4
1 از ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻫﺎ ﮔﺬر ﻛﻦ ﻫﻤﻴﺸﻪ اﻧﺪوﻫﻲ اﺳﺖ ﭘﺸﺖ ﻟﺐ ﻫﺎ ﺑﺴﺘﻪ و و ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺎز در ﺷﺐ ﻫﺎي ﺑﻲ ﺳﺘﺎره ي ﺷﻬﺮ اي ﭼﺮاغ ﻫﺎي ﻗﺎﺗﻞ ﻧﻮراﻧﻲ ﻋﺮوج دﻫﻨﺪه؟ ﻛﺠﺎﺳﺖ آن ﺗﻴﺮﮔﻲ ﻛﺠﺎﺳﺖ ﺧﺪاي اﺳﺎ ﻃﻴﺮي؟ ﺷﺎﻳﺪ ﻧﻔﺴﻲ ﻛﻪ ﺗﺎﻛﻨﻮن ﻛﺸﻴﺪه ﺷﺎﻳﺪ ﻧﻔﺴﻲ ﻛﻪ ﺗﺎﻛﻨﻮن ﻛﺸﻴﺪه ام ام ﺑﺎزدم دﻳﮕﺮان ﺑﻮده ﺑﺎزدم دﻳﮕﺮان ﺑﻮده زﻳﺮ اﻳﻦ ﺳﻘﻒ ﻛﻮﺗﺎه زﻳﺮ اﻳﻦ ﺳﻘﻒ ﻛﻮﺗﺎه ﻫﻮاﻳﻲ ﺗﺎزه ﻣﻲ ﻫﻮاﻳﻲ ﺗﺎزه ﻣﻲ ﺧﻮاﻫﻢ ﺧﻮاﻫﻢ وﺑﻼگ ورﻃﻪ وﺑﻼگ ورﻃﻪ وﺑﻼگ ورﻃﻪ وﺑﻼگ ورﻃﻪ وﺑﻼگ ورﻃﻪ وﺑﻼگ ورﻃﻪ وﺑﻼگ ورﻃﻪ وﺑﻼگ ورﻃﻪ/ / / / / / / / ﺣﺎﻣﺪ ﺣﺒﻴﺒﻲ ﺣﺎﻣﺪ ﺣﺒﻴﺒﻲ ﺣﺎﻣﺪ ﺣﺒﻴﺒﻲ ﺣﺎﻣﺪ ﺣﺒﻴﺒﻲ ﺣﺎﻣﺪ ﺣﺒﻴﺒﻲ ﺣﺎﻣﺪ ﺣﺒﻴﺒﻲ ﺣﺎﻣﺪ ﺣﺒﻴﺒﻲ ﺣﺎﻣﺪ ﺣﺒﻴﺒﻲ5 5 1 1 2 2 ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ24 ﺑﻬﻤﻦ ﻣﺎه1387 / ﺧﺎﻧﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﮔﺮاش/ ﺳﺎﻋﺖ ﭼﻬﺎر و ﭘﺎﻧﺰده دﻗﻴﻘﻪ ﺗﺎ ﭘﻨﺞ و ﭘﺎﻧﺰده دﻗﻴﻘﻪ ﻋﺼﺮ آﻗﺎﻳﺎن: ﻣﺴﻌﻮد و ﻣﺤﻤﻮد ﻏﻔﻮري ، ﻛﺎرﮔ، داوري ﻓﺮد، ﻋﺒﺪاﻟﺮﺿﺎ آذرﻣﻴﻨﺎ و ﺧـﺎﻧﻢ ﻫـﺎ ﻣـﺮﻳﻢ اﻧﺼـﺎري، ﻛﺸـﻮري، آﺑﺎزﻳـﺎن، ﻧﺎﺻﺮي ، ﻋﻄﺎﻳﻲ، رﻧﺠﺒﺮ، ﺟﻌﻔﺮزاده ﺷﻌﺮ ﻛﺎش ﻣ ﺷﺪ از ﺧﺎﻧﻢ ﻧﺎﺻﺮ ي: ﻛﻮﺗﺎﻫ اﻓﺮاﻃ ﺳﻄﺮﻫﺎ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪه ﺑﻮد د ﮕﺮ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﺷﻌﺮ ﺗﺤﺖ اﻟﺸﻌﺎع ﻗﺮار ﮔ ﺮﻧـﺪ. ﺷﺎﻋﺮ ﺳﻌ ﻛﺮده اﺳﺖ ﺷﻌﺮش را ﺑﺮ ﺻﻨﻌﺖ ﺗﻀﺎد اﺳﺘﻮار ﻛﻨﺪ، ﻛﻪ ﺧﻮد ﺑﺮ ﻧﺎرﺳﺎ ﻳﻲ ﺷﻌﺮ اﻓﺰوده اﺳﺖ. داﺳﺘﺎن ردﺧﻮﻧ از ﻣﺤﻤﻮد ﻏﻔﻮر ي: ﻧﻤﺎدﭘﺮداز ي داﺳﺘﺎن اوﻟ ي ﺑﻮد ﻛﻪ ﻧﻈﺮ اﻋﻀﺎ را ﺟﻠﺐ ﻛﺮد. ﻗﺮﺑﺎﻧ ﺷﺪن ﻛﻮدك ﻫﻢ در ﺗﺎﺛ ﺮﮔﺬار ي داﺳﺘﺎن ﻧﻘﺶ ﺑﻪ ﺳﺰا ﻳﻲ ا ﻔﺎ ﻛﺮد. وﻟ زﺑﺎن داﺳﺘﺎن ﺗﻮاﻧﺎ ﻳﻲ اﻧﺘﻘﺎل ﻫ ﺠﺎن ﻟﺤﻈﻪ ي ﺟﻨﮓ را ﻧﺪاﺷﺖ و ﺑﺎ ﻳـ ﻧﺮم ﺮ و آزادﺗﺮ ﺑﻪ ﻛﺎر ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣ ﺷﺪ. در ﭘﺎ ﺎن ﺟﻠﺴﻪ آﻗﺎ ﺎن ﻛﺎرﮔﺮ و آذرﻣ ﻨﺎ ﺷﻌﺮﻫﺎ ﻳﻲ را ﻛﻪ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ي ﺑﺤﺮان اﻗﺘﺼﺎد ي اﺧ ﮔﺮاش ﺳﺮوده ﺑﻮدﻧﺪ، ﺧﻮاﻧﺪﻧﺪ. ﻫﻤﭽﻨ ﺧﺎﻧﻢ ﻋﻄﺎ ﻳﻲ داﺳﺘﺎن ﻛﻮﺗﺎﻫ از دﻓﺘﺮﺷﺎن ﻗﺮا ﻛﺮدﻧﺪ ﻛﻪ ﻗﺮار ﺷﺪ در ﺷﻤﺎره ﻫﺎ ي آ ﻨﺪه اﻟﻒ ﭼﺎپ ﺷﻮد ﺗﺎ ﻣﻮرد ﺑﺤﺚ ﻗﺮار ﮔ ﺮد. 4 4 1 1 3 3 1 اﺳﻔﻨﺪ ﻣﺎه1387 ﺧﻮدم را ﺣﺲ ﻣﻲ ﻛﻨﻢ و ﻻي ﺻﺪاي ﺑﺎد ﺻﺪاي ﻧﻔﺲ ﻫﺎﻳﻢ را ﻛﻪ ﺷﻤﺮده ﺷﻤﺮده ﻋﺮوج ﻣﻲ ﻛﻨﻢ

الف 413

Embed Size (px)

DESCRIPTION

نشريه انجمن شاعران و نويسندگان

Citation preview

Page 1: الف 413

1 ها گذر كن از لبخند

هميشه اندوهي است

ها بسته و پشت لب

و گاهي باز

ي شهر ستاره هاي بي در شب

هاي قاتل نوراني اي چراغ

كجاست آن تيرگي عروج دهنده؟

طيري؟كجاست خداي اسا

ام ام شايد نفسي كه تاكنون كشيدهشايد نفسي كه تاكنون كشيده

بازدم ديگران بودهبازدم ديگران بوده

زير اين سقف كوتاهزير اين سقف كوتاه

خواهمخواهم هوايي تازه ميهوايي تازه مي

حامد حبيبيحامد حبيبيحامد حبيبيحامد حبيبيحامد حبيبيحامد حبيبيحامد حبيبيحامد حبيبي/ / / / / / / / وبالگ ورطهوبالگ ورطهوبالگ ورطهوبالگ ورطهوبالگ ورطهوبالگ ورطهوبالگ ورطهوبالگ ورطه

551122

عصر و پانزده دقيقه تا پنج چهار و پانزده دقيقهساعت / خانه فرهنگ گراش/ 1387 ماه بهمن 24پنجشنبه

انصـاري، كشـوري، آبازيـان، مـريم هـا و خـانم عبدالرضا آذرمينافرد، داوري، ر، كارگمحمود غفوري مسعود و: آقايان

رنجبر، جعفرزاده، عطايي، ناصري

. رنـد يالشعاع قرار گ عناصر شعر تحت گريسطرها باعث شده بود د يافراط يكوتاه: ياز خانم ناصر شد يشعر كاش م

.شعر افزوده است ييخود بر نارسا كرده است شعرش را بر صنعت تضاد استوار كند، كه يشاعر سع

شدن كودك يقربان. بود كه نظر اعضا را جلب كرد يزيچ نيداستان اول ينمادپرداز: ياز محمود غفور يداستان ردخون

ـ جنگ را نداشت و با ي لحظه جانيانتقال ه ييزبان داستان توانا يول. كرد يم فايا ييسزا داستان نقش به يرگذاريهم در تاث دي

.شد ير و آزادتر به كار گرفته مت نرم

. گراش سروده بودند، خواندند رياخ يبحران اقتصاد ي را كه به بهانه ييشعرها نايكارگر و آذرم انيجلسه آقا انيدر پا

الف چاپ شود تا مورد بحث ندهيآ يها كردند كه قرار شد در شماره تياز دفترشان قرا يداستان كوتاه ييخانم عطا نيهمچن

.رديقرار گ

441133

1387ماه اسفند 1

كنم خودم را حس مي

الي صداي بادو

كه هايم را صداي نفس

شمرده شمرده

كنم عروج مي

Page 2: الف 413

2 413

ي اول انباشـته شـده آرام در كمد چوبيش را گشود طبقه

هاي به هم ريختـه داسـتاني مـورد عالقـش، بود از كتاب

هــاي درســي ســه ســال طبقــه دوم رديــف مــنظم كتــاب

ي آخر دبيرستان و پيش دانشگاهي و طبقه

از . نـزده بـود هاي تسـت ورق مملو از كتاب

ـ وضعيت كمدش خنده ه اش گرفت هربـار ك

خواسته بود سري به كمد كتابهـايش بزنـد

ي كتابـاي غيـر درسـي بـود كـه فقط طبقه

ي خورد دو طبقـه شد و ورق مي جا مي به جا

بار بـا دسـتمال 1ايي ديگر فقط و فقط هفته

تقـويم را از . شدند نخي خشك گردگيري مي

/ 11/ 28كيفش بيرون آورد امـروز تـاريخ

ـ 87 ورش كمتر از چهـار مـاه ديگـر بـه كنك

ايي با خود انديشيد آري هـيچ نمانده لحظه

ايي در سر و مغـزش نداشـت جـز اندوخته

هـا تو تمام اين مـاه ! دانشگاهي ايي از دروس پيش مانده ته

حتي يك كتاب درسي را هـم ورق نـزده بـود ناگهـان بـه

شـنيد اضطراب افتاد صداي تپيدن قلبش را به وضوح مي

آمادگي روي صـندلي دلهره داشت كه امسال هم اگر بدون

كنكور كنار داوطلبان كنكـوري بنشـيند چـه خواهـد شـد

6رقمـي، 5هـاي شود نهايتا رتبه دانست نتيجه چه مي مي

شايد هم مثل سال پيش كمي شانس بياورد كه ... يا رقمي

رقمي بين بيست تا سي هزار نصـيبش 5ي نخوانده رتبه

ـ ي هشود اما آخرش چه باز هـم يـك سـال ديگـر و دغدغ

اش را چه كند با چـه هاي نخوانده و كنكور، خانواده درس

دانسـت رو شود او به خـوبي مـي رويي با اطرافيان روبه

امسال مثل سال قبل نيست كه با توجيح مشكالتش بتواند

دانسـت كـه هـم روي قبول نشدنش سرپوش بگـذرد مـي

خـانواده و هـم اطرافيـان در تمـام مراحـل تحصــيل او را

دانستند و از ايـن رو كوش و موفق مي سختآموزي دانش

انتظارت بااليي در حد پزشكي آن هم سراسري از او دارند

اش را چـه كـار عالقـه ! اما چگونه؟؟؟ با درسهاي نخوانده

كنــد او شــغل خــود را دوســت دارد

حاضر نيست از آن دست بكشد امـا

چگونه بتوانـد بـه خـوبي از عهـده

هاي كارش و هم درسش و هم كالس

ديگر برآيد؟ او به خوبي فوق برنامه

دانست كه تمام اين كارهـا ممكـن مي

ــايش ــادل را در كاره ــر تع اســت اگ

توانسـت چـون رعايت كند اما نمـي

اش به كار و حضور در اجتماع قه عال

و سر و كله زدن با ديگـران بيشـتر

ــي ــه حت ــايي ك ــا ج ــود ت ــده ب ش

خوانـدنش هايي كه بـه درس ساعت

كرد و اين مـانع از صرف شغلش مياختصاص داشت هم

كتاب انگليسي را از كيفش بيـرون . شد درس خواندش مي

كــرد زبــان تنهــا كتــابي اســت كــه از آورد احســاس مــي

گاه آن را براي كنكور و برد و گاه و بي خواندنش لذت مي

! خواند بين دو راهي گير كرده بـود هم براي سرگرمي مي

ي يا زبان؟؟؟ هـردو كنكور تجربي يا زبان؟ زيست و شيم

شود؟ كارش چه؟ دو هدف بـراي كنكـور و در ؟ مي...باهم

كـارش، بايـد تصـميم نهـايي را ي مقابل عالقـه بـه ادامـه

گرفت مدت زمان باقي مانده جايي بـراي سـردرگمي و مي

كند تصميم جديد نداشت كلي هم دير شده بود بايد دل مي

القه به سه كرد ع اول از كارش دوم يك هدف را انتخاب مي

چيز و در نهايت انتخاب فقط يكـي از آن، سـخت اسـت در

ي اول قطعا بايد با شغلش وداع كند امـا بـا خـودش وهله

درگير بود او به كار خارج از منزلش و محيط پـر تحـرك

Page 3: الف 413

413

3

آن وابستگي پيدا كرده بـود ولـي بايـد بـا خـودش كنـار

.كرد آمد بايد شغلش را رها مي مي

اش را به آري او درس و آينده. گرفتبالخره تصميمش را

هرچند بـرايش مشـكل بـود امـا . كار امروزش ترجيح داد

ايي جز اين هم نداشت حاال مستاصـل مانـده بـود از چاره

ميان كنكـور تجربـي و زبـان كـدام هـدف را بـراي خـود

اش به رشته هوا و فضـا و برگزيند البته قبال هم از عالقه

ته نجوم و رفتن بـه فضـا كنكور رياضي دل كنده بود رش

از روياهاي هميشگيش بوده اما بالخره توانسته بود خود

را متقاعد كند كه شرايط رشد و پيشرفت براي يك دختـر

كند وجود نـدارد و تحقـق آن هم در محيطي كه زندگي مي

ي زيـادي بـه اما كنكور تجربي، عالقه. آن غير ممكن است

كشت بـاكتري محقق و پژوهشگر شدن و كشف بيماري و

كنم در شاخه ژنتيك باشد را داشـت كـه آن كه فكر مي... و

هم با پرس و جويي كه از مشاوران و دبيران كـرده بـود

نيازمند سطح علمي خيلـي بـاال و تـالش بسـيار زيـادي

مانـد عالقـش بـه ديد پس مي ت كه شايد در خود نميداش

زبــان انگيلســي آن هــم در دانشــگاه شــيراز او هميشــه

هـاي ديگـر دانشگاه شيراز را از نظر مكاني بـر دانشـگاه

بايست خود را براي زبان آماده كند داد پس مي ترجيح مي

اش كه اما اگر با تالش در رشته تجربي بتواند به خواسته

بود برسد چـرا وقـتش را بـراي كنكـور زبـان دار اولويت

.دانم نمي! بگذراند؟

او همچنان درگير خودش و دغدغه كنكـور اسـت در حـال

خيـال حاضر تصميم گرفت كه فقـط درس بخوانـد و بـي

كه از ترديد خـارج شـده و بـه نقطـه هدف شود تا زماني

... شفافي دست يابد هرچند كه دير تصميم گرفته است

.او را به خود آورد صداي موبايلش

زمان گذشت و باز هم نشد درسم رو بخونم... وايي -

زمـان بـا زنـگ سـاعت بايسـت هـم اش مـي طبق برنامـه

ي كتاب درسيش را خوانـده موبايلش صفحات معين شده

... باشد اما

نيمه شب هم گذشته بود از سـر جـايش بلنـد 1ساعت از

رفت كـه شد چراغ اتاق را خاموش كرد و به سمت تختش

كـرد چـون بالخـره بخوابد اين بار احسـاس سـبكي مـي

.تصميمش را گرفته بود

الهام زاهدي �

قد ام به آسمان نمي رسد

چهل روز گذشت

و من هنوز هم در ابتداي جاده ايستاده ام

اده خيره مي شوم به انتهاي ج

چرا به انتها نمي رسم؟

خدا سكوت مي كند

هميشه در سوال من

. سوال من هميشه بي جواب مانده است

چرا خدا سكوت مي كند؟

من نماز خوانده ام

ركوع رفته ام

و سجده هم

و زير باران دعا كرده ام

از خدا چرا صدا نمي رسد؟

ميان لحظه هاي من

ه مي زند هميشه غصه پرس

و آرزوهاي من نمرده خاك مي شود

خدا چرا سكوت مي كند؟

چرا به انتها نمي رسم؟

به من بگو چگونه خود را رها كنم؟

بگو به من چگونه اين همه درد را ز خود جدا كنم؟

از اين همه گاليه خسته ام

از اين همه چرا

از اين همه سكوت

وفت در تو را از اين دل شكسته ام كه اين همه ك

و سهمش از خدا خدا خدا شد اين همه چرا

خدا كجاست؟

خدا كجاي شعر من ايستاده است؟

بگو به من

بگو به من

چرا به انتها نمي رسم؟

چرا قد ام به آسمان نمي رسد؟

سميه كشوري

Page 4: الف 413

4 413

از كسي :پشت سر كسي ايستادن

پشتيباني كردن

نكسي حرف زد سرپشت . نگا :پشت سر كسي صفحه گذاشتن

پياپي متوالي :پشت سر هم

پرش از پشت :پشتك

داشتن نيرويي كه انسان را به پايان دادن كار :پشت كار داشتن

وا مي دارد

دنبال كردن كاري به قصد به پايان بردن :پشت كاري را گرفتن

آن

نوعي بازي كه كسي خم شده و كسي از پشت :پشتك چار كش

بر كمر او مي جهد، جفتك چاركش

معلق زدن، رنگ عوض كردن، تغيير عقيده دادن :دنپشتك ز

دلسرد شدن از كاري پس از مدتي :پشت كسي باد خوردن

استراحت يا بيكاري، از دل و دماغ افتادن

هواي كسي را داشتن، از كسي حمايت :پشت كسي را داشتن

كردن

دير انجام دادن ، اهميت ندادن، امروز و :پشت گوش انداختن

فردا كردن

اهل مسامحه و كوتاهي تنبل، :گوش فراخپشت

كسي كه كار اداري دارد، كارمند :پشت ميز نشين

نوشتن در پشت سند يا حواله براي انتقال آن به :پشت نويسي

ديگري

برگرداندن جامه به صورتي كه رو پشت و :پشت و رو كردن

پشت رو شود

دو چيز به ظاهر متفاوت ولي در واقع :پشت و روي يك سكه

انند همم

روي هم انباشتن :پشته كردن

حقه باز، حيله گر :پشت هم انداز

حقه بازي، حيله گري :پشت هم اندازي

بالش، حمايت :پشتي

حمايت كردن، ياري كردن :پشتي كردن

نرمي و پرده هاي بيني :پِشك

)با انگشت( قرعه كشيدن :پشك انداختن

سرگين حيوانات اهلي :پشكل

بسيار حقير سر و پا، سخت بي :پشكل برچين

پي در پي خوردن) به شوخي ( :پشكل به تنور كردن

طنز بيش از آن كه حاصل خوشي باشد بازتـابي از فاجعـه

.است به اين روزهايمان نگاه كن

خودم

سـت كـه ن شكنيدااين بهترين پاسخ دن» !خر خودتي«

.ها بايد داد ورماليده به چاپلوسان و پاچه

تابلو

.شود درمان مي ست كه با ترزيق فرهنگ گويي مرضي متلك

!گن هنره اينم جوابيه براي اونايي كه مي

كايمان

ات هايم را با كدام قايق خالي روانـه دل دريـايي تنگي دل

.تنگم كنم تا بداني كه دل

پنجره

براي اينكه شورايي بتواند كاري انجام دهد بايـد تعـداد

.نكند و از آن عده هم دو نفر غايب باشند آن از سه نفر تجاوز

رابرت كاپلند

به خويش عالقه بورز و سپس به چيزهايي ديگر بيشتر

.از خود

كيده آندره