی ببخشـید و به کسـی یا جایی اهـدا کنید. اگر کاری که می کنید قابلیت بخشـیدن را نداشـته باشـد از همان گاراژ هم بیرون

نخواهد رفت.• باور داشته باشید که اگر با هم باشیم می توانیم هر کاری را هر چقدر هم

که سخت باشد انجام بدهیم.• اختراع کنید.

تـا روزی که بتوانید فهرسـت قوانین خودتان را پیـدا کنید از این قوانین اسـتفاده کنید. وقتی قوانین خودتان را نوشتید آن ها را جایی بگذارید که

هر روز جلوی چشم تان باشد. خالق باشید!

مربی افسـانه ای بسـکتبال جـان وودن هم آن قدر اشـتباه کرد و شکست خورد تا باالخره خودش

تغییـرات بزرگـی در قوانین این بـازی بوجود آورد. اصال اشـتباه کردن جوهره نوآوری است.

تعاریـف مختلفی از نوآوری شـنیده ایم کـه یکی از آن ها خیلی سـاده آن را »انجام کار جدیـد« می داند. مثال یک بـار بانک ملی دترویت )در ایالت میشـیگان آمریکا( اعالم کرد که به

ازای هر اشـتباهی که مرتکب شود و مشتریان حساب های جاری آن اشتباهات را کشف کنند 10 دالر به مشـتری پرداخت می کند. این ترفند بازاریابی جالب توانست در عرض دو ماه

15،000 حساب جدید و 65 میلیون دالر سرمایه به بانک شان اضافه کند.

12

3

Page 32: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 32

چگونه

بر ترس های خود

غلبه کنید؟

جدیدترین یادداشت جک کنفیلد، نویسنده کتاب پرفروش »سوپ جوجه برای روح«

ترجمه: افسانه محمودی یزدانیهمچنان که در سـفر خود از جایی که هستید به جایی که می خواهید باشید، پیش می روید، مجبور خواهید بود که با ترس های تان روبه رو شـوید. هروقت که پروژه ای جدید را شـروع می کنید، دست به اقدام جدیدی می زنید و خود را در موقعیت جدیدی قرار می دهید، همیشه ترس هم وجود دارد.

متاسفانه، ترس باعث توقف بسیاری از آدم ها در رسیدن به آرزوها و موفقیت های شان می شود. میلیون ها سـال قبل، ترس برای محافظت از ما در برابر حیوانات درنده الزم بود. اما امروز، بسیاری از تهدیدهای ما، تهدید زندگی مان نیست. ترس ما، از ما محافظت نمی کند؛ بلکه مانع رشد ماست. Fantasized :در زبـان انگلیسـی می توانـد مخفـف این کلمـات باشـد F.E.A.R کلمـه تـرسExperiences Appearing Real یـا تجارب تخیلی واقعی شـده در واقعیت. من مخفف دیگری سـاخته ام به نام تمرکز F.O.C.U.S که به معنی نتایج تخیلی ایجاد شـده از موفقیت های نامحدود

)Fantasized Outcomes Creating Unlimited Success( .است

Page 33: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

33 Khalaghiyat.com

در اینجا پنج روش معرفی می شوند که شما می توانید برای دستیابی به نتایج بزرگ تر، روی آن ها تمرکز کنید:

1. افکار خود را کنترل کنید. افکار باعث ایجاد احساسـات می شـوند. اگر می خواهید چگونگی احساس خـود را تغییر دهید، باید افکار خود را عوض کنید. وقتی احسـاس ترس می کنید، مراحل فکری خود را

دوباره ردیابی کنید. افکاری را که منجر به احساس ترس می شوند، مرور کنید. همچنین کنترل خودآگاه افکار خود را آغاز کنید. وقتی افکاری افراطی را که حامی اهداف شما نیستند،

متوقف می کنید، بالفاصله تفکر خود را تغییر داده اید. 2. افـکار مثبت تـر را انتخاب کنید. نمی توانید تنها با فکر نکردن بـه افکار منفی، خود را از آن ها خالص کنید. قانون جایگزینی می گوید که هر چیزی که می خواهید از بین ببرید، باید جایگزین شود. بنابراین، اگر می خواهید افکار منفی راحذف کنید، باید آن را با افکاری مثبت و دیدگاهی مثبت جایگزین کنید. وقتی که افکار منفی و ترس را شناسـایی کردید، بالفاصله مخالف مثبت آن را تجسـم کنید. برای مثال، اگر می خواهید نویسـنده ای با کتاب های پرفروش باشـید، مراقب افکاری مثـل »چه اتفاقی می افتد اگر ناشـران، پیشنهاد مرا رد کنند؟« باشید. در عوض، تجسـم کنید که چه اتفاقی می افتد وقتی که ناشری

پیشنهاد شما را بپذیرد و موافقت کند که کتاب شما را به بازار بیاورد.

3. از جملـه تاکیدی اسـتفاده کنید. نوآه سـنت جان، نویسـنده کتاب »رمز پنهـان موفقیت«، »جمله تاکیدی« را معرفی کرد که شـامل سواالتی سـت که شما می توانید در مورد واقعیتی که می خواهید خلق

کنید، می پرسید. برخی افراد به اسـتفاده از جمله تاکیدی شک دارند؛ همان جمالتی که با آن می توانید بگویید که آن چه می خواهید از قبل به حقیقت پیوسـته اسـت، مثال بگویید من نویسـنده ای بسـیار موفق هسـتم. آنها

می دانند که این جمله هنوز واقعیت ندارد، بنابراین به چیزی که می گویند، باور ندارند.جملـه تاکیـدی می تواند این موقعیت را ایجاد کند که افراد ببیننـد چگونه واقعیت رویایی آن ها به طور واقعی می تواند به یک امکان و احتمال تبدیل شود. اگر دارید فکر می کنید که: »چه می شود اگر کارایی نداشته باشد؟« از خود بپرسید: »چه می شود اگر اثر کند؟« یا از خود بپرسید: »چرا اثر خواهد داشت؟«

و از خود بپرسید: »چگونه اثر خواهد داشت؟«4. تصورا خود را با احساسـات تقویت کنید. همچنان که در حال تصویرسـازی از زمانی هسـتید که به اهـداف خود رسـیده اید، این تصاویر را با احساسـات خود پرورش دهید. همان گونـه که ترس می تواند شـما را فلج کند، احساسـات مثبت و قوی می توانند انگیزه ای باشـند تا شما را به سمت هدفی بزرگ تر

رهنمون شوند. محققان می دانند که وقتی تصاویر یا صحنه ها با احساسـات شدید همراه باشند، می توانند برای همیشه در حافظه شـما محبوس شـوند و این خود محرکی برای رشد ارتباطات بیشـتر است. وقتی با موسیقی، رایحه های طبیعی، اشـتیاق عمیق یا حتی با فریاد مشـتاقانه و تکرار جمالت تاکیدی، شـدت احساسی

مشابهی را به تصویرسازی خود اضافه کنید بدانید که نتیجه نهایی آن بسیار قوی تر خواهد بود. 5. در مورد خطر کردن واقع بین باشـید. اسـتراتژی عملی برای غلبه بر ترس که اغلب هم نادیده گرفته می شـود، این اسـت که اطمینان حاصل کنید که بیشـتر از اسـتطاعت خود خطر نمی کنید. برای رشد و رسیدن به موفقیتی بزرگ تر، باید چیزی را به خطر بیندازید. فقط کافی ست اطمینان حاصل کنید که در

صورت عدم موفقیت در اولین تالش، می توانید آن ضرر را تحمل کنید.چالش هـای کوچک تـری را برگزینیـد و راه خود را به سـوی صعود ادامه دهید. اگر اولین شـغل خود را در فـروش آغـاز کرده اید، اول با مشـتریانی تماس بگیریـد که فکر می کنید آسـان ترین ها برای فروش هستند. اگر می خواهید برای تجارت خود درخواست پول کنید، روی منابع اخذ وام کار کنید. اگر نگران تقبل مسـوولیت هایی بیشتر از توان خود در محل کارتان هستید، می توانید در ابتدا با درخواست انجام بخش هایی از یک پروژه که به آن عالقمندید شـروع کنید. اگر در حال آموختن ورزشـی جدید هستید، اول، مهارت های سطح پایین تر را شروع کنید. در مهارت هایی که یابد بیاموزید قدرتمند شوید، از میان

ترس خود رد شوید و بعد، چالش های بزرگتر را برگزینید. آنان که به هدف شـان دست یافته اند این شناخت را دارند که اگرچه ترس در راه هدف، طبیعی ست، اما مورد اجباری و الزمی هم نیسـت. این پنج استراتژی ساده را استفاده کنید تا بر ترس خود پیروز شوید

و به جای آن با F.O.C.U.S یا تمرکز زندگی کنید.

Page 34: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 34

4 جمله بسیار موثر

ترجمه: افسانه محمودی یزدانیبه عنوان یک رئیس شما مجبورید که همه چیز را بدانید و همیشه حق داشته باشید »اشتباه است« این کالم ساده اما قدرتمند را به کار ببرید تا اعتماد به وجود آورید و باعث اتحاد شوید. همه ما اشـتباه می کنیم، حرف غلطی می زنیم، و گاهی در مورد یک موقعیت قضاوت اشـتباه

می کنیم. اما هر کسی به خطای خود اعتراف نمی کند، بخصوص در محیطی رقابتی. شـاید آموزگار مشهور جان.سی.ماکسـول این نکته را به بهترین شـکل بیان کرده است که: »انسـان باید به اندازه کافی بزرگ باشـد که به اشـتباهات خود اعتراف کند، به اندازه کافی

باهوش باشد که از آن ها درس بگیرد، و به اندازه کافی قوی باشد که آنها را تصحیح کند.«

Page 35: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

35 Khalaghiyat.com

مـن ایـن درس بسـیار مهـم را در NBC تلویزیـون در کار هنـگام آموختـم. به عنوان معـاون رییس فروش، به اسـتادی بزرگ گزارشی ارائـه دادم که بر قضـاوت و جدیت مـن تکیـه فراوانـی کـرد. امـا در موقعیتی دیگر و در موضوعی پیش پـا افتاده، اشـتباه بزرگی کردم که دور از انتظار او بود. من واقعا خراب

کردم. طبیعی اسـت که رییس من بسـیار عصبانـی بـود. او بالفاصله مرا صدا کـرد و در مورد خطـای قضاوتم از من توضیح خواسـت. دفاعیات من یکی پس از دیگری به ذهنم خطور می کردند، جنگ مـن یا تظاهرم به جنگ تبدیل به فریاد شـد؛ »جنگ بـرای بقـا.« خـدا را شـکر کـه در لحظه ای از سالمت عقل، رویکردی موثـر را در پیش گرفتم. این اسـت

آن چه که من گفتم: »من اشتباه کردم. متاسفم. می دانم که هنوز چیزهای زیادی هسـت که باید یاد بگیـرم. اجاره دهید خودم

آن را درست کنم.«واضح اسـت که این پاسخ از طرف کارمنـدی جـوان و بلندپـرواز دور از انتظـار بـود. هرگـز واکنش های درونی رییسـم را که در چشمانش دیـده می شـد، فرامـوش نمی کنم: تعجب، سـردرگمی، قبول و چیزی که شـاید نوعی تحسـین بود. وای! در آن لحظـه می دانسـتم که دقیقا

درست ترین کار را انجام داده ام.

12

3

4

5

6

ای��ن تجربه چیزی را به من آموخت که س��ال ها در خ��ودم حفظ کردم: کمی صداقت و تواضع کارهای بزرگی را در زندگی انجام می دهند. باعث اس��تحکام روابط می ش��ود، از رودررویی ه��ای غیر ض��روری جلوگیری می کند، باعث صرفه جویی در وقت می ش��ود و ایجاد اعتماد می کند. آن چه که می توانس��ت وجهه مرا خ��راب کند، باعث جلب اعتماد انس��انی موفق و قدرتمند ش��د و درهای ترقی، یادگیری و پیشرفت در طی سال ها را به رویم گش��ود. دفعه آینده که دفاعیات شما به س��وی تان سرازیر می شوند، ممکن است آسودگی را در یکی از این جمالت ساده اما موثر بیابید. امتحانش کنید، تنها چیزی که

شاید ازدست بدهید کمی غرور است.

متاسفم.یک عذرخواهی کوتاه و شیرین باعث کاهش سطح مقاومت و عصبانیت در اتاق می شود. موقعیت را با کالم ساده قابل نفوذ نمایید. مکالمات از تنش کمتری برخوردار خواهند بود و این احتمال وجود

دارد که راه حل مشکلتان خودش را نشان دهد.

من اشتباه کردم. اعتراف به اشـتباه باعث تصفیه می شود. نیازی نیست که از خودتان دفاع کنید، نیازی به آوردن عذرو بهانه های مختلف نیست. چقدر حس آزادی بخشی ست! به آن اعتراف کنید و آن را تصحیح

کنید. به همین سادگی ست!

من به کمک نیاز دارم. ادامه دهید. قبول کنید که شـما همه چیز را نمی دانید. یـک کارآفرین موفق خود را در محاصره

افرادی قرار می دهد که بیشتر از او می دانند.

نمی دانم.آیا فکر می کنید که شما باید همه جواب ها را داشته باشید؟ خب، اشتباه می کنید. حتی متخصصان هم همه چیز را نمی دانند. هر متخصص واقعی به شما خواهد گفت که از هیچ کس انتظار نمی رود که همه پاسخ ها را بداند. بیایید قبول کنیم، اگر ما همه چیز را می دانستیم، زندگی خسته کننده

می شد! این موقعیتی برای یادگیری و رشد است، کاری که هر کارآفرینی عاشق انجام آن است.

پنجره خالقیت اول و نیمه هر ماه منتشر می شودشماره بعدی: اول بهمن

Page 36: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 36

الگو های بسته بندیخالق

لیـال طباطبایی/ ایـن روزهـا تقریبا تمـام مایحتاج گزارش تصویریمصرفی زندگی ما در قالب بسـته بندی به دسـت ما می رسـد. محصوالتی از قبیل شیر،آبمیوه،دسـتمال کاغذی،بیسکوییت و حتی آب نوشیدنی.آیا تابحال به این موضوع فکر کرده اید که ظاهر یک محصول مثال یک نوع نوشـیدنی چقدر می تواند در تصمیم گیری شـما برای خرید تاثیر گذار باشد؟ عرضه محصوالت مصرفی در قالب های شـیک و متنوع می تواند نوعی احترام گذاشـتن به سـلیقه متفاوت مشتریان باشد؛ تجربه نشـان داده اسـت که در اینگونه موارد عالوه بر جلب رضایـت مشـتری،خریداران حاضر خواهند بود مقدار پول بیشتری نیز برای به دست آوردن این محصوالت هزینه کنند. در ادامه نمونه هایی از بسته بندی های نوشیدنی در قالب های متنوع آورده شده

است:

Page 37: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

37 Khalaghiyat.com

Page 38: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 38

اگر جواب یکی از این سواالت را هم نمی دانید بهترین بهان��ه برای تفکر و خندیدن را

دارید.خنده، دونده دو ماراتن س��المت ذهن و جسم انسان است. نورمن

کازین به عنوان پدر علم ایمن شناسی اعصاب و روان است.کازین نشان داده که خنده، سالمتی می آورد.

کازی��ن و همکارانش برای نخس��تین بار از خنده در بهب��ود بیماری های حاد در بیمارستان ها استفاده کردند.

10 دلیل اصلی که ثابت می کند خنده برای تان خوب است:10- بهبود جریان گردش خون.

9- افزایش تفکر خالق.8- افزایش تعداد سلول های ایمنی بدن.

7- کمک به سیستم گوارش و هضم غذا. 6- افزایش اندروفین.

5- خارج کردن هوای مانده در شش ها و ریه ها. 4- ورزش دادن عضالت صورت و شکم.

3- آزاد کردن فشار عضالنی. 2- کاهش کورتیزول.

2- هوش ریاضی/ منطقی: مانند حل مساله، طبقه بندی، ریاضی.

کاربرد عملی: برنامه ریزی روزانه، لیست کردن و دنبال کردن کارها، سودوکو

3- هوش بصری/ فضایی: مانند نشانه های دیداری، نقشه ها، جهت یابی و تصور جایی که می خواهید برود.

کاربرد عملی: یافتن راه خود در یک مسیر خاص، طراحی نقشه برای سفر، طراحی ایده ها یا لیست خرید.

4- هوش ریتمی/ موسیقی: مانند ریتم، آواز، شنیدن صداهای اطراف.

کاربرد عملی: شنیدن آهنگ و پیداکردن ریتم.5- هوش جسمانی/ حرکتی:

مانند اس��تفاده از اج��زای بدن برای جمع آوری اطالع��ات، افزایش قدرت یادگیری، ورزش کردن.

کاربرد عملی: این توانایی شامل به کارگیری قابلیت های ذهنی برای همراهی و با حرکات بدنی است.

بهترین پیشنهاد من به شما این است که اگر فرصت دارید در یک کالس یوگا ثبت نام کنید این یک تجربه لذت بخش است.

1- ص��د بار خنده می تواند به اندازه ده دقیقه پ��ارو زدن در قایق برای قلب و عروق تان مفید

باشد و کلی هم لذت بخش است. همه این واکنش های شیمیایی به حفظ سالمت ذهن و جسم تان کمک می کند

پس تا می توانید در زندگی تان بخندید و بخندانید. چگونه هوش را فانتوم کنیم؟

10 روش عالی برای افزایش هوش با فانتوم شما دست کم هفت نوع هوش مختلف دارید که محل همه آن ها مغز است.

آن ها در قسمت های خاصی از مغز شما جای گرفته اند.پ��س این فرض معقولی س��ت که با به کار گرفتن هر ک��دام از این هوش ها،

بخش های مختلفی از مغز را می شود تحریک کرد.هاورد گاردنر از دانش��گاه هاروارد پدر نظریه هوش چندگانه اس��ت. او به

عنوان رهبر نامدار این رشته شناخته شده است.1-هوش کالمی / زبانی:

مانند خواندن، نوشتن، صحبت کردن، گوش کردن کارب��رد عملی: نوش��تن مطلب، خوان��دن روزنامه و

مجل��ه، کتاب خوان��دن، ج��دول کلمات، صحبت کردن با دیگران.

چگونه مغزمان را با فانتوم

الغر و متناسب کنیم؟

پدال گاز را فشار بده!

یادداشتی از سعید محمدی مدرس تندخوانی فانتوم

این سواالت بسیار بامزه هستند و س��خت تر از آن اند که فکر می کنید. احتماال به شما نشان خواهند داد که چقدر به چیزهای عادی و

روزانه زندگی بی توجه هستیم. 1- در یک چراغ راهنمایی، رنگ سبز آن باالست یا پایین؟

2- در کشورمان چند تا استان داریم؟ از خیلی ها این سوال را پرسیدم و جواب را نمی دانستند.

3- وقتی قدم می زنید دست چپ شما با پای راست شما حرکت می کند یا پای چپ؟

4- روی سکه های 500 تومانی چه تصویری وجود دارد؟5- صفحات زوج کتاب سمت راست است یا سمت چپ؟6- دکمه پیراهن مردانه در کدام طرف آن قرار دارد؟7- پش��ت اسکناس پنج هزار تومانی و ده هزار

تومانی چه نوشته شده است؟

1

2

34

Page 39: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

39 Khalaghiyat.com

7

5

حتما بخوانید.با یک سوال شروع کنید

حاال که کلیات کتاب را متوجه شده اید یک سوال طراحی کنید که ذهن شما را همچنان کنجکاو نگه دارد. اگر در ابتدا با انتهای هر

فصل، س��واالتی وجود دارد آن ها را به دقت بخوانید. تا بدانید چطور باید خواندن کتاب را شروع کنید.

کتاب را دقیق و عمیق بخوانید در بخش سوم، کتاب را صفحه به صفحه و با سرعت و دقت بخوانید.

طی این فرایند، از انگشتان خود برای دنبال کردن جمله هایی که می خوانید استفاده کنید.

کلمات کلیدی متن را پیدا کنید و ضمن مطالعه، یک خودکار رنگی در دست داشته باشید و وقتی به نکته مهم و جالبی برخوردید،

یادداشت بردارید. نقشه ذهنی خود را بکشید

در مرحله پایانی، همین نکات مهم را دس��ته بندی و بازبینی کنید. بخش های مهم را با صدای بلند برای خود توضیح دهید. به یاد

داشته باشید که هیچ کس حتی قهرمانان جهانی حافظه، با یک بار خواندن مطالب را نمی توانند وارد حافظه بلندمدت کنند.

تکرار مادر یادگیری ست. در زمان های موثر تکرار را انجام دهید.در جدیدتری��ن کتابی که از تونی بوزان در مورد حافظه خوانده ام به

این نکته اشاره می کرد که باید در زمان های موثر، تکرار را انجام دهید تا مطالب در حافظه بلندمدت ش��ما جای گیرد. با این روش،

میزان زمانی را که صرف خواندن یک کتاب 300 صفحه ای می کنید از حدود هشت ساعت به حدود سه ساعت کاهش می دهید. هر چه بیشتر از این روش استفاده کنید، سریع تر و کارآمدتر شده

و مطالب بیشتری از هر کتاب به ذهن خواهید سپرد. ش��ما را قادر می سازد در هفته حداقل یک کتاب بخوانید و همواره

مطالب کتاب را در حافظه خود PQSMاستفاده مداوم از روش داشته باشید.

یکی از ارزش��مندترین کارهایی که می توانید انجام دهید شرکت در کالس های تندخوانی و فن مطالعه اس��ت. بیش��تر کالس های

تندخوانی اصول یکسانی دارند.

این کالس ها در هر ش��هری برگزار می ش��وند و حتی می توانید از روش آموزش از راه دور استفاده کنید.

با ش��رکت در کالس تندخوان��ی خیلی زود ی��اد خواهید گرفت چگونه حج��م زیادی از کتاب ه��ای نخوان��ده در کتابخانه تان را

مطالعه کنید و چطور در مدت دو س��اعت مطالبی را که سایر افراد در یک هفته

مطالعه می کنند، بخوانید.

10 روش عالی برای افزایش هوش از طریق فانتوم:

10- خواندن روزنامه به صورت روزانه. 9- درست کردن پازل.

8- حضور در اجتماع و عضویت در انجمن، کتابخانه، باشگاه ورزشی. 7- صحبت کردن با دیگران البته گاهی که شنونده خوبی باشید.

6- درست کردن چیزی با دست های تان. 5- تعیین اهداف شخصی و تالش برای رسیدن به آن ها.

4- خواندن کتاب و مجالت. 3- یادگیری یک زبان خارجی.

2- دنبال کردن یک دوره آموزشی، حتی می توانید به ادامه تحصیل و یادگیری یک فن جدید فکر کنید.1- آموزش به افراد دیگر.

انجام همین ایده های ساده و کاربردی ذهن تان را به سرعت فانتوم الغر، منعطف و چابک می کند.یادگیری موثر:

زمانی که در دوران راهنمایی بودم درس ریاضی من بسیار عالی بود ولی در عوض حتی در گرفتن نمره 10 برای درس عربی با مشکل جدی مواجه بودم. بعدها متوجه شدم نحوه خواندن کتاب عربی را بلد نیستم.

است. PQSM یاد بگیرید چطور یک کتاب را به طرز صحیح و موثر بخوانید بهترین روشی که یافته ام متد این روش را پس از سال ها تدریس به دانشجویان مقطع دکتری و کارشناسی ارشد پایه گذاری کردم.

شروع کنید.Pre view با مرحله وقتی کتابی را برای اولین بار برمی دارید، به جای این که مثل همیشه از ابتدا تا انتها آن را بخوانید، با یک »نظر اجمالی پیش خوانی« شروع کنید.

به سرفصل ها نگاهی بیندازید. عنوان ها را بخوانید تا درک بهتری از ساختار آن به دست آورید. اگر کتاب بخش خالصه شده دارد

6- هوش فردی مانند برقراری ارتباط، توانایی خواندن، ش��ناخت روحیه افراد، انجام

کارهای گروهی و انطباق با شرایط .کاربرد عمل��ی: کارکردن در قالب گروه، خرید ک��ردن در کنار یک

دوست، حضور در اجتماع، در ارتباط بودن و حفظ ارتباطات7- هوش فرا فردی

مانند خودشناس��ی، تامل و اندیش��ه، تفکر عمیق در مورد مسایل و مشوق خود بودن.

کاربرد عملی: داش��تن یک زمان و مکان خلوت برای خودتان، تهیه دفتر خاطرات، حریم خصوصی داشتن، اختصاص زمانی برای

تفکر، گاهی تلفن را از پریز بکشید و موبایل تان را خاموش کنید.

6

اگر همیشـه از حجم زیاد مطالب رنج می بریـد و کتاب هایی دارید کـه آرزو داشـته اید بخوانیـد ولی هیـچ گاه این فرصت را به دسـت

نیاورده اید، شما نیاز به تحول سریع در روش مطالعه خود دارید.همگی ما به تــفریح، مســافــرت و میهمانی نـیاز داریم؛ ولی مجبور هسـتیم به دلیل سـرعت پایین مطالعه و ضعف حافظه، درس های مـان را چندبـار بخوانیم و شـاید نمـره قــبولی هم به

سخـتی بگیــریـم.ولی از این پس با متد تندخوانی

فانتوم در 7 گام:

می آموزیم چگونه در یک روز به اندازه یک هفته کتاب بخوانیم؟ - حافظه خارق العاده با Hook که باعث می شـود تمام مطالب

را همیشه به یاد داشته باشیم.

مکان: دانشگاه صنعتی شریفاطالعات بیشتر ارسال عدد 10 به سامانه 30004104

http://www.sitsd.com/addmail.aspx

Page 40: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 40

12 روش برای شناخت دروغگو از طریق زبان بدن

یادداشتی از پویا ودایع، مدرس زبان بدن

افـراد دروغگو حداقل 5 تا از 12 عالیم زیر را باید داشـته باشـند و آن گاه می توانیـد به دروغگو بودن آن ها اطمینان پیدا کنید. این روش شناخت با زبان بدن تا 80 درصد صحیح است و افراد متقلب می توانند بـا تمریـن و تمرکز به شـما دروغ بگویند. اما با تمریـن و تمرکز روی نکاتی که یاد خواهید گرفت می توانید احتمال تشخیص افراد دروغگو

را تا 100 درصد و بدون خطا باال ببرید.

1-پلک زدن بیش از حداگـر فردی بـا شـما در حال صحبـت اسـت و در حالـت عادی و معمولـی که صحبت از پلـک زدن های می کـرده پـی در پی خبـری نبود ولی در حـال صحبت دچـار این عارضه شـد لطفا به درستی و نادرستی حرف های او شک

کنید.

2- انداختن شانه ها به باال اگر فردی موقـع حرف زدن یکی از شـانه های خود را باال انداخت و کج کرد یکی دیگر از نشـانه های فیزیکی زبان بدن در افراد دروغگو خواهد بود. امکان دارد شـانه سمت چپ باال انداخته شـود و فرد مقابل بعد از اتمام حرف ها به

سمت جلو خم شود.

3- پنهان کردن چشم هابـه نـگاه کـردن پنهـان دروغ هنـگام مقابـل فـرد شـایع ترین نـوع زبـان بدن دروغگـو هسـت که بیشـتر افـراد نمی توانند موقع دروغ چشم های خود را از ما پنهان کنند. نگاه چشم ها به سمت پایین یا اطراف تغییر مسـیر می دهد و سعی می کند تا حد امکان ارتباط چشمی را با ما

برقرار نکند.

6- ژست های مخصوص سـرفه کردن درون مشـت، باال بردن دسـت روی سر و عقب بـردن باالتنه موقع حرف زدن از جمله ژسـت های آدم های دروغگوسـت. البته باید مراقـب هم بود. برخی دروغگوها برای آن که احساسات شان نمایان نشود حین حـرف زدن کامـال خنثی عمل می کننـد و معموال بدن را جمـع می کننـد و حرکات خـود را محـدود می کنند. به دهـان و حالت لب های طرف مقابـل نیز باید خیلی توجه کنید وقتـی او دهانش را جمع می کند یـا زبانش را روی لب هایش می کشـد باید به حرف هایش شـک کرد؛ چون این کار می تواند نشـان دهد که فرد خیلی عصبی سـت و می خواهـد اطالعـات را بروز و عصبـی بودنش را نیز نشـان ندهد. وقتی لب ها سـفت می شوند نشان دهنده این اسـت که فرد می خواهد حقیقت را پیش خود نگه دارد. زبـان زدن به لب ها می تواند نشـانه فروخوردن عصبانیـت نیز باشـد. وقتی فردی عصبی می شـود لب هایش خشک می شود و سعی می کند با لیسیدن لب هـا و قورت دادن آب دهان لغاتـی که می خواهد بگوید را پیدا کند. خنده اجباری)زورکی( داشـتن یکی دیگر از این نشـانه های دروغگویی سـت. یک لبخند واقعی به سـمت باال امتداد می یابد و سـبب چین خوردن چشم ها می شـود در حالی که لبخند زورکی بیشتر شباهت به دهن کجی دارد که معموال

نشانه بی صداقتی و دروغگویی ست.

4 - دیگر نمی خواهد بشنود معمـوال مـا با دیـدن چهره افـراد می توانیـم تشـخیص دهیم که مایل هسـتند با ما صحبـت کنند یا نـه؟ معموال دروغ کـه افـرادی چهـره می گوینـد وقتـی در مـورد می شود صحبت دروغ شـان مایل نیسـتند دوبـاره دروغ خود را بشـنوند و سـعی در عوض کـردن موضـوع مورد صحبت را به طور مستقیم یا

غیرمستقیم دارند.

5- صدای خیلی زیر یا خیلی بم

روان شناسان معتقدند صدا، عالمت خوبی برای شناسایی نیستیم ما این دروغگوست. که صدا را کنتـرل می کنیم. مغـز بر اسـاس احساسـاتی کـه داریـم آن را بـه شـکل می کند. تنظیـم اتوماتیـک می گوییـم، دروغ وقتـی به می ترسـیم رسوا شـویم. همین علت معمـوال تن صدا تغییـر می کند و خیلی زیر یا

خیلی بم می شود.

Page 41: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

41 Khalaghiyat.com

7- سخنان ضد و نقیض دروغگوهـا به دلیل ترس از رسـوا و شرمنده شـدن تعادل احساسـی درستی ندارند و حتی حرف های آن ها کم و بیش ضد و نقیض اسـت. برای آن که مطمئن شوید یک فرد دروغ می گویـد از او بخواهید دقیقا حرفـی را که در یک موقعیت خـاص زده برای شـما در مواقـع مختلف تکـرار کند، حتی سواالت متفاوت و مدام در مورد همان مساله می تواند ثبات فکـری دروغگو را بـر هم بریزد. در هنـگام حرف زدن زیاد تپق می زنند و اشـتباهات فراوان گفتاری را سـعی می کنند به گونه ای بپوشـانند. آن ها سـعی می کنند بـه گونه ای گیج و مبهم سـخن بگویند و با این کار به شـما اجازه نمی دهند تا حرف های آنان را تجزیه کنید. آدم های دروغگو همیشـه سـعی می کننـد حرف های زیبـا و جذاب به زبـان بیاورند و بـا این کار می خواهند امکان کشـف حقیقت را از ما سـلب کنند. سراغ احساسـات ما می روند و می خواهند با تحریک

احساسات ما را گمراه کنند.

11- خاراندن گردن و پشت گردنمالیـدن پلک ها، خارانـدن گردن و پشـت گـردن… همگـی این ها نشـانه میمیـک صورت یـک فرد حیـن دروغ گفتـن اسـت. صورت دقیقـا احساسـاتی را کـه داریـم نشـان می دهـد و کنتـرل عمقی آن ها کمی سخت است. اگر فردی غیرمعمول و میمیک غیرطبیعـی دارد و حیـن صحبت با شـما دچار تیک خاصی مثل مالیدن پلک و… می شود، می توانید به حرف های او شـک کنید. وقتی از آن ها سـوال می شـود دماغ یا گوش شـان را به

حالت عصبی می خارانند.

12- مردمک چشمچشـم آیینه تفکراتی سـت که در ذهـن جریـان دارد. بازتـاب کلیه فرایندهـای ذهنـی را می توان به طور مسـتقیم در چشـم مشاهده در حـوزه کـه تحقیقاتـی کـرد. اعصاب و زبان شناسـی انجام شده حاکی از این امر اسـت که چشـم نسـبت به تفکرات مختلف ذهنی از خود واکنش های متفاوت نشـان می دهـد. مردمـک چشـم افـراد دروغگـو شـروع بـه تنگ شـدن می کنـد و هـر چقـدر هـم فـرد دروغگوی ماهری باشـد نمی تواند مردمک چشـم خود را قایم کند و حالت های مردمک چشم در مقابل شما آشکار می شود. کوچک شدن مردمک چشـم یکی از مهم ترین

عالیم دروغگویی ست.

9 - عرق کردن بیش از حد شـناخته ترین نشانه هایی که می تواند یک فـرد دروغگو را لو دهد، عرق کردن و اضطراب اوسـت. زمانـی که مـا دروغ می گوییم همیشـه می ترسیم لو برویم. به همین دلیل دچار اضطراب و اضطراب می شویم بـا افزایـش ضربـان قلـب و عرق کردن همراه است. اما این موضوع در رابطه با همه مردم صـادق نیسـت. برخـی افراد به دروغگویی عـادت دارند و دچـار اضطراب نمی شـوند یا این که هوای محیط برای آن ها

گرم است و ناخوشایند.

10- حالت تدافعی گرفتنجمـع کردن بـدن و رفتن در الک دفاعـی جزو یکـی از نشـانه های دروغگـو فـرد دروغگویی سـت. ممکن اسـت ناخودآگاه اشـیایی )کتـاب، فنجـان قهـوه و امثـال آن( را بیـن شـما و خـودش قرار دهـد تا ناخـودآگاه دیـوار دفاعی تشکیل دهد . پوشـاندن دهان یا نصف چهره هـم می تواند یک نوع حالت تدافعی باشـد. یکی دیگر از رایج ترین حرکاتی که هر فرد موقع دروغ گفتن می تواند از خود نشان دهد این است که با انگشت اشاره خود زیر بینی اش را بمالد و در واقع به گونه ای این کار را انجام دهد که مقابل دهان خود را بپوشـاند. این کار را بیشـتر از افـرادی می بینید کـه به طـور معمول چنـدان دروغ نمی گویند. بنابراین در درون شـان کمی احساس تاسـف و پشیمانی وجـود دارد. اگـر بخواهیـم ایـن حرکت را دقیق شرح دهیم به این ترتیب اسـت که بالفاصلـه بعد از صحبتش، او صورتش را به گونه ای لمس می کند که کمی روی دهانش را می پوشـاند. در واقـع مثـل این اسـت که او خودش هم حرف هایی را کـه از دهانش بیرون می آید باور

نمی کند.

8- بازی کردن با دست ها و وسایل بازی کردن با انگشـتان دست یا بازی کردن با وسایل همراه خود نشـانه دیگری از اسـترس داشـتن برای برمال شـدن موضوعی خاص است. فرد دروغگو معموال هنگام حرف زدن حرکـت اضافی زیادی از خـود بروز می دهد. یکـی دیگر از نشانه هایی که می توانید با آن به دروغگویی طرف مقابل تان شـک کنید این اسـت که به طور ناگهانی دست هایش را در جیبـش می گذارد امـا این که چرا این عمل می تواند نشـانه دروغگویـی باشـد به این دلیل اسـت که وقتـی فردی کف دسـت هایش را نشان می دهد یعنی این که او راحت و صادق اسـت، بنابراین وقتی دروغ می گوید به طور غریزی احساس می کند که باید دسـت هایش را پنهان کند. همچنین ممکن است که فرد دروغگو دست ها را پشتش پنهان کند یا این که سعی کند با دست هایش با وسیله ای بازی کند، مثال با گوشی موبایلش دسـت هایش را مشـغول کند و به این طریق اجازه

ندهد که شما دست هایش را آشکار ببینید.

Page 42: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 42

کدام تبلیغ، خالقانه تر است؟

حرف تبلیغ انتخابی تان را به شماره 10046446

پیامک کنید

الف

ب

Page 43: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

43 Khalaghiyat.com

ج

د

ه�و

Page 44: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 44

بازاریابیMarketing

تاثیر لوگو، عالمت و رنگ برند بر کسب و کارهای موفق برندسازی چریکی- بخش ششم

نوشتاری از دکتر فرزاد مقدم، مدرس و مشاور برندینگ

دوس��ت مدیرم این بار با کلی کاغذ و دفتر اومد پیشم. می گفت تازه متوجه شدم که لوگوی شرکت مان هیچ ربطی به کسب و کارمان ندارد. به او گفتم خوب است

که دقتت زیاد شده اما مته به خشخاش گذاشتن زیادی هم فایده ندارد، البته! در کسب و کارهای چریکی، مسوولیت لوگو و رنگ برند به مراتب بیشتر از مواقع عادی ست. چرا که لوگو و رنگ باید در جذب مشتری و به یادماندن شما در ذهن مصرف کننده نق��ش موثرتری را ایفا کنند. لوگو این ق��در جایگاه مهمی دارد که تنها عضو از اعضای دارایی های بصری برند اس��ت که با خود برند اشتباه می شود! متاسفانه هنوزم هستند کسانی که لوگو را همان برند می دانند و وقتی صحبت از

برندسازی پیش می آید فکر می کنند که باید یک لوگو طراحی کنند!خب! حاال ببینیم لوگو چیست؟

لوگو، واژه یا واژگانی با فونتی معین است که می تواند در کنار یک نماد یا همان عالمت برند قرار بگیرد. ترکیب خاص و تغییرناپذیر لوگو و نماد برند گاهی یک جا لوگو نامیده می شود و گاهی نماد یا عالمت برند لوگوی تصویری نامیده شده است. در دنیای تجارت انواع لوگوها را شاهد هستیم. بعضی شرکت ها از یک لوگوی ساده استفاده می کنند مثل کوکاکوال که فقط با استفاده از یک فونت خاص برای خود

لوگو ایجاد کرده است. برخی دیگر مانند مرسدس بنز از یک نماد و یک لوگو کنار هم استفاده می کنند.

برخی نیز از نماد، لوگو و شعار در کنار هم استفاده می کنند. مزیت لوگو و نمادها در این اس��ت که به راحتی توسط مخاطبان قابل شناسایی هستند و به عنوان شیوه ارزشمند معرفی برند شناخته می شوند. از آن جایی که لوگو و نماد برند از نوع ارتباطات غیرکالمی هستند، می توانند در تمامی فرهنگ ها و تمام رده های محصوالت به عنوان عامل ارتباطی میان مشتریان و شرکت نقش داش��ته باشند. به همین خاطر بسیاری از شرکت ها س��عی دارند لوگو و نمادی طراحی کنند تا در تمام بازارها با فرهنگ ها و زبان های مختلف قابل درک باشد. گاهی اس��تفاده درس��ت از لوگو در مواقعی که طوالنی بودن نام باعث سختی در یادآوری و بیان آن می ش��ود، می تواند نقش موثری در معرفی برند داش��ته باشد. برای نمونه، دانش��گاه جامع علمی کاربردی نامی طوالنی دارد. در خیلی از مواقع می تواند به جای نوشتن نام طوالنی خود تنها از نماد خود و نام کوتاه شده -علمی کاربردی- روی دفترچه ها، جزوات، برگه ها و فرم هایش استفاده کند. به خصوص اگر نماد برند به زیبایی و متناسب با هویت برند طراحی شده باشد. متاسفانه نماد بسیاری از لوگوهای ایرانی آن قدر بد طراحی می شوند که چنین کاربردی ندارند

و بعضا تاثیر مثبتی روی بیننده ندارند.

حال ببینیم یک لوگو و نماد خوب چگونه طراحی می شود. اجزای برند را به خاطر دارید؟ هسته مرکزی یا جوهر برند را هم به خاطر آورید. مثال برای مارلبورو این هسته مرکزی استقالل و قدرت بود. بنابراین شرکت تبلیغاتی استخدام شده لوگو و نماد را بر اساس همین مفهوم طراحی کرد. لوگو، نماد و شعار یک برند باید بر اساس جوهره برند طراحی شود. اگر جوهره اصلی برند ما استقالل و قدرت است، لوگوی برند هم باید این معنا را منتقل کند. در کنار لوگو، برای طراحی نماد و عالمت برند از تصاویری استفاده می کنند که یا به نام یا فلسفه وجودی شرکت اشاره می کند یا نماد یکی از ویژگی های برند است. بنابراین باید سه عنصر شکل، رنگ و فرم برای انتقال هویت برند به کار گرفته شود تا با دیدن آن مخاطب حس مورد نظر را دریافت کند. البته نمایش مکرر و اس��تفاده از نماد و عالمت برند در همنش��ینی های درست باعث می شود تا معنای مورد نظر به اذهان منتقل شود. امروزه بعضی از شرکت ها مانند نایکی در اثر تکرار فقط از عالمت و نماد خود به عنوان لوگو و به جای نام شرکت استفاده می کنند. به لحاظ رنگ، شکل و فرم نمادهای مختلفی وجود دارد، از نمادهایی با معنای دقیق گرفته تا عالمت هایی که برای هر کس معنا و مفهوم متفاوتی دارد و به ش��کلی

انتزاعی یا نمادین طراحی شده است. انواع نماد)عالمت برند(

کلمه ای: از یک کلمه یا یک واژه که نام ش��رکت یا محصول اس��ت برای طراحی نماد و عالمت برند استفاده می شود مانند کوکا-کوال، مارلبورو، گوگل، نوکیا و...

شکل حروف و اعداد: از یک یا چند حرف و عدد در شکلی خاص استفاده می کند تا به عنوان عاملی جهت یادآوری نام شرکت عمل کند. مانند آی.بی.ام، اچ.پی، جنرال الکتریک،

سون آپ و...نشانه های تصویری: تصویری معنادار یا انتزاعی ست که به شکل ساده و خاصی درآمده و بی درنگ قابل تشخیص است. مانند اپل، پولو، ان بی سی، نایکی و... که در اثر تکرار با مفهوم و هویت برند مورد نظر گره می خورند. البته مزیت این روش لوگوسازی این است که خیلی خ��اص و متمایز اس��ت؛ ولی ایراد آن در این اس��ت ک��ه برای جا انداختنش نیاز ب��ه تکرار، زمان و هزینه

زیادی ست. پیشنهاد می کنم تو و کسانی که مثل تو به این موضوعات عالقه دارند ب��ه نوع طراحی لوگوها و نمادهای برندهای جهان��ی دقت کنید تا بتوانید روش آن ها را در طراحی لوگو بررسی کنید و تا می توانید نمونه های موفق لوگوه��ا را بررس��ی کنید. موض��وع بعدی، اس��تفاده درس��ت از تاثیر و معنای رنگ است. به همین خاطر در انتخاب طراح لوگو و نماد برند دقت کافی داش��ته باشید و توجه کنید تا در طراحی خود حتم��ا موضوع انتقال معنا و مفه��وم برند و ایجاد ذهنیت درباره جوه��ره برند را در نظر داشته باشد. لوگو باید بتواند به تنهایی به مخاطب بگوید هویت

شما چیست؟

Page 45: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

45 Khalaghiyat.com

رنگ برندرنگ عاملی ست که در ایجاد احساس و به خاطرسپاری نقش به سزایی دارد. در تبلیغات از رنگ برای تحریک احس��اس و بیان ش��خصیت برند اس��تفاده می کنند. رنگ باعث می ش��ود تا تداعیات ذهنی بهتری از برند ش��کل بگیرد. چ��را ک��ه در هنگام دی��دن یک محصول مغز ما ابتدا ش��کل و س��پس رنگ را تش��خیص می دهد و پس از آن اس��ت که به دنبال شناس��ایی و خواندن محتوا وارد مرحله بررس��ی می شود. گفته شده است که 60 درصد از تصمیم خرید یک محصول بر اساس رنگ گرفته می شود. در مورد اهمیت رنگ برند می توان س��اعت ها صحبت کرد و مثال آورد. از رن��گ زرد لوفتانزا و تاثیرش ب��ر برند آن گرفته تا اس��تراتژی فروش��گاه تیفانی در انتخاب رنگ مناس��ب بس��ته بندی هایش برای ماندگاری و تشخیص آس��ان برند آن. )می توانید در

اینترنت راجع به هر دو مورد تحقیق کنید.(ام��ا موضوع مهم این اس��ت که حتما باید رنگ مناس��بی را ب��رای برند خود انتخ��اب کنیم که با جوهره و ویژگی های برند ما همخوانی داش��ته باش��د و ارزش وی��ژه برند ما را ایجاد کند. برای این که در بازار کار خودمان راحت تر ش��ناخته ش��ویم باید از رنگ اس��تفاده کنیم. در این کار حتما از متخصص اس��تفاده کنید؛ چرا که رنگ چاپی با رنگ اینترنتی متفاوت است و دستیابی

به انسجام در تمام رسانه ها کاری بس دشوار است. نکته مهم: در ترکیب لوگو، عالمت برند و رنگ باید دقت داش��ته باشیم که در بسیاری از مواقع این عناصر به صورت سیاه و سفید یا با کیفیت پائین در معرض دید مخاطبان قرار می گیرند. پس طراحی آن ها باید طوری باش��د که در آن حالت هم حاوی پیام برند باشند. انتخاب رنگ برای ایجاد هویت برند نیازمند درک کاملی از تئوری رنگ هاست. گاهی الزم است از دو یا چند رنگ اس��تفاده کنید. در حالی که از رنگ اصلی جهت انس��جام بخشیدن به هویت برند استفاده می شود می توان از سایر رنگ ها برای پشتیبانی از دیگر نیازهای ارتباطاتی اس��تفاده کرد. برای مثال برخی از برندها رنگ اصلی برند را برای عالمت یا نماد برند استفاده می کنند و رنگ فرعی را برای پس زمینه، لوگو، ش��عار و نش��انه های دیگر مانند مک دونالد که عالمت برندش همان دو قوس طالیی یا حرف »ام« است که همیشه به رنگ زرد دیده می شود و رنگ قرمز به عنوان کامل کننده آن در هر جا که الزم اس��ت وجود دارد. برخی دیگر از برندها برای جداکردن محصوالت یا خدمات، یا مجزا کردن برندهای اصلی و فرعی از رنگ های مختلف استفاده می کنند. مثال فدکس یک رنگ اصلی دارد ول��ی برای مجزاکردن خدمات متفاوتش که هرکدام برندی فرعی محس��وب

می شود از رنگ های مختلف استفاده کرده است.

یک سوال: در ایران سه اپراتور تلفن همراه وجود دارد که حجم زیادی از تبلیغات رسانه های ما به رقابت آنان اختصاص دارد. رنگ اصلی هر کدام چیس��ت و چه تاثیری بر شما دارد؟ چه حسی را به شما منتقل می کند؟ آی��ا برای ارائه خدمات فرعی از رنگ های مختلف اس��تفاده می کنند؟ چه

مقدار از رنگ های آن ها را به خاطر می آورید؟ش��اید رنگ یکی از آن ها را که روی رنگ خود ب��ه عنوان یکی از عناصر هویت برن��دش زیادی کار نکرده، به راحتی به ی��اد نیاورید. اما اگر همه را ه��م بی نقص به یاد آوردید مطمئن باش��ید که تاثی��ر آن ها روی همه افراد یکس��ان نیس��ت. فرام��وش نکنید در همین ای��ران خودمان ممکن اس��ت رنگ ها بر قومیت ها و فرهنگ های مختلف تاثیرات متفاوتی داشته باش��ند. بنابراین پیش از تصمیم گی��ری نهایی، درباره اثر رنگ برندتان بر تداعی ذهنی مخاطبان تحقیقات کافی را انجام دهید. در س��طح چریکی می توانی��د روی افراد مختلف با س��لیقه های متفاوت آزمایش کنید. البته دقت کنید تعداد افرادی که تاثیر رنگ برند را روی شان آزمایش می کنید

بیش از 12 نفر باشد.خ��ب! حاال فکر می کن��ی لوگو و رنگی که انتخاب ک��ردی با هویت برند

شرکتت همخوانی الزم را دارد یا نه؟

Page 46: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 46

ماجرای قیمت گذاری بنزین در آمریکا

فصل پنجم کتاب اثر مغز؛ نوشته راجر دلی قیمت گذاری محصوالت خاص و جدید

ترجمه: لیال طباطبایی/ در این جا داس��تانی را با هم مرور می کنیم: ش��ما )با وجود تمایل نداشتن برای مواجهه با تعداد زیاد و گیج کننده تلفن ها، گزینه ها، برنامه ها و قیمت های گیج کننده( تصمیم می گیرید که از یک فروش��گاه موبایل خرید انجام دهید. به طور معمول، ش��ما باید چن��د دقیقه ای برای گفتگو با فروش��نده منتظر بمانید. در حالی که مثال برگه انتظار ش��ماره 97 را در دست دارید که روی آن نوشته: »چند دقیقه منتظر بمانید، به محض این که یکی از فروش��ندگان قادر به کمک به ش��ما ش��وند ش��ماره 97 را صدا خواهیم زد.« س��پس ش��ما متوجه می ش��وید که صفحه نمایش بزرگ روی دیوار عدد 94 را نش��ان می دهد. پس از آن عدد 95، سپس 96 و در نهایت شماره شما نشان داده می شود. منشی شماره 97 را به جایگاه می خواند و در نهایت فروش��نده به کمک ش��ما می آید. ش��اید تا به حال درباره این نوع س��رویس دهی ش��ماره ای این گونه فکر نکرده باشید، اما در این شکل از خدمت رسانی نوعی انگیزه نهان وجود دارد: آن ها با این کار می توانند روی برداشت شما از قیمت واقعی تاثیر بگذارند. به نظر شما عجیب

نیست؟ اما همین طور است....زمانی که یک مشتری با پیشنهادی مواجه می شود، یک عنصر کلیدی در قبول یا رد پیشنهاد این است که معامله مذکور منصفانه به نظر می رس��د یا خیر. می دانیم که فعالیت دردناک خرید یعنی فعال ش��دن نقطه درد در مغز در زمان پرداخت وجه خرید، در زمانی که قیمت باال به نظر بیاید افزایش پیدا می کند. اما عناصر این معامله چطور ارزش داده می ش��وند؟ پاسخ قیمت گذاری ست؛ به طور معمول، ما در هنگام خرید، یک قیمت تمام ش��ده برای محصوالت مختلف می پردازیم )مثال 2 دالر برای یک فنجان قهوه در یک کافی شاپ محلی( که پس از آن در مورد ارزش نسبی آن به قضاوت می نشینیم. ظاهرا ساده به نظر می رس��د، اما در واقع آن قدرها هم ساده نیس��ت. در بعضی موارد قیمت گذاری قابل دستکاری ست و در آن زمان، عوامل نامربوط بسیاری می توانند روی قیمت تاثیرگذار باشند. هرچه مسووالن فروش با قواعد

قیمت گذاری بیشتر آشنا باشند، قادر به قیمت گذاری خالقانه تر و موثرتری خواهند بود.بنزین با قیمتی متغیر

اول بیایید نگاهی به داس��تانی بیندازیم که بیش��تر ما روزانه با آن سروکار داریم: نوسان قیمت بنزین. در ایاالت متحده آمریکا، قیمت بنزین از 4 دالر هم گذش��ته اس��ت. اولین باری که قیمت 4 دالر را دیدم مطمئنم که مغزم به درد آمد. برای من تا پیش از این پرداخت 3 دالر بابت هر گالن بس��یار زیاد به نظر می رس��ید. اما بعد از مدت کوتاهی، این قیمت در ذهن من نوس��ازی شد. 4دالر، دیگر از نظر من قیمت بس��یار باالیی نبود و اگر با قیمت 4دالر و 29 س��نت مواجه می ش��دم، 4دالر و 29 سنت از نظر من یک معامله خرید خوب می آمد. اگر به پمپ بنزینی می رسیدم که در آن بنزین به قیمت 3.99 عرضه می شد؛ قیمتی که تا چند ماه پیش از نظر من گران بود؛ نمی توانس��تم بی توجه از کنار آن رد ش��وم. البته بنزین یک کاالی به خصوص است؛ تغییر در قیمت آن غیرقابل پیش بینی نیست و ما هرچندوقت یکبار انتظار

باال رفتن قیمت آن را داریم. برای این محصول به خصوص، ما دائما کشش داریم.

Page 47: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

47 Khalaghiyat.com

قیمت امالک و مستغالتدر س��ایر موارد تا حدودی چسبندگی قیمت وجود دارد. دن اریلی پژوهش انجام شده در دانش��گاه کارنگی مل��ون را این گونه توصیف می کند: این پژوهش نش��ان می دهد که برای خریداران خانه حدود یک س��ال پس از جابجایی طول می کش��د تا قیمت معمول باال یا پایین منطقه عادی به نظر برسد. افراد پس از جابجایی انتظار دارند برای خرید خانه جدید ه��م هم��ان مقدار که پیش از آن پرداخته بودند بپردازن��د، حتی اگر این به معنی خریدن

خانه ای بزرگتر یا کوچک تر از خانه قبلی شان باشد. محصوالت ناآشناتر

در مورد محصوالت ناآشناتر چطور می توان قیمت گذاری کرد؟ ما روزانه چیزهایی راجع به تغییر احتمالی قیمت بنزین می شنویم و اگر صاحب امالکی باشیم، احتماال گوش به زنگ قیمت خرید و فروش امالک مش��ابه و مقایس��ه آن ها خواهیم بود تا از این طریق بتوانیم قیمت امالک خود را تخمین بزنیم. محصوالت ناآش��ناتر یا محصوالتی که به ندرت فروش می رون��د معیاری برای قیم��ت در ذهن القا می کنند. اگر تصمیم ب��ه خرید یک تلویزیون ب��زرگ بگیری��م، بهترین ن��وع آن را که حدود ه��زار دالر قیمت دارد، برای ارزیابی س��ایر گزینه ها در نظر می گیریم. ممکن اس��ت واقعا آن برند خاص را نخریم اما این قیمت برای ما معیاری خواهد بود که توسط آن منصفانه بودن قیمت سایر برندها را اندازه گیری کنیم.فروشندگان می دانند که مشتریان برای یک محصول یا یک گروه محصول انتظار محدوده مش��خصی از قیمت را دارند. پیش��نهاد فروش��نده ای که بتواند همان محصول را با قیمت کمت��ری ارائه کند از جذابیت بیش��تری برخوردار خواهد بود. چال��ش جالب در چگونگی قیمت گذاری برای محصوالتی س��ت که جدید هس��تند و مش��تری هیچ گونه پیش زمینه قیمتی از آن ندارد. تحقیقات اریلی نشان می دهد که قیمت گذاری در این گونه موارد کامال انعطاف پذیر اس��ت و فروشندگان معموال س��عی می کنند از قیمت گذاری پایین تر اجتناب کنند. چون اگر با قیمت باالتر شروع کنند، پیشنهاد قیمت کمتر پس از شکل گیری قیمت

باالی اولیه در ذهن مشتری بسیار جذاب خواهد بود.معرفی آی فون اپل مثال خوبی از قیمت گذاری باال در جهت باال نگه داش��تن تقاضا اس��ت. اولی��ن آی ف��ون اپل با قیمتی حدود 499 تا 599 دالر ارائه ش��د و این قیمت گذاری اپل اولی��ن ذهنیت قیم��ت را برای محصول منحصر به فرد خود در ذهن مش��تری ایجاد کرد. به علت مش��کل موجود در آداپتورهای اولیه، اپل پس از تنها چند ماه قیمت را 200 دالر 3G کاه��ش داد و با این کار باعث تحریک فروش بیش��تر ش��د. زمانی ک��ه آن ها آی فونرا معرف��ی کردن��د، قیمت نمونه قبلی را به 199 دالر رس��اندند و توانس��تند تنها در مدت 3 روز ی��ک میلیون تلفن بفروش��ند. دالیل بس��یاری برای قیمت گذاری ب��االی اولیه برای فروش��ندگان وج��ود دارد. یکی از دالیل عمده این قیمت گ��ذاری، فروش در قیمت باال به تعداد مشتریانی ست که تمایل دارند پیش از کاهش قیمت و دستیابی تعداد زیاد مشتریان به یک محصول، آن محصول را زودتر و با همان قیمت باالتر تصاحب کنند. یکی از مزایای کلیدی این استراتژی برای محصوالت جدید این است که با ایجاد تصور قیمت باال در ذهن

مشتری، هرگونه کاهش قیمت در آینده می تواند معامله را برای مشتری جذاب تر کند. قیمت گذاری غیر منطقی

آیا فروشندگان می توانند از قیمت گذاری غیرمنطقی استفاده کنند؟ آیا می توان مشتریانی را که در صف گرفتن س��فارش فست فود هس��تند، طوری آماده کرد که حاضر به پرداخت مبلغ بیش��تری برای یک همبرگر باش��ند؟ اگرچه کار اریلی نش��ان داده است که این گونه قیمت گذاری های غیرمنطقی نیز وجود دارند، ما چنین اس��تراتژی های بازاریابی را به شما

توصیه نمی کنیم. با تمام این توضیحات شما در امتحان کردن این روش ها آزاد هستید.قیمت گذاری موفق

فروشندگانی که به خوبی قیمت گذاری را بشناسند به فروش بهتر و بیشتری دست خواهند یاف��ت. آن ها محصوالت منحصر به فرد و کمترش��ناخته ش��ده را ب��ا قیمت باالتری عرضه می کنند. مثال این گونه فروش را ش��روع می کنند: »این محصول در فروش��گاه ما به قیمت 200 دالر عرضه می ش��ود...«، پیش��نهاد قیمت کمتر برای این محصول بعد از مدتی ارائه می ش��ود. پس از آن امتیازهایی هم به این پیش��نهاد اضافه می کنن��د )مثال حمل رایگان کاال ت��ا در منزل( تا پیش��نهاد را برای مش��تری جذاب تر کنند. با ای��ن نوع قیمت گذاری هم فروش��نده به فروش مورد انتظار خود دس��ت خواهد یافت و هم معامله از نظر مشتری

منصفانه تر خواهد بود.

Page 48: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 48

طرح حميد امامی برای

هزاران شغل بدون رسمايه اوليه

اشتغالزایي شگفت انگیز با بیمه

مـا مي خواهیم یک بحث تـازه را در مجله خالقیت پیگیري کنیـم: این که آیا همه مسـائل بیمه، چه سرمایه گذاري، چه بازاریابي در بیمه و چه همه مسائل دیگر مربوط

به بیمه مي تواند ابزار موثري براي راه اندازي کسب و کار براي یک نفر باشد؟

شـما گفتید تنها سـرمایه اي که یک نفر براي کار در بیمـه احتیاج دارد، یک خـودکار اسـت و این کمـي اغراق آمیز به نظر می رسـد. شـاید بعضي وقت ها

تنها سـرمایه مادي که احتیاج هسـت واقعا همین یک خودکار باشـد اما در نهایت کار در بیمه به سـرمایه هاي دیگري هم احتیاج دارد. از سرمایه هاي

غیرمادي، بیمه به چه چیزهایي احتیاج دارد؟

بازاریابي، فروش و نمایندگي بیمه تنها شغلي س��ت که نیازي به سرمایه ندارد. شما براي بازاریابي بیمه تنها س��رمایه اي که احتیاج داري فقط یک خودکار اس��ت. در بیمه، شما اول محصول را مي فروشي و بعد آن را مي خري، جنس در انبار روي دس��تت نمي ماند، هزینه انبار نداري، فاسدش��دني نیس��ت، پول آتش س��وزي، انبارداري و بیمه ندارد و هر روز هم نیاز مردم به بیمه بیش��تر مي ش��ود. بیمه شغلي هم هست که اشباع شدني نیست. هر چه تکنولوژي جلوتر مي رود، ماشیني شدن زندگي

آدم ها بیشتر و نیاز او به بیمه هم بیشتر مي شود. دویست، سیصد سال پیش، بیمه با بیمه باربري شروع شد، پشت سر آن بیمه آتش سوزي آمد و حاال دیگر آنقدر رش��د کرده که ش��ما لپ تاپ تان را هم بیمه مي کنید و... و هر چه که جلوتر

مي رویم وابستگي و نیاز بشر به بیمه هم بیشتر مي شود.

م��ن در بخ��ش باخوانن��دگان مجله مي بین��م، خوانندگان م��ا مي گویند که من سرمایه اي براي کار ندارم یا 5 میلیون، ده میلیون همه سرمایه من است، چه کار

باید بکنم و انتظارشان از مجله این است که به آن ها راهکار بدهیم. یعنی می گویند من پنج میلیون دارم، یک نیروي انس��اني آماده به کار هس��تم، جوان هستم و انرژي و

انگیزه هم دارم و مي خواهم کار کنم و به مجله مي گویند که به آنها راهي براي کار کردن نشان بدهد. من هم مي خواهم به عنوان عنصر کوچکي از مجله خالقیت این وظیفه و راهکار را نشان بدهم و مي گویم شما با هر مبلغي و با توجه به هر شرایطي که داري، اگر انرژي و انگیزه داري، می توانی خیلي خوب کار کني و موفق باشي. یعني بعد

از سرمایه مادي، شما نیاز به کسب دانش و تجربه دارید.

فروشنده خالقCreative Seller

آرش نصیری- روی طرح این گفتگو مدت ها فکر کردیم. اصل موضوع این است که بیمه می تواند یکی از زمینه های مناسب برای اشتغال و پولسازی باشد و هم کار در بیمه و هم سرمایه گذاری در آن همیشه می تواند یک پیش��نهاد مناسب برای دوستانی باش��د که انگیزه و انرژی الزم برای موفقیت را دارند اما سرمایه ش��ان برای شروع کار کم است و یا اصوال سرمایه ای ندارند. دوستان بی شماری برای ما پیامک می فرستند و ما به تعدادی از این پیامک ها در بخش با خوانندگان پاسخ می دهیم. اینکه تصمیم گرفتیم طرح این گفتگو و کارگاه ها و کالس های بعد از آن را در این شماره بیاوریم از همین صفحه با خوانندگان شروع شد. خود جناب حمید امامی گفت: »چرا این بحث را زودتر پیاده نمی کنیم، مگر شما نمی خواهید برای این جویندگان شغل مناسب کاری بکنید؟ چه کاری بهتر از بیمه که می توانند حتی بدون سرمایه

اولیه وارد آن شوند؟«. راست می گفت. دو روز قبل از آن در کارگاهی با مدرسی او حضور داشتم و دیده بودم که چطور نزدیک به 350 نفر از شرکت کنندگان را به وجد آورده است و دیده بودم که چقدر به مباحث بیمه و بازاریابی و فروش آن اشراف دارد، بازتاب نظرات خوانندگان در مورد مطالب او را هم دیده بودیم، بنابر این در شورای سردبیری تصمیم قطعی گرفتیم که این طرح را در همین شماره پیاده کنیم. امامی پر از انرژی و انگیزه است و کالس هایش برای همه زمینه های فروش و مذاکره مفید و بسیار موثر است و این دوره از کالس های ما می تواند آغاز یک دوره تازه برای کارگاه های خالقیت و دوره تازه ای برای همکاری و ورود ما به بخش بیمه و فعاالن این عرصه باشد. امامی اخیرا کتاب » ایده های خالقانه فروش

بیمه« را منتشر کرده که ظرف یک ماه سه بار تجدید چاپ شده است.

Page 49: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

49 Khalaghiyat.com

قبـل از آن که بـه موضوع دانش و تجربه برسـیم، اجازه دهید راجع به موضـوع انرژي و انگیزه صحبـت کنیـم. خیلي ها فکر مي کننـد انرژي و انگیـزه الزم را براي کار دارند امـا وقتي وارد کار

مي شوند مي بینند انگار این انرژي و انگیزه کافي نیست در حالی که تا حاال فکر مي کردند که انرژي و انگیزه الزم را دارند. شما که مدرس بیمه، کارآفرینی و انگیزه بخشی هستید، چگونه مي فهمید آیا

آن ها این انرژي و انگیزه را دارند یا نه؟

همه آدم ها احتماال انگیزه یا بهتر بگویم عالقه الزم براي موفقیت را دارند اما موضوع استعداد هنوز براي من روشن نشده اسـت. بگذارید سوالم را روشن تر توضیح بدهم. فرض کنید که همه ما به موسیقي عالقه داریم اما یکي ممکن است استعداد

نواختن ویولن یا پیانو را داشـته باشد و یکي هم اسـتعداد خوانندگي و آواز را. همین طور در مورد ورزش که یکي کشتي گیر مي شـود، یکي فوتبالیسـت و یکي بسکتبالیست. یعني استعداد دروني و عالقه و همین طور آناتومي بدنش این اجازه را به او

مي دهد که بسکتبالیست باشد. آیا در بازاریابي و فروش و راه اندازي کسب و کار این دسته بندي وجود ندارد؟

چون انرژي یا انگیزه دروني ندارد.

انگیزه هر کس��ي یک موقع انگیزه دروني اوس��ت و یک وقت هم انگیزه بیرون��ي. انگیزه هاي بیروني وظیفه مشاوران مجله است تا آن را در هر فرد ایجاد کنند. بگذار یک مثال بزنم تا این قضیه روشن شود. شما یک

چراغ گاز را در نظر بگیرید که باید شیر آن باز باشد تا شما با فندک یک جرقه ایجاد کنید و اگر گاز جریان داش��ته باش��د با همین یک جرقه گاز ش��عله ور مي شود و ش��ما از لحظه اي بعد آتش دارید و بعد از آن نقش

فندک کنار مي رود و آن گاز که سرچش��مه مي آید این ش��عله را روشن نگه مي دارد تا وقتي که شما شعله آن را ببندید اما اگر آن گاز جریان نداشته باشد هر چقدر جرقه شعله را روي چراغ گاز نگه داریم، به محض اینکه

شعله را از آن جدا کنیم، گاز قطع و اجاق خاموش مي شود.

من حداقل این نکته را مي دانم که همه آدم ها مي توانند فروشنده خوبي براي بیمه باشند. اما یک نفر ممکن است کالم خوبي نداشته باشد و نتواند خوب حرف بزند.

خوب حرف نزدن که مشکلي نیست مگر آن که خداي ناکرده الل و به صورت مادرزادي نقص عضو داشته باشد اما وقتي که مي تواند حرف بزند پس مي تواند حرف هاي خوب هم بزند به ش��رطي که یاد بگیرد چطور مي تواند حرف هاي خوب

بزند. اگر یک نوزاد را که متولد مي شود، در جایي بگذارند که هیچ کس با او و براي او حرف نزند و صحبت هیچ آدمي را نش��نود، آیا مي تواند حرف بزند؟ نه. ولي همین نوزاد، اگر در محیطش قرار بگیرد و آموزش ببیند مي تواند در ده ماهگي

هم شروع به حرف زدن کند. من فکر مي کنم که همه انسان ها استعداد همه کاري را دارند.

بله. چون انرژي دروني ندارد. یک س��ري آدم ها هم هس��تند که انرژي دروني دارند اما آن جرقه را ندارند و من فکر مي کنم همه انسان ها انرژي و انگیزه دروني را دارند. گاز سال هاست که وجود داشته اما پانصد سال پیش

گاز را کشف نکرده بودیم. انگیزه و انرژي دروني هم درون همه انسان ها وجود دارد، نوع نگاه به این انرژي مهم است. شما این نیرو را داري اما از وجود آن خبر نداري. شما این توانمندي ها را داري اما از آن اطالعاتي نداري.

کارش��ناس مجله خالقیت مي گوید درون تو این امکان وجود دارد، اگر ما سمیناري مي گذاریم و مي گوییم بیا تا ما به تو یک ش��غل را معرفي کنیم، قرار نیس��ت که بگویم شما حتما بیا این شغل را انتخاب کن، ما آن روز،

در همایش��ي که قرار اس��ت بگذاریم مي گوییم درون تو این همه اس��تعداد وجود دارد، خدا درون همه ما یک گاوصندوق را گذش��ته که پر از ثروت اس��ت و فقط این را هم گفته که خودت باید رمز این گاوصندوق را پیدا

کني. ش��ما اگر عددهاي ش��ماره موبایل مرا به ترتیب بگیري موبایل من زنگ مي خورد، کافي ست یک عدد را جابه ج��ا بگیرید، دیگر موبایل من زنگ نمي خورد و صداي زنگ تلفن همراه یک نفر دیگر به صدا درمي آید. ما

باید ترتیب عددها و رمز گاوصندوق خودمان را یاد بگیریم تا بتوانیم به ثروت دروني دست پیدا کنیم. این نقش آموزش درست را نشان مي دهد؟

بله. این نقش آموزش را نشان مي دهد. قبل از آن که به موضوع آموزش برسـیم، بگذاریم همان بخش انگیزه و بعد اسـتعداد را روشن تر

کنیـم. بـه نظر من ورود بـه هر کاري به جز آن انگیزه به اسـتعداد هم احتیاج دارد. مثال شـاید من آدمي باشم که هیچ وقت نتوانم یک مدرس باشم چون استعداد آن را ندارم همان طوري که شاید به

درد خلبان شـدن هم نخورم. پرداختن به بیمه شـکلي از ویزیتوري یا بازاریابي و شکلي از مواجهه با آدم هاي مختلف اسـت که احتماال به جز انگیزه و نیاز به یک سـري اسـتعداد هم احتیاج دارد. به

هر طریق شـما باید این توانایي را داشـته باشـید که دیگران را متقاعد کنید. آیا اینطور نیست که خیلي ها ممکن است اصال به درد کار بیمه نخورند؟ شما در مورد این موضوع چه فکري مي کنید؟

اعتقاد من این اس��ت که همه آدم ها اس��تعداد هر کاري را که بخواهند انجام بدهند، دارند فقط بعضي ها هنوز نتوانس��ته اند آن را کش��ف کنند. هر چیزي که در دنیا وجود دارد در درون ما هست اما بیرون از خودمان دنبال

آن مي گردیم. در درون تک تک ما همه توانایي ها وجود دارد. اما به هر حال ممکن است هر کسي استعداد خاصي داشته باشد.

شاید شما در یک کار خاص استعداد بیشتري داشته باشید اما در همه زمینه ها مي توانیم استعداد داشته باشیم، با این توضیح که اس��تعداد من ظرف ش��ش ماه شکوفا مي شود و بروزش مي دهم و یکي این استعداد را دارد اما

آن را کشف و آزاد نمي کند.

Page 50: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 50

اما آن کس که قدش بلندتر باشد راحت تر مي تواند بسکتبالیست شود.

بله، اگر کس��ي قدش بلندتر باش��د راحت تر مي تواند بسکتبال بازي کند اما اگر کس��ي قدش کوتاه باشد دلیل نمي شود که نتواند بسکتبال بازي کند. آن که قدش بلندتر است سریع تر به خط پایان مي رسد و آن کس هم که

قدش کوتاه تر هست هم اگر آن انگیزه و پشتکار را داشته باشد هم مي تواند توپ هاي خوبي را در سبد بیندازد. براي موفقیت در هر چیز ما به چهار چیز احتیاج داریم: اشتیاق، شهامت، استقامت، خالقیت. اگر ما این چهار اصل

را داشته باشیم در هر کاري موفق مي شویم. جهان پهلوان تختي در خاطراتش مي گوید من آنقدر از وفادار زمین خوردم که پش��تم جرم تش��ک گرفت. براساس آنچه خواندیم و شنیدیم مي دانیم تختي استعداد خارق العاده اي

نداشت، آقا تختي استقامت داشت، اشتیاق داشت، شهامت آنکه به روي تشک بیاید را هم داشت و این خالقیت را هم داشت که فن تشک را طوري اجرا کند که پشت همه حریفان را به تشک برساند. یک سري از افراد هستند که

نمي دانند چه مي خواهند وقتي از آنها مي پرسي مي گویند نمي دانم، من مي خواهم موفق شوم. مي پرسي تعریفت از موفقیت چیست؟ مي گوید من مي خواهم آرامش داشته باشم. مي پرسي دیگر چه مي خواهي؟ اینکه دغدغه

نداشته باشم، دیگر چه مي خواهي؟ راحت زندگي کنم. مي گویم براي این خواسته هایت باید به قبرستاني بروي چون همه این چیزها که مي خواهي فقط در آن جا پیدا مي شود. شما صبح از خواب بیدار مي شوي در حالي که

دلت مي خواهد بخوابي. اما بیدار مي شوي چون مي داني براي موفق شدن باید زحمت بکشي و کار کني. شاعر مي گوید: »ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسودگي ما عدم ماست.« آدم زنده باید هیجان و اشتیاق

داشته باشد. آدم زنده باید خالقیت داشته باشد. آدمي که مي خواهد آرامش داشته باشد که خالقیت ندارد. من مي خواهم در خانه ام روي تخت دراز بکش��م و موفق هم بش��وم، مگر چنین چیزي امکان دارد؟ من مي خواهم

بهترین سخنران باشم اما دوست هم ندارم که به چالش پرسش هاي مخاطبانم بروم. شما در همایش من شاهد بودید که من هشت ساعت روي استیج سخنراني کردم و دیدید که در این ساعت ها یک سوال را چهار بار از من

پرسیدند چون آن کس که این کار را مي کند، شوق گوش کردن ندارد، اما من که مي نشینم مدت ها تصویرسازي ذهني مي کنم، مشتري فرضي را جلویم مي گذارم، به چالش او مي روم و پانزده ساعت کار مي کنم، حق دارم موفق

شوم و آن کس که زورش مي آید از پشت میز کارش بلند شود و از دفترش بیرون برود هم مي خواهد جایگاه مرا داشته باشد. این بي انصافي ست و با قانون طبیعت همخواني ندارد.

پس براي موفقیت در بیمه به انگیزه و تالش احتیاج هست؟

اشتیاق، شهامت، استقامت و خالقیت. این چهار عامل نه فقط براي بیمه براي هر کاري کفایت مي کنند. اگر کسي االن بگوید من کار ندارم بیاید تا من در این حوزه به او کار یاد بدهم، سه ماه خودش انرژي بگذارد و فروختن بیمه را یاد بگیرد و تمرین کند

بعد اگر این کار را دوست نداشت، این کار را رها کند آن وقت هر کاري را که اراده کند، مي تواند انجام بدهد. ما در این کالس ها اس��تعدادهاي آدم ها را به خودش��ان نشان مي دهیم و ذهن ش��ان را خالق مي کنیم و به آن ها مي گوییم که شما به این صورت مي توانید مذاکره کنید، به این صورت متقاعد کنید و به این صورت هم مي توانید محصول تان و در واقع خودت را ارائه کني.

در واقع این کالس، کالس آموزش فنون مذاکره و فروش است که مثالش بیمه است.دقیقا. وقتي ش��ما بعد از گذراندن این کالس مي تواني بیمه عمري را بفروش��ي که سي سال دیگر، یک نفر دیگر مي خواهد آن

تعهدات را اجرا کند، یعني این قدر قدرت اقناع سازي داري، پس تلویزیون، ماشین و یخچال را به راحتي هر چه تمام تر مي تواني بفروشي.

براي آن که مشتري جنسي را که دارد مي فروشد، مي بینید.بله، مي بیند و لمس مي کند و مي خرد. یک بیمه اي حرفه اي به راحتي مي تواند هر تصمیمي را که مي خواهد بگیرد و دیگران اجرا

کنند. من االن دارم کتابي مي نویسم با این عنوان که: »اگر استیو جابز یک بازاریاب بیمه بود« یعني مي خواهم بازاریابي بیمه را در قالب تفکرات استیو جابز ارائه کنم. خوانندگان مجله مي توانند از همین االن منتظر این کتاب من در سال 1393 باشند. شاید

هم عنوان کتاب را بگذارم: »بازاریابي بیمه به سبک استیو جابز«

برگردیم به ایده اي که داریم و آن راه اندازي کسب و کار و اشتغالزایي با بیمه است. شروع این کار هم این طوري ست که افراد با یک کارگاه آموزشي شروع به ورود به این پروسه را آغاز مي کنند. مدت این آموزش چقدر است؟

یک آموزش داریم که س��ه جلس��ه اس��ت اما قبل از آن یک همایش بزرگ و کلي داریم که در آن کار را معرفي مي کنیم تا شرکت کنندگان، بیمه عمر و بازاریابي بیمه را هر چه بیشتر و کامل تر متوجه شوند. یکي از مشکالت

ما این است که نگاه جامعه به بازاریابي بیمه و کال مقوله بازاریابي نگاه چنداني مثبتي نیست در حالي که این کار در دنیا از ارزشمندترین کارهاي دنیاست. ادیسون را چه کسي به دنیا معرفي کرده است؟ بازاریابان. گراهام بل را

چه کسي به دنیا معرفي کرده؟ بازاریابان، استیو جابز را چه کسي به دنیال معرفي کرده؟ بازاریابان. اگر بازاریابي وجود نداشت، محصوالت در این سر دنیا و برعکس چگونه جابه جا و معرفي مي شد؟ بزرگترین نقش را در تمدن

بازاریابان ایفا مي کنند. ولي ما تعریف درستي از این موضوع نداریم. بیمه و بازاریابي بیمه درست تعریف نشده است و ما آنجا در آن کالس اولیه این را تعریف مي کنیم. وقتي ش��رکت کننده در این کالس مي فهمد که این کار چه

کار ارزشمندي است، با عشق به دنبال آن مي آید. شغل بازاریابي در ایران مظلوم واقع شده و مظلوم تر از آن شغل بازاریابي بیمه است. اگر کسي این را درست متوجه شود مشتاقانه به دنبال آن مي آید.

Page 51: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

51 Khalaghiyat.com

هر آنچه که از یک شغل انتظار دارید: پرستیژ، امنیت، استقالل مالی و ...

کارگاه بزرگ اشتغال و درآمدزایی میلیونی با بیمهمدرس: حمید امامی

اگر دنبال یک شغل پردرآمد و پایدار هستید، عدد 77 را به 100046446پیامک بزنید

و ثبت نام کنیدبه آنان که دوستشان دارید هم اطالع رسانی کنید

اگر بازاریابي درسـت اجرا و فهمیده شـود این موضوع روي کیفیت محصوالت مان هم تاثیر مي گذارد چون کسـي که صادقانه به بیمه اعتقاد دارد و به خدمات آن واقف اسـت آن را مي فروشـد و همین طور محصوالت دیگر. یک بازاریاب

درست اگر بداند یک تلویزیون، تلویزیون بدي است سراغ فروش آن به مشتریان نمي رود.

دقیقا. ما مي خواهیم همین فرهنگ را جا بیندازیم. ما اول آن کالس کلي را برگزار مي کنیم و بعد از گذراندن آن هر کسي که مایل بود این کار را شروع کند وارد یک کالس آموزشي دیگر مي شود و آن وقت ما تضمین مي کنیم که

این افراد را به شرکت هاي بیمه و نمایندگي ها بیمه معرفي مي کنیم. برایشان کد مي گیریم. کمک شان مي کنیم بیمه را درست بشناسند تا درست و عاشقانه بفروشند. وقت عشق به آن چهار عامل اولیه که گفتم اضافه مي شود دیگر هیچ

کس جلودارشان نیست. تضمین یعني چه؟ اگر این افراد پنج هزار نفر باشند هم مي توانیم آن ها را به شرکت هاي بیمه معرفي

کنیم.صد هزار نفر در سراسر کشور هم باشند ما برایشان شغل ایجاد مي کنیم به شرطي که اشتیاق، استقامت، شهامت و

خالقیت هم داشته باشند و خوب یاد بگیرند. چرا که نه؟ کمتر از پنج درصد مردم ما بیمه عمر دارند. ببینید چقدر دیگر مانده اند که هنوز بیمه نشده اند. بیشتر بازاریاباني بیمه موفق نیستند چون آموزش درستي ندیده اند. اگر آنها درست آموزش

ببینند به مردم هم درست ارائه مي کنند و مردم هم مي بینند که بیمه عمر چه محصول ارزشمندي ست و تا حاال درست به آن ها معرفي نشده است. این کار یک کار خالقانه است و مجله خالقیت به این صورت مي تواند رسالتش را انجام بدهد.

شـما گفتید که کسـاني که این دوره را بگذراند را به شرکت هاي بیمه معرفي مي کنید، از کجا تضمین مي دهید که این شرکت ها این افراد را بپذیرند؟

ما چند گروه گزینش مي کنیم: یک سري کساني هستند که با استانداردهاي شرکت هاي بیمه همخواني دارند، مثل مدرک تحصلي شان و شرایطي که بیمه مرکزي اعالم کرده است و آنها مي توانند براي گرفتن پروانه نمایندگي هم اقدام کنند. یک

سري افراد هم هستند که آن استانداردها را ندارند، مثال کساني که دیپلم هم ندارند اما قرار نیست استعداد یا توانایي شان خفه شود. او مي تواند یک فروشند خوب و قابل شود و مي تواند به عنوان بازاریاب براي یک نماینده بیمه کار کند. ما آمادگي

پذیرش این افراد در سراسر کشور را داریم و پیشنهاد من این است که مجله خالقیت در سراسر کشور به این افراد سرویس بدهد. در همین جا این قول را مي دهم که با شرکت هاي کارگزاري بیمه در سراسر کشور قرارداد ببندیم و این نیروها را توسط

این شرکت ها جذب کنیم، هر تعداد که باشند. من مذاکرات اولیه را با چند تن از این کارگزاران انجام داده ام. مجله خالقیت به این ترتیب مي تواند کار بزرگي انجام دهد و یک کارآفریني گسترده را باعث شود. االن بچه هایی که در زمینه بازاریابی بیمه

کار می کنند از حداقل 3 میلیون تا حتی 100 میلیون در ماه کارمزد می گیرند، و این به شرطی است که درست آموزش دیده شده باشند و با انگیزه و انرژی کار کنند.

نکته آخر. رئیس کل بیمه مرکزي، جناب آقاي دکتر امین در اولین کنفرانس مطبوعاتي شان عنوان کرد که یکي از مشکالت بیمه این است که ما مدرسان و بازاریابان خوبي در زمینه بیمه نداریم وگرنه مردم باید خیلي راحت تر متقاعد مي شدند که بیمه به نفع سرنوشت

آینده خودشان و خانواده شان است. فکر مي کنم این طرح مي تواند به این موضوع هم کمک کند.

دقیق��ا. من با ه��ر امکاني که برایم وجود دارد در خدمت مردم عزیز مملکتم هس��تم و حاضرم به عنوان عضو کوچکي از خانواده مجله خالقیت این وظیفه را انجام بدهم. مي توانیم یک تیم آموزش��ي درس��ت کنیم و در آینده نزدیک دوره هاي

مدرس��ي بازاریابي بیمه را از طریق مجله راه اندازي کنیم. من از همین جا به آقاي امین هم س��الم عرض مي کنم و هم به ایش��ان قول مي دهم که مجله خالقیت مي تواند عصاي دس��ت بیمه مرکزي باش��د و این اجازه را به ما بدهند یکس��ري از

وظایف بیمه مرکزي را ما انجام بدهیم.

Page 52: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 52

مدرسه فروش با بهروز افشاررازی که به فـــــــروش موفق می رسد

123

با س��الم به همه دانش پژوهان مدرس��ه فروش و با بهترین آرزوها، کالس��ی دیگر و درس��ی دیگر را از

مدرسه فروش آغاز می کنیم. ب��ا وجودی که مطال��ب در مورد خری��دار، می تواند ت��ا بی نهایت ادام��ه یابد ول��ی این س��رفصل را در همی��ن نقطه ره��ا می کنیم و به موض��وع جدیدی می پردازی��م و آن هم موض��وع اصلی فروش خواهد بود. گس��ترده بودن این موضوع و مطالب مربوط به آن ش��اید در چند هفته آین��ده موضوع مورد بحث کالسی ما باشد و بخواهیم کامال آن را بررسی کنیم. به خصوص که برای بعضی از دانشجویانی که دستی در کار داد و س��تد دارند مس��اله ای سرنوشت س��از خواه��د بود و عالقه مند خواهند بود که بیش��تر در مورد آن بدانند. در هفته های آینده سعی خواهد شد

که به مسائل عملی تر و کاربردی فروش بپردازیم.زمانی که حدود سی سال پیش فروش را آغاز کردم مساله ای س��اده می نمود و این طور به نظر می رسید که حتما افرادی هس��تند که در نقطه ای از این کره خاکی به محصول��ی نیاز دارند و ما هم که محصول م��ورد نظر آن ه��ا را در اختیار داری��م و اگر بتوانیم

حضور محصول را به نوعی به اطالع ش��ان برس��انیم آن ه��ا هم با خوش��حالی آن را خری��داری می کنند و ب��رای آن به م��ا پول پرداخت خواهن��د کرد و ما هم به س��ود و منفعت مورد نظرمان خواهیم رسید. همان ط��ور که گفتم کار بس��یار س��اده می نمود و تعج��ب می کردم که بعض��ی از افراد که مدت ها بود که در گیر داد و ستد بودند این گونه فکر نمی کردند و گاهی در مورد اوضاع داد و ستد، شاکی و گله مند بودن��د. در ظاه��ر این ط��ور به نظر می رس��ید که با تعدادی محصول، چند فروشنده و مقداری تبلیغات در بر پاش��نه اش بچرخ��د. همان طور ک��ه قبال هم گفت��م من مراحل فروش را از فروش در رس��توران ش��روع کرده بودم و خب در چنین محیطی مساله انتخاب محصول و خریداری چنان مشکل نمی نمود. زیرا قسمت اعظمی از مش��تریان تصمیم خود را از قب��ل گرفته بودند و کمک کردن به آن ها در انتخاب نهایی ش��ان بیش از چند دقیقه طول نمی کش��ید و مساله فیصله پیدا می کرد. اما زمانی که برای اولین بار به فروش وس��ایل تزیین��ی و مبلمان و کف پوش خانه و ومحل های کار پرداختم به گسترده بودن این حرفه به ش��کل واقعی اش پی بردم و تازه آن جا بود که از خودم س��ؤال کردم راس��تی چه کسی بناست این همه محصوالت گوناگون با قیمت های گوناگون را خریداری کند؟ راس��تی چگون��ه حضور این همه محصول را باید به اطالع مردمی که در بیرون مرکز خرید بودند می رس��اندیم؟ مرکزی که در آن شروع به کار کردم مرکز بس��یار وس��یعی بود و محصوالت گوناگونی در آن چیده شده بود. راستش را بخواهید یک��ی دو هفته اول ترس عجیبی همه وجودم را فرا گرفت��ه بود و در یک مقطع زمانی این فکر به ذهنم خطور کرد که این حرفه را برای همیش��ه ترک کنم

و به کار دیگری بپ��ردازم. در این محل هم از بخت خ��وش من مدیری داش��تم ک��ه در درحرفه فروش مبلم��ان کفپوش و تزیینات داخلی بس��یار با تجربه ب��ود و س��ال های زندگی��ش را در ف��روش این گونه محص��والت گذرانده بود. همی��ن مدیر روزی مرا به دفترش ف��را خواند و گفت که قص��د دارد در مورد موضوعی با من صحبت کند. وقتی به دفترش رفتم از من خواست که به حرف هایش با دقت گوش کنم و این گون��ه آغاز ک��رد: »ببین افش��ار وارد حرفه ای ش��ده ای که حرفه آسانی نیس��ت ولی من هم تورا به این جا نخوانده ام که وحش��ت زده ات کنم . اتفاقا قص��د دارم برای��ت بگویم چگونه این حرفه س��خت را می توانی به یک حرف��ه چالش برانگیز لذت بخش تبدیل کنی و روزی از راه خواهد رسید که نخواهی حتی لحظه ای این محل را ترک کنی اگر چه امروز ت��رس را در چش��مانت می خوانم و بع��د این چنین ادامه داد ؛ گوش کن مرد جوان، حرفه فروش حرفه انتقال یک محصول به خریدار در ازای مبلغی س��ت که می پردازد اما در عمل به این سادگی ها این اتفاق نمی افتد و باید مراحلی منطقی و منظم طی ش��ود تا به این منظور برس��ی. شاید از خودت بپرسی چه کس��ی می خواهد ای��ن همه محص��ول را خریداری کند و چگونه بای��د آن ها را مجاب به خریداری این محصوالت کنیم؟ تازه رقبا هم که در همسایگی مان بیکار ننشسته اند. حتما آن ها هم از هیچ کاری دریغ نخواهند کرد تا ای��ن خریداران را به دام بیندازند و آن ها را از دست ما درآورند و تازه در این زمان است که پ��ی خواهی برد حرفه فروش به آن س��ادگی ها

Page 53: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

53 Khalaghiyat.com

برای عضویت در مدرسه فروش، کافی ست

عدد 500 را به شماره 100046446

ارسال کنید.

45هم که فکر می کردی نیس��ت؛ که داش��تن تعدادی محص��ول و چند ورقه تبلیغات��ی بتواند فروش آن ها را میس��ر کند و مساله پیچیده تر از این هاست. خب حاال با درس اول من به پش��ت میزت برگرد و سعی کن که به خ��ودت ثابت کنی که می توانی و آن هم فقط ب��ا خودباوریت ایجاد خواهد ش��د و قبول کن ک��ه راه طوالنی را در پی��ش داری و در فروش هیچ میان بری وجود ندارد و نمی ش��ود یک شبه راه صد س��اله را پیمود. من در این جلس��ه کوتاه درس های خوب��ی را آموخت��م و وقتی به میزم برگش��تم دیگر مانند گذش��ته فک��ر نمی ک��ردم و پذیرفته بودم که فروش آس��ان نیس��ت و نمی توان آن را در البه الی صفح��ات کتاب ها یافت بلک��ه باید آن را تجربه کرد و از بزرگان و پیشکس��وتان رش��ته آموخت و همین جاده معلوم و روش��نی را جلوی پاهایم قرار داد که عام��ل موفقیت ه��ای آینده من در این رش��ته تا به امروز ش��د. از آن روز سال ها میگذرد ولی حرف های آن مدیرم هنوز در ذهنم باقی س��ت و مرا در مسیرم

هدایت می کند.خب تا این نقطه باید توجه کنیم که فروش��ی اتفاق نمی افتد مگر طرفی��ن معامله دراین مورد اطمینان حاص��ل کنند ک��ه اوال آن چه را دریاف��ت می کنند نیازشان را برآورده خواهد کرد و ارزشی که دریافت می کنند حد اقل مس��اوی ارزشی ست که به شخص مقاب��ل می دهند )پول یا اعتب��اری که می دهند در ازای محص��ول یا خدمتی که دریافت می کنند( پس خرید و فروش رفع نیاز ها و انتقال ارزش هاست بین

طرفین معامله به نام، فروشنده و خریدار.اما تکلیف و مش��ق ش��ب این هفت��ه: »اگر در داد و س��تدی هس��تید، ارزش های قاب��ل انتقال تان کدام هس��تند و در مقابل این انتق��ال انتظاردریافت چه

ارزشی را دارید؟ ایـن هفته تماس هـای زیـادی از خوانندگان مطالب مدرسـه فروش از طریق سایتم داشتم کـه در اسـرع وقـت بـه سواالت شـان جواب خواهم داد. از توجه شما عزیزان ممنونم بازهم سـایتم را برای تماس های شما درج می کنم و www. :آماده دریافت پرسش های شما هستم

مالحسـن زاده آقای behroozafshar.comیکـی از خواننـدگان عزیز مجلـه خالقیت از طبس تماس گرفتند و در مورد مطالب مدرسه فـروش اظهار لطـف کردند. دوسـت عزیزم از این که با ما هسـتید ممنونیم. سمینار مدرسه فـروش نیز بـه زودی از راه خواهد رسـید. به امید دیدار شـما و دوسـتان عزیزتـان. موفق

باشید.

»همه ما فروشنده هسـتیم و تمام زندگی مان فرایند پیوسـته ای از ایجاد ارتبـاط ، مراوده، راضی کـردن و تأثیر گـذاری بر مردم اسـت.«

برایان تریسی

همایش مدرسه فروش

آموزش فنون موثر برای

افزایش فروشو درآمد

مدرس:بهروز افشار

برای شرکت در این همایش عدد 987 را به

شماره 100046446

پیامک کنید

Page 54: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 54

یک سهـــــــــــــــــــــــل انگـاری کوچــک

برای گرفتن چند کپی از مدارکم، نزد یکی از آشـنایانم رفتم که کلیـه امور چاپ و تبلیغات را انجام می دهد. تقریبا تمام کارکنان آن جا را می شناسـم و هـر کاری در زمینه تایپ و چاپ و طراحی و... داشـته باشم، به آن ها می سـپارم، اما هیچ وقت سعی نکرده

بودم تا بیمه عمر را به کارکنان آن جا معرفی کنم. ساعت 6 بعدازظهر آن روز، به یک سمینار عالی در زمینه فروش و بازاریابـی دعوت بودم. جالب بود کـه کلیه امور چاپ تراکت ها و سـایر کارهای تبلیغاتی آن سـمینار را، اعضـای همین تیم به عهده داشـتند. متوجه شـدم که طراح آن مجموعه هم از طرف

برگزارکنندگان، به آن سمینار دعوت بود.به همین خاطر از بقیه کسـانی که آنجا کار می کردند، پرسـیدم:

شما هم قرار است در این همایش شرکت کنید؟با حسـرت خاصـی گفتند: نـه، می بینی کـه وقتـش را نداریم. نمی توانیم این جا را به امـان خدا رها کنیم و خودمان به همایش

بیاییم.

من هم گفتم: خیلی حیف شـد، اما اشـکالی ندارد. امیدوارم بتوانید در برنامه های بعدی این سخنران شرکت کنید.

همین طور که مشـغول صحبت بودیم، رو کردم به طرف پسری به نام امیر که مشغول گرفتن کپی از مدارکم بود و از او پرسیدم: شما هم دوست داشتید در این همایش شرکت کنید؟

آره، خیلی هم سعی کردم تا برنامه هام رو جوری تنظیم کنم که بتونم بیام، اما نشد. فکر می کنید بتوانید در همایش بعدی شرکت کنید؟

اگر در همین ساعت برگزار شود، بعید می دانم. می بینید که من هر روز از 9 صبح تا 9 شب، دارم این جا کار می کنم. حتی پنج شنبه ها هم سر کار می روم. دیگر وقتی برایم نمی ماند.

گفتید چند سال است این جا کار می کنید؟ دو سالی می شود که این جا هستم.

می توانم بپرسم االن چند سالتان است؟ 28سال.

فکر می کنید تا چند سال دیگر باید با همین روند کار کنید؟ چه بگویم؟ حداقل 30-20 سال دیگر.

گفتید االن 28 سال تان است، درست است؟ بله.

اشتباهات من در فروش بیمه

سحر حسینیفروشنده بیمه

1

2

Page 55: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

55 Khalaghiyat.com

سی سال دیگر چند سال تان می شود؟ 58سالم می شود.

فکر می کنید در 58 سـالگی از نظر مالی در چه وضعیتی باشـید؟ منظورم این است که آیا آن زمان که دوران استراحت شماست، آن قدر سرمایه دارید که در آرامش کامل زندگی کنید و به هر سفری که دلتان خواست بروید و در هر سـمینار و همایشی که دوست داشته باشید شرکت کنید و نهایت لذت را

از زندگی تان ببرید؟ با این وضعی که امروز دارم، بعید می دانم. همین االن روزی 12 سـاعت کار می کنـم، آخر ماه کلی پول کم می آورم. بعید می دانم آن زمان هم وضع مالی

مناسبی داشته باشم. نظرتان چیسـت اگر من به شـما کمک کنم تا آن روز، به آرزوهایی برسید

که االن برای تان دور از دسترس است؟ چه کمکی می توانید به من کنید؟

می توانم یک شـرکت معتبر را به شـما معرفی کنم که مـن و تمام اعضای خانواده ام، بدون این که هیچ فشـار مالی روی مان باشد، در آن سرمایه گذاری

کردیم و آینده مالی خودمان را تضمین کردیم. به خدا اگر این چیزی که می گویید واقعا وجود داشـته باشد، با تمام وجود

حاضرم که در آن سرمایه گذاری کنم. باید چه کار کنم؟در ایـن لحظه از گفت وگو، او آماده خریـد بیمه نامه بود، فقط کافی بود تا من

فرم پیشنهاد را جلوی او بگذارم تا او اطالعاتش را وارد و امضا کند.

بنابراین از او پرسـیدم: اگر همین االن قرارداد سرمایه گذاری در این شـرکت را به شـما بدهم تا آن را امضا کنید، این کار را انجام

می دهید؟ بله. حتما

بنابراین کیفم را باز کردم تا فرم پیشـنهاد بیمه عمر را پیدا کنم. اما هرچه بیشتر می گشتم، فقط فرم های مسوولیت و آتش سوزی را پیدا می کردم و نه بیمه عمر! واقعا از دست خودم عصبانی بودم که چرا صبح بدون این که کیفم را چک کنم، از خانه بیرون آمدم.

همین طور که امیر منتظر بود تا قرارداد را به او بدهم، سـرم را از کیفم باال آوردم وگفتم: متاسفانه باید بگویم االن قراردادی را که به شما گفتم، همراهم نیسـت اما فردا همین ساعت برای بستن

قرارداد می آیم. چطور است؟ خیلی خوب است. ممنون.

از او تشـکر کردم و به سـمت دفتر حرکت کردم. فردا صبح، طبق قرار قبلی، رفتم تا قرارداد را نهایی کنم اما اطالع داده بود که دیرتر سر کار می آید و من هم بیشتر از آن فرصت نداشتم تا صبر کنم. بعداز ظهر دوباره سری به آن ها زدم تا کار فروش را نهایی کنم، اما به قدری گرفتار بود که اصال فرصتی پیدا نمی شـد تا صحبت کنم

و قرار دیروز را به او یادآوری کنم.روزهـای بعد هم خودم به یک سـفر چند روزه رفتم و عمال یـک مذاکره خوب که می توانسـت به یک فروش خوب منجر شـود، به خاطر یک سهل انگاری من ناتمام ماند. البته پیش از این هم اتفاقات مشابه این، چه برای خودم وچه برای بسیاری از

فروشندگانی که می شناختم، پیش آمده بود.در بسـیاری از مواقع، بر خالف تصور و برنامه ریزی قبلی ما و درسـت در زمانی که فکر نمی کنیم، فرصت هایی طالیی برای فروش پیش می آید که همین مسـاله، لزوم تجهیز بودن همیشـگی یک فروشـنده را از هر لحاظ، حتی به لحاظ ذهنی و روانی

اثبات می کند.وقتی شـما یک مذاکره موفـق را پیش می برید اما در همـان لحظه مدارک الزم را برای نهایی کردن قرارداد ندارید، مجبور می شوید تا در زمان های دیگری به آن فرد مراجعه کنید. خود من شـاهد بوده ام که وقتـی در زمان دیگری به آن فرد مراجعه می کنید، آن فرد یا شما را فراموش کرده، یا اشتیاق اولش را به خرید از دست داده یا در این مدت هر چند کوتاه، انواع و اقسـام بهانه ها را پیدا کرده است تا شما را از

سر خودش باز کند.آیا بهتر نیست در زمانی که همه افراد به شدت گرفتار هستند، از هر فرصتی که در هر لحظه سر راه مان قرار می گیرد، نهایت استفاده را ببریم و فرصت های امروز را به

خاطر سهل انگار ی های کوچک به فردا واگذار نکنیم؟

3

4

5

پنجره خالقیت اول و نیمه هر ماه منتشر می شودشماره بعدی: اول بهمن

Page 56: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 56

12345

وارد خانـه شـدم. وقتـی در را باز کـردم بوی تنـدی به مشـامم خـورد.

دقـت کردم و متوجه شـدم بوی تعفن و بوی مانده های خوراک هاسـت. در را بسـتم و وارد خانه

شـدم، وقتی خوب نگاه کردم دیدم این بو از سطل زباله است که بنا به دالیلی یادمان رفته بود دفعه قبل که ویالی مان

را ترک کرده بودیم، زباله هایش را بیرون بریزیم. وقتی برگشـتیم، آن خانـه قشـنگ و زیبا در آن محل بسـیار زیبـا در منطقه

کالردشـت، بوی تعفن گرفته بود؛ طـوری که ما مجبور شـدیم در آن سـرما درها را باز بگذاریم و پنکه ها

را روشن کنیم تا این بو از خانه بیرون برود و مدتی طول کشید تا این بو از بین برود.

هر شـب کـه خانـه می روید شـرط عقل اسـت که با خود فکر

کنید از چه کسانی رنجیده اید. آن ها را جمع کنید و در کیسه نایلون روحی و روانی

قـرار بدهید و آن را بیرون بگذارید. به قول خدا بیامرز اسـتادم که می فرمـود همانطور که صبح بلند

می شـوید و حمام می روید و جسـم تان را تمیز می کنید، یک حمـام روح هـم بگیرید. رنجش های تـان را دور

بریزیـد، حل کنید یا فعال بگذارید کنار. اما آن ها را انکار نکنید، اگر انکار کنید و بگویید مهم

نیسـت، این ها روی هم جمع می شود و یک روز، تمام خانه وجودت بوی بد

می گیرد.

اکثر اختالف ها و دعواها سر یک موضوع ساده اسـت، ظاهر آن سـاده است. مثال یک

طرف گفته اسـت که شما کجا بودید و طرف مقابل هم گفته اسـت مگر من باید همه چیز را به شما بگویم؟

حـاال دعوا شـده اسـت و در دادگاه هسـتند. رییـس دادگاه می گوید این موضوعی نیست که شما می خواهید به خاطرش از هم

جدا شـوید. راست است، این موضوعی نیست. اما این را تجسم کنید که لیوانی زیر شیر آب قرار دهید و درون لیوان قطره قطره آب بریزید تا پر شود.

وقتی قطره آخر را ریختید از لیوان سرریز می شود. توان ما هم برای نگه داشـتن این زباله های روحی تا حدی سـت که اگر زیاد شود بیرون

می ریزد: یا به صورت افسردگی، یا خشم و نفرت یا به صورت بی تفاوتی. به هر حال آن چه که مهم است، این است که

بدانیم و متوجه باشیم که ما مسوول نظافت روح و روان خود هستیم.

بعـد به فکر فرو رفتم و احسـاس کردم که در این کار برای من پیامی نهفته است. دوست دارم این

پیام را با شما تقسیم کنم. آیا آماده خواندن آن هستید؟ دوسـت عزیـز، خانم و آقـای محترم، مـا انسـان ها وقتی به

صورت شـریک، زن و شـوهر و خانواده و همسایه کنار هم زندگی می کنیم، چون باهم زندگی می کنیم، حتما این زندگی محصوالتی و زباله

یا زائده هایی هم دارد. زباله زندگی »رنجش« اسـت؛ اصطکاکی ست که بین دو نفر به وجود می آید. اگر آدم ها از هم دور باشـند اصطکاک و رنجشـی ندارند. وقتی

باهم آشنا شدند، همسایه شدند، ازدواج کردند و به خانه خودشان رفتند، رنجش های شان بیشتر می شود. نترسیم از این که رنجش پیدا کنیم. نترسیم که زن و شوهرها با هم

اختالف داشـته باشـند. این اختالف، نتیجه زندگی کردن با هم است؛ اگر جدا باشند دیگر رنجشی وجود ندارد! اگر این را پذیرفتیم، اشکال ندارد رنجش

به وجود بیاید؛ ولی خیلی اشکال دارد رنجش را نگه داریم، همان طور که اشکال دارد زباله ها را در خانه نگه داریم. خانه زیبای مان بو

می گیرد و خانه روحمان بو می گیرد. الزم اسـت زباله ها را پشت در بگذاریم.

ایـن واقعـه مرا به یـک فکر فرو برد و آن فکر این بـود: اگر زباله ها را

بیرون نگذاریم، خانه مان بو می گیرد. ما به عنوان انسـان وقتی در جایی زندگی می کنیم،

زباله ایجاد می کنیم. زباله، محصول زندگی ست. دود خروجی اتومبیل محصول حرکت و سوختن بنزین است.

هر فعالیت حیاتی یک زباله دارد که اگر بخواهیم موفق و شاد و تندرست باشیم، باید آن زباله ها را در جای خودش قرار دهیم.

هیـچ توجه کرده اید وقتی میهمان دارید، زباله بیشـتر دارید و وقتی خانه نیسـتید، زباله ندارید؟ یعنی از

روی زبالـه می توان پی برد کـه چقدر فعالیت زندگی در آن هست: چقدر میهمان آمده،

کسی هست یا نیست؟...

نگاه ایرانیIranian View

زباله ها را بیرون گذاشته ای؟www.moazami.ca | محمود معظمی

Page 57: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

57 Khalaghiyat.com

67

8

9

همان طور که مسـوول هسـتیم آپارتمـان و خانه مـان را تمیـز نگـه

داریـم. خانـه اگر کسـی در آن نیسـت، زبالـه ای ندارد، وقتـی زندگی می کننـد زباله

دارد. خانم هـا و آقایانی که تـازه ازدواج کرده اید؛ اگر از هم رنجش دارید، نترسید و فکر نکنید عشق تان

سـرد شده اسـت. عشق تان سـرد نشده است، شـما دارید باهـم زندگی می کنید! اگر از پدر و مـادر و رفتارهای یکدیگر

می رنجید، یادتان باشـد این ها زباله های زندگی هسـتند. یاد بگیرید آن هـا را باهم مطرح کنید و در روح خود

به عنوان این که »مهم نیسـت« نگـه ندارید. به خودی خود شـاید مهم نباشد، اما اگر جمع

شود بسیار مهم می شود.

بیاییـم یک بازی کنیـم و آن را به ناخودآگاه خـود بسـپاریم. دسـت های خـود را روبرویتـان

نگه دارید. دسـت راسـت، مثال شما هسـتید و دست چپ، همسر، شریک اقتصادی، همسـایه، همکار اداره و...

شماست. دسـت های تان را ابتدا دور از هم نگه دارید. شما قبال از هـم دور بوده اید و به دالیلی همین طور به هم نزدیک می شـوید

)دست های تان را آرام آرام به هم نزدیک کنید( و به هم می چسبید )کف دسـت های تان را به هم بچسبانید(. دست های تان را قبل از این که بچسبانید

تکان دهید، هیچ اتفاقی رخ نمی دهد. اما وقتی دسـت ها را به هم می چسـبانید و شـروع به حرکت دادن می کنید، کف دسـت تان داغ می شـود. امتحان کنید! این داغ شدن، ناشی از اصطکاک کشیده شدن دستها به هم است. این به خودی خود اشکالی

ندارد. اشـکال آن جایی سـت که آن را ندیده بینگاریم و اشـکال آن جاسـت که زباله های روح خود را دور نریزیم و اشـکال آن جاسـت که فکر کنیم من که

چیزیم نمی شـود، برای من اهمیتی ندارد. من کسـی نیسـتم که از این چیزها برنجم و آن موقع اسـت که آرام آرام انبار باروت پر می شود

و روزی سـر یک موضوع بسیار بسیار سـاده منفجر می شویم و آن موقـع اسـت که همه چیـز را خـراب می کنیم، کاخ

آرزوهای خود و دیگران را.

زندگی کردن بسـیار سـاده اسـت، به شـرط آن که راهش را بلد باشـیم؛ و خیلی

سـخت اسـت اگر ندانیم. یکـی از آن چیزهای سـاده ولی بسیار بسیار مهم که زندگی ما را می تواند

دگرگون کند، آن است که به موقع متوجه شویم و زباله ها را تشخیص دهیم و آن ها را پشت در بگذاریم.

امیـدوارم کـه از این لحظه بـه بعد، بـه خاطر بسـپارید که وقتی زباله های تان را جمع می کنید تا پشـت در بگذارید، از خودتان بپرسید

راستی زباله های روحی-روانی زندگی ام را تشخیص داده ام و جمع کرده ام؟ و آن وقت اسـت که اگر آن را خالی کنید، خواهید دید که در درون تان

چـه صلحی برقـرار می شـود و آن وقت اسـت که به حـرف حافظ می رسیم که می فرماید:

جفا بریم و مالمت کشیم و خوش باشیم/ که در طریقت ما کافری ست رنجیدن.

انسـان نمی رنجد اگـر زباله ها را بـه موقع بیرون بریزد. امـا اگر نگه داری، یک نسـیم بهاری

هم تو را آزار می دهد.

یـک کبریـت نمی تواند بـه خودی خـود خانه ای را آتش بزنـد، به تنهایی

چنیـن قدرتـی را نـدارد و نمی تواند جایی را منفجر کنـد. اما اگر این کبریـت به یک انبار

باروت نزدیک شـود، آن وقت می توانـد همه چیز را منفجـر کند. خـود باروت هم نمی توانـد کاری کند و باید

یـک کبریت آن را شـروع کنـد. آن انبار بـاروت، رنجش ها و دلخوری های ما از یکدیگر و اصطکاک زندگی سـت که جمع شده و

پر شده و حاال وقتی یک کبریت به آن می خورد که مثال میگوید تو کجا بودی؟ چرا به مامانم سـالم نکردی؟ چرا این کار را

کردی؟ و... آن موقع اسـت که باروت منفجر می شـود و آن موقـع اسـت که همه چیز خراب می شـود و

سـاختمان زندگـی شـما پاییـن می ریزد و مجبوری روی خرابه های آن زندگی کنی

با افسوس و آه و ناله و سردی.

Page 58: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 58

من هستم به خاطر این که تو هستی [email protected] | امیرمهدی سادات اعالیی| بنیان گذار نخستین کافی شاپ موفقیت در ایران

ببند! را چشـمانت صـدای نفس هایت را حس کـن. درون تو قامـت قیامت عروس

رویاهایـت، بـه انتظار آن چه در ذهنت رها می کنی، لحظـات را به بغض و تمنا در آغوش گرفته است تا فرمان دهی خلقتش را. صدایش کن.

روزهـا می گذرنـد. بـرای آن زمانی که چشـم هایت روحی بـرای دیدن نمی یابنـد، چه باقی گذاشـته ای؟ رها کن همنشـینانی را که در عین حیات، مرده اند و بوی تعفن شـان، رویاهایت را به خاک می نشـاند. اینان خوراک شان، الشه های

روزمرگی ست. مـن بـرای روزهای پـس از مرگم زندگی می کنم. برای روزهایی کـه خاک، گلویم را در چنگ می فشـارد. می خواهم آن روزها تولد دوبـاره ام را جشـن بگیرم. می خواهم تا ابد بمانم. پـس اکنون این لحظه هایم را با تمام قدرت در آغـوش می گیرم! این لحظه ها،

قطعات گمشده آینده من است. انتخاب تو چیست؟ برخیز هموطنم! شاید تو همانی باشی که کتابت جهان را به تسخیر خواهد کشاند! ثروتت کودکانی را پناه بان می شود

و سـرپناهی برای بی پناهان! این پوست تا ابد کشیده و زیبا نخواهد ماند. این چشم ها تا ابد به این زیبایی در آغوش خط سـیاه، به بزم نمی نشیند! این لحظه ها مساحت زندگیت را به حساب، زندگی

کن! روزی باید در عرض خاک، خاک شویم. اما یاقوت ماندنی ست...

یـادت باشـد تا زمانی که لب به شکایت و گالیه داری، هنوز مسوولیت

صد در صد زندگیت را نپذیرفته ای و این بر خالف قوانین موفقیت است. همین االن که این مطلب را می خوانی، شاید دوباره شکایت کنی که چه می گویی؟

زندگی من... پدر من... رییس من... همه این ها را می دانم! من هم درسـت مثل تو هسـتم. امـا تصمیم گرفتم برخالف همه آن هایی که مثل یکدیگر فکر می کنند، فکر کنم. من وقتی

دیگـر ندارم. تا کی غر بزنم؟ باید عمل کرد. حرکـت کرد و راه افتاد. زندگی در جریان بودن است و در مسیر است که راه ها گشوده می شود. بپذیر همه آن چه را که

بر سـرت آمده است و اکنون خلق کن همه آن چه را که دوست داری بر سرت بیاید.

این روزها بر این اعتقاد پیدا کرده ام که تغییر لیاقت می خواهد. این فراتر از جسارتی س��ت که از آن یاد می کردم. بسیاری هستند که می خواهند تغییر

کنند، اما اندکند آن هایی که لیاقت آن را در خود ایجاد می کنند.اگر فرد ثروتمندی و مش��هوری را می بینی، قبل از آن که لب به س��خن باز کنی بدان این گونه های نایاب انس��انی، لیاقت این ثروت و شهرت و موفقیت را داش��ته اند. شاید این احس��اس به وجود آید که آیا دیگران لیاقت ندارند؟ چرا! همه لیاقت این تغییر و تحول را داریم، اما انتخاب ها متفاوت است. بعضی می آیند و خود را الیق فقر می بینند! الیق کوچکی می بینند. الیق بردگی. اما هستند عقاب هایی چون تو که خود را الیق عرش می بینند. افس��انه زیبایی از آن سوی مرزها این روزها شنیده می ش��ود، شنیدنی ست: می گویند: عقاب می تواند 70 س��ال زندگی کند، اما به 40 س��الگی که می رسد چنگال های بلند و انعطاف پذیرش دیگر نمی توانند طعمه را بگیرند و نگاه دارند. نوک بلند و تیزش خمیده و کند می شود. شهپرهای کهن سالش بر اثر کلفت شدن پرها به سینه اش می چسبند و پرواز برای عقاب

دشوار می شود. آن گاه عقاب می ماند و دو انتخاب:این که بمی��رد یا در یک روند دردناک، تغییرات را برای 150روز تحمل کند. عقاب، زندگی را انتخاب می کند و به قله کوهی

پ��رواز می کند و آن جا می نش��یند. در آن ج��ا نوک خود را به صخ��ره ای می کوبد تا آن جا

که کنده شود.پس از آن منتظر می ماند تا نوک جدیدی به جای آن بروید و بعد از آن

چنگال هایش را از جا در می آورد. پس از آن که چنگال جدید رویید، عقاب شروع به کندن پرهای کهنه اش می کند و پس از گذشت 5 ماه، عقاب، پرواز تولد

مجدد را انجام می دهد و مدت ها زندگی خواهد کرد.و انس��ان نیز در طی زندگی به جایی می رس��د که بر اثر معاش��رت با افرادی ناتوان و

دریافت اطالعاتی اش��تباه و باورهایی مخرب، آرام آرام، خود را در مرداب بیچارگی رها می س��ازد. دیگر دیدگانش هیچ رویایی را نمی بیند و هیچ آوازی را به بزم نمی نشیند. ما نیز نیازمند قله ای س��اکت هس��تیم تا آن قدر نوک ناباوری خود را بر صخره های

توانمندی مان بکوبیم تا باورهایی بی نظیر جوانه زنند. بعد چنگ های شکسته مان را از چنگ خاک نش��ینان جدا س��ازیم و چنگ زنیم آوای ش��کوهمند پرواز

دوباره مان را. تو می توانی بسیار فراتر از این که اکنون هستی، باشی! حال انتخاب با توست:

یا بمیر یا برخیز و تمام زنجیرهای پیرامونت را پاره کن و بریز از وجودت همه آن چیزی که اوجت را

ربوده است.

1

2

3

Page 59: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

59 Khalaghiyat.com

و برنامه ریـزی )2سازماندهی

چند دقیقـه وقت بگذارید، ترجیحا شـب قبل، تا تمام فعالیت های روز بعد را برنامه ریزی کنید. همیشـه از روی لیست کار کنید. همیشه روی کاغذ فکر کنید. از میان تمام قوانین این یکی از قدرتمندترین و مهم ترین آن ها

برای کارایی باالست.3( تعیین اولویت ها

خالصـه مدیریت زمـان، مدیریت شـخصی و مدیریت زندگی، شـامل توانایی شـما برای تعییـن اولویت های مناسب و استفاده مناسب از زمان است. این برای کارایی

باال ضروری ست.4( تمرکز روی با اهمیت ترین فعالیت ها

توانایی شـما بـر کار کردن بـا فکـر متمرکز روی مهم ترین کارتـان، به اندازه هر قانون منظمی که بتوانیـد ایجـاد کنید، در موفقیت شـما موثر

است.5( ورزش و تغذیه مناسب

سـالمتی شـما از هـر چیـز مهم تـر دیگـری

با موظف کردن است. خودتـان در ورزش منظـم و

خـوردن با دقت، به باالترین سـطح ممکن از سـالمتی در سراسـر زندگی تان

ارتقا می یابید.6( آموزش و رشد

ذهن شما مانند ماهیچه ای سـت. اگر از آن استفاده نکنید از بین خواهد رفت. یادگیری مداوم کم ترین نیاز

برای موفقیت در هر رشته ای ست.7( وقت گذاری برای افراد مهم در زندگی

روابط همه چیزند. مطمئنا در باال رفتن از نردبان موفقیت، خواهید دید که نردبان تان بر ساختمان نادرستی تکیه داده نشده است. با وجود تمام مشغله های تان، هر روز

برای روابط تان وقت بگذارید. این 7 قانون به شما اطمینان می دهد که در باالترین

سـطح کارایی عمـل خواهید کرد و بیشـترین رضایتمنـدی و نتیجه را از هرکاری که انجام

می دهید به دست خواهید آورد. بـه کدام یـک از این قوانین عمل

می کنی؟

می تواند این نوشته تولد دوباره تو را رقم بزند، می تواند راهی برایت بگشاید. می تواند نسلت را دگرگون سازد. با دقت نوش اندیشه هایت، گوش کن.

روزی یک جامعه شناس پیشنهاد یک مسابقه را به بچه های قبیله ای در آفریقا داد. به یک درخت اشاره کرد و به آن ها گفت: یک سبد پر از میوه در نزدیکی آن درخت قرار دارد، هر کدام از شما خودش را زودتر به آن درخت برساند،

صاحب آن سبد خواهد شد.وقتی به آن ها فرمان شروع مسابقه را داد آن ها در کمال ناباوری دست یکدیگر را گرفتند و با هم به سمت درخت رفتند و در نهایت میوه ها

را با هم تقسیم کردند.او که شگفت زده شده بود از آن ها دلیل کارشان را پرسید و بچه ها در پاسخ گفتند:

ما در فرهنگ خود بر این بارویم که: »من هستم به خاطر این که تو هستی.«***

در رویاهایت آن جا که لبریز از آفرینش می ش��وی، دس��تان همه آن هایی را که می توانی بگیر و ببین خداوند چگونه به احترام این شکوه اندیشه هایت، نعمتش را بر جان مان سرازیر می سازد.

تو همیشه در رویاهایم جاری هستی! چون »من هستم به خاطر این که تو هستی.«یک بغل نرگس نثارت باد.

با من از طریق شماره سامانه 10000100002080 همراه شو.www.razezendegi.com

پنجره خالقیت اول و نیمه هر ماه منتشر می شودشماره بعدی: اول بهمن

مسـاله مهـم زندگـی مـا این نیسـت کـه هـدف نداریـم، اتفاقـا هدف داریـم امـا اهدافی

دسـت یافتنی و تـا زمانی کـه هدفی عظیم و محـرک برای خود تعیین نکنیم، اتفاقی رخ نخواهد داد.

بزرگـی می گوید: باور آن چه که می توانید ببینید و لمس کنید، ایمان نیسـت. بلکه ایمان به نادیده ها، پیروزی و نعمت است.

برایان تریسی در یکی از جدیدترین نوشته هایش، بر هفت قانون طالیی اشاره می کند؛هفت قانون وجود دارد که اگر می خواهید تمام چیزهایی را که برای شـما ممکن است، به دست بیاورید باید آن ها را ایجاد کنید. شما این قوانین را با تمرین و تکرار یاد می گیرید تا

به طور خودکار از آن ها استفاده کنید.1(تعیین هدف

هـر روز صبح بیـن 3 الی 5 دقیقه وقت بگذارید. مهم تریـن اهداف تان را به زبان حال بنویسـید. برای این کاریک دفتر سیمی بگیرید. با نوشتن 10 هدف در آغاز هر روز،

آن ها را در عمق ضمیر ناخودآگاه تان برنامه ریزی می کنید.نوشـتن روزانه اهـداف قـدرت ذهنی تان را فعـال می کنـد. ذهن تان را

تحریک و شـما را هوشیارتر می کند. در طول روز شما فرصت ها و امکاناتی را خواهید دید که به سـرعت به سمت اهداف

شما حرکت می کنند.

کن عمل هموطنم! بزرگ ترین دشمن ما

این اسـت که با خود می گوییم: این را هم که می دانم. همه می دانیم، چه کسـی تغییر کرده

است و خود را به پرواز رسانده است؟روی صحبتم در این نوشته ها، با آنانی ست که می خواهند

بـه رسـالت نهایی خود در زندگی برسـند، بـه آن هایی که می خواهنـد روزی بـه درگاه خـدا از او تشـکر کنند، برای همه توانایی هایی که او در جان مان قرار داده اسـت. برای

آن هایی که می خواهند پس از مرگ شان زندگی کنند. دیگـران هر طـور دوسـت دارند بماننـد. من به

انتخاب همه انسان ها احترام می گذارم.

4

56

7

Page 60: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 60

پرونده ای برای نظام سرمایه دارینظام سرمایه داری در طی این بحران اقتصادی اخیر بسیار تحت فشار بوده است. عده زیادی از م��ردم باور دارند که س��رمایه داران افرادی

حریص، فاسد و بدکار هستند.با این حال اگر شما به کاری که سرمایه داران »واقعی« انجام می دهند توجه کنید، متوجه خواهید شد که سرمایه دار واقعی تنها زمانی س��ود می کند که زندگ��ی را بهت��ر می کند و اغل��ب به ما کمک می کند ک��ه در زمان و پول م��ان صرفه جوی��ی کنیم. مث��ال برادران رای��ت )WriGHt( اولین اف��رادی بودند که توانستند پرواز کنند، اما این سرمایه داران بودند ک��ه صنعت هوایی را به راه انداختند و این ام��کان را فراهم کردند که تعداد کثیری از مردم بتوانند در امنیت و با قیمت مناسب با هواپیما س��فر کنند. و حاال من امروز برای این ک��ه ب��ا خرید ی��ک بلیت هواپیما س��فر هوای��ی راح��ت، س��ریع و بی دردس��رتری را تجربه می کنم بس��یار خوشحالم، چرا که اگر س��رمایه داران نبودند همه م��ا مجبور بودیم برای طی کردن مسافت های طوالنی از پاهای

عزیزمان استفاده کنیم.همی��ن ام��ر در خصوص تلفن هم��راه ام هم صادق اس��ت. هر جای دنیا که باشم می توانم کار کن��م، حت��ی در تعطی��الت. ب��ا رضایت کامل ه��م تم��ام قبض های تلف��ن همراهم را می پ��ردازم چ��ون همین دوست داش��تنی کوچ��ک، زندگی را برای م��ن راحت تر کرده

و مرا پولدارتر می کند.توماس ادیسون! ش��رکت جنرال الکتریک را تاس��یس کرد که نه تنها زندگی را آس��ان تر کرده، بلکه با کمک به پیشرفت پزشکی طول عمر انسان ها را هم بیشتر کرده است. به ازای ه��ر مزیتی ک��ه محصوالت پزش��کی جی ای )GE( وارد زندگی ام می کند واقعا حاضرم با

رغبت تمام پول آن را بپردازم.

و ب��دون کامپیوتر اپ��ل ام؟ واقع��ا چه کاری می توان��م انج��ام ده��م؟ اگ��ر اس��تیو جابز کامپیوتری س��اده ب��رای مبتدی ها طراحی نکرده بود، احتم��اال من هیچ وقت کتاب پدر پولدار پدر فقیر را نمی نوشتم. با آن چند دالر اندکی که ب��رای کامپیوت��رم هزینه می کنم

ساالنه میلیون ها دالر پول کسب می کنم.و اگر دولت مالیات ساخت و تعمیر جاده ها را از صاحبان خودرو نمی گرفت فراری، بنتلی، ف��ورد و پ��ورش ام بی مصرف می ش��دند و با

تعمیرگاه انس می گرفتند.مطمئنم ک��ه متوجه منظور من می ش��وید. درست اس��ت که در نظام سرمایه داری افراد حریص، کالهب��ردار و تنبل هم وجود دارند، اما آن ها که خودش��ان را به دروغ سرمایه دار جا می زنند یک مشت حریص و کالهبردار و تنبل اند. این بحران مالی با فساد در باالترین درجات دولت��ی و تجارت در آمریکا به وجود آمد. فس��ادی که به رسمیت ش��ناخته شده باش��د مثل س��رطان، بافت اخالق��ی دنیا را می بلعد. مردان و زنان قدرتمند هوس قدرت بیش��تر می کنند، روح ش��ان را می فروشند تا نفس ش��ان را ج��الل دهن��د و از مردمی که انتظار خدمت رس��انی دارند پول می چاپند و

زندگی شان را به نابودی می کشانند.در میان دولت های جهان، سیاستمداران زبده بسیاری وجود دارند. بسیاری از »خدمتگزاران مردم« بدون هیچ تجربه ای س��عی می کنند در تج��ارت واقع��ی خدمت رس��انی کنن��د و می خواهن��د بزرگ ترین کس��ب و کار دنیا را اداره کنند؛ کس��ب و کار دولت. جای تعجب

ندارد که دولت ها فاسد می شوند.م��ن معتقدم ح��اال که تجارت فاس��د و غیر رقابت��ی و سیاس��تمداران آمریکا دانس��ته یا نادانس��ته به اقتصاد لطم��ه می زنند، یکی از بزرگ تری��ن دالیل این بحران اقتصادی نظام آموزش��ی منس��وخ اس��ت. در ایاالت متحده

هرچه بیش��تر ب��رای نظام تحصیل��ی هزینه می کنیم انگار اوضاعش وخیم تر می شود.

یک��ی از مش��کالت نظام آموزش��ی قصور در تمرکز بر س��رمایه داری واقعی ست. با همین رون��د نظ��ام س��رمایه داری و دولت هایی که جه��ان را اداره می کنند، ناب��ود کرده ایم. در مدارس دستور کار سوسیالیستی زیرکانه ای وجود دارد که به ش��دت بر جمله »پولدارها

حریص هستند« تاکید می کند.در نظریۀ مارکسیس��تی طبقه کارگر قشری از جامعه اس��ت که صاح��ب درآمد محصول نیس��ت. تنها چیزی که در قبال دس��تمزد یا حقوق باید ارائه دهند کارش��ان است. طبقه کارگ��ر آمری��کا حقوق بگیرانی هس��تند که

آموزش دیده اند برای پول کار کنند.نظام آموزش��ی ما دقیقا این نوع سرمایه داری را تولی��د می کن��د. طبق��ه کارگ��ر آمری��کا، حقوق بگیران دون پایه، کس��ی که مدرس��ه را ب��ه قصد پیدا ک��ردن کار ت��رک می کند. بیشترش��ان هرگز در تمام عمرش��ان صاحب چیز باارزش��ی نمی شوند و خیلی هایشان هم ب��دون قرانی پ��ول از دنیا می رون��د. تنها به خاطر این که مدارس به اش��تباه در حالی که از پولدارها اظهار نفرت می کنند، برای ش��ان

کارگر تربیت می کنند.ش��غل دارای��ی محس��وب نمی ش��ود. ش��ما نمی توانی��د صاح��ب ی��ک ش��غل باش��ید و نمی توانی��د آن را ب��رای فرزندان تان به ارث

بگذارید.پ��ول ه��م دارایی نیس��ت. ام��روز دیگر پول بدهی س��ت و ه��ر چه بده��ی ملی بیش��تر می شود، با سرعت بیشتری از ارزشش کاسته

می شود.خانه هم دارایی نیس��ت. دارایی، خود ش��ما هستید. صاحب خانه ها هر ماه مبلغ زیادی به بان��ک، اداره مالیات، بیمه و خدمات ش��هری

)نظیر آب، برق، گاز و...( پرداخت می کنند.

پاورقیFeuilleton

می دانید رسمایه واقعی شام چیست؟بخش بیست و پنجم کتاب برتری ناعادالنه، قدرت آموزش مالی

رابرت کیوساکی/ ترجمه: نیوشا عاشورزاده

شغل دارایی محسوب نمی شود.

شما نمی توانید صاحب یک شغل

باشید و نمی توانید آن را برای

فرزندان تان به ارث بگذارید.

پول هم دارایی نیست. امروز دیگر

پول بدهی ست و هر چه بدهی ملی بیشتر می شود، با

سرعت بیشتری از ارزشش کاسته

می شود.خانه هم دارایی نیست. دارایی،

خود شما هستید. صاحب خانه ها هر

ماه مبلغ زیادی به بانک، اداره مالیات،

بیمه و خدمات شهری )نظیر آب،

برق، گاز و...( پرداخت می کنند

Page 61: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

61 Khalaghiyat.com

برنامه بازنشس��تگی دارایی نیس��ت. این نوع برنامه ه��ا بیش��تر بدهی های��ی هس��تند که در دوران بازنشس��تگی ب��ه ش��ما بازگردانده می ش��وند. پس اندازهای بازنشستگی شما به حس��اب پولدارهایی می رود که از پول ش��ما برای تهیه کردن دارایی های جدید اس��تفاده

می کنند؛ دارایی های واقعی.دانش آموزان��ی که مدرس��ه را ترک می کنند و دنب��ال ی��ک ش��غل پردرآم��د می گردند، خیل��ی زود در تور س��رمایه داران زیرک گیر می افتند، نه اینکه نظام س��رمایه داری لزوما شیطانی س��ت، نه. بلک��ه نظام آموزش��ی در آماده کردن دانش آموزان برای زندگی واقعی شکس��ت خورده اس��ت. بدون س��واد مالی، دانش آم��وزان آم��وزش دیده اند ک��ه قربانی نظام س��رمایه داری ش��وند. باور نظام مدرسه که می گفت »پولداره��ا حریص اند« خود به

خود تحقق پیدا می کند.همان طور ک��ه اغلب گفته ام، س��رمایه داران واقع��ی س��خاوتمند هس��تند. بس��یار تولید می کنن��د و در ع��وض بس��یار ه��م دریافت می کنن��د. آیا ممکن اس��ت این خ��ود نظام آموزشی باشد که حریص واقعی میدان است؟

مارکس جنگی را بین طبقه کارگر و بورژوازی ی��ا س��رمایه داری راه انداخت. طبیعی س��ت که کارگران همیش��ه خواستار دستمزدهای بیش��تری بوده ان��د، در حالی ک��ه بورژواهای مرفه آرزو دارند که دستمزدهای کارگران به

کم ترین حد ممکن برسند.در دنی��ای ن��و و فرخن��ده ام��روز، در جنگ ممتد دس��تمزدهای باال علیه دس��تمزدهای پایین، طبقه سرمایه دار در حال پیروزی ست. سرمایه داران برنده می شوند چون خیلی آسان می شود تولید را به کش��ورهایی منتقل کرد که دستمزد های پایین تری دریافت می کنند. تکنولوژی هم به نحوی به کمترکردن تعداد کارگران کمک شایانی کرده است. تولید باال می رود، هزینه های کارگر پایین تر می آیند و

سرمایه داران پیروز می شوند.دنیا به س��رعت در حال تغییر است. اما نظام آموزش��ی تغییری نمی کند. م��دارس آمریکا همچنان به مردم آموزش می دهند که کارگر باش��ند و درس ش��ان را به قص��د پیدا کردن یک کار پردرآمد تمام کنند. این خودکش��ی

مالی ست.دارای��ی خان��ه باش��د: یادت��ان همیش��ه نیس��ت، پول دارایی نیس��ت، ش��غل دارایی نیس��ت. پس اندازه��ای ی��ک کارگ��ر ب��رای بازنشستگی اش، برای س��رمایه گذاران واقعی تنها منبع پول نقد است. هنگامی که بازارها س��قوط می کنند، مث��ل همیش��ه، کارگران

می بازند و سرمایه داران برنده می شوند.به یاد داشته باش��ید در تئوری مارکسیستی طبق��ه کارگر طبق��ه ای از جامعه اس��ت که صاحب درآم��د محصول نیس��ت. در اقتصاد

جدید، جایی که دیگر پول ارزش واقعی ندارد طبق��ه ای که کار می کن��د در واقع دارد برای

هیچ کار می کند. آن ها هیچ دارایی ندارند.به ندرت پیش آمده که من به عنوان کارفرما در مصاحبه ه��ای اس��تخدامی ب��ا کارمندان با اس��تعداد روبرو ش��وم که دنبال شغل اند. متاسفانه، اغلب بر دستمزد و مزیت ها تمرکز می کنند: »ببخش��ید حقوقم چقدر اس��ت؟« »چه مزایایی دارم؟« »س��اعات کاری چطور هستند؟« »چقدر می توانم مرخصی بگیرم؟«

»کی ترفیع می دهید؟«تا به حال ندیده ام کس��ی بپرس��د: »رسالت این شرکت چیس��ت؟« »چه مشکلی را حل می کن��د؟« »از کار ک��ردن در این ج��ا چ��ه

چیزهایی می توانم یاد بگیرم؟«به جای مطرح کردن پرس��ش های اجتماعی و مس��وولیت پذیرانه، همه اش در مورد پول و شرایط کار می پرسند. سواالتی که می پرسند

از زاویه دید یک کارگر است.برنامه ریزی برای کارگر شدن دقیقا از زمانی ش��روع می ش��ود که والدین به فرزندان شان می گویند: »به مدرس��ه برو تا یک ش��غل پر درآمد پیدا کنی.« یا »به مدرسه برو تا وکیل، دکتر و یا مهندس کامپیوتر بشوی. اگر برای خودت حرفه خاصی داش��ته باشی، همیشه چی��زی داری ک��ه بتوانی روی آن حس��اب

کنی.«

دنیا به سرعت در حال تغییر است. اما نظام آموزشی تغییری نمی کند.

مدارس آمریکا همچنان به مردم آموزش می دهند که کارگر باشند

و درس شان را به قصد پیدا کردن یک

کار پردرآمد تمام کنند. این خودکشی

مالی ست

پنجره خالقیت اول و نیمه هر ماه منتشر می شودشماره بعدی: اول بهمن

Page 62: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 62

ش بخ

ام له

ل اقو

ل نق

16

1. مردی نیک بخت است که از هر کار نادرستی که از او سر بزند، تجربه ای تازه به دست آورد.

»سقراط«

2. اگر جسورانه نیست، حیف است به آن بگوییم ایده.

»اسکار واید«

3. در این دنیا همیشه برای کسانی

که نگران خطرند، خطری وجود دارد. »جرج

برنارد شاو«

5. همه آسیب ها و گزندهای جهان، به

جز مرگ، به سبب پایدار نبودن و نداشتن اراده ا ی

استوار است. »مادام ژوفون«

6. فرد با اراده، در پیچ و خم های زندگی

هیچ گاه با ناامیدی روبرو نخواهد شد. »ناپلئون

بناپارت«

7. دشواری ها نمی توانند مرا شکست

دهند. هر مشکلی در برابر اراده بی چون و چرای من تسلیم می شود. »لئوناردو

داوینچی«

8. براي دستیابي به کسب وکار دلخواه و داشتن درآمد زیاد،

محدودیتي وجود ندارد. آن چه کمیاب است، اراده راسخ براي

رسیدن به آن است. »وین دایر«

9. هرگاه خودتان را در سمتی دیدید

که اکثریت مردم جزو آن هستند، زمان آن رسیده

است که توقف و تامل کنید. »مارک توآین«

10. من شکست نخورده ام، تنها ده هزار

راه حل پیدا کرده ام که به کار نمي آیند. »توماس ادیسون«

11. تفاوت بین افراد موفق و دیگران، فقدان قدرت و دانش

نیست، فقدان اراده است. »وینس لومباردی«

12. این واقعا به فلسفه زندگی شما مربوط است. می خواهید محتاطانه

زندگی کنید و اوضاع تان خوب باشد یا این که می خواهید

شانستان را برای عالی بودن امتحان کنید؟ »جیمی جی«

13. ابتدا باید قوانین بازی را یاد بگیرید. سپس باید

بهتر از هر فرد دیگری بازی کنید. »آلبرت

انیشتین«

14. سوال این نیست که چه کسی

به من اجازه خواهد داد، سوال این است که چه

کسی جلوی من را خواهد گرفت. »آین رند«

15. اجازه ندهید ترس از شکست، بزرگ تر از هیجان

پیروزی باشد. »رابرت کیوساکی«

16. اگر می خواهید تغییری دائمی ایجاد

کنید، از تمرکز روی اندازه مشکالت تان دست بردارید و شروع به تمرکز روی وسعت توانایی های تان کنید! »تی

هارو اکر«

4. قله ها را جز با طی مسیرهای پیچ در پیچ نمی توان فتح

کرد. »گوته«

د. هن

ی دل م

یق ص

کارام

نجی ا

برا را

ماش ش

بخام

الهار

فکن ا

اید:

ینیی ب

ه مم ک

ه ایرد

ب کخا

انترا

ی های

ول ل ق

نقجا

ین ر ا

د

جنــــگ ثـــروت

Page 63: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

63 Khalaghiyat.com

پرسش نامه

»برنامه موفقیت«

بنیاد ناپلئون هیل

اگر در زندگی تان آرزوی موفقیت دارید... صادقانه به

این 75 سوال پاسخ بدهید.بخش اول

)MadWealth.ir( مترجم: لطیف احمدپور

پاسخ شما به این سوال ها، خود واقعی تان را آشکار

می سازد... آن هم به عنوان شخصی که کامال متفاوت

با هر فرد دیگری روی کره زمین است. این پاسخ ها،

تجزیه وتحلیل کاملی را از شما و آرزوهای تان ارائه

می کنند و حقایقی را آشکار می سازند که شما را

متحیر می کند. دستورالعمل خیلی ساده است.

کافی ست فقط به هر یک از سواالت صادقانه پاسخ

دهید؛ بله یا خیر. سپس به پاسخ های تان امتیاز دهید

و امتیازهای تان را جمع ببندید تا به رتبه تان پی ببرید.

این سوال ها، اولین گام تان به سوی موفقیت خواهد موفقیت را یاد بگیرید و پاسخ های صادقانه شما به هیچ تفاوتی ایجاد نمی کنند. شما می توانید رازهای در یک خانه روستایی زندگی کنید. این موضوعات یک شهر بزرگ باشید یا کیلومترها دورتر از شهر و ساده با دستمزدی بسیار پایین. ممکن است ساکن خیلی موفق و مورد احترام باشید، یا یک کارگر رازهای آن را یاد بگیرید. ممکن است یک کارفرمای شغل، محیط و محل سکونت فعلی تان، می توانید باشید که موفقیت، یک علم است و صرف نظر از رهبران برجسته جهان بوده است. به یاد داشته پیروی از این 17 اصل، دلیل موفقیت بسیاری از 17 اصل دستیابی به موفقیت شخصیبود.

الف( آیا در زندگی تان روی یک هدف معین تمرکز 1. اهداف صریح و معینب( آیا یک تاریخ معین را برای رسیدن به آن هدف کرده اید؟ _____

ج( آیا برنامه مشخصی برای رسیدن به آن هدف تعیین کرده اید؟ _____د( آیا می دانید که هدف تان چه مزایای مشخصی را دارید؟ _____

برای تان به ارمغان خواهد آورد؟ _____الف( آیا دیگران شما را در دستیابی به هدف تان یاری 2. تشریک مساعی

با شما مخالفت کنند، می توانید به آسانی در شغل تان ج( آیا معتقدید اگر همسر و دیگر اعضای خانواده تان حمایت دیگران به موفقیت برسد؟ _____ب( آیا معتقدید که یک شخص می تواند بدون یاری و می کنند؟ _____تبدیل به جامعه ای ثروتمند می کند؟ _____ه( آیا می دانید اصول همکاری چگونه یک جامعه را مشخصی خواهد شد؟ _____کارفرما و کارمند، موجب مزیت های مسلم و د( به نظر شما آیا تطبیق و هماهنگی در همکاری به موفقیت برسید؟ _____

دست دادن آزادی و اختیار، ترس از پیری و ترس از ترس از مریضی، ترس از دست دادن عشق، ترس از آزاد هستید: ترس از فقر، ترس از انتقاد و نکوهش، ب( آیا از این هفت ترس اصلی و اساسی کامال رها و اشتیاقشان را دارید، اعتماد دارید؟ _____الف( آیا به توانایی های تان در انجام کارهایی که 3. ایمان عملیمرگ؟ _____

4. انتظارات فراتر از معمول

الف( آیا عادت دارید نسبت به آن چه به شما

پرداخت می شود، خدمات بیشتری را ارائه دهید؟ _____

ب( آیا متعتقدید زمان هایی هست که یک کارمند،

مستحق درخواست دستمزد بیشتری است؟ _____

ج( آیا کسی را می شناسید که بدون انجام دادن

کارهای بیشتری نسبت به آن چه دستمزدش را

به او داده اند، به موفقیت دست پیدا کرده باشد؟ _____

د( آیا معتقدید هر کسی این حق را دارد که

درخواست افزایش حقوق بدهد مگر این که

کار بیشتری نسبت به آن چه که برایش حقوق

می گیرد، انجام دهد؟ _____

ه( آیا اگر کارفرما بودید، از نوع خدماتی که

هم اکنون به عنوان کارمند ارائه می دهید، راضی و

خوشنود بودید؟ _____

5. شخصیت خوشایند

الف( آیا عادت هایی دارید که موجب رنجش خاطر

دیگران می شوند؟ _____

ب( آیا همکاران تان شما را دوست دارند؟ _____

ج( وقتی که در یک جمع عمومی صحبت می کنید، آیا می توانید توجه افراد را جلب کنید؟ _____

د( آیا زمان هایی هست که حوصله دیگران را سر می برید؟ _____

6. ابتکارعمل شخصیالف( آیا هر روز برای انجام کارهای تان برنامه ریزی

می کنید؟ _____ب( آیا نیاز دارید کارهای تان را از پیش برنامه ریزی

کرده باشید؟ _____ج( آیا ویژگی های برجسته و مشخصی دارید که

افراد دیگری که در حوزه کاری شما هستند، از آن ها بی بهره اند؟ _____

د( آیا وقتی برنامه های تان با شکست مواجه می شوند، تسلیم می شوید؟ _____

ه( آیا تاکنون برنامه بهتری را ایجاد کرده اید تا کارتان را به صورت کارآمدتری انجام دهید؟

7. نگرش ذهنی مثبتالف( آیا می دانید نگرش ذهنی مثبت به چه معنی

است؟ _____ب( آیا می توانید نگرش ذهنی تان را طبق خواسته

خودتان کنترل کنید؟ _____ج( آیا می دانید تنها چیزی که قدرت کنترل کامل آن

د( آیا می دانید چگونه نگرش ذهنی منفی را در دیگران را در دست دارید، چیست؟ _____ه( آیا شیوه ای برای توسعه عادت نگرش ذهنی مثبت کشف کنید؟ _____

دارید؟ _____ الف( آیا دیگران شما را به عنوان فردی مشتاق 8. اشتیاق

ج( آیا اشتیاق شما برخی از اوقات بر قضاوت های تان اثر انجام رساندن برنامه های تان، کنترل کنید؟ ب( آیا می توانید اشتیاق تان را با به کار بستن آن در به می شناسند؟ _____می گذارد؟ _____ الف( آیا در هنگام عصبانیت، مراقب حرف هایی که به 9. خویشتن داری

ب( آیا در یک مشاجره، قبل از این که فکر کنید، حرفی زبان می آورید، هستید؟ _____ج( آیا به راحتی صبر و شکیبایی تان را از دست را به زبان می آورید؟ _____

ه( آیا اجازه می دهید احساسات و عواطف تان بر د( آیا همواره خلق و خویی بی ثبات دارید؟ _____می دهید؟ _____قضاوت های تان اثر بگذارد؟ _____

بخش اول

Page 64: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 64

چگونه بر هنر فروشندگی

تسلط پیدا کنیم؟

برگرفته از کتابی به همین نام

نوشته »تام هاپکینز«بخش یازدهم

احمدپور لطی��ف مترج��م: )MadWealth.ir(

توضیح اضاف��ه ندهید. مختصر و مفید بنویس��ید تا افراد، تنها لب کالم شما را درباره کاری که انجام می دهید، متوجه شوند.

وقتی که فهرس��ت کامل ش��د، یک نامه کوتاه درب��اره موقعیت جدیدتان بنویسید و مزایای محصول تان را در آن شرح دهید، نه

ویژگی هایش )جزییات فنی( را.

در انته��ا، از آن ه��ا بخواهید وقت��ی صحبت چیزی که می فروشید به میان آمد، شما را به یاد داشته باشند.

با ده یا بیس��ت نفر اول فهرس��ت تان تماس بگیرید؛ آن ه��ا کس��انی هس��تند ک��ه ب��ه احتمال زی��اد از

کمک کردن به شما خوشحال خواهند شد.

برای این که فهرست و همچنین کسب وکارتان را رو به رشد نگه دارید، هرکسی را که روزانه با او صحبت

می کنید، به فهرست تان اضافه کنید.

فروشـندگان حرفه ای پـس از این که موفق به یک فروش شدند، با خودشان می گویند...

حاال باید دو مشتری احتمالی خیلی خوب دیگر

پیدا کنم.

Page 65: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

65 Khalaghiyat.com

یک��ی از بهتری��ن چیزهای��ی ک��ه درب��اره ف��روش وج��ود دارد ای��ن کاره��ا ش��لوغ بودن ک��ه اس��ت ب��ه منج��ر ابت��دا، در )busy( )business( پررونق کس��ب و کار می ش��ود. به عبارت دیگر، فعالیت )activity( زیاد منجر به بهره وری

)productivity( می شود.

حاال باید در مسائل درستی فعال باشید، مانند ...

همایش و سمینارهای عرضه محصول برگزار کنید...در جریان جدیدترین اخبار صنعت باشید...

کارت تشکر، نامه، بروش��ور، ای میل، خبرنامه و... را برای مش��تریان احتمالی تان بفرستید تا پیروانی را ب��رای خودتان ایجاد کنید؛ به ج��ای این که منتظر

با افراد جدید مالقات کنید، مراجعان جدید بگیرید بمانید تا شرکت پیروانی را برای تان ایجاد کند.و قرار مالقات بگذارید...

Page 66: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

آرشیو کامل تمام شماره های خالقیت

برای خرید این DVD عدد 25 را به شماره 7777 0000 99 3000 پیامک

کنید

چگونه پولساز شوید؟

Creativity Viewmagazine

خالقیت را در یک DVD ببینید

برای اطالع از قیمت: 28هزار توماناشتراک مجلهپشت جلد را

بخوانید

مجله در همه شهر های کشورنمایندگی فعال می پذیرد

برای اخذ نمایندگی یا دریافت عنوان خبرنگار افتخاریدر شهر خود شماره 45 را به سامانه

100046446 پیامک کنید

چگـونه پولساز شوید؟

Creativity Viewmagazine

، تجارت کنید بعد اول، خالقیت بخوانید،

khalaghiyat.com

چگـونه پولساز شوید؟

Creativity Viewmagazine

Page 67: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

67 Khalaghiyat.com

مجله در همه شهر های کشورنمایندگی فعال می پذیرد

برای اخذ نمایندگی یا دریافت عنوان خبرنگار افتخاریدر شهر خود شماره 45 را به سامانه

100046446 پیامک کنید

چگـونه پولساز شوید؟

Creativity Viewmagazine

، تجارت کنید بعد اول، خالقیت بخوانید،

khalaghiyat.com

چگـونه پولساز شوید؟

Creativity Viewmagazine

Page 68: مجله پنجره موفقیت, شماره ۳۷

پنجره خالقیت. شماره 37 68

‌2000تومان‌از‌کیوسک‌روزنامه‌فروشی

‌1000تومان‌جلوی‌در‌منزل

با حمایت معاونت امور مطبوعاتی و اطالع رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسالمی

مجله ی خالقیت را با رشایطی استثنایی تهیه کنید

کافی ست مشرتک مجله ی خالقیت شوید

تا مجله را با نصف قیمت یعنی 1000 تومان جلوی در منزل تان

تحویل بگیرید

بدون‌هزینه‌ی‌ارسال!FREE POSTAGE!

شامره تلفن پذیرش اشرتاک:

88742146

سامانه ی اشرتاک محصوالت فرهنگی )سام(این سامانه جهت مشارکت در این طرح در شهرستان ها منایندگی می پذیرد